عنوان : رویت خدا از دیدگاه شیعه
پژوهشگر: اعظم عباس نژاد
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
این مقاله در مورد رویت خداوند بحث می کند در این مسئله ادله های عقلی و نقلی از طرف شیعه بیان شده است و همچنین آیات و روایاتی که در قرآن در نهج البلاغه در مورد مسئله رویت خداوند آمده است و اینکه آیا رویت خدا امکان پذیر است یا نه؟ رویت به چه معناست؟ و بحثهای دیگر عقلی ونقلی شده است و اینکه آیا دیدن خداوند با چشم سر میسر است یا با چشم باطن، در این مورد هم بحثهایی شده است که ما به آن پرداخته ایم، دیدن خداوند با چشم سر میسر نیست ما از طریق آثار و نشانه هایی که در عالم طبیعت می بینیم پی بر وجود خدا می بریم یعنی هر آثار نشانه ای از وجود خداست اگر در آن تامل کنیم. که این جزء از شهود وچشم باطن بدست
نمی آید.
مقدمه
بحث رویت حق یا لقاء الله در بسیاری از حوزه های معرفت مطرح شده است. لقاء الله در احادیث، روایات، گفته
های عرفانی و در سخنان بسیاری از متکلمان آمده است. عده ای از متکلمان آن را قبول ندارند. در مساله دیدن خدا اولین چیزی اولین چیزی که می بایست مورد توجه قرار گیرد آن است که خودمان را مقیاس قرار ندهیم. در این جا منظور از دیدن منحصر به همین چشم عادی نیست. دیدن تنها با چشم سر صورت نمی گیرد. در خواب انسان بسیاری از چیزها را می بیند و آن چه مسلم است در خواب چشم بسته و گوش بسته است، اما بسیاری از چیزها را می بینیم و بسیاری از آن ها به واقعیت می پیوندد. در عرفان به خواب، دیدن می گویند، مکاشفات منامی که در قرآن هم آمده است، به خصوص در سوره یوسف که عرفا به آن توجه بسیار دارند.
پس دیدن و شنیدن منحصر به چشم و گوش سر نیست. بنابراین نباید در این محدوده بمانیم و نباید این مساله را با خود مقایسه کنیم. خود محسوس ما یک مساله است و خود، در عالم رویا مساله ای دیگر؛ علاوه بر آن وجود ما ملاک و محور نیست. محور یک بحث علمی می باشد که در باب اولیا و انبیاء و اوتاد است. بنابراین چون ما این توانایی را نداریم نمی توانیم خود را ملاک آن قرار دهیم. بدان سان که کلود برنارد می گفت خدا وجود ندارد، چون خدا را در آزمایشگاه نتوانستیم ببینیم. نه در میکروفیزیک و نه در ماکروفیزیک، یعنی نه با میکروسکوپ و نه با تلسکوپ قابل روئیت نبوده است. انکار چیزی به دلیل آن که با چشم دیده نمی شود عالمانه نیست. آن های هم که وجود خدا را تایید می کنند، نمی گویند ما می بینیم. مثل این که کسی پشت کوه شمیران را نبیند و بگوید که آن جا کسی نیست. این سخن عالمانه نیست. باید بگوید خبر ندارم. موضوع لقاءالله در قرآن فراوان مطرح است. لقاء یعنی دیدار و رویت هم یعنی دیدن معنی ظاهری این کلمات به هم نزدیک است دیدن با چشم در آن مطرح است .
خدا دیده نمی شود
سیزدهمین و آخرین صفت از صفات سلببیه خداوند اینست که: واجب الوجود بودن مقتضی است که ذات خداوند مرئی نباشد و با چشم سر دیده نشود و قبل از بیان آن مقدمه ای می آوریم:
1) رویت مادی و باچشم سر که با عدسی چشم ما رنگها را مشاهده می کنیم.
2) رویت معنوی و با چشم باطن: انسانی در سایه پرستش حق و خلوص نیت در درگاه خداوند به درجه ای نائل می شود که ضمیر او روشن گردیده و حقایق را می بیند. حال دیدن خداوند با چشم باطن کاملا میسور است و از روایت نبوی و علوی و لوی هم این معنا مستفاد است. در این زمینه که آیا خداوند را با عدسی چشم می توان دید یا خیر؟
سه نظریه مطرح است:1) فلاسفه الهی و اکثر متکلمین بر آنند که خداوند حیقیقتی مجرد است و موجود مجرد با چشم سر محال است که رویت شود آری از راه آثار می توان او را شناخت همانگونه که عقل انسان موجودی مجرد است ودیدنی نیست ولی از راه آثارش می توان شناخت یعنی اگر حرکات وی و رفتار و گفتار و کردارش متعادل و حکیمانه باشد می گوییم: این شخص عاقل است والا او را مجنون می نامیم یا مثلا درد از امور نامحسوس است ولی آثاری دارد که شخص دردمند از راه آن آثار شناخته می شود از قبیل نالیدن، به خود پیچیدن، رنگ زرد شدن و ... حال مرحوم خواجه طوسی و علامه حلی همین نظریه را برگزیده ه اند و ما برای اثبات این مدعا دلائل فراوان عقلی و سمعی داریم که به عنوان نمونه به یک دلیل عقلی و دو دلیل سمعی اشاره می کنیم:
اما دلیل عقلی: اگر خداوند با چشم ظاهر قابل رویت باشد لازم می آید یا در مقابل و پیش روی بیننده باشد و یا در حکم مقابل یعنی همانند صورت در آئینه باشد که به منزله مقابل است ولازم باطل فاالمزوم مثله.
بیان ملازمه: همه می دانیم که تا چیزی در مقابل و روبروی ما نباشد با چشم سر مقابل دیدننیست تازه در مقابل هم که هست تا مقدار محدودی چشم سر قدرت دیدن دارد و از آن محدوده هم که هست باید مانعی در مقابل دیدگان ما نباشد.
بیان ابطال لازم: هر چیزی که در مقابل باشد خواه ناخواه دارای جهتی از جهات است که امام باشد و قبلا ثابت شد که خداوند در جهتی از جهات نیست. نتیجه می گیریم که پس خداوند دیدنی نیست.
اما دلیل سمعی: الف- خداوند در جواب موسی (ع) فرمود: «لن ترانی یا موسی و لن برای نفی ابد به کار می رود. ب: ونیز فرموده (لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ).
ابطال دیدن خداوند
و از او (یعنی از حمد بن ادریس) از احمد بن اسحاق روایت کند که گفت: با امام حسن عسکری علیه السلام نوشتم و از دیدن خدا و آنچه که مردم در آن اختلاف دارند سوال کردم، آن حضرت نوشت تا وقتیکه بین بیننده و دیده شونده هوایی که دیده درآن نفوذ کند نباشد دیدن صورت نگیرد، پس وقتی هوا از میان بیننده و دیده شونده از بین رود دیدن درست نباشد، و درآن مشابهت باشد. زیرا بیننده چون برابر دیده شونده- در سببی که آن سبب باعث بر دیدن بین آن دو است- قرار گرفت، مشابهت لازم آید و آن همان تشبیه است، زیرا اسباب را ناگزیر از اتصالشان به مسیاب است.
شرح
امام بر محال بودن تعلق گرفتن رویت نسبت به خداوند متعال از دو راه استدلال نموده:
نخست آنکه: از شرایط تحقق و ثبوت رویت، وجود هوا آنچه که در رود این امر است بین بننده و دیده شونده می باشد- مانند آب صاف و امثال آن- تا شعاع و نور دیده در آن نفوذ کرده و اتصال به دیده شونده پیدا کند، و چون هوا از بین آن دو- ویا یکی از آن دو- از میان برود، دیدن ممتنع و محال است. اگر کسی گوید: ما شرط بودن هوا را بین بیننده و دیده شونده از جهت توقف دیدن بر آن- و اگر چه از جهت امر دیگری چون ضرورت خلاء و امثال آن شرط شود- نمی پذیریم، بلکه شرط، میانه نبودن حجاب و پرده ای غلیظ بین آن دو است، و ما می بینیم. هر چه که حجاب لطیف و نازک باشد، دیدن درست تر است و دیده شونده واضح تر، پس اگر فرض شود که خلاء باشد و هوا نباشد، ضرورتا دیدن شدیدتر و قوی تر است.
گوئیم: این از ضرورت و بدیهیات عقل است و باعث آن نیندیشیدن در حالات علل و معلولاتست، زیرا چیزی را که بین او و دیگری به هیچ وجه اتصال و پیوندی نیست، در آن نه اثری می گذارد و نه اثر می پذیرد. زیرا نفس ناطقه بواسطه تعلقش به لطیف این بدن مانند قوای ادارک کننده و حرکت دهنده در غلیظ آن مانند روح نفسانی و توسط آن در آنچه که از آن غلیظ تر است، مانند روح حیوانی و سپس طبیعی و پس از آن اعصاب و پی ها، و همین طور تا برسد به نهایت آن که پوست و غلاف بدن است تصرف می نماید، تمامی اینها از جهت اتصال به معنی آنها به بعضی دیگر است، زیرا که اتصال در عالم ابعاد(عرض و طول) و اجرام در حکم اتحاد در عالم معانی و معقول تست ، بنابراین وجود هوا بین بیننده و دیده شونده، دو جسم و متوسط را مانند بدن واحدی قرار می دهد که نفس بوسیله آلت حس خویش از محسوس از راه آن اتصال اثر پذیر می گردد و اگر این اتصال طبیعی بین اعضای بدن که همگی در یک رشته کشیده شده اند نبود تدبیر و اداره کردن باطل می گشت.
راه دوم استدلال بیان امام است که: و در آن مشابهت باشد، یعنی اگر دیدن خداوند جایز است، لازم می آید که مشابه خلقش باشد و خداوند از این تهمت مبرا و دو راست. چون بواسطه برهان قطعی ثابت شده که چیزی در ذات، همنند او نیست و درصفات نیز شبیهی و همتایی ندارد.
اما بیان لزوم: آنچه که سبب دیدن و شرط آنست اینکه چیزی بواسطه وجود هوای بین آن دو برابر بودن و دوری و نزدیکی زیاد نداشتن، بیننده باشد، همچنین می شود چیزی دیده شونده باشد و بیننده برای بیننده ی خویش دیده شونده باشد و دیده شونده برای بیننده ی خود بیننده باشد چون هر یک از آن دو ناگزیراند که جسمی غلیظ و نور طلب باشند، پس اگر دیده شونده غلیظ و روشن از تابش خورشید و امثال آن نباشد، دیدن واقع نمی گردد، همین طور اگر دیده، جسمی غلیظ و پذیرای نور نباشد، بیننده نمی باشد پس مشابهت و برابر درباره ی حق تعالی محال است.
رویت خدا
حدیث کرد ما را محمد بن یعقوب کلینی از احمد بن از احمد بن عبدالجبار از صفوان بن یحی که گفت ابوقره
محدث از من خواهش کرد که او را به خدمت امام رضا(ع) برسانم و بر آن حضرت داخل گردانم من در این باب از حضرت اذن خواستم و مرا اذن داد و بعد از آن ابوقره به خدمت آن حضرت رسید ابوقره عرض کرد که روایت به ما رسیده که خدا دیدن و سخن گفتن را در میانه ی دو پیغمبر قسمت فرموده پس قسمت موسی را سخن گفتن گفتن و قسمت محمد را دیدن قرار داده حضرت فرمود که پس کیست آنکه تبلیغ رسالت نموده از جانب خدا به سوی ثقلین از جن و انس که(لا تدرکه الابصار ولا یحطون به علما و لیس کمثله شی) آیا رساننده محمد نیست ابوقره عرض کرد که بلی حضرت فرمودکه چگونه مردی میاید به سوی همه ی خلایق و ایشان را خبر می دهد که از جانب خدا آمده است با اینکه ایشان را به سوی خدا دعوت می کند بفرمود: خدا و می گوید که (لا تدرکه الابصار ولا یحطون به علما و لیس کمثله شی) بعد از آن می گوید که من او را به چشم خود دیده ام و به ذات او از روی دانش احاطه کرده ام و او بر صورت آدمی است آیا شرم نمی کنند که این نوع نسبت ها به پیغمبر و خدا می دهند زندیقان نتوانستند که آن حضرت را متهم کنند با اینکه چنین باشد که از نزد خدا چیزی را بیاورد بعد از آن خلاف آنرا بیاورد از راه دیگر چه از احوال آن حضرت بر هر که او را شناخته معلوم است که ساحت معرفتش به غبار این نوع اتهام آلوده نمی گردد.
علامه طباطبایی می گوید: این مضمون در اخبار دیگری که از ائمه هدی (ع) روایت شده نیز آمده است البته روایات دیگری هم هست که مساله رویت را به معنای دقیقتر دیگری که لایق ساحت قدس خدای تعالی است اثبات می کند، و ما آن روایات را به زودی در تفسیر سوره ی اعراف ایراد خواهیم نمود- ان شاء الله. و اگر می بینید که امام (ع) در روایت بالا مساله رویت را شدیدا انکار نموده برای این است که مشهور در اخواه مردم آنروز رویت جسمانی بود، آنهایی که رویت را اثبات می کردند رویت به چشم سر را می گفتند که صریح عقل ونص کتاب آنرا نفی می کند. مثلا از عکرمه از ابن عباس روایت می کردندکه وی گفته است رسول خدا (ص) پروردگار خود را دید؛ و وقتی از عکرمه پرسیدند چطور ممکن است کسی خدا را ببیند و حال آنکه خودش فرمود: «لاتدرکه الالعبار» در جواب گفته است: آیا اگر کسی بگود تو آسمان را می بینی دروغ گفته؟ گفت نه راست است. گفت: صحیح است گفته شود توآسمان را می بینی .، و حال آنکه تو همه آنرا نمی بینی، معنای آیه هم این است که چشم ما همه جای خداوند را نمی بیند.
و معلوم است که از این روایت و روایات بسیاری دیگر که ادله قائلین به روایت است، به خوبی بر می آید که آنان قائل به روایت جسمانی بودند. در اینجا باید به عکرمه گفت اگر مراد از «لا تدرکه الالعبار » این باشد که کسی به تمام جهات و جوانب خداوند احاطه پیدا نمی کند، این مساله اختصاصی به خداوند ندارد؟ چون همه ی موجودات از انسان و حیوان و سایر اجسام زمینی و اجرام آسمانی همینطورند، زیرا هیچ موجودی مادی نیست مگر اینکه دارای سطوح متعدد است؛ و در علم «مناظر و مرایا» که همان قوانین و قواعد مربوط به چشم و عمل آن است مسلم شده است. که حس باصره جز یک طرف جسم را که مقابل با آن است، و شعاعی بین آن و بین جسم در دوران است نمی بیند، مثلا وقتی ماانسان را می بینیم، از تمام سطوح و جوانب او که عبارتند از پشت و رو، راست وچپ، و بالا و پایین تنها آن مقدار به چشم مامی خورد که در مقابل ما قرار دارد، و محال است که در یک نظر تمامی سطوح هایی که محیط به اوست در باصره ما قرار گیرد. پس اگر مراد از اینکه فرموده« دیده ها او را نمی بیند» ندیدن به این معنا باشد در این صورت کلام بی معنایی خواهد بود. مرحوم شیخ صدوق در کتاب توحید به سند از اسماعیل بن فضل روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم آیا خدای تعالی در روز قیامت دیده می شود یا خیر ؟ حضر فرمودند: خداوند منزه و بزرگتر از این حرف ها است، ای ابن الفضل چشمها نمی بینند جز چیزهایی را که دارای رنگ و کیفیتتر باشد، و خدا خود آفرینده رنگ ها و کیفیت ها است.
خداوند قابل رویت نیست
شاید صریحترین آیه ای که در قرآن کریم بر نفی اماکن خدا دلالت دارد؛ آیه زیر باشد: لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو الطیف الخیر(انعام: 103) او را هیچ چشمی درک ننماید و (حال آنکه) او همه دیدگان را مشاهده می کند و او لطیف (و نامرئی)، و به همه چیز (خلق) آگاه است. در این آیه، صریحا بیان می شود که خداوند همه چشمها را می بیند و بر آنها احاطه علمی دارد، در حالی که ، چشمها به دیدن او نایل نمی شوند. ظاهرا مقصود از اینکه چشمها خدا را نمی بیند، ندیدن انسانها به وسیله چشم است که به نفی رویت حسی باز می گردد و شاید جمع بودن (ابصار) (چشمها) به اینمطلب اشاره دارد که با وجود که با وجود تعدد و تنوع چشمها، هیچ چشمی به رویت حسی خداوند را نفی می کند در سوره اعراف قرار دارد: و لما جا موسی لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی( اعراف: 143) و چون موسی به میقات ما آمده و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خود را بر من بنمای تا بر تو بنگرم فرمود: هرگز مرا نخواهی دید.
با توجه به آیات دیگر قرآن ، روشن می شود که موسی(ع) دردرخواست خود، در واقع، تقاضای گروهی از جاهلان بنی اسرائیل را مطرح کرده است و خداوند در پاسخ او، موکدا اعلام می کند که: (هرگز مرا نخواهی دید) این گونه آیات، که دلالت صریحی بر نفی رویت دارند، در حکم محکماتی اند که باید آیات متشابهی را که ممکن است در نگاه اول مفید امکان رویت باشند، در سایه آنها، معنا کرد برای نمونه، اشاعره برای اثبات مدعای خود به آیات زیر تمسک کرده اند:
وجوه یومئذ الی ربها ناظره (قیامت: 22و23)
در آن روز (رستاخیز) چهره هایی شاداب و مسرور است و در انتظار(رحمت) پروردگارش. در پاسخ به استدلال اشاعره گفته شده است که مصدر(نظر)، وقتی با حروف (الی) متعدی شود، همان گونه که به معنای (دیدن) می آید در معنای (انتظار) و (توقع) نیز استعمال می شود و به قرینه آیه 25 از همین سوره ، 69 مقصود از آیه فوق، آن است که این گروه از مردم، در انتظار رحمت و لطف خداوندند، در حالی که گروه دیگر(که در آیه 25 حال آنها بیان می شود) منتظر عذاب شکننده الهی اند. با توجه به این نکته، و بویژه با نظر به ادله قاطع عقلی امتناع رویت و آیات محکمی که به برخی از آنها اشاره شد، معلوم می شود که آیه مورد استدلال اشاعره دلالتی بر مدعای آنان ندارد.
آیات و روایاتی که درباه ی رویت خدا در قرآن آمده است.
1-وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ 2- وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى 3- وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ
4- وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ 5- وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ 6- أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ
7- وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 8- وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلَا تَکُن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ
درنهج البلاغه می خوانیم:«خداوند یاد خویش را جلای قلبها قرار داد، که در اثر آن گوش، پس از سنگینی می شنود و چشم، پس از کمسویی بیننده، وبدین وسیله پس از لجاجت و دشمنی رام می گردد، خداوند که نعمتهایش بزرگ باد در هر زمانی همواره بندگانی با نور بیداری عقول، چراغ فهم و بینایی در چشمها، گوشها و دلها روشن ساخته اند ...... این افراد به منزله راهنمایان در بیابانها بوده اند،.... این بندگان خاص خدا با اینکه در دنیا هستند گویا آن را رها کرده و به آخرت پیوسته اند، آنها ماورای دنیا را مشاهده کرده، گویا از پشت دیوار این جهان سر برآورده و به جهان برزخیان می نگرند، و اقامت طولانی آنجا را مشاهده می کنند. گویا رستاخیز، و عده های خود را برای آنها عملی ساخته است. آنها این پرده ها رابرای جهانیان کنار زده، حتی گویا چیزهایی را می بینند که دیگران نمی بینند، و مطالبی را می شنوند که دیگران نمی شنوند.
امام صادق (ع) از رسول اکرم نقل می کند که خدای متعال می فرماید:
محبوب ترین چیزی که بنده باآن نزد من تقرب می جوید همانا انجام اموری است که بر او واجب ساخته ام. و بنده با انجام دادن نوافل به من محبت می ورزد، تا بد انجامی رسد که من دوستش می دارم پس هر گاه من بنده ام را دوست بدارم، گوش او می شوم که با آن می شنود، و چشم او می شوم که با آن می بیند. زبان او می شوم که با آن سخن می گوید، و دست او می شوم که با آن بر دشمن حمله می آورد و پای او می شوم که با آن حرکت می کند، هر گاه مرا بخواند اجابت می کنم، و هر گاه از من چیزی بخواهدعطایش می کنم.
این حدیث که به حدیث قرب نوافل شهرت دارد، از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده و در میان عرفا فراوان بدان تمسک شده است، و بر اساس آن مطالب فراوانی نگاشته اند. این روایت شریف دلالت بر آن دارد که بنده ی مومن با انجام عبادات شرعی به مقامی می رسد که خداوند چشم او می شود و او با چشم خدا به امور می نگرد و واضح است که برای چنین چشمی حقایقی مکشوف خواهد شده که دیگران از طریق حس و عقل و دیگر راههای عادی معرفت از شناسایی آن عاجر و ناتوان خواهند بود.
خدای متعال می فرماید:
به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است به، آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شهید است؟ آگاه باشید که آنها از لقای پروردگارشان در شک و تردیدند، و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد. سیاق آیه ی نخست یعنی«سنریهم آیاتنا فی الافاق...... بیانگر آن است که مقصود از شهید در این آیه همان مشهود( شهود شونده) است نه «شاهد» شهود کننده. ونیز عبارت «الا انهم فی مریه من لقاء ربهم...» بیانگر آن است مقصود از شهید شهود شونده است و این آیه گویا اعتراض است، و پاسخش آن است که« الا انه بکل شیء محیط» سیاق آیه ی اخیر یعنی الا انهم..... منافات با این سخن دارد که گفته اند: معنای لقاء همان مرگ یا قیامت است که به طور مجازی قصد شده است چرا که آیات خداوند و حقانیت او در آن روز ظاهر و نمایان می گردد؛ و چنان می شود که گویا خداوند دیده می شود و مشهود می گردد. دلیل ناسازگار بودن این سخن با آیه یاد شده آن است که خدای سبحان تردید آن در مورد لقاء پروردگار را با تمسک به احاطه او بر همه چیز پاسخ داد و آن را رد و انکار نمود، و احاطه خداوند اختصاص به هنگام مرگ یا روز قیامت ندارد، بلکه در دنیا و هنگام مرگ و روز قیامت یکسان است. بنابراین وجهی ندارد که خداوند از مرگ یا قیامت، از جهت ااطه اش، به لقاء تعبیر کرده باشد، علاوه بر آن که در این صورت، آیه مورد نظر با آیه قبل بی ارتباط خواهد بود. بنابراین معنای آیه و خداوند داناست.... آن است که در حقیقت و ثبوت خدای سبحان همین کافی است که او مشهود بر هر چیزی است اما با این همه خداوند آیات خود را اطراف جهان و در جانهای مردمان به ایشان می نمایاند چرا که در شهود و لقاء او شک و تردید راه دهند، حال آنکه خداوند بر هر چیز احاطه دارد، پس او نزد هر شی اول و آخر و ظاهر و باطن است. و به هر سو رو کنید وجه الله آنجاست، هیچ نجوایی میان سه نفر نباشد مگر آن که چهارمین ایشان خداوند است و او با شماست هر کجا که باشید. و کسی که شان او چنین است، روا نباشد که در شهود و لقاء او تردید شود، اما در اینکه آیات او در آینده به گونه ای آشکار می گردد که جایی برای تردید باقی نمی گذارد، جای شک و هست. دقت شود.
مسلمانان درباره رویت خدا دو عقیده مخصوص دارند:
1- گروهی به نام عدلیه خدا را برتر از آن می دانند که در این جهان و یا جهان دیگر با دیدگاه حسی رویت
شود و این عقیده مخصوص شیعیان نیست بلکه گروهی از غیر شیعه نیز به نام معتزله بر این عقیده اصرار می ورزند و پیشوای این گروه خاندان رسالت و در پیشاپیش آن حضرت علی (ع) است او در سخنان خود بر تنزیه خدا از رویت و لولزم جسمانی تاکید دارد.
2- گروه معروف به اهل حدیث و اشاعره هستند این عقیده را یک برداشت غیر صحیح از آیه قرآنی وپیروی از خبر واحد در این مورد تشکیل می دهد.
حضرت علی (ع) می فرماید: (لاتدر که العیون بمشاهده العیان و لاکن تدرکه القوب بحقانق الایمان) دیدگان ظاهری او را نمی بینند اما دلها در پرتو ایمان او را می یابند.رویت خدا یک عقیده و ارادتی از طریق اخبار یهود است. در مکتوبات یهود چنین آمده است: خداوند را دیدم که بر تخت بلندی نشسته بود گفتم وای بر چشمان من پادشاه سپهدار را دیدند(اشعیاء 6/1/6) 2- اما من به صورت او می نگرم (مزامیر داود17/15) خداوند در قرآن می فرماید:« لا تدرکه الابصار و هو للطیف الخبیر» چشم او را نمی بیند ولی او دیدگان را می بیند او موجودی لطیف و از همه ما آگاه است. دلیل قایلان به رویت این آیه مبارکه است« وجوه یومئذ ناضره-وجوه یومئذ باسره- تظن ان یفعل بهافاقره» آیه الی ربها از نظر اشاعره به معنی نگاه کردن به پروردگار است در حالی که از نظر عدلیه به معنی در انتظار رحمت نشستن است دلیل آن هم آیه 4 است که می فرماید: تظن ان یقعل بها فاقره. که آشکارا می فرماید که چهره های گرفته در انتظار عذاب کمرشکن هشتند طبعا گروه قبلی که مومنان هستند باید در انتظار رحمت خدا باشند نه در انتظار رویت خدا. از طرفی دیگر از نظر عقلی رویت به دو صورت خواهد بود:
1- همه خدا با تمام وجودش دیده شود.
2- بخشی از وجود خدا رویت می شود. در فرض اول خدا محاط و محدود خواهد بود و بشر محیط بر او و بر خلاف عقل و قرآن و لازمه آن محدود بودن و ناقص بودن است. در فرض دوم خدا مرکب بوده و بخشی مرئی و بخشی نامرئی خواهد بود که لازمه آن تبعیض و ترکیب و داشتن جزء است و هیچ عاقلی قائل به مرکب بودن خدا نیست.
نظر امامیه و معتزله در باره رویت
امامیه و معتزله هر دو رویت بصری خدا را عقلا محال می دانند و دلایل نقلی قائلان به رویت وافی بر اثبات مدعای آنان نمی دانند ،همچنان که در کتب کلامی مشروحا بیان شده است .در اینجا به یک دلیل بر امتناع رویت خدا اشاره می کنیم :در فرض رویت خدا ،آیا خدا مرئی کل است یا جزء ؟اگر مرئی کل با شد ،وجود خدا متناهی و محدود بوده و انسان بر آن احاطه پیدا می کند ،در فرض دوم که مرئی جزء است ،خدا دارای اجزاء و در نتیجه مرکب بوده و ترکیب مستلزم احتیاج و نیازمندی است و هر دو هر دو لازم در باره خدا محال است گفتنی است شارح مقاصد با اینکه به سایر دلایل منکران اعتراض کرده این دلیل را نقد کرده است
آیا رؤیت خداوند در روز رستاخیز از دیدگاه مذاهب اسلامى امرى امکان پذیر است؟
پاسخ: نظریات مذاهب اسلامی درباره رویت خدا مختلف است به باور بعضی فرق اهل سنت و جماعت خداوند در روز قیامت دیده می شود اما شیعیان و گروهی از اهل سنت دیدن خداوند را در دنیا و آخرت محال میدانند . هواداران رویت الهی به برخی روایات استدلال کرده اند برای نمونه در صحیح بخاری نقل است در روز قیامت به کروهی گفته می شود منتظرم هستید ؟مردم همه رفتند میگویند منتظر پروردگارمان هستیم سپس خداوند با صورتی غیر از آن صورتی که نخستین بار او را دیده بودند می آید و می گوید :من پروردگار شمایم :گویند تو پروردگار ما نیستی و....وکسی با جزء انبیاء سخن نمی گوید .
در آیه هایی که در مورد خد ا ذکر شد در باره کلمه ناظره :گفته شده به معنای نگاه کردن به پروردگار نیست و اما حضرت موسی (علیه السلام )واسطه در خواست بنی اسرائیل شد و با اصرار آن ها چنین در خواستی کرد و قرآن کریم هلاکت آن ها را یکی پس از این در خواست بیان کرده است
نتیجه گیری
نتیجه گیری که از این مقاله می شود می توان گفت که دیدن خداوند باهمین چشم سر، با عدسی چشم در این دنیا و مسیر نیست بلکه فقط با شهود و چشم باطن می توان خدا را دید که علماء ما بحثهایی زیادی درباره آن کرده اند و ادله های عقلی و نقلی بر آن آورده اند و همچنین در قرآن و روایات آیه هایی که دال بر رویت خداست آمده است روایاتی که از ائمه هم روایت شده است دال بر رویت خداوند بوده است. رویت از دیدگاه متکلمان هم بیان شده که در اینجا ما به آن نپرداخته ایم. و اینکه ما از طریق آثار و نشانه هایی که در عالم طبیعت می بینم می توان پی به وجود خدا ببریم و اینکه خدا همیشه و همه جا با ماست. و همه جا آن را می بینم همچنان که او در همه حال مارا می بیند.
منابع وماخذ:
1- محمدی، علی، شرح کشف المراد- ص 176-ناشر:انتشارات دارالفکر-سال 1370
2- صدر الدین شیرازی – محمد بن ابراهیم، ترجمه ی شرح اصول کافی جلد سوم- کتاب توحید- صفحه ی 237- تاریخ انتشار 1369
3 - صدوق- شیخ اجل ابن بابویه- اسرارتوحید- ترجمه وشرح کتاب توحید صفحه 100- مترجم محمد علی بن محمد حسن الاردکانی
4- طباطبایی- سید محمدحسین- ترجمه تفسیر المیزان- مترجم- سید محمد باقر موسوی همدانی- جلد هفتم- صفحه 427- ناشر: دفتر انتشارات
5- علامه- مجلسی - بحارالانوار- ج (3)- ص 309- ج1
6- طباطبایی، سید محمدحسین- رساله الولایه- ص 27-24- منشورات الدراسات الاسلامیه- تهران -1360
7-سعید الدین تفتازانی،شرح مقاصد،ج4،ص194
8-اسماعیل بخاری – صحیح بخاری - ج 8 ص 181- نشر دار الفکر
9-شیخ صدوق- عیون اخبار الرضا - ( عتیه السلام )ج 2 ص 178 نشر موسسه علمی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |