آفرینش از دیدگاه سهروردی
پژوهشگر: مریم عباسآبادعربی
استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
یکی از مسائل مهم مطرح در فلسفه و الهیات، مبحث آفرینش است. در آیات قران کریم بارها از انسان ها خواسته شده درباره آفرینش خود و سایر موجودات بیاندیشند. به همین دلیل فیلسوفان مسلمان و بزرگان سایر علوم اسلامی پیرامون آن مباحث مبسوطی مطرح کرده اند. شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق نیز از جمله فیلسوفان مسلمان است که با توجه به نظام فلسفی خود، آرای ویژه ای در این باره بیان کرده است.
آفرینش به معنای ساختن و تبدیل چیزی به چیزی است اما در معنای محدود معادل به وجود آوردن است و خالق به معنی مبدع شیئ است؛ یعنی چیزی که قبلا ساخته نشده و از روی مثالی نیست را اختراع کرده است.
چگونگی خلقت
در پاسخ به سوال درباره چگونگی خلقت باید بدانیم که سهروردی از نظریه فیض طرفداری می کند. در وقع همه فلاسفه به جز کندی، این نظریه را قبول دارند اما در برابر این عقیده کندی معتقد به خلق بعد از عدم می باشد. بر این اساس خلقت حرکتی است ضروری از اعلی به اسفل.
ذات نور الانوار افاضه و اشراق می کند. از آنجایی که انفصال و اتصال از ویژگی های اجرام است نه انوار مجرد در نتیجه فیض نور الانوار بدون هیچ گونه انقطاع و انفصالی حاصل می شود. به عبارت روشن تر خلقت به نحو اتصال و انفصال نیست و از طرف دیگر اعراض در خدا راه ندارد. اما دلیل اینکه عرض انتقال پذیر نیست این است که در آن یک لحظه ای که عرض می خواهد از یکی به دیگری انتقال یابد در همان یک لحطه بدون محل است و عرض ممکن نیست بدون محل وجود داشته باشد.
سهروردی به وجود موجودات و انوار واسطه معتقد است. یعنی نورالانوار در تحقق عالم هستی، نخست واسطه هایی ایجاد کرده و آنگاه به تدریج شبکه عظیم هستی شکل می گیرد. از نظر او فاعلیت خدا، فاعلیت بالرضا است و عالم خلقت قدیم و از نظر زمانی ازلی است.
نور الانوار مبدا اول و سرچشمه حیات است. نور الانوار فیاض بالذات و واجد وجود مطلق است. نور الانوار عالی ترین مرتبه هستی است. او نور قهار و غنی مطلق است و ورای آن، چیز دیگری نیست. نور الانوار نور محض است و نور عین ظهور است. از آنجایی که نورها حقیقتشان یکی است و آن این است که همه نور اند و بین آن ها حجابی نیست؛ پس همه انوار و متعلقاتشان برای نور الانوار ظاهرند. او برای نور الانوار اضافات فراوانی قائل است مثل اضافه رزاقیت، اضافه عالمیت و .... که همه این اضافات به اضافه مبدایت می رسد.
در مقابل صفاتی سلبی مانند جسم بودن، غاسق بودن، ممکن بودن، قابل اشاره حسی بودن و .... را رد می کند و معتقد است که این صفات سلبی هم به صفت ممکن بودن برمی گردد.
بعد از نور الانوار، نور اقرب است و بدین ترتیب سلسله عقول طولی ایجاد می شود. نور اقرب به نور الانوار متصل و به آن پیوسته است و عالم توسط سلسله عقول، بسط داده شده که البته بسط نور نور الانوار است. بین مراحل نور دو رابطه بر قرار است:
الف) رابطه اشراق و مشاهده
ب) رابطه قهر و محبت
نور بالاتر نسبت به نور پایین تر قاهر است و غلبه وجودی دارد و نور پایین تر نسبت به نور بالاتر عشق و محبت دارد. از طرف دیگر نور بالاتر به نور پایین تر اشراق می کند و نور پایین تر نور بالاتر را مشاهده می کند. هستی نور الانوار از فعل او جدا نیست و جهان از ذات خدا جدا نیست و تابش نور اوست.
مراتب خلقت
سهروردی می گوید که به تجربه بر من ثابت شده که عوالم چهارگانه ای وجود دارد که به ترتیب عبارت است از:
اول- عالم انوار قاهره طولی و عرضی
دوم- عالم انوار مدبره یا نفوس فلکی و انسان
سوم- عالم برزخ اجسام فلکی و عنصری
چهارم- عالم صور معلقه مجرد نورانی و ظلمانی
اول- انوار قاهره:
موجودات مجرد تامی هستند که در دو حالت طولی و عرضی شکل گرفته اند. پس دو نوع انوار قاهره داریم. انوار قاهره طولی و انوار قاهره عرضی؛ یا همان عقول طولی و عرضی. این ها ویژگی های جسمانی و مادی ندارند، قابل اشاره حسی نیستند و از شئون الهی به شمار می آیند. نور محض اند و ذات خود را بی واسطه ادراک می کنند و از ملائکه مقرب خدا می باشند.
دوم- انوار مدبره (نفوس فلکی و انسان):
عالم افلاک و جهان انسان را تدبیر می کنند و خود در عالم مافوق قمر قرار دارند. نام دیگر آن ها انوار اسپهبدیه است. آن ها نسبت به انوار طولی و عرضی ضعیف ترند.
سوم- عالم برزخ:
همان عالم اجسام است و مراد از اجسام هم اجسام فلکی مثل کواکب و ... است و هم اجسام عنصری را شامل می شود. این عالم در عالم تحت قمر جای دارد.
چهارم- عالم صور معلقه:
همان عالم مثال است و منظور از عالم مثال غیر از مثل افلاطونی است که قائم به ذات اند. نفوس متوسط به بهشت این عالم و اشقیا در جهنم این عالم جای می گیرند. صور معلقه نوعی وابستگی به ماده دارند.
در مرتبه اول عقول طولی و پس از آن عقول عرضی صادر شده است. سپس نفوس کل سماوات و بعد نفوس منطبقه جزئیه سماویه که مثل معلقه و مثال اکبر نامیده شده، صادر شده است. سپس صور نوعیه و طبایع کلیه و بعد صورت جسمیه و بالاخره هیولی اولی صادر شده است.
سهروردی معتقد است که تقدم قواهر بر هم تقدم رتبی است نه زمانی و عالم عقل عالمی نامتناهی است و فرشتگان مقرب، کروبیان، حمله عرش و ارواح انبیا، حکما و اولیا در آن قرار دارند و از لذات معنوی برخوردار می شوند. او با استفاده از قاعده امکان اشرف نتیجه می گیرد که علاوه بر عقول طولی عقول عرضی هم وجود دارند که بین عقول طولی و نفوس فلکی و انسان هستند و از انواع مادی شریف تر و مهم ترند و از ماده و ظلمت دورترند. پس از نظر وجودی مقدم اند.
شیخ اشراق، نظر مشائیان در این مورد که عقول در ده عقل منحصر می باشند را نمی پذیرد. نحوه صدور فیضی که در نظر شیخ اشراق است با نحوه صدور و فیضان در نظام ارسطویی متفاوت است. از نظر آن ها عقول از یکدیگر منفصل اند و تعدادشان متناهی است ولی در اصطلاح، نظام هستی را در فلسفه اشراق «پیوسته» می نامیم. زیرا انوار مجرده در این نظام متناهی نیستند و تفاوتشان تشکیکی است.
دکتر حسین ضیائی تربتی در مقدمه ای که بر شرح حکمه الاشراق نوشته است آورده است که نور اول، نور مجردی است که از دو جهت حرکت دارد. جهت اول نسبت به نور الانوار و جهت دوم نسبت به انوار مراتب پایین تر. حرکت جهت اول بر اساس اصل عشق و مشاهده است و حرکت جهت دوم بر اساس اصل قهر و اشراق است.
این نور دارای سکونی نیز هست که برزخ و هیات به آن متعلق اند و این دو قابل و پذیرنده نور مجردند. «سپس این نور، نور الانوار را مشاهده می کند که در لحظه مشاهده بر آن پرتو می افکند و بر اثر اشراق نور مجرد دیگری حاصل می شود که نور آن ها عبور می کند و منعکس کننده تمامی آنچه «درک» می کنند نیز هستند. سومین نور، چهار نور می گیرد: یک نور بلاواسطه از نور الانوار، یک نور با واسطه نور اول، و دو نور متعلق به نور دوم را نیز می گیرد. و هم بر این اساس نور چهارم، هشت نور و نور پنجم شانزده نور، الخ، بنابراین نحوه تکثر نور بر مبنای فرمول 2 به توان n-1 (n برابر است با مرتبت نور) انجام می گیرد.»
ازلی و ابدی بودن خلقت
سهروردی آفرینش و فیض را مربوط به زمان خاصی نمی داند و معتقد است که فیض نور الانوار، هم ازلی است و هم ابدی. خود او در حکمه الاشراق می نویسد که علم که فیض خدا است مادام که خدا هست دوام دارد و خداوند یعنی فاعل عالم نه نابود می شود و نه حتی تغییر می کند. پس فیض خدا ابدی است.
در جای دیگر نیز می گوید: حکما گفته اند که ممکن نیست که خدا مدتی فیض نرسانده باشد و بعد فیض برساند و عالم را بیافریند زیرا اگر خدا را عمل و مرجح وجود ممکنات می دانیم؛ خدا همیشه بوده است یعنی ترجیح دائمی بوده پس باید فیض ازلی باشد. اما اگر کسی بگوید واجب الوجود بوده ولی چیزی از ممکنات نبوده پس لازمه حرفش این است که خدا مرجح کامل ممکنات نیست یعنی وقت یا شرط یا حالتی نیز باید باشد اما می دانیم که قبل از همه ممکنات وقت و شرط معنا ندارد.
او این ادعا را که اگر بگوییم فیض دائمی است، لازمه اش این است که بگوییم خدا و فیضش با هم برابرند را اشتباه می داند. زیرا ما به هر حال قائلیم که فیض حتی اگر ازلی و ابدی هم باشد، مبدائی دارد و هیچ گاه چیزی که وجودش رااز مبدا می گیرد با مبدا خود مساوی نیست. همان طور که خورشید بر شعاع نورش تقدم دارد. اگر فرض کنیم که شعاع خورشید ازلا و ابدا با خورشید بوده لازمه اش این نیست که از خورشید بی نیاز باشد.
در متون اسلامی هم گاهی با چنین تعبیراتی مواجه می شویم که جهان نسبت به خدا به شعاع خورشید تشبیه شده است. خداوند در قران کریم می فرماید: «الله نور السموات و الارض» که این خود اشاره ای است به همین مطلب.
نتیجه گیری
در این تحقیق بر آن بودیم که مفهوم آفرینش و خلقت و ابعاد آن را از دیدگاه شیخ اشراق بیان کنیم. در جای جای فلسفه سهروردی نور از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ما در این نوشته ابتدا کیفیت خلقت از دیدگاه فلسفه اشراق را بررسی کردیم. سهروردی مانند سایر فلاسفه اسلامی قائل به نظریه فیض است و فیض را به معنای افاضه و اشراق ذات نور الانوار می داند که تمام عالم توسط نور اقرب (عقل اول) به نور الانوار متصل و پیوسته است.
سپس در بیان مراتب آفرینش بیان گردید که در نظر سهروردی، عوالم چهارگانه وجود دارد که هر یک از این عوالم بر اساس ترتیب رتبی بر دیگری مقدم است اگر چه که در میان این عوالم ترتیب زمانی مطرح نمی باشد. ویژگی های مخصوص هر یک از این عوالم نیز به صورت جداگانه بیان شد.
بالاخره در توضیح زمان خلقت گفته شد که سهروردی قائل به قدم عالم می باشد و معتقد است که فیض خداوند ازلی و ابدی است و در نتیجه آفرینش هم ازلی و ابدی بوده است.
منابع
1- قران کریم.
2- معجم الوسیط، ج 2،
3- اسفندیار، رجبعلی، وجوه سیاسی فلسفه سهروردی، قم: بوستان کتاب، 1385.
4- خلیقی، حسین، آفرینش و نظر فیلسوفان اسلامی درباره آن،تبریز، 1370.
5- رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودی از فلوطین تا صدرالمتالهین،قم: بوستان کتاب، 1381.
6- سهروردی، شهاب الدین یحیی، حکمه الاشراق، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
7- شهرزوری، شمس الدین محمد، شرح حکمه الاشراق، تصحیح و تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهرانـ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380.
8- محمد خانی، علی اصغر و حسن سید عرب، نامه سهروردی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1382.
9- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، 1375.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |