شبهات فخر رازی به آیه ولایت و پاسخ آنها قسمت اول
پژوهشگر: حسن شجاع بهار
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
در این مقاله سعی شده است شبهاتی را که فخر رازی نسبت به آیه شریفه ولایت وارد نموده بیان، و با استناد به شواهدی از لغت و احادیث و آیات پاسخ آنها ارائه شود.
کلید واژه ها: آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی.
مقدمه
یکی از چهره های سرشناس اسلامی، فخرالدین رازی است. شخصیتی که آثار فراوانی از او بر جای مانده و تفسیر قرآنش جزء تفاسیر مهم اهل سنت است. او با وجود اینکه جزء اندیشمندان اسلامی است، اما حق امیرالمومنین علی بی ابی طالب (علیه السلام) را نشناحته و راه دشمنی با آن حضرت را در پیش گرفته است. او در جای جای آثارش به مخالفت با اهلبیت (علیهم السلام) پرداخته و دشمنی کرده است. در عقاید شیعه تشکیک کرده و سعی در تضعیف مذهب حقه جعفری داشته است. بسیاری از آیاتی را که در شأن امیرالمومنین علی (علیه السلام) است را زیر سؤال برده و با مغالطه های واهی در تضعیف آنها تلاش نموده است. این ویژگی منحصر به فرد فخر رازی است که قلمش میتواند از هیچ، فضیلتی جعلی برای خلفای راشدین بتراشد و آفتاب فضائل علی (علیه السلام) را ابرآلود کند. یکی از آیات شریفهای که به اتفاق شیعه و اهلسنت از فضائل حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) است، آیه ولایت میباشد. این آیه نورانی بر امامت و رهبری آن جناب بعد از رسول خدا (ص) دلالت دارد. فخر رازی در تفسیر این آیه، مانند همیشه، در مقابل آیات فضائل علی (علیه السلام)، شروع به اشکال تراشی میکند و مغالطههایی را بیان میکند. این مقاله در مقام پاسخ به شبهاتی است که فخر رازی مطرح کرده است . برخی از مهمترین آنها به این قرار است : مراد از "ولایت" در "ولیکم الله" نصرت و محبت است نه ولایت در تصرف. مراد از "الذین آمنوا" همه مؤمنان است نه فرد خاصی. رکوع در جمله "و هم راکعون" به معنای خضوع و خشوع است و به معنای رکنی از ارکان نماز نیست. مراد از آیهی شریفه حضرت امیر علیه السلام نیست، چون به صیغهی جمع آمده است. اینها شماری ازشبهات و اشکالاتی است که فخر رازی طرح کرده است که در این مقاله پاسخ یافته است .
شبهه اول: کلمه ولی به معنای نصرت و یاری است
نخستین و محوریترین اشکال مطرح شده در معنای کلمه «ولی» است که فخر رازی اصرار دارد به معنای « دوستی، نصرت و یاری» است نه به معنای سرپرستی و ولایت.
او میگوید: ولایتی که در این جا امر به آن شده قبل از آن نهی شده و چون ولایتی که از آن نهی شدهایم به معنای نصرت است، پس ولایتی هم که امر به آن شدهایم به معنای نصرت است. ایشان میگوید: چون عبادة بن صامت هنگامی که از یهود بیزاری جست و گفت: من ولایت خدا و رسولش را برمیگزینم این آیه بر وفق سخن او نازل شد . چنان که روایت شده عبدالله بنسلام به رسول خدا –ص- گفت: «ای رسول خدا ! قوم ما، ما را ترک کرده و سوگند یاد کردهاند که با ما مجالست نکنند و ما نمیتوانیم با یاران شما همنشین باشیم; چون منزلهای ما دور است. پس این آیه نازل شد و عبدالله بنسلام گفت: به ولایت خدا و رسولش و مؤمنان خشنودیم. بنابراین، آیه عمومیت دارد و شامل همه مؤمنان میشود.»
نقد و بررسی
1- برای پاسخگویی به این شبهه ابتدا کلمات لغتشناسان را بررسی میکنیم . راغب اصفهانی مىگوید: دو چیز، هر گاه چسبیده و کنار هم قرار گیرند که شىء سوم، میان آن دو فاصلهاى پدید نیاورد که پیوندشان را از هم بگسلاند، «ولى» معنا و مفهوم پیداکرده و این معنا در جای دیگر که قرب مکانی و نسبت و راستی و همکاری و عقیده داشته باشد به صورت استعاره بهکار میرود. ولایت (به فتح واو) به معنای نصرت و ولایت (به کسر واو) به معنای سرپرستی بهکار میرود ... حقیقت معنای ولایت همان سرپرستی است. ابن اثیر مینویسد: ولی یکی از اسمهای خداوند متعال می باشد و خداوند مالک تمام اشیاء و متصرف در همه آنهاست پس ولایت اشاره و دلالت بر تدبیر و اعمال قدرت و انجام کاری دارد . ابن منظور افریقی مینویسد : سرپرست زن کسی است که عقد نکاح به دست اوست و زن در این امر رها گذاشته نمیشود، که دیگران با عقد نکاح در حق او استبداد نمایند. صاحب مجمعالبحرین مینویسد: ولی به معنای حاکم است و هرکسی که امر فردی دیگری را به عهده دارد او ولی آن کس است.
با توجه به کلمات لغتشناسان راجع به ولی، این مطلب به دست میآید که مناسبترین و بلکه صحیحترین معنایی که از کلمهی «ولی» در آیهی مورد بحث اراده شده، ولای زعامت و سرپرستی است و ارادهی معانی دیگر چون یار و یاور و دوست و امثال ذلک نه تنها مناسب نیست که غیر صحیح هم خواهد بود، چون وزان آیهی مورد بحث همان وزانی است که در آیهی شریفهی «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم». آمده است.
2- آیهی کریمه با کلمهی حصر «انما» شروع شده و ولایت را به خدا و رسول خدا (ص) و حضرت امیر (ع) منحصر کرده است. از این حصر فهمیده میشود که مراد از ولایت، نصرت یا محبت یا دوستی و امثال اینها نیست. زیرا ولایت به این معانی برای غیر آن سه نیز صحیح است.
3- به شهادت مدارک و روایات معتبر، ائمهی اطهار علیهم السلام که طبق حدیث ثقلین عدل قرآناند با این آیه بر امامت و حقانیت خود استدلال کردهاند. اگر «ولی» در آیهی کریمه به معنای دوست یا ناصر باشد، استدلال آنها با آیهی ولایت درست نخواهد بود و این بهترین گواه است بر این که مراد از «ولی»، زعیم علی الاطلاق و اولی بالتصرف است.
4- درست است که این سوره در اواخر عمر رسول خدا (ص) در حجة الوداع نازل شده و لیکن نه تمامى آن، بلکه بطور مسلم پارهاى از آیات آن به شهادت مضامین آنها و روایاتى که در شان نزولشان وارد شده است قبل از حجة الوداع نازل شده است. بنا بر این صرف اینکه فعلا این آیات یکى پس از دیگرى قرار گرفتهاند دلالت بر وحدت سیاق آنها ندارد، کما اینکه صرف وجود مناسبت بین آنها نیز دلالت ندارد بر اینکه آیات این سوره همه به همین ترتیب فعلى نازل شده است. پس ولایت در آیه شریفه به معنای نصرت نیست.
5- شاهد و دلیل دیگر بر فساد ادعای او، تفاوت آیات قبل و بعد این آیه است از جهت مضمون، زیرا در آیه" یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ " تنها مؤمنین را از ولایت کفار نهى مىکند و منافقین را که در دل کافرند به این رذیله که در کمک کفار و جانبدارى آنان سبقت مىجویند سرزنش مىنماید، بدون اینکه کلام مرتبط الخطاب به کفار شود و روى سخن متوجه کفار گردد، بخلاف آیات بعد که پس از نهى مسلمین از ولایت کفار دستور مىدهد که رسول خدا (ص) مطلب را به گوش کفار برساند و اعمال زشت آنان را که همان سخریه و استهزاست،و معایب درونیشان را که همان نفاق است گوشزد شان سازد، پس آیات قبل، غرضى را بیان مىکنند و آیات بعد، غرض دیگرى را ایفا مىنمایند با این حال چگونه بین این دو دسته آیات وحدت سیاق هست؟!
6- ولایت به معناى نصرت عقد و قراردادى بوده که بین دو قبیله با شرایط خاصى منعقد مىشده،و این عقد باعث نمىشده که این دو قبیله یکى شوند،و از عادات و رسوم و عقاید مخصوص به خود چشم بپوشند و تابع دیگرى گردند.و حال آنکه در این آیه ولایت، امرى است که عقد آن باعث پیوستن یکى به دیگرى است، چون مىفرماید: و هر که از شما ولایت آنان را دارا باشد از ایشان خواهد بود،و نیز اگر ولایت در اینجا به معناى نصرت بود معنا نداشت علت نهى از نصرت کفار را چنین معنا کند که چون قوم فلانى (کفار) یار و مددکار یکدیگرند، بخلاف اینکه اگر ولایت به معناى محبت باشد که در آن صورت این تعلیل بسیار بجا و موجه خواهد بود، زیرا مودت مربوط به جان و دل آدمى است و باعث امتزاج و اختلاط روحى بین دو طایفه مىشود،و تاثیر این اختلاط در تغییر سنن قومى و اغماض از خصائص ملى پر واضح است. پس صحیح است گفته شود فلان ملت و قوم را دوست نداشته باشید تا رذائل و معایبى که در آنها است در شما رخنه نکند و شما به آنان ملحق و از آنان نشوید، آنان وصله همرنگ هم،و دوست همند.
7- استعمال کلمه ولی در گفتار صحابه و حتی خلفای سهگانه است که همواره از این کلمه، امامت و سرپرستی را فهمیده و اراده کردهاند.که ذیلاً به آن اشاره میکنیم.
کاربرد «ولی» در کلام ابو بکر: طبری در تاریخش نخستین خطبه ابوبکر را این گونه نقل کردهاند: لما ولیأبو بکر رضی الله تعالى عنه، خطب الناس فحمد الله و أثنى علیه ثم قال: أما بعد أیها الناس فقد وُلِّیتُکم ولستُ بخیرکم . و چون ابوبکر به خلافت رسید برای مردم سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای مردم من رهبر شما شدهام؛ ولی بهترین شما نیستم. ابن قتیبه دینوری، یعقوبی و أبو سعد الآبی، نقل میکنند که خلیفه اول خطبهای خواند و گفت: إن الله بعث محمدا صلى الله علیه و سلم نبیا و للمؤمنین ولیا فمنّ الله تعالى... فاختارونی علیهم والیاً و لأمورهم راعیاً. خداوند محمد را پیامبر و سرپرست و پیشوای مؤمنان قرار داد، و به وجود او بر ما منت گذاشت... پس مرا به سرپرستی بر گزیدند.
استعمال «ولی» در کلام عمر: طبری در باره عمر میگوید: عمر خطاب به مردم گفت«...ألا إنی قد ولیت علیکم ...» آگاه باشید من به عنوان سرپرست برای شما گمارده شدم. مسلم بن حجاج نیشابوری به نقل از خلیفه دوم مینویسد: فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَنَا وَلِىُّ رَسول صلی الله علیه و آله... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَ وَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ.پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا صلی علیه وآله هستم پس از مرگ ابوبکر، من جانشین پیامبر و ابوبکر شدم.
استعمال «ولی« در کلام عائشة: عن عائشة قالت: لما ولی أبو بکر قال قد علم قومی أن حرفتی لم تکن لتعجز عن مؤونة أهلی...عائشه گفت: وقتی ابو بکر سرپرست شد گفت: بدرستی قوم من میداند که شغل من بخاطر این نبوده که من از مئونه اهلم عاجز بودم
8- آیاتی که مربوط به ولایت هستند چهار دسته اند. 1- آیاتى که اشاره به ولایت تکوینى خداى متعال دارد.
2-آیاتى که ولایت تشریع شریعت و هدایت و ارشاد توفیق و امثال اینها را براى خداى متعال ثابت مىکند.
3- آیاتى که ولایت تشریعى را براى رسول خدا ثابت مىکند و قیام به تشریع و دعوت به دین و تربیت امت و حکومت بین آنان و قضاوت در آنان را از شؤون و مناصب رسالت وى مىداند. 4- آیاتى که همین ولایتى را که دسته سوم براى رسول خدا ثابت مىنمود براى امیر المؤمنین، على بن ابى طالب (ع) ثابت مىکند یکى از آن آیات همین آیه مورد بحث ما است که بعد از اثبات ولایت تشریع براى خدا و رسول با واو عاطفه عنوان" الذین آمنوا" را که جز بر امیر المؤمنین منطبق نیست به آن دو عطف نموده و به یک سیاق این سخن ولایت را که گفتیم در هر سه مورد ولایت واحدهاى است. براى پروردگار متعال، البته بطور اصالت و براى رسول خدا و امیر المؤمنین (ع) بطور تبعیت و به اذن خدا ثابت مىکند. اما ولایت به معناى نصرت که براى خداوند است معنا ندارد که رسول اللَّه داراى آن باشد و از همین جهت در آیات قرآنى هم براى آن جناب ولایت به این معنا ثابت نشده است. بارى جامع و فشرده این آیات اینست که رسول خدا (ص) نیز داراى چنین ولایتى هست که امت را بهسوى خداى تعالى سوق دهد و در بین آنها حکومت و فصل خصومت کند و در تمامى شؤون آنها دخالت نماید و همین طور که بر مردم اطاعت خداى تعالى واجب کرده است اطاعت او نیز بدون قید و شرط واجب است. پس برگشت ولایت آن حضرت بهسوى ولایت تشریعى خداوند عالم است، به این معنا که چون اطاعت خداوند در امور تشریعى واجب است و اطاعت رسول خدا (ص) هم اطاعت خداست پس رسول خدا مقدم و پیشواى آنان و در نتیجه ولایت او هم همان ولایت خداوند خواهد بود. کما اینکه بعضى از آیات گذشته مانند آیه" أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ" و آیه" وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ..." و آیاتى دیگر به این معنا تصریح مىکردند. و اگر معناى ولایت در این یک آیه نسبت به خداوند غیر از معناى آن نسبت به" الَّذِینَ آمَنُوا" بود صرف نظر از اینکه این یک نحوه غلطاندازى و باعث اشتباه بود علاوه بر این، جا داشت کلمه ولایت را نسبت به" الذین" تکرار کند، تا ولایت خدا به معناى خود و آن دیگرى هم به معناى خود استعمال شده باشد و اشتباهى در بین نیاید. کما اینکه نظیر این مطلب در این آیه رعایت شده است:" قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ": همانطورى که مىبینید لفظ" یؤمن" را تکرار کرده براى اینکه هر کدام معناى بخصوصى داشت. پس از آنچه تا کنون گفته شد بدست آمد که حصرى که از کلمه" انما" استفادهمىشود حصر افراد است.
9- علاوه بر وجوهى که گفته شد روایات بسیارى از طریق امامیه و از طریق خود اهل سنت هست که همه دلالت دارند بر اینکه این آیه در شان على بن ابى طالب (ع) وقتى که در نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است. و باید گفت اگر صحیح باشد از این همه روایاتى که در باره شان نزول این دو آیه وارد شده چشمپوشى شود و این همه ادله ماثوره نادیده گرفته شود باید بهطور کلى از تفسیر قرآن چشم پوشید، چون وقتى به اینهمه روایات اطمینان پیدا نکنیم، چگونه مىتوانیم به یک یا دو روایتى که در تفسیر یک یک آیات وارد شده است وثوق و اطمینان پیدا کنیم، پس با این همه وجوهى که ذکر شد دیگر جایى براى این حرف نمىماند که بگوییم مضمون این دو آیه عام و شامل همه مؤمنین و ولایت بعضى نسبت به بعض دیگر است.
شبهه دوم: رکوع به معنای خضوع است
فخر رازی گفته جمله «وَ هُمْ راکِعُونَ» وصفی مستقل است برای «الَّذِینَ آمَنُوا». به عبارت دیگر کلمه «واو» در اینجا بیانگر عطف است نه حالیّت. بر این اساس، مقصود از رکوع، فعل و حالت خاصی از ارکان نماز میباشد، نیست؛ بلکه به معنای خضوع است. این ویژگی همه مؤمنان راستین را شامل میشود و اختصاص به یک عده و افراد خاصی ندارد تا موجب امتیاز و برتری آنها گردد. او در این باره چند معنا را برای «و َهُمْ راکِعُونَ» مطرح نموده و مینویسد:1- ابو مسلم گفته است که مراد از رکوع خضوع است؛ یعنی آنها نماز میخوانند، زکات میدهند و انسانهای فرمانپذیر و خاضع هستند. 2- از شأن آنها بر پا کردن نماز است، اختصاص رکوع به نماز از باب شرافت است. 3- مراد این است که در حال نزول آیه، مردم چند دسته بودند، برخی نماز را تمام نموده بودند، برخی در حال قیام بودند، برخی در حال رکوع به فقیر مال میدادند، و برخی بعد از نماز در حال رکوع هستند. و چون مردم در حالتهای مختلف بودند، خداوند همه آنها را ذکر کرده است .
نقد و بررسی: در اینکه واژه «رکوع« در معنای خضوع به کار رفته است، سخنی نیست، سخن در این است که «خضوع» معنای مجازی رکوع است نه معنای حقیقی آن. معنای حقیقی رکوع، همان حالت انحناء است که نوع خاصی از آن به عنوان یکی از ارکان نماز شناخته شده است.
خلیل بن احمد فراهیدی در باره معنای «رکوع» مینویسد: هر چیزی که با صورت به سوی زمین روی آورد، خواه زانوهایش به زمین برسد یا نرسد در حالی که سر را به زیر انداخته است راکع خوانده میشود.
سیوطی در درالدرُّ المنثور آورده است: پیامبر صلی الله علیه و آله از فقیرى که امام انگشترش را به او بخشیده بود، پرسید: «در چه حالى انگشتر را به تو داد؟» گفت: در حال رکوع آن را به من داد. اگر رکوع به معنای خضوع باشد. این امر نیاز به سئوال نداشت؛ زیرا در نماز دو حال وجود ندارد یک حالت خضوع و یک حالت غیر خضوع.
شبهه سوم: انما دلالت بر حصر ندارد
فخر رازی میگوید: «کلمه «انّما » برای حصر نیست به این دلیل که قرآن میفرمایدِ: انَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا... و تردیدی نیست که در قرآن مثلهای دیگری غیر از این برای حیات دنیا هست؛ مانند این که قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْحَیاةُ ٌ...» چه این که لهو و لعب در غیر از زندگانی دنیا وجود دارد.«
نقد و بررسی: اولا: خود فخر رازی در تفسیر کبیرش بارها تصریح کرده که إنما دلالت بر حصر دارد و بارها حصر را اختیار و طبق آن تفسیر نموده است. اینک به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم: در ذیل آیه شریفه انما یفتری الکذب... میگوید: «در این آیه دلالت قوی است بر این که کذب از بزرگترین کبائر است و دلیل بر این که انما دلالت بر حصر دارد....» در ذیل آیه شریفه:« قل انما انا بشر مثلکم یوحی..» میگوید:«آیه بر دو چیز دلالت دارد، اول این که انما مفید حصر است...» و ذیل آیه شریفه:« انما حرم علیکم المیتة...» و ذیل آیات شریفه« و اذا قیل لهم» و« انما یستجیب...» میگوید انما دلالت بر حصر دارد.
ثانیا: کلمه انّما وضع شده برای دلالت بر افاده حصر، به خاطر تبادر نزد عرف و تصریح اهل لغت و ادب.»
پس انما درآیات«انما مثل الحیوة الدنیا کماء...» و«انما الحیوة الدنیا لعب و لهو» نیز دلالت بر حصر دارد، لکن حصرش اولا حصر موصوف در صفت است، ثانیا اضافی است.
شبهه چهارم: عدم ولایت امام علی (ع) در زمان نزول آیه
فخر رازی در این باره مینویسد: امام علی علیه السلام در حال امامت رسول خدا صلی الله علیه و آله نافذ تصرف و دارای ولایت نبوه است پس آیه دلالت میکند که امام علی علیه السلام در آینده امام میشود. طبق این دلالت، امامت علی علیه السلام را بعد از ابو بکر، عمر و عثمان قرار می دهیم؛ زیرا قرآن بر زمان دقیق امامت امام در آینده دلالت ندارد.
نقد و بررسی: اولا: مراد از آیه شریفه جامع کسانی است که بالفعل یا بالقوه ولایت دارند. ثانیا: هیچ دلیل بر صحت امامت ابی بکر و عمر و عثمان نداریم تا آیه شریفه را حمل کنیم بر امامت علی علیه السلام بعد از آنها. ثالثاً: اگر خدایتعالی میخواست چهارمین خلیفه پیامبرش را تعیین کند و در فکر آینده مسلمانان بود پس چرا آیهای برای اثبات امامت و ولایت خلیفه اول و دوم و سوم (که زمانا مقدم بر او بودند و تعیین آنها لازمتر بود) نازل نفرمود؟رابعاً: آیه ولایت دلالت بر ولایت و سرپرستی امام علی علیه السلام دارد و این ولایت فعلی است؛ اما ولایت او در طول ولایت رسول خدا صلی الله علیه وآله است؛ از این رو در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله تصرفات حضرت علیعلیه السلام در طول تصرفات رسول خدا صلی الله علیه و آله است. بنابراین محذوری در اجتماع دو ولایت نیست و اگر محذوری باشد در اجتماع دو تصرف است و محذور اجتماع دو متصرّف در صورتی است که هر یک از تصرفات با یکدیگر مخالف و در عرض یک دیگر بوده باشد در حالی که ولایت امام علیعلیه السلام در طول ولایت رسول خدا بوده است. خامسا: به مقتضاى عمومیتی که پیامبر اسلام در حدیث منزلت فرمودند: ألا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى. در مدینه یا باید وجود مقدس پیامبر گرامی باشد و یا وجود حضرت امیر (ع) و این دلالت می کند که ولایت علی در غیبت پیامبر اکرم عین ولایت آن حضرت است همانند ولایت حضرت هارون در غیاب حضرت موسی(ع). هر مقامى را که هارون نسبت به موسى داشته ، براى امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به پیغمبر صلى الله علیه و آله ثابت مىکند؛ بدیهی است که همانگونه که مقام هارون و ولایت او در عصر موسی بالفعل بود و تصرفات او با اذن و در طول تصرفات حضرت موسی بوده، امیر المؤمنین علیه السلام نیز مطابق حدیث ثقلین بالفعل دارای ولایت بوده است. مقام و منزلتهای که حضرت هارون داشته. در نتیجه با این حدیث تمامی مقامات حضرت هارون جز مقام نبوت بالفعل، برای امیر المؤمنین علیه السلام نیز ثابت می شود و امیر المؤمنین وزیر، خلیفه، برادر، پشتیبان و شریک در امر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |