معنی و کاربرد زبان دینی
پژوهشگر: فاطمه بی غم
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
باور به این نوع گزاره ها (دینی یا غیر دینی) با دو مسئله روبروست:
الف. اقامه دلیل بر صحّت محتوای آنها
ب. وضوح تفصیلی محتوای آنها به گونه ای که روشن شود چه اوضاع و احوالی با محتوای آنها سازگار و یا ناسازگار است.
این دو مسئله در مورد گزاره های دینی با شدت بیشتری مطرح می شود، تا جایی که این شدت ابهام، محتوا و صعوبت اثبات صدق گزاره ای دینی جمعی را به این موضوع کشانده که «واقعی بودن و متافیزیکی بودن» این قضایا را منکر شده، بگویند: «ما تنها به خدا باور داریم، نه اینکه به وجود موجودی متافیزیکی اذعان داشته باشیم.»
در واقع، مشکل بنیادین گزاره های کلامی این است که این گزاره ها به دلیل بی معنا بودن، ناممکن هستند و اشکال بی معنایی این گزاره ها را از دو طریق می توان توجیه نمود:
1. چون این گزاره ها تحقیق ناپذیرند، پس بی معنا هستند.
2. یا به طور دقیق تر، می توان گفت: اصول و مبانی که متدّینان برای تفسیر این گزاره ها بر آنها تکیه می کنند، هر یک با دیگری متعارض بوده و با هم متناقض اند که در نتیجه، به بی معنایی و نامفهومی این قضایا می انجامد.
کرمبای به تبیین گزاره های کلامی و بیان اشکال در ناحیه موضوع و محمول این گزاره ها می پردازد و یادآور می شود که گزاره های دینی، هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ محمول با نوعی «خلاف قاعدگی (بی هنجاری) و پیچیدگی روبرو هستند که روی هم رفته، می توان آن را «خلاف قاعدگی صوری» نامید. کرمبای در تبیین خلاف قاعدگی در ناحیه موضوع، می گوید: «تمام گزاره های کلامی ـ برحسب تعریف ـ درباره خدا هستند. پس ما می توانیم بگوییم «خدا» موضوع برای تمام این گزاره هاست.
دومین نوع خلاف قاعدگی صوری جملات دینی در محتوای این قضایاست. کرمبای معتقد است: بر فرض که در ناحیه موضوع این قضایا ابهامی نباشد، نمی توان از ابهام در ناحیه محمول و محتوای این قضایا در امان بود. مشکل از آنجا ناشی می شود که ما کلماتی مانند دوست داشتن و پدید آوردن را در جملاتی همانند «خدا انسان ها را دوست دارد» و «خدا جهان را پدید آورده است» به معنایی متفاوت با استعمال روزمرّه آنها به کار می بریم که منشأ بروز دو مشکل می شود:
الف. اینکه چگونه می توان ثابت کرد این گزاره ها واقعی (ناظر به واقع) هستند تا در نتیجه، صدق و کذب داشته باشند.
ب. اگر این واژه ها در معنای روزمرّه خودشان به دلیل مشکل انسانوار نگاری به کار نروند، چه معنایی را به این واژه ها نسبت دهیم؟
کرمبای معتقد است: این بی هنجاری ها (خلاف قاعدگی ها) در ناحیه موضوع و یا محمول، ویژگی لاینفک گزاره های کلامی است و چاره ای جز این نیست; چراکه در این گزاره ها ما درباره «موجودی بکلی دیگر» صحبت می کنیم و ویژگی رازآلود بودن این موجود، سبب پیدایش چنین ابهاماتی است و این امر را نمی توان دلیل بر عدم خدا و یا توتولوژیک بودن یا ابراز احساس شمردن گزاره های کلامی گرفت; چراکه «ویژگی های صوری» یک قضیه، متکفّل «تنقیح متعلّق باور» ماست، نه متکفّل اثبات و اقامه دلیل بر صحّت مدعای ما. بدین روی، از عدم توفیق یک قضیه در تنقیح مدعای خود، نمی توان ابطال آن مدعا را نتیجه گرفت. پس از منظری دیگر، این خلاف قاعدگی مقتضای ذاتی این نوع گزاره هاست. او سپس در پاسخ به این سؤال که «آیا گزاره های کلامی تکذیب پذیرند یا خیر»، معتقد است: عقاید دینی در اصل، تکذیب پذیرند، اگرچه بالفعل تکذیب نشوند، و این نشان می دهد این احکام تهی نیستند، هرچند که در عمل، شواهد مناسب موجود نباشد.
کرمبای تمثیلی را عرضه می کند بدین گونه: در نوشتن یک مقاله، ممکن است احساس کنیم جمله مفروض نوشته شده از ادای صحیح مقصود ما قاصر باشد، بدون آنکه در همان حال، بتوانیم جمله صحیح را تعیین نماییم. همین حالت در برخورد ما با جهان وجود دارد. احساس ما از تناهی و امکان جهان، موجب ناخرسندی عقلانی ما نسبت به جهان می شود و از این رو، ما تصور مبهمی از حوزه مدلول «خدا» به عنوان آنچه به نوعی رخنه ها و نقایص مورد تجربه ما را می پوشاند، داریم. طلب کردن چیزی بیش از این، بی توجهی به تفاوت های ذاتی خدا با سایر موجودات و اسرارآمیز بودن ذاتی اوست، و خدایی که اسرارآمیز نباشد خدای ادیان نخواهد بود.
. تحقیق پذیری اخروی; جان هیک: در پاسخ به تحدّی فلو و دیگران، جان هیک (John Hich) به ارائه دیدگاه خود می پردازد. دیدگاه او مبتنی است بر این واقعیت که مسیحیت شامل اعتقاداتی در باب جهان آخرت نیز هست.
برای شرح و بررسی این دیدگاه، ابتدا ذکر چند مقدّمه ضروری است:
1. قابلیت تحقیق اقوال و گزاره های واقعی همانند اثبات منطقی آنها نیست. هسته مرکزی مفهوم تحقیق پذیری از بین بردن نوع زمینه ای برای تشکیک عقلی است. اینکه قضیه P اثبات گردد به این معناست که چیزی رخ می دهد که بیان می کند Pحقیقت دارد. در اینجا، به پرسش پاسخ مثبت داده می شود به گونه ای که دیگر جایی برای تشکیک عقلی درباره آن نمی ماند.
2. گاهی ضروری است که خود را در وضع خاصی قرار دهیم یا به عنوان شرط لازم تحقیق پذیری، عمل خاصی را انجام دهیم. برای مثال، این ادعا را که «در اتاق مجاور میزی وجود دارد» تنها با رفتن به اتاق مجاور می توان تصدیق و اثبات نمود; بدین روی، باید خاطرنشان کرد که اجباری برای انجام چنین کاری نداریم.
3. بنابراین، گرچه «تحقیق پذیری» معمولا به معنای «قابلیت اثبات از طرف عموم» است، با این حال، نمی توان نتیجه گرفت که هر قضیه خاص تحقیق پذیری در حقیقت، از طرف همه قابل رسیدگی خواهد بود یا قابل اثبات از جانب همه است.
4. یک حکم ممکن است در صورت صدق، در اصل قابل تحقیق باشد; اما در صورت کذب، علی الاصول قابل ابطال نباشد. برای مثال، به این قضیه توجه کنید: «سه عدد هفت متوالی در عددهای اعشاری مربوط به عدد P وجود دارد.» تا آنجا از ارزش این عدد می فهمیم که شامل مجموعه ای از سه عدد هفت متوالی نیست; اما چون این عمل می تواند تا بی نهایت ادامه یابد، همواره امکان دارد که یک هفت سه گانه در نقطه خاصی که هنوز هیچ کس در محاسبات خود به آن دست نیافته، به دست آید. از این رو، اگر این حکم درست باشد، ممکن است روزی قابل تحقیق گردد. اما اگر نادرست باشد هرگز نمی تواند ابطال شود.
5. فرضیه «استمرار حیات روح پس از مرگ قوای جسمی»، مورد دیگری از قضایا فراهم می سازد که اگر درست باشد، قابل تحقیق است; اما اگر نادرست باشد، قابل ابطال نیست. این فرضیه شامل این پیش گویی است که فرد پس از دوره مرگ جسمانی خود، تجربه هایی آگاهانه خواهد داشت که شامل یادآوری مرگ بدنی نیز خواهد بود.
جان هیک با ذکر تفصیلی این مقدّمه ها، تصور تحقیق پذیری اخروی را در قالب داستان تمثیلی بیان می کند.
پیش فرض جان هیک این است که گزاره های دینی و نقایض آنها در این دنیا، به لحاظ منطقی نه قابل اثبات است و نه قابل ابطال، و تنها در جهان دیگری است که صدق این گزاره ها معلوم می شود. از این رو، در این دنیا بین دیدگاه های موحّد و ملحد نظری تفاوتی نیست، بلکه تنها تفاوت عملی وجود دارد.
تمام تلاش هیک این است که اولا، با پذیرش معیار اثبات گرایان، گزاره های دینی را «معنادار» کند. ثانیاً، نشان دهد اگرچه به لحاظ نظری گزاره های دینی با نقایضشان یکسان هستند، ولی نتایج عمل این دو یکسان نیست و پذیرش گزاره های دینی،زندگی انسان را شیرین تر و تحمّل دردها و رنج ها را برای او آسان تر می کند.
نقد دیدگاه جان هیک:
1. اولین اشکالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا صرف اینکه «نفس باقی و جاوید است» گزاره های مربوط به خدا را اثبات می کند؟ به نظر می رسد، استمرار خودآگاهی یا بقای روح، تنها آن دسته از گزاره هایی را که به این امر مربوط است اثبات می نماید; مانند اینکه «انسان جاودانه است» یا «روح انسان پس از مفارقت از بدن باقی است.» ولی چه ملازمه ای بین اثبات این گزاره ها و گزاره هایی درباره خدا وجود دارد؟
2. اشکال دوم، رؤیت مجازی خدا و مشکل بازشناسی است. برای تحلیل معنای «رؤیت خدا در عالم دیگر» سه نظریه ابراز شده است:
الف. «رؤیت حقیقی خود خدا» که مشکل تحقیق پذیری تجربی را حل می نماید، ولی خود منشأ اشکالات و لوازم دیگری است که نمی توان بدان ها ملتزم شد; مانند: جسم بودن و مکان و زمان داشتن خداوند.
ب. رؤیت مجازی به معنای رؤیت آثار عظمت و اقتدار الهی و رؤیت حقیقت آثار عظمت الهی;
ج. رؤیت مجازی خود خدا; بدین معنا که ما خود خدا را می بینیم، ولی نه با این چشم سر، بلکه با ابزار و آلات دیگری مانند رؤیت قلبی که در برخی احادیث ما نیز وجود دارد.
نظریه های غیر شناختاری زبان دینی
الف. ابطال ناپذیری مدعیات دینی; دیدگاه ویزدام
عموماً پس از جنبش اثبات گرایی منطقی، تصور می شد که قضیه یا حکم برای اینکه حکم واقعی محسوب شود، نیازمند آزمون است (آزمون صدق یا کذب)، ولی بعداً اثبات گرایان، «آزمون معناداری» را بر آن اضافه کردند. معنادار بودن یعنی «ناظر به واقع بودن و سخن گفتن درباره واقع» که متفاوت با معناداری روان شناختی یک سخن است. در دهه های 30 و 40 قرن حاضر، قضیه ای را معنادار می دانستند که دارای معنای شناختاری باشد; یعنی راهی برای تحقیق تجربی آن وجود داشته باشد. بر این اساس، درستی یا نادرستی یک گزاره را تجربه تعیین می کند و اگر صدق و کذب گزاره ای هیچ تفاوت قابل مشاهده ای را سبب نشود، قضیه از لحاظ شناختاری، فاقد معنا بوده، متضمّن گزاره ای واقعی نیست.
جان ویزدام (1904 John Wisdom,) در مقاله معروفش به نام «خدایان»، که بعدها اهمیت زیادی پیدا کرد، این بحث را به حوزه کلام و گزاره های دینی کشاند و برای تبیین مقصود خود، از تمثیل «باغبان» استفاده کرد.
ویزدام می گوید: واقعیت خارجی باغ برای این دو تفاوتی ندارد. آنچه منشأ اختلاف این دو است، وجود خارجی درختان یا علف های هرز نیست، اختلاف آنها در باب «امر نفسانی» خودشان است; یعنی اختلاف آنها بر سر «امر واقع» نیست، بلکه در «طرز تلقّی و نحوه نگرش» هر یک از آن دو نسبت به خارج است. یکی با دید موحدّانه به واقعیات می نگرد و از این رو، تعبیر موحّدانه ای از آنها ارائه می کند، در حالی که دیگری دیدی ملحدانه و تعبیر متفاوتی دارد. بنابر رأی ویزدام، مؤمن و ملحد اقوال متناقضی بر زبان نمی آورند، بلکه احساسات متفاوتی را بیان می کنند. از این رو، نمی توانیم بگوییم: یکی از آنها بر حق و دیگری بر خطاست. ویزدام با این مثال خود، در پی نشان دادن ابطال ناپذیر بودن مدعیّات دینی است; بدین معنا که در ابتدا، مؤمنان معنای قابل فهمی برای اوصاف الهی بیان می کنند، ولی با مطرح شدن اشکالات و موارد نقض، مرتّب به آن قیودی اضافه می نمایند، تا جایی که از معنای اولیه چیزی باقی نمانده، این اوصاف عملا تهی و بی معنا می شوند و بدین روی، با تمام شرایط ممکن سازگارند.
ب. دین و ابطال پذیری; دیدگاه آنتونی فلو
آنتونی فلو منازعه اثبات گرایان را در قالب اصل «ابطال پذیری» بیان می کند و این اصل لبّ دیدگاه اثبات گرایان درباره معنای معرفت بخش است. در اینجا این پرسش مطرح می شود که آیا یک حادثه قابل تصور در صورتی که رخ دهد، به طور قاطع، موجب انکار توحیدگرایی می شود؟ آیا باور داشتن به خداوند موجب نفی یا انکار چیز دیگری می گردد؟ آنتونی فلو، که این تحدّی را بر اساس اعتقاد یهودی ـ مسیحی به خدایی رحیم مطرح می کند، این گونه بیان می دارد:
غالباً برای افرادی که اهل دین نیستند این گونه به نظر می رسد که گویی حادثه ای یا رشته ای از حوادث وجود ندارد که رویداد آنها از طرف متدیّن، دلیل کافی برای پذیرش این قول گردد که «در نهایت، خدایی وجود ندارد» «خدا واقعاً ما را مشمول عنایت خود قرار نمی دهد.»
بنابراین، این پرسش ساده بنیادی را ذکر می کنیم که چه رخ خواهد داد، یا رخ می دهد، اگر دلیلی بر عدم عشق و محبت خداوند و یا عدم وجود خداوند وجود داشته باشد؟
فلو می گوید: می دانیم که هر قضیه شخصیه، بالضروره با نقیض سالبه اش هم ارز است. بنابراین، فرض کنید کسی ادعایی می کند، ما، هم می توانیم نسبت به [صحّت] ادعای او تردید داشته باشیم و هم می توانیم بپرسیم که آیا او اساساً ادعایی کرده و حکمی صادر نموده است یا نه؟ یکی از راه هایی که برای فهم سخن او وجود دارد این است که ببینیم او چه چیزی را ناقض صدق آن سخن یا ناسازگار با آن به شمار می آورد; زیرا اگر سخن او حقیقتاً «حکم» باشد، بالضرور با نقیض سالبه خود هم ارز است، و هر چه ناقض آن حکم باشد، یا گوینده را وادارد که از آن حکم عدول کند و خطا بودن آن را بپذیرد، باید جزئی از معنای سالبه آن حکم (یا کل معنای آن) باشد. و اگر معنای سالبه یک حکم را بدانیم گویی معنای خود آن حکم را دانسته ایم، اگر برای مدّعایی که آن را حکم می دانیم، هیچ ناقضی متصور نباشد، آنگاه آن مدعا درباره هیچ چیز حکم نکرده است و از این رو، واقعاً حکم نیست.
ج. بلیک بودن گزاره های دینی; دیدگاه هیر
در پاسخ به این تحدّی، که فلو آن را مطرح کرده، دو راه حل پیشنهاد شده است که یکی از آنها دیدگاه ار. ام هیر (R.M. Hare,1919) است. بیشتر فیلسوفانی که با اصل «تحقیق پذیری» یا «ابطال پذیری» موافقند، به دو گروه تقسیم می شوند: «کسانی که معتقدند، زبان الهیّات بی معناست; و کسانی که معتقدند: با استناد به اصل مزبور می توان معناداری این زبان را نشان داد. هیر ادعا می کند که زبان دینی معنای معرفت بخشی ندارد. به اعتقاد وی، بیانات دینی از یک «بلیک» (blik) حکایت می کنند. (واژه «بلیک» برساخته هیر است و بر نوعی تفسیر عمیق از جهان دلالت می کند که مشاهده تجربی نمی تواند آن را دگرگون کند.) هیر تأکید می کند که ماهیت اعتقادات دینی این است که باید به گونه ای به آنها اعتقاد داشت که هرگز نتوان به طور مطلق به مخالفت با آنها پرداخت و بنابراین، نمی توان آنها را به درستی احکامی که ممکن است واقعی یا خطا باشند به شمار آورد. بنابراین، گزاره های دینی بیانگر چه چیزی هستند؟ او با جعل واژه ای می گوید: «این گزاره ها بیانگر یک بلیک خاص و متمایز هستند و بلیک نوعی تفسیر تحقیق ناپذیر و تکذیب ناپذیر تجربه فرد است.»
هیر پس از ارائه یک داستان تمثیلی، می گوید: دیوانه من ـ مردک بینوا ـ اندیشناک استادان است. من هم اندیشناک هدایت اتومبیلم هستم که غالباً کسانی سوار آن هستند و مسئولیت ایمنی شان با من است. به همین دلیل، من بسیار اندیشناک اموری هستم که در باغ می گذرد; باغی که من خودم را در آن می یابم. بنابراین، من نمی توانم مثل آن سیّاحان نسبت به باغ، فارغبال و بی تعلّق باشم.
نقد دیدگاه هیر: درباره دیدگاه هیر، دو اشکال مطرح شده است:
1. هیر نخست باید بین خود «گزاره های تحقیق ناپذیر» تفکیک قایل می شد و آنها را به دو قسم تقسیم می کرد:
الف. گزاره هایی که در حالی که تحقیق پذیر نیستند، فایده عملی هم ندارند.
ب. گزاره هایی که در حالی که تحقیق پذیر نیستند، فایده عملی دارند.
سپس معیار فایده عملی داشتن را هم مشخص می کرد و سپس نشان می داد که گزاره های دینی از آن دسته گزاره هایی هستند که فایده عملی دارند. این اشکال چندان مورد توجه قرار نگرفته است; زیرا تجربه تاریخی فایده عملی داشتن این گزاره ها را نشان داده و افاده عملی داشتن آنها امری بدیهی و بی نیاز از اثبات است.
2. اشکال دوم این است که اولا، روشن است که هیر به پاسخ فلو نپرداخته و جواب او را نداده و در عوض، به بحث دیگری پرداخته است. در واقع، او مدعای فلو را پذیرفته; یعنی پذیرفته است که گزاره های دینی تحقیق پذیر نیستند، و از موضع خود عقب نشینی نموده است.
ثانیاً، اینکه هیر معتقد است: گزاره های دینی تحقیق ناپذیرند، اما فایده عملی دارند. بدین روی، سالم تر و مناسب ترند. گزاره سالم در مقابل گزاره «ناسالم»، گزاره ای است که پذیرفتن آن سبب بروز احساسات، اندیشه ها، گفته ها و کردارهای مطابق تری با جهان خارج می شود; مثلا، اعتقاد به اینکه در جهان شر وجود ندارد، سبب بروز رفتار خاص «متناسب تری» می شود. در اینجا، سؤال اصلی این است که مقصود از «متناسب تر بودن یک احساس یا اندیشه یا گفتار با جهان چیست؟ ملاک رفتار متناسب تر چیست؟
د. نظریه «ابراز احساسات»
طبق نظریه «ابراز احساس انگاری»، گزاره های کلامی بیانگر نوعی احساس خاص شخص متدیّن هستند که غیر از ابراز احساس شخصی، بر واقعیتی عینی و نفس الامری دلالت نمی کنند; مثلا، کسی که معتقد است: «خدا آسمان و زمین را خلق کرده است» در واقع، از نوعی احساس ترس و حیرتی که از شکوه طبیعت به او دست می دهد، سخن می گوید، یا این گزاره دینی که «خدا از پیش، برای هر انسانی نجات یا شقاوت را تقدیر کرده است» بیانگر نوعی احساس ناتوانی شخص در تعیین سرنوشت خویش است که خودش را این گونه نمایان می کند، و یا این گزاره که «خدا بر کارهای انسان ناظر است» تعبیری از احساس صلح و امنیت انسان در جهان است.
در واقع، اینها بیانات شاعرانه ای هستند که بیانگر احساسات درونی شخص اند، نه «بیاناتی توصیفی و ناظر به واقع».
منابع:
اورام استرول،غلسفه تحلیلی در قرن بیستم،ترجمه فریدون فاطمی
خرمشاهى، بهاءالدین، پوزیتیویسم منطقى
خسروپناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین، دیدگاه پل تیلیش
هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد
ویتگنشتاین، لودویک، رساله منطقی فلسفی، ترجمه دکتر میر شمس الدین ادیب سلطانی، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1371.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1412431
http://www.amirkabir.net/pages-558.html-0
www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31836
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |