تفکرت برایت بینش می آورد و مایه عبرت گرفتن تو می گردد . [امام علی علیه السلام]
مقالات
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
سه شنبه 91 دی 19 , ساعت 1:6 عصر  

تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ
پژوهشگر: مرضیه کمالی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
بخش سوم:اثبات معاد
1.دیدگاه ابن سینا:
شیخ الرئیس ابن‌سینا معاد روحانی را به وسیله دلایل عقلی اثبات نموده، معتقد است براهین عقلی دلالت می‌کنند بر اینکه ارواح باقی می‌مانند و به سوی پروردگار باز می‌گردند و سعادت و شقاوت آنها سعادت و شقاوت معنوی و عقلانی خواهد بود. به عبارت دیگر، از نظر وی نعمات بهشتی چیزی جز ادراک معقولات و ابتهاج حاصل از آن، و عذاب جهنم چیزی جز رذایل اخلاقی به ویژه جهل مرکب و عذاب ناشی از آن نمی‌باشد.
وی سپس از اثبات معاد جسمانی اظهار عجز نموده و آن را به شریعت ارجاع داده، می‌گوید عقل آدمی از درک چگونگی و کیفیت معاد ناتوان است ولی از آن جا که مخبر صادق از وجود چنین معادی خبر داده و ما به شریعت و نبی اعتماد داریم، معاد جسمانی را می‌پذیریم، هر چند که برهان عقلی بر اثبات وجود آن نداریم (ابن‌سینا،1395ه‍، ص423).
2.دیدگاه شیخ اشراق:
از نظـر این فیلسـوف اشراقـی، نفـس انسانـی یـا به تعبیـر او «نـور اسفهبـدی» جوهری مجرد و باقی است که فنای صیصیه (بدن) در فساد آن تأثیری ندارد.
وی در آثار مختلف خود، نحوه رهایی و خلاص انوار مدبره اسفهبدیه (نفوس انسانی) را به سوی عالم نور شرح داده است. در دیدگاه سهروردی، به طور کلی سه دسته نفوس (کامل، متوسط و ناقص) قابل تمایز است که هر کدام معاد خاصی دارند:
الف ـ دسته اول گروهی هستند که در علم و عمل به کمال دست یافته. تحت تأثیر شواغل برزخی قرار نگرفته‌اند و اشتیاق آنها به سوی عالم نور قدسی بیشتر از عالم غواسق جسمانی است. هر چه نورانیت این نفوس بیشتر باشد اشتیاق آنان به عالم مجردات بیشتر و تقرب آنها به نورالانوار افزون‌تر خواهد بود. چنین نفوسی بعد از فنای بدن و صیصیه، جذب بدن دیگری نشده بلکه وارد عالم نور محض می‌گردند و با انوار قاهره متحد می‌شوند (سهروردی، 1380ب، ص223)
با این وصف برای این دسته از نفوس معاد جسمانی فرض ندارد، لذا معاد افراد کامل در علم و عمل صرفاً روحانی است.
ب ـ دسته دوم را نفوسی تشکیل می‌دهند که در علم یا عمل به کمال نرسیده‌اند. این نفوس به عالم مثل معلقه که مظهر آن بعضی از اجرام علوی است، منتقل می‌گردند. در آن جا هر نور مدبری بر اساس هیأت و ملکاتی که کسب نموده به صور معلقه تعلق می‌یابد. این دسته از نفوس به دلیل بقای رابطه‌اشان با برازخ و ظلمات و عدم فساد برازخ، تا ابد در این عالم (عالم صور معلقه) باقی خواهند ماند (همو، ص229-230)
بنابراین، نفوس متوسطین بعد از موت به ابدان سماوی یا علوی تعلق می‌‌گیرند، یعنی معادشان جسمانی است.
ج ـ گروه سومی هستند که ناقص در علم و عملند. از جنبه علم، نور مدبر آنها شوقی به انوار قاهره و نورالانوار ندارد، بلکه شواغل غاسق و برزخی این نفوس را به خویشتن مشغول داشته و جهل مرکب و بسیط تمام وجود آنها را فرا گرفته است.
سهروردی از این نفوس به اصحاب شقاوت تعبیر نموده، می‌گوید و اما اصحاب شقاوت ـ کسانی که خدا در مورد آنها فرموده: «حول جهنم جثیاً» و «اصبحوا فی دیارهم جاثمین»، بعد از رهایی از بدن مادی بر حسب اخلاقیات خود به مثل معلقه تعلق پیدا می‌کنند (سهروردی، 1380ب، ص230). شارح «حکمه الاشراق» در توضیح این عبارت تأکید می‌کند که نفوس ناقص در علم و عمل که در بند حسیات و خیالات و وهمیات‌اند و همه توجه ایشان به اسباب است و از مسبب الاسباب به کلی غافلند، بعد از رهایی از ابدان انسانی ـ اگر تناسخ باطل باشد ـ به عالم مثال منتقل می‌شوند و در جو فلک به صورت مثالی ظهور می‌کنند (ابن هروی، 1363، ص187). در این نفوس، جهل و عناد تبدیل به عذاب الیم می‌شود و عذاب دوری و حجاب از انوار عالیه سراسر وجود آنها را فرا می‌گیرد؛ همین حجاب و دوری از حق تعالی سبب حرمان و عذاب ألیم آنها خواهد شد(سهروردی، 1348ب، ص71).
نتیجه بحث این است که شیخ اشراق نفوس را به سه دسته تقسیم نموده که از این میان، دسته اول در لذات عقلی، در عالم انوار محض غوطه‌ورند و فاقد بدن‌های مثالی می‌باشند. اما دو دسته دیگر در عالم مثل معلقه که برازخ و افلاک مظهر آنها هستند با بدنهای مثالی یا در سعادت و لذتند و یا در شقاوت و تألم. بنابراین بدن‌های عنصری دنیوی بعد از مفارقت نفس، فانی و متلاشی می‌شوند. اما نفوس با ایجاد صور ملتذ یا قبیح جاودانه‌اند.
3.دیدگاه ملاصدراه:
از نظر ملاصدرا، قائلین به معاد جسمانی نتوانسته‌اند دلیل و برهان قاطعی بر اثبات این مدعا ارائه دهند. وی مدعی است که مطالب مربوط به معاد جسمانی در اثر تزکیه و تصفیه نفس برای ضمیر او حاصل شده است (صدرالدین شیرازی، 1380، ص469). ایـن حکیم الهی در اسفـار پس از ذکر یازده اصل معـاد را در نظریه خود چنین به تصویر می‌کشد (صدرالدین شیرازی، 1380، ج9، ص185-197)
اصول یازده گانه(مقدمات بحث معاد ملاصدرا)
اصل اول ـ اصالت وجود
اصل دوم ـ عینیت تشخص و وجود
اصل سوم ـ تشکیک وجود
اصل چهارم ـ حرکت جوهری
اصل پنجم ـ شیئیت شیء به صورت است نه به ماده
اصل ششم ـ هویت انسان به نفس است نه بدن
اصل هفتم ـ تشخص به نفس است
اصل هشتم ـ تجرد خیال
اصل نهم ـ قیام صور خیالی و ادراکی به نفس در تمام مراتب
اصل دهم ـ چگونگی خلاقیت نفس پس از خروج از طبیعت
اصل یازدهم ـ انسان، جامع اکوان سه گانه طبیعی، مثالی و عقلی
نتیجه اصول یازده‌گانه(معاد ملاصدرا)
صدرالمتألهین با مقدمه قرار دادن اصول فوق، تصویری از معاد ارائه می‌دهد که در آن قوه خیال نقش اساسی را ایفا می‌کند. همچنین حرکت جوهری و تشکیک وجود و ترتب عوالم وجود از اهمیت بسیاری برخوردار می‌باشند.
از نظر وی مرگ، ناشی از تقویت نفس و شدت وجودی آن است. به عبارت دیگر بر خلاف دیدگاه پزشکان که مرگ را ناشی از ضعف بدن می‌دانند، سبب مرگ تقویت نفس و تضعیف تعلق آن به بدن است. با ضعیف شدن این تعلق، بدن به ضعف می‌گراید و قطع تعلق کامل نفس از بدن همان مرگ است (صدرالدین شیرازی، 1379، ج9، ص51). حداقل چیزی که هر انسانی هنگام مرگ با خود به همراه دارد، قوه خیال است. نیروی خیال پس از مرگ، ذات خود را آن گونه که در این جهان بوده، می‌یابد (همو، 1361ه‍، ص74). با ورود انسان به عالم نفوس، قوه خیال به دلیل عدم توجه نفس به بدن عنصری تقویت می‌شود و این قدرت وجودی قوه خیال سبب می‌شود که صور ادراکی را ایجاد کند که در عین برخورداری از مقدار، فاقد ماده عنصری است.
ملاصدرا در «شواهدالربوبیه» توضیح می‌دهد این قدرت که برای اصحاب کرامات در این دنیا است، برای عامه مردم در آخرت خواهد بود، چه سعدا و چه اشقیا. تنها تفاوت این است که سعدا به جهت صفای درونشان و نیکی اخلاقشان قرین انواع نعمات و کرامتهای خدای تبارک و تعالی خواهند بود. اما جلیس اشقیا به جهت خباثت درونشان و فساد اخلاقشان، عذاب جهنم و مارها و عقرب‌ها خواهد بود، چرا که همه این امور نتیجه اعمال و رفتار انسان در این دنیاست (صدرالدین شیرازی، 1346ه‍، ص261). صدرالمتألهین در خاتمه نتیجه می‌گیرد که معاد در روز قیامت، همین موجود محسوس عالم طبیعت خواهد بود وی در ادامه تأکید می‌کند که منکر این امر، منکر شریعت است و منکر شریعت کافر می‌باشد و آنکه قائل به بازگشت مثل بدن اول است نه عین آن، در حقیقت معاد را انکار کرده است (همو، ص 261)
4.دیدگاه امام خمینی:
انسان دارای نفوس فراوانی است.از جمله نفس فلکی و نفس عنصری.نفس عنصری به نباتی و حیوانی و انسانی تقسیم می شود.در این میان فلاسفه دلایل عقلی فراوانی بر تجرد نفس ناطقه انسان پیاده کرده اند که اهم آن را می توان با مراجعه به اسفار جلد 8 ملاحظه کرد.
عالم مثال از ماده خالی است ولی از شکل و مقدار خالی نبوده.که به این عالم،عالم خیال منفصل گویند که همان عالم برزخ است (تقریرات فلسفه جلد 2،ص 608)
عالم خیال منفصل,مُثُل معلقه در عالم مثال اصغر می باشد که دارای وجود ذهنی هستند و از ماده خالی بوده.ولی از شکل و مقدار مجرد نیستند.منشأ نفس می باشند و نفس بر آنها سلطه دارد.و از آن جهت صور معقوله گویند که بین مادیت محض و تجرد محض معلق می باشند (همو،ص 618)
طبق نظر فلاسفه و با نظر به حرکت جوهریه،نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است (همو،ص 614)پس از بین نمی رود و باید به زندگی خود ادامه دهد.
فصل دوم:دیدگاه قرآن و روایات
1.لحظه ی مرگ:
خداوند هنگام مرگ،نفس انسانها را کامل دریافت می کند و می فرماید:«الله یتوفی الانفس حین موتها»(زمر/42)
امام صادق فرمودند:زمانی که روح انسان از او گرفته می شود او بالای جسد خود قرار میگیرد_ چه روح مؤمن جه روح غیر مؤمن_ نگاه میکند به هر کاری که با جسد انجام می شود.چون کفن گردید و در تابوت گذاشته شد و در روی دوش مردم حمل شد،روح داخل بدن مثالی می شود و مکان خودش را از بهشت یا از آتش نگاه میکند.اگر از بهشت باشد،فریاد میزند«عجلونی عجلونی_زود ببرید مرا زود ببرید مرا» و اگر از آتش باشد فریاد میکند«ردّونی ردّونی_برگردانید مرا برگردانید مرا»و او میداند هر کاری را که در باره ی او انجام می شود و کلام مردم را میشنود (فقیه ج 1،ص 193)
سید علی اکبر قرشی گوید:ارواح پس از خروج روح از بدن به 3 گروه تقسیم می شوند:ارواح منعم،ارواح معذب و ارواح بی خبر.
دو گروه اول و دوم همه چیز را خواهند فهمید.نظیر توجّه به غسل دادن و تشییع و برگشتن مردم و امثال آنها.گروه سوم ممکن است بعد از دیدن آنها بیخبر وارد شوند و شاید از اول هیچ چیز را ندانند و فقط در قیامت بیدار شوند "الله اعلم" (سیری در عالم برزخ،ص 70)
پس انسانها در لحظه ی مرگ 3 دسته اند:
الف.نفوس بی خبر و غافل از فهم توحید:اینها کسانی هستند که هم از سعادت اعتقادی حق و هم از شقاوت اعتقادی باطل محروم هستند.اینها مثل حیوانات هستند که فقط جهات حیوانیشان مثل غضب و کینه و سبعیت تکمیل می شود.پس حیواناتند که فقط جهت حیوانیتشان کامل شده و ملکات حیوانی تحصیل کرده اند.در آخرت فقط تجرد برزخی حیوانی دارند و ملکاتشان طبق نفوس برزخیه آنها فعالیت خواهد کرد (شرح فصوص الحکم قیصری،ص 213)(تفسیر القرآن الکریم ج 1،صدرالمتالهین،ص 274)
بالجمله این دسته مثل دسته ای از حیوانات هستند که جهنم موعود را ندارند و بهشت موعود را هم ندارند.فقط ملکات آنهاست.
«انّهم عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون»(مطففین/15)اینها در این روز نسبت به پروردگارشان در حجاب هستند.
ب.نفوس متکبرین:نفس امّاره(سرزمین سرکشی و گناه)«إنّ النفس لَأمارة بالسوءِ»نفس بسیار امر کننده به گناه است.«الذّین تتوفّاهم الملائکة ظالمی انفسهم...»(نحل/16 و 29)
اینها اصحاب شمال هستند که در اینجا تعبیر به مکذبین و ضالین از آنها شده.آنها افرادی هستند که مست غرور شده و عمر خود را در استکبار و خود ستایی گذرانده و از معنویات و حقایق به کنار افتاده و اوقات خود را به تکذیب انبیا و اولیای الهی و تکذیب مبدأ و معاد و سرسری پنداشتن جهان هستی گذرانده اند،غذای آنها در قیامت فلز گداخته خواهد بود «فنُزُل مِن جحیم...» (معاد شناسی ج1،ص 45)
«و لو تری إذ الظالمون فی غمرات الموت و الملائکة باسطوا ایدیهم اُخرجو انفسکم الیوم تجزون عذاب الهون»(انعام/93)ای کاش میدیدی آنگاه که ظالمان در شدائد مرگند و ملائکه شروع به عذاب آنها کرده و میگویند:بمیرید امروز با عذاب خوار کننده.
در مورد فرعون میفرماید:«و حاقَ بآل فرعونَ سوءُ العذاب،النار یعرضون علیها غدوّاً و عشیّاً و یوم تقومُ الساعةُ ادخلو آل فرعونَ اشدَّ العذابَ»(غافر/45و 46)عذاب سخت بر آل فرعون فرا رسید،آنها صبح و شام برآتش عرضه می شوند و چون روز قیامت فرا رسد،خطاب می رسد،فرعونیان را به سخت ترین عذاب به جهنم وارد کنید.
ج.نفوس طیّبه:منزل پاک و بی گناه.«الذین تتوفاهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم اُدخلو الجنة بما کنتم تعملون»(نحل/32)نفس هایی را که ملائکه در حالت پاک و طیّب دریافت میکنند،به آنها گویند سلام علیکم،داخل در بهشت شوید به خاطر اعمال خوبی که انجام دادید.
خطاب به نفس های مطمئن میرسد که:«یا ایها النفس المطمئنّة،ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة،فادخلی فی عبادی وأدخلی جنتی»ای صاحب نفس مطمئنه،بسوی پروردگارت رجوع کن درحالی که او از تو راضی است و تو از او راضی هستی و او را در زمره ی بندگان من داخل کنید و در بهشت مخصوص من داخلش کنید.
2.برزخ و عالم مثالی:
«حتی إذا جاء احدهم الموت،قال ربَّ ارجعونی،لعلی أعمل صالحاًفیما ترکتُ،کلا إنّها کلمةٌ هو قائلها و من ورائهم برزخٌ إلی یوم القیامة»(مؤمنون/99و100)زمانی که مرگ یکی از ایشان فرا رسد،میگوید پروردگارا من را برگردان تا اعمال صالحی که ترک کردم انجام دهم.پاسخ داده می شود هرگز!این کلمه ای است ککه او میگوید. و از پشت سر ایشان برزخی است تا روز قیامت.
برزخ را عالم مثالی هم میگویند چون مثل این عالم است.البته از لحاظ صورت و شکل ولی از لحاظ ماده و خواص و خصوصیات فرق می کند.پس از مرگ وارد عالمی می شویم که این دنیا نسبت به آن مانند شکم مادر نسبت به این عالم است.
بدن در برزخ،بدن مثالی است یعنی از لحاظ شکل بعین همان بدن است لکن دیگر جسم و ماده نیست و لطیف است.هیچ چیز مانع آن نخواهد بود.هر نقطه ای که قرار بگیرد همه چیز را میبیند.این طرف دیوار و آن طرف دیوار برایش ندارد.(معاد،آیت الله دستغیب،ص 31)
بدن برزخی چشم دارد.شکل همی چشم هم هست لکن دیگر پیری و چشم درد ندارد.تا قیام قیامت می بیند.خواب هم می بیند.نه مثل این چشم که گاهی ضعیف شود و احتیاج به عینک داشته باشد.
بدن مثالی قائم به خود و با شعور و فهم است،نظیر خواب است که در یک چشم به هم زدن مسافت ها را طی می کند.و در آن عالم انواع خوردنی ها و آشامیدنی ها و نوشیدنی ها و صورتها ی زیبا و دلربا و نغمه ها که اهل دنیا طاقت هیچ یک از آنها را ندارند موجود است و ارواح در بدنهای مثالی از همه آنها بهره می برند و رزق می خورند،در آنجا شدت تاثیر و تاثر بسیار بیشتر از دنیا است.چون با بدن مثالی که لطیف تر است درک می شود (همو،ص 37)
3.معاد و منزل آخرت:
حدود یک سوم آیات قرآن درمورد معاد است و احادیث فراوانی در این زمینه وجود دارد و آن زمانی است که نظم این جهان به هم میخورد،خورشید نورش را از دست میدهد.ستارگان کور می شوند و در زمین زلزله ی عجیبی وارد می شود...
«فإذا نُفِخَ فی الصور نفختةً واحدةً و حُمِلَت الارضُ و الجبالُ قد کنا دکةً واحدة،فیومئذٍ وقعت الواقعة»(حاقة/13 تا 15)پس آنگاه که در صور یکبار دمیده شود و زمین و کوه ها از جای خود برداشته شوند و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گرند.پس آن روز است که واقعه روی میدهد.
«و نُفِخَ فی الصور فإذا هم مِن الأجداث إلی ربّهم ینسِلون»(یس/51)در صور دمیده می شود ناگهان از گورهایشان به سوی پروردگار بشتابند.
«یومَ یُنفَخُ فی الصور فَتَأتون أفواجا»(نبا/18) روزی که در صور دمیده می شوند مردم گروه گروه به محشر وارد می شوند.
در معاد آن سه گروهی که در عالم برزخ بودند،یعنی نفوس بیخبر و غافل و نفوس متکبر و نفوس طیّبه،همه در پیشگاه خداوند حاضر می شوند تا نتیجه ی عمل خود را دقیقاً ببینند:«فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره»
نتیجه:
نفس انسان پس از مرگ به حیات خود ادامه می دهد و وارد عوالم دیگری می شود.
بعد از مرگ انسانها به 3 دسته ی اصلی تقسیم می شوند.
از نظر فلاسفه ای این 3 دسته کاملان در علم و متوسطان و اشقیا هستند.هر کدام از اینها جایگاه خواص خود را دارند.بعضی وارد عالم عقل می شوند.برخی در عالم مثال یا صور معلقه باقی میمانند و به تناسب رتبه ی خود یا از نعمت ها برخوردار و یا معذب میمانند.
از نظر قرآن و روایات و اسلام،فرشتگان به فرمان خداوند،نفس انسان را کامل دریافت میکنند.در این هنگام نفوس 3 دسته اند:نفوس بیخبر،نفوس متکبر و نفوس طیبه.که هرکدام به تناسب اعمال خود از جایگاه ویژه ای برخوردارند.این نفوس پس از دریافت کامل به عالم برزخ رفته و هر کدام به تناسب اعمالشان با آنها برخورد می شود و تا قیامت که معاد و منزل گاه همیشگی است آنجا میمانند.
منابع:
قرآن کریم،ترجمه ی ناصر مکارم شیرازی
1. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ پنجم، 1379
2. ابن‌سینا،  حسین‌بن علی، الاشارات و التنبیهات، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1403ه‍
3. همو، رسالة الاضحویة فی‌ ا‌مر ‌المعاد، ترجمه: ‌سلیمان‌ دنیا، بیروت، دارالفکر العربی، بی‌تا
4. همو، الشفا، تحقیق: چورچ قنواتی و سعید زاید، القاهره، المکتبه العربیه، 1395ه‍
5. همو، المباحثات، تحقیق و تعلیق ترجمه: محسن بیدارفر، قم، انتشارات بیدار، چاپ اول،  1371
6. ابن هروی، محمد شریف، انواریه، ترجمه و شرح مقدمه: حسین ضیائی، تهران، چاپ دوم، 1363
7.حسینی تهرانی،محمد حسین،معاد شناسی،تهران،انتشارات حکمت،بی تا
8.خمینی،روح الله،تقریرات فلسفه،ج 2
9.دستغیب،معاد،شیراز،کتابخانه ی جامع عتیق
10. سهروردی، شهاب الدین، الواح عمادی، تصحیح و مقدمه: سید حسین نصر، انستیتوی پژوهشهای علمی در ایران، 1348الف
11. همو، التلویحات، تصحیح و مقدمه: هانری کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1380 الف
12. همو، پرتونامه، تصحیح و مقدمه: سید حسین نصر، تهران، انستیتوی پژوهشهای علمی در ایران، 1348ب
13. همو، حکمه الاشراق، تصحیح و مقدمه: هانری کربـن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1380ب
14. همو، المشارع، تصحیح و مقدمه: هانری کربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1380ج
15. صدرالدین شیرازی، محمدابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، قم، انتشارات مصطفوی، 1379
16. همو، الشواهد الربوبیة فی مناهج السلوکیة، تصحیح: جلال الدین آشتیانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1346
17. همو، عرشیه، تصحیح و ترجمه: غلامحسین آهنی، تهران، انتشارات مولی، 1361
18. همو، المبدأ و المعاد، مقدمه و تصحیح: جلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ سوم، 1380
19.همو،تفسیر القرآن الکریم
20.قرشی،هلی اکبر،سیری در عالم برزخ،تهران،دارالکتاب الاسلامیه،1371
21.قیصری،شرح فصوص الحکم ابن عربی
22.سایت isu.ac.ir
23.سایت noormags.com


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 124 بازدید
بازدید دیروز: 264 بازدید
بازدید کل: 2861076 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [803]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]