هر که به حکمت شناخته شود، چشمها او رابه دیده وقار و شکوه بنگرند . [امام علی علیه السلام]
مقالات
وجود و رابط و مستقل قسمت اول
یکشنبه 91 اردیبهشت 24 , ساعت 8:13 صبح  

وجود و رابط و مستقل
پژوهشگر: محمدباقراحسنی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
خلاصه نظریه این است که ما وقتی که علت و معلول را تحلیل می کنیم می بینیم  معلول عین وابستگی و ربط به علت می باشد و بدون رابطه مستقل که خداوند است از خودش هیچگونه استدلال و هویتی ندارد. تمام " ما سوی
الله " به همین ترتیب می باشند یعنی ما یک موجود مستقل داریم که خداست و بقیه به معنای عین وابستگی ، وابسته هستند.
ما یک شیء داریم که خودش وابسته است این نه ، یک موجودی را داریم که فقیر است به این معنی نه ، این خودش عین فقر و وابستگی است اگر بخواهیم در مقام مثال بیان کنیم ، اگر روشنایی یک لامپ نه خود لامپ ، را  در نظر بگیریم این پرتو افکنی وابستگی تام به جریان الکتریسیته ای دارد که هر لحظه به لامپ می رسد و اگر شما یک لحظه جریان برق را قطع کنید شما دیگر روشنایی نخواهید داشت. خداوند " دائم الفیض علی البریه " است. اگر خداوند یک لحظه فیض خود را از مخلوقات قطع کنند آن وقت ما هیچ مخلوقی در دایره هستی نخواهیم داشت و لذا تمام موجودات عین وابستگی به خداوند متعال هستند.
 این بحث پیامد های بسیار جدی در عرصه های مختلف فلسفی و کلامی دارد از جمله نحوه علم خداوند به مخلوقات یعنی اگر به دل بنده چیزی خطور کند ، خدا اطلاع دارد یا نه ؟ با دیدگاه این نظریه علم خداوند به جزئیات ، به جزئی ترین جزئیات مسلّم می شود یعنی خداوند از هر چیزی مطلع است. در زمینه معاد جسمانی و معاد ، و به طور کلی جهان بینی را منقلب می کند. حتی بعضی از معضلات یا بیشتر معضلات فلسفی که از مشّایین به ما رسیده با دیدگاه و نظریه ی وجود رابط و مستقل قابل حل است.
کلمات کلیدی: وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی
مقدمه
نظریه «وجود رابط و مستقل» که ریشه در آثار بزرگان عرفان و فلسفه دارد، در حکمت متعالیه به دست توانای صدرالمتالهین شیرازی به بار نشست. براساس این دیدگاه که در پاره‌ای از اصطلاحات خود با مباحث منطق اشتراک لفظی دارد، وجود دارای دو قسم خواهد بود؛ یک قسم آن سراسر بی‌نیازی و غنا و استقلال، و طرف دیگر آن یک سره فقر و وابستگی است. قسم دوم شامل تمام ممکنات و ماسوی الله می‌شود.
ثمره این نظریه، ایجاد انقلاب در اهم مباحث فلسفی نظیر علیت، خداشناسی، ربط حادث به قدیم و... و به خصوص حل معضلات آنهاست .
یکی از مباحث تقسیمی فلسفه، تقسیم وجود به رابط و مستقل است. این تقسیم دو ضلعی از وجود، ناظر به چگونگی رابطه میان معلول با علت خویش و به تعبیر جامع‌تر، کیفیت رابطه ممکنات با خالق هستی است. با این نگرش، می‌توان تبیین روشنی از چگونگی ارتباط میان خالق و مخلوق تصویر کرد و به حقیقت اصل علیت راه یافت؛ هم‌چنین پاره‌ای از مشکلات فلسفی از این طریق قابل گشایش است.
صدرالمتالهین برای نخستین‌بار و به شکل مستقل، سه فصل را در اسفار به این بحث اختصاص داده است. وی نظریه رابط بودن مجموعه ممکنات نسبت به ذات حق را به خود نسبت می‌دهد.  هرچند وی از این جهت آغازگر یا نوآور به شمار می‌آید، اما مشارکت و تاثیر مکاتب پیشین فلسفی و عرفانی نیز در این باره غیر قابل انکار است.
وجود رابط و مستقل از برجستگی خاصی در فلسفه برخوردار است، اما صدرالمتالهین و حکمای پس از وی به اختصار و گذرا به آن پرداخته و بسیاری از زوایای آن را مسکوت گذاشته‌اند؛ به گونه‌ای که می‌توان آن را در زمره مباحث غریب در فلسفه قرار داد .
  در حوزه هستی شناسی، جنبه های متفاوت هستی به سه جزء متمایز تقسیم می شوند: جوهر -  صفت - رابطه
باید به این حقیقت اعتراف نماییم که جنبه ربط از جنبه های دیگر هستی بغرنج تر می باشد. حقیقت ربط در جهان یک واقعیت است که به هیچ وجه نمی توان آن را مورد انکار قرار داد.
ماهیت ربط هرچه باشد و هرگونه سخنی که در این باب گفته شود، در این مسأله نمی توان تردید روا داشت که ربط بدون وجود طرف یا طرفین امکان تحقق نداشته و دارای معنی معقول نمی باشد؛ به سخن دیگر می توان گفت، آنجا که ربط صورت تحقق می پذیرد، تحقق مرتبط یا چیزی که ربط به آن تحقق می پذیرد نیز ضروری می باشد.
معنی واقعی جامعه ومسائل مربوط به آن در فلسفه اجتماع با نوعی پیچیدگی همراه می باشد. بغرنج بودنن واقعیت جامعه بواسطه  این است که از حقیقت ربط برخوردار است و حقیقت ربط نیز در فلسفه یک امر پیچیده ومشکل بشمار می آید. 
-معانی ومفاهیم وجود رابط:
اشتراک لفظ وتعدد معانی  همواره دامی سهمگین بر سر راه اندیشوران بوده است.وجود رابط نیز از جمله الفاظی است که بیش از یک معنادارد وعدم توجه به آنها موجب تشتت نظر در میان حکما گردیده است.از مجموع آنچه در آثار فلسفه اسلامی در مورد وجود رابط حاصل می شود می توان چهار معنا برای وجود رابط بر شمرد:
1-معنای حرفی وجود که مفاد ثبوت شئ لشئ در قضایای هلیه مرکبه است.وجود رابط به این معنا موجب ارتباط طرفین یک قضیه حملی می گرددو مقابل آن وجود محمولی می باشد.
2-امری که وجود فی نفسه آن عین وجود لغیره آن است. نظیر اعراض که وجود فی نفسه آنان عین وجودشان برای جواهر است. صدرالمتالهین ضمن بیان دو معنای اصطلاح رابطی ،برای ممانعت از بروز خلط آنها دسته نخست را وجود رابط ودسته دیگر را وجود رابطی نام گذاری کرده است.در مقابل آن جوهر قرار می گیرد.
3-معنای سوم همان معنای تعلقی بودن ممکنات ومعالیل نسبت به ذات واجب وعلت حقیقی آنهاست.ودر مقابل آن وجود مستقل حقیقی،یعنی ذات واجب الوجود است.
4-عبارت است از نسبت هایی که میان مقولات هفت گانه نسبی «أین»،«وضع»،«متی»«جده»،«فعل»،«انفعال»و«اضافه»وجود دارد. علامه طباطبایی این نسبت هارا وجود رابط می داند که در غیر موجودند وهیچ استقلالی ندارندو در نتیجه فاقد ماهیتند.
مفهوم مشترک این چهار معنا وابستگی وتعلق به غیر است.
معنای سوم ناظر به مصادیق عینی وجود رابط بوده وشامل تمام ممکنات میشود،درحالی که معنای اول وچهارم مفاهیمی هستندکه از موضوع ومحمول یا از مقولات نسبی انتزاع شده اند.
لازم است مفهوم وجود ربطی روشن شود تا معنای عین الربط بودن عالم و آدم نسبت به مبدأ هستی (حق تعالی) معلوم گردد.
موجود به دو قسم است:
موجودی که وجودش "فی نفسه می‌باشد و آن را اصطلاحاً وجود مستقل یا محمولی یا وجود نفسی می‌گویند.
دیگر موجودی است که وجوش "فی غیره" است و آن را وجود رابط می‌نامند.
مثلاً در قضیة "حسن ایستاده است" علاوه بر وجود حسن و وجود ایستادن، چیزی دیگر نیز وجود دارد و آن عبارت از چیزی می‌باشد که لفظ "است" بر آن دلالت می‌کند، که ربط ایستادن به حسن است. این ربط به گونه‌ای است که متکی به دو طرف یعنی موضوع (حسن) و محمول (ایستاده) است. اگر آن دو طرف نباشد، وجود رابط به تنهایی تحقق پیدا نمی‌کند، بنابر این معلوم می‌شود وجود رابطی به وجودی اطلاق می‌شود که بدون وجود مستقل وجود ندارد.
نیازمندی و وابستگی معلول به علت، ذاتی معلول است و لازمة این امر آن است که معلول عین نیاز و وابستگی به وجودعلت بوده، هیچ‌گونه استقلالی از آن نداشته باشد. پی‌آمد و نتیجه مطلب یاد شده آن است که وجود معلول نسبت به علت رابط باشند، اگرچه وجودهای معلولی با نظر به خودشان و در مقایسه با یکدیگر جوهر یا عرض باشند.
با توجه به دو نکته یاد شده باید گفت: به مقتضای فقر و نیاز ذاتی معلول به علت، وجود معلول نسبت به علتش یک وجود رابط است.
از طرف دیگر تمام موجودات خارجی، معلول مکرر هستند، پس همة آنها رابطه‌اند، زیرا در هستی تنها یک وجود مستقل یافت می‌شود، که واجب تعالی است و دیگر موجودات همه روابط، نسبت و اضافه هستند، زیرا همه معلول او هستند.
وجود معلول یک وجود رابط و غیر مستقل می‌باشد. شهید مطهری در این باره گفته است: این که گفته شده همة وجودات وجود رابط ‌اند و وجود مستقل فقط ذات باری تعالی است، مربوط به حقیقت وجود عینی و خارجی است و مراد از آن این است که هر معلول نسبت به علت هستی بخش خود (باری تعالی) وجود شیء است، و ایجاد شیء عین اضافه و نسبت و ارتباط است، زیرا هر معلول وجودش عین تعلق و وابستگی به علتش است، نه این که ذاتی دارد و تعلقی که تعلقش به علت غیر از ذاتش باشد، بلکه ذاتش عین تعلقش به علت است.
بنابر این نه تنها وجود آدمیان بلکه وجود عالم و آدم (تمام غیر الله) وجودشان نسبت به حضرت حق تعالی، عین ربط، فقر، نیاز و وابستگی است. اگر لحظه‌ای عنایت حق از آن سلب شود، از هستی ساقط می‌شوند.
وقتی آفتاب طلوع می‌کند، تمام نیم کره زمین روشن می‌شود. این روشنی با این که تحقق یافته و موجود است اما عین ربط و وابستگی به سپهر گردون است و هیچ استقلالی از خود ندارد. اگر لحظه‌ای خورشید چهره در نقاب کند، دیگر روشنایی در عالم وجود ندارد.
وقتی منظرة زیبایی را در ذهن و قوة خیال خود می‌سازید و تصور می‌کنید، آن منظره چنان به توجه نفس شما وابسته است که اگر لحظه‌ای توجه نفس از آن گرفته شود، آن منظرة زیبا محو و نابود می‌شود و دیگر وجود و تحقق در ذهن شما ندارد.
عالم و آدم نیز وجودشان نسبت به خداوند شبیه این مثال است، گرچه وابستگی جهان به حق تعالی فراتر از این مثال‌ها است.
-فرق نسبت بامقولات:
. چنانکه در مبحث  وجود رابط و مستقل آمده که نسبت دارای وجود  رابط است یعنی وجودش در دیگری و از دیگری است و استقلال وجودی ندارد تا بر هر چیزی حمل شود یا چیزی بر آن حمل گردد و در نتیجه دارای ماهیت نیست. زیرا ماهیت در پاسخ آن چیست؟ می‌اید و این در مورد نسبت صادق نیست، در حالی که مقولات ماهیات جنسی هستند. بنابراین نسبت نه مقوله است و نه تحت مقوله‌ای در می آید. از این گذشته، نسبت در برخی از این مقولات مکرر است، مانند مقوله اضافه، در صورتی که مکرر بودن در مورد هیات، بی معنی است.
ملاصدرا در اسفار پس ازذکر مطالبی در این مورد می‌گوید: مضاف از جهت  مصناف بودن معنی بسیطی است که در خارج وجود مستقل منفرد ندارد بلکه وجود آن وابسته به چیزهائیست که از حیث وجود چنان که  با شیء دیگری مورد مقایسه قرار می‌گیرند مثلا وجود آسمان ذاتا از مقوله وجود جواهر است لیکن از حیث وجود چنان است که وقتی با زمین مورد مقایسه واقع می‌شود و معنی بالایی در عقل انسان به صورت اضافه ادراک می‌گردد. 
. نتایج مترتب بر اثبات وجود رابط
1.    همان طور که گفته شد, وجود رابط از دو طرف موضوع و محمول خارج نیست و وجودی مستقل از آن دو ندارد. بنابراین ظرف تحقق وجود رابط همان ظرف تحقق موضوع و محمول است. اگر موضوع و محمول در خارج تحقق داشتند, وجود رابط نیز در خارج تحقق دارد و اگر در ذهن تحقق داشته باشند وجود رابط نیز در ذهن محقق خواهد بود. بنابراین ذهنی بودن یا خارجی بودن وجود رابط به ذهنی یا خارجی بودن دو طرف قضیه یعنی موضوع و محمول بستگی دارد.
2. اثبات وجود رابط, اتحاد موضوع و محمول در قضیه را بدنبال دارد. زیرا وقتی اثبات شد که یک وجود در میان موضوع و محمول تحق دارد که خارج از آن دو نیست و از آن دو امتیاز ندارد, موضوع و محمول باید نوعی اتحاد با یکدیگر پیدا کنند.
3. در حمل اولی و هلیات بسیطه, وجود رابط تحقق ندارد.
حمل اولی در قضایایی است که اتحاد میان موضوع و محمول در ناحیة مفهوم باشد. با این توضیح که, موضوع و محمول در هر قضیه به گونهای باید با یکدیگر اتحاد داشته باشند (همانطور که باید از جهتی بایکدیگر اختلاف داشته باشند) و در غیر اینصورت محمول را بر موضوع نمیتوان حمل کرد. مثلاً قصیة «انسان سنگ است» قضیة نادرستی است زیرا هیچ اتحادی بین انسان و سنگ وجود ندارد تا بتوان یکی را بر دیگری حمل کرد. اما قضیة «زید ایستاده است» قضیة صحیحی است زیرا زید و عمل ایستادن به گونهای با یکدیگر متحد شدهاند. حال میگوییم اتحاد بین موضوع و محمول گاهی تنها در ناحیة مصداق است, بدون آنکه به مفهوم سرایت کند. مانند همین قضیة «زید ایستاده است». در این قضیه مفهوم «زید» با مفهوم «ایستادن» متفاوت است و اشتراکی با یکدیگر ندارند, ولی این دو مفهوم در مصداق مشترکاند. در این گونه از موارد گفته میشود که موضوع و محمول به حمل شایع صناعی بر یکدیگر حمل شدهاند. گاهی نیز اتحاد بین موضوع و محمول در ناحیة مفهوم است (و اگر در ناحیة مصداق با یکدیگر اتحادی دارند, به خاطر همان اتحاد مفهومی آن دو است). مانند قضیة «انسان حیوان ناطق است». در این قضیه, مفهوم انسان با مفهوم «حیوان ناطق» متحد هستند و اتحاد در ناحیة مفهوم است. در این موارد گفته میشود که موضوع و محمول به حمل اولی بر یکدیگر حمل شدهاند.
هلیات بسیطه در برابر هلیات مرکبه, قضایایی هستند که محمول آنها «وجود» است. مانند قضیة «انسان موجود است». هلیات مرکبه قضایایی هستندکه محمول آنها چیز دیگری غیر از وجود است. مانند اغلب قضایایی که با آنها سروکار داریم.
اما این که گفته شد در حمل اولی و هلیات بسیطه وجود رابط تحقق ندارد به این دلیل است که در حمل اولی (همانطور که گفتیم) اتحاد موضوع و محمول در مفهوم است و بنابراین موضوع و محمول هیچ تفاوت حقیقی ندارند زیرا حتی مفهوم آنها نیز متحد است و تنها تفاوت آنها اعتباری است. نظیر قضیة «انسان حیوان ناطق است» که انسان و حیوان ناطق از نظر مفهوم یکی هستند و تفاوتشان تنها اعتباری و به اجمال و تفصیل است. یعنی حیوان ناطق مفهوم تفصیلی همان انسان است و انسان مفهوم اجمالی همان حیوان ناطق است.
حال اگر قرار باشد که در چنین حملی وجود رابط تحقق داشته باشد, چون موضوع و محمول یک چیزاند, معنایش آن است که بین یک چیز و خودش رابط داشته باشیم و این سخن بیمعناست. در هلیات بسیط نیز مسأله به همین نحو است. یعنی چون محمول در قضیهای مانند «انسان موجود است», چیزی جز همان موضوع نیست و در واقع حکایت تحقق همان موضوع است, نه حمل چیزی بر موضوع و اصولا در این قضیه حمل تحقق ندارد, بنابراین در اینجا نیز وجود رابط نمیتواند تحقق داشته باشد.
4. در قضایای موجبهای که یکی از موضوع یا محمول (یا هردو) آنها عدم است, وجود رابط تحقق ندارد. مثلاً قضایای موجبهای مانند: «زید معدوم است» یا «جهل ضد علم است» یا «شریک خداوند معدوم است», وجود رابط تحقق ندارد. زیرا همانطور که پیشتر گفته شد, عدم بطلان محض است و هیچ شیئت و امتیازی ندارد و بنابراین نمیتوان رابطی بین او و غیر او تصور کرد و معنا ندارد چیزی رابط یک عدم با عدم دیگر یا با وجود دیگر باشد.
همین نکته در قضایای سالبه نیز تحقق دارد. زیرا قضایای سالبه در حقیقت سلبِ ربط است نه ربطِ سلب. به این معنا که در قضیهای مانند: «زید ایستاده نیست» ما نمیخواهیم بین ایستاده نبودن و زید ربط برقرار کنیم (یعنی ربطِ سلب) بلکه میخواهیم بگوییم که ارتباطی بین زید و ایستادن وجود ندارد (یعنی سلبِ ربط). در نتیجه در قضایای سالبه نیز ربط وجود ندارد
5. وجودات رابط ماهیت ندارند. زیرا ماهیت عبارت است از «ما یقال فی جواب ماهو» یعنی ماهیت آن چیزی است که در جواب از سؤال از چیستی اشیاء, محمول واقع میشود . بنابراین محمول واقع شدن از شرایط ماهیت بودن است. اما همانطور که در توضیح وجود رابط گفته شد, وجود رابط نمیتواند به طور مستقل موضوع یا محمول باشد بلکه امری است غیرمستقل که در دو طرف موضوع ومحمول موجود است. بنابراین وجود رابط نمیتواند در جواب «ماهو» محمول واقع شود. از اینرو ماهیت نخواهد داشت. به بیان دیگر ماهیت باید استقلال مفهومی داشته باشد و حال آن که وجودات رابط استقلال مفهومی ندارند, پس ماهیت هم ندارند.
6. تفاوت میان وجود رابط و وجود مستقل, تفاوت تباینی نیست و این دو وجود با یکدیگر تباین ندارند. زیرا پذیرش تباین وجود مستقل و رابط با مبنای تشکیک وجود, سازگار نیست.
7. در مباحث علت و معلول این نکته به اثبات خواهد رسید که همة موجودات امکانی نسبت به واجب الوجود عین فقر بوده و ربط محض اند. بنابراین همة مخلوقات, چیزی جز وجودات رابط نیستند. و تنها موجود مستقل و فینفسه خداوند متعال است. به این ترتیب اگر در بحثهای آینده گفته میشود که مثلاٌ اعراض دارای وجود فی نفسه هستند. در حقیقت منظور آن است که نسبت به بعضی از موجودات که وجود فی غیره و غیر مستقل دارند, این وجودات فی نفسه و مستقل اند وگرنه همة آنها در مقایسه با واجبالوجود, غیرمستقل و رابط اند. بنابراین تفاوت میان و اعراض و وجود رابط در قضایا, تفاوت تشکیکی است و به شدت و ضعف برمیگردد. از این رو تقسیمی که در فصل آینده برای وجود مستقل ارائه خواهد شد توجیه پذیر است.
8. وجود رابط چیزی غیر از نسبت حکمیه یا نسبت اتحادی در قضایاست. زیرا نسبت اتحادی در قضایا که به «هوهویت» معروف است و نسبت حکمیه اموری هستند که در موطن ذهن محقق میشوند ولی وجود رابط حقیقتی خارجی است که پیوند بین موضوع و محمول را برقرار میکند و وجود جدای از آنها و بیرون از آنها ندارد. توضیح آنکه:
«نسبت حکمیه گاه به معنای وجود رابط به کار برده میشود و در این صورت در محدودة قضیه است و گاه به معنای سنجش و محاسبه است و در این حال در قلمرو تصدیق میباشد.
صدرالمتألهین در شرح منطق حکمهالاشراق نسبت حکمیه را همان وجود رابط میخواند و در این صورت نسبت حکمیه مقوم قضیه است. اما علامة طباطبایی در تعلیقة بر اسفار (ج1ص365-366), آنرا از فعالیتهای نفس در هنگام سنجش موضوع و محمول میخواند و در این اصطلاح نسبت حکمیه مقوم قضیه نیست بلکه از لوازم و مقارنات آن است و نسبت حکمیه در این معنا مربوط به تصدیق بوده و در قلمرو آن است. علامة طباطبایی منشأ پیدایش نسبت حکمیه را مغایرت موضوع و محمول در هلیات مرکبه و اضطرار نفس در سنجش و مقایسة آن دو میداند. ولی بیان دقیقتر این است که نسبت حکمیه از ابهام پیوند محمول و موضوع نشأت میگیرد. یعنی در موقعی که رابطة موضوع و محمول را کنار یکدیگر نهاده و آنها را باهم میسنجد تا آنکه بر اثبات یا نفی آن اقامة برهان نماید. به همین دلیل نسبت حکمیه دایر مدار قضایای مرکبه و بسیطه نیست, بلکه بداهت یا نظری بودن قضیه در آن مؤثر است. قضیه اگر بدیهی باشد با تصور موضوع و محمول, حکم صادر میشود و اگر نظری باشد صدور حکم و تصدیق در گرو سنجش و مقایسه است.
امتیاز مذکور همان نکتهای است که در شرح شمسیه نیز مورد توجه قرار گرفته است. زیرا در شرح شمسیه گفته شده است, تفاوت نسبت حکمیه و حکم در حالت شک آشکار میشود.
نکاتی چند از آنچه در مورد نسبت حکمیه بیان شد, دانسته میشود:
اول: نسبت حکمیه به معنای رابط بین موضوع و محمول که به معنای وجود رابط است, جزء قضیه است.
دوم: نسبت حکمیه به معنای ربط در هلیات بسیطه نیست.
سوم: نسبت حکمیه به معنای سنجش موضوع و محمول در محور تصدیق است و کاری به قضیه ندارد.
چهارم: نسبت حکمیه به معنای سنجش در قضیة نظری است, هرچند که آن قضیة نظری, بسیط باشد.
-برهان بر اثبات وجود خداوند از طریق وجود رابط:
تقریر برهان فقر وجودی
  این برهان در بین اصحاب حکمت متعالیه تقریرهای مختلفی دارد که هم? آنها بر اساس اصول بنیادین حکمت ملاصدرا صورت گرفته است. یکی از تقریرهای این برهان از این قرار است:
1- موجودی وجود دارد. (این اصل بدیهی است و پیش فرض هم? کسانی است که به اثبات وجود خدا می‌پردازند)
2-   هر موجودی یا مستقل است یا رابط.
3-   پس موجود مفروض یا مستقل است یا رابط.
4-   اگر موجود مفروض، مستقل باشد، پس موجود مستقل وجود دارد.
5- اگر موجود مفروض رابط باشد، مستلزم این است که موجود مستقل همراه آن وجود داشته باشد زیرا:
6- موجود رابط مفروض، معلول طرف ربط یا طرف‌های ربط طولی است که همراه آن موجودند و با هم سلسله‌ای را تشکیل می‌دهند.
7- این سلسله لزوماً واجد موجود مستقل (یا همان واجب) است؛ زیرا بدیهی است که سلسله‌ای که تمام افراد آن وجود رابطند نمی‌تواند بدون طرف ربط مستقل موجود شود.
8-   نتیجه اینکه در هر حال موجود مستقل وجود دارد.
  چنان که پیداست این تقریر به گونه‌ای بیان شده است که نیازی به ابطال دور و تسلسل نیز ندارد. هر چند تقریر اولیه ملاصدرا[5]مبتنی بر ابطال تسلسل است.
  اگر بخواهیم برهان فوق را به زبان ساده توضیح دهیم می‏گوییم، این برهان دلیلی است که ملاصدرا طبق مبانی خود، از جمله مبنای عین الرّبط بودن معلول به علّت، برای ابطال تسلسل اقامه کرده است. بنابر اصالت وجود و ربطی بودن معلول نسبت به علّت هستی بخش، هر معلولی عین ربط و وابستگی به علّت هستی بخش خود بوده  و هیچ گونه استقلالی از خود ندارد. و اگر علت مفروض نسبت به علّت بالاتر معلول باشد، همین حال را نسبت به آن خواهد داشت.
  پس اگر سلسله¬ای از علل و معلولات را فرض کنیم که هر یک از علّت ها، معلول علت دیگری باشد، مجموعه و سلسله ای از وابستگی ها و تعلّقات و ربط ها خواهند بود و این سلسله بدون وجود مستقلّی که طرف وابستگی آن باشد تحقّق نخواهد یافت، پس ناچار باید ورای این ربط ها و وابستگی ها، وجود مستقلی باشد که همگی آنها در پرتو آن تحقّق یابند و نمی‏توان این سلسله را از جهت آغاز و ابتدا بدون وجود مستقل دانست.
  البته توجه به این نکته نیز ضروری است که وجود رابط، وجودی است که وابستگی ذاتی به علّت دارد و به علاوه نمی‏توان آن را جدای از علّت فرض کرد. و فرض جداگانه دانستن وجود رابط، موجب اجتماع نقیضین است، یعنی هم وجود داشته باشد و هم وجود نداشته باشد.
  چنان که پیداست، از آنجا که این دلیل برای امتناع تسلسل اقامه شده است و بالملازمه وجود واجب را اثبات می‏کند، پس این سلسله ای که در برهان به آن پرداخته شده است باید شرائط تسلسل محال را داشته باشند. از جمله:
1.    این سلسله باید بی نهایت باشد.
2.    بین اجزاء این سلسله باید رابطه علیت و معلولیت (ترتّب علّی)  برقرار باشد.
3.  همه اجزاء این سلسله اجتماع در وجود داشته باشند ( این شرط به این معناست که اجزاء این سلسله اگر زمانی هستند، همه در یک زمان موجود باشند)  .
خصوصیات وجود رابط:
  وجود رابط در قضایای مختلف و بسته به نوع رابطه میان موضوع و محمول، بر سه قسم ضرورت، امکان و امتناع است. بدین صورت که اگر رابط دارای قوت باشد از آن به عنوان ضرورت یاد می¬شود و اگر دارای ضعف باشد امکان نامیده می¬شود و اگر هرگز محقق نشود، امتناع نامیده می¬شود.
اثبات وجود ولی عصر از طریق برهان لزوم رابط بین واجب و ممکن:
برهان  بر اثبات وجود حجت عصر ارواحنا له الفدا برهان لزوم رابط بین واجب و ممکن است بیان اجمالی این برهان  عرشی این است: نظر به اینکه ذات اقدس حضرت احدیت جلت عظمه در نهایت تقدس و تنزه و در غایت ترفع است و خلق و عباد در نهایت تسفل و غایت تنزل است بنابراین بین ذات خدای متعال و خلق او از این جهت مناسبت و مجانستی نیست و از طرفی رویت و شهود حسی او میسر نیست و نیز ملامست و معاشرت و محاجه با خدا امکان‏پذیر نمی‏باشد پس بایست رابط و واسطه‏ای همیشه بین واجب و ممکن یعنی خالق و مخلوق بوده باشد که ذوجنبتین باشد که واجد جنبه یل الربی و جنبه یلی الخلقی و به عبارت دیگر دارای جنبه لاهوتی و جنبه ناسوتی باشد.

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 247 بازدید
بازدید دیروز: 231 بازدید
بازدید کل: 2860450 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]