شبهات خلود در جهنم
مهدی معلم
خلد در لغت: ابن فارس میگوید خُلد یَدُلُّ عی الثبات و ملازمه بر دوام و ملازمت دلالت میکند در معنای اصطلاحی خلود همگان اتفاق نظر دارند و دست کم خلود را در مورد بهشتیان به همین معنا میدانند،به ویژه آن که در پارهای از آیات قرآن واژه«خلود» و مشتقات آن با لفظ «ابد» تأکید شده است.
بنابراین خلود به معنای ابدی در دوزخ اجمالاً مورد اتفاق است واگر اختلافی وجود دارد در معنای آن نیست بلکه بخاطر وجود یکسری شبهات است که وجود دارد و قائل هستند که خلود درباره جهنم باید توجیه شود و لذا دنبال 2 راه حل بودهاند یکی اینکه بگویند معنای خلود به معنای ابد و جاودانه است وبه معنای زمان طولانی است.
و دیگری اینکه اگر هم به معنای ابد باشد باید توجیه شود.
خلود در دوزخ به همراه عذاب جاودانه شبهات فراوانی در پی داشته که ما به 91 مورد آن فقط اشاره کرده و فقط به سه مورد آن پاسخ میدهیم که عمدهترین شبهه است.
1- ناسازگاری خلود با بقای خداوند؟ از آنجا که بقاء مخصوص خداست و تنها اوست که ابدی و ازلی است و هیچ چیزی با خداوند شریک نیست سپس ابدیت و خلود برای انسان باطل است چه در بهشت و چه در جهنم؟
جواب: بقاء خداوند ذاتی است و بقاء سایر موجودات بالعرض است و به واسطه بقای خداوند است.(معاد در قرآن – طهرانی)
2- ناسازگاری عذاب خالد با منشأ خیر بودن خداوند؟ از آنجا که خداوند منشأ خیر است و عذاب خالد و ابدی شر است بنا بر این نمیتوان عذاب دائمی و خلود اهل دوزخ را پذیرفت؟
جواب 1- نقضی: اگر عذاب شر است و با خداوند که منشأ خیر است سازگاری ندارد باید عذاب اندک و موقت و حتی عذاب قبر و برزخ و حتی بلایا و شرور در مصیبتهای دنیایی را هم نباید به خدا نسبت داد(در حدّ اصلاح و هشدار مشکلی ایجاد نمیکند)
جواب 2- حلی: شرور امر عدمی هستند یعنی عدم خیرند نه اینکه از خود موجودیتی داشته باشند دیگر اینکه شرور امر نسبی هستند اگر سبب اصلاح و سلامت جامعه انسانی برای افراد کافر و گنهکار باشد شر نیست.
1- عدم تناسب عذاب یا رحمت:
توضیح: رحمت بیانتهای پروردگار، با عذاب ابدی سازگار نیست، زیرا در دعا میخوانیم: یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ. رحمت، بر غضب پیشی میگیرد. به این دلیل عذاب ابدی در قیامت وجود ندارد(رحمت عاطفی و رحمت عقلانی: که از حکمت سرچشمه میگیرد، عبارت است از جبران نواقص و کمبودهایی که موجودات در حرکت تکاملی با آن مواجه شده و به لسان فطرت و طبیعت از خداوند خواستارند به موجب رحمت کلی همه موجودات از فیض کمال بخش الهی بهرهمند گردند.)
رحمت عقلانی اقتصاء دارد فیض الهی به همه موجودات برسد، تا کمبود و نواقص آن جبران گردد و به کمال مطلوب برسند بعضی از افراد بر اثر انحراف از مسیر الهی، وجدان و انسانیت خود را مسخ کرده، در اثر انجام جرایم و کجاندیشیها و کفر سیمای دوزخی پیدا کرده و خود را در معرض عذاب الهی قرار میدهند.
جواب: الف) این اشکال نه تنها در مورد خلود در آتش، بلکه در مورد عذاب اندک و موقتی و نیز سختیها و بلایای دنیایی نیز جاری است؟(بحث در ابدی بودن است نه عذاب اندک قابل توجیه است ولی ابدی بودن و تناسب ندارد؟)
ب) خداوند انسان را موجودی مختار آفریده است و انسان با اختیار و اراده خود و با علم به اینکه خداوند که خالق اوست کفر و شرک را نمیپسندد به آن روی آورده و در برابر او جبههگیری پرداخته چه کاری بدتر از این که موجودی در برابر هستی و وجود دهنده خود قرار گرفته، نفی وجود او نماید. بنابراین آن گاه که خداوند حجت را بر آنان تمام نماید و آنان با اختیار و اراده خود چنین سرنوشتی را برگزینند عذاب خالد اشکالی بر رحمت خدا ندارد؟
اشکال: عذاب برای مجرمان رحمت است برای تزکیه ولی عذاب دائم منافات با رحمت واسعه دارد.
ج) رحمت دو نوع است 1- رحمت عام که شامل همه موجودات میشود 2- رحمت خاص که نصیب بندگان فرمانبردار خویش نموده است که مختص تقوا پیشگان و انفاق کنندگان است. و انسان شقی چون مستعد شقاوت است اعطاء و افاضه چنین رحمتی به او ممکن نیست بلکه رحمت در خداوند به معنای اعطاء و افاضه به مقداری است که شیئ استعداد و قابلیت دارد و انسان شقی استعداد قابلیتش محبت و قرب با اولیای الهی نیست(عذاب برداشته کفایت میکند)
دیگر اینکه در سوره انعام آیه 147- آیاتی دیگر داریم که رحمت واسعه(لازم نیست که قرب با اولیاء داشته باشد) خداوند مجرمان را شامل نمیشود.
? فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ?
بنابراین درست نیست که گفته شود چون رحمت خداوند گسترده است، همگان راحتی بدون قابلیت شامل میشود.
نکته دیگر اینکه کیفر در قیامت عبارت است از تجسم و واکنش عینی اعمال است. در بحث تجسم اعمال کیفر و پاداش را اثر گناه و اطاعت نمیدانند بلکه مجازات اخروی همان کردار انسان است به این که عمل دارای دو شکل و صورت است یک شکل دنیوی که به صورت عبادت و یا جنابت انجام میشود ولی چهرهای واقعی و ملکوتی دارد که در قیامت نمایان میشود و به صورت رحمت و غضب تجلی پیدا میکند.
2- گناه محدود با کیفر نامحدود نمیسازد؟
به موجب عدل الهی و برهان عقلی باید میان کیفر و معصیت از نظر کم و کیف سنخیت و تناسبی برقرار باشد. این کمیت و کیفیت گناه میتواند حدود عذاب و مجازات را تعیین کند. بنابراین علتهای محدود به معلولهای نامحدود میانجامد و معلول تابع علت است و نتیجه علت است و چون علت محدود است معلول هم باید محدود باشد. و این عذاب ابدی، عصیان ابدی را لازم دارد. و خلود در جهنم در برابر گناهان چند سال مناسبتی ندارد. که اگر چنین باشد مجازات غیر عادلانه خواهد بود؟
جواب: اولّا: در قوانین جزایی و کیفری، کیفیت گناه مطرح است نه کمیت و زمان و مکان جنایت، تعداد معصیت و امتداد زمانی آن چندان سرنوشت ساز نیست. باید نوع گناه بررسی شود. مثل کسی که افسر خلبانی و بمب شیمیایی را در هیروشیما انداخت که در زمان بسیار کوتاه هزاران نفر را نابود کرد، آیا کیفر جنایت او بیشتر است یا آنکه هفتاد سال به زن اجنبی نگاه کرد و لحظات آخر عمر مشرک بشود. و آن که در لحظهای عدهای را میکُشد و به زندان ابد محکوم میشود؟ مسلم است که این جریمه از نظر کمیت و بُعد زمانی با نوع جرم تناسب ندارد؟
ثانیاً: دیگر اینکه بعضی از مجازاتها اثر وضعی و نتیجه طبیعی جرایم است در این جا مسأله تناسب بین جرم و جریمه مفهوم ندارد. زیرا میان کفر و گناه رابطه علّی و معلولی برقرار است و یک امر قرار دادی نیست که گفته شود چرا اصل تناسب و مساوات رعایت نشده است؟ مثل کسی که خود را از طبقه هفتم به پایین پرت میکند جزای مرگ طبیعی او مرگ است و خاموشی ابدی این اثر ذاتی جرم به حساب میآید و یا نتیجه درس نخواندن رفوزه شدن.
عذاب ابدی برای برخی از جنایتکاران در واقع همان آثار شوم و پیامدهای طبیعی جنایت محسوب میگردد زیرا عمل و عقیده اگر ضد انسانی باشد یک صورت سیاه و شقاوت باری در روان ایجاد میکند که به تدریج با روح، وحدت پیدا میکند و شخصیت آدمی را میسازد. و این صورت پلید پیوسته با روح، همراه و بلکه متحد با آن میباشد.
به گونهای که قابل انفکاک نیست.
ثالثاً: تجسم عمل(عینیت): یک نوع رابطه دیگر هست که از رابطه تکوینی و وضعی علّی و معلولی قویتر است و آن اینکه شیء دوم همان شیء اول باشد و هر دو متحد و یکی باشند یعنی آنچه انسان در آخرت میبیند عمل او در دنیاست. به عبارتی آخرت در طول دنیا است و تفاوت آنها در اختلاف نشأة مرتبه است.
3- ناسازگاری عذاب دائمی با تداوم نیافتن قسر و اجبار(القسر لایدوم)
گفته شده عذاب آن گاه عذاب است که با طبع شخص معذب سازگار نباشد یا به عبارت علمی آن، قسری و غیر طبیعی باشد و از طرفی به اثبات رسیده که قسر دوام ندارد و بالاخره از بین خواهد رفت بنابراین عذاب دائمی تصور ندارد.
جواب: عذاب در مورد انسان کافر و مشرک قسری و خلاف طبع او نیست که چنین شبههای ایجاد شود بلکه شقاوت، ذاتی انسان کافر است و فطرت اولیه او تغییر کرده و طبیعتی ثانویه که به شکل همان گناه و کفر اوست پیدا نموده است. عذاب نسبت به فطرت اولیه انسان قسری و مخالف طبع است و از این رو رنج آور است و از آن جهت که گناهان را تکرار نموده و مطیع نفس اماره بوده است این حالت لازمه ذات او گشته از او جدایی پذیر نیست. بنابراین از طرفی قسر محسوب نمیشود و از طرفی رنج آور و عذاب است.
4- عدم فایده در تداوم عذاب اهل آتش؟ از آنجا که اطاعت تمام انسانها و عصیان تمام انسانها به خداوند سود و ضرری نمیرساند و عذاب و کیفر نمودن و عصیانگر برای این است که عذاب کننده آن نقصی را که به وسیله نافرمانی ظالم متوجه او شده جبران کند و این با عذاب مدت طولانی کافی است نیازی به ابد ندارد.
جواب: با توجه به بحث تجسم اعمال: آنچه انسان در آخرت میبیند، نفس عمل او در دنیاست و آخرت در طول دنیاست و تفاوت آنها در اختلاف نشأه و مرتبه است. بنابراین عذاب دائم هستند به خود انسان کافر است که به خاطر شقاوت ذاتی که در نفس خویش ایجاد نموده معذب میشود نه اینکه مستند به خدا باشد.
علاوه عذاب ننمودن گنهکاران خود خلاف عدل و حکیم است چون او علاوه بر خدا خود به دیگران نیز ظلم کرده است (سیدان این جواب ناقص است.)
5- خلود با فطرت توحیدی انسان نمیسازد؟ فطرت خداباوری در ضمیر تمام انسانها است که نهاد و سرشت هر آدمی اعم از کافر و مؤمن و تمام آدمیان در عالم«ذر» به ندای« الست بربکم» «قالو بلی» سر دادهاند. البته در بعضی موارد، آلودگیها و هیأت ظلمانی یعنی پرده کفر و نفاق، لایهای کدر رو ضخیم بر روی فطرت تنیدهاند و این مانع از آن میشود که کفار دوباره در این دنیا در پاسخ خطاب الهی«قالوا بلی شهدنا»را اظهار و ابراز نمایند.
از سوی دیگر، چون حجاب کفر و شرک در مقابل فطرت توحید، عرضی و غیر ذاتی است خواه ناخواه بعد از مدتی به حسب ضعف و شدتش زایل خواهد شد، و زوال امر عرضی در فلسفه مبرهن شده است«العرضی یزول و لایدوم) بنابراین، کفار در قیامت بعد از تحمل عذاب دردناک، به فطرت اصلی خود برمیگردند و از این طریق از عذاب ابدی رهایی مییابند.
جواب: درباره این قانون فلسفی که(ذاتی تغییر نمیکند) و عرضی تغییر میکند. باید گفت که این قانون در جایی است که ذاتی فعلیت تامه داشته باشد امّا اگر موجودی دارای قابلیت و استعداد بوده بگونهای که نسبت به کمال یا نقص، هر دو را بپذیرد هر یک از آنها میتواند ذاتی او گردد. انسان گرچه فطرتاً موحد است ولی توحید او به نحو قابلیت است بگونهای که همین انسان میتواند مقابل آن را در زندگی دنیا فعلیت بخشد بنابراین هم نقص و هم کمال هر دو در انسان امکان ذاتی شدن را دارد. لذا خلود در دوزخ برای آنان که فعلیت وجودی آنها عین نقص میباشد با قاعده عدم دوام قسر هیچ منافاتی نخواهد داشت چرا که دوزخی بودن برای چنین افرادی قسری نمیباشند.
6- چنانچه معاد جسمانی را بپذیریم با توجه به اینکه عنصر و ماده دارای کون و فساد بوده و از لوازم ماده فنا و نابودی است بنابراین چه نعمتهای بهشتی و چه عذابهای دوزخی فنا پذیر خواهند بود.
پاسخ: این اشکال اولاً در صورتی است که معاد جسمانی را عنصری بدانیم. ولی اگر طبق دیدگاه صدرا مثالی بدانیم این اشکال موضوعاً منتفی خواهد بود. و ثانیاً بر فرض عنصری بودن نیز مراد باشد عنصری اخروی از یک حجت با عنصر دنیوی تفاوت دارد. و آن اینکه در عالم آخرت حکم روح غالب بوده و جسم و عنصر مغلوب آن میباشد. بنابراین با قدرتی که روح دارد و فناناپذیر است میتوان جسم خود را نیز نگه داشته او را از کون و فساد محافظت نماید.
8- ناسازگاری خلود در دوزخ با معبر و محل گذر بودن بهشت و جهنم
گفته شده مگر نه اینکه کمال نهایی انسان رسیدن به حضرت حق است«فی متعد صدق عند ملیک مقتدر» در جایگاه راستی نزد خداوند مالک و توانا، بنابراین بهشت و دوزخ خود گذرگاهی بیش نیستند بحث گذرگاه انسان مطیع در صراط مستقیم به سوی خداست. و در دوره تعبن ملکات خیریه در آن خواهد بود و دوزخ نیز گذرگاه انسان گنهکار در دوره تعین ملکات شریه به سوی صراط نار است.
جواب: بهشت و دوزخ معبر صحیح نیست . آیه استشهاد شده در مورد پرهیزگاران تقوا پیشگان است.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |