عنوان: قضا و قدر
پژوهشگر: مرضیه اسماعیلی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده مطالب
قضا وقدر در معانی متفاوت از یکدیگر ولی در ارتباط با هم بسیاری از نویسندگان را به خود جلب کرده
استدر عبارت کلی قضا وقدر الهی حول محور علم ازلی می چرخد که تمام ممکنات با همه
خصوصیاتشان در این علم خداوند تعیین وجودی پیدا می کنند .که دیدگاههای متنوعی دراین مورد وجود
دارد قضا وقدر به دودسته حتمی وغیر حتمی تقسیم می شود که قضا وجودیک پیشامد متوقف برمجموع
علل متعدداست که نبود علت مساوی با منتفی بودن پیشامدن به این خاطر است که قضا وقدر الهی
یکنواخت نیست قضای حتمی براساس حوادث مثل زلزله سیل و......وغیر حتمی با علل گوناگون که خود
به وجود می آوریم تفاوت دارند
مقدمه
با توجه به مباحث الهی فلسفی که در آن قرآن مجید وروایات اسلامی است ترجیح داده شدچند وچونی
راجب مسله قضا وقدر الهی که بسیار مد نظر عموم است پرداخته شودانچه در پیش روی هست الهیات
فلسفی – قضا وقدر است که با توجه به تحقیقات درمنابع ومراجع کتابخانه ای وتفسیر است موضوعی
مطرح شده در مقاله سعی شده که به توجیه معانی ومحتوای واژههای قضا وقدر الهی وتقسیمات انها به
حتمی وغیرحتمی نگاه بزرگان ومفسران وبیان ایرادات برنظر آنه عنوان گرددانگیزه اصلی از گزینش
این مبحث دریافت علل متفاوت براین پیدیش قضا وقدرحتمی ویا غیرحتمی آیا به علت ومعلولی نیاز
دارد؟ وچه ضرورتی برجامعالشرایط بودن علل آنهاست.وآیاقضا وقدرباتقدیردرتعارض همدیگر هستند
یاخیر؟با استفاده از اطلاعات کسب شده نتایج چندانی براین پرسشهایافت شدکه به تفصیل در مبحث مورد
نظر مطرح گردیده است.
تعریف قضا وقدر :
قضادر لغت در معانی گوناگونی به کار رفته است مانند ضرورت و قطعی واتمام بیان واعلام حکم کردن
وخلق وقدر در لغت تشتت معانی کمتری دارد مهم ترین وشایع ترین معنای ان تعیین مقدار واندازه
و نهایتش است با وجود این در معنای علم واعلام وقدرت وتمکن وعکس ان یعنی ضیق به کار
می رود(1) قضا به معنی حکم وقطع وفیصله دادن است وقدر به معنی اندازه وتعیین هست(2)قضا
عبارت است ازوجود صور عقلیه برای جمیع موجودات که خداوند در عالم عقلی بر وجه کلی که
برفراز قلمروزمان هست ابداع فرموده وقدر عبارت است از ثبوت صورتهای جمیع موجودات در عالم
نفسی بر وجه جزئی که در حال مطابقت با مواد خارجیه شخصیه واستناد براسباب وعلل جزئیه برآن
وسیله در اوقات معنی ومخصوص خود وجوب یافته(3)حق سبحانه وتعالی هر آنچه را که در نظام هستی
جلوه دارندبه سه گونه ظهور بخشید ظهور اجمالی وظهور تفصیلی علمی وظهور تفصیلی عینی به ظهور
اجمالی قضا وبه ظهورتفصیلی قدر گویند.(4)
1.عنوان طرح نامه:جبرواختیارصص333و334
2انسان وسرنوشت ص31
• 3کتاب قلم وسرنوشت یا علیت درقانون ص11
• 4هستی شناسی عرفانی ص103
قضا در معنای اصطلاح فلسفی آن عبارت است از علم حق است به آنچه سزاوار است هستی
پذیرد.وبرنیکوترین نظام وکاملترین انتظام باشدوهمین است که آن راغایت ازلی نامند ومبداءفیض
موجودت به طوراجمال به بهترین وکاملترین وجه وقدرعبارت است از خروج اشیاء است در عالم وجود
عینی همان گونه که درقضا مقرربودودراصطلاح عرفان عبارت است ازوجودجمیع موجودات است به
طور دسته جمعی ومجمل درعالم عقلی برسبیل ابداع وقدرعبارت از است ازوجودجمیع موجودات است
وبه طورتفصیل وجداجدادر عالم خارجی(5)پس بنابراین معنای قضا وقدر الهی این است که تمامی
ممکنات با همه خصوصیاتشان درعالم ازلی خداوندتعیین وجودی پیداکنند.(6)
قضا وقدر درسخنان بزرگان:
شیخ مفید با ذکر چهار معنا برای قضا(خلقوامرواعلام وحکم)به تفصیل معنای اصطلاحی قضا می پردازد
وخاطرنشان می سازدکه قضادرافعال نیکوبه معنای امر در افعال قبیح به معنای نهی درخود انسانها به
معنای خلق آنان درباره فعل خدادرحق انسان به معنای ایجاد وقدرت ودرباره افعال بندگان قضای الهی
یعنی امر ونهی وثواب وعقاب است(7)
5 لغت نامه دهخداصص17و19
6تحقیق در مسله جبر واختیارص179
7عنوان طرح نامه ص339
محقق طوسی در شرح اشارات می گوید:قضا عبارت است ازوجود جمیع موجودات است درعالم عقلی به
طوردسته جمعی واجمال برسبیل ابداع وقدرعبارت ازوجود خارجی آنهاست یکی یکی وبه
طورتفصیل(8) توین بی مورخ معروف می نویسد:حس تقدیری شدن و اعتقاد به تقدیر واثرات آن در
دفاع که متضمن بی ارادگی و فقدان هدف وواگذاشتن امور به پیش آمدوسپردن خویشتن است بدست قضا
وقدروقرار دادن خود درمعرض امواج حوادث بطریق یاسیف حس فقدان شوق واز کف رفتن تهور است
ویکی از دردناکترین محنت های روحی است که نصیب مردان وزنانی می شودکه معاصربا دوره تجربه
یک جامعه بوده ودرآن جامعه قرارگرفته اند وچون فکر می کنند که کاری ازایشان ساخته نیست نمی
توانندپنجه به پنجه حوادث اندازندتسلیم حوادث می شوندوخویشتن رابدست بی رحم تقدیر می سپارند(9)
علامه حلی بعدازذکرسه معنابرای قضاوقدر(خلق واتمام واعلام)درباره قضای متعلق به افعال انسان
معتقد است که معنای آن نه خلق وایجادافعال آدمی به وسیله خداوندبلکه علم ازلی والهی وبیان واعلام آن
است که در لوح محفوظ شده است(10)صاحب موافق که ازمشاهیرمتکلمین هست درباره معنی قضاوقدر
می گوید:قضای الهی ازنظراشاعره عبارت است ازاراده ازلی حق که بوجوداشیاء درمعرف خود تعلق
گرفته است وقدرالهی عبارت است ازایجاداشیاء به وجه خاص واندازه معین ازنظرذات وصفات ازنظر
اشاعره قضاوقدر الهی عام است یعنی شامل همه چیزمیشودهیچ چیزی نیست که ازحیطه قضاوقدرخارج
باشدولی ازنظرمعتزله بعضی چیزهاومخصوصاافعال اختیاری انسانهاازحیطه قضاوقدرالهی خارج است
معتزله عقیده اشاعره رابرعمومیت قضاوقدرالهی مستلزم جبرومخالف عل الهی میدانند واشاعره عقیده
معتزله رابرعمومیت قضاوقدرشرک می دانند.(11)
8 لغت نامه دهخداصص17و19
9 دست اویزهای سیاسی درمسائل اسلامی ص123
10 عنوان طرح نامه جبرواختیارص340 11 اصول فلسفه وروش رئالیسم ص163
قضاوقدردرقرآن وحدیث:
واذاقضی امرافانمایقول له کن فیکون(117بقره) وچون اراده کندچیزی راجزاین نیست که میگوید:
مرااورابشوپس میشود)وقضیربک الاتعبدوا الاایاه وبالوالدین احسانا(23اسراء)وحکم کردپروردگارت که
نپرستیدمگر اوراوبه والدین نیکویی کردن هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا(ایغام)اوست که آفریدتان
ازگل پس تقدیر کرد اجلی را(1)مااصاب من مصیبه فی الارض ولا فی انفسکم الافی کتاب من قبل ان
نبراهاان ذلک علی الله یسیر(هیچ مصیبتی درزمین رخ نمی دهد ویابلاءی متوجه جان شما نمی شود مگر
اینکه پیش ازآنکه آن رابیافرنیم. درکتاب مضبوط است این کار برای خداوند آسان است (2)قدجعل الله لکل
شی قدر(خداوند برای هرچیزی اندازه وحدی تعیین نمودهاست (والله یقدر الیل والنهار)خداوند شب وروز
را اندازه گیری وتعیین می کند(3)عبدالله بن سلیمان گفت که از حضرت صادق شنیدم که آن حضرت
فرمود:قضاوقدردوآفریده اند ازآفریدگان خدامی آفراید درآفریده خویش آنچه را که می خواهد.ازعبدالملک
بن عشره شیبانی ازپدرش ازجدش که گفت مردی به خدمت امیرالمومنین آمد وعرض کردکه یا
امیرالمومنین مرامنبرده ازقدرفرمد که دریا ی گودیست پس درآن داخل شو عرض کردکه یاامیرالمومنین
مرا منبرده ازقدرفرومدکه راه تاریست پس در آن مروعرض کردکه یا امیرالمومنین مراخبرده
ازقدرفرمود که هرخدایست پس درآن تکلف مکن ورنج وزحمت مکش .ازمحمد بن عبدالرحمن عزیی
ازپدرش عبدالرحمن باسنادخویش که آنراموضوع ساخته تاکسی که گفت شنیدم ازرسول خداکه می
فرمود خدامقادیررااندازه فرمود پنجاه هزارسال پیش ازآنکه آسمانهابیافریند.ازاصبغ بن نباته که
گفت:امیرالمومنین ازنزددیواری که میل کرده وکج شده بودبسوی دیواری دیگرعدول فرومد پس به آن
حضرت عرض شد که یا امیرالمومنین ازقضای خدا می گریزی فرمود از قضای خدا بسوی قدرخدا
عزوجل می گریزم(4)
1 کتاب المعجم الفهرس ص546
2سرنوشت از دیدگاه علم وقلسفه ص47
3همان ص54
4 اسراالتوحید صص405و409
امام رضا به وسیله اجداد خود از پیامبر اسلام (ص)وآن حضرت هم ازامرخداوند روایت فرموده است که هر
کس به قضای من راضی وبه قدرمن مومن نشود خدای دیگری را یبابد.(من لم یرضی بقضائی ولم یومن
بقدری فلیلتمس الهاغیری)(5)پیامبر خدا فرمود:برا که فلم تقدیر برامورممکن وشدش نوشته شده است(6)
تحلیل کلی از قضا وقدر:
هرچیز همان طور که دانستیم دارای تکوین غیرقابل تغییر است که به هنکام عدم ودر حالت اعیان ثابته
تحدید یافته است خداوند ازازل این تکوین رادرذاتش می شناسد براساس همین علم کامل خداوند برآن
چیزحکم می کند این حکم قضاست قدر آنچه راکه توسط قضا تحدید شده بیشتر تعیین می بخشد این تعیین
زمانی است وچون این توفیق توسط قدر صورت پذیرفت هیچ واقعه ای حتی یک دقیقه دیرتررخ نخواهد
دادبنابراین این قدرحالتی بسیار دقیق است که در آن عین ثابته درشرف جزئی ساختن خود به صورت یک
موجود عینی است بنابراین شناختن قدرزدن نقبی است به سوی معمای مکتوم هستی چرا که رازهستی
ازخداگرفته تا دنیا به طور کلی درآنجا رخ می نماید.ابن عربی می گویدرازقدرجلیل ترین علمهااست
وخداوندآنرا به کسی تفهیم نمی کندمگرآنکه اورا با معرفت تام خصوصیت بخشیده باشد.شناخت قدر
مساوق است باشناخت اعیان ثابته لیکن انسان چگونه می تواندبه حقیقت اعیان ثابته پی ببرد؟اعیان
معمای ژرف هستندکه کنه حقیقی آنهاتنها برای حق معلوم است واین به دلیل ساختاردرونی علم الهی است
بنابراین استنتاج آن خواهد بودکه اکثریت مردم جاهل به اعیان وبا تبع ناآگاه از قدر هستند.به همین خاطر
است که ملتمس این چیزیاآن چیزازخداهستندوفکرمیکنندمی توانند روندازلی راتغییر دهندازمرتبه این
مردم بالاترکسانی هستندکه به تغییر ناپذیری تحدیدهای اعیان واقفندآنان چیزهای راکه می داننددربرابر یا
درورای آنچه تحدید شده طلب نمی کنند.
5 عنوان طرح نامه:جبرواختیارص349
6 نهج الفصاحه ص544
این گروه عالی کسانی هستند که بوسیله کشف ظرفیت راشناخته سپس قبول رامی شناسندالبته انسانی که
مجاز است به واسطه ذوق مستقیم وکشف به عمق قدرآگاهی یابدیک انسان عادی نیست.ما
درمحضرانسان کامل هستیم واوست که در نهایت عارف به سه قضاوقدراست ومافقط ازطریق اووبه اذن
اوقادرخواهیم بود درک صحیح این مطلب رابدست آوریم(7)قضای قاضی عبارت است از قطعی
وضروری ساختن امردر علم که بنابرقوانین ومقررات اعتباری ایجاب خارجی آن امررادرپی داردحال
اگر این معناراتحلیل کرده وآن رابه صورت ایجاب حقیقی درنظرگیریم بروجوبی که موجودات امکانی
ازجهت انتسابشان به علل تامه بدان متضمن اند منطبق گرددزیراچیزی تاواجب نگردد موجود نمی شود
واین وجوب غیری از جهت انتسابش به علت تامه ایجاب است همه اشیای واقع درسلسله موجودات
امکانی وجوب وضرورت دارندواین وجوب راازعلت تامه خوددریافت کرده اندوسلسله این علل سرانجام
به وجوب بالذات منتهی می گرددپس واجب بالذات علت وجوب دهندبه سایر علتها ومعلولهای آن می
باشدوچون همان وجودعینی موجودات ممکن بانظام احسن خودعلم فعلی واجب تعالی است ایجابی که
درآن موجودات است قضای واجب تعالی نسبت به آنها به شمار می رود.درمرتبه بالاتراز ان علم ذاتی
واجب تعالی است که باآن همه اشیاء آنگونه که درخارج وجوددارند برای واجب تعالی به طورتفصیل
وبه نحوبرتروشریف ترآشکار می باشند.ازاین روقضا دوقسم است:ذاتی که بیرون ازعالم است ومعنی
که داخل درعالم است وقدراندازه یاحدی است که شخص درصفات وآثارش به خود می گیردوتقدیرعبارت
است ازمشخص ساختن صفات وآثارملحق به چیزی در علم علمی که عمل متناسب بااسباب
وابزارموجودبرطبق آن واقع می شود(8)راغب می گوید:تقدیر در شیاءاین است که خداوند چیزی را به
مقتضای حکمت بالغه خودبه اندازه خاصی آفریده است زیراموجودات جهان بردونوع هستندقسمتی
ازآنها(موجودی است که بطور دفعی آفریده شده اند وجنبه تاریخی نداردمانند موجودات مجرد (فرشتگان)
7 عرفان ومعرفت قدس صص416و417
8 فلسفه اسلامی صص322و323
دسته دیگر موجوداتی است که اگرچه اصل وریشه آنها به طور فعلی وجود دارد:ولی نیاز به گذشت
زمان دارندتااین ریشه برای آن هدفی که آفریده شدهاست برسدمثلا هسته یک درخت اگرچه بالفعل وجود
دارد ولی زمانی بس طولانی لازم است تاهسته ای درخت شود ونطفه انسانی انسان گرددخداوند وجود
یک درخت سیب ویا وجودانسان راازآن چنان اندازه گیری کرد که یک هسته یایک نطفه پس ازطی مراحل
به هدفی که برای ان آفریده شده اند برسند وشایدبرای اشاره به این حقیقت است که قرآن می
فرماید(والذی قدرفهدی مجود هرپدیده ای رابه اندازه خاصی آفریده وآن رابه هدفی که بایدبه ان
برسدراهنمایی نمود(9)بنابراین تقدیرنسبت به شیءمقدرهمچون قالبی است که با آن قالب گیری می شود
وحدودواندازه هایش ازحدودآن قالب تجاوز نمی کندحال اگر این معناتحلیل وبرحقایق تطبیق شودبرحدود
واندازه هایی منطبق می گرددکه ازناحیه علت های ناقصه به موجودات مادی ملحق می شودالبته به
اعتبار صورت های علمی یاد شده که درعالم فوق عالم ماده است.بدین معناکه هریک ازعلت های ناقصه
باجهت هاوحیثیات گوناگون خوداثرخاصی درمعلول باقی می گذاردکه به صفات وآثارمعلول حدوقیدزده
ومعلول رادراینامور محدودمیسازدوآنگاه که همه اجزای علت تامه فراهم گشت تقیدوتحضیص نیز کامل
می شودوبواسطه وجودی که علت تامه مقتضی ان است تعیین وتشخص کامل برای معلول درصفت
واثراش حاصل می گردد(10)پس بنابراین تقدیر همان خصوصیات وجودی پدیده است که وجود ان
رااندازه گیری به طور مسلم هر معلولی از ناحیه علت خودتحدیدواندازه گیری می شودومعلول تمام
مشخصات وچگونگی ظاهری وباطنش راازعلت خوددریافت می دارد واز نظرشرایط زمانی ومکانی
پیروعلت خود می باشد مثلاهرگاه علت یک پدیده یک موجودزمانی ومکانی باشدطبعامعلول اونیززمانی
ومکانی خواهد بودهرگاه علتازنظروجودمحدودبه زوان ومکان خاصی گردیدشعاع قدرت آن محدود می
گردیده ومعلول آن درهمان دو مرز خاص زندانی میشودگذشته ازاین اصل(لزوم سنخیت میان علت
ومعلول)واینکه میان علت ومعلول پیوسته رابطه ای وجودداردوموضوع تقدیرعینی راواضح وروشن تر می سازد
9 سرنوشت از دیدگاه علم وفلسفه صص54و55
10 فلسفه اسلامی ص323
زیرا بنابراین اصل میان آتش وگرمی وآب وسردی سنخیتی حکم فرما است که هرکدام اثر خاص خود را
ایجاب می کندوبس وهرمعلول ویاهرحادثه وپدیده ای به حکم این اصل یک سلسله صفات راازجانب علت
خودمی گیردوبا فرض وجودعلت وامکان تحقق آنها به ضرورت مبدل می گرددازاین بیان مشخص می
گرددکه سرچشمه عصر اصولیت تحقق معلول همانا علل پدیدآورنده حادثه است که به معلول ضرورت
وقطعیت می بخشد(11)پس بدست می آیدکه اصطلاح قضاوقدر درباره خداوند وموضوع تقدیر دومعنای
لازم ودرطول یکدیگر به کار رفته است .معناومرحله اول وجود وضرورت بخشیدن به اصل وجودات
امکانی است(قضا)مرحله دوم افزون بروجودبخشی مقدار وخصوصیات ودیگرتعینات وویژگی های یک
وجودخاص ازسوی خداوند پیش ازوجودآنهامقدروتعیین شده است(قدر).دومعنای پیشین ملازم ودر طول
یکدیگر وازجهت بتن واصل ووجود(قضا)برخصوصیات آن (قدر)مقدم است.باتامل بیشتر درمعنای
قضاروشن می شودکه دومعنایادومرحله دارد:مرحله اول قضاوضرورت بخشی به اصل وجود ممکن
درظرف علم فاعل ومرحله دوم ضرورت بخشی به وجودامکانی درطرف عالم خارج که بعدازتعیین
خصوصیات آن است پس اگر دربعضی عبارات ازقضابه البناء وازقدربه(بنیان)تعبیرشده معنای دوم قضا
است(12)پس بنابراین حوادث جهان ازآن جهت که وقوع آنهادرعلم ومشیت الهی قطعیت تحتم یافته است
متحضی بقضاءالهی می باشندوازان جهت که حدود واندازه وموقعیت مکانی وزمانی آنهاتعیین شده است
مقدر به تقدیر الهی می باشد(13)
.سرنوشت از دیدگاه علم وفلسفه صص79و8011
12 عنوان طرح نامه(جبرواختیار)335و336
13 انسان وسرنوشت ص31
تقدیردرپدیده های مادی برقضامقدم است:
دربرخی احادیث اهل بیت اصرار شده است که مقام(تقدیر)پیش ازمقام قضا است حتی هنگامی که یونس
بن عبدالرحمان که ازشاگردان عالی مقام حضرت رضا بودبه وی گفت (قضی وقدر)واجب کردواندازه
گیری نمود.امام فرمود حقیقت برخلاف آن است بلکه باید بگوید تقدیر کرد سپس حکم به تحقق آن
نموداماچرا مقام تقدیر واندازه گیری وبه اصطلاح شکل گیری وخصوصیت یابی موجودبرضرورت
وجودآن تقدیم دارددلیل آن روشن است زیراعلت پدیده پیوسته از یک سلسله اجزاء ترکیب می
یابدودرسایه ترکیب اجزاء علت هستی پدیده به صورت یک امر اجتناب ناپذیردرمی آیدودر اصطلاح
علمی به مجموع اجزاء آن علت تامه وبه هریک ازاجزاعلت ناقصه می گویند.ولی بایدتوجه نمود که
ضرورت وجود یک پدیده قطعیت وضرورت بخودخواهد گرفت درصورتی تقدیروتحدیدوشکل گیری
وخصوصیت یابی یک حادثه مربوط به تک تک اجزای علت می باشدوپیش ازآنکه همه اجزای علت باهم
هماهنگ شودهریک ازاجزاعلت وبه اصطلاح علت ناقصه اثرجزئی خود راروی زمینه های پدیده تحقق
می بخشدولی ازآنجا که اجزا یک علت همواره پیش ازخودعلت تحقق می یابندواثرات خود را درزمینه
وماده پدیدآشکار می سازندواثرات آنها همان تحدید واندازه گیری پدیده است از این جهت باید گفت
(تقدیر)واندازه گیری وجودیک پدیده برمقام (قضا)وضرورت وجودی آن مقدم است.(1)
دیدگاه مطهری دررابطه باتغییرقضاوقدر:
قضاحتمی ولایتغیر است واماقدرغیرحتمی وقابل تغییسر است توضیح مطلب اینکه:نسبت وجوداشیاء بعلل
تامه خودضروری وقطعی است.ولی نسبت وجودآنها بذات آنها وبعلل ناقصه آنها غیرضروری یعنی
1 سرنوشت ازدیگاه علم وفلسفه ص82و83
ممکن است نسبت وجوداشیاء بعلل موجده شان فعلیت وکمال است ونسبت آنها بعلل وشرائط اعدادی
وفاعلی نقصان ومحدودیت است بعبارات دیگرهرکمالی راکه دارند ازناحیه علل مضروموجده خوددارند
وهر نقصان وحدواندازه ای که دارند از ناحیه شرائط قابلی است پس قدرواندازه ازشرائط قابلی پدیدمی
آید.وازطرفی شرائط قابلی ومادی بعضی جانشین بعضی دیگر می گردندپس آنچه تغییر
می پذیردقدراشیاءاست نه قضاء آنها که حتمی ولایت خلف است(2)تبیین استاد مطهری برای امکان
تغییرقضاوقدربراین نظریه است که نظام جهان نظام علت ومعلول است وهر معلول علت خاص خود را
دارد وضرورت وتعیین وتحدروجود خودراازعلت خود کسب می کند علم واراده وقضای الهی هم
وجودهرچیزی راازطریق علت خاص خودایجاب می کندوازطرف دیگرموجودات مجرد با موجودات
مادی این تفاوت رادارندکه مجردات مستند به علت بسیط هستندوهیچ گونه شرایط فاعلی وقابلی
راندارندولی امور مادی افزون برعلت بسیط ایجادکننده آنهایعنی خداوندبه یک سلسله شرایط اعدادی وقابلی
هم وابسته هستند.این شایط ممکن هست تغییر کند ووضع وجود شیءراتغییر دهدبنابراین برای مجردات
که بیش ازیک نحوه وجودنمی توانند داشته باشندوتحت تاثیرعلل وعوامل کوناگون قرار نمی
گیرند.قضاوقدرالهی حتمی وغیر قابل تغییر است چرا که امکان جانشین کردن علتی به جای علت دیگر
ودر نتیجه تغییر موقعیت معلول ممکن نیست امابرای غیر مجردات مثل انسان که امکان هزار نقش
ورنگ وجوددارد وهمواره برسر دو راهی ها قرار گرفته است قضاوقدرهای غیر حتمی وجودارد
وهمواره امکان تغییر آنهاهست چرا که سرنوشت های گوناگونی پیش روی آنهاقرار دارد وآنان می توانند
باتغییر انتخاب خودآن قضای غیر حتمی را تغییر دهندپس بدین کونه هست که انسان می نواند در علم
وحکم خدا تاثیر بگذارد واین عالی ترین شکل تسلط انسان برسرنوشت خویش است مساله ای که درقرآن کریم از آن به عنوان (بدا)یادشده است(3)
2 اصول فلسفه وروش رئالیسم ص169
3 طهور دوساغرصص81و82
ازآنجا که اصل حاکم برجهان طبیعت نظام سببت وعلیت است وضرورت حادثه به اسباب وعلل
متعددپیشین بستگی داردکه جریان آنها نیز خود به شرایط وعلل دیگری متوقف است وجود یک پیشامد
متوقف برمجموع علل متعدد است که با نبودیک علت پیشامد مزبوراتفاق نخواهد افتادوبه جای آن پیشامد
دیگری روی خواهد دادبه همین دلیل قضا وقدرخداوند یک نواخت نیست وسیرثابت ندارد بلکه به علل
گوناگون بستگی دارد درمثال پیش گفته تعیین عمرهفتادسالگی قضاوقدرمعمول وظبیعی بودکه ازان به
(اجل طبیعی)تعبیرمی شودکه ممکن است عمر انسان درآن سال سرایداماهمان طور که گذشت کنار(اجل
طبیعی)اجل معلق وجودداردوآن احتمال نقصانزیادت عمرهفتادسالگی است ودرصورت اتفاق حادثه
خاص مانند زلزله وجنگ و....عمرطبیعی به عمرزودگذر تبدیل خواهد شدیا ممکن است بااعمال
دیگرمانندصله رحم وصدقه عمرپیشین بیشترشوددرصورت عمر طبیعی قضاوقدرثابت مانده وتغییری
دران رخ نداده است اما درصورت عمر بیشتر یاکمترقضاوقدرباعمل خود انسان مانندبلندشدن ازکنار
دیوارشکسته و.......به نوعی تابع سببیت عالم ماده است.نکته قابل توجه این است که این نوع
تغییردرسرنوشت عالم ماده وبه تبع آن تحول قضاوقدرالهی خودمطابق قضاوقدر الهی است وازآن خارج
نیست(5)قرآن مجید درعین آنکه صفت آیات1 هیچ تروخشکی نیست مگرآنکه درکتاب مبین(لوح
محفوظ)ثبت است (انعام آیه59)2 هیچ مصیبتی درزمین رخ نمی دهدویابلائی متوجه جان شما نمی
شودمگراینکه پیش ازآنکه آنرابیافرینیم درکتاب (لوح محفوظ)مضبوط است(حدید22)به سرنوشت حتمی
وقضای الهی درنظام هستی واعمال آدمی تقریح می کنددرآیات دیگر ازقبیل :1 خداوند هرروزاندرکاری
است (الرحمن29)2 اوست کهشما راازگل آفریدواجلی معیین کردواجل نامبرده پیش خداست بازهم شک
می کنید(انعام2)به یک نوع سرنوشت دیگر که همان قضاءغیرقطعی الهی است تصریح می فرماید(6)
5 عنوان طرح نامه:جبرواختیارصص355و356
6 جبرواختیارص84
درموردسرنوشت حتمی وغیرحتمی تفسیرهای گوناگونی کرده اندکه معروفترین آنها عبارتند:1هرپدیده ای
که علل واسباب ویژه ای داردچنانچه همه آنها دروقت مخصوص به خودوجود پیداکندقضاوقدرالهی
نسبت به آن پدیده درآن وقت حتمی وقطعی خواهد بودولی اگر در آن وقت به خاطرآماده نبودن همه
اسباب وعلل ویاپدیدآمدن موانع پدید نیاید قضاوقدرالهی نسبت به آن درآن وقت غیر حتمی خواهد
بودگرچه برای کسی ازحقایق امور نالآگاه است جلوه حتمی داشته باشد.مثلاپزشکی شخصی رامورد
معاینه قرار می دهدازلحاظ توانائی جسمی وروحی عمرصدساله ای رابه اونوید می دهدچنین شخصی که
استعداد وآمادگی عمرصدساله را داردچنانچه تمام شرایط واسباب وعوامل زندگی تاصدسال برایش فراهم
گردد وعوامل نابودی ازاودورشودعمرصدساله برایش سرنوشت قطعی خواهد بودوگرنه باآنکه
ظواهرامرچنین عمری راقضامی کردچنین سرنوشتی درباره اوقطعیت پیدانخواهد کرد.وآنچه که واقع می
شودوکمترازصدسال است سرنوشت قطعی اوخواهدبودوعمرصدساله سرنوشت غیرحتمی
اوخواهدبود(1)پس بنابراینانسان تنها یکنوع سرنوشت نداردبلکه سرنوشت های گوناگونی درپیش داردکه
ممکن است هرکدام از آنهاجانشین دیگری گردد مثلااگرکسی بیمارشود ومعالجه کند ونجات پیداکندبه
موجب سرنوشت وقضا وقدراست ونیزاگرمعالجه ننمایدورنجوربماندویابمیردبازبه موجب سرنوشت
قضاوقدر است(2)پسص درعین حال باید توجه داشته باشیم که برداشت نادرست ازمسله قضا
وقدردرتاثیراستقلالی موجب سستی وتنبلی وزبونی وستم پذیری وتهی کردن شانه اززیربارمسولیت
نشودوبدانیم که سعادت وشقاوت جاودانی اینان در گرو فعالیت های اختیاری خود است(3)
1 جبرواختیارص86
2بییست پاسخ ازانتشارات موسسه یدرراه حق واصول دین /چاپ وصحافی سهامی عام/تیراژ2000 هزارنسخه درآبانماه36 شرکت
امنیت صص22و23
3آموزش عقاید مولف محمد تقی صباح یزدی /ناشر:شرکت چاپ ونشریات الملل وابسته به موسسه یانتشارات امیر کبیر/ نوبت چاپ
:چهاردهم پاییز1383 –چاپ وصحافی :چاپ خانه سپهر شمارگان3000 ص156
توضیح استاد علامه طباطبائی درتفسیرالمیزان دررابطه باسرنوشت حتمی وغیرحتمی:
قضای قطعی همنگامی است که سبب تام وعلت جامع الشرائط شئ موجود شود درحالیکه قضای
غیرقطعی موقعی است که سبب ناقص وعلت غیرجامع موجود می گردد.روی این اساسی علاوه
برمرحله قضاکه دومرحله است.مرحله امضاءوجوددارد که پدیده را به صورت قطعی وتک مرحله ای
درمی آوردوبه آن رنگ قطعیت بدهدونام ان مرحله درروایاتما (امضا)استامام هشتم برای یکی
ازشاگردان برجسته خود چنین تعلیم می دهند:واذاقدرقضاه واذاقضاه امضای(ینی خداوند انداز گیری می
کند وسپس فرمان به تحقق ان می دهد)دراین صرت تحقق پدیده مورد امضا خداوند قرار می
گیرد(4)همچنین امام صادق (ع) فرومد:خداوند هرچیزی را که بخواهد ایجاد کند اول تقدیرش می کند
ووقتی که تقدیرش کرد قضایش رامی داندووقتی قضایش را داندامضایش می فرماید(5) استاد علامه طباطبائی سرنوشت حتمی وغیر حتمی راچنین تصویر میکنندودراین مورد مثال می
زنندآنچه درموردسبب تام وناقص گفتیم به عنوان مثال درمورد روشنائی خورشیدچنین فرض کن مامی
دانیم بالاخره تاچند ساعت دیگر این شب به پایان می رسدوخورشید عالم تاب طلوع می کندوروی زمین
را روشن می نمایداما ممکن استابریاماه یامانعی دیگرمیان آن ووزمین حایل گرددونگذارد خورشید نورش
رابه زمین بتاباندوآنرا روشن نمایدولی اگر خورشید از افق بالا آیدوهیچ یک از موانعی که گفته شده
وجود نداشته باشددراین صورت خورشید قطعا روی زمین خواهد تابید وانرا روشن خواهد نمودبنابراین
نسبت میان طلوع خورشیدوروشن کردن روی زمینبه منزله( محوواثبات)است که ممکن است حاصل
شودوممکن است حاصا نشودولی نسبت طلوع آن دروقت مخصوص به خود بدون آنکه هیچ یک ازآن
موانع مفروض وجودداشته باشدوروشن کردن روی زمین به منزله (ام الکتاب)است که به نام (لوح
محفوظ)نامیده می شودروی این حساب ترکیب خاصی که ساختمان وجودی این انسان بامقتضیات
محدودی که درارکان وجودی ان است دارداقتضا می کندکه عمر طبیعی که آنرادرصدسال ویا
صدوبیست سال محدود کرده اندداشته باشد
4 فلسفه ازدیدکاه علم وفلسفه ص138
5 ترجمه تفسیرالمیزان –استاد علامه طباطبائی سید محمد باقر موسوی همدانی جلدسیزدهم دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم
واین همان چیزی است که در لوح ومحو واثبات نوشته شده است نهایت آنکه چون جمیع اجزاء جهان
ارتباط وتاثیر خاصی دروجود آدمی دارد وچه بساممکن است فعل وانفعالاتی صورت گیردویا موانعی
پدیدآیدکه ازوجودآنها آگاهی نداشته باشیم از این رو ممکن است پیش از اجل طبیعی عمر ادمی بسرآید
واین همان مرگ اخترامی وغیر طبیعی است وبا یان بیان رمز تقسیم اجل به مسمی(قطعی)
وغیرمسمی(غیرقطعی)در نظام آفرینش معلوم گردیدوروشن است ابهامی که اجل غیر مسمی دارد منافی
با تعین اجل مسمی نخواهد داشت وچه بسا ممکن است اجل مسمی با غیر مسمی یکی شوندوگاهی هم
ممکن است باهم اختلاف پیداکنند ولی آنچه که واقع می شود همان اجل قطعی است(6)
ایرادهای که به این تفسیر شده:
برخی تفسیر های یاد شده را پیرامون قضا وقدر بعید شمرده وچنین اظهار نموده اند که نمی توان
تعبیراتی را به نام قضا وقدر لازم وغیر لازم در اخبار وآثار دینی آمده استبه این معنی حمل کرد زیرا
مسلما مقصود از قضا وقدرلازم غیر لازم /قابل تغییر وغیر قابل تغییر است در صورتی که بنابراین
تفسیر یا همه تقدیرها حتمی وقطعی است ویااینکه همگی غیر قطعی وغیر ضروری است ودر حقیقت
یکی از دو اشکال یاد شده درزیر توجه این تفسیر است:1 بنابراین تفسیر تقدیر قابل تغییرنخواهیم داشت
وکلیه سرنوشتهای همگی حتمی وقطعی خواهد بود زیرا مقصود از تقدیر قوانینی است که بر جهان
حکومت می کند وهمه این قوانین قطعی واستثنا ناپذیر است مثلا (کسی که بهداشت را رعایت کند عمر او
به صد وپنجاه می رسد )قانون قطعی وتخلف ناپذیراست همچنین اگررعایت نکند عمر او مثلا به نیم آن
تقلیل می یابداین نیز قانون قطعی وتغییر ناپذیر است در این صورت تقدیر قابل تغییر نخواهیم داشت زیرا
در موردی که شرایط قانون تحقق می پذیرد .
6 جبرواختیار صصص86و87و88
باز امکان تغییر جائی نرفته است وبه عبارت دیگر قضیه ازنظر ذات خود اماکن وجود دیگر شدن را نیز
دارد حتی درمورد تحقق شرط وتقدیر وقطعی وضروری نبودن وامکان تحقق خلاف آن باقی است(1)
پاسخ به ایرادها:
ملاک در این تقسیم قوانین کلی جهان آفرینش نیست تاهمگی قطعی وحتمی گردند بلکه ملاک درآن
مصادیق وموضوعات آنها است چه بسا شرط جریان یک سنت الهی (مانندعمر صد ساله)در فردی است
ودر فرد دیگر نیست فردی که واجد این شرط است جریان قانون آفرینش در ان حتمی استواو از یک عمر
طبیعی قطعا بهرمند خواهد شد ولی درباره فردی که فاقداین شرط است با در نظر گرفتن اصل
شایستگی وقابلیت اونسبت به این زندگی وبا توجه به این که آینده او برای ما مهم ومردود است چنین
تقدیری درباره اوقطعیت ندارداصولا هر موقع سخن از تقدیر لازم وغیر لازم به میان می آید هرگز
مقصود قوانین کلی جهانی نیست که پیوسته قطعی وحتمی می باشند.بلکه مقصود موارد وموضوعاتی
است که خصوصیات آنها برای ما در آینده روشن نیست ار این نظر چنین فردی دارای سرنوشتی مبهم
وغیر معین است درباره اشکال دوم سخن کوتاه این است که مقصود از حتمی همان قطعیت عارضی
است که باامکان خلاف ان منافاتی نخواهد داشت اصولا هر موقع درباره غیر خدا سخن از ضرورت
وجوب به میان بیاید مقصود قطعیت است عرضی که بر ممکن عارض می گردد بنابراین فردی که حفظ
الصحه را مراعات فرماید به طور حتم صد سال عمر خواهد کرد ولی یک چنین حکم قطعی به ملاحظه
عللی است که چنین عمری را ایجا ب می کندواگر از این علل صرف نظر شودهیچ یک از دو نوع
زندگی برای او قطعی نخواهد بود(2)به عبارت دیگر این تفسیر از این جهت صحیح به نظر نمی رسد که
مساله سرنوشت حتمی وغیرحتمی راکه جنبه همگانی دارد تنها از زاویه قدرت بشر بررسی کرده است
وچنین تفسیری بالسان اخبار وآثار قابل تطبیق نمی باشد(3)
1 سرنوشت از دیگاه علم وفلسفه صص138و139
2سرنوشت از دیگاه علم وفلسفه صصص139و140و141
3 جبرواختیارص92
نگرش پایانی
از بررسی ها ی انجام شده در رابطه با موضوع قضا وقدر الهی (قطعی بودن ووتعیین واندازه)دیدگاه
ونظری نسبت به پیدایش قضا وقدر داشت یکی اینکه خودمان چه نظری راجع به ضروری بودن قضای
الهی داشته باشیم.همان طور که می دانیم حقیقت سرنوشت برای هر کس که باشد بعد از مشیت خداوند
است چرا که خدارا وجود مطلق می دانیم وداننده هر علمی نسبت به حوادث جهان است این بیانگر ان
است که به وجود آمدن حوادثی چون زلزله وسیل وغیره...که نیاز به علت ومعلولی دارد که ان علت
از سوی ذات خدا نسبت به ان حادثه است وهمیشه از طریق علت وجود معلول قطعی می شود که قضا
تحقق می پذیرد بنابر این نظر برای شخص انسان هم حکم می کند چرا که سرنوشت او به دست موجود
دیگر است که علت اوست که اوست سرنوشت را تعیین کرده وبه اوضرورت داده است که این مسله
تغییر ناپذیر است اما دررابطه با حوادثی هم می توان قضای الهی را مبتنی براراده خودمان دانست.
وهیچ جبری در کار نبوده است به عنوان مثال عابر پیاده ای که می داند عبور از اتوبان خطرناک است
ولی عبور می کند
منابع وماخذ
1-اسراالتوحید.محی الدین بن ابی جعفرمحمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی مشهر به شیخ صدوق/نشر علمیه اسلامیه
2انسان وسرنوشت/مرتضی مطهری /انتشارات صدرا/تهران /بی تا
3تحقیق در مساله جبر واختیار/ترجمه محمد یوسفی/نشر شفق/مرکز بررسیهای اسلامی/بی جا بی تا
3جبرواختیارترجمه(رساله خلق)الاعمال/صدرالمتالهینشیرازی/ترجمه زین العابدین قربانی لاهیجی انتشارات سدر/چاپ چهارم مرداد1383
4 دستاویزهای سیاسی درمسائل اسلامی حجت الاسلام حسین کریمی /نشر گروه فرهنگی جهاد دانشگلاهی صنعتی شریف /چاپ1361
5 سرنوشت از دیدگاه فلسفه/آیت الله جعفر سبحانی /نشر موسسه امام صادق چاپ دوم1385
6عرفان ومعرفت قدس /یحیی کبیر/عضو هیئت علمی دانشگاه تهران /چاپ حله چاپاول1386
7 فلسفه اسلامی رحمت الله قاضیان /نشر موسسه بوستالن /کتاب (مرگز چاپ ونشر دفتر تبایغات اسلامی چاپ اول1385
8 قلورو وسرنوشت یا علیت وقانون/سید کاظم رزان بخشی 1335
9 طهور در ساغر (سیری در اندیشه کلامی ج2 مرتضی مطهری حسینعلی رحمتی نشر کانون اندیشه جوان چاپ دوم 1386
10 لغت نامه دهخدا ج11 علی اکبر دهخدا /زیر نظر محمد معین وسید جعفر شهیدی /نشر دانشگاه تهران/چاپ دوم
11معجم الفهرس لاافاظ القران الکریم/محمد فواد عبد الباقی /مطبعه دارالکتب العصریه/القاهره1364 ه ق
12 مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی/سیعید شیخ باترجمه مصطفی محقق/انتشارات خوارزمی چاپ اول بی تا
13 نگاه سوم به جبر واختیار /محمد حسن قدر دان قداملکی /سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی /عنوان طرح نامه /جبر واختیار/چاپ اول 1384
14 نهج الفصاحه چاپ سوم تابستان1385
15 هستی شناسی عرفانی از دیدگاه میرزا هاشم اشکوری /علی فضلی /نشرادیان فهرست نویسی براساس اطلاعات فیپا چاپ اول 1386
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |