شخص دیندار، ... حسادت را رها کرده است .در نتیجه، دوستی پدیدار شده است . [امام صادق علیه السلام]
مقالات
صفات ذاتی خداوند
سه شنبه 90 شهریور 29 , ساعت 9:2 صبح  

عنوان: صفات ذاتی خداوند
 پژوهشگر: سعیده عنایتی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
صفات ثبوتی خدا را می‌توان به صفاتی ذاتی و فعلی نیز تقسیم کرد:
صفات ذاتی: آن دسته از صفاتی است که از ذات الهی انتزاع می‌شود. این صفات را بدان جهت ذاتی نامیده‌اند که همواره با ذات الهی بود و در انتزاع آن‌ها نیاز به تصور موجودات دیگر نیست و ذات همواره منصف به آن‌هاست، مانند: علم، قدرت، حیات.
صفات فعلی: آن دسته از صفاتی است که از ارتباط خاص ذات الهی با مخلوقات انتزاع می‌شود. مانند: صفت خالقیت که از وابستگی وجودی مخلوقات به ذات الهی انتزاع می‌شود.
می‌توان گفت: خداوند فقط یک صفت ثبوتی دارد و آن دارا بودن هر نوع کمال و یک صف سلبی دارد که آن پیراسته بودن از هر عیب و نقصی است.
کلید واژه: ثبوتی ،ذاتی ،فعلی ،علم ،قدرت ،حیات ، خالق ،رزق ،اراده
مقدمه:
ایمان به آفریدگار بسیار آسان‌تر از ایمان به صفات او است. چنان که اکثر قریب به اتفاق مردم به خدا ایمان دارند، حتی اکثر مادی گراها، با تعداد اندکشان نفهمیده به خدا اعتقاد دارند. اما نه فقط هیچ یک از ادیان غیر از اسلام، صفات خدا را آن چنان که باید و شاید معرفی نمی‌کنند و در نتیجه پیروانشان به خدای واقعی اعتقاد ندارند، بلکه در اسلام هم با وجود روشنگری‌های کلام الهی و راهنمایی‌های رسول اکرم و امامان معصوم (ع) اکثر مذاهب اسلامی در شناخت خدا و صفاتش کاستی دارد. حتی گاهی اوقات به شرک نزدیک می‌شوند بعضی خداوند با جسم و قابل رویت می‌دانند و برخی دیگر منکر شناخت صفات خداوند شده‌اند.
بحث دربار? صفت خدا بسیار گسترده است. لذا بنده موضوع را جزئی کرده و بحث را به صفات ذاتی خداوند اختصاص داده‌ام. هدف من در این تحقیق شناخت صفات ذاتی خدا و انواع آن است. لذا به طور اختصار به توضیح این مطالب می‌پردازیم.
صفات واجب بر دو قسم است: 1- ثبوتیه  2- سلبیه
صفات ثبوتی یا صفات جمال صفاتی هستند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‌کنند و از ثبوت واقعیتی در ذات الهی حکایت می‌کنند، مانند علم، قدرت، خلق، رزق و ...
صفات سلبی یا صفات جلال صفاتی هستند که چون بر نقصان و فقدان کمال دلالت می‌کنند. از خداوند نقض می‌شوند. مانند ترکیب، جسمانیت، مکان‌دار بودن، جهت‌دار بودن، ظلم و عبث و ... .
حقیقت صفت سلبی، عبارت است از سلب نوعی نقص و سلب، سلب کمال است و چون نفی نفی، نوعی اثبات است صفات سلبی نیز در نهایت از کمال ذات خداوند پرده برمی‌دارند.
می‌توان گفت: خداوند فقط یک صفت ثبوتی دارد و آن دارا بودن هر نوع کمال است و یک صفت سلبی دارد که آن پیراسته بودن از هر عیب و نقصی است.
صفات ثبوتی حق تعالی دو دسته‌اند: صفات ذاتی و صفات فعل
صفات ذاتی یا حقیقی صفاتی هستند که هر چند از نظر مفهوم غیر از ذات‌اند. ولی از نظر حقیقت و مصداق (وجود خارجی) عین یکدیگرند و عین ذات‌اند و برای افتزاع آن‌ها هم فرض ذات واجب تعالی بر تنهایی کفایت می‌کند؛ مانند: حیات، علم و قدرت.
صفات فعل یا اضافی، صفاتی هستند که زاید بر ذات حق تعالی بوده و از این دو انتزاعشان متوقف بر فرض غیر واجب تعالی است؛ مانند خالق، رازق و غیره، چه تا غیری فرض نشود، خداوند به خالق، رازق، محیی، ممیت و غیره، متصّف نمی‌شود. و از آن جا که غیر از واجب تعالی، موجودی جز فعل او نیست، صفات فعلی خداوند از مقام فعل او انتزاع می‌شوند.
به دیگر سخن، صفات ثبوتیه حق تعالی دو قسم‌اند: حقیقی و اضافی. صفات حقیقی خود دو دسته‌اند: صفات حقیقی محض، و صفات حقیقی دارای اضافه، صفات دسته اول: مانند حّی، عالم و قادر. صفات دسته دوم مانند: خالق و رازق و صفات دست سوم هم چون: خالقیت و رازقیت.
مبدا هم? صفات ذاتی یا حقیقی محض واجب تعالی «حّی» است؛ یعنی چون واجب تعالی حّی است، عالم، قادر، مرید، متکلّم و غیره است. مبدا همه صفات فعلی و دارای اضافه واحب تعالی هم صفت «قیّوم» است؛ یعنی چون واجب فعالی هم به قدرت او که وصف ذات و عین ذاتش است، برگشت می‌کند. ولی صفات اضافی محض مانند: قادر، خالق و رازق بودن، اعتباری و زاید بر ذات‌اند.
متکلمان برای حق تعالی هفت صفت ذاتی قائل شده‌اند: حیات، علم، قدرت، سمع، بصر، کلام و اراده. ولی باید گفت: طبق آی? شریفه: لله الأسماءُ الحُسنی»  همه نام‌های نیکو از آن خداست. هر اسمی که حسن و نیکو باشد، خداوند داراست و در قرآن کریم و احادیث هم اسماء و صفاتی غیر از اینها برای واجب تعالی آمده است، مانند حکیم، عظیم، غنی، رفیع، حق، عزیز و غیره.
اسم در این جا به معنای نام نیست. بلکه صفت است؛ یعنی هر صفتی که کمالی را برساند. به نحو اکملش در واجب تعالی صدق می‌کند. در قرآن کریم صد و سی اسم برای خداوند آمده است؛ و در دعای جوشن کبیر هزار اسم.
حیات واجب تعالی:
حیات یک نوع ویژگی در موجودات زنده است که سبب مبدا درک و فعل می‌گردد و چون ثابت شد که خداوند موجودی است دانا و توانا، حیات هم به طریق اوی برای او ثابت می‌شود. زیرا موجود زنده جز این که دانا و توانا باشد چیز دیگری نیست. هرگز موجودی که دارای حیات نباشد، علم و قدرت ندارد.
به بیانی دیگر، هرگاه موجودی چون انسان که علم و قدرت زاید بر ذات اوست زنده بوده و حیاتش کمال وجودی برای آن می‌باشد؛ پس موجودی چون واجب تعالی که علم و قدرت عین ذاتش است و همه کمالات را هم داراست به « حّی» بودن سزاوارتر است. بنابراین چون واجب تعالی ذاتاً زنده است، به گونه‌ای است که علم و قدرت دارد، یعنی ذاتاً به همه چیز علم دارد، و قدرتش همان مبدئیت ذاتیش نسبت به همه موجودات است.
خداوند نه فقط دارای بالاترین مرتب? حیات، بلکه زندگی بخش همه موجودات زنده دیگر هم هست و به قول قرآن کریم «الذی خَلَقَ الموتَ و الحیاه»  آن کسی که مرگ و زندگی را آفریده و نه فقط حیات برای خداوند ثابت است بلکه وجود صفت حیات در خداوند است که منشا علم، قدرت، اراده، کلام، سمع و بصر او هم هست و نه فقط زنده است، بلکه ارزنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد.
کلام واجب تعالی:
کلام در میان انسان‌ها لفظی است که با دلالت وضعی و قرار دادی برآنچه در ضمیر می‌گذرد، دلالت دارد مسلمانان و بلکه همه پیروان ادیان آسمانی اجماع دارند که خداوند متکلم است.
اثبات کلام خدا:
ایجاد صداها و حروف که مراد را بفهماند امری ممکن است و خداوند بر هر چیز ممکنی قدرت دارد؛ پس معلوم می‌شود که خداوند قدرت تکلم دارد . دلیل نقلی بر کلام خداوند هم قول قرآن کریم است که می‌فرماید «کَلَّمَ اللهُ موسی تکلیما»  خدا با موسی آشکارا سخن گفت.
علم خداوند
در علم خداوند و کیفیت آن اختلاف آراء بین علماء موجود است. بعضی برآنند که خداوند مطلقا به ذات خداوند به ماسوا علم ندارد، بعضی گویند علم به ذات خود دارد ولی علم به ماسوا ندارد.
قول نخست قول طبیعون است و دلیلشان این است که: اگر خدا علم به خود داشته باشد، چون علم از مقوله اضافه است و اضافه نسبت است و نسبت ضرع وجود منتبین است، پس علم مستلزم وجود منسوب و منسوب الیه است و نسبت شی به خودش صحیح نیست زیرا بین شی، و خودش اثنیینتی وجود ندارد –یعنی خدا و خودش دوتا نیست- لهذا خداوند علم به ذات خود ندارد.
دلایل علم بی‌پایان او:
دانشمندان و علماء عقاید و مذاهب از راه‌های گوناگون علم و اطلاع خداوند را از ذات و پدیده‌های جهان مرموز هستی ثابت کرده‌اند: به دو دلیل اشاره می‌کنیم:
1-    آفرینند? یک دستگاه قطعا از تمام ریزه کاری‌های آن آگاهی کامل دارد. آیا می‌توان گفت: سازنده یک هواپیما از قسمتهای علمی و فنی آن بی‌خبر بوده است یا نویسنده یک دائره المعارف از محتویات آن بی‌اطلاع می‌باشد.
و می‌دانیم که وجود مصنوعی از وجود صانع و سازنده خود حکایت می‌کند. همچنین صفات هر مصنوع بر صفات ویژه صانع و پدید آورنده آن گواهی می‌دهد، هرگاه مصنوعی براساس نقشه و اندازه‌گیری و دقت و بررسی و نظم و ترتیب آفریده شود حتما آفریننده آن فرد عالمی بوده که مصنوع خود را با علم وسیع خویش پدیدآورده است. بنابراین از اینکه تمام موجودات جهان از اتم تا کهکشان طبق نقشه و قوانین منظمی آفریده شده‌اند و روز به روز بشر از وحدت و یک پارچگی جهان اطلاعات بیشتری بدست می‌آورد، باید گفت جهان هستی از مبدا دانا و عالمی سرچشمه گرفته، که از تمام خصوصیات آن آگاهی کامل دارد، و همه را مطابق نقشه قبلی آفریده است.
2-    و دلیل دوم بر علم گسترده خدا و آگاهی وی از همه موجودات، رویدادهای جهان، همان احاطه نامتناهی بودن وجود اوست وجود محیط و نامتناهی، وجودی که در همه جا حاضر و بر هر موجودی ناظر است، طبعا از همه چیز آگاه خواهد بود ولی اگر در اسارت ماده درآید و در زندان زمان و مکان محبوس گردد ممکن نیست از همه چیز از همه جا مطلع و باخبر گردد.
سمع و بصر:
خداوند سمیع است، یعنی علم حضوری به مسموعات دارد و بصیر است یعنی علم حضوری به مبصرات دارد, و همین است معنای «و هو السمیع البصیر» بدیهی است که خداوند علم به مموعات، مذوقات هم دارد، ولی خدا را سمیع و بصیر می‌گویند و ذائق و لامس می‌گویند: زیرا لمس و ذوق به جسمانیات اطلاق می‌شود و بنابراین خداوند را ذائق نگفتند، تا آنکه عوام الناس دچار توهم نشوند و خدا را جسم ندانند.
قدرت الهی:
یکی از صفات ذاتی و ثبوتی خدا، «قدرت» و یکی از نامهای او «قادر» می‌باشد برخی از متکلمان قدرت را چنین تعریف کرده‌اند: فاعلی که کار خود را با اراده و اختیار خویش انجام می‌دهد، گفته می‌شود که نسبت به کار خودش «قدرت» دارد، پس قدرت عبارت است از مبدئیت فاعل مختار برای کاری که ممکن است از او سر بزند قادر به این معنا در برابر فاعل مجبور و به اصطلاح فاعل موجب است مانند آتشی که مبدا عمل است اما عمل حرارت و سوزاندن از سر اختیار و اراده صورت نمی‌گیرد. برخی از متکلمان قدرت را چنین تعریف کرده‌اند:
1-    قدرت آن است که اگر بخواهد فعلی را انجم دهد و اگر بخواهد، آن را انجام ندهد.
2-    قدرت به معنای صحت فعل و ترک آن است، یعنی امکان فعل و ترک عمل برای قادر میسر است.
در این تعریف‌ها باید به معنای قوه و توانایی و امکان که متناسب خداوند است، توجه کرد. توانایی و قوه دو معنا دارد: یکی در برابر فعلیت و دیگری در برابر عجز و ناتوانی. معنی قوه و توانایی در برابر فعل به معنای بالقوگی و استعداد است. مثل اینکه می‌گوییم؛ نور، این قوه را دارد که درخت شود؛ یعنی قابلیت درخت شدن را داراست. معنای دیگر قوه و توانایی در برابر عجز و ناتوانی است. مثل اینکه گفته می‌شود: خداوند قادر است. در اینجا، معنای اول منظور نیست. چون، او عین فعلیت است. اما قدرت و توانایی در ما به معنای استعداد و آمادگی است. وقتی می‌گوئیم: من قدرت سخن گفتن دارم؛ یعنی استعداد و آمادگی این کار را دارم. قوه و توانایی به معنای اول در طبیعت و اجسام وجود دارد، مثل قوه‌ای که در بذر درخت و نطفه انسان و حیوان وجود دارد؛ نطفه انسان، بالقوه انسان است. به این معنا، قوه، نقص است در ممکنانت که نمی‌توان خداوند را به آن توصیف کرد.  چون در ذات حق تعالی نقصی و عدم راهی ندارد، پس فعلیت او تام است بنابراین، وقه در باب خداوند به معنای فعلیت محض است، نه به معنای استعداد و آمادگی؛ یعنی امکان به معنای امکان استعدادی صحیح نیست. همچنین امکان فعل و ترک، به معنای امکان ماهوی هم صحیح نیست، زیرا که خداوند ماهیت ندارد که لازمم چنین ماهیتی امکان باشد. 
نکته دیگر این است که قدرت به عدم تعلق نمی‌گیرد. زیرا نبود علت برای عدم کافی است، چون اگر علت تا مه یک شیء موجود شود. آن شی به ناچار موجود می‌شود و اگر علت آن شی ناقص باشد وجود پیدا نمی‌کند نه اینکه در عدمش محتاج به علتی است. از این جهت، از روی مسامحه می‌گویند: عدم علت، علت عدم است و از این باب علیت به معنای تاثیر است و در اینجا امکان تاثیر نیست بنابراین می‌توانیم گوئیم که قدرت بر عدم تعلق نمی‌گیرد و قدرت برعدم، به تبع قدرت بر وجود است و از این دو هنگامی که می‌گوییم: اگر خدا نخواهد انجام نمی‌دهد. به این معانیست که به عدم، استمرار بخشیده چون عدم، وجودی ندارد تا استمرار داشته باشد.
اراد? الهی:
یکی دیگر از صفات ثبوتی ذاتی خدا ارد است. قرآن در این باره می‌فرماید:
«انما اقره اذا اراد شیئا ان بقول له لن فیکون»
فرمان از چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: موجود باش؛ آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود.
حال سوال این است که حقیقت اراده چیست؟
همه ما انسان‌ها هنگامی به در کارهای اختیاری می‌پردازیم، در درون خود یک حالت نفسانی می‌یابیم که از آن به اراده تعبیر می‌کنیم. از این رو، ما اراده را به علم حضوری درک می‌کنیم ولی هنگامی که بخواهیم اراده را در قالب مفاهیم ذهنی یعنی علم حصولی درآوریم. با مشکلاتی مواجه خواهیم شد و هر گروهی به نحوی، آن را معنا کرده‌اند.
1-    گروهی اراده را به اعتقاد به سودمندی فعل و کراهت را به اعتقاد به ضرر فعل معنا کرده‌اند. در نقد این نظر مطرح شده است که چه بسیار مواردی که اعتقاد به سودمندی وجود دارد ولی انگیزه انجام عمل و اراده حاصل نمی‌شود.
2-    گروهی دیگر اراده را به شوق نفسانی که به دنبال اعتقاد به سودمندی فعل می‌آید، معنا کرده‌اند. در نقد این نظر مطرح شده است که چه بسا مواردی که اراده حاصل می‌شود ولی شوقی وجود ندارد، مانند هنگامی که انسان برای معالجه بیماری، داروی تلخی را تناول می‌کند. و گاهی شوق موکد وجود دارد ولی اراده متحقق نیست مانند افعال حرامی که فرد متدین از آن پرهیز می‌کند.
3-    گروهی دیگر گفته‌اند که اراده کیفیتی نفسانی است که بین علم یقینی و فعل قرار دارد که از آن به قصد و عزم نیز تعبیر شده است.
به هر حال، این معانی اراده که برای انسان مطرح شده در مورد خدا روا نیست. زیرا که اراده انسانی همراه با محدودیت و نقص و صفات امکانی است. اگر ما جنبه‌های نقص و محدودیت آن را سلب کنیم. می‌توانیم اراده را به خدا اطلاق کنیم، از این رو متکلمان کوشیده‌اند که اراده را متناسب با خدا تعریف کنند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌نماییم:
1-    اراده الهی به این معنا است که خدا افعال خود را بدون اجبار و اکراه انجام می‌دهد، زیرا که موجودی برتر از او وجود ندارد تا او را به عملی اجبار کند. این معنای اراده، همان با اختیار است.
2-    اراده الهی به معنای علم خدا به نظام اصلح و احسن است.
3-    اراده الهی در مقام ذات به معنای ابتهاج و رضایت خدا به ذات خویش است و در مقام فعل رضایت الهی به فعل خودش است.
4-    اراده الهی به معنای اعمال قدرت و حاکمیت است. 
دیدگاه‌های مختلف دربار? صفات ذاتی حق تعالی:
اندیشوران اسلامی در مورد صفات ذاتی حق تعالی دیدگاه‌های مختلفی ابراز داشته‌اند. بدین بیان:
1-    معتزله: بعضی از معتزله در مورد صفات حق تعالی معتقد بوده‌اند: چون دارا بودن صفت مستلزم نوعی کثرت در ذات است. از این رو صفات مخصوص ممکنات است، ولی واجب تعالی که هیچ کثرتی ندارد و از هر جهت واحد است، هیچ صفتی هم ندارد.
آنان چون دیده‌اند که در قرآن کریم، صفات بسیاری هم چون علیم، قدیر، سمیع، مرید و ... به خدا نسبت داده شده است برای توجیه عقید? خود گفته‌اند: گرچه واجب تعالی عاری از هر صفتی است ذاتش نائب مناسب صفات است؛ یعنی فعلی که از ذات حق تعالی صادر می‌شود. هم چون فعل کسی است که دارای این صفات است، مثلا معنای «واجب تعالی عالم است» این است که فعلی که از او صادر می‌شود متقن و محکم و دارای عنایت است.
اشکال: لازم? این عقیده آن است که ذات واجب تعالی با آن که فیاض هر کمالی است خودش فاقد کمال باشد این محال است. 
2-    بعضی دیگر گفته‌اند: معنای صفات ثبوتی حق تعالی سلب مفاهیم مقابل این صفات است، مثلا مغای حیات، علم و قدرت برای حق تعالی، نفی موت، جهل و عجز از ذات اوست.
اشکال: فیاض همه کمالات، چگونه ممکن است خود فاقد صفات کمال باشد؟
3-    کرّامیه: کرّامیه در مورد صفات ذاتی واجب تعالی معتقدند که این صفات زاید برذات حق تعالی بوده و حارث هستند.
اشکال: اگر صفات حق تعالی زاید و حارث باشند؛ علتشان یا ذات واجب است، که لازمه‌اش این است که ذات به خودش چیزی بدهد که فاقد است و این هم محال است؛ یا علت این صفات غیر از ذات واجب تعالی است، که لازمه‌اش تحقق جهت امکانی در ذات واجب تعالی و سلب کمالات وجودی از وی خواهد بود، که آن هم محال است.
4-    بعضی دیگر گفته‌اند: صفات ذاتی حق تعالی در عین این که عین ذات او هستند، همه مترادف‌اند؛ یعنی یک معنا دارند.
اشکال: اینان مفهوم را با مصداق اشتباه گرفته‌اند، زیرا طبق برهان مصداق این صفات واحد است، ولی مفاهیم، این صفات با یکدیگر فرق دارند و به هیچ وجه اتحادی ندارند. از طرف دیگر لغت و عرف، مترداف بودن این صفات را تکذیب می‌کنند.
5-    اشاعره: اشاعره معتقدند که حق تعالی واقعا دارای صفاتی است و از طرفی به حکم این که صفت غیر از موصوف است، صفات حق تعالی مغایر با ذات وی و زاید بر ذاتش هستند، و چون موصوف این صفات (واجب تعالی) قدیم می‌باشد. این صفات هم که زاید برذات واجب تعالی و از لوازم ذات وی می‌باشند، قدیم و ازلی‌اند.
اشاعره این صفات زاید و قدیم واجب تعالی را هفت تا دانسته‌اند: حی، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و تکلم و از این دو قائل به «قدما و ثمانیه با قدیم‌های هشت‌گانه» هستند؛ یکی ذات واجب تعالی و هفت تا این صفات.
اشکال: اگر این صفات ذاتی، در وجودشان مستغنی از علت و قائم به ذات باشند، هشت واجب خواهد بود، که عبارتند از: ذات واجب تعالی و آن صفات هفت‌گانه‌اش، در حالی که تعدد واجب محال است.
نتیجه:
بنابراین، واجب تعالی دارای جمیع کمالات بوده و صفات کمال و مجال او هم بی‌نهایت و غیر شمارش است. جلوه‌های صفات الهی جهان هستی و مخلوقات اوست، که در قرآن کریم از آن به «کلمات» یاد شده است. بنابراین، تمام صفاتی که برای واجب تعالی متمنع نیستند، مثل جسم بودن، شریک داشتن و غیره بلکه برای وی ممکن‌اند، آن‌ها را به نحو وجوب دارد؛ به عبارت دیگر، امکان هر صفت برای واجب تعالی مادی است با وجدان و فعلیت آن صفت برای او.
 منابع:
1-    الاهیات فلسفی، دکتر محمد محمدرضاییع بوستان کتاب قم، 1383
2-    آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377، چاپ اول.
3-    رسائل عرفانی و فلسفی، شیخ محمد حسین فاضل تونی، چاپ طه، چاپ اول، قم، زمستان 86.
4-    شناخت صفات خدا، جعفر سبحانی، چاپخانه علمیه قم، 1383.
5-    فلسفه اسلامی، دکتر رحمت الله قاضیان، قم، موسسه کتاب بوستان، 1385.


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 65 بازدید
بازدید دیروز: 231 بازدید
بازدید کل: 2860268 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]