دانش، پرده ای جلوگیر از آفت هاست . [امام علی علیه السلام]
مقالات
رابطه قضا و قدر با اختیار انسان قسمت دوم
یکشنبه 87 خرداد 19 , ساعت 8:50 صبح  

تاثیر دعا
 
همان خدایی که تقدیر نخستین را نوشته این را نیز مقدر کرده که هرگاه رو به سوی او آوریم و دعا کنیم و یا در کار نیکی پیشقدم گردیم سرنوشت ما دگرگونی پیدا کرده وسرنوشت دیگری جانشین سرنوشت نخستین می گردد . عامل تغییر و واژگون کننده سرنوشت منحصر در دعا نیست بلکه قرآن مجید با بیانی روشن یادآور می شود که ایمان و تقوی سرنوشت را دگرگون ساخته روی امتی که از نظر زندگی در مضیقه به سر می بردند درها رابازمی کند (اعراف:95)هر گاه اهل منطقه ای ایمان بیاورند و پرهیز کار شوند درهای آسمان به روی آنها باز می شود .
قوانین و نظاماتی که بر جهان حکمفرما می‏باشند غیر قابل تغییر و تبدیل‏اند.  موجودات طبیعت در تغییر و تبدیل‏اند، اما نظامات طبیعت‏ ثابت و سرنوشت آنها را تغییر می‏دهد. نظامات طبیعت نه متغیرند و نه متکامل، ثابت یکنواخت‏اند. قرآن کریم از این نظامات لایتغیر به" سنت الهی "تعبیر می‏کند و می گوید:
«سنة الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا»( احزاب/.
سنت الهی تغییرپذیر نیست، سنت الهی قابل برگرداندن نیست .
اینکه تا مردمی با ابتکار خودشان در اوضاع و احوال خود تغییری ندهند، خداوند اوضاع و احوال عمومی آنها را عوض نمی‏کند، سنت لایتغیر الهی است:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد/.11.

«و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا»( اسری/.16).
اینکه اگر مردمی به ایمان مجهز باشند و شایسته عمل کنند، در میدان‏ تنازع بقا گوی سبقت را خواهند ربود و خلافت زمین در اختیار آنها قرار خواهد گرفت، سنت قطعی و تغییرناپذیر الهی است:

«وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض‏ کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم»(نور/.55 ).

اینکه عاقبت و نهایت ظلم و بیدادگری، ویرانی و تباهی و نابودی است، سنت تغییر ناپذیر الهی است:

«و تلک القری اهلکناهم لما ظلموا و جعلنا لمهلکهم موعدا»(کهف/.59).
دعا درشب قدر

 مى گویند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از خیر و شر و ولادت و مرگ و خلاصه هر چه تا شب قدر سال آینده با آن مواجه مى شوند، تقدیر و معین مى گردد . اگر چنین باشد، هر کس سرنوشتش تا سال آینده مشخص است . بنابراین، در دایره همین سرنوشت معین حرکت مى کند و اختیارى از خود ندارد; زیرا با توجه به سرنوشتى که در شب قدر برایش رقم خورده، حرکت کرده است . بنابراین، زندگى جبر مطلق است; مخصوصا با عنایت به این که شب قدر هر سال تکرار مى شود، انسان از ولادت تا مرگ در سرنوشتى از پیش تعیین شده حرکت مى کند; اختیارى از خود ندارد .
 .1 منظور از شب قدر چیست؟

 
(1) در این شب که شب نزول قرآن به شمار مى آید، امور خیر و شر مردم و ولادت و مرگ و روزى و حج و طاعت و گناه و خلاصه هر حادثه اى که در طول سال واقع مى شود، تقدیر مى گردد . (2) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى شود . عبادت در آن شب فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است . (3) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى گردد . امام باقر - سلام الله علیه - مى فرماید: "انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا; در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایى مى شود
پس شب قدر شبى است که (1) قرآن در آن نازل شده است، (2) حوادث سال آینده در آن تقدیر مى شود، (3) این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى گردد . بنابراین، مى توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است
.
2. معناى قدر و تقدیر چیست؟

قدر در لغت به معناى اندازه و اندازه گیرى است . تقدیر نیز به معناى اندازه گیرى و تعیین است . اما معناى اصطلاحى قدر عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آنبه عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز قدر نام دارد . یعنى در نظام آفرینش هر چیزى اندازه اى خاص دارد و هیچ چیز بى حساب و کتاب نیست . جهان حساب و کتاب دارد، بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده و گذشته و حال و آینده آن با هم ارتباط دارد . استاد مطهرى در تعریف قدر مى فرماید: " . . . قدر به معناى اندازه و تعیین است . . . حوادث جهان . . . از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آن ها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است . پس در یک کلام قدر به معناى ویژگى هاى طبیعى و جسمانى چیزها است که شامل اندازه و حدود و طول و عرض و موقعیت هاى مکانى و زمانى آن ها مى گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در بر مى گیرد . این معنا از روایات استفاده مى شود; چنان که در روایتى از امام رضا - سلام الله علیه - پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ فرمود: "تقدیر الشى ء طوله و عرضه; اندازه گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: "هندسة شى ء من طول و العرض و البقاء; اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا.
. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى یعنى هدایت آن ها به سوى مسیر هستى شان که براى آن ها مقدر گردیده است و در آن قالب گیرى شده اند

3.تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است . "اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه اى تحتم و قطعیت ضرورى و قطعى خود را و همچنین تقدر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است .اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرما است و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست . اما علل موجودات مادى ترکیبى از فاعل و ماده و شرایط و عدم موانع است که هر یک تاثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تاثیرها قالب وجودى خاصى را شکل مى دهند . اگر تمام این علل و شرایط و عدم موانع کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى دهد که از آن در متون دینى به قضاى الهى تعبیر مى شود . اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى هاى وجودى اش را مى سازد و در متون دینى از آن به قدر الهى تعبیر مى شود . پس این که مى گویند در شب قدر همه مقدرات تقدیر مى گردد، معنایش آن است که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده روشن و اندازه گیرى مى شود . این اندازه گیرى حتمى نیست; زیرا در عالم طبیعت رخ مى دهد که جهان تغییر است و شرایط و موانعى خاص دارد . در این عالم، وجود اشیا تنها در صورتى قطعیت مى یابد که علت تامه شان موجود شود; یعنى تمام شرایط موجود و همه موانع مفقود گردد و فاعل نیز تاثیر بخشد .

با توجه به مقدمه فوق، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیارى آن ها روشن مى شود . قدر یعنى پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر این پیوند دقیقا اندازه گیرى مى گردد . اولا، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر مى شود; و ثانیا، رابطه این پدیده ها با علل خود روشن مى گردد . خداوند متعال چنان مقدر کرده است که بین اشیا رابطه اى خاص برقرار باشد; مثلا بین عزت و دفاع از کیان و ذلت و پذیرش ستم . هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز مى شود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل مى گردد . این تقدیر الهى است . یا بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضى گناهان مثل قطع صله رحم و دادن صدقه رابطه بر قرار کرده و فرموده است: هر کس طول عمر مى خواهد باید در این قالب قرار گیرد . آن که این شرایط را مهیا کرد، طول عمر مى یابد و آن که در این امور کوتاهى کرد، عمرش کوتاه مى گردد . پس در افعال و کردار اختیارى بین عمل و نتیجه که همان تقدیر الهى است، رابطه مستقیم وجود دارد . انسان تا زنده است، جاده اى دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار کمیل بن زیاد نخعى، که صاحب سر امیر مؤمنان - سلام الله علیه - مى گردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم، مى شود . دو برادر از یک پدر و مادر، یکى سعید و دیگرى شقى . بین تقدیر الهى و اختیار آدمى هیچ منافاتى وجود ندارد، زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یکى از علل و اسباب است و قدر جانشین اراده و اختیار آدمى نمى شود تا همچون عروسک خیمه شب بازى جلوه کند . در کردار اختیارى، بین کردار و تقدیر رابطه مستقیم از نوع رابطه شرایط و معدات با معلول وجود دارد و در افعال اختیارى ما، یکى از عوامل و اسباب و علل، فعل اختیارى انسان است

دیدیم که جهان بر اساس نظم ریاضى برپا شده است و هر پدیده اى علت و سبب خاص دارد. ما به دلیل این که در بند زندگانى مادى محصوریم، از گذشته و حال و آینده بى خبریم و جریان حوادث و پدیده ها برایمان نامعلوم است و گرنه تقدیر الهى بى حساب و کتاب نیست و بر اساس نظمى خاص قرار دارد . آن که با حسن اختیار خود کردار نیک انجام دهد یا مخلصانه دعایى بخواند، نتیجه آن را در این جهان مى بیند و آن که بر اثر سوء اختیار گناهى مرتکب شود، نتیجه تلخ آن را مى چشد
 
پس این که فرموده اند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از مرگ و زندگى و ولادت و زیارت و . . . تقدیر مى شود، همگى با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است که اختیار یکى از علل و شرایط آن به شمار مى آید . به این دلیل است که سفارش شده آن شب مخصوص را به شب زنده دارى و عبادت و دعا سپرى کنید، تا این عمل در آن شب خاص که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الهى را فراهم آورد . چنین نیست که اگر کسى در طول سال کارى انجام داد، این تقدیر را تغییر ندهد; زیرا تقدیر تغییرپذیر است و با توجه به مقدمات آن تغییر مى کند .
نکته آخر این که خداوند مى داند هر چیز در زمان و مکان خاص به چه صورت و با توجه به کدام شرایط و علل تحقق مى یابد و مى داند که فلان انسان با اختیار خود، کارى خاص انجام مى دهد . فعل اختیارى انسان با وصف اختیارى بودن متعلق علم ازلى خداوند است که در شب قدر و بلکه در تمام زمان ها به امام زمان - سلام الله علیه و عجل الله تعالى فرجه الشریف - منتقل مى شود . این امر با اختیار منافات ندارد و حتى بر آن تاکید مى ورزد.( مانند علم معلم به دانش آموزان.)در شب قدر همه کردار اختیارى انسان با وصف اختیارى بودن مقدر و اندازه گیرى و قالب بندى مى شود . خداى عالم به علت ها، بر اساس نظم خود ساخته، اشیاى این جهان را برنامه ریزى مى کند و اختیار یکى از مبادى این جهان مادى است
  
نتیجه
 
اینکه انسان باید یا دارای سد در سد اختیار باشد یا سد در سد تابع جبر - درست نیست. یعنی این دو حالت تنها گزینه های موجود نیستند. انسان در جاهایی دارای اختیار هست و در جاهای دیگر تابع جبر است.
در جهان نیروهایی دست اندر کارند که در زندگی و سرنوشت انسانها اثر میگذارند.
تا آنجا که میدانیم انسانها همیشه با این نیرو ها در نبرد و مبارزه بوده اند و امروزه هم هستند.

در این مبارزه با نیروهای طبیعت انسان هرزمان اندکی پیشروی کرده است و در این راه مغز و نیروی خرد و اندیشه اش پرورش یافته است که این همان جنگ افزار و ابزار انسانها با نیروهای طبیعی میباشد.

 انسانها - مانند دیگر جانداران دارای یک دایره ی اختیارها هستند و در درازای زمان این دایره را گسترش داده اند و اینکار همچنان دنباله دارد.
مسلما بیماری ها و مرگ بزرگترین نیروهای طبیعی بوده و هستند که اختیار انسانها را محدود میکنند.
نیروهای دیگر هم هستند که انسانها هنوز هم با آنها دست و پنجه نرم میکنند - مانند توفان - خشکسالی - زمینلرزه ...که تا اندازه ای انسان ها به آنها پیروز میشوند ولی نه سد درد سد...
پس جنگ همچنان ادامه دارد و انسان برای خودمختاری اش همچنان میجنگد و اندک اندک پیشروی میکند و دایره ی اختیار اش را گسترش میدهد.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... علل و عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند نیز این چنین مقرّر کرده است.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد .امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم» یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه می‌کند. و آن چیزی را که صحیح می دانسته، صحیح نبوده، یا آن چیزی را که علت می پنداشته،‌ علت واقعی نبوده است.
به این نکته نیز، باید توجه داشت که عوامل مؤثر در کار جهان که مجموعاً‌ علل و اسباب جهان را تشکیل می دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار می روند،‌ منحصر به امور مادی نیستند. یک سلسله امور معنوی نیز وجود دارد که در تغییر و تبدیل سرنوشت بشر مؤثر است. رفتار و کردار بشر حساب و عکس العمل دارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «عدد کسانی که به واسطة گناهان می میرند،‌از آنان که به واسطة‌سر آمدن مدت عمر جان می سپارند، بیشتر است، و شمار کسانی که به سبب نیکوکاری، زندگی دراز می یابند، از آنان که با عمر اصلی خود زندگی می کنند، فزون تر است».
بنابر آن چه گفته شد روشن گردید که انسان در تمام کارهای ارادی اش مختار و آزاد است و دخالت قضا و قدر الهی در سرنوشت انسان به این است که خداوند این موجود را مختار آفریده و اراده کرده که او در انتخاب سعادت یا شقاوت آیندة خویش مختار و آزاد باشد و سرنوشت خویش را به دست خود رقم زند. قرآن کریم تصریحاً‌ و تلویحاً آزادی بشر را مورد تأکید قرار داده و فرمود: «ما انسان را هدایت کردیم. یا سپاس گزار است یا ناسپاس».«هر کس خواست ایمان آورد و هر که خواهد کفر ورزد».«خدا وضع هیچ مردمی را عوض نمی کند مگر آن که آن‌ها وضع خود را تغییر دهند
 
فهرست منابع ومآخذ :
انسان و سرنوشت                         استاد مطهری
عدل الهی                                  استاد مطهری
خیرالاثردر رد جبروقدر                 حسن حسن زاده آملی
جبر و اختیار                              صدر المتالهین شیرازی
رساله خلق العمل                         خواجه نصیر طوسی
رساله جبر واختیار                       خواجه نصیر طوسی
سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه         جعفر سبحانی


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 153 بازدید
بازدید دیروز: 239 بازدید
بازدید کل: 2852482 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [801]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]