موضوع : رابطه فلسفه و دین از دیدگاعه غزالی و ابن رشد
پژوهشگر: زهرا برغمدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
پاسخ ابن رشد به ایرادات غزالی
قدم عالم
در مورد نظریه قدم عالم، وی اصل حدوث را انکار نمی کند، بلکه فقط تفسیری را که درباره آن ارایه می دهد که با آنچه متکلمین ارائه می دهند متفاوت است.
به نظر او دو نوع قدم وجود دارد : قدم با علت و قدم بدون علت. جهان قدیم است به خاطر آنکه عاملی خلاق و حرکت ساز ازلا بر آن تأثیر می گذارد. لکن در مقابل، خداوند قدیم بدون علت است. به نظر وی تقدم خداوند بر جهان از لحاظ زمانی نیست، وجود خداوند مستلزم زمان نیست، چه آنکه فقط خداوند است که در قدم لازمان موجود است.
علم خداوند
در خصوص علم خداوند، ابن رشد بیان می دارد که: خداوند در علم به ذات خود، معرفت به تمامی چیزهای جهان نیز دارد زیرا نهایتا مبدأ اعلی و مبنای تمامی چیز هاست، وی علم خداوند را تنها منحصر به کلیات نمی داند وعقیده دارد که نباید در مورد علم خداوند میان جزئیات و کلیات تمایز قائل شویم، زیرا این تمایز منشا انسانی دارد و درمورد خداوند صادق نیست علم خداوند را نه می توان جزیی خواند و نه کلی.
معاد جسمانی
در مورد معاد جسمانی ابن رشد این گونه بیان می کند که:
نفس، نیروی محرک جسم آلی و به تعبیری، نشاط حیاتی است که حافظ حیات و موجب رشد جسمانی آلی است. نفس نوعی انرژی است که به ماده حیات می بخشد و مانند عقل نیست که کاملا از ماده آزاد باشد، بلکه بر عکس پیوند نزدیک با آن دارد با همه اینها نفس مستقل از بدن است و می تواند جدا از آن به عنوان صورت لحاظ و مرد از آن ادراک شود و تصور مستقل آن امکان دارد بنابر این نفس به سبب استقلال از بدن می تواند پس از مرگ به حالت فردی به وجود ادامه دهد.
با این وصف، ابن رشد خردمندانه اضافه می کند که صرفا از طریق دلایل فلسفی نمی توان بقای نفس آدمی را به طور مقنع اثبات کرد.
ادله رابطه دین و فلسفه
فلاسفه اسلام در اثبات رابطه و هماهنگی بین دین و فلسفه از روش های مختلفی استفاده نموده اند که برخی از آنان عبارتند از:
الف) برقراری رابطه و هماهنگی از راه اثبات وحدت منبع فلسفه و دین
چون این دو دارای مصدر و منبع واحدی می باشند دارای توافق هستند و نمی توانند با یکدیگر تضاد داشته باشند.
ب) راه وحدت هدف فلسفه و دین
به این صورت که بدون شک هدف از شرایع و دین اسلام راهنمایی بشر به حقیقت است و عالی ترین نمونه حقیقت، حق کامل است و حق مطلق (خداوند) است.
عدالت و لطف خداوندی اقتضا می کند که حقیقت بشر را به حال خود نگذارذ و بشر ار به حقیقت رهبری و راهنمایی کند. از طرف دیگر هدف از فلسفه نیز به دست آوردن حقیقت است و فلسفه چیزی نیست جز پیدا کردن حقیقت در مورد وجود و موجودات .
به این ترتیب حقیقت نمی تواند با حقیقت تضاد و مخالفت داسته باشد و باید با یکدیگر توافق و هماهنگی داشته باشد، این نظریه مورد تأیید عده زیادی از فلاسفه اسلام قرار گرفته است.
ج)وحدت در محتویات
محتویات دین عبارت است از احکام و خطابات یا قوانین و دستوراتی دینی و این احکام و خطابات بر اساس مصلحت و مفسده تشریح شده اند.
تقریبا تمام مکاتب اصولی اسلامی معتقدند که شریعت بر اساس حسن و قبح استوار است و در صدد تأمین مصالح مختلف اجتماع و فرد می باشد و معتقدند که شریعت و حکمت و شرع و عقل یک هدف را تأمین میکنند و به این جهت محتویا ت این دو یکی است و دارای هدف مشترک نمی باشند، بنا براین بین این دو موافقت کامل است.
د)از راه وحدت متد و روش
دین یکی از راههای فهم معانی و مقاصد خود را تعقل دانسته است. با نظری گذرا به آیات و روایات، شاهد اهمیت عقل و تفکر در اسلام خواهیم بود. خدا در قرآن کریم، بین خود و مخالفانش، برهان را حکم قرار داده و میگوید «اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید» ، یکی از علل مبارزه قرآن با بتپرستی به این دلیل است، این عمل را نهایت سقوط عقل میداند. قرآن کریم همچنین با لحن تندی، پستترین جنبندگان روی زمین را کسانی میداند که تعقل نمیکنند و پیروی از ظن و گمان و تقلید کورکورانه را مذمت میکند.
ه) راه اثبات وجوب تعلیم و تعلم فلسفه به عنوان مقدمه واجب
1. مقدمه واجب واجب است
2. شناخت خدا و صفات وی از اساسی ترین اصول اسلامی و از بدیهی ترین ضروریات و واجبات دینی اسلام می باشد.
3. فهم، درک و علم کامل به خدا و صفات وی جز با منطق و فلسفه میسر و ممکن نیست.
نتیجه: تعلیم و تعلم فلسفه و منطق به عنوان مقدمه واجب بر مسلمانان واجب است .
به همین جهت است که برخی دانشمندان اسلامی معتقدند خداوند دارای دو کتاب است که مطالعه آن دو واجب: کتاب تنزیل (قرآن) و کتاب تکوین (جهان) و خداوند به طور مکرر در در قرآن مردم را به تدبر، تفکر، تعقل و تذکر در طبیعت، وجود، موجودات کوچک و بزرگ امر فرموده و از آنان خواسته است که با بررسی و تحقیق در آنها به تقویت الهیات خود کمک کنند و به خدا پی ببرند.
و)تشویق به تعلیم و تعلم حکمت
اگر بین دین و فلسفه ناهماهنگی می توانست وجود داشته باشد منابع اسلامی آموزش فلسفه را تشویق نمی نمودند. تشویق و حتی امر به آموزش فلسفه در اسلام در قرآن و سنت به صورت های مختلف و به طور مکرر مورد توجه قرار گرفته است .در موارد دیگر خداوند حکیم مطلق (فیلسوف معرفی شده است).
ی )وحدت مطالعاتی
فلسفه و دین، وحدت قلمرو مطالعاتی دارند و هر کدام، یک موضوع را مدنظر قرار میدهند، منتهی فلسفه با نگرش کلی و دین با زبان خاص خود. از این جهت درست به نظر نمیرسد که فلسفه معاند دین و نابود کننده آن تلقی شود، بویژه اینکه در اندیشه اسلامی در قرآن کریم و نهجالبلاغه امام علی(ع) و ائمه شیعه در احتجاجات و روایات خود، دقیقترین مسایل حکمت الهی را مطرح کردهاند که به جزم، جز با تفکر عقلانی و فلسفی قابل توجیه فهم نیست.
نتیجه
لازم به یادآوری است که فلاسفه مسلمانی که رابطه دین و فلسفه و توافق حکمت و شریعت را تأیید نموده اند به طور کلی بر دو دسته اند:
الف: گروهی که این رابطه و توافق را به طور مطلق، عام و کلی پذیرفته اند، حتی توافق با فلیفه یونان را، مانند کندی ، فارابی و ابن رشد.
ب: گروهی که این توافق و هماهنگی را به طور محدود و جزئی می پذرند.
غزالی را می توان در گروه دوم قرار داد بعضی از نویسندگان تنها با مطالعه کتاب تهافت الفلاسفه وی را از منکرین رابه مثبت دین و فلسفه قرار می دهند، در صورتی که مطالعه و بررسی کتب دیگر وی، طرفداری اورا از رابطه دین و فلسفه روشن می کند.
غزالی عقل را یکی از اصول فقه می داند و وظیفه عقل را در فقه به طور اساسی عبارت می داند از تأسیس و استفاده از اصل براءت عقلی در مورد احکام غیر قطعی و در موارد عدم وجود حکم منصوص قاطع.
به این ترتیب وی ملازمه عقل و شرع را از راه تأیید ارزش و حجیت حقوقی عقل می پذرد. دفاع غزالی از رابطه دین و فلسفه و توافق حکمت و شریعت به اندازه ای موثر و مورد توجه بود که حتی می توان گفت ابن رشد، در نظرات خود تحت تأثیر غزالی بوده است. این موضوع را از نقل قول هایی که ابن رشد در کتاب مشهر خود در تشریح راتطه دین و فلسفه (فصل المقال) و به منظور اثبات نظریات خود از غزالی می تماید می توان به دست آورد.
به هر صورت غزالی تنها از آن دسته از فلاسفه انتقاد می کند که به عقیده وی از فلسفه و شرع اطلاع کافی ندارند و این دو را کاملاً درک نکرده اند ولی فلاسفه ای که حکمت و شریعت را فهمیده اند مورد تعظیم غزالی می باشند- وی حتی در کتاب تهافت الفلاسفه منطق را به عنوان وسیله و روش اندیشه استدلال فلسفی و حقوقی هر دو پیشنهاد می کند، غزالی استدلالات صحیح فلسفی را می پذیرد و در برابر فلسفه و منطق سر فرو میآورد و از این راه رابطه دین و فلسفه و اصل توافق حکمت و شریعت را با تفسیر و توجیهی که مخصوص وی است می پذیرد.
با این ترتیب ملاحظه می شود که علی رغم تصور بعضی سهم غزالی در رشد و تطور مسئله رابطه و اصل ملازمه دین و فلسفه و تأثیر افکار و نظرات وی در این مورد کمتر از متفکرین دیگر اسلامی نیست.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم، ترجمه : مهدی الهی قمشه ای، چاپ اول، قم، دانش، 1384
2. آشوری، داریوش، «نظریه غربزدگی و بحران تفکر درایران» درکتاب ما ومدرنیت، انتشارات صراط، تهران 1377، ص 135.
3. ابراهیمی دینایی، غلامحسین، دفترعقل و آیت عشق، تهران، طرح نو، چاپ اول 1380
4. ابن رشد، ابوالولید محمد، فصل المقال فی ما بین الشریعه و الحکمه من الاتصال، ترجمه سید جعفر سجادی تهران، انجمن فلسفه ایران، 1358. .
5. ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعة، تحقیق موریس بویژ، بیروت، 1938 م، ج 1، ص 10
6. حنا الفاخوری و خلیل الجر، تاریخ فلسفه درجهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1377، ص 557-558
7. شهرستانی، ابی الفتح محمد، ملل ونحل، تحقیق محمد سیدگیلانی، دارالمعرفه، بیروت، ج 1.ص2061. .
8. شیخ، سعید، مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، ترجمه: مصطفی محقق داماد، تهران، چاپ اول،1369.
9. عراقی، مجتبی، عوالى اللئالى العزیزیة، مطبعه سیدالشهداء، قم، 1405 ق، ج 4.
10. عزتی، ابولفضل، رابطه فلسفه ودین،انتشارات انجمن «علمی- مذهبی» دانشگاه آذربادگان.1399ه-ق.
11. غزالی، ابوحامد محمد، تهافت الفلاسفه، تحقیق دکتر سلمیان دنیا، دارالمعارف، قاهره، 1392 ه-ق.
12. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، کلام، قم، انتشارات صدرا، 1368، ج 2.
13. محمدی،مهدی، مجلات : اطلاع رسانی و کتابداری، کیهان فرهنگی، آذر 1384 ، شماره 230.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |