یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یادوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مقالات
عشق در دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
شنبه 90 آبان 7 , ساعت 11:24 صبح  

عشق در دیدگاه ملاصدرا (رحمت الله علیه)
پژوهشگر: جواد سعیدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
عشق بازی کار هر شیاد نیست        عشق دام صید هر صیاد نیست
 بحث را با این بیت شروع نمودم که از همان اول حرف آخر را گفته باشیم که قدم نهادن در این مسیر کار هر شیاد نیست و هرکس را یارای سخن‌گفتن در این باب نمی‌باشد و تا وقتی عشق دام صید شما نشود و یا شاید به تعبیری شما دامِ صید عشق نشوید، هیچ نمی‌توانید راجع به این موضوع کلامی و بیانی داشته باشید. همه چیز به غیر از عشق، هیچ است و هیچ‌شدن و فنا در عشق همه چیز. و آن‌که گام سفر به در وادی عشق نهاد، دگر پای رجعت از آن را نخواهد داشت و برگشت از حق به خلق نیز با تمام وجود نیست.
عشق یعنی از خود نیستن                 مردن از خود تا کی بی‌خود زیستن                            .
لذا آنرا که خبر شد خبری باز نیامد و بنده و امثال بنده را که مستغرق در گرداب هوی و هوس و اسیر نفس و دنیا هستیم را چه به، طی طریق در این مسیر و سخن‌پرانی و پرده‌برداری از این موضوع. پس تکلیف چه می‌باشد آن‌که باید بگوید مهر خاموشی بر لبان بسته و آن‌که نباید و نشاید بگوید زبان باز کرده. در این صورت آنچه را خواهید شنید و شاید هر آنچه شنیده‌اید از زبان اغیار نگاهی است همراه با حجاب و پرسه‌ای است در مه. ما هم چاره‌ای جز این نداریم که به بیان اصل کلام حضرت آخوند پناه ببریم و آنچه در حد فهم و توان است را به روی کاغذ بیاوریم که فهم نیست و جز وهم نمی‌باشد.
کلمات کلیدی: عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس
مقدمه
روزی در مجلس انسی با یکی از رفیقان، صحبت از زندگی شد و مسیری که در آن هستیم و مقصدی که در پی آنیم. و این‌که هدف از این همه تکاپو و حرکت و سرعت و شتاب چیست و به کجا ره می‌سپاریم. و انگیزه و محرک ما در این سفر چه  است و چه می‌تواند باشد. خلاصه این‌که ماحصل کلام یکی از هم‌صحبتان به اینجا ختم شد که بهترین مقصد و مقصود مشخص برای ما در مقطع کنونی برنامه‌ریزی برای فتح قلة «دکتری» می‌باشد و بالاترین موتور محرکه ما نیز عشق می‌باشد حالا این‌که عشق به چه و به چه صورت، را نفهمیدم. به هر حال آن بحث و مکالمه اگر به فرض فایده ای نمی‌داشت حداقل این بود که مقدمه طرح این سؤال برای بنده شد که عشق وسیله است یا هدف؟ و چه کسی آن را وسیله می‌داند و چه شخصی آن را هدف می‌شمارد که قاعدتاً بسته به تعریفی و شناختی است که از موضوع داریم. البته عرض کنم که این کلمه و واژه برای بنده خیلی ناآشنا نبود و مرتبة اولی نبود که حول محور آن به بحث و  سخن پرداخته بودم. در این جهت برای بنده جالب بود که واقعاً این واژه عجب کلمه‌ای است که در قوطی هر عطاری یافت می‌شود و هرکسی هم برای دردی آن را تجویز می‌کند و یک تعریف متفاوتی از آن بیان می‌دارد. آنچه مسلم است بعید به نظر می‌رسد که شخص یا قوم و یا ملتی باشند که با این واژه ناآشنا باشند و دور از ذهن نیست که بگوییم قریب به اتفاق افراد بشر درکی از این کلمه دارند و خیلی‌ها هم با آن به صورت رودررو با آن مواجه بوده‌اند حالا یا دقت داشته‌اند یا نه؛ یا این‌که تجارب به صورت متفاوت و گوناگون و بعضاً متضاد بوده است. و به گمانم این تجارب و تعاریف متفاوت ناشی از دامنه گسترده تعریف لفظ عشق می‌باشد و به تعبیر فلسفی این‌که عشق یک امر مشکک است که دارای مراتب ضعیف و قوی می‌باشد و موجودات بسته به سعة وجودی خویش با آن مواجه می‌شوند و به تعریف و تبیین آن می‌پردازند.
امّا آنچه قابل توجه است با این‌همه گستردگی و فراگیری این موضوع با جستجوی ساده می‌توان پی برد که در محافل علمی و بخصوص فلسفی و دینی از آن به صورت جدی، خیلی کم صحبت به میان آمده است و بلکه فراتر از این، نوعی واهمه و ترس از بیان این موضوع به وضوح دیده می‌شود. و شاید هم مهم‌ترین دلیل عدم توجه به این موضوع این باشد که این کلمه به صورت گسترده‌‌ای در انحصار اهل دنیا و هوی و هوس قرار گرفته است. به طور مثال آنچه در این جامعه به ظاهر اسلامی، دیده می‌شود این است که کلمه «عشق» مترادف است با دوست دختر و پسر و عروسک‌بازی و شعرI Love you و فیلم‌های آنچنانی. و دلیل بهتر این‌که بیان این کلمه از طریق یک جوان در یک محفل خصوصی و یا عمومی همراه است با نوعی طعن و بعضاً نیش و کنایه و توبیخ چه رسد به این‌که شیخی و پیری از میان برخیزد و در وصف این کلام به سخنرانی بپردازد که واویلا از این ضایعةعظمی. و اگر نبود این اشعار و متون ادبی در فرهنگ، چه بسا در این ایام اصلاً واژه‌ای به نام «عشق» در متون ما پیدا نمی‌شد و عدم برخورد با شعر و ادبیات نیز بیشتر به این خاطر بوده است که بیشتر از جنبه سرگرمی و تفنن و ذوق و خیال‌بافی به آن نگاه می‌شده است.
آنچه که این قضیه را برای بنده قابل فهم‌تر می‌کند همین برخوردی است که در جوامع دینی و فرهنگی ما نسبت به تفکرات حضرت امام (ره) شده است که حداقل خود با حضرت ایشان و قدرت روحی و علمی و فلسفی و عرفانی ایشان را از دور درک ولمس نموده‌ایم. با یک نگاه اجمالی به سرفصل دیوان اشعار حضرت امام به استفاده مستقیم حضرت ایشان از این کلمه پی می‌بریم. حدود 36 عنوان به اسم عشق آمده است که با نگاهی به اشعار ایشان در عنوان‌های دیگر نیز این کلمه به وفور استفاده شده است. خوب آیا واقعاً این نوع نگاه امام (ره) اصلاً در سطح جامعه و محافل علمی بیان و موشکافی شده است. در همین دوران شما اگر بدون هیچ زحمتی عناوین کتب و سخنرانی‌های فراوان را به خصوص در مشهد و شهرهای دیگر مذهبی ایران در ردّ و طرد عشق و شعر و حافظ و ملاصدرا و ... خواهید ملاحظه کرد. و اگر نبود اوج قدرت دینی و ایمانی و علمی و سیاسی و محبوبیت جهانی حضرت امام چه بسا ایشان‌ را را هم به باد تکفیر و تفسیق می‌گرفته‌اند. همان کاری که با بزرگان این قوم چون ملاصدرا و حافظ و دیگران کرده‌اند. هرچند عظمت علمی و معنوی ایشان نیز مانع از لعن و طعن صریح و مستقیم به ایشان شده است و اینجاست که تکلیف دیگران مشخص می‌شود شخصیتی را که کسی را یارای انکار اوج معرفت و شناخت و ایمان را نمی‌باشد این‌گونه محصور و مطعون و ملعون واقع گشته‌اند. خوب آیا کسی اصلاً قدرت و جسارت بیان و تبیین و توضیح مطالب ایشان را پیدا می‌کند. کسانی که تمام واژگان عشق را در محضر رب الارباب به کار برده‌اند و جای‌جای کلام و وجود ایشان مالآمال از عشق الهی بوده است را به خاطر استفاده از یک کلمه ناز و غمزه و جمال. به این روز سیاه کشیده‌اند خیلی بعید نیست و دور از ذهن و غیرقابل باور نیست این وضعیت کنونی. و نتیجه این بی‌مهری ها و کج‌فهمی ها چه می‌شود. یکی از آثار این نوع نگاه به دین و معرفت این است که هر روزه توجه و کشش جوانان و مردم این مرز و بوم به متون دسته چندم و یا اصیل دیگران بیشتر می‌شود از عرفان‌های شرقی و بودا تا متون ترجمه شده رمان‌نویسان و پیروان مکاتب عرفانی غربی.
ما در جایگاه و مقامی نیستیم که بخواهیم به تحلیل و بررسی این کتب و متون بپردازیم. البته خارج از انصاف نباشد که عرض کنیم بعضی از این متون عرفان‌های شرقی (که حداقل بنده بعضی را مطالعه نمودم) دارای مفاهیم عمیق و قابل توجه می‌باشد. هرچند که با مقایسه آنها با مفاهیم و معانی مطروحه در کتب عرفانی خودمان پی به فاصله آنها می‌بریم.
و نتیجه ارائه‌نکردن جنس ناب و حقیقت محض به جامعه، بازار پر از اجناس تقلبی می‌شود که همه مردم به جای خرید کالای با ارزش عشق اصیل، دربه در به دنبال کالاهای مشابه و بی‌کیفیت و بی‌خاصیت هستند.
خلاصه این‌که برای وضوح هرچه بیشتر و بیان این موضوع، نگاهی اجمالی و در حد ناتوان ناچیز خود خواهیم داشت به نظریات جناب آخوند ملاصدرا (رحمة‌ا... علیه). خود این مسأله قابل توجه و بیان است و بیانگر اهمیت عشق می‌باشد که حضرت استاد سرفصل‌های مجزایی را برای تفهیم و تبیین آن، بیان و تقریر فرموده‌اند که ان شاء‌ا... و به حول قوه الهی و بیان توجهات خود حضرت آخوند به بیان آن خواهیم پرداخت.
معنای لغوی«عشق»
- لسان العرب:  العشق: فرط الحب قیل: عجب المحب بالمحبوب و قیل: التعشق: التکلّف.
- مجمع البحرین: العشق: هو تجاوز الحدّ فی المحبة.
عن الغزالی: کون الشی محبوباً هو میل النفس الیه فان قوی المیل سمیّ عشقاً و عن جالینوس الحکیم: العشق: من فعل النفس و هی کامنة فی الدماغ و القلب و الکبد
- فرهنگ ابجدی: العاشق (ج عشاق و عاشقون): آن‌که دوست‌دار کسی یا چیزی باشد – العاشقه: مونث العاشق.
العشاق: آن‌که عشق بسیار بورزد – عاشق بی‌قرار      عَشِق (بالشی): دلباخته او شد – به آن چسبید.
العشق: افراط در دوستی چه با پاکدامنی و چه با تردامنی    العشیق: عاشق، معشوق.
- عَشِقَ (مصباح المنیر): من باب تَعِبَ و الاسم (العشق) بالکسر قال ابن فارس و العشق) الاغرام بالنساء.
- العشق: الافراط فی المحبة رجلٌ (عاشق) و امرأة (عاشق) ایضاً
(- منتهی الارب: عشق: چسبیدن
اقرب الموارد: التصاق به چیزی
غیاث اللغات: مرضی است از قسم جنون که از دیدن صورت حسن پیدا می‌شود و گویند از عشقم است به معنای خواستن، آرزوکردن. و یکی پیدیا: ریشه واژه‌عشق).
عشق در بیان بزرگان
قبل از پرداختن به نظریات آخوند ملاصدرا (رحمة‌ا... علیه) راجع به عشق، بد نیست مختصری از بیانات بزرگان اهل علم و فلسفه را نیز ذکر نماییم – از این جهت که بتواند ما را یاری رساند در فهم هرچه بیشتر مباحث طرح شده توسط ملاصدرا و یافتن وجوه مشترک این نظرات.
ابن سینا: العشق: هو الابتهاج. بتصور حضرت ذات ما، عشق بهجت و خوشی است با دریافت ذاتی
اندر ره عشق کفر و ترسایی به         در کوی خرابات تو رسوایی به                        .
یکی از اهداف ریاضت تلطیف سِر(انسان کار می‌کند که آمادگی لازم را جهت ادراکات عقلی پیدا کند و قوه عاقله را متوجه مقصود سازد) است که از اسباب رسیدن به لطافت باطن عشق عفیف است.
مبدأ عشق حیوانی، شهوت حیوانی و طلب‌کردن لذت بهیمی و مبدأ عشق نفسانی، عینیت و مشابهت جوهری نفس عاشق و معشوق است.
شیخ اشراق:  محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند (العشق محبة مفرطة) و عشق خاص‌تر از محبت است؛ زیرا هم عشقی محبت باشد، اما همه محبتی عشق نباشد.
عشق را از عشقه گرفته‌اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید پس سر برآرد و خود را به درخت می‌پیچد و همچنان می‌رود تا جملة درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که بواسطه آب و هوا به درخت رسد به تاراج می‌برد تا آنگاه که درخت خشک شود.
عشق محبتی است که از حدّ بیرون رفته باشد (گر عشق نبودی و غم عشق نبودی چندین سخن نغز که گفتی و که شنودی).
قطب الدین شیرازی: عشق افراط محبت است. شدت عشق و ضعف آن تابع‌اند هر شدت ادراک و خیریت مدرک را و ضعف ایشان را و ادراک تام نبود الا واجب را ... عشق او مرذات خویش را عشق حقیقی تام باشد و فرق میان عشق و شوق آن است که عشق، ابتهاج است به تصور حضرت ذات که معشوق است و شوق حرکتی است کسی تتمیم این ابتهاج کند.
شمس الدین شهروزی: و جمیع المفارقات لها عشق عقلی الی ذالک الکمال دون الشوق الذی لابد فیه من حصول شیء و فقد شی، و المفارقات جمیع کمالاتها حاصلة لها بالفعل و امّا النفوس و الاجسام فلها شوق و عشق الی ذالک الکمال، اما ارادی ان کان له حیاة و اما طبیعی ان لم یکن ذالک.
شیخ بهایی: انسانی اگر یافت شود که عاشق پری چهره‌گان و خوب‌رویان، نبود، باشد بقر و غنمی و نشاید که نامش نهند آدمی.
امام محمد غزالی: عشق: محبت شدید و قوی و مرتبه عالی محبت است.  قرارگرفتن موجودی کمال‌جو (انسان) در جاذبه کمال مطلق (خداوند).
ملاهادی سبزواری: لذت نیل و وصال و معانقة با معشوق، در نفس حیوانی به خاطر به کارگرفتن حس و تخیل بسی بیشتر است؛ زیرا یک حیوان یک بار با وجود طبیعی معشوق و بار دوم با وجود محسوس و بار سوم با وجود خیالی معشوق به معشوقش نایل می‌شود که به همین خاطر عشقش لطیف‌تر و لذیذ‌تر و صاف‌تر است.
عشق در اشعار امام خمینی (ره)
جا دارد اینجا چند بیت از اشعار حضرت امام (ره) را به عنوان نمونه ذکر نماییم بنده موفق نشدم نثری را از حضرت ایشان در رابطه عشق پیدا کنم.
گر سوز عشق در دل ما رخنه‌گر نبود           سلطان عشق را به سوی ما نظر نبود
راهی است ره عشق که با رهرو آن             رمزی باشد که پیش هوشیار نباشد 
لذت عشق تو را جز عاشق محزون نداند      رنج لذت‌بخش هجران را به جز مجنون نداند
معجزه عشق ندانی تو، زلیخا داند               که بَرَش یوسف محبوب چنان زیبا شد
سرفصلهای بحث شده در کتاب اسفار
اکنون می‌پردازیم به اصل موضوع بحث، که مربوط می‌باشد به نظریه جناب ملاصدرا (رحمة‌ا...علیه) در مورد عشق که کار سخت و دشوار می‌باشد. البته مشکل کار در بیان نظریات ایشان نمی‌باشد و می‌توان با مراجعه به آثار و مکتوبات وی به خصوص در کتاب اسفار در سفر سوم این قضیه را حل نمود، بلکه اشکال کار در فهم ناقص و دریافت و درک مطالب می‌باشد. به این منظور در حد توان و فهم خود به بیان سرفصل‌های مربوط به عشق در کتاب اسفار ج دوم می‌پردازیم و در صورت امکان به آنچه را که قابل فهم بنده می‌باشد را به کتابت در می‌آورم.
ایشان در سفر سوم (از حق به خلق) موقف هشتم. از فصل 16 تا فصل 23 به صورت مستقیم به این موضوع (عشق) پرداخته‌اند.
- فصل 16: در اثبات این‌که تمام موجودات عاشق خداوند سبحان‌اند و مشتاق لقاء و دیدار او و رسیدن به سرای کرامت و عزت اویند.
«بدان که خداوند سبحان برای هریک از موجودات عقلی و نفسی و حسی و طبیعی کمالی را مقرّر داشته و در ذاتش عشقی و شوقی بدان کمال، و حرکتی برای به پایان‌رسانیدن آن نهاده است. بنابراین عشق جدایی از شوق، اختصاص به مفارقات عقلی که از تمام جهات بالفعل‌اند دارد، و به غیر آنها - از اعیان موجودات که فاقد کمال‌اند و درشان قوه و استعداد است - به حبسشان عشق و شوق ارادی و یا طبیعی - بنابر تفاوت درجات هرکدام از آنها- سپس حرکتی که مناسب با آن میل است، می‌باشد و آن حرکت یا نفسانی است و یا جسمانی و جسمانی یا کیفی است - چنان‌که در مرکبات طبیعی می‌باشد - و یا کمی - چنان‌که در حیوان و به ویژه در نبات می‌باشد - و یا وضعی است - چنان‌که در افلاک می‌باشد - و یا امینی است - چنان‌که در عناصر است - برهان بر این مطلب این‌که دانستی: وجود تمامش خیر و موثر و لذیذ است و مقابل آن که عدم  است، شر و زشت است و از آن باید گریخت ... بنابراین وجود، در نفس خودش تفاوتی جز به کامل‌تر و ناقص‌تر بودن و شدیدتر و ضعیف‌تر بودن ندارد و غایت کمالش همان واجب حقیقی است. چون در کمال، از جهت شدت نامتناهی است و هریک از موجودات معلول را نصیب و بهره‌ای از آن کمال است که از آن افاضه می‌شود و نیز نقصی به حسب حدش در معلول بودن دارد.
بنابراین هرچه که معلول چیزی نیست (مانند واجب تعالی) اصلاً نقصی در وی نیست، پس او بزرگ‌ترین موجود (از جهت بهجت و سرور و محبت) به ذات خودش است ... و چون این ثابت شد پس هیچ موجودی از موجودات، خالی از نصیب و بخشی از محبت و عشق الهی و عنایت ربانی نمی‌باشد و اگر از این عشق و محبت لحظه‌ای خالی بماند، نابود شده و به هلاکت می‌افتد، بنابراین هر موجودی عاشق وجود است و طالب کمال و گریزان از عدم و نقص
و می‌دانی اثبات عشق در چیزی (بدون حیات و شعور در وی) فقط نام عشق است و بس.
تمام موجودات عاشق او و مشتاق رسیدن به اویند و ناگزیر باید هر عشق به بالاتر، عشق به پایین‌تر هم باشد. البته نه به گونة قصد و استکمال بلکه به گونة طفیلی و تراوش و همسایگی. بنابراین چون تمام جسم به طبیعت است، از این روی، عاشق تمام خودش که عبارت از طبیعت است می‌باشد و تمام طبیعت به واسطة نفس تدبیرکننده‌اش است، از این‌روی عاشق آن است و تمام نفس به واسطة عقل است، از این عاشق آن است، و تمام عقل (بلکه تمام موجودات به واجب تعالی است از این روی عقل عاشق او است و تمام موجودات بدو تمامی می‌یابند، بلکه او در وحدت خودش تمام اشیاء است، و او به ذات خودش مبتهج و مسرور است نه به غیر خود ... بنابراین در عشق او مرذات خودش را عشق او به تمام موجودات در نوردیده شده است ...».
آنچه را می‌توان به اختصار بیان داشت این‌که براساس مبانی فکری و فلسفی ملاصدرا (رحمه‌ا...) هرچه در عالم هستی، نمایان است و رنگ وجود گرفته، خالی از حیات و علم و قدرت نمی‌باشد و هر موجودی در پائین‌ترین مراتب آن، بهره‌ای از حیات دارند که شامل تمامی جمادات و نباتات و همه مخلوقات می‌شود و وجود صرف و واجب حق تعالی نیز سرشار و مالآمال از عشق و سرور محبت می‌باشد. لذا این عشق در تمام هستی به اندازه بهره‌ای که موجودات از وجود برده‌اند جاری و ساری می‌باشد. و درک این معنا نیز، بسته به مقدار شناختی که هر شخص از خودش و خلقت خویش دارد می‌باشد و اگر کسی نتواند پی به این اکسیر محبت و عشق در سراسر هستی خویش ببرد چگونه می‌تواند تعریفی از جریان عشق در جامدات و نباتات و دیگر حیوانات داشته باشد و بیان این مطلب از جناب آخوند، بیانگر عمق نگاه ایشان به هستی و عالم خلقت می‌باشد و بعید به نظر می‌رسد که از طریق این ذهن ناتوان به تنهایی به این مفاهیم زیبا و در عین حال پیچیده دست یافت. و برحسب این تفسیر، ما زا توان بیشتر از این نمی‌باشد جهت درک و تبیین این گفته‌ها و نوشته‌های ایشان جز در حد تکرار الفاظ و بیان عین مطالب.

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 23 بازدید
بازدید دیروز: 200 بازدید
بازدید کل: 2862039 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [803]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]