هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وی به نفسش بیشتر گردد و در ریاضت و اصلاح آن کوشش بیشتری مبذول کند . [امام علی علیه السلام]
مقالات
نصایح عرفانی امام خمینی (قدس سره) در حکمت متعالیه قسمت اول
سه شنبه 91 مرداد 10 , ساعت 8:59 صبح  

موضوع : نصایح عرفانی امام خمینی (قدس سره) در حکمت متعالیه
پژوهشگر: محمدرضا حق طلب
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
خمینی کبیر( رحمةالله علیه ) از بزرگترین عارفان دل سوخته و حکیمان وارسته ی سده ی اخیر بود که به حق زیبنده ی اطلاق عنوان امام است چرا که جانش به جمیع علوم الهی که از لسان عارفان بالله صادر شده بود بارور و نفس الهی اش به اسماء کمالیه ی حق تعالی منقوش گردید . او جامع وحدت و کثرت بود و هر آنچه را که به عقل و عشق و شهود در سیر إلی الله پیموده بود به     عائله ی الهی عرضه کرد و خود با حقیقت خلق و خلق حقیقی درآمیخت و به مقصد حکمت متعالیه که تشبه به حق جل و علی  و صیرورة عالم عقلی  می باشد ؛ نائل گردید. نصایح و مواعظ او همواره خاصه و عامه را مخاطب قرار می داد حال آنکه او خود را مخاطب همه ی سخنانش می دانست . دغدغه  او مشاهده ی وجود حقیقی در پس همه ی موضوعات عرفان و حکمت الهی و تحصیل توحیدات ثلاثه بود « بارالها! این دل هر جائى ما را یکجائى کن، و این چشم دوبین را یک بین فرما، و جلوه توحید و تفرید و تجرید را در طور قلب ما متجلّى کن، و جبل انانیّت و انیّت ما را مندکّ و فانى فرما، و ما را به حدّ فنا رسان تا از رؤیت توکّل‏ نیز فارغ شویم ، إنَّکَ الْوَلیُّ المفضال. »   بدین سبب بر تزکیه ی نفس و تطهیر باطن که بذر تجلیات الهی و اصلاح موقف طبیعت که دانه ی ملکات خلقیه حمیده بود ؛ تأکید بسیار داشت « هان اى عزیز گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال بدبختى خود رحم کن، شاید بتوانى خود را به صورت انسان گردانى و از این عالم به صورت آدمى بیرون روى که آن وقت از اهل نجات و سعادتى. مبادا گمان کنى این‏ها موعظه و خطابه است، این‏ها همه نتیجه برهان حکمى حکماى عظام و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقین و معصومین است ، در این اوراق بناى اقامه برهان و نقل اخبار و آثار زیاد نیست . »  لذا همواره ندای رساندن معارف از منزل عقل به موطن قلب را سر می داد و از وقوف در حیطه ی مفاهیم و حجاب های آشکار و نهان بر حذر می داشت . آن چه او در آثار عرفانی و اخلاقی اش نگاشته است راهگشای عارفان ، حکیمان ، مفسران و فقیهان می باشد چرا که مقاصد علوم را به خوبی می دانست و از حجاب ها ، مهلکات و آفات پیش رو آگاه بود . این مهم ما را بر آن داشت تا شمه ی اندک از کلمات شریفش را در باب ملزومات تحصیل حکمت متعالی الهی و بایسته های موضوعات و مسائل آن جمع آوری و به رشته ی تحریر در آوریم .
کلمات کلیدی : حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، علم عملی ، علم نافع ، مراتب نفس
حب شهرت را از سر بیرون کنید
کسی که کمالات علمی و ملکات نیک اخلاقی خود را به رخ خلق خدا بکشد ؛ سالکی است که به قدم نفس پیش می رود نه به قدم حق و چنین خودبینی راه به خدابینی نمی برد بلکه معرفت و توحیدی خیالی خواهد بود . امام خمینی ( ره ) می فرمایند که وقتی مالک حقیقی جمیع کمالات وجودی ظاهراً و باطناً وجود واحد حقیقی است پس غرّه شدن به اندک متاعی که انسان با مفاهیم و پاره ای اصطلاحات دست یافته ؛ به بیراهه رفتن است و طالب معرفت و حکمت باید چنین محبوبیتی را از خدا بخواهد بلکه رأساً چنین حبّی را از سر بیرون کند . ایشان می فرمایند :
« پس اى عزیز، نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را براى خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامتهاى اخروى و نعمتهاى آن عالم در همین عالم هم به تو کرامتها مى‏کند، تو را محبوب مى‏نماید، موقعیت تو را در قلوب زیاد مى‏کند، تو را در دو دنیا سر بلند مى‏فرماید. ولى اگر بتوانى با مجاهده و زحمت قلب خود را از این حب هم بکلى خالص نما، باطن را صفا ده تا عمل از این جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد، روح بى‏آلایش شود، کدورت نفس برطرف گردد. حب و بغض مردم ضعیف، شهرت و اسم نزد بندگان ناچیز، چه فایده‏اى دارد. فرضاً فایده داشته باشد، یک فایده ناچیز جزئى چند روزه است. ممکن است این حب عاقبت کار انسان را به ریا برساند و خداى نخواسته آدم را مشرک و منافق و کافر کند، اگر در این عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبى پیش بندگان صالح خدا و انبیاء عظام او و ملائکه مقربین رسوا شود، سرافکنده گردد، بیچاره شود. رسوایى آن روز را نمى‏دانى چه رسوایى است. سرشکسته در آن محضر را خدا مى‏داند چه ظلمتها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالى کافر مى‏گوید: «اى کاش خاک بودم »  و دیگر فایده ندارد. »
طریقه مشایخ حفظ اسرار علوم الهیه از غیر اهلش است
کتمان سرّ ، سنتی است الهی ؛ آنگاه که حضرت علی اعلی خود را در موطن ذات مشاهده نمود ؛ جود ذاتی اش اقتضاء کرد که به هر موجودی به قدر استعدادش افاضه ی نور وجود نماید . خلیفه حق و آینه دار اسماء حسنای او مظهر تمام چنین وصفی است که همواره  « یعطی کلّ ذی فضل فضله »  پس طالبان علوم الهی و حکمت متعالی می بایست مطالب این رشته را که در واقع شئون وجود حقیقی است از غیر اهلش حفظ نمایند چرا که تحمّل چنین مطالبی بر آنها دشوار می گردد و چه بسا به عناد و ستیزه یا کفر و الحاد و یا فهم قشری سست بنیه منتهی شود .                  امام خمینی ( قدس سره ) در این باره می فرمایند :
« و مکرر مى‏گردانم وصیت خود را به آنچه که مشایخ عظام به ما سفارش کردند؛ و آن، فاش نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقایق عوارف مگر در محلش. پس خداوند- که والاست نامش- فرمود: وَ نُنَزّلُ مِنَ الْقُران ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمنینَ وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ الاّ خَسارا »
« فرمود به عمر بن حنظله که تحمیل نکنید بر شیعیان ما، و رفق و مدارا کنید با آنها؛ زیرا که مردم تحمُّل نمى‏توانند بکنند آنچه شما تحمُّل مى‏کنید و این حدیث شریف، دستور کلّى است براى خواص؛ زیرا که مردم هم در تحمل علوم و معارف و هم در تحمل اعمال قلبیّه و قالبیّه مختلفند، و هر علمى را خصوصاً در باب معارف، نتوان افشا پیش هر کس کرد، بلکه سرایر توحید و حقایق معارف، از اسرارى است که پیش اهلش باید مکتوم و مخزون باشد. و نوع گمراهیها و إضلالها و تکفیرها از این باب پیدا شده و این که مردم، حتى علماء ظاهر، از علوم الهیّه احتراز کنند و گرد معارف و حقایق نمى‏گردند، براى همین است که بعضى از ارباب اصطلاح و ذوق یا اصحاب علوم رسمیّه عرفانیّه تهتّک کردند، و مقاصد شریفه را با الفاظ زشت و قبیح بیان کردند، و از اصطلاح قرآن و حدیث بیرون رفتند با آن که همان مقاصد به طور أکمل در کتاب خدا و احادیث ائمّه هدى‏- علیهم السلام- موجود است، ولى آنها به صورت بدى آن را جلوه دادند. از این جهت، اسباب تنفّر طباع ظاهریین شده است. اینها نیز طاقت آن نداشتند که لُبّ را از قشر و حقیقت را از صورت و معنى را از لفظ جدا کنند؛ یکسره با اصل مطلب مخالف شدند و شاید اشاره به این معنى باشد روایاتى که ایمان را تسهیم نموده به هفت سهم یا ده درجه یا چهل و نه جزء و فرموده‏اند کسى [که‏] داراى یک سهم است، نباید دو سهم بر او تحمیل کرد، و کسى که داراى دو سهم است، نباید سه سهم بر او تحمیل نمود و همین طور. »
از درک حقیقت اصالت وجود محجوب نمانید
اصل اصیل اصالت وجود زیربنای مکتب فلسفی صدرایی بلکه معرفت ناب عرفانی است چرا که عرفان حقیقی مبتنی بر وحدت شخصی وجود است و وحدت شخصی وجود از لوازم اصالت وجود می باشد . از این رو درک صحیح و عمیق این اصل ، شاه کلید جمیع مسائل حکمی و عویصات معرفتی می باشد . امام خمینی ( ره ) اصالت وجود را مبنای مقام توحید می دانند و می فرمایند   « مقام توحید فقط با مبناى اصالت وجود ممکن است، ولى بنا بر اصالت ماهیت، توحید غیر ممکن است، و اگر جهت وحدت را که وجود است اعتبارى بدانیم وحدت حقیقیه، غیر ممکن و محال است، پس دستگاه توحید به هم خورده و اصل مبدأ از دست مى‏رود و ذات و اسماء و صفات، ماهیات غیر مرتبط به هم مى‏شوند و ماهیات دیگر هم به آنها مربوط نمى‏شوند. و بالاخره هر ماهیتى مستقل و غیر مربوط به دیگرى است و تمام عالم از متباینات بالذات تشکیل مى‏یابد و همه یا واجب مى‏باشند و یا ممکن و فقط اسمى از واجب و ممکن به طور تشریفاتى مطرح خواهد بود، اینها همه نتیجه اصالت ماهیت است، ایّها الموحّد المقدّس! »
معرفت به ذل عبودیت و عز ربوبیت ثمره فهم وجود ربطى
تعلّق خلق به حق در سقف بنای حکمت متعالیه و عرفان حقیقی تعلّق فقری و ربطی است که به معنای « ذاتٌ ثبت له الربط » نیست بلکه عین ربط می باشد چرا که هم ذات مستقلی که متعلَّق ربط قرار گرفته است و هم ذاتی که به این نگاه به خلق می نگریسته دریده و خرق می شود . باید دقت داشت که خود نگاه نیز مشمول عین ربط بودن می شود ؛ پس جمیع حجاب های مفاهیم و مراتب خرق می گردد . امام خمینی ( ره ) درک صحیح چنین ربطی را به طور طوطی وار و مفهومی دست نیافتنی می دانند  و تحصیل ملکه معرفت به ذل عبودیت و عزّ ربوبیت را ماحصل مسئله ی وجود ربطی می دانند .
 ‏« این یکى از لباب معارف است که در علوم عالیه و حکمت متعالیه به وضوح پیوسته که جمیع دار تحقّق و تمام دایره وجودْ صرف ربط و تعلّق و محض فقر و فاقه است. و عزّت و ملک و سلطنت مختصّ به ذات مقدّس کبریا است و احدى را از حظوظ عزّت و کبریا نصیبى نیست، و ذل عبودیّت و فقر در ناصیه هر یک ثبت و در حاقّ حقیقت آنها ثابت است. و حقیقت عرفان و شهود و نتیجه ریاضت و سلوک، رفع حجاب از وجه حقیقت و رؤیت ذلّ عبودیّت و اصل فقر و تدلّى است در خود و در همه موجودات. و دعاى منسوب به سیّد کائنات صلّى اللَّه علیه و آله: اللّهُمَّ أرِنِى الاشیاءَ کَما هِى. شاید اشاره به همین مقام باشد؛ یعنى خواهش مشاهده ذلّ عبودیّت که مستلزم شهود عزّ ربوبیّت است نموده. »
قائل به وحدت شخصی هر حمدى را به وجود حقیقى نسبت دهد
بنای علم عرفان عبارت از وحدت شخصی وجود می باشد . اصالت وجود در حکمت متعالیه تفصیلاً پرداخته می شود ؛ همین طور تصویر اعتباریت ماهیت و لا اقتضایی آن به نحوی که ماهیات متکثره عبارت می باشند از نمودها و جلوات وجود اصیل و چون کثرت استقلالی از میان رفت ؛ آنچه می ماند وجود واحد شخصی است که بر کل اشیاء انبساط و احاطه ی سریانی دارد. پس هر کمالی که به ماهیتی از ماهیات نسبت داده می شود ؛ اصلاً و فرعاً و ظاهراً و باطناً و أولاً و آخراً کمال وجود حقیقی است و جمیع محامد مختص وجود حق تعالی می گردد . پس او حقیقت کمالات هر محمودی است کما اینکه حقیقت کمالات هر حامدی نیز می باشد . حضرت روح الله خمینی (ره) چنین می فرمایند :
« بدان اى عزیز که در تحت این کلمه شریفه « الله » سرّ توحید خاصّ بلکه اخصّ خواصّ است. و اختصاص همه محامد از جمیع حامدان به حق تعالى، به حسب برهان نزد اصحاب حکمت و ائمه فلسفه عالیه، واضح و آشکار است؛ زیرا که به برهان پیوسته که تمام دار تحقّق ظلّ منبسط و فیض مبسوط حضرت حق است، و تمام نعم ظاهره و باطنه، از هر منعم باشد به حسب ظاهر و در انظار عامه، از حق تعالى جل و علا است و احدى از موجودات را شرکت در آن نیست، حتى شرکت اعدادى نیز نزد اهل فلسفه عامیّه است نه فلسفه عالیه؛ پس، چون حمد در مقابل نعمت و انعام و احسان است و منعمى جز حق در دار تحقق نیست، جمیع محامد مختص او است. و نیز جمال و جمیلى جز جمال او و او نیست، پس مدایح نیز به او رجوع کند و به بیان دیگر، هر حمد و مدحى که از هر حامد و مادحى است، در ازاء آن جهت نعمت و کمال است، و محل و مورد نعمت و کمال که آن را تنقیص و تحدید نموده به هیچ وجه مدخلیّت در ثنا و ستایش ندارد بلکه منافى و مضادّ است، پس جمیع محامد و مدایح به حظّ ربوبیّت، که کمال و جمال است، رجوع کند، نه به حظّ مخلوق که نقص و تحدید است. »
سالک حکمت الهیه و عرفان تمام عمر را صرف استدلال و اصطلاح نکند
مقصد از حکمت الهیه و متعالیه تشبّه به اله و توحیدی شدن یعنی رجوع إلی الله بر وجه حقیقی مطابق با کیفیت نزول حقایق و رقایق از حضرت حقیقة الحقایق است . پر واضح است که تغور در الفاظ و اصطلاحات قوم بلکه تکیه ی صرف بر برهان عقلی ؛ طالب حکمت را از سراب کثرت رهایی نداده و وی را از مشاهده ی نور وجود محروم گرداند. 
« و بدان که سالک الى اللَّه و مجاهد فى سبیل اللَّه نباید به حدّ علمىِ این معارف قناعت کند و تمام عمر را صرف استدلال که حجاب بلکه حجاب اعظم است کند، چون که طى این مرحله با پاى چوبین  بلکه با مرغ سلیمان نیز نتوان کرد؛ این وادى وادى مقدّسین است و این مرحله مرحله وارستگان. تا خلع نعلین حبّ جاه و شرف و زن و فرزند نشود و القاء عصاى اعتماد و توجه به غیر از یمین نگردد، به وادى مقدس که جایگاه مخلصان و منزلگاه مقدسان است قدم نتوان گذاشت. اگر سالک به حقایق اخلاص در این وادى قدم زد و پشت پا به کثرات و دنیا- که خیال اندر خیال است- زد، اگر بقایایى از انانیّت مانده باشد از عالم غیب از او دستگیرى شود، و به تجلّیات الهیّه جبل انّیّت او مندک شود و حال «صعق» و «فنا» براى او دست دهد. و این مقامات در قلوب قاسیه، که جز از دنیا و حظوظ آن خبرى ندارند و جز به غرور شیطانى با چیز دیگر آشنا نیستند، سخت ناهنجار آید و به بافته اوهام آن را نسبت دهند؛ با آنکه فنایى را که ما اکنون در طبیعت و دنیا داریم- که بکلّى از تمام عوالم غیب که در هر جهت و حیثیّت ظاهرتر از این عالمند، بلکه از ذات و صفات ذات مقدّس که ظهور مختصّ به ذات او است غافل هستیم و براى اثبات آن عوالم و ذات مقدس حق جلّ و علا متشبّث به ذیل برهان و استدلال مى‏شویم- به مراتب غریب و عجیبتر است تا آن فنائى که اصحاب عرفان و سلوک ادعا مى‏کنند. »
نتیجه ى دیدن صورت فاعلیت حق تعالى در نظام وجود
ایشان استعانت حقیقی ، تسلیم تام و خضوع تمام در برابر حق تعالی را از ثمرات مشاهده ی فاعلیت الهی در نظام وجود می داند و می فرماید :
« بدان اى عزیز که چون بنده سالک در طریق معرفت تمام محامد و مدایح را مختص به ذات مقدّس حق دانست و قبض و بسط وجود را از او دانست و ازمّه امور را در اول و آخر و مبدأ و منتهى به ید مالکیّت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلّى نمود، حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقّق را طوعاً و کرهاً خاضع ذات مقدّس بیند و در دار تحقّق قادرى نبیند تا اعانت را به او نسبت دهد. و این که بعضى از اهل ظاهر گفته‏اند حصر عبادتْ حقیقى است و حصر استعانت حقیقى نیست زیرا که استعانت به غیر حق نیز مى‏شود و در قرآن شریف نیز فرماید: تَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقْوى  و مى‏فرماید: اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوة  و نیز معلوم است بالضّرورة که سیره نبىّ اکرم و ائمّه هدى علیهم السلام و اصحاب آنها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده در غالب امور مباحه، مثل استعانت به دابّه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و اجیر و غیر ذلک- کلامى است با اسلوب اهل ظاهر. و اما کسى که از توحید فعلى حق تعالى اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعلیّت حق تعالى مى‏بیند و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُود را یا برهاناً یا عیاناً یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانى حصر استعانت را نیز حصر حقیقى داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند. و بنا به گفته اینها، اختصاص محامد به حق تعالى نیز وجهى ندارد، زیرا که براى دیگر موجودات- بنا بر این مسلک- تصرّفات و اختیارات و جمال و کمالى است که لایق مدح و حمدند؛ بلکه احیاء و اماته و رزق و خلقْ دیگر امور مشترک بین حقّ و خلق است. و این امور در نظر اهل اللَّه شرک، و در روایات از این امور به شرک خفى تعبیر شده؛ چنانچه اداره انگشترى براى یادماندن چیزى، از شرک خفى محسوب شده است. »
مراتب اشتداد غیرمتناهی است پس عذاب های اخروی فوق تصور است
اشتداد از نظر مفهوم فلسفی آن مناسب با معنای لغوی آن « قوت » است و مقابل ضعف است و نوعی حرکت در کیف است که به نام استحالت خوانده می شود و اشتداد جوهری را به نام تکوین می نامند .  بعضی منکر اشتداد در جوهر هستند . صدر المتألهین ( قدس سره ) می فرماید که فرقی بین اشتداد جوهری و کیفی نیست  . ایشان وجود را قابل اشتداد و ضعف می داند و می گوید : « وجود اصل در موجودیت بوده و ماهیات تابع انحاء وجوداتند و افراد وجود بعضی اشد و بعضی اضعفند و بالجمله اشتداد چه آنکه در هیآت کیفیه باشد یا در صور جوهریه عبارت از حرکت در وجود شئ است نه در ماهیت آن »  امام خمینی ( ره ) مبتنی بر این اصل مراتب عذاب های پیش روی انسان را در عوالم برزخ و آخرت نامتناهی دانسته و می فرمایند : 
« اى عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است که مراتب اشتداد غیر متناهى است هر چه تو تصور کنى و تمام عقول تصور کنند شدت عذاب را، از آن شدیدتر هم ممکن است. اگر برهان حکما را ندیدى یا کشف اهل ریاضت را باور ندارى، تو که بحمد اللّه مؤمنى، انبیا، صلوات اللّه علیهم، را صادق مى‏دانى، تو که اخبار وارده در کتب معتبره ما را، که همه علماى امامیه قبول دارند، درست مى‏دانى، تو که ادعیه و مناجات وارده از ائمه معصومین، سلام اللّه علیهم، را صحیح مى‏دانى، تو که مناجات مولاى متقیان، امیر المؤمنین، سلام اللّه علیه، را دیدى، تو که مناجات سید الساجدین، علیه السلام، را در دعاى أبو حمزه دیدى، قدرى تأمل کن در مضمون آنها، قدرى تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى. از همه گذشته، قدرى تفکر در قرآن کن ببین چه عذابى را وعده کرده که اهل جهنم از مالک مى‏خواهند که آنها را بکشد، هیهات! که مرگ در کار نیست. ببین خداى تعالى مى‏فرماید: یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ اللّه . آیا این چه حسرتى است؟ که خداى تعالى با آن عظمت با این تعبیر ذکر مى‏فرماید. تدبر کن در آیه شریفه قرآن، بى تأمل و تدبر از آن مگذر: یومَ تَرَونَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکنَّ عَذَابَ اللّهِ شَدید  . وصف روز قیامت را مى‏کند مى‏فرماید: «روزى که فراموش مى‏کند هر شیر دهى از آنچه شیر مى‏دهد، و مى‏اندازد هر آبستنى بچه خود را، و مى‏بینى مردم را مست، با اینکه آنها مست نیستند و لکن عذاب خدا سخت است.» درست تفکر کن عزیزم، قرآن نعوذ باللّه کتاب قصه نیست، شوخى با شما نمى‏کند، ببین چه مى‏فرماید؟ این چه عذابى است که عزیزها را از یاد مى‏برد، حامله را بى‏بار مى‏کند. آیا چه عذابى است که خداوند تبارک و تعالى با آن عظمت او را وصفت مى‏کند به «شدت» و جاى دیگر به «عظمت». چیزى را که خداى تبارک و تعالى که عظمت او حدّ و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهى ندارد توصیف به شدت و عظمت کند آیا چه خواهد بود؟ خدا مى‏داند عقل من و تو و فکر همه بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنى و تأمل در آنها نمایى، مى‏فهمى که قضیه عذاب آن عالم غیر از این عذابهایى است که فکر کردى. قیاس به عذاب این عالم کردن قیاس باطل غلطى است. »
اخلاص و خداخواهی را سرلوحه خود قرار دهید
به فرموده ی امام خمینی ( ره ) اخلاص عبارت از خالص شدن هویت انسانی به تمامی شئون غیبی و ظاهری از انائیت و غیریت است  و کمال آن، ترک غیر است مطلقاً و پا نهادن بر انّیّت و انانیّت و غیر و غیریّت است یکسره  . ایشان در توصیه ی به طالبان حقیقت این گونه ندا سر      می دهند که :
« اى عزیز، این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوى حب خدا مکن. اى عارف، اى صوفى، اى حکیم، اى مجاهد، اى مرتاض، اى فقیه، اى مؤمن، اى مقدّس، اى بیچاره‏هاى گرفتار، اى بدبختهاى دچار مکاید نفس و هواى آن، اى بیچاره‏هاى گرفتار آمال و امانى و حب نفس- همه بیچاره هستید! همه از خلوص و خداخواهى فرسنگها دورید. این قدر حسن ظنّ به خودتان نداشته باشید. این قدر عشوه و تدلّل نکنید. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را مى‏جوید یا خودخواه است؟ موحد است و یکى طلب، یا مشرک است؟ پس این عجبها یعنى چه؟ این قدر به عمل بالیدن چه معنى دارد؟- عملى که فرضا تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالى از ریا و شرک و عجب و سایر مفسدات باشد، قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چه قابلیتى دارد که این قدر تحویل ملائکه مى‏دهید؟ این اعمال را باید مستور از چشمها داشت. این اعمال از قبایح و فجایع است! باید انسان از آنها خجلت بکشد و ستر آنها کند. خداوندا به تو پناه مى‏بریم ما بیچاره‏ها از شرّ شیطان و نفس اماره. تو خودت ما را از مکاید آنها حفظ فرما بحق محمد و آله، صلّى اللَّه علیهم. »
علم عرفان و حکمت هم عملی است
حضرت روح الله خمینی ( ره ) جمیع معارف الهیه را عملی می دانند که طالب آن می بایست آن مفاهیم را به قلب خود رسوخ دهد ؛ در غیر اینصورت حجاب مشاهده ی جمال و جلال حق تعالی و موجب دوری از فطرت می گردند .
« بدان که از موجبات تکبر کردن، به واسطه آن امورى که ذکر شد، یکى کوچکى دماغ و ضعف قابلیت و پستى و کم حوصلگى است، و بالجمله چون ظرفیتش کم است، به مجرد آنکه یک کمالى در خود مى‏بیند و یک امتیازى در خود مشاهده مى‏کند گمان مى‏کند داراى مقام و مرتبه‏اى است، با آنکه اگر با نظر اعتبار و انصاف نظر کند، به هر رشته‏اى که وارد است و به هر کمالى که متصف است، مى‏فهمد که آنچه را که کمال گمان کرده و به آن افتخار و تکبر نموده، یا اصلا کمال نبوده، یا اگر بوده در مقابل کمالات دیگران قدر قابلى نداشته، و بیچاره صورت خود را به سیلى سرخ کرده و استسمن ذا ورم  مثلا عارفى که به واسطه عرفان خود به سایرین به چشم حقارت نظر کرده تکبر مى‏کند و «قشرى» و ظاهرى مى‏گوید، آیا از معارف الهیه چه دارد جز یک دسته مفهومات که همه حجاب حقایق‏اند و سدّ طریق، و یک مقدار اصطلاحات دلفریب با زرق و برق که به معارف الهیه ارتباطى ندارد و باخداشناسى و علم به اسماء و صفات مراحلى فاصله دارد؟ معارف صفت قلب است. علم عرفان و حکمت هم عملى است و به عقیده نویسنده تمام این علوم عملى هستند نه محض دانستن مفاهیم و بافتن اصطلاحات. ما به این عمر کوتاه و اطلاع کم، در این عرفاء اصطلاحى، و در علماء سایر علوم، اشخاصى دیدیم که به حق عرفان و علم قسم است که این اصطلاحات در دل آنها اثر نکرده، بلکه اثر ضد کرده! »
عرفان حقیقی کدام است ؟
آنچه امام خمینی ( ره ) از عناوین رایج در علوم الهی همچون حکیم ، عارف ، معرفت ، علم ، تفسیر ، مفسر ، فقه ، اخلاق ، اخلاقی و ... بیان می فرماید ارائه ی معیاری عینی و روشن مبتنی بر اطلاع دقیق از مقاصد علوم و مطالب آنها و متکی به شناخت عمیق انسان می باشد تا هر کس خود و دیگران را با پیمانه های تعریف شده ای موازنه نماید . ایشان به کم و کیف « عرفان بالله »   می پردازد و در مطلب آینده چهره ای روشن از « حکیم » ارئه می نماید :
« اى عزیز، عرفان باللّه به قول تو قلب را محل تجلیات اسماء و صفات و جلوه ذات و محل ورود سلطان حقیقى مى‏نماید که محو آثار مى‏نماید و تلوین را مى‏برد و تعینات را مى‏زداید: إنَّ المُلُوکَ إذا دَخَلُوا قَرْیَةً افْسَدُوها و جَعَلوُا أَعِزِّةَ أَهْلِها أَذِلَّة.  قلب را احدى احمدى مى‏کند، پس چرا قلب تو را محو جمال خودت کرده! تلوین را افزوده اضافات و تعینات را افزایش داده، تو را از حق تعالى و تجلیات اسمائى او غافل نموده، قلب تو را منزلگاه شیطان نموده، بندگان خدا و خاصان درگاه حق و جلوات جمال محبوب را به نظر تحقیر و پستى نگاه مى‏کنى! واى به حال تو عارف که حالت از همه کس بدتر است و حجت بر تو تمامتر است. تو تکبر به حق مى‏کنى! فرعونیت به حضرت اسماء و صفات و تجلیات ذات مى‏نمایى! اى طلبه مفاهیم! اى گمراه حقایق! قدرى تأمّل کن ببین چه دارى از معارف؟ چه اثرى در خود از حق و صفاتش مى‏بینى؟ علم موسیقى و ایقاع شاید از علم تو دقیقتر باشد، هیئت و مکانیک و سایر علوم طبیعى و ریاضى در اصطلاحات و دقت با علم تو همدوش است، همان طور که آنها عرفان باللّه نمى‏آورد، علم تو هم تا محجوب به حجاب اصطلاحات و پرده مفاهیم و اعتبارات است، نه از او کیفیتى حاصل شود نه حال. بلکه در شریعت علم علوم طبیعى و ریاضى از علوم شما بهتر است، زیرا که آنها نتیجه خود را مى‏دهد، و از شما بى‏نتیجه یا به عکس نتیجه مى‏دهد! مهندس نتیجه هندسه را، و زرگر نتیجه صنعت خود را مى‏برد، شما از نتیجه دنیایى باز مانده به نتیجه معارف هم نرسیدید، بلکه حجاب شما غلظتش بیشتر است. تا صحبت احدیت در پیش مى‏آید، یک ظلمت بى‏انتهایى تصور مى‏کنید! و تا از حضرت اسماء و صفات سخنى مى‏شنوید یک کثرت لایتناهى در نظر مى‏آورید! پس راهى به حقایق و معارف از این اصطلاحات پیدا نشد، و خود سرمایه افتخار و تکبر بر علماى حقه گردید. معارفى که کدورت قلب را بیفزاید معارف نیست. واى بر معارفى که عاقبت امر صاحبش را وارث شیطان کند، کبر از اخلاق خاصه شیطان است. او به پدر تو آدم کبر کرد، مطرود درگاه شد، تو که به همه آدم و آدمزاده‏ها کبر مى‏کنى نیز مطرودى‏ »

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 369 بازدید
بازدید دیروز: 437 بازدید
بازدید کل: 2859123 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]