زینت بخش مرد، دانش و بردباری اوست [امام علی علیه السلام]
مقالات
صفات خدا قسمت اول
چهارشنبه 87 خرداد 22 , ساعت 8:28 صبح  

جوانشیر

فهرست:
مقدمه 3
ذات و صفت 4
وحدت ذات و صفات 4
شناخت صفات خدا 5
تعداد اسماء و صفات خدا 5
توصیف صفاتی 6
توحید صفاتی 8
توحید صفاتی در روایات 8
معنای صفات خداوند 10
تقسیم بندی صفات الهی 11
تقسیم‌بندی صفات از دیدگاه صدالمتالهین 12
صفات فعلی و ذاتی 13
نفس حد در اسماء و صفات الهی 14
نامتناهی بودن اسماء و صفات از نظر عارفان 16
صفات الهی در کلمات امیر‌المؤمنین 17
صفات سلبی در کلام امیر‌المومنین 18
توقیفیت اسماء و صفات از نظر عرفانی 21
چند اصل در صفات خدا 23
دلایل اتحاد ذات خدا با صفات  29
آیا تعدد صفات با بساطت ذات منافات دارد 29
نظریه جدایی صفات خدا از ذات او ونقد ان 30
نتیجه 31
مقدمه       
بحث اسماء و صفات الهی از مسائل مطرح و اساسی در علم کلان ـ فلسفه و عرفان است این اهمیت قبل از هر چیزی به طرح این دو صاف در متون دینی مرتبط است.
وجود اسماء و صفات بسیار در قرآن دو ادعیه به طور طبیعی این سوال را طرح می‌کند که این اسماء و صفات به چه معنا هستند؟ آیا آنها دقیقاً به همان معنایی که در مورد ممکنات به کار می‌روند در مصداق ربوبی‌شان معنا می‌دهند؟
آیا می‌توان آنها را شناخت به رابطة اسماء و صفات الهی با ذات چیست؟
در میان بحث‌هایی که به شناخت ذات و صفات خدا می‌پردازد و بحث صفات از مباحث مشکل‌تری است همچنین بحث در صفات مهمتر از بحث اثبات ذات خداست.
و شناختن صفات ثبوتیه خدا علاوه بر آنکه در کمال معرفت اثر دارد نشناختن بعضی از ص
فات در حد نشناختن خود ذات است. البته باید اذعان داشت بحث در صفات مهمتر از بحث اثبات ذات خداست زیرا اثبات خدا برای هم قابل درک و فهم است و برای انسان واقعیت‌‌گرا آسان است اما اختلاف مذهب‌‌های مختلف در مورد صفات خداست.
ذات و صفت
اگر انسانی را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید ذاتی دارد که همان انسانیت شخصی اوست و صفاتی نیز همراه دارد که ذاتش با آن شناخته می‌شود.
در مورد انسان این صفت و ذات هر دو محدود و متناهی است زیرا اگر ذات انسان نامحدود بود صفات را نیز فرا می‌گرفت و صفات نیز یکدیگر را فرا می‌گرفتند.
از این بیان روشن‌می‌شود که برای ذات خداوندی صفت (به معنایی که گذشت) نمی‌توان اثبات نمود زیرا صفت بی‌حد صورت نمی‌گیرد و ذات مقدس باری تعالی از هر تحدیدی منزه است.
وحدت ذات و صفات
ذات و صفات از نظر مصداق با هم وحدت دارند و اختلاف و تعدد آنها از نظر مفهوم می‌باشد.
به عنوان مثال: نفس انسان به خود عالم است یعنی علم حضوری دارد در اینجا سه مفهوم علم و  عالم و معلوم انتزاع می‌شود در حالیکه مصداق همگی چیزی جز نفس نیست یعنی نفس هم مصداق علم است هم مصداق عالم و هم مصداق معلوم.
انتزاع مفاهیم و صفات مختلف از ذات بسیط خداوندی نیز همین گونه است بنابراین نظریه زیارت صفات بر ذات و مغایرت آنها با ذات که اهل سنت و شاعره معتقدند نادرست و نظریه عینیت صات با ذات که امامیه و معتزله معتقدند صحیح است.
شناخت صفات خدا
در مباحث خداشناسی سه دیدگاه در زمینه شناخت صفات خدا وجود دارد: 1ـ دیدگاه افراطی که نتیجه‌اش شبیه خدا به مخلوقات است 2ـ دیدگاه تفریطی که نتیجه‌اش تعطیلی عقل نسبت به شناخت صفات الهی است 3ـ دیدگاه معتدل در فرد میانه و اعتدال است.
برای بررسی بیشتر ابتدا باید با حدود شناخت خدا (معرفت حضوری و شهودی، معرفت و عقلانی) آشنا شد تا هم موضوع ناممکن بودن احاطه محدود به نامحدود از راه معرفت حضوری و هم موضوع قابل تکامل بودن معرفت حصولی روشن شود. یادآوری این نکته ضروری است که معرفت حصولی به وسیلة مفاهیم ذهنی قابل دستیابی است.
تعداد اسماء و صفات خدا
در آیات قرآن دلیلی که دلالت کند بر عدد اسماء و صفات خدا و آن را محدود کند نیست هر اسمی در عالم باشد که اثر جهت معنا احسن اسماء باشد آن اسم از آن خداست پس نمی‌توان اسماء حسنی را شمرده و به عدد معینی محدود کرده آن مقداری که در قرآن آورده شده است صدو بیست و هفت اسم است.
و معنای اسامی را خدا به نحو اصالت داراست و دیگران به تبع او دارا هستند پس مالک حقیقی این اسماء و صفات خداست و دیگران چیزی از آن را مالک نیستند مگر آنچه را که خداوند به ایشان تملیک کرده باشد که بعد از تملیک هم باز مالک است.
توصیف صفاتی
به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از ذات است. ذات خداوند با این که به اوصاف کمالیه، جمال و جلال متصف است دارای جنبه‌های مختلف عینی نیست.
اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمة محدودیت وجود است. همانطور که برای وجود لاتیناهی دومی و منویتی قابل درک نیست کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست.
پس توحید صفاتی یعنی درک و شناخت یگانگی ذات و صفات خدا و اعتقاد به اینکه صفات خداوند در عین ذات او و عین یکدیگرند و همین طور که ذات او ازلی و ابدی است صفات ذاتی او نیز ازلی و ابدی‌اند.
و اینگونه نیست که این صفات زاید بر ذاتش باشند و جنبه عارض و معروض داشته باشند بلکه عین ذات اوست صفات خدا از یکدیگر جدا نیستند بلکه هر یک از صفات او عین دیگری است یعنی حقیقتعلم او غیر قدرتش نیست بلکه سراسر وجود او علم و قدرت و دیگر صفات ذاتی اوست.
توحید صفاتی دو معنا دارد: 1ـ خدا در صفات بی‌همتاست زیرا اولاً صفات خدا از خود  اوست و کسی آنها را به او نداده است ثانیاً صفات کمال دو غیر متناهی و نامحدود است و این هر دو مقتضای واجب بالذات بودن خدا و غنا و بی‌نیازی مطلق اوست.
2ـ صفات کمال و ذاتی خداوند عین ذات اویند یعنی اگر چه از نظر مفهوم مختلف‌اند ولی از نظر مصداق متحدند و به عبارت دیگر چنین نیست که ذات خداوند از یک جهت عالم باشد و از جهت دیگر قادر بلکه علم و قدرت و اختیار او عین حقیقت او می‌باشند زیرا اگر صفات خدا زائد بر ذات و مغایر با یکدیگر باشند در آن صورت نوعی کثرت و ترکیب و محدودیت در ذات الهی راه خواهد یافت که همگی در حق خداوند محالند.
راز طرفی ذات در ایجاد موجودات و اعطای علم و قدرت به آنها به صفات خود نیازمند است و آنها غیر ذات اویند و نیازمندی باوجوب و غنای ذاتی خاوند منافات دارد.
توحید صفاتی در روایات
در احادیثی که از ائمه (ع) روایت شده توحید صفاتی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است و اعتقاد به زیارت صفات ذاتی خداوند بر ذات او مردود دانسته شده است. امام علی (ع) نفی صفات زائد بر ذات را کمال اخلاص در توحید دانسته و فرموده است: و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه
آنگاه افزوده است: لازمه اعتقاد به صفات زائد بر ذات اعتقاد به نوعی کثرت گرایشی و تجزیه‌پذیری در ذات خداوندی است که نشانة جهالت به ساحت و مقام الوهی است.
فمن و صف الاه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقدا جزأه و من جزأ فقد جهله.
آنکه خدا را به صفاتی توصیف کند برای او قرین قائل شده است و آنکس که برای او قرین قائل شود او را دو گانه دانسته است و آن کس که او را دو گانه بینگارد ذات خدا را تجزیه دانسته و آنکه چنین باوری داشته باشد به خداوند جهل ورزیده است.
بدیهی است که مقصود از نفی صفات از خداوند صفات زائد بر ذات است نه واقعیت صفات زیرا نفی صفات کمال از خداوند محال است و از طرفی امام  علی (ع) خدا را در بسیاری از سخنان به صفات کمال توصیف کرده است.
قرآن در مقام تنزیه خداوند می‌گوید:
سبحان رب العزّه عمّا یصفون منزه است پروردگارت پروردگار با عزت از توصیف‌هایی که آنان می‌کنند.
حضرت علی (ع) در مورد نامتناهی بودن صفات خدا می‌گوید: سپاس خدای راست که شفایش فزون از نیروی سخنوران و دهش‌هایش بیرون از گنجایش شکار شگران وادای حقش فراتر از توان سختکوشان است. هم او که هیچ اندیشه دور پروازی، شناختش را فرا چنگ نیاورد و هیچ هوش ژرف بینی به ژرفایش راه نیابد او که ویژگی‌اش را نه مرزی پایان‌پذیر، نه تعریفی آماده‌انه زمانی سنجیدنی و نه پایانی شناختنی است.
امام جواد (ع) فرموده است خداوند «احدی المعنی» است و معانی و صفات کثر و مختلف در ذات تو راه ندارد انه واحد احدی المعنی ویس بصفات کثیره مختلفه
امام حسن مجتبی نیز می‌فرماید: صفات خداوند از نظر واقعیت با یکدیگر اختلافی ندارند زیرا اگر چنین باشد ذات خداوند از نظر کمالات وجودی مشاهی و محدود خواهد بود «ولا اختلاف صفه فیتناهی»
معنای صفات خداوند
همانطور که گفته شد صفات بر دو قسمند صفات کمال و صفات نقص.
صفات کمال معانی اثباتی هستند که موجب ارزش وجودی بیشتر و آثار وجودی افزونتر برای موصوفات خود می‌باشد چنانکه با مقایسه یک موجود زنده با یک موجود فرموده روشن است. ولی صفات نقص صفاتی هستند بر خلاف آن.
وقتی در معانی صفات نقص دقیق شویم خواهیم دید که بر حسب معنا منفی بوده و از فقدان کمال و نداشتن یک نوع ارزش وجودی حکایت می‌کند مانند جهل و عجز و ...
بنابراین، نفی صفات نقص معنای صفات کامل می‌دهد و از اینجاست که قرآن هر صفت مالی را مستقیماً برای خدای متعال اثبات می‌کند و هر صفت نقصی را نفی کرده و منفی آن را برای او اثبات می‌کند.
و هو العلیم القدیر هو الحی و لا تآخذ سنته و لا نوم و اعلمو انکم غیر مجعزی‌الله
خدای متعال واقعیتی است مطلق که هیچگونه حد و نهایتی ندارد و دو صفت مالی که در موردش اثبات می‌شود معنای محدودیت را نخواهد داشت. لیس کمثله شی
امام رضا(ع) می‌فرماید: خداوند تبارک و تعالی با زمان و مکان و حرکت و انتقال و شئون متصف نمی‌شود بلکه او افرینندة زمان و مکان و حرکت و شئون است.
تقسیم بندی صفات الهی
بعضی از صفات خدا صفاتی است که معنای ثبوتی را افاده می‌کند از قبیل علم و حیات و اینها صفاتی هستند که مشتمل بر معنای کمالند و بعضی دیگر آن صفاتی است که معنای سلبی را افاده می‌کند مانند سبوح و قدوس صفاتی که خدای را منزه از نقایص می‌سازد پس از این نظر می‌توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم کرد 1- صفات بتوتیه 2- صفات سلبیه
پاره‌ای ازصفات خدا صفاتی است که عین ذات اوست نه زائد بر آن مانند حیات و قدرت و اینها صفات ذاتی‌اند و پاره‌ای دیگر صفاتی هستند که تحققشان محتاج به اینست که ذات قبل از تحقق آن صفات محقق فرض شود مانند خالق و رزاق که اینها صفات فعلی‌اند و اینگونه صفات زاید بر ذات و منتزع از مقام فعلند.
همچنین صفاتی مانند رحمت و مغفرت صفات فعلی است است که بر خدا اطلاق می‌شود بدون اینکه خداوند به معانی آنها مقلبس باشد چرا که اگر خدا حقیقتاً به معانی آنها مقلبس می‌بود باید آن صفات، صفات ذاتی خدا باشد نه خارج از ذات پس از این نظر هم می‌توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم کرد 1ـ صفات ذاتیه 2ـ صفات فعلیه تقسیم دیگری که در صفات خدا هست تقسیم به نفسیت و امنافیت است آن صنعتی که معنایش هیچ اضافه‌ای به خارج از ذات ندارد صفات نفسی است و آن صفتی که اضافه به خارج دارد و صفت اضافی است و صفت اضافی خود دو قسم دارد زیرا بعضی از اینگونه صفات، نفسی هستند و به خارج اضافه دارند و آنها را صفات نفسی ذات اضافی می‌نامیم و برخی دیگر صرفاً اضافی‌اند و آن‌ها را صفات اضافی محض می‌‌نامیم.
تقسیم‌بندی صفات از دیدگاه صدالمتالهین
صفات به طور کلی به دو قسم تقسیم می‌شوند
1- صفاتی که اولاً و با لذات از آن موجود بماهو موجود هستند و در اتصاف این اوصاف لازم نیست که موصوف ابتدا طبیعی یا تعلیمی باشد صفاتی از قبیل علم، قدرت و اراده از این قسمند
2ـ قسم دیگر صفاتی هستند که در اتصافشان به موصوف لازم است که موصوف ابتدا طبیعی یا تلعیمی باشد
از آنجا که واجب الوجود، حقیقت وجود است پس باید صفاتی را که اولاً و بانوات از آن وجود است را دارا باشد و همچنین این صفات مانند وجودند در اینکه صدقشان بر مصادیق به نحو اشتراک معنوی و تفاوت میان مصادیق، تفاوت به شلیک است.
صفات فعلی و ذاتی
صفات فعلی نامی است که بر افعال خداوند نهاده می‌شود، بر ذات خداوند و ادراک آن بقدر وسع ممکن‌الوجودی بشر میسر است نه درک ذاتی آن.
مثلاً چون خلق را می‌بینیم درک می‌‌کنیم او خالق است اما کل اجزاء خلقت در کل کائنات را که نمی‌بینیم پس به قدر وسع ادراکمان درک می‌کنیم. اما ذات خالقیت همان ذات خداست که قابل ادراک نیست.
صفات فعلی تنها به موصوف (خدا) قائم نیست بر خلاف صفات ذاتی، و موصوف برای اینکه با آن صفت متصف شود نیازمند تحقق چیز دیگری است.
پس صفات خدا هم از قسم صفات ذاتی است و صفاتی که در تحقق آنها پای دیگری در میان است عین ذات او نیست بلکه زائد بر ذات او و صفت فعلند.
مراد از صفت فعل اینست که پس از تحقق فعل، معنای صفت از فعل گرفته شود نه از ذات. مانند آفریدگار که پس از تحقق افرینش از آفریده‌ها آفریدگار بودن او مفهوم می‌شود و به خود آفریده‌ها قائم است نه با ذات مقدس خدا تا ذات با پیدایش صفت از حالی به حالی تغییر کند.
نفی حد در اسماء و صفات الهی
ما جهات نقص و حاجتی را که در اجزای عالم مشاهده می‌کنیم از خدای متعال نفی می‌کنیم مانند مرگ و فقر و صفات کمال را برای او اثبات می‌کنیم از قبیل حیات و قدرت.
این صفات در دار وجود ملازم با جهانی از نقص و حاجت است و ما آن را از خدای متعال نفی می‌‌کنیم از طرف دیگر وقتی بنا باشد تمامی نقایص و حوایج را از او سلب کنیم بر می‌خوریم به اینکه داشتن حد هم از نقایص است. برای اینکه چیزی که محدود بود به طور مسلم خودش خود را محدود نکرده است و موجود دیگری بزرگتر از آن و مسلط بر آن بوده که برایش حد تعیین کرده، لذا همه انحاء حد و نهایت را از خدای متعال نفی می‌کنیم و می‌گوییم خدای متعال در ذاتش و همچنین در صفاتش به هیچ حدی محدود نیست پس او وحدتی را داراست که آن وحدت به هر چیزی قادر است و چون قادر است احاطه به آن هم دارد.
اینجاست که قدم دیگری پیش رفته و حکم می‌کنیم به اینکه صفات جذای متعال عین ذات اوست و همچنین هر یک از صفاتش عین صفت دیگر است و هیچ تمایزی میان آنها نیست مگر به حسب مفهوم ـ معنای کلمه برای اینکه فکر می‌کنیم اگر علم او غیر قدرتش باشد و علم و قدرتش غیر ذاتش بوده باشد باید صفاتش هر یک آن دیگری را تحدید کند و آن دیگری منتهی به آن شود پس بازیابی حد و انتها و تناهی به میان می‌آید.
و همین است معنای صفت احدیت او که از هیچ جهتی از جهات ؟؟ نمی‌شود و نه در خارج و نه در ذهن متکثر نمی‌گردد .
در خطبه اول نهج‌البلاغه آمده است: الذی لیس لصفته حد محدود: آنکه در صفات او حد و نهایتی متصور نیست یعنی صفات خدا محدود نیست بلکه به نامحدودیت ذات است که عین ذات اوست و صفاتی که خداوند مبرا از اوست صفت محدود است که غیر از ذات و صفات دیگر است.
نامتناهی بودن اسماء و صفات از نظر عارفان
ابن عربی در خصوص الحکم می‌گوید: چون که خداوند خواست از جهت اسماء حسنایش که قابل شمارش نیستند اعیان آنها را ببیند عالم را پدید آورد.
مقصود از اسماء حسنی، اسماء کلی و جزئی است نه تنها نودو نه اسم که در حدیث آمده است. البته اسماء جزئی نامتناهی‌اند اگرچه کلیات آنهامتناهی است.
اسماء خداوند نامتناهی است زیرا این اسماء واسطه آنچه از آنها صادر می‌شود دانسته می‌شوند و آنچه از آنها صادر می‌شود نامتناهی است اگر چه همة آنها به اصول متناهی که امهات اسماء خوانده می‌شوند بر می‌گردند و در واقع جز یک حقیقت وجود ندارد که پذیرای همة این نسب و اضافات است که از آن‌ها به اسماء الهی تعبیر می‌شود.
چنانکه ملاحظه می‌شود ابن‌عربی امهات اسماء یا اسماء کلی الهی را محدود می‌داند ولی از نظر اسماء جزئیه الهی که تحت آن اسماء کلی قرار دارند و جمیع تغیات را شامل می‌شوند نامتناهی‌اند.
عبدالرحمن جامی در نقد النصوص می‌گوید:
کلیات اسماء حسنای الهی 99 (به یک نقل) یا هزار و یک اسم است (به نقل دیگر) ولی جزئیات آن بی‌شمار است زیرا اسماء تعینان الهی‌اند در حقایق ممکنان و از آنجا که ممکنان بی‌شمارند تعینات الهی که حقایق آنها نیز نامتناهی خواهند بود پس اسماء الهی نیز نامتناهی‌اند.
نتیجه اینکه از نظر عارفان، تجلیات حق یک سلسله مرابت طولی دارد که اولین تجلی مقام و احدیت است که تجلی اسماء خداوند است و اسماء کلیه مربوط به این مقام است و بعد از ترکیب، اسماء جزئیه پدید می‌آیند که هر یک مظهری از عالم کاینات دارند و از آنجا که عالم کاینات نامحدود است اسماء جزئیه نیز نامحدودند اگرچه کلیات این اسماء که به مقوله اصول آنها نیز هر دو قابل شمارشند.


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 276 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859927 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]