عنوان: علیت از نظر کانت و غزالی
پژوهشگر: حسن عفتی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
مساله علیت از کهنترین مشغولات ذهن انسان بوده است اهمیت و بداهت این اصل بدان جاست که آن را به عنوان فطرت عقل در برابر فطرت دل به کار میبرند. در اهمیت علیت همین بس که بشر را به نسبت دادن به پدیدههای طبیعی به ارباب انواع و ار واح طیبه سوق داده بود علتهای خیالی را پذیرفتند تا از گرداب ص دفه رهایی یابند چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
در این تحقیق برآنیم تا علیت از دیدگاه کانت و غزالی را مورد بررسی قرار دهیم و منظور آنان از علیت را درک کنیم.
تفسیر علیت در مقام شرط واقتران
در نظر غزالی اشیایی که با هم ارتباط دارند دو دسته اند، تضایفی ، شرط ومشروط، اقترانی.
1-تضایفی:در این حالت از فرض وجود وعدم یکی؛فرض ووجود عدم دیگری لازم می آید زیرا دو امر متضایف ؛یا یکدیگرراقوام می یابند مثل رابطه بالا وپایین
2-شرط ومشروط؛ اگر دو شیی با هم رابطه داشته باشند که از نفی یکی؛نفی دیگری لازم آید ویکی بر دیگری تقدم داشته باشد بین آنها رابطه شرط ومشروط برقرار هست،مثلا رلبطه علم وحیات رابطه مشروط است ،زیرا حیات شرط وجود علم وشرطهمان است که وجود مشروط از آن لازم می آید؛اما وجود مشروط به واسطه آن نیست ؛بلکه از آن وبا آن است وجود مشروط بدون شرط غیر معقول هست زیرا تحقق مشروط بدون شرط با حکمت مغایرت دارد ؛
3- اقترانی ؛مثلا نوشیدن وسیراب شدن ؛ملاقات آتش وسوختن ؛طلوع آفتاب ونور؛بریدن گردن ومرگ ؛رابطه اقترانی هست بریدگی مرگ ومرگ هردو مخلوقند که به حکم عادت با هم اقتران دارند ؛برخی از امور مقارن بر طبق عادت تکرار می یابند وبرخی دیگر تکرار نمی شوند (الاحیا علوم دین ؛ج2؛ص26)
ادله رد علیت
نقدهای که غزالی بر علیت وارد می کند از دو منظر قابل بررسی است؛نخست نقدهایی که غزالی بر خود اصل علیت وارد میکند ؛دوم نقدهایی که بر پیوند ضروری علی ومعلولی وارد می کند پیش فرض غزالی در رد علیت فلسفی آناست که علت یا فاعل همیشه دارای علم وآگاهی است وچون موجودات طبیعی از علم وآگاهی برخوردار نیستند بنابراین عنوان فاعل یا علت رانمی توانبه هیچ یک از موجودات طبیعی نسبت داداین پیش فرض غزالی بی سابقه است غزالی در معنای فاعل نوعی آگاهی می گیرد وچون این آگاهی در موجودات طبیعی قابل مشاهده نیست ؛بنابراین در میان موجودات طبیعی علیت وفاعلیت وجود (تاریخ فلسفه در اسلام؛ص170)
انگیزه های نفی علیت
1.قدرت مطلق خداوند؛در نظر اشاعره خداوند مالکی هست که قدرت مطلقه او سرسر گیتی را فرا گرفته وهیچ جایی از نظام هستی از سلطخ قدرت او خارج نیست (محصل افکار متقدمین ص 126)او خالق همه موجودات حادث است و روا نیست که آنجه را اراده نمی کند ؛بیافریند(محصل افکار متقدمین ص 126)
در نظر غزالی قبول رابطه علت ومعلولی با توحید تعارض دارد غزالی برای اینکه بر توحید افعالی تاکید ورزد ؛رابطه علت ومعلولی در جهان را در پای آن قربانی میکند؛ پیش فرض غزالی این است که رابطه علت ومعلولی باتوحید افعالی تعارض دارد ودر مقام گزینش ؛باید یکی از آنها را فدای دیگری کرد وی علیت را نفی میکند تا هر چه بیشتر حوزه توحید افعالی را گسترش دهد ؛در نظر غزالی شیطان با دو روش می خواهد شرک رابه دل راه دهد:یکی از راه نگریستن در اختیارات حیوانات ودوم نگریستن در جمادات ؛مانند اعتماد به ابر در فرود آمدن باران(تهافت الفلاسفه114)
2؛توکل به نظر غزالی توکل به خدا به دوسبب ضعیف میشود :اعتقاد به فاعلیت؛ جمادات ؛اعتقاد به اختیار انسان .
به باور وی هر دو اعتقاد فاسدند ؛زیرا همه حیوانات وجمادات تحت سیطره و قبضه خداست ؛همانند تسخیر قلم در دست کاتب ؛به این ترتیب غزالی در مفهوم توکل ؛سلب علیت فاعلی رااز اشیای طبیعی را جای می دهد؛
3.یکی از مهمترین عللی که باعث شده تا اشاعره وغزالی با شدت تمام علیت را رد کند امور معجزه بوددر نظر غزالی معجزه با اراده الهی ربطی وثیق دارد ودر واقع فاعل معجزه ؛ارده مستقیم الهی است.به عبارتی دیگر اگر کسی معتقد باشد که آتش صرفا می سوزاند ؛در این صورت نمی تواند باور کند که ابراهیم خلیل الله در آتش انداخته شود ؛اما نسوزد؛به عبارتی دیگر غزالی رابطه علیت را انکار میکند تا جا برای مداخله معجزه آسای خداوند در روند طبیعت باز کند. (احیاءعلوم الدین ج4ص426)
رد رابطه ضروری علت ومعلول
غزالی می گوید که وقتی دو پدیده به طور مکرر در پس هم می آیند ؛باعث می شود که یک عادت ذهنی در نفس ما تکوین یابد وما از روی عادت بین دو پدیده رابطه ضروری برقرار می کنیم(تاریخ فلسفه در اسلام ص170)
در صورتی که معجزه تکرار وتوالی به تکوین ؛وآنگاه عادت ذهنی نتیجه نمی دهد که به این رابطه ضروری عینی دو پدیئه حکم کنیم.آنچه از سخنان غزالی بر می آید این است له غزالی رابطه ضروری در مقام معرفت شناسی را قبول می کند اما رابطه ضروری بین دو پدیده را در مقام هستی شناختی ؛بر نمی تابد. در نظر غزالی رابطه ضروری در جایی مصداق دارد که از اثبات یک چیز ؛اثبات چیز دیگر و از نفی یک چیز ؛نفی چیز دیگر لازم آید(تهافت الفلاسفه ص114)
مفهوم و تعریف علیت:
ژان ول میگوید: در عصر جدید، علت تا حدودی به دو معنای مختلف گرفته شده است در یکی اهمیت بیشتری به توالی زمانی معلول نسبت به علت داده شده است و در دیگری نسبت ضرورت عقلی میان معلول و علت بیشتر ملحوظ بوده است.
((کانت از وجود بماهو وجود بحث نمیکند لذا به اصل علت وجود یک چیز نمیپردازد بحث او متوجه وجود بماهو زمانمند است از این رو فقط از علت تغییرات در جواهر مادی بحث میکند کانت براساس تغییر اعراض و تعینات جوهر و توالی زمانمند علیت را چنین تعریف میکند: علیت آن است که وجود اعراض و تعینات یک جوهر از نظر زمانی مسبوق به حالتی در زمان سابق باشد که یک شرط در آن زمان سابق وجود آنها در زمان دیگر (لاحق) طبق یک قاعده موجب شود: (فلسفه کانت، ، ص176)
علیت در تقسیمبندی احکام:
کانت رابطه علت و معلول را رابطه ترکیبی میداند کانت تقسیمبندی جدیدی از قضایا یا اقدام به دست میدهد تا به کمک آن هم ترکیبی بودن مفاهیم فاهمه و هم ضرورت و کلیت آنها را به اثبات برساند. تقسیمبندی کانت مربوط به قضایا نیست بلکه به اقلام مربوط میباشد زیرا وی مقولات را از صورت منطقی حکم بدست میآورد و حکم، کار فاهمه است: مرتبه قضیه از حکم متأخر است زیرا قضیه به زبان نزدیکتر است، قضایای تحلیلی کانت همان قضایایی است که هیوم آنها را حاکی از روابط میان تصورات میدانست: قضایای تحلیلی همه ضروری الصدق هستن زیرا فقط بر اصل عدم تناقض متوقفاند و ضرورت و کلیتشان بر اصل عدم تناقض و اصل این هانی توضیح میشود.( علیت از نظر کانت ص 123)
(علیت به عنوان مقوله فاهمه)
در مباحث فاهمه هدف اصلی او این است که نشان دهد چگونه علوم تجربی امکانپذیرند حیات و موجودیت این علم منوط است به قواعد و قوانین کلی و نظام منطقی این قواعد:
کانت: به دنبال تفکیک بین نومن و فنومن از طبیعت و علوم طبیعی معنای دیگری ارائه میدهد کانت میگوید: طبیعت، نفس الامر اشیاء نیست زیرا ذاتیات اشیاء نه مقدم بر تجربه قابل شناختن هستند و نه متأخر از آنها، مقدم بر تجربه علم به ذاتیات اشیاء و نفس الامر اشیاء امکان ندارد زیرا با تحلیل مفاهیم یعنی با صرف اتکاء به اصل عدم تناقض و قضایای تحلیلی چنین عملی به دست نمیآید. متأخر از تجربه هم چنین علمی ناممکن است زیرا قانون و قاعده از آن حیث که کلی و ضروری نیست از تجربه به دست نمیآید آن چه در واقع از تجربه حاصل میشود این است که چه وجود دارد و چگونه وجود دارد و هرگز این نیست که باید بالضرور چنین باشد و نه به نحو دیگر. از این رو کانت میگوید «طبیعت، وجود اشیاء است از حیث تعین آن وجود بر حسب قوانین کلی به عبارت دیگر او معتقد است طبیعت، پدیدارهای اشیاء است زیرا فقط پدیدارها را میتوان موضوع بحث قوانین کلی قرار داد: «تحلیل استعلایی عبارت است از تجزیه و تحلیل کل شناخت پیشین به عناصری که خود فاهمه میدهد( سنجش خردناب ص134)
در فلسفه کانت علیت، جوهر، امکان ... به عنوان مفاهیم عقلی مطرح نیستند بلکه باید به عنوان مفاهیم فاهمه نظر کرد. تفاوت فاهمه با عقل در این است که فاهمه مقولات را فقط در قلمرو پدیدارها اطلاق میکند فاهمه قوه حکم در قضایای ترکیبی پیشین است اما عقل قوه حکم در قضایای تحلیلی پیشین، قلمرو و ظرف عقل محض خود عقل محض است اما قلمرو همه پدیدارها میباشد. کانت معتقد است مهمترین عامل معرفت و شناخت «ترکیب» است ترکیب تمثلات به طور کلی محصول قوه خیال است و ما از آن آگاهی اندکی داریم کارکرد فاهمه این است که این ترکیب را در قالب مفاهیم پیشین میریزد و از این طریق ما میتوانیم به علم واقعی دست یابیم زمانیکه ما تمثلات را در کلیترین وجود خود ترکیب میکنیم به مفاهیم محض فاهمه نیاز داریم. (فلسفه نقادی کانت 78)
نتیجه
لازمه پذیرش سخنان غزالی این است که جریان علیت به طور کلی پذیرفته شود ولی باید توجه داشت که جریان مذکور منحصر در صورتهای متعارف نزد ما نیست بلکه صورتهای دیگری دارد که در عین غیرمتعارف بودن عینا از همان قوانین شناخته شده و مضبوط علت و معلول پیروی میکند پذیرش این مطلب در بحث حاضر اهمیت فراوان دارد.
بازگشت کلیه محالات به اصل عدم تناقض است و آنچه به نحوی مستلزم جمع میان وجود و عدم باشد محال غیرمقدور و خارج از توان امت و آنچه بدین گونه نباشد ممکن مقدور و در قملرو قدر است:کانت گاهی علیت را با قوه فاعلی در جوهر یکی دانسته و ذیل تمسل دوم علل و معالیل همزمان را پذیرفته این دو معنای علیت با هم ناسازگارند کانت فقط از علیت و قوه فاعلی در اشیاء بحث کرده است زیرا همانطور که گذشت بحث از علل مادی و صوری که با ذ ات اشیاء و فی انفسها مربوط میشود به طور کلی خارج از قلمرو شناخت عینی میداند او از علت غایی در نقد قوه حکم و از علیت و اراده در فلسفه اخلاق بحث میکند که در این تحقیق مجال نمیطلبد.
در بحث علیت در جوهر: او میکوشد علیت فاعلی را با نیرویی که در جوهر نهفته است توجیه کند نه با تحلیل مفاهیم محض که به دور میانجامد کانت مطالبی را بیان میکند: مثل این که از طریق فعل یک جوهر و تأثیر آن در حالات جوهر دیگر، دوام آن را نتیجه میگیرد و این که تغییر به موضوع ثابتی نیاز دارد آنچه کانت میخواهد اثبات کند توالی ضروری یا به اصطلاح او توالی مطایق با یک قاعده است.
منابع و مآخذ:
1- غزالی ابوحامد (1361) تهافت الفلاسفه، ترجمه حلبی علی اصغر ـ انتشارات دانشگاه تهران
2- بخشایش رضا علیت از دیدگاه کانت، انتشارات بوستان قم1387
3- رازی فخرالدین محمد ؛محصل افکار متقدمین؛مطبع الحسینیه 1323
4- غزالی ابوحامد محمد؛الاحیاءعلوم الدین ؛دارالمعرفه
5- د؛پور؛ ت؛ج؛تاریخ فلسفه در اسلام ترجمه عباس شوقی چاپ موسسه مطبوعاتی تهران 1363
6- ایمانویل کانت سنجش خرد ناب ناشر امیر کبیر 1362
7- کریم مجتهدی؛ فلسفه نقادی کانت؛ ناشر امیر کبیر 1385
8- کورنر اشتفان ؛فلسفه کانت؛مترجم عزت الله فولاد وند ؛ناشر خوارزمی 1367
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |