موضوع : علیت از دیدگاه غزالی
پژوهشگر: زینب آزاد مقدم
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
نظریه عادت یا توجیه قانونمندی طبیعت
متکلمان اشاعره می دانستند که با انکار هر گونه رابطهای علی هر نوع تحول غیر منتظره در طبیعت و جود دارد همان طور که غزالی اشاره کرد،احتمال دارد کتابی را که در منزل گذاشته ایم تبدیل به یک انسان نوجوان شود.
متکلمان اشاعره برای چارهجویی از این لوازم باطل و مستحیل،نظریهای به نام عادت اختراع کرده اند تا از ورود این لوازم محال ممانعت کنند. مطابق این نظریه خداوند قادر مطلق گرد و نه عالم طبیعت را طوری میچرخاند که اشیاء خارجی در حالت سابق خود باقی مانده و انقلاب و تحولی خلاف انتظار از آن ها سر نزند.
وقتی عقل انسان، این سنت و روش الهی را در طبیعت مشاهده میکند، احتمال تغییر و تحول در طبیعت را صفر رسانده و اگر چه انجام آن را به سوی باری تعالی ممکن بداند.
اشاعره نظریه عادت را در تمام عالم طبیعت ساری و جاری می دانند مگر در معجزههای انبیای عظام، که در آن جا معتقدند، عادت خداوند به نحو دیگری به طبیعت تعلق گرفته است از این جهت است که بر معجزه وصف خارق العاده اطلاق شده است.
غزالی معتقد است که ذات واجب اراده قدیم دارد و فاعل با اراده است هر چه می خواهد میکند و هر چه را نخواهد به وجود نمیاورد و عالم قدیم نیست و مسبوق به عدم میباشد اما حکما به قدم عالم معتقدند و جهان را با وجود قدیم بودن محتاج میبینند.
علیت و صانع بودن خداوند نسبت به جهان:
به نظر غزالی بزرگترین مشکل تحلیل فلسفی علیت و پذیرش ضرورت علی از سوی فلاسفه این است که این تحلیل مانع بوده خداوند نسبت به جهان خلقت را نفی میکند.
غزالی تصریح میکند که فلاسفه مدعیاند که جهان خلقت صانع و فاعلی دارد که خداوند فاعل و صانع آن و جهان خلقت صنع و فعل حضرت حق است.
او از سه بعد مختلف ادعای آن ها را بررسی میکند و می گوید این ادعای آن ها نادرست است و در واقع تحلیلهای آنها نه تنها نمیتواند وجود صانع حکیم را اثبات کند بلکه منجر به انکار وجود صانع یعنی حضرت حق می شود ابعاد سه گانه تحلیل غزالی عبارتند از : 1-بررسی تحلیل فلاسیفه از حیث فاعل 2- بررسی تحلیل فلاسفه از حیث فعل 3- بررسی تحلیل حکیمان از حیث نسبت مشترک بین فعل و فاعل چون تنها بررسی مسئله نخست مربوطه به یکی از مشکلات تحلیل فلسفی علیت است، ما تنها به همین بعد اول اکتفا کرده و از دو بعد دیگر صرفنظر میکنیم.
بررسی تحلیل فلاسفه از حیث فاعل از سوی غزالی: غزالی میان فاعل و سبب فرق قائل میشود و میگوید در سبب بودن چیزی برای چیز دیگر، اراده، اختیار علم و آگاهی شرط نیست مثلا می توانیم بگوئیم چراغ سبب روشنایی و خورشید سبب نور است اما موقعی می توانیم بگوییم چیزی نسبت به چیز دیگر فاعل است که فعل از او با اراده، اختیار وعلم به مراد صادر شود.
بر همین مبنا غزالی میگوید: استناد فعل به جمادات از روی حقیقت درست نیست جز این که حمل بر مجاز شود چون فعل حقیقی آن است که از روی اراده صورت گیرد.
غزالی برای این ادعا چنین دلیل می آورد: اگر ما امر حادثی را فرض کنیم که در پیدایش خود به امر نیازمند باشد که یکی ارادی و دیگری غیر ارادی است عقل، فعل، را به ارادی نسبت می دهد و در لغت نیز چنین است زیرا اگر کسی انسانی را در آتش بپندارد و بمیرد به انسان قاتل گویند نه آتش، با این که سبب مباشر، آتش است اگر کسی به آتش هم قاتل بگوید در واقع نوعی استعاره به کار برده است پس مشخص شد که فاعل کسی است که فعل از او با اراده و اختیار و علم از او صادر می شود از طرفی براساس نظریه رابطه ضروری میان علت و معلول و طرح نظام فیض در سلسلهی طولی، پیدایش موجودات از خدا امری ضروری است وخدا کاری غیر از این نظام موجود نمیتواند موجود نمی تواند انجام دهد.
به بیان دیگر از لوازم نظریه ضرورت علی این است که رابطه خدا با موجودات، مثل رابطه سایه با شخص و نور با خورشید امری ضروری و اضطراری است و این به معنای نفی اختیار الهی است وقتی اختیار از خدا سلب شد براساس تبیین قبلی دیگر نمی توان خدا را فاعل جهان هستی نامید.
ابن رشد در نقطهای مقابل غزالی ادعا کرده که اگر کسی رابطه ضروری میان علت و معلولی را انکار کند در واقع این انکار موجب انکار صانع بوده خدا نسبت به موجودات جهان میشود.
ابن رشد میگوید وقتی ما روابط ضروری میان علت ومعلول را انکار کردیم و مدعی شدیم که روابط میان اشیاء صرفا مبتنی بر اقتران واحتمال است، یکی از احتمالات این است که شیء صرفا براساس اتفاق و صدقه به وجود آید و هیچ سببی در پیدایش آن دخیل نباشد این مسئله را می توان تعمیم داد و درباره کل جهان هستی نیز مطرح کرد و گفت که جهان خلقت صرفا براساس اتفاق به وجود آمد و هیچ سبب و علتی که روابط ضروری با جهان خلقت داشته باشد و جود ندارد لذا وجود صانع به طور کلی منتفی می شود.
ابن رشد میگوید با این مبانی که اشاعره پذیرفتهاند، هرگز به این اشکال نمی توان پاسخ داد.
علیت و مسدود شدن راه شناخت خدا:
یکی دیگر از انتقادات کلامی ابن رشد بر غزالی و متکلمانی که رابطه ضرورت میان علل ومعالیل را انکار میکنند و به جای آن از اقتراق میان حوادث سخن میگویند آن است که انکار به مسدود شدن راه شناخت خدا منجر می شود.
ابن رشد میگوید اگر کسی علیت را در میان موجودات عالم طبیعی (شاهد) انکار کند و دیگر نمی تواند خدا را بشناسد، زیرا ما از طریق روابط علی که میان موجودات در عالم خلقت (شاهد) وجود دارد به وجود خدا پی میبریم.
ما اگر رابطه بین پدر، مادر و فرزند را بررسی کنیم مشاهده میکنیم که میان پدر ومادر و فرزند نوع خاصی از رابطه علی برقرار است.
به همین قیاس اگر در وجود پدر و مادر نیز تامل کنیم میبینیم که وجود آنها نیز از خودشان نیست و آنها نیز خود معلول هستند.
از این نوع رابطه علی در عالم طبیعت میان موجودات، حکم میکنیم که چون مجموعه معلول هستند احتیاج به علتی دارند که موجود همه آنها باشد.
در این حکم نهایی ما از عالم مشهود به علت ماوراء طبیعی و خدا پی بردهآیم حال اگر ما بر این باور باشیم که میان اشیاء در عالم مشهود هیچ رابطه علی و جود ندارد بلکه میان آنها چیزی جز (اقتراق مطلق) وجود ندارد مثلا آب هیچ نقشی علی دراز بین برده تشنگی و غذا هیچ نقشی در از بین برده گرسنگی ندارد. بلکه فقط خوردن آب همزمان با از بین بردن تشنگی و خورده غذا همزمان با از بین رفتن گرسنگی است، بر این معنا دیگر اشاعره نمی تواند ادعا کنند که هر فعلی در این عالم مشهود دارای فاعل است. پس وجود فاعل در این عالم مشهود نفی می شود و نفی وجود فاعل در عالم (شاهد) به نفی وجود فاعل در عالم (غایب) منجر می شود چون ما از وجود فاعل در شاهد به وجود فاعل در غایب حکم میکنیم. پس ابن رشد مدعی شده است که انکار رابطه علیت از نوعی که فلاسفه تقریر میکنند به نفی صانع بوده وخداوند منجر می شود نه اثبات آن.
شک غزالی تا لحظهی مرگ
دکتر ضیاء موحد بحث درباره موضوع کاربرد غزالی از منطق موجهات در تحلیل علیت را این گونه آغاز کرد مساله بر سر این است که علت و معلول روابط شان ضروری است یا نه مثال محبوب غزالی پنبه و آتش بود که آیا سوزاندن در طبیعت آتش است یا سوختن در طبیعت پنبه است و آیا هر جا آتش باشد این ضروری است.
اگر ضروری را با تعریفی که میگوییم بررسی کنیم گذر کردن ابراهیم از آتش و اژدها شده است عصا وعلم خدا به جزئیات غیر ممکن است و مساله خیلی پر عواقب تر است غزالی دو راه دارد یکی این که منکر ضرورت شود و دیگر این که بر سلسله علت و معلول جوری دست بگذارد که به آن آسیبی نرسد و حتی معجزه ممکن باشد و جالب این که غزالی هر دو راه را رفت.
راهی که خیلی معروف است راه انکار ضرورت است زیرا این ضرورت یک تعبیر زمانی نیز دارد، که از فارابی شروع شده و در نظریات ارسطو هم هست پس ضروری دائم الوجود است و ابن سینا می گوید: هر ضروری دائمی است اما هر دائمی ضروری نیست و اگر این مفهوم را قبول کنیم هیچ چارهای جز این که قبول کنیم رابطه ضروری وجود ندارد. این جا نظریه خلق افعال اتفاق می افتد و در هر مورد خداوند سوزندگی را در آتش و سوختن را در بنیه خلق میکند.
ابن رشد معتقد است نفی علیت در نفی علیت خلاصه نمیشود سیستم فلسفی که ابن رشد بدان معتقد است تماما به علیت وابسته است و در صورتی که علیت زیر سوال برود تمام فلسفه زیر سوال رفته و با نابودی علیت تمام احکام فلسفه نابود می شود. او معتقد است غزالی با قدم گذاشتن در راه نفی علیت، به نفی طبایع پرداخته است و نفی طبایع منجر به نفی حکمت می شود و نفی حکمت نفی علم است وبدین ترتیب کل فلسفه نابود می شود ممکن است غزالی خشنود باشد که چنین کاری کرده ولی نزد ابن رشد گناه کبیره است که نباید مرتکب میشده او میگوید فیلسوف اصلا نباید کاری به معجزات داشته باشد و قدمای فلسفه هم این کار را نمیکردند زیرا اینها جزء مبادی سرایع است.
ابن رشد، استدلالات غزالی را سفسطی خوانده است و گفته این سفسطه است که بگوئیم رابطه علت ومعلول در میان موجودات دیده نمی شود.
نقد دوم ابن رشد برغزالی این است که او درباره مسائل وعلل ذاتی چه میگوید برای ابن رشد این طبیعی است که هر چیز یک طبیعتی دارد و این طبیعت مخصوص صدور افعال شی است ولذا علت آنها نیز به شمار می آید و اگر این طبیعت را از شی بگیری دیگر شی باقی نمی ماند و اگر این طبیعت نفی شود ولذا با نفی طبیعت شیء وحدت شیء نفی می شود و با نفی وحدت شیء وجود آن نفی می شود وزمانی که وجود نفی شود عدم پدید می آید و عدم شیء با وجودش یکسان می شود نکته دیگر هم این است که شما با نفی علیت، نفی تعقل کرده اید معنی عقل این است که آدمی علت ها را بشناسد پس اگر علت در کار نیست، عقل هم در کار نیست. با نبود علل عقل هم بیکاری می شود و بود و نبودش یکسان می شود با این نکته اسم گذاری اشیاء در طبیعت هم زیر سوال می رود و دیگر از بین می رود او در جای دیگر نفی علیت را نفی علم میداند و میگوید علم همان علم به روابط ضروری میان اشیاء است زمانی که نفی ضرورت صورت گیرد برهان نیز برداشته می شود زیرا که برهان نیز مربوط به ضروریات می شود عبدالکریم سروش میگوید: غزالی نمیگوید علیت بی معناست بلکه دیده نمی شود زبان غزالی زبان علی است و برای نفی علیت از آن بهره می برد و این کار برد زبان علی عادت فطری ماست. و ما گریزی از علیت نداریم.
نتیجه:
غزالی مخالف اصل علیت نیست چون در عمل هم تسلیم علیت هستند ضرورت علی را انکار میکند یعنی مخالف تاثیر اجسام و طبایغ در یکدیگر است.
او معتقد است که خداوند فاعل مطلق است و او مقرر کرده است که از فلان چیز اثر خاصی سر بزند و اگر آثار مختلف است به خاطر تفاوت قوابل است وگرنه فیض خداوند علی الاطلاق است و به همه تعلق میگیرد.
آنچه در هستی رخ میدهد بدون هیچ واسطهای ناشی از اراده و مشیت حق تعالی است و موثری در وجود و ایجاد جز خداوند نیست
و عللی که وجود اشیاء به حسب ظاهر به آنها مرتبط است اسباب و علل حقیقی نیستند مدخلیتی در وجود اشیاء ندارند بلکه آنها اسبابی عادی هستند که سنت و عادت الهی بر آن قرار گرفته که این اسباب را ایجاد میکند و سپس به دنبال آنها مسببات آنها ایجاد میگردد و همه آن ها به طور مستقل بدون ترتب و توقف برخی بر برخی دیگر از جانب خداوند صادر میشوند.
اما ابن رشد معتقد است که انکار ضرورت علی به انکار تعقل و تفکر میانجامد سایر فلاسفه در باب اهمیت بحث علیت سخن ها گفته اند همین بسنده است که ملاصدرا گفته اذا ثبت مساله العله و المعلول، صح البحث و ان ارتفعت ،ارتفع مجال البحث
فهرست منابع و ماخذ:
1-علیت از دیدگاه اشاعره و هیوم، سید صدر الدین طاهری، چاپ فرهنگ تهران، زمستان76
2-منطق و معرفت در نظر غزالی، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، تهران انتشارات امیرکبیر، 1370
3- علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان تجربهگرا،عین الله خادمی، چاپ قم، 1380
4- مقاصد الفلاسفه ،ابوحامد محمد غزالی، ترجمه دکتر خزائلی، چاپ تهران، دی 1338
5- تهافت الفلاسفه،ابوحامدغزالی، ترجمه علی اصغر حلبی،چاپ دانشگاه سال 1361
6- اصل علیت در فلسفه و کلام ، محمدحسن قدردان قراملکی ،چاپ قم،سال زمستان 75
7- مباحث المشرقیه،فخرالدین رازی جلد 1 چاپ قم، سال 1411 هجری
8- مجموعه مصنفات شیخ اشراق، اثر شهاب الدین یحیی سهروردی، مقدمه و تصحیح هانری کربن ،جلد 1، چاپ تهران، سال 1372
9- اسفار، صدالمتالهین شیرازی، جلد 2
10- علیت از دیدگاه متکلمان مسلمان عین الله خادمی
11- مباحث فی الفلسفه العربیه الغزالی و ابن رشد، نجیب مغول،بیروت مکتب اسطواره، 1962
12- النجاه، الالهیات، ابن سینا، با ویرایش و دیباچه محمدتقی دانش پژوه،چاپ سال 1357
13- شک غزالی تا لحظه ی مرگ، مینا شاهمیری، مقاله، روزنامه اعتماد، 19 اسفند 1387، شماره 1908
14- الکشف عن المناهج الادله فی عقاید المله،ابن رشد
15- علیت و مسائل کلامی مترتب برآن، مقاله،محمد مهدی معتمدی،اینترنت
16- ملل و نحل، عبدالکریم شهرستانی، ترجمه افضل الدین ترکه به تصحیح جلال نائینی، تهران 1355ه. ش
17- شرح مقاصد، تفتازانی ،جلد 2
18- شرح مواقف قاضی عضد الدین ایجی جلد 8
19- مجموعه رسائل فلسفی، صدرالمتالهین، تحقیق و تصحیح حامد ناجی اصفهانی- انتشارات حکمت، چاپ دوم 1378، 20 اسفار صدر المتالهین شیرازی جلد 3
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |