روزى دو گونه است : آن که بجوید و آن که بجویندش ، پس آن که دنیا را جوید مرگ در پى او پوید تا از دنیایش برون راند و آن که آخرت را خواهد دنیا او را جوید تا روزى‏اش را به کمال بدو رساند . [نهج البلاغه]
مقالات
عدل الهی
دوشنبه 90 شهریور 14 , ساعت 11:33 صبح  

عنوان تحقیق:عدل الهی
پژوهشگر:سمیه رجائی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
ادیان توحیدی،ساحت پرور دکار را از ظلم و جور بر کنار میدانند و او را عادل مطلق و رسولانش را منادیان عدالت می شمارند .
خداوند با پیام وحی،بشر را به اسقرار عدالت در جامعه و در نقش خود ،دعوت میکند،هدف بعثت و موعود نهایی ادیان و عطیه گرانقدر حق گسترش و حاکمیت عدل است،و جهان آخرت برای برپایی عدالت تمام و تام بنا نهاده شده است،آنچه را که دنیا گنجایش آن را ندارد.
این مسئله همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است که چرا انسان ها عده ای  دچار درد و رنج می شوند و عده ای اینگونه نیستند و در کمال صحت و خوشی زندگی میکنند که از اینجا مسئله عدل الهی و شرور پیش می آید.
چکیده:
بحث عدل الهی و مباحث پیرامون آن از اهمیت والایی در معارف الهی برخوردار است و یکی از مسائل مهم فلسفی و کلامی است و در اثبات و تبیین بسیاری از مسائل الهیات تاپیر اساسی دارد.
در اینجنا معنای عدل و انواع آنرا بیان میکنیم و نظریات گوناگون که پیرامون آن وجود دارد از جمله نظریات متکلمان،اشاعره،معتزله.
شبهات بسیاری پیرامون عدل الهی مطرح است که حکما به آنها پاسخ هایی داده اند،از جمله آن شبهات،مسئله خیر وشروجبر واینکه چرا عدل از اصول دین است و از فروع آن نیست،وآیا انسان مجبور است یا مختار؟
مسئله شر قرن ها به عنوان اشکالی بد اعتقاد توحیدی و عدل الهی مطرح شده است که متکامان و افراد دیگر به آن پاسخ دادهاند که در اینجا آنها را می آوریم .
کلید واژه:
عدل،عدل الهی،عدل بشری،احادیث جعلی،حسن و قبح عقلی،جبر شرور،قاعده لطف،شیعه اثنی عشریه،اشاعره معتزله،تئودیسه،صفات ثبوتیه،حکمت.
عدل چیست ؟
مجموعا چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای این‏ کلمه هست :
الف . موزون بودن :
اگر مجموعه‏ای را در نظر بگیریم که در آن ، اجزاء و ابعاض مختلفی بکار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است ، باید شرائط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت‏ شود ، و تنها در این صورت است که آن مجموعه می‏تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید . مثلا یک اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند باید متعادل باشد ، یعنی هر چیزی در آن به‏ قدر لازم وجود داشته باشد . یک اجتماع متعادل ، به‏ کارهای فراوان اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، قضائی ، تربیتی احتیاج دارد و این کارها باید میان افراد تقسیم می‏شود و برای هر کدام از آن کارها به آن‏ اندازه که لازم و ضروری است افراد گماشته شوند . از جهت تعادل اجتماعی ، آنچه ضروری است این است که میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب‏ با آناحتیاجات ، بودجه و نیرو مصرف گردد .
اینجاست که پای " مصلحت " به‏ میان می‏آید ، یعنی مصلحت کل ، مصلحتی که در آن ، بقاء و دوام " کل " و هدفهایی که از کل منظور است در نظر گرفته می‏شود . از این نظر ، " جزء " فقط وسیله است ، حسابی مستقل و برای خود ندارد.
ب . معنی دوم عدل ، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است:
گاهی که می‏گویند : فلانی عادل است ، منظور این است که هیچگونه تفاوتی‏ میان افراد قائل نمی‏شود . بنابراین ، عدل یعنی مساوات
اگر مقصود این باشد که عدالت‏ ایجاب می‏کند که هیچگونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس‏ به یک چشم نظر شود ، این عدالت عین ظلم است . 
ج . رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق ، حق او را:
و ظلم عبارت است از پامال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران‏ . معنی حقیقتی عدالت اجتماعی بشری ، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است . این‏ عدالت متکی بر دو چیز است : یکی حقوق و اولویتها ، یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر ، نوعی حقوق و اولویت پیدا می‏کنند .
مثلا کسی که با کار خود ، محصولی تولید می‏کند ، طبعا نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا می‏کند و منشأ این‏ اولویت ، کار و فعالیت اوست . یکی دیگر خصوصیت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای‏ خود الزاما نوعی اندیشه‏ها که آنها را اندیشه اعتباری می‏نامیم استخدام‏ می‏کند و با استفاده از آن اندیشه‏های اعتباری به عنوان " آلت فعل " به‏ مقاصد طبیعی خود نائل می‏آید . آن اندیشه‏ها یک سلسله اندیشه‏های " انشائی‏ " است که با " باید " ها مشخص می‏شود . 
د . رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت :
موجودات در نظام هستی از نظر قابلیتها و امکان‏ فیض گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند ، هر موجودی در هر مرتبه‏ای‏ هست از نظر قابلیت استفاضه ، استحقاقی خاص به خود دارد . ذات مقدس‏ حق که کمال مطلق و خیر مطلق و فیاض علی الاطلاق است ، به هر موجودی آنچه‏ را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود ، اعطا می‏کند و امساک‏ نمی‏نماید . عدل الهی در نظام تکوین ، طبق این نظریه ، یعنی هر موجودی ، هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت‏ می‏کند . ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد
از نظر حکمای الهی ، صفت عدل آنچنانکه لایق ذات پروردگار است و بعنوان یک صفت کمال برای ذات احدیت اثبات می‏شود به این معنی است ، وصفت ظلم که نقص است و از او سلب می‏گردد نیز به همین معنی است . 
عدل بشری :
ما افراد بشر ، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد ، به حقوق آنها تجاوز نمی‏کند ، هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نمی‏گردد ، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اراده اوست با نهایت بیطرفی به همه به‏ یک چشم نگاه می‏کند ، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر ، طرفدار مظلوم‏ و دشمن ظالم است ، چنین کسی را دارای نوعی از کمال می‏دانیم و روش او را قابل " تحسین "
می‏شماریم و خود او را " عادل " می‏دانیم . 
عدل الهی:
تصرف‏ خداوند در جهان ، تصرف در چیزی است که از آن خود او است . هیچکس در برابر او حقی و مالکیتی و اولویتی ندارد ، پس ظلم درباره خداوند منتفی‏ است ، نه از آن جهت که چون قبیح است خداوند نمی‏کند ، و نه از آن جهت‏ که حسن و قبح در مورد خداوند معنی ندارد ، بلکه از آن جهت که فرضا قبح‏ ظلم ، ذاتی ظلم باشد و حسن و قبح‏های ذاتی همچنانکه بر اعمال بشر حاکم‏ است بر فعل خداوند هم حاکم باشد ، عملا در مورد خداوند مصداق پیدا نمی‏کند زیرا هیچکس نسبت به هیچ چیز خود ، در مقابل خداوند مالکیتی ندارد تا عملا ظلم محقق شود.
بدون شک اگر عدل و ظلم را به مفهوم رایج بگیریم که مفهومی اخلاقی است‏ و مبتنی بر حسن و قبح عقلی ، و افعال خداوند را نیز بر محور همین حسن و قبح ها توجیه کنیم و بخواهیم افعال حق را از نظر " رعایت حقوق غیر " بسنجیم ، باید بگوئیم که خداوند به این مفهوم رایج ، نه عادل است و نه‏ ظالم ، زیرا غیری که از او به چیزی اولویت داشته باشد فرض نمی‏شود تا رعایت اولویتهای او ، عدل ، و عدم رعایت آن اولویتها ظلم محسوب می‏گردد. 
عدل  از اصول دین :
در سایر مسائل الهیات اگر شبهات و اشکالاتی هست ، برای طبقه متکلمین‏ و فلاسفه و اهل فن مطرح است . آن مطالب هر چند دشوار باشد ولی چون از قلمروی افکار عامه مردم خارج است ، اشکال و جواب آنها هر دو در سطحی‏ بالاتر از سطح درک توده طرح می‏شود . اما ایرادها و اشکالهای مسأله " عدل‏ الهی " در سطح پائین و وسیع عامه نیز جریان دارد . مسأله " عدالت " دارای اهمیتی خاص و موقعیتی بی نظیر است و همین جهت را می‏توان توجیهی فرض کرد برای اینکه علمای اسلامی ( شیعه و معتزله ، نه اشاعره ) عدل را در ردیف " ریشه‏های دین " قرار دهند و دومین اصل از اصول پنجگانه دین بشناسند ، و گر نه " عدل " یکی‏ از صفات خدا است و اگر بنا باشد صفات خدا را جزء اصول دین بشمار آوریم‏ لازم است علم و قدرت و اراده و . . . را نیز در این شمار بیاوریم . ولی‏ علت اصلی اینکه عدل در شیعه از اصول دین شمرده شد امر دیگر است ، و آن‏ اینکه : شیعه با اهل سنت در سایر صفات خداوند اختلافی نداشتند و اگر هم‏ داشتند مطرح نبود ، ولی در مسأله عدل ، اختلاف شدید داشتند و شدیدا هم‏ مطرح بود بطوری که اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل ، علامت " مذاهب " شمرده می‏شد که مثلا شخص ، شیعه است یا سنی ، و اگر سنی است معتزلی است‏ یا اشعری
عدل به تنهایی علامت اشعری نبودن شمرده می‏شد . عدل و امامت توأما علامت‏ تشیع بود .
عدل و حکمت :
منظور از عادل بودن خدا این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمی‏گذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد می‏دهد ، و منظور از حکیم بودن او این است که نظام آفرینش ، نظام احسن و اصلح ، یعنی‏ نیکوترین نظام ممکن است .
اد له عدل الهی:
همه مسلمانان خدا را عادل میدانند و عدل یکی از صفات جمال الهی است و پایه این اعتقاد آن است که در قرآن هر گونه ظلم از خدا نفی شده و او به عنوان قائم به قسط یاد گردیده است،چنانکه میفرماید"ان الله لا یظلم مثقال ذرة "خدا به اندازه ای ستم نمیکند.(نساء/40)
علاوه بر آیاتی که در قران آمده،عقل نیز بر روشنی عدل خداوند داوری میکند.زیرا عدل صفت کمال است و ظلم صفت نقص و عقل بشر حکم میکند که خداوند همه کمالات را دارا بوده و از هر گونه عیب و نقصی در مقام ذات و فعل منزه است.
اختلاف مسلمانان در تفسیر عدل خداوند:
1.عقل انسان حسن و قبح افعال را درک کرده فعل حسن را نشانه کمال فاعل و فعل قبیح را نشانه نقص
2.عقل و خرد انسان از شناخت حسن و قبح افعال حتی به صورت کلی عاجز و ناتوان است و یگانه راه شناخت حسن و قبح افعال وحی الهی است،آنچه که خدا به انجام آن دستور دهد حسن است و آنچه که از آن نهی کند قبیح است.
عدل از صفات ثبوتیه:
ما مسلمانان معتقدیم که عدل از صفات ثبوتیه کمالیه خدا است. خداوند هیچ گاه ستم نمیکند،فرمان برانش را پاداش میدهد و حق دارد که نافرمانان و سر پیچان را کیفر میدهد.خداوند خوبی و بدی کارها را میداند،نیازی به انجام کار زشت و ترک کار نیک ندارد.از انجام کار نیک زیانی به او نمی رسد تا مجبور به ترک آن شود و به کار زشت احتیاجی ندارد تا آن را انجام دهد،زیرا خداوند حکیم است و تمام کارهایش را مطابق حکمت و نظام اکمل انجام می دهد.عدالت از صفات ثبوتیه ذات حق است.امامیه آن را ضروری و بدیهی میداند.عدالت به معنی دادگری و انصاف داشتن است.
عدالت از اصول اعتقادی:
عدالت از اصول اعتقادی و ارکان عملی دین اسلام و هر دین الهی دیگر است .وقتی میگویند:مسلمان باید اعتقاد داشته باشد که خدا عادل است،یعنی جهان بر پا است ،یعنی در خلقت موجودات میان آنها تعهاون و توازن برقرار است و انچه آفریده با نظم و اندازه و حساب معین آفریده و در سراسر جهان هم تعادل و توازن برقرار است و اعتدال و تناسب دقیق در  موجودات هست زیرا خداوند مالک موجودات است و مالکیتش قراردادی نیست،بلکه حقیقی است،زیرا هستی هر موجودی از اوست و مالکیت مطلق قید و شرطی ندارد. 
چرا عدل از اصول دین است؟
1.چرا در این مذهب عدل که یکی از صفات خداوند متعال است در کنار توحید به عنوان یکی از اصول اعتقادات شناخته شده و سایر صفات خداوند این امتیاز را ندارند؟
2.پذیرفتن اصل توحید به معنای پذیرفتن عقیده به آفریدگار جهان با تمام صفاتش است و کسی که معتقد به این اصل است خدا را با تمام صفاتش که یکی از آنها عدل است پذیرفته است،بنابر این چه معنی دارد که صفت عدالت از اصل توحید جدا شود و اصل جدا گانه ای را تشکیل دهد و به عنوان یکی از اصول عقائد اسلامی شناخته گردد؟
3.کسی که معتقد به خدا دو نبوت و قرآن است،با توجه دبه آن همه آیاتی که در قرآن در مورد عدالت خداوند و نفی هر گونه ظلم از ساحت خدا مگر ممکن است که اعتقاد به عدالت خداوند نداشته باشد،تا بگوییم عدل از دیدگاه این مذهب از اصول اسلام است ویا از دیدگاه آن مذهب از اصول اسلام نیست؟
پاسخ ها:
درست است که خداوند صفات زیادی دارد و عدالت یکی از صفات او استو کسی که معتقد به توحید است نمیتواند اعتقاد به اصل توحید نداشته باشد،ولی با این همه اصل عدالت در تاریخ اسلام سرگذشت خاصی دارد و به عنوان اصول بنیادی و اعتقادی اسلام از دیدگاه تشیع مطرح میشود. 
حادیث جعلی و نقش آنها در تحریف اصل عدالت:
عمر مانع شد که احادیث پیامبر نوشته شود،منطق او این بود که اگر مسلمانان با گفته های سر و کار داشته باشند،سرگرم حدیث می شوند و کتاب خدا متروک میگردد در صورتیکه قرآن بزرگترین خزانه معارف اسلامی است و همین کتاب برای مسلمانان کافی است.
ااولین کسی که این دستور را لغو کرد عمر بن عبد العزیزبود.
وقتی افراد شروع به نوشتن احادیث کردن چون منابعی در اختیار نداشتند ،بنا براین شناسایی احادیث حقیقی از احادیث جعلی قابل تشخیص نبود.
فلسفه جعل حدیث رسیدن به مطالع مادی و در مسیر استحکام حکومت های غیر مشروع بود،نمونه ای از احادیث جعلی:
"پس از من طبقه حاکم ثروت بیت المال را بخود اختصاص می دهد،ولای وظیفه شما این است که این امر را تحمل منید تا در قیامت مرا سر حوض کوثر ببینید"
انکار حسن و قبح عقلی و نقش آن در نفی اصل عدالت:
پس از جعل احادیث دروغ ازپیامبر به منظور نفی اصل عدالت مسئله مهم اینجاستکه چگونه می توان این اخبار دروغ را به خورد مردم داد،چون هر کس اندکی قدرت اندیشه و تفکر داشته باشد دروغ بودن این احادیث را تشخیص می دهد.
تنها راه رسیدن به مطلوب این بود که فکر مردم را از قدرت اندیشه بیندازند و تشخیص خوب وبد و ظلم و عدل را از جامعه سلب کنند ،بنابر این اصلی اختراع کردند به نام اصل انکار حسن و قبح عقلی و بر اساس این اصل گفتند که عقل انسان نمی تواند حسن و قبح اشیاء را درک کند ،زیرا اگر بگوییم که عقل مستقلا می تواند حسن و قبح اشیاءرا درک میکند ،لازم می آید که خداوند بر اساس معیبارهای عقلی کار کند که این نوعی محدودیت و تعیین تکلیف برای خداست،در صورتیکه خداوند فعال ما یشاء است.
انواع عدل:
1.عدل تکوینی:خداوند به هر موجودی آنچه که شایستگی آن را دارد عطا می فر ماید و هرگز استعدادها را در مقام افاضه و ایجاد نادیده نمی گیرد.
2.عدل تشریعی:خدا انسان را که شایستگی کسب کمالات معنوی را دارد،با فرستادن پیامبران و تشریع قوانین دینی هدایت می کند و نیز انسان را به آنچه خارج از توان او است تکلیف نمی کند.
3.عدل جزایی:خدا هرگز به مؤمن و کافر،نیکوکار و بد کار،از نظر پاداش و کیفر یکسان نمی نگرد،بلکه هر انسانی را مطابق استحقاق و شایستگی او،پاداش و کیفر می دهد.
عکس العمل جامعه تشیع در برابر تحریف اصل عدل:
تشیع عدالت خدا را به عنوان یکی از اصول بنیادی اعلام کرد،با این معنا که :
اسلام منهای عدل مساوی است با اسلام منهای اسلام و انکار عدالت د واقع انکار اسلام است،از بعضی از روایات استنباط می شود که در ذهن شیعه در زمان ائمه عقیده به عدالت از سایر اصول اعتقادی به جز توحید مهمتر بوده و هم وزن توحید برای اعتقاد به عدل ارزش قائل بودند و این دو اصل را حساس ترین ارکان اسلام میدانسته اند.
امام صادق (ع)می فر مایند:"اساس اسلام و اصول دین،توحید و عدل است."
اصل جبر و نقش آن در نفی عدالت:
جبر به عنوان یک اصل علمی از طرف همان کسانی مطرح شد که عدالت خدا را توجیه کردندو حسن و قبح عقلی را انکار آنها به این اکتفا نکردند که با فرمولهای علمی شعور و آگاهی را از جامعه سلب کنند و عدالت خدا را که زیر بنای عدالت اجتماعی است از آفریدگار هستی نفی نمایند بلکه با مطرح نمودن اصل جبر خواستند کهاولا اراده و انتخاب را که هویت انسان وابسته به آن است از انسان بگیرند .
هدف از طرح جبر این بود که اراده جنایتکاران را ،اراده خدا،و انسان را مسلوب الاراده،به عنوان اطاعت خدا،به اطاعت خداوندان زر و زور وادارند.
قیاس منطقی:هر چه ستم گران میکنند،کار خداست-هرچه خدا کند عین عدل است=هر چه ستم گران کنند عین عدل است.
نظراشاعره و معتزله  پیرامون عدالت:
1.اشاعره مکتب کسانی است که حسن و قبح عقلی را منکرند و مدعی هستند که تابع سنت و حدیث اند و عقل نباید در امور مذهبی دخالت کند و عدالت خدا را جز آنچه همه از مفهوم عقل می فهمند توجیه میکنند این مکتب مورد پذیرش رژیم های ظالم حاکم در تاریخ اسلام بود و بجز مدت کوتاهی رژیم حاکم از آن جانبداری میکرد و تایید نکردن رژیم در آن مدت کوتاه هم تاکتیکی بیش نبود.
2.معتزله مکتب یک اقلیت انقلابی در اسلام بود که اوائل قرن دوم هجری بوجود آمد،آنان معتقد به حسن و قبح عقلی بودند و میگفتند اگر در مسائل مذهبی چیزی بر خلاف عقل باشد معلوم میشود که آنرا بد خواهان به دروغ داخل مسائل مذهبی نموده اند و عدالت خدا را طبق آنچه از مفهوم عدالت می فهمند تفسیر می کردند.
قاعده لطف:
خدا انسان را آفرید و برای آفرینش او هدفی است. هدف از آفرینش انسان نیز همان رسیدن به کمال مطلوب انسانی است که در سایه عبادت و ندگی خدا تحقق می یابد.هر گاه هدایت و پذیرش انسان به چنین هدف در گرو انجام مقدماتی از طرف خداوند باشد،خدا آن مقدمات را انجام میدهد و در غیر این صورت آفرینش انسان فاقد هدف خواهد بود.از این روی پیامبران را برای هدایت بشر ارسال نموده و بینات و معجزات خود را در اختیار آنان قرار داده است.همچنین برای ترغیب بندگان به اطاعت و تحذیر آنان از معصیت در کتن پیام های خویش وعده و وعید قرار داده است.
عدل ازنظر شیعه اثنی عشریه:
در گروه عدلیه است و عدل الهی را اساس دین میداند.این گروه در اعتقاد قائل به حسن و قبح عقلی استو حکم به حسن عدل و قبح ظلم را حکم عقلی می دانند و می گویند اوامر و افعال خداوند به مقتضی همراه با عذالت است.
شیخ صدوق در کتاب اعتقادات می گوید:"اعتقاد ما درباره عدل آن است که حق تعالی ما را به عدل مامور فرموده و خود معامله با مافوق عدل،یعنی تفضل کرده است ."
مراتب عدل:
عدل هم از صفات ذات خداوند است و هم از صفات فعل او است و مانعی ندارد که عدل هم مثل دیگر صفات ذات،نظیر علم،اراده،وقدرت ،صفت ذات و متحد با ذات باشد و در مقام فعل،صفت متحد با ذات باشد و د رمقام فعل،صفت فعل و متحد با فعل باشد.فلاسفه گویند که این صفات ذات در مقام افعال باری تعالی از صفات فعل و متحد با فعل ههم هستند،مثل اراده فعلیه و علم فعلی که عین افعال حق تعالی است،در عین اینکه اراده ذاتیه عین ذات خداوند است ،عدالت هم در مقام ذات از صفات ذات است و در مقام فعل ازصفات فعل است ،منتها عدالت در مقام ذات به معنای اخلاقی نیست،بلکه مانند خوبی های غیر اخلاقی،صفتی از صفات کمالی است که عین هستی ذات خداوند است.
مسئله شرور:
اشکال مشترک  وارد بر عدل و حکمت پروردگار وجود بد بختی ها و تیره روزی ها و به عبارت جامع تر مسئله شرور است .
مسئله شرور را میتوان تحت عنوان ظلم ایراد بر عدل الهی بشمار آورد و میتوان تحت عنوان پدیده های بی هدف نقضی بر حکمت بالغه پروردگار تلقی کرد و از اینرو است که یکی از موجبات گرایش به مادیگری نیز محسوب میگردد.مثلا وقتی تجهیزات دفاعی و حفاظتی موجودات زنده در برابر خطر ها را شاهدی بر نظم و حکمت الهی می گیریم .
فوائد شرور:
اگر بنا میبود در جهان تفاوت و اختلاف نباشد،لازم بود از یک ماده ساده و بسیطی کربن،مثلا سراسر هستی تشکیل شده باشد .شکوه و زیبایی جهان در تنوع پهناور و اختلاف های رنگا رنگ آنست.قرآن کریم وجود اختلاف ها را نشانه های خدا میشمارد .
البته نباید تصور کرد که صانع حکیم برای آنکه نظام موجود نظام احسن بشود،موجوداتی که برای همه آنها علی السویه ممکن بوده زیبا یا زشت باشند ،و او برای آنکه نظرش به کل و مجموع بوده است،یکی را که میتوانست زیبا باشد زشت قرار داد و دیگری را که ممکن بود زشت باشد را زیبا قرار داد و با قید قرعه و یک اراده گزاف هر یک از آنها را برای پست خود انتخاب کرد،خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبا ئی را میدهد که میتواند بپذیرد،نقصانات از ناحیه ذات خود آنها است نه از ناحیه فیض باری تعالی.
عدل از دید گاه امام خمینی(ره):
عدالت در سه زمینه مطلوب و مورد نظر است:
الف.عدالت در روابط انسانها با یکدیگر (عدل اجتماعی)
ب.عدالت در وجود انسان
ج.عدالت در رابطه تکوینی (تکوینی و تشریعی )میان خدا با انسان.
در دید گاه امام برقراری عدالت اجتماعی از مهمترین وظایف انبیای الهی است که از طریق اجرای احکام و تشکیل حکومت به وسیله نبی یا پیروانش اعمال میگردد. اما اقامه عدل در جامعه بشری که سیره مستمره ابیا بوده،مقدمه و وسیله رسیدن به مرتبه والاتر عدل،یعنی استقرار عدل در سراسر وجود انسان است،ایجاد عدل در وجود انسان،یعنی ساختن انسانی که عقل و نفس و ظاهر و باطن و عقاید و اخلاقش بر صراط مستقیم و حد اعتدال باشد ،و این است عدالت موعود اسلام که به خواست خداوند به دست ولی عصر(عج)به طور کامل بر پا می گردد.
ماهیت و حقیقت عدالت:
عدالت عبعرت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امهات فضایل اخلا قیه است،بلکه عدالت تمام فضایل با طنیه و ظاهریه و قلبیه و جسمیه است.زیرا که عدل مطلق مستقیم به همه معنی است.
فطری بودن حب عدل:
از فطرت های الهیه که در کمون ذات بشر است،حب عدل و خضوع در مقابل آن است،و بغض و ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است و اگرخلاف آن را دید ،باید دانست که در مقد مات نقصانی است.
عدالت،طریق سیر انسان کامل:
حکما جمیع اجناس فضایل را چهار فضیلت می دانند :حکمت،شجاعت ،عفت ،عدالت:زیراکه نفس را دو قوه است ،قوه ادراک و قوه تحریک،و هر یک از این را به دو شعبه تقسیم کرده اند ،قوه ادراک تقسیم میشود به عقل نظری و عقل عملی .اما قوه تحریک تقسیم میشود به قوه دفع که آن شعبه غضب است و قوه جذب که آن شهوت است و تعدیل هر یک از قوای چهارگانه و خارج نمودن آنها از حد افراط و تفریط فضیلتی است.پس حکمت عبعرت است از تعدیل قوه نظریه و تهذیب آن،و عدالت عبارت است از تعدیل قوه علمیه و تهذیب آن،و شجاعت عبارت است از تعدیل قوه قضبیه وتعدیل آن،و عفت عبارت است از تعدیل و تهذیب قوه شهویه.
و عدالت اطلاق دیگری دارد و آنعبارت است از تعدیل جمیع قوای باطنیه و ظاهریه و روحیه و نفسیه،و به این اطلاق عدالت همه فضیلت است نه جزوی از آن و به این مقیاس جور نیز دو اطلاق دارد یکی مقابل عدالت به معنی اخص و یکی مقابل عدالت اعم و آن تمام رذیلت است.و چون عدالت حد وسط بین افراط و تفریط است اگر از نقطه عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم بر خط مسقیم وصل می شود ،پس طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیت تا کمال عز ربوبیت است.
برقراری عدالت سنت الهی:
حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقه عادلانه زندگی کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند،این حکمت همیشگی و از سنت های تغییر ناپذیر خداوند است.
لزوم عدالت در تمام مناصب:
اسلام خدایش عادل است،پیغمبرش هم عادل است و معصوم،امامش هم عادل است و معصوم،قاضی اش هم معتبر است که عادل باشد،امام جماعتش هم عادل باشد.از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر،زمامدار باید عادل باشد.
قرآن و داد ورزی خداوند:
عدل الهی در قرآن کریم عموما از طریق نفی ظلم و ستمگری از ساحت خداوند بیان شده است .
"خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمی کند،لیکن مردم خود بر خویشتن ستم میکنند."
گاه دادورزی خداوند در حوزه گستر ده تری سخن می رود:"و خداوند هیچ ستمی بر جهانیان نمی خواهد."(آل عمران/108)
پرسش وپاسخ هایی پیرامون عدل الهی:
1.آیا وجود تفاوت میان موجودات با عدل الهی سازگار است؟
پاسخ:قوانین و نظام های تغییر نا پذیری در عالم جاری اند که جدایی آنها از جهان ممکن نیست،امکان ندارد جهانی باشد و قوانین عمومی حاکم بر آن تغییر کند،همان گونه که وجود شکر غیر شیرین ممکن نیست،لطف خدا نامحدود است ولی ظرفیت آفریدگان نامحدود.
2.آیا بلایا و بیماری هایی که برای آدمیان در طول حیاتشان فراهم می آید،با داد ورزی و عدالت خداوند سازگار است؟
پاسخ:بخشی از آلام برخاسته از اعمال ناشایست انسان است،زیرا انسان موجودی مختار است و با این اختیار خویش مرتکب گناه میشوند.
بخشی از آلام نیز بر خاسته از اعمال نیست،بلکه دردی را میدهد و در آخرت آن را جبران میکند،بنا براین آلام دنیوی انسانها بر سیمای عدل الهی خدشه وارد نمی کند.
عدالت اجتماعی از مهمترین وظایف انبیا:
در حقیقت مهمترین وظایف انبیا(ع)بر قرار کردن یک نظام عادلا نه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد ،هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه ظنم و ترتیب پیداه کرده قد آدمیت راست گردانند و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر است،خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود مانند رسول اکرم(ص)،و خواه پیروانش پس از وی توفیق حکومت و بر قراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کند.
عدالت اجتماعی از مقاصد قرآن:
قرآن برای اداره امور بشر آمده است،برای رفع ظلم از بین بشر آمده است یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند. 
عدل از دید گاه متکلمان:
مراد از عدل،وجوب اتصاف واجب الوجود است به فعل حسن و تنزه او است از فعل ظلم و قبیح و بالجمله،چنان که توحید کمال واجبی است در ذات و صفات،عدل کمال واجبی است در افعال.
نقد دید گاه متکلمان:
متکلمان تعریف عدل الهی را مبتنی بر حسن و قبح ذاتی و عقلی دانسته اند و حال آنکه چون حسن از امور و حقایق بسیطه است غیر قلبل اکتناه و تعقل ماهوی است.
دیدگاه شهید مطهری در باب عدل الهی:
در یک نظام دینی همواره پس از اثبات خداوند،به اثبات صفات کمالیه و جمالیه او میپردازند و سپس باید روشن کنند که چرا در ملک خدایی که مالک همه هستی است نابسامانی،تبعیض و شروجود دارد.
این بحثی است که متالهین را نیز به خود مشغول کرده است زیرا آن ها خدا را منزه از شرور میدانند و در صدد زدودن این نقایص از خداوند هستند که به این "بحث پیشینی" می گویند.
اما امروزه نقادان یا فیلسوفان اندیشه های دینی از راه پسینی در صد اثبات یا رد خداوند هستند،یعنی با مشاهده علم خارج و وجود شرور و بد بختی به نقض مطلق بودن صفات خداوند یا هماهنگی بین صفات و در نهایت رد وجود خداوند حد اقل به گونه ای که دارای صفات کمالیه و جما لیه به طور مطلقباشد می پردازد.
شرور از دیدگاه شهید مطهری:
شر نمی تواند مخل براهین خدا شناسی باشد مگر آن که در مسائل مربوط به مبدا و معاد راه و روش عالمان طبیعی را در پیش گیریم،یعنی اگر عدل الهی و جواب و اشکالات آن را با مطالعه درباره پدیده های خلقت و نظامات جاری حل وفصل شود،در مواجه با مسائلی که در متن خلقت ،توجیه آن از نظر عدل و ظلم و نظام احسن مشکل است .
استاد مطهری وجود شر را مخل حکمت و عدالت خداوند نمی داند ،اما اگر چه هیچ چیز مخل وجود خداوند نیست و خداوند موجود است چه ما باشیم و چه نباشیم،ولی وجود شر می تواد مخل بحث معرفت شناسی باشد و هم چنین عدم توجیه مناسب شرور میتواند مخل معرفت معرفت شناسی باشد که مقدمات آن،حکمت خداوند یا قدرت مطلقه و یا صفت خیر خواهی او باشد. 
تئو دیسه لایب نیتس:
لفظ تئودیسه اختراع لایب نیتس و مرکب از دو کلمه یونانی "تئوس"به معنای خدا و "دیک"به معنای عادل است.تئودیسه بیان فنی است برای کوشش هایی که در جهت حل مشکل کلامی شر می انجامد و در اصطلاح به معنای "اثبات عدل خداوند "است. 
روش لایب نیتس در اثبات عدل الهی:
روش وی،روش پیشینی است. حکمت خداوند در راس سیستم فکری او قرار دارد،بنابراین اگر از راه پیشینی در ورد عدل خداوند قضاوت کنیم ودلایل جواز خدا را بر شر اثبات کنیم مشکلی پیش نخواهد آمد،زیراهمین که شر واقع شده دلیلی است بر این که خدا آنرا مجاز دانسته است.
معنی و ملاک عدل الهی:
عدالت در نظر لایب نیتس صفتی در کنار سایر صفات نیست،بلکه ترکیبی از حکمت و خیر خواهی او است.خداوند با علم مطلق خود به همه امور ممکن آگاه است و چون اراده وی همواره به خیر تعلق میگیرد،بهترین جهان ممکن را خلق می کند که عین عدالت است.
شروراز دیدگاه لایب نیتس:
لایب نیتس از فیلسو فان اتمیست یا خوش بین است و در سیستم تئودیسه خویش میکوشد تا از طریق مفهوم" بهترین جهان ممکن" نشان دهد که نه تنها شرور در عالم با خوبی خداوند سازگار است ،بلکه لازمه وجود بهترین جهان ممکن نیز هست.
نتیجه:
ذات باری تعالی که رحمان و رحیم و حکیم مطلق و فیاض علی الا طلاق است،نظام جهان را برمحور عدالت انشا نموده است،به این معنا که استحقاقهای یک موجود برای دریافت وجود یا کمالات وجود را به او عطا فرموده و همه ذات هستی در بهره مندی از این افاضه خداوندی یکسان و برابر باشند.
شبهاتی از جمله شرور بر عدل خداوند وارد ساختهاند که به  را حتی رد میشوند،می گوییم خداوند انبیا را برای دو کار قرار داده است ،یکی کاری معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند که شیطان بزرگ است و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند .
حکومت اسلامی اقامه عدل می کند در عین حالی که معنوی ات را تصحیح می کند و ترویج میکند،و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستسم باید به این سیره مستمر آنها ایمان داشته باشیم .
بنا بر این با این طرز نگاه در می یابیم که خداوند عادل و قادر مطلق است و اگر شروری در این عالم وجود دارد بنا بر مصلحت است و برای این جهان لازم و ضروری است بطوریکه بدون آنها دنیا دچار اختلال و نابسامانی می شد.
فهرست منابع:
1.آملی،محمد تقی،رساله صفات جمال و جلال،تهران
2. جوادی آملی،عبد الله،شرح حکمت متعالیه،ج2،الزهرا،1368
3.روح الله،خمینی،چهل حدیث،طه،1366
4.---------------،عدل از دیدگاه امام خمینی، امام (ره)،تهران،1387
5.-------------،صحیفه نور،فرهنگ وارشاد اسلامی،تهران،1368
6.-------------،ولایت فقیه،امام(ره)،1376
7.رضایی،مهین،تئودیسه و عدل الهی،گلستان،1380
8. ری شهری،محمد،عدل در جهان بینی توحید،مهر،قم،بی تا
9.سبحانی،جعفر،منشور عقاید امامیه،امام صادق(ع)،قم،1376
.طوسی،نصیر الدین،اخلاق ناصری،فراهانی،تهران،134410
.فروغی،محمد علی،سیر حکمت در اروپا،دلارنگ،تهران،138411
کلینی،شرح اصول کافی،ترجمه،محمد باقر کمره ای،مطالعات  تحقیقات فرهنگی،1366.12
مدرس موسوی بهبهانی،علی،معارف اسلامی،تهران،1365.13
. مسجد جامعی،علیرضا،پژوهشی در معارف امامیه،فرهنگ و ارشاد اسلامی،تهران،138014
.مطهری،مرتضی،عدل الهی،حسینیه ارشاد،تهران،134915
16.----------------،مجموعه آثار،ج1،صدرا،1387


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 274 بازدید
بازدید دیروز: 231 بازدید
بازدید کل: 2860477 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]