بر نیکوترین این امّت از کیفر خدا ایمن مباش که خداى سبحان فرموده است : « از کیفر خدا ایمن نیستند ، مگر زیانکاران » و بر بدترین این امت از رحمت خدا نومید مگرد . که خداى سبحان فرموده است : « همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران » . [نهج البلاغه]
مقالات
توحید در توکل و خوف رجاء قسمت اول
شنبه 90 مرداد 8 , ساعت 10:10 صبح  

عنوان: توحید در توکل و خوف رجاء
پژوهشگر: فاطمه سلطان زاده
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
توحید یعنی ایمان به خدا و یگانگی خداست سر سلسله ی تمام عقاید دینی ،توحید و اعتقاد به خداست و انواع مختلفی دارد توحید ذاتیریا،صفاتی،توحید در عبادت و توحید افعالی است و توکل از جمله مقامات مقربان است و درجه ان بزرگ است و شرایط آن ایمان است و درجات آن مختلف است و خوف و رجاء دو بال ایمانند که مؤمن با این دو بال به سوی رضوان می پرد
کلید واژه:
توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی ،خائف
مقدمه:
این تحقیق که در رابطه با توحید، توکل و خوف و رجاء است در صفحات اول به توضیح توحید و انواع آن می پردازد و سپس به توضیح توکل و درجات آن و خوف و رجاء می پردازد میپردازیم و سپس به بررسی این که آیا رابطه ای بین توحید و خوف و رجاء به قرار هست؟ یا نه
مسئله عظمت توکل: اگر تصور شود، توکل به معنای بریدن از کار و کوشش و جهد و مجاهدت و زحمت و ریاضت و روبراه شدن تمام امور بدون توجه به نظامات  عالی خلقت و منهای قیام به حقوق خود و خلق است تصوری صد درصد باطل و اندیشه ای صد در صد جاهلانه و شیطانی است . رزاقیت حضرت حق و اینکه این  رزاقیت را برخود  واجب فرموده به این معنا نیست که دست از همه بندگان و از همه امور بردار و گوشه ای به ذکر و تسبیح بنشین و هیچ مسؤلیتی  را نپذیرد و در عین این عزلت و بریدگی به انتظار روزی رسیدن و درست شدن کارها باش . جهان آفرینش جهان کار و فعالیت و زحمت و کوشش و جهاد و ریاضت است، تمام عناصر هستی از کوچک ترین اتم گرفته تا گسترده ترین کهکشانها در کار و فعالیت اند که اگر این همه کار و کوشش و این همه حرکت و فعالیت نبود از نظام هستی خبری باقی  نمی ماند . رزّاقیت و ولایت و محبت حضرت او به عباد و به خصوص به بندگان مؤمن هیچ منافاتی با کار و کوشش  ندارد که در دنبال کار و کوشش  رفتن و قیام به حقوق امر واجب حضرت اوست ، نهایت این که کار و کوشش باید براساس مقررات او و توجه به حلال و حرام و با تکیه و اعتقاد بر او و حضرت وی را در تمام امور وکیل گرفتن انجام گیرد تا امور به نتیجه مادی و معنوی برسد ، و حقیقت توکل جزء این نیست و جزء این نمی باشد ،  و در این توکل محض این دستور داده شده که انسان به زنجیر اسارت کفر و شرک دچار نشود و پای از جاده ی  حق بیرون ننهد و از حلال به حرام و شبهه گرفتار نیاید و از ورع و پاک دامنی و یقین و اخلاص عاری نگردد.
انبیاء خدا برای بدست آوردن روزی به انواع کسب های حلال دست می زدند و به
وقت دچار شدن به مرض و درد به طبیب و دوا مراجعه می کردند، و به هنگام حمله دشمن دست دفاع و جهاد مقدس می بردند و در راه احقاق حق خود و اهل و
عیال نداشت بلکه اعتمادشان در تمام امور به حضرت حق بود و آن عین توکل بود و در عین حال آن بزرگوارن و همچنین ائمه طاهرین در رأس تمام متوکلان عالم بودند   .
این عالم و این جهان براساس نظام علت و معلول و سبب و اسباب قرار داده شده و بدون اتصال به سبب و اسباب رسیدن به مسبب و مسببات محال است چیزی که هست در این زمینه باید به دو چیز با تمام وجود توجه داشت که توجه به آن دو چیز علت تحقق توکل است . 1- باید با تمام همت از تکیه بر وسایل و علل و اسباب شیطانی اعم از علل بی جان و با جان پرهیز کرد تا وجود انسان منشا گناه و میدان باز کردن برای عصیان عاصی نشود و از این طریق به ستم و ستمگر و باز شدن راه برای نفوذ شیاطین کمک نگردد.
2-اسباب و وسایل را در امور مستقل ندارند و از مستقل دانستن هر امری بپرهیزد و در تمام برنامه ها توجه داشته باشد که تأثیر اسباب و علل  فقط و فقط به دست اراده و عنایت و توجه حضرت اوست ، آن جناب اگر بخواهد اتش به سوزاند می سوزاند  و دوا اثر کند اثر می کند و اگر نخواهد چیزی به نتیجه نمی رسد گر چه تمام عالم و عالمیان برای به نتیجه رساندن کار دست به دست هم بدهند چون انسان این دو حقیقت را در تمام جهات حیات لحاظ کند توکل را که حالتی روانی و حقیقتی قلبی است در جان خود تحقق داده و در صف متوکلان به حق قرار گرفته است . چون توکل حاصل شود، حکومت شیطان از خیمه حیات انسان برچیده شود و میل به گناه و گناهکار از دل برود و میدان زندگی از دخالت هوا و شهوت پاک گردد و آدمی از اینکه عمله شیاطین و دستگاههای ظلم شود نجات پیدا کند و همچون اولیاء حق در راه زندگی قدم بردارد و به هیچ کاری بدون وکیل گرفتن حق و اعتماد بر جناب او و طمع به لطف و عنایتش دست نزند   .
علمای علم اخلاق برای رسیدن به توکل راه هایی ارئه کرده اند که هر کدام عامل موثری برای کسب این فضیلت بزرگ اخلاقی است؛ از جمله ؛ توجه به توحید افعالی و اعتقاد به این که همه چیز  در این عالم مستند به ذات پاک خداست سرچشمه هستی اوست و کائنات از وجود ((ذی جود))او می باشد.مسبب الاسباب اوست و تأثیر هر عاملی به فرمان او میباشد همه موجودات ریز ه خوار خوان نعمت او هستند و از فضل و کرم او بهره می گیرد پس از تأمل در این امور به حالات گذشته خویش بنگرد و ببیند که چگونه خداوند عالم او را به نور هستی از ظلمت نیستی خارج ساخته و لباس زیبای وجود که ریشه همه موهبت ها است بر قامت او پوشانیده است . توحید مراتب و اقسام دارد : توحید ذاتی؛ توحید صفاتی، توحید افعالی ، توحید در عبادت. توحید ذاتی یعنی این که ذات پروردگار یگانه است مثل و مانند ندارد ، ما سوی همه مخلوق اوست و دون درجه ومرتبه او در کمال ، بلکه قابل نسبت به او نیست . آیه کریمه لیس کمثله  شیء    مبیّن توحید ذاتی است.توحید صفاتی یعنی صفات خداوند از قبیل علم؛قدرت،حیات، اراده، ادراک، سمیعیت، بصیریت، حقایقی غیر از ذات پروردگار نیستند، عین ذات پروردگارند به این معنی که ذات پروردگار به نحوی است که همه این صفات بر او صدق می کند و یا به نحوی است که آثار این صفات بر او مترتب است.
توحید افعالی یعنی نه تنها همه ذات ها بلکه همه کارها به مشیت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس او است توحید در عبادت یعنی جزء ذات پروردگار هیچ موجودی شایسته عبادت و پرستش نیست ،پرستش غیر خداوند مساوی است با شرک و خروج از دایره توحید اسلامی .توحید در عبادت از نظری با سایر اقسام توحید فرق دارد ، زیرا آن سه قسم دیگر مربوط است به خدا و این قسم مربوط است به بندگان به عبارت دیگر، یگانگی ذات و منزه بودنش از مثل و مانند و یگانگی او در صفات و یگانگی او در فاعلیت از شئون و صفات اوست اما توحید در عبادت یعنی لزوم یگانه پرستی، پس توحید در عبادت از شئون بندگان است نه ازشئون خداوند ولی حقیقت این است که توحید در عبادت نیز از شئون خداوند است زیرا توحید در عبادت یعنی پگانگی خداوند در شایستگی برای معبودیت پس او یگانه معبود به حق است .
کلمه لا اله الا اللّه همه ی مراتب توحید را شامل است و البته مفهوم ابتدایی آن ، توحید در عبادت است . توحید ذاتی وتوحید در عبادت جزء اصول اولیه اعتقادی اسلامی است ؛یعنی اگر کسی در اعتقادش  به  یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیستند .
ما معتقدیم که خداوند متعال پدید آورنده ی تمام جهان هستی است و آثار عظمت و علم و قدرت او در جبین تمامی موجودات جهان ، آشکار و هویدا است. ما معتقدیم هر چه که در اسرار موجودات این جهان بیشتر اندیشه کنیم به عظمت ذات پاک او
و وسعت علم و قدرتش آگاه تر میشویم و با پیشرفت علم و دانش بشری هر روز در های تازه ای از علم و حکمت او به روی ما گشوده می شود صفات جلال و جمال خداوند یکی دیگر از مباحثی است که در خداشناسی  و توحید مطرح میشود.
ذات پاک خداوند از هرگونه عیب و نقص پاک و منزه است و آراسته به تمام کمالات میباشد بلکه او کمال مطلق ومطلق کمال است و به تعبیر دیگر  هر کمال و زیبایی  در این جهان است از ذات پاک او سرچشمه گرفته. در قرآن کریم آمده است او خدای است که از هر گونه عیب و بدی پاک و منزّه است به کسی ستم  نمی کند امنیت بخش است، مراتب همه چیز است ، قدرتمندی شکست ناپذیر است که با اراد? نافذ خود هر امری را اصلاح میکند او شایسته عظمت است و منزه است از هر آنچه که با او مقایسه شود او خداوندی است خالق وبی سابقه، صورتگری بی نظیر و... اگر بخواهیم در صفات و جلال خداوند مطلب بیان شود بسیار است اما هان نکته بس که خداوند خالقی بی همتا و بی نظیر و یکتا است . هرچه توحید انسان بیشتر بشود یعنی خدا پرستی و معرفت انسان در باره خدا بیشتر شود توکلش به خدا بیشتر می شود قرآن کریم درباره ی توکل تأکید زیادی کرده است کسی که بر خدا توکل کند خدا همه امور او را کفایت می کند.
در آیات قرآن خدا انبیاء و پیروان آنها را متوکلین واقعی می داند و در مواردی هم آنها را امر به توکل میکند و نشانگر این است که تکیه و اعتماد فقط باید به خداوند  باشد توکل از مراتب توحید افعالی خداوند است که دیدگاه توحید ی لاحول و لاقوه الا... بیانگر آن می باشد هم چنین حقیقت توکل و حدود و درجات نیز مورد بررسی قرار گرفته است که حقیقت توکل چیزی غیر از آن نیست که انسان از چیزی غیر خداوند نترسد و حد توکل یقین میباشد هر چه یقین انسان در شناخت توحید و معاد بیشتر باشد یقین او بیش تر می شود با توجه اینکه نسبت توکل   انسان ها به خداوند متفاوت می باشد درجات توکل آن ها نیز فرق میکند و بزرگان علم اخلاق و احادیث سه درجه کلی برای توکل ذکر کرده اند انسان متوکل انسانی  با عزت و بی نیاز از دیگران است . انسان متوکل در برابر مشکلات صبور بوده و شانه از مسئولیت خالی نمی کند در سایه توکل از آرامش فکری و روحی برخوردار است با توکل با منبع قدرت لایزال الهی ارتباط پیدا می کند و از حامی و پشتیبانی قوی برخوردار است لذا هیچ گاه احساس ضعف و سستی نمی کند و با انگیزه ی قوی به انجام کارها می پردازد آثار دیگر توکل، شجاعت ، دوری از هرگونه کبر، نخوت و خود بینی میباشد اما اشکالاتی در رابطه با توکل مطرح  می باشد یکی از آنها  ارتباط توکل با سعی و تلاش انسان است،خداوند ابا دارد
از این که امور جهان بدون اسباب و علل جاری شود و دیگر این که حکمت خداوندی ایجاد می کند نظام علت و معلولی در جهان خلقت حکم فرما باشد. و این فکر بیهوده ای است که انسان با توکل قوای خود را تعطیل کرده و خود را به بی مسئولیتی زده و بعد بگوید بر خدا توکل کرده ام در حالی که کار و تلاش در قرآن و احادیث از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد و جزء عبادت به حساب می آید
اما مسئله دیگری که در رابطه با توکل مطرح می باشد بدست آوردن اعتماد به نفس است که امروزه تلاش روانشناسان بر این است که اعتماد به نفس را در انسان ها تقویت نمایند اما با نگاهی به آیات و روایات می بینیم در اسلام اعتماد به نفس مورد نکوهش قرار گرفته و قرآن می فرماید .شما مالک هیچ چیز از شئون زندگی خود نیستند حال این انسان چگونه به نفس خود مطمئن شود اگر اعتماد به نفس به معنی اعتماد به خود و نیروهای خود باشد .در جهت اینکه خداوند مرا انسان توانمندی آفریده تا بتوانم در برابر مشکلات و حوادث پایداری کنم امری مورد پسند است ولی اگر اعتماد به نفس به مفهوم خود را دیدن و خدا را فراموش کردن و مغرور بودن به نیرو و قوه خود باشد مسلماً از نظر اسلام  امری نکوهیده است.
انسانی که با خالق ارتباط دارد میداند هر لحظه فیض و رحمت الهی از او قطع شود چیزی از خود ندارد  پس چگونه میتواند به خود اعتماد کند به مالک و مدبر اصلی عالم خلقت است که به نفس آرامش بخشیده و باعث پیشرفت در کار می شود
و از سستی و کاهلی در هنگام بروز عوامل پیش بینی نشده می کاهد انسان متوکل تکیه گاه واقعی اش خالق هستی است و این را در عمل با انجام فرامین الهی به اثبات میرساند.
یکی از صفات بسیار بزرگ و عالی انسان،توکل است. منشأ توکل توحید است هر چه توحید انسان بیشتر بشود یعنی خدا پرستی و معرفت انسان درباره ی خدا بیشتر شود توکلش به خدا بیش تر می شود . قرآن کریم درباره ی توکل تاکید زیادی کرده است کسی که بر خدا توکل کند خدا همه امور را کفایت می کند روابط بین توکل به خدا و امید به خدا 1- توکل یکی از روابط بین خدا و انسان است . توکل رابطه ای است که انسان به خدا برقرار می کند این انسان است که به خدا توکل می کند یعنی کار خود را به او می سپارد و امور خود را به او تفویض میکند و به او تکیه کرده اعتماد مینماید و در مقابل خداوند نیز وکیل انسان متوکل می شود پس دو طرف این ارتباط همسان نیست.2- توکل مرحله ای متأخر از توحید ، ایمان، رجاء است انسان در ابتدا به خداوند به عنوان تنها مؤثر حقیقی در وجود و مسبب الاسباب معرفت پیدا می کند آنگاه به چنین خدائی ایمان می آورد سپس با  یاری او به خود امید پیدا می کند و بلاخره به او توکل کرده و کارهایش را به او می سپارد پس هر متوکلی موحد و مؤمن و راجی است اما لزوماً هر موحدی یا هر مومنی یا هر راجی به مقام توکل نرسیده است اگر چه توکل لازمه توحید و ایمان و رجای کامل است. 3- انسان برای رسیدن به اهداف خود با دو گونه اسباب و شرایط و موانع مواجه است . اسباب و شرایط  و موانع مادی و طبیعی و خارجی و اسباب و شرایط و موانع روحی و باطنی برای تحقق اسباب و شرایط نوع اول و رفع موانع طبیعی هر انسانی چه مؤمن و چه کافر چه متوکل و چه بی اعتقاد و به خدا و توکل
باید کوشش کند اعتقاد یا عدم اعتقاد او به تأثیر خداوند دخالتی در واقعیت خارجی فعل ندارد با تحقق اسباب و علل؛فعل محقق می شود چه انسان توکل به خدا کرده باشد چه نکرده باشد، بنابراین در این مرحله بین مؤمن و غیر مؤمن فرقی نیست و توکل واقعیت خارجی را عوض نمی کند. بنابراین متوکل همانند دیگر آدمیان    می باید سعی انسانی خود را مبدل دارد و نپذیرد که اعتقاد می تواند جانشین عمل شود . بدون عمل متعارف،توکل به مقصود دست نمی یابد پس توکل در حیات انسانی چکاره است.4- توکل انسان را عوض می کند روان او را تغییر می دهد
برای رسیدن به مقصود به ویژه مقصود های متعالی و برتر علاوه بر اسباب و شرایط طبیعی و مادی ،آمادگی روحی و روانی و تحقق اسباب و شرایط معنوی نیز لازم است در این مرحله بین مؤمن و ملحد تفاوت جدی مشاهده می شود انسان معتقد با اتصال به منبع لایزال هستی به قدرتی شگرف دست می یابد در واقع او پس از ایجاد اسباب طبیعی و رفع موانع مادی امور خود را به خداوند واگذار کرده یعنی با به رسمیت شناختن خداوند به عنوان مؤثر حقیقی ایجاد اسباب و شرایطی که فراتر از طاقت و اختیار انسانی است از او می طلبد و بر این باوراست که تفویض امور به خداوند و سپردن کارها به او برای وصول به مقصود کافی است واضع است که انسان بی ایمان از چنین توفیقی بی بهره است پس از توکل انسان به قدرتی دست می یابد که وصول مقصود تسهیل می شود این انسان است که قوی شده است  توکل تقویت روحیه مؤمن است پس نقش توکل درواقعیت خارجی از طریق تغییر جان آدمی است نه اینکه با توکل جهان مستقل از انسان تغییر کند.5-توکل نیرو می دهد،امید می افزاید ، برکت می آفریند ، توفیق میدهد . افسردگی ، بی تفاوتی ، یأس و سرخوردگی در انسان متوکل راه ندارد چنین انسانی نه از گذشته خود غمگین می شود نه نسبت به آینده ترسان است.
ایمان و توکل آدمی را نسبت به سیطره شیطان بیمه می کند شیطان و لشگریانش بر مؤمن، موحد متوکل راه نفوذی ندارند. مثلاً نماز یکی از حقوق اسلام برگردن مسلمانان است و بلکه ستون دین است . اگر ستون خیمه ای بیفتد آن خیمه سقوط می کند و با طناب و میخ های اطراف (احکام دیگر اسلام ) راست نمی شود اما اگر ستون آن افراشته شود ، خیمه راست گشته و می توان با طناب و میخ های اطراف ان را محکم تر نمود. نماز بدون خواندن سوره فاتحه درست نیست مجموع بیش از صد کتاب آسمانی در چهار کتاب تورات ، انجیل ، زبور و قرآن خلاصه شده است این چهار کتاب نیز در قرآن خلاصه شده و خلاصه ی قرآن سوره ی فاتحه می باشد و آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین خلاصه ی سوره ی فاتحه و به عبارتی خلاصه ی تمام کتب آسمانی است زیرا بیان گر هدف خلقت که همانا عبارت خداوند است می باشد .
توکل از جمله مقامات مقّربان است و درجه ی آن بزرگ است لیکن علم آن در نفس خویش باریک است و و عمل به آن دشوار است و اشکال وی از آن است که هر که هیچ چیز را جزء حق تعالی اثری بیند در توحید آن نقصان است  خدای تعالی همه را به توکل فرمود و آن شرط ایمان کرد . حقیقت توحید که بنای توکل بر آن است توکل حالتی است از احوال دل و آن  ثمره ی ایمان است و ایمان را آثار بسیار است ولیکن توکّل از جمله ی آن بر دو ایمان بناست یکی ایمان به توحید و دیگر ایمان به کمال لطف و رحمت . توحید بر چهار درجه است . درجه ی اول آن است که به زبان لا اله الّا اللّه بگوید و به دل اعتقاد ندارد و این توحید  منافق است . درجه ی دوم آنکه معنی این به دل اعتقاد دارد به تقلید چون عامی یا به نوعی از دلیل چون متکلّم . درجه ی سوم آنکه به مشاهده ببیند که همه از یک اصل می رود و فاعل یکی بیش نیست و هیچ کس دیگر را فعل نیست این نوری است که در دل پدید می آید که در دل آن نور این مشاهده  و حاصل  می آید . و کمال توحید درجه ی چهارم آن است که جزء یکی را نبیند و همه را خود یکی بیند و یکی شناسد و صوفیان این را توحید فنائی گویند .بدان که توحید منافق به زبان و توحید عامی به اعتقاد و توحید متکلّم به دلیل .
پیدا کردن ایمان دیگر که بنای توکل بر آن است .توکّل مبنی بر دو ایمان است یکی توحید ودیگر آنکه بدانی که آفریدگار وی است وهمه به وی است رحیم وحکیم ولطیف است و شفقت او از شفقت و مهربانی مادر بر فرزند بیشتر است و عالم و هر چه در عالم است بر وجهی آفریده است از کمال و جمال و لطف و حکمت که ورای این ممکن نبود  . توحید یعنی ایمان به خدا است سر سلسله ی تمام عقاید به خدا است در کلمات حضرت امیر (ع) هم هست ((آوّلُ الدین معرفتهُ)) اول دین ، پایه دین ، ریشه دین خدا شناسی است  از نظر کلی سه راه درباره اثبات وجود خدا ذکر شده است یا وجود دارد . ما معتقدیم هر سه راه هم راه های درستی است . 1- راه روانی و یا فطری است 2- راه علمی و یا شبه فلسفی 3- راه فلسفی است راه اول که راه روانی و فطری است به این صورت است که از راه وجود خود انسان؛ خدا را اثبات کرده اند به این معنا که گفته اند احساس وجود خدا در انسان هست یعنی در فطرت و در خلقت هر کسی یک احساسی و یک تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خود به خود انسان را به سوی خدا می کشاند.
از این جهت مثل خدا و انسان مثل مغناطیس و آهن است یک چیزی وجود دارد به نام مغناطیس که یک چیز دیگری را به نام آهن راجذب می کند.اما آن راههای دیگر که یک راه  را ما عرض کردیم راه علمی است ولی گفتیم شبه فلسفی راه علمی که علمی محض بخواهد باشد برخلاف نظریه ی بسیاری از افراد محال است که بتواند خدا را به انسان معرفی کند چون علم کارش این است که پدیده های عالم را به انسان نشان می نمایاند . یعنی باید شئ کوچک باشد تا علم بتواند ان را نشان بدهد. علم می تواند یک عنصر از عنصرهای طبیعت را برای انسان کشف کند. امّا راه سوم راه فلسفی راهی است که اصلا در ان راه احتیاج نیست که ما مخلوقات  و واقعیات موجود و محسوس را پایه قرار بدهیم اینها هم نباشند ما با یک نوع محاسبه با یک نوع تقسیم ذهنی و عقلی خدا را اثبات می کنیم این دیگر فلسفی محض میشود .
انسان برای تکامل اختیاری آفریده شده است و در این جهان با اعمال نیک و بد خویش سعادت یا شقاوت آخرتش را تحصیل می کند پس باید از رابطه افعال خود با نتایج اخروی آنها آگاه باشد تا بتواند آزادانه انتخاب کند و یا به تعبیر دیگر، لازم است بداند چه کاری خوب است و باید انجام دهد و چه کاری بد است و نباید انجام دهد. و چون عقل انسان برای کشف این روابط به طور دقیق مفید نیست حکمت الهی اقتضا میکند که راه دیگری برای تحصیل این علم در دسترس بشر قرار داده که آن راه همان راه وحی و نبوت است. ضرورت نبوت برای این است که گاهی انسان در مواردی که عقلش هم برای درک مسائل کافی است در اثر عواملی غافل می شود مثلاً عقل انسان برای اثبات وجود خدا و برای توحید کافی است ولی گاهی شرایط اجتماعی طوری است که کارایی خودش را از دست می دهد یعنی جوّ اجتماعی خاصی به وجود می آید که انسان از این حقیقت غافل می شود و عقلش را در راه اینکه توحید حق است یا نه به کار نمی گیرد . این واقعّیتی است که کم و بپش قابل پذیرفتن است . فرض کنید بچه ای در خانواده ای متولد شده که از روزی که چشم باز کرده پدر و مادرش را بت پرست یافته است وقتی وارد محیط مدرسه شده آنجا هم تعالیم شرک آمیزی به او القاء میکند . ذهن بچه با این شبهات خو گرفته ؛ جو اجتماعی هم کمک کرده و اصلاً بخشی از توحید و خدا پرستی هم به کوشش نخورده است. در چنین شرایط و اوضاع خیلی طبیعی است که چنین فردی مشرک بار بیاید و اصلاً این مسأله هم به ذهنش نیاید که آیا راه صحیح است یا باطل .
مسئله توحید از مهمترین مسائل ادیان است و اگر این دو برای کسی حل نشود به طور کلی راهی برای سعادت آخرت نخواهد داشت در چنین مسائلی می بینیم که گاهی شرایط اجتماعی به گونه ای است که انسان از آنها غافل میشود. این خدایی که انسان زا برای سعادت آخرت آفریده است؛ سعادتی که در گرو ایمان با خدا میداند که برای انسان ها شرایطی پیش می آید که از این مسائل به کلی غافل
می شود حکمت او اقتضا می کند که در چنین شرایطی مصلحینی، معلّمینی، مذکّرینی  بفرستد که مردم را متوجه مطلبی که فطرتشان  به آنها شهادت میدهد و عقلشان به آن مطلب دلالت میکند و او غافل شده است. آیات قرآن در خصوص هدف بعثت انبیاء روی این دو موضوع تکیه کرده که پیامبران را فرستادیم تا مردم را دعوت به توحید کنند با اینکه خود توحید از راه عقل ثابت می شود و قرآن هم برهان عقلی برای توحید اقامه می کند و می فرماید:هدف از بعثت انبیاء این بود که مردم را به توحید دعوت کنند . ندای همیشگی قرآن  این است افرادی که ایمان آورده اند و می خواهند به جای سربسپارند و دل ببندند تنها باید بر خدای قادر حکیم دل بندند و سر سپارند هیچ کس امکان و نعمتی از خود ندارد هر چه در
دست کسی ببینیم امانتی است که خدای ولی النعم به او داده و هر زمان بخواهد از او باز پس می گیرد . به این جهت همه ی مردم فقیر به درگاه آن غنی  با لذاتند   که حتی در وجود خود نیز امانت دار خدای بزرگ هستند. نسبت توکل به ایمان در آیه و علی اللّه فلیتو کل المؤمنون و  تصویر شده است و بر خداوند میباید مؤمنان توکل کنند دراین آیه توکل به مثابه یک وظیفه ایمانی معرفی شده است. توکل مقامی فراتر از ایمان و البته لازمه ی کمال است ایمان و توکل آدمی را نسبت به سیطره ی شیاطین بیمه می کند شیاطین و لشگریانش بر مؤمن موحد و متوکل راه نفوذی ندارند.
در باب توکل و اینکه این حقیقت عالی روانی ریشه در ایمان به حق دارد، بسیار گفته و نوشته اند ، محصول و نتیجه تمام آنها در این چند جمله مفید و مختصر است. حسّ و عقل حکم می کند:جهان جای تکاپو و تلاش است، به اضافه حس و عقل آن اندازه آیات و روایات در این باره وارد شده است که حتی احتیاج بذکر نمونه ای هم از آن ها حس نمی شود ، فقط کافی است که به این آیه شریفه توجّه شود که می فرماید:و اِن ایس الانسان الّا ما سَعیَ و انَّ سَعیَهُی یُری  برای انسان نیست مگر آنچه کوشیده؛و انسان بزودی نتیجه کار خود را خواهد دید. در توکّل تکیه بر غیر خدا وجود ندارد؛ زیرا فقط خداست که طرف توجه انسان است؛ البته هیچ کس منکر نیست .که انسان بایستی در همه شئون خود خداوند را مورد توجه قرار بدهد ؛ولی هنگامی که درست دقّت کنیم خواهیم دید که کار و کوشش به حسب
قوانین طبیعت که جلوه گاه مشیّت خداوندی است ؛ بهترین وسیله توجه به خدا واطاعت از دستورات او است که نیروی بازوی خدادادی را به کار می اندازد، و در راه معاش خود و دیگران با تقلایی که می کند بهترین عبادت را انجام می دهد
مرد اگاه هرگز نیرو پرست نیست مرد با  ایمان می داند که سبب ساز تمام سبب ها خدا است؛ بلکه سر تا پای وجود او از خدا است . امام جعفر صادق (ع) فرمود : به هر کس سه چیز عنایت شد از سه چیز نسبت به او دریغ نشد ، به هر کس دعا دادند از بهرش اجابت نهادند ، به هر که شکر گذاری دادند ؛ بر نعمتش افزودند، به هر کس توکل دادند ،کفایت امور به او عطا نمودند سپس فرمود: آیا خواندی قرآن را که هر که بر خدا توکل کند او را حضرت حق بس است ، و اگر شکر کنید برشما بیفزایم؛مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم . توکل دارای نتایجی است مانند کمال؛ توحید؛ حصول مرتبه رضا و برقراری مقام عبودیت و از این آثار ملکوتی کسی بهره  نمی برد جزء آن که در توکل ثابت قدم باشد. و برگشت توکل به اختیار و مقدم داشتن دیگری است بر خود، یعنی دیگری را به جای خود انتخاب کردن و امور خود را به وی واگذار نمودن ، و ناچار شخص متوکل در برنامه توکل خود توجه به یکی از دو امر پیدا می نماید ، یا توجه او به معلول و فوائد و محصول توکل است. و آن به وجود آمدن و به دست آوردن اموری است که از توکل حاصل میشود ؛ مانند تحصیل فوائد و منافع بیشتر و اظهار طاعت و عبودیت و اقناع نفس خود در مقابل امور جاری و یا آثار و لوازم معنوی دیگر.

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 137 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859788 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]