آنکه خوب گوش دهد، زود بهره برد . [امام علی علیه السلام]
مقالات
توحید
چهارشنبه 90 شهریور 30 , ساعت 9:33 صبح  

توحید
پژوهشگر: عظیمی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
در زمینه‌ی توحید و خداشناسی مسئله‌ای مهم تر از اسماء و صفات نیست. اساساً شناخت و راه انسان در توحید از طریق شناخت اسماء و صفات حق تعالی است. بنابراین به همان اندازه که مسئله مبدأ اهمیت دارد، مسئله اسماء و صفات هم اهمیت دارد. شناخت اسماء و صفات حق از خصوصیات انسان است. اگر برخی فلاسفه انسان را با حیوان ناطق تعبیر کرده اند، می توان گفت انسان حیوانی است که درک اسماء و صفات دارد و خداونتد هم در قرآن وقتی در باب خلقت انسان سخن می گوید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا» (سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت.)  را می آورد. در مسئله اسماء و صفات یکی از مهمترین اختلافات میان اشاعره از یک سو و حکما و معتزله از سوی دیگر است.

کلید واژه:
طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس.
اسماء و صفات حق:
1-ذات اقدس حق تعالی همه صفات کمالی وجودی را داراست، زیرا اوّلا، خلاف آن از نظر عقل محال است. ثانیاً وجود کمالات مختلف وجودی در موجودات مختلف حکایت از وجود آن ها در حقیقت وجود می نماید، چون وجود ممکن به لحاظ ذات خود عینی فقر و ربط به اصل واجب خود است، ثالثاً: کمالات ممکن است عارضی بر وجود آنهاست و از آنجا که هر امر، عرضی به امر ذاتی منتهی می گردد، این صفات کمالی ممکنات به به صفات ذاتی واجب تعالی باز می گردد.
توضیح اینکه، صفت بر دو نوع است؛ یا صفت وجود است، قطع نظر از نوع خصوصیت وجود و در همه موجودات کمال است، یا صفت وجود خاص یا موجود معینی است، نوع اوّل مانند علم و قدرت که کمال وجود است و هر موجودی که علم و قدرت داشته باشد، کمالی را داراست و نیز مانند بی حدی و بی نقصی که کمال سلبی وجود است و هر موجودی که از آن برخوردار باشد، از کمال برخوردار است، زیرا نقص و عیب آن کاسته شده است کمالات ذات اقدس حق تعالی بر دو قسم است :
1-    کمالات ایجابی یا ثبوتی که حکایت از وجود کمالی عینی در ذات حق تعالی دارد و ما بازاء عینی دارد، مانند وجوب، حیات، قیمومیت.
2-    کمالات سلبی که حکایت از رفع نقص و عیبی از وجود اقدس حق تعالی دارد مانند غنی، قدوسیت.
فعلیت صفات حق تعالی:
کلیه صفات حق تعالی، خواه حقیقی محض باشد و خواه اضافی محض و خواه بین آن دو، صفات محض است و نه بالقوه. زیرا:
اوّلاً اغیار مورد اضافه در انتزاع این صفات، اغیار موجودند، آن هم به وجود فعلی موجودند، نه اینکه بالقوه مجود باشند مثلاً صفت علم به ممکنات که طرف اضافه دارد، طرف اضافه آن همانند خود آن است، موجود است چنان که صفت رزاقیت وابسته به وجود موجوداتی است که روزی خور حق تعالی باشند و حق تعالی آنان را روزی عطا کند، ولی این موجودات وجود فعلی دارند.
 از این رو صفات او فعلی اند و وابسته به موجودات بالقوه نیستند، به تعبیر دیگر او علیم است و با علم خویش معلوم را ایجاد می کند، بلکه همان علم، خود وجود معلوم است و چنین نیست که چیزی پدید آید و آن گاه صفت مربوط به آن در ذات حق تعالی به وجود آید، تا واجب تعالی از آن منفعل و متأثّر شود، اگرچه شناخت را به علیم بودن، ؟؟؟ آگاه ما به وجود های معلوم باشد.
 ثانیاً قوه و فعل نشان می دهنده قوه و فعل نشان دهنده‌ی امکان است و امکان نقیض وجوب، از این رو اتصاف واجب تعالی به قوه و فعل همان اندازه محال است که اتصاف او به امکان ممتنع است، نکته‌ی قابل توجهی که از فعلیت صفات حق تعالی به دست می آید، این است که صفات او پیوسته در تجلی است، زیرا انعطاف صفات نشان امکان ذاتی واجب الوجود است که امتناع آن بدیهی یا قریب به بداهت است. پس اوّلاً صفات حق تعالی منعطف از غیر نیست، و ثانیاً: تجلی آن ها وابسته به امری غیر از ذات او نیست.
پیوستگی و دوام تجلی صفات حق تعالی سبب می شود که:
الف) پیوسته جمال و جلال او که جامع صفات و اسمای جمالی و جلالی است در تجلی و ظهور باشد و مظاهر خویش را پدید آورد و بنابر این پیوسته مظاهر جمال و جلال وجود یابند.
 ب) در هر جمالی جلالی نهفته است و در هر جلالی جمالی منطوی است جمال بدون جلال و جلال بدون جمال ممکن نیست.
صفات جمال و جلال:
هر چه متعلق به لطف و رحمت بگیرد، صفت جمال است آن چه مقتضی قهر است، صفت جلال است صفت جمالی مستلزم لطف و رحمت و قرب می باشند مثل اسم لطیف، نور، هادی و صفات جلالی فحشا قحر و غضب است مثل مانع، قهار پس در باطن هر جلالی جمالی مستور است، زیرا صفات جلالی ناشی از حجاب و احتجاب حق است بر حجاب سخرت و کبریایی، زیرا حقیقت حق از کمال احاطه بر اشیاء در حجاب عزت است.
صفت: هر کمال وجودی را صفت گویند و به تعبیر دیگر، تعینات ذات همان حقایق خارجیه هستند که اگر تنها ملاحظه گردند، وصف خوانده می شود و اگر از جهت ظهور ذات در آن ها و ارتباطی که آن ها با ذات مطلق دارند در نظر گرفته شود، اسم نامیده می شوند صفات بر اعتباری تعینی ذاتند و در مقام احدیت مستملکند در ذات و عینی ذاتند.
تقسیم صفات و اسماء:
1-    صفاتی که گستره تام دارند، اسماء هم بر دو قسم است:
1-    اسماء کلیه و اطهات اسما مانند اول، آخر، ظاهر، باطن، که جامع همه آن ها رحمن است.
2-    اسماء جزئیه: که حکومت به مظاهرطولی دارد. برخی از صفات احاطه تامه بر اشیاء دارند و هیچ موجودی از حیطه آن صفات خارج نیست، برخی از صفات حیطه تامه به جمیع اشیا دارند، اگر چه بر اکثر اشیاء حکومت دارند، صفاتی که بر همه اشیاء احاطه دارند و مبدأ سایر اسماء محیطه نیز می گردد، عبارتند از حیات و علم قدرت و اراده، سمع بصر، که از آنها تعبیر با مهات صفات و ائمه ی سبحه و اسماء الهیه نمودند، این صفات منشاء اسماء کلی حقند، چون ذات به اعتبار صفتی از صفات، اسم است مثل عالم و قادر و مرید.
اهل عرفان به تقسیم دیگر ، اسم اول ، آخر، ظاهر و باطن می دانند، جامع این چهار اسم، اسم جامع است یعنی اسم الله و رحمن جمیع اسماء حسنی و صفات علیا در حیطه دو اسم واقع شده است. در بین اسماء حسنای حق، هر اسمی که حکومت آن ازلی باشد، مظهر آن محکوم به  کلمه اسم «طول» است. حق تعالی به اعتبار این اسم ازلی است و ابتدای وجودی ندارد. چنانچه هر موجودی که ابدی باشد، مظهر اسم آخر است، ظهور هر موجودی ناشی از اسم ظاهر است و چون هر ظهوری بطونی دارد و هر رقیقه دارای حقیقتی است، بطون هر موجودی معمول اسم باطنی است.
بر یک نحو دیگر از تقسیم، اسماء الهیه منقسم می شوند: به اسماء ذات اسماء افعال اگر چه جمیع اسماء به اعتبار اسماء ذاتند و به ذات منتهی می شوند. لیکن به اعتبار ظهور ذات در این اسماء ذاتند و بذات منتهی می شوند. لیکن به اعتبار ظهور ذات در این اسماء، اسماء ذاتند و به اعتبار صفات، اسماء صفات و به اعتبار ظهور افعال، اسماء افعالند.
باید توجه داشت که هر مظهری که اسماء ذات در آن ظهور و تجلی نمایند، این تجلی را تجلی ذاتی گویند، و اگر حق به اسماء صفات تجلی نماید آن تجلی را تجلی اسمائی و صفاتی نامند و هکذا تجلی فعلی. اسماء الهیه اگر دارای حکم عموم باشند و صالح از برای قبول تعلقات متقابله و صفات متباینه باشند، این تقسیم از اسماء را اسماء ذات می نامند، این حقایق لازم وجود مثل حیات، علم، قدرت خصوصی ترین  اسم از اسماء الله (هو) می باشد و به همین دلیل در ابتدا ؟؟؟ اخلاص واقع شده و در حقیقت قیام و قوام اسم الله و جمیع اسماء الله بوده و لذا در شرافت ذاتی این اسم در ترد اهل الله اختلافی موجود نیست.
اسماء و صفات مختلف که در تجلیات حق ظهور می یابند، هیچ یک در غیبت هویت ظهوری ندارند و بطون غیب هویت بگونه‌ای است که در برابر آن هیچ ظهوری نیست. زیرا آن باطنی که در برابر ظاهر است، اسمی از اسماء و تعینی از تعینات است و حال آنکه غیب هویت نظیر مطلقی که جامع بین مطلق و مقید است، جامع بینی باطن و ظاهر بود. لذا در برابر آن چیزی ظهور ندارد. و علی هذا حق تعالی همان هستی مطلقی می باشد که نه دارای اجزاء مختلف درونی و نه دارای افراد متکثّره است. زیرا وحدت حقیقی، ذاتی اوست، یعنی وحدت حقیقی اولین اسمی است که از نظر به ذات او حاصل شده و اولین عبارتی است که در تعبیر از آن ذات مورد استفاده قرار می گیرد. اسم به اصطلاح اهل عرفان عبارت است از ذات به اعتبار معنایی ازمعانی  است و هر یک از معانی حقیقه خارجیه چون به شرط لا اعتبار می شوند لا در معرض شهود عارف قرار می گیرد، نعت و صفتی و صفات الهی می باشد، این اوصاف اگر وجودی نباشد اوصاف جمالیه و اگر عدمی و صلبی باشند اوصاف جلالیه نامیده می شوند.
هر گاه این معانی  را به شرط اعتبار شوند یعنی ذات در آینه آن صحفا و از طریق حجاب آن متعینی مشاهده شود، سعی از اسماء جمالی و یا جلالی الهی نظیر علیم، قدیر، سبوح یا قدوس حاصل می گردد. اسماء و صفات که معانی تکوینی و آینه حقیقی نیست به ذات باری هستند به دلیل امتیاز واقعی نسبت به یکدیگر آن گاه که در قالب مفهوم ظاهر می شوند در قابلیت حمل نسبت به ذات باری تفاوت پیدا می کنند، زیرا صفات بر ذات حمل نمی شوند و لیکن اسماء بر ذات حمل می گردند چون اسماء بر تعیینات خارجی می باشند بحث آنان پیراموم عینیت و یا جدایی اسم از مسمی ناظر بر یگانگی و یا مغایرت اسماء لفظی با ذات باری نمی باشد بلکه متوجه اسماء تکوینی است نظر به آن که حقیقت مقدس حق به حسب «کل یوم هو فی شأن»  دارای شئون و ظهورات مختلف در مراتب الهی و ظهورات متعدد در حقایق امکانیه می باشد و جمیع مراتب وجودی ، حکایت ازکمالات حقیقت وجود می نماید کمالات مختلف در موجودات، حکایت از کمالات مختلف در اصل وجود می نماید، حق توسط اسماء تالیه خلع وجود و تعیین از ممکنات می نماید و توسط اسماء جمالیه جان و روح تازه به کالبد ممکن می دهد، تجلیات و شئون متعدد حق در مراتب ربویه حاکی از صفات و اسماء متعدد است که حق به اعتبار آن اسماء در مراتب وجودی تجلی نموده است صفات حق تعالی شأنه یا صفات ایجابی است که در مفهوم آن صفات عدم    نیست و یا سلبی است که در مفهوم آن عدم اخذ شده است صفات ایجابی یا حقیقه محض است مثل اولین و آخرین که از دو اسم اول و آخر انتزاع می شود و اضافه به غیر در آن در مقام انتزاع لحاظ می شود. قسم دیگر از صفات که اضافه به غیر در آن ملحوظ است و متقوم به لحاظ غیر نیست، نظیر ربوبت، و علم اراده به اعتبار تعلق به ممکنات به بر اعتبار لحاظ این صفات در مقام احدیت ذات، جمیع صفاتی که در مقام احدیت ذات که لحاظ مقدور و معلوم و مراد در آنها نمی شود. صفات سلبی نظیر غنی و قدوسیت و سبوحیت، مفهوم غنی بی نیازی از غیر است که عدم در آم ملحوظ است و هکذا سایر صفات سلبی .
اسمائی که احکامشان منقطع می گردد به دو قسم اند:
1-    یکی آن که حکمش به طور مطلق قطع شده و اسم حاکم بر آن داخل در غیب مطلق می گردد، مانند اسم حاکم بر نشان دنیوی.
2-    دیگر آن که کلمه آن اسم به این صورت پذیرد که با ظهور کلمه اسم دیگری که کاملتر است کلمه اسم قبلی مستتر و پنهان گردد. این بدان جهت است که هر اسمی از اسمای حق را بر حسب ظهور رهن و ظهور احکامش دولتی است و همین طور هر یک از تجلیات صفاتی حق را دولتی است که با ظهور دولت یک اسم یا صفت اسم، اسماء و صفات دیگری از لحاظ حکم، تحت الشعاع آن قرار می گیرند.
پیدایش و دوام و فضای حقایق و اعیان و حوادث و ادوار راکوان و شرایع و سنن و جوامع و دول هر پیرایش مبنا است که دولتی اسمی ظاهر گشته، دولت و کلمه اسم دیگری بر پایان می آید باید توجه داشت که اسماء الهی دارای صورتهای معقولی هستند در علم حق به دلیل آن که حضرت حق به ذات علم به ذات صفات و اسماء خویش و این صورتهای قطعی از آن جهت که عینی ذات متجلی به تعیین خاص و نسبت معینی می باشند، در اصطلاح اهل الله به عنوان اعیان شایسته نامیده می شوند چه کلی باشند و چه جزئی، حتماً کلیات آنها را به عنوان ماهیات و حقایق و جزئیات آنها را به نام هویات می نامند، پس ماهیات عبارتند از همان صور کلیه اسمائیه که تعیین اولی آنها در حضرت علیّه است.
نسبت صفات خدا و انسان: علی رغم اشتراک برخی از صفات میان خدا و انسان نسبت دادن این گونه صفات به خدا با نسبت دادن آنها به انسان دو تفاوت اساسی دارد: به تعبیر دیگر اولاً به فرض انسان وار انگاری نیز همه صفات انسانی خدا قابل اطلاق نیست و ثانیاً همان صفاتی نیز که هم بر انسان اطلاق می شود و هم بر خدا، اطلاق آنها بر خدا یکسان نیست، بلکه دو تفاوت اساسی میان حمل و اطلاق آنها بر خدا و انسان وجود دارد:
1-    صفات خدا ضرورت ذاتی بلکه ازلی دارد؛ ولی صفات انسان امکان ذاتی و ضرورت بالغیر و مانند آن دارد، بر فرض که خدا به همان معنی خیر یا خوب یا اخلاقی باشد که انسان خیر یا خوب یا اخلاقی است و بر فرض که حمل این گونه صفات بر خدا و خلق به صورت مشترک معنوی باشد، یکی به صورت ضرورت ذاتی و یا ازلی و دیگری به صورت ضرورت غیری است.
2-    صفات خدا مطلق، بی حد و اندازه و کمال حقیقی است ولی صفات انسانی نسبی و محدود است.
چگونگی فنا در صفات حق: بیان این مقام آنکه انواع مختلفه کائنات که هر یک در حد خود تعیینی و نامی دارند مانند ملک و فلک و انسان و حوران که در نظر اهل حجاب به صورت کثرت و تعدد و غیریت متصور و مشهود هستند در نظر عارف الهی یکی شوند یعنی همه را از عرش اعلای تجرد تا مرز خاک به صورت نگارستانی مشاهده نمایند که در تمامت سقف و دیوار آن عکس، علم، قدرت و صورت و نقش و لطف و مهر و محبت الهی و عنایت یزدانی، قلم تجلی نگاشته و پرتو جمال و جلال حق بر آن افتاده است در این نظر دریاها و خشکیها افلاک و خاک عالی روانی بر هم متصل و پیوسته یکی خواهند بود و همه با یک نغمه و یک صدای موزون خبر از عظمت عالم ربوی دهند و در این مقام حقیقت توحید و کلمه «لا اله الا الله» متحقق شود یعنی همه صفات کمال را منجر به حق داند و در غیر حق باطل و عکس صفات کمال را ندارد و این مقام را ملمس خوانند.
چکیده:
نخستین کثرت و تفصیل حاصل در مراتب و تعینات حقیقت وجود، کثرت حاصل در مرتبه «واحدیت» است که از ناحیه اسماء و صفات بر ظهور می پیوندد. بدین قرار که آن وجود مطلق در مقام تعین واحدیت، د رکسوت اسماء و صفات تجلی کرده و ایجاد کثرت می نماید. به عبارت دیگر وجود با صنعتی از صفات تجلی نموده و نسبت به همین وجود متجلی با صفت دیگر دارای تعین و تمییز گردیده و هر تجلی با صفتی از صفات حقیقی از حقایق اسماء را متعین و متحقق می نماید فی المثل تجلی ذات با صفت رحمت از تجلی ذات با صفت علم یا حیوة یا قدرت می گردد. بنابر این اسماء الهی نتیجه تعینات و اتصافات و تجلیات ذات حق اند یا صفات گوناگون.
نتیجه گیری:
تعدد اسماء و نیز صفات، تعدد مفهومی است ولی مسما و موصوف واحد است که وحدت مفهومی اسماء و صفات قابل پذیرش است و گرنه تعدد لغو و بیهوده بوده نه کثرت مصداقی قابل پذیرش است و گرنه با توجه به عینیت ذات و صفات و اسماء تعدد در ذات لازم می آید که آن هم هر دو ممتنع است. ذات در عین وحدت حقیقی، متصل به همه اسماء و صفات است.
منابع و مآخذ:
1- کلیات عرفان اسلامی     همایون همتی
2- فلسفه دینی                  کیت ای، یاندل، ولفمات پاتی برگ
3- مبانی عرفانی              استاد یحیی کبیر
4- عرفان نظری              یحیی یثربی
5- آشنایی با عرفان اسلامی   سید مرتضی حسینی شاهرودی


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 390 بازدید
بازدید دیروز: 437 بازدید
بازدید کل: 2859144 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]