زکات دانش بذل آن به مستحقّش و واداشتن نفس در عمل به آن است . [امام علی علیه السلام]
مقالات
مراتب هستی
سه شنبه 87 خرداد 21 , ساعت 12:21 عصر  

مراتب هستی
زیر نظر استاد ارجمند: جناب آقای دکتر حسینی شاهرودی
گرآورنده: انیس صفرپور
فهرست
تخصص هستی 2
مراتب مشکله ظهور 3
تفاوت برزخ نزول و صعود 4
بین عوالم چهارگانه 5
عالم عقل: 8
عالم مثال: 8
سهروردی و اثبات عالم مثال 9
عالم طبیعت: 11
دو مرآت اتم در قوس نزول و صعود: 12
تقسیم عوالم هستی در اصطلاح حکما 14
ترتیب صادرات از حق تعالی 16
نتیجه‌گیری: 16
منابع 18
تخصص هستی
کثرتی که در هستی مشاهده می‌شود به 2 گونه است: اول کثرت حقیقی و دوم کثرت اعتباری.
کثرتی حقیقی به امر اصیل و حقیقی، یعنی بر خود وجود بازگشت می‌نماید و کثرت اعتباری از ناحیه امور اعتباری، یعنی از ناحیه ماهیت‌ها که از نوعی تفاسیر نسبت به وجود برخوردارند، عارض وجود می‌شود.
امتیاز و تخصص که در کثرت حقیقی است یا به ذات وجود است به این معنا که حتی در تحلیل مفهومی عقلی نیز عامل آن امتیاز غیر از وجود نیست و یا آنکه به مرتبه‌ای از مراتب وجود بازگشت می‌نماید.
تمایز ذات واجب که نامحدود می‌باشد از غیر آن، از قبیل قسم اول است؛ زیرا واجب تعالی دارای مرتبه‌ای از مراتب محدود هستی نیست تا هم چون مرتبه‌ای در قبال مراتب دیگر امتیاز یابد بلکه همة مراتب هستی، ظهورات فیض او هستند، و تمایز وجودهای شدید و ضعیف یا ناقص و کامل، از قسم دوم است؛ زیرا شدت و ضعف، یا کمال و نقص، در نهایت خارج از ذات وجود نبوده بلکه از نوعی تقوم نسبت به وجود که منافی با بساطت آن نیست برخوردارند.
آنچه که صدرالمتألهین در این مقام از کتاب مباحثات نقل می‌کند این است که ماهیات گوناگون دارای کثرت و تخالف نوعی هستند و حال آنکه وجودات آنها هرگز خلاف یکدیگر نبوده و تنها از حیث شدت و ضعف با هم مختلف می‌باشند یعنی ماهیات مخالف با یکدیگر هستند ولی وجودات نسبت به هم مختلف می‌باشند. بنابراین مخالفتی که انسان با حیوان دارد تنها از جهت ماهیت آنهاست و منتسب به وجود آن 2 نمی‌باشد. پس تخصص وجود آنجا که از طریق شدت و ضعف حاصل می‌شود از ناحیه وجود بوده و به ذات آن است و اما تمایزها و اختلافات نوعی از ناحیة خود وجود نیست بلکه از جهت ماهیاتی است که همراه وجود بوده و از مراتب مختلف انتزاع می‌شود.
مراتب مشکله ظهور
حقیقت وجود آنگاه موجب ظهور دیگر اشیاء می‌شود که از صراحت خود تنزل نماید؛ بنابراین در مقام ذاتِ هستی مطلق یعنی وجود واجب، به مصداق «کان الله و لم یکن معه شیءٍ» هیچ یک از مجردات عالیه و موجودات نازله، ظهور نداشته و تنها اوست که ظاهر است.
ظهور وجود دارای مراتب مشکله است؛ هر چند تنزلات آن بیشتر شود مراتب ظهور ضعیف‌تر می‌شود. هر چه مدارج آن به هستی صرف نزدیکتر شود مراتب ظهور قوی‌تر می‌گردد. با تنزل و ضعف ظهور هستی، امور ماهوی بیشتر مشاهده می‌شود در حقیقت ماهیات حجابهایی هستند که هر چه قوی‌تر شوند، ظهور حقیقت هستی را کمتر می‌نمایند بنابراین بین ظهور وجود و ظهور ماهیات نسبت ؟ کس است. هر چه ظهور وجود تنزل یابد حجابهای ماهوی بهتر دیده می‌شوند.
در مقام ثبوت گر چه تنزل طهورات وجود موجب ضعف آنها می‌شود لیکن در مقام اثبات برای کسانی که دارای هدف ضعیف هستند ادراک این مراتب نازلة ظهور بهتر و روشن‌تر می‌باشد.
مطالبی را که صدرالمتألهین توجه به آن را ضروری می‌داند و بر آن تاکید می‌کند این است که در شناخت حقیقت مراتب هستی، حجابهای ظلمانی و نورانی مختلفی است که گروههای مختلف را گرفتار خود ساخته است یکی از این گروه، کسانی هستند که کثرت تشکیکی را مربوط به مراتب ظهور حقیقت هستی دانسته و واقعیت هستی را عاری از هر گونه کثرت یافته‌اند.
اینها معتقدند که در صورتی که تشکیک در وجود راه داشته باشد، مراتب نازلة وجود نیز از هستی بهره می‌برند.
بر این اساس واجب تعالی، در سر سلسله حقایق مرتبته قرار می‌گیرد.
«تفاوت برزخ نزول و صعود با تجرد تام عقلی در نزول صعود»
خداوند نسبت به ماهیت‌های موجود جهان آفرینش، فاعل است و نسبت به وجودات آنها مقدم، گر چه نسبت به خودِ ماهیت نه مقدم است و نه فاعل؛ چنان که در الشواهد الربوبیه به آن تصریح شده در شرح اسفار نیز آمده است.
منظور از محسوس معقول، اعم از عینی و علمی آنهاست؟ چه اینکه مقصود از محسوس، اعم از محسوس به حس ظاهر و باطن است تا مثال متصل و منفصل نیز در آن مندرج باشند چه اینکه آفرینش موجودهای عالم طبیعی، مثالی، عقلی، همانند تعلیم صورت‌های محسوس، متخیل، معقول، مشمول اضافه محلّی خداست و در این جهان فرقی بین قوس نزول و صعود نیست البته برزخ نزولی مانند برزخ صعودی همانند آن چیزی است که دربارة معقول گفته می‌شود که جهان امکان از عقل شروع می‌شود و به عاقل ختم می‌شود نخواهد بود؛ برای اینکه مجرد تام، هم در نزول بی‌مانند است و هم در صعود. خلاصه، مراتب برزخی مشمول عنوان متن‌اند زیرا همة مراحل دو قوس نزول و صعود، مندرج تحت اطلاق محسوس و معقول‌اند.
گاهی سیر فکری به سوی وحدت سوق داده می‌شود که صحت عمودی خواهد شد لیکن دستمایه مسافر چیزی جز خیال و وهم نیست این سالک تا عالم مثال سفر می‌کند و اگر در خود عالم مثال و یا از عالم مثال، سیری داشته باشد محصول خبر هنی نخواهد داشت.
بین عوالم چهارگانه
در جهان هستی چهار عالم بود. نخست عالم انوار قاهره دوم انوار مدبره سوم عالم برزخیان و عالم صورت معلقه، ظلمانیه یا مستنیره که در صور معلقة ظلمانیه برای تیره‌بختان رنج و عذاب بود در صور معلقه ستیزه‌، خوشبختان را نعم و لذت بود و از نهین نفوی که متعلق به به مردم این عالم است و از کالبدها جدا می‌شوند و مثل معلقه، جن و شیطان پدید می‌آید. سعاد وهمیه در آن عوالم بود و گاه بود که اینگونه صور معلقه حاصل شوند به نحو حصول به نحو حصول جدید یعنی موجود و معدوم شوند و پس تباه گردند مانند آنچه مرایا و تخیلات است و گاه انوار مدبره ملکیه صور معلقه را بیافرینند، تا آنکه صور مخلوقه، مفلا هر انوار مدبره فلکیه شوند به نزد اخیار و نیکان و البته آنچه را که انوار مدبره بیافریند موجودات نوری خاصی بود که با نوعی شگفتی و عشق و اخلاق روحانی مصاحب بود و چون از طرفی اینگونه مشاهده شده‌اند و مشاهدات آنها به حس مشترک هم نسبت داده شده خود بر این امر دلالت می‌کند که مقابلت حرئی بارائی در تمام موارد و به طور مطلق شرط مشاهدت نبود و بلکه تنها مشاهدت و رویت بعدی را شرط آن بود. و از این جهت که در آن مقابلت مشروط، نوعی از رفع حجاب بود و این عالم را با تمام خصوصیاتی که یاد شده ما عالم اشباح مجرده می‌نامیم. و بحث اجساد و اشباح ربانی و تمام مواعید نبوت با آن یعنی به وجود عالم اشباح تحقق می‌پذیرد و گاه بود که از پارة نفوس متوسطان که صاحب اشباح معلقه مستیزه‌اند و مظهر آنها افلاک بود ـ طبقاتی از فرشته‌گان موجود شوند که تعداد آنها به شمار نیاید و جایگاه آنها بر حسب طبقات افلاک و اراده مرتبه‌ای متفاوت است تا طبقة که جایگاه ارتقاء مقدسین از متألهین بود و آن جایگاه برتر و والاتر از عالم فرشتگان آسمانی بود در اینجا سهروردی از عالم چهارم یاد نکرده است.
بنابراین با توجه به آنچه که بیان شده مشخص می‌شود که نظام حاکم بر آفرینش، استوارترین نظام است چون این جهان براساس علم واجب تعالی ایجاد شده و ضعف و نارسایی در آن راه ندارد.
چنان که در نهایه الحکمه نیز ذکر شده عوامل کل هستی را 3 قسم می‌دانند و قسم چهار را نیز بیان نکرده‌اند زیرا معتقدند که عالم هستی 3 قسم است و این حصر عقلی است و قسم چهارمی را نمی‌توانیم برای آن فرض کنیم زیرا وجودش از 2 حال خارج نیست یا مشوب به قوه استعداد است و یا آن وجود به گونه‌ای است که همه کمالات اولی و ثانوی ممکن الحصول را در آغاز آفرینش واجد می‌باشد و لذا امکان ندارد کمال را نداشته باشد و پس آن را به دست آورد. شق اول، عالم ماده و قوه را تشکیل می‌دهد و شق دوم بر 2 قسم است یا از ماده مجردات اما آثار ماده را دارد مانند کم و کیف و دیگر اعراض که ملحق به جسم مادی می‌شوند و یا اینکه از ماده و آثار ماده صبر او مجرد می‌باشد که قسم نخست را عالم مثال و قسم دوم را عالم تحمل تشکیل می‌دهند.
بنابراین کل هستی دارای 3 مرتبه است که این مراتب دارای شدت و ضعف هستند و از این لحاظ با یکدیگر مترتب دارند البته تربت میان آنها طولی است که ناشی از رابطه علیت و معلولیت میان آنها ناشی می‌شود.
عالم عقل:
مرتبة وجود عقلی برترین مراتب وجود امکانی و نزدیکترین آن به واجب تعالی است و چون مجرد از ماده است بنابراین یک فرد بیشتر ندارد. مرتبة وجود عقلی مستقیماً و بدون واسطه معلول واجب تعالی است و خودش واسطه در آفرینش عالم مادون یعنی عالم مثال است. نظام حاکم بر مرتبة عالم عقل سایه و جلوه نظام ربانی است که در عالم ربوبی یعنی عالمی که همة زیبایی‌ها و کمالات را در بر دارد مستقر است بنابراین نظام عقلی نیکوترین نظام ممکن و استوارترین آن است و بعد از آن عالم مثال است. در عالم تحمل هیچ نقصی وجود ندارد و آن گونه است که علم واجب تعالی تحقق دارد.
عالم مثال:
گفتیم که به دنبال عالم عقل، عالم مثال وجود دارد. مرتبة مثال، معلولِ عقل و علت مرتبه ماده و مادیات می‌باشد عالم مثال بست به مرتبة خودش نقصی ندارد و تمام کمالات لازم در آن مرتبه را دارا می‌باشد چون پرتو و جلوه عالم عقلی است و نقص‌ها و کمبودهایی که در این عالم وجود دارد و به خاطر آن است که این عالم معلول عالم عقلی است و طبعاً ضعیف‌تر از آن خواهد بود این ضعف اجتناب‌ناپذیر بوده و رفعش ناممکن است. این ضعف لازمة وجود این مرتبه است و اگر این ضعف نباشد این عالم همان عالم عقلی خواهد بود نه عالم مثال بنابراین یا این عالم نباید ایجاد شود که این خلاف ؟؟ مطلقة واجب تعالی است و باید ایجاد شود در این صورت توأم با همین ضعف‌ها خواهد بود. که لازمه مرتبة وجودی آن است ام بیش از این، ضعف و نقصی در آن نیست چرا که طبق نظر بالاتر و جلوه و شعاعی از آن می‌باشد این سخن در مورد عالم مادی ]طبیعت[ نیز صدق می‌کند.
سهروردی و اثبات عالم مثال
عالم مثال بیش از آنکه در فسلفه حورد مصداق و دقت نظر قرار گیرد در عرفان از جایگاه بسیار ویژه‌ای برخوردار است. سهروردی از طرفی عرفان و معارف بلند وابسته به این حوزه را امیل و واجد حقیقت می‌شمارد و از طرفی سعی در اثبات این حدود دارد. از اینرو اثبات آن مستلزم اثبات عالمی است برزخی به نام عالم مثال. سهروردی برای اثبات این عالم ابتدا مقدمات زیر را مطرح می‌کند:
الف: صور خیالیه از نوع صور منطبعه نیستند زیرا دارای مکان و محل نبوده و در برخی موارد از طریق مظاهر مورد مشاهدة اشخاص واقع می‌شوند.
ب: صور خیالیه را نمی‌توان در زمرة امور معدوم به شمار آورد زیرا یک امر متصور و ممتاز نیست.
ج: صور خیالیه در ذهن انسان نیز جایگزین نمی‌باشند زیرا انطباع کبیر در صغیر محال است و این سخن در مورد صور خیالیه‌ای که از ذهن انسان بزرگتر می‌باشند صادق است.
د: صور خیالیه در عالم عینی قرار ندارند زیرا اگر در عالم عینی تحقق داشته باشند هر انسانی باید قادر به تجربه و درک آنها باشد در حالیکه این سوء قابل مشاهده عینی افراد نیست.
از اینرو می‌توان گفت صور خیالیه موجود و محقق‌اند اما نه در عالم عینی و نه در عالم ذهن، این مورد در عالم عقول نیز هستی ندارند چون در عالم عقل بعد، کم و کیف راه ندارد. پس باید گفت صور خیالیه در موطن و عالم دیگری جای دارند که همان عالم مثال یا خیال منفصل است عالم مثال برای اولین بار در فلسفه فارابی مطرح می‌شود وی برای حل مسئلة وحی وجود عالم را مفروض می‌گیرد به نظر فارابی پیامبر از طریق عالم خیال به عقل فعال می‌پیوندند و علم گذشته و آینده را از عقل فعال می‌گیرد. عالم مثال در فلسفه سهروردی نام عالم هورقلیا را به خود می‌گیرد که در اقلیم هشتم واقع است. نفوس بشری در ارتباط دائم و همیشگی با این عالم هستند به طوریکه راهیابی به عالم عقول و برتر از آن عالم حکومت نیز از طریق این عالم امکان‌پذیر است از سوی دیگر فرشته‌گان که در عالم عقل قرار دارند از این عالم واسطه در جهت ارتباط با عالم ماده بهره می‌جویند.
عالم طبیعت:
در قومی نزولی آخرین مرتبه از مراتب هستی عالم طبیعت است که شامل همین موجودات خاکی گیاهان و نباتات می‌شود و برخلاف موجودات عالم مثال دارای ماده و صورت هستند از عالم طبیعت به عالم اجسام یا عالم ناسوت نیز یاد کرده‌اند تفاوت این عالم با عالم مثال در این است که موجودات مثالی تغییر و تحول ندارند و اگر تغییری هم صورت بگیرد این تغییر و تحول از نوع تغییر صورتی به صورت دیگر نیست بلکه از نوع تربت وجودی است و از آنجا که گفتیم در وجود و مراتب هستی تشکیک وجود دارد و هر مرتبة از عالم وجود، معلول مرتبة فوق خود و علت مرتبة فروتر از فردات بنابراین علت عالم طبیعت چیزی نیست جز عالم مثال و از این لحاظ عالم ماده یا طبیعت محدودترین عالم محسوب می‌شود و عالم عقل گسترده‌ترین عالم به شمار می‌رود چون حدود کمتری دارند هر چه موجودات از ماده و عوامل مادی فاصله داشته باشند از حدود آنها کاسته می‌شود.
دو مرآت اتم در قوس نزول و صعود
بر حسب اطلاق ولابه شرطیت، در جمله وجودات امکانیه ساری و جاری بود از قبیل سریان وحدت در کثرت، و ظهور حقیقت واحده در مظاهر متعدد لکن ظهور به تمام ذات و کمال حقیقت و تجلی ذات او به نحو جامعیت در هیچ عینی از اعیان وجودیه امکانیه و مظهری از مظاهر وجودی ممکن نبود مگر در مرآت وجود روح اعظم در بدایت نزول وجود امکانی که محدود نباشد مگر به فقد مقام صرف وجود، به شرط لا باشد از سایر حدود و مرآت وجود انسان کامل محمدی بر حسب مقام ختمیت و قاب قوسین در نهایت محدودر وجود امکانی و فرق میان این 2 مرآت بر حسب اصل حقیقت و به ملاحظه مرتبة وجود نیست زیرا که صعود وجود امکانی با نزول او بر حسب مراتب مطابق است و فرقی ندارد مگر به اعتبار صعود در یکی و نزول در دیگری، پی هر یک به جهت تعین رتبة وجودی خود با دیگری متحد است و به جهت صعود و نزول و فاتحه بودن یکی و فاتحه بودن دیگری متفاوت هستند و این تفاوت بر حسب مرتبه، به مچرد صعودی بودن یکی از مجرای ماده و قابلیت حاصل شدن و اکتفا نکردن به مجرای اقتضاء و فاعلیت و نزولی بودن دیگری یعنی محتاج نبودن به قابل در حصول و اکتفاء کردن به اقتضاء فاعل فیاض بود زیرا که دایرة وجود امکانی اجوف نباشد و عدم و خلاء در میان قوس نزول و قوس صعود معقول نبود بلکه مراتب قوس صعودی به مراتب قوس نزولی به نحو اتصال وجودی که عبارت از اتحاد در وجود بود مرور کند خواه دایرة نطیعه باشد مانند وجود انسان کامل محمدی و آل او که اولیاء اختمیند و یا صغیره بود چنانکه در دیگر وجودات امکانیه صعودّیه است. بنابراین از آنجا که غایت نزول و صعود رسیدن فاتحة وجود امکانی به خاتمه او بود غایتی اتم و اشرف باشد
]بهبود و نزول هر مرتبه از مراتب مستلزم عروج و صعودی است[
اما این نکته که بیان کردیم هدف یا غایت صعود و نزول پیوستن فاتحه به خاتمه بود پس فلامر و هویدا خواهد بود که مبوط و نزول لاهوت زبانی و فیض سبحانی به مراتب جبروت روحانی و از عامل جبروت معنوی عقلی به مراتب ملکوت صورت مثالی را از عالم ملکوت صوری نزولی به ناسوت امتدادی ظلمانی هیولانی متجدّد فانی و از عالم امتداد به درجه قوه صرفه و هیولی اولی بدون عروج و سعود از قوه‌ی القوی و هیولای اولی به فعلیت امتداد متجدد زمانی و مکانی و مطابق با امتداد ثابت دهدی و از آن مقام به مقام نبات و پس از آن به مقام حیوان و هکذا به نهجی که هر مقامی از صعود مطابق بود با مقامی از نزول از قبیل ایجاد اشرف برای اخس و تبدیل عالی به ساحل و تحصیل فعلیّت به جهت وصول به قوة صرفه بود. بنابراین مبوط وجود را بلکه هر مرتبه از مراتب وجود را عروجی لازم و نزول هر مرتبه را صعودی ناچار بود و از آنجا که مرتبة اولی و بدایت وجود امکانی که عقل اول نامیده‌اند در اقتضاء اتم بود و در طلب غایت به نحو اقتضاء ایجاب نیز اتم باشد اقتضاء و تربیت او نسبت به ماده قابله به جهت حصول غایت نزول او اتم و اقوی بود از دیگر مراتب که دون او باشد. بنابراین اگر مراتب سافله همچون نفس نباتیه نزولیه نازل شود به مرتبه امتداد طبیعی و ماده را مهیّا کند. برای نفس نباتی در صعود وجود اگر چه به وسیله معدات ارضیه و سمائیه متحرکه به حرکات جوهریه و عرفیه مهیا شود عقل اول که محیط بر جمیع بود اتم و اقوی باشد.
تقسیم عوالم هستی در اصطلاح حکما
حکماء عوالم وجود را اینطور تقسیم و نام‌گذاری کرده‌اند
اول عالم عقول: و آن موجودات مجرد از ماده و صورت می‌گویند که بنام عالم جبروت مشهور است و مرحوم مصنف در وجه در حاشیه بیان نموده‌اند.
الف: آنکه جبروت مشتق باشد از جبر به معنای قهر و تسلط چون این عالم بر تمام عوالم قاهر و مسلط است از این رو به این نام موسوم شده.
ب: آنکه جبروت مشتق باشد از جبر به معنای تدارک و جبران نمودن
عالم دوم را عالم ملکوت می‌نامند که ملکوت دارای معنای اعم و اخص می‌باشد.
ملکوت به معنای اعم: عبارت است از مجموع عالم غیب و ماوراء عالم شهود
ملکوت به معنای اخصّ: و از نظر حکمای اشراق عالم شال و به عقیدة مشائیان صور خیالیه فلکیه می‌باشد.
منظور از مثال موجوداتی عقلانی هستند که نمونه وجود طبیعی موجودات هستند و موجودات طبیعی تمام از ترشحات فیض او هستند به عبارت دیگر عالم مثال، عالم حافظ نوعیت موجودات می‌باشد عالم ملکوت بر 2 قسم است: اعلی و اسفل ملکوت اعلی همان نفوس کلیه و حکومت اسفل همان عالم مثال می‌باشد.
سوم عالم مُلک: که عبارت است از عالم اجسام و به آن عالم ناسوت و شهادت نیز گفته می‌شود. و بین این سه عالم به عقیدة مرحوم لاهیجی 2 برزخ حائل است.
1ـ عالم ارواح و مُثل نورید که حائل و برزخ بین جبروت ملکوت است.
2ـ عامل مثال و اشیاء حادیه که برزخ بین عالم ملکوت و فلک می‌باشد.
ترتیب صادرات از حق تعالی
اولین عالمی که فیضان وجود در حق تعالی مقتضی وجود آن بود و در عالم خارج تحقق می‌یابد عالم عقول است و در بین عقول نیز ابتداد عقول طولیه تحقق می‌یابند.
دو عالم ملکوت که عالم نفوس است و بعد از عالم اول خلق و ایجاد می‌شود سوم عالم مثال معلقه است که در شرع به عالم ذرّیا عالم برزخ یاد شده است چهارم عالم مُلک است و چون مقدم و محقق این عالم صور اجسام و هیولای آنهاست و صورت بر هیولا متقدم است لاجرم ابتدا صورت و بعد هیولا را خلق نموده پس در قوس نزولی اخص موجودات ماده و هیولاست و در قوس صعودی اول موجود هیولا و آخرین آن عقل اول است در نتیجه می‌توان گفت قاعدة امکان اشرف در قوس نزولی مقتضی است که ابتدا بالاشرف فالاشرف کنیم و قاعدة امکان اخص در قوس صعودی مستلزم ابتد بالاخص فلاهس می‌باشد.
نتیجه‌گیری:
به طور کلی عوالم مستی را سه تا معرفی کردیم. عالم عقل. عالم مثال، عالم طبیعت یا همان عالم مادی که عالم عقل را اولین مرتبه از مراتب هستی می‌دانند که هیچ گونه نقص و کمبودی ندارند و هرگز نه چیزی به کمالات آنها اضافه می‌شود و نه چیزی از کمالاتشان کاسته می‌شود این مرتبه را کاملترین مرتبه می‌نامند و عالم بعدی که همان عالم مثال است از این عالم سرچشمه می‌گیرد این عالم هم در نوح خود کامل و بی‌نقص است اما نسبت به عالم عقل ناقص‌تر است گفته شد که موجودات این عالم مجرد از ماده و جسم هستند و نسبت به موجودات عالم مادی برتری دارند و موجودات عالم مادی یا همان موجودات امکانی در پائین‌ترین مرتبه قرار دارند اگر سیر صعودی را در نظر بگیریم ترتیب عوالم این گونه خواهد بود 1ـ عالم طبیعت 2ـ عالم مثال 3ـ عالم عقل اما گر با توجه به سیر نزولی تقسیم‌بندی کنیم اینگونه خواهد بود 1ـ عالم عقل 2ـ عالم مثال 3ـ عالم طبیعت بنابراین در سیر صعودی ابتدا عالم طبیعت قرار دارد که این موجودات عالم طبیعت برای کاملتر شدن خود تلاش می‌کنند تا خود را به عالم عقل نزدیک کنند اما در سیر نزولی موجود اولیه همة کمالات را به نحو احسن و کامل دارد اما به تدریج با وارد شدن به عالم بعدی کمالات فرد را از دست می‌دهد اما از آنجا که انسان‌ها به طور ذاتی در جستجوی کمالات هستند دوباره در صدد به دست آوردن این کمالات حرکت می‌کنند.
منابع
1. فصول الحکمه فی شرح المنظومه تالیف سید محمد جواد دهنی تهرانی
2. نهایه الحکمه علامه سید محمد حسین طباطبائی ترجمه علی شیروانی
3. کلمه الاشراق تالیف شیخ شهاب‌الدین سهروردی ترجمه دکتر سید جواد سجادی
4. رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه بخش اول جلد اول آیه الله جوادی آملی بدایع الحکمه: حکیم متالة آقا علی مدرس زنوری تنظیم احمد واعظی

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 254 بازدید
بازدید دیروز: 515 بازدید
بازدید کل: 2859523 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]