عقل وایمان از دیدگاه علامه طباطبایی و کانت
پژوهشگر: اقدس حاجی آبادی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
عقل گرایان افراطی
این گروه به چند دسته تقسیم شده اند :
1.کسانی که عقل را برای تأمین سعادت بشر کافی می دانند ونیاز به دین را احساس نمی کنند بلکه منکرند. مادیین و ملحدین از این فرقه اند این گروه مدعی اند که عقل توان درک و تشخیص همه مسایل کلی و جزیی را دارد و همه آنچه برای هدایت و سعادت بشر لازم است را عقل درک می کند و نیاز به دین و وحی و خدا نیست .
نقد وبررسی :
درست است که کار عقل درک است ولی آنچه درک می کند عناوین کلی است ولی برای تعیین مصداق عناوین کلی و تطبیق کلیات بر مصادیق به تجربه نیازمند است. و به تنهایی توانایی تشخیص مصادیق را ندارد. اگر در موردی عقل توانست مصداق را پیدا کند مثلاٌ فهمید که خودکشی مصداق عمل بد است در چنین موردی احتیاج به تشریع و قانونگذاری از طرف شرع نداریم حکم عقل برای اثبات حکم شرعی کافی است . ولی برای تعیین مصداق بعضی چیزها مثل عدل و ظلم و حق و باطل نیاز به تجربه داریم. در بسیاری موارد عقل نمی تواند تجربه داشته باشد مثل اثر یک کار در آخرت یا اثر کار در روح انسان . بنابراین نمی توان ادعا کرد عقل در همه موارد برای راهنمایی بشر کافی است و برای رسیدن به کمال نیازمند راه دیگری هستیم و خدایی که ما را آفریده باید آن راه دیگر را به ما نشان دهد وگرنه مثل میزبانی است که مهمانی را به خانه دعوت کرده ولی راه خانه و آدرس را به او نشان نداده است.
گروه دوم : برهماییها
قایلا ن آنها بعثت پیامبران ودستورات دینی و وحی و رسالت را به کلی بیهوده بلکه محال وغیر ممکن می دانند وانجام وظایفی را که عقل برای انسان تعیین می کند کافی شمرده اند وبیش از این وظیفه ای برای بشر در پیشگاه خداوند قایل نیستند ومی گویند:
اولاً : آنچه پیامبران برای بشر می آورند یا عقل بشر آن را درک می کند یا درک نمی کند ، اگر عقل درک می کند نیازی به زحمت پیامبران نیست ، اگر درک نمی کند یعنی نامعقول است وقابل قبول نیست .
ثانیاٌ : استدلال عقلی ما را به درستی با خدا آشنا می سازد ، نعمتهای او را به ما می شناساند و ما را به خضوع و خشوع در برابر او وا می دارد و از کفران و ناسپاسی بر حذر می دارد . اگر بشر به این فرمان عقل گردن نهد شایسته جزا و در غیر این صورت مستحق مجازات خواهد بود. اگر انبیا مطلبی بر طبق این حکم آورده اند کاری انجام نداده اند و اگر با آن مخالفت کرده اند خود بزرگترین دلیل بر خلاف گویی آنهاست .
نقد وبررسی
این گروه در کافی دانستن حکم عقل برای سعادت بشر همانند گروه پیشین اند تنها تفاوت آنها همین است که به دین و آیینی معتقدند .آنها تصور کرده اند که عقل همه چیز را درک می کند آنها بین " نامعقول"و"مجهول" فرق نگذارده اند. لذا گفته اند دستوراتی که انبیا آورده اند یا مخالف عقل است یا موافق آن . غافل از اینکه دستوراتی در شرع وجود دارد که فوق درک عقل است نه مخالف درک عقل وقتی شرع آن را بیان کرد عقل آن را می پذیرد و مخالفت نمی کند .
گروه سوم
کسانی که دین را پذیرفته و بشر را محتاج به دستورات دین می دانند ولی معتقدند هر دستوری که به نام دین ارایه گردد باید در محک تجربه عقل سنجیده شود اگر موافق عقل بود صحیح وگر نه قابل پذیرش نیست . در جایی که عقل و دین با هم هماهنگند هر دو معتبرند ولی اگر در موردی بین حکم عقل و شرع تضاد و مخالفتی باشد و یا شرع چیزی را بگوید که عقل توان درک آن را نداشته باشد حکم عقل مورد قبول است نه شرع. پس در تعارض عقل و وحی اصالت از آن عقل است و همه کاره عقل است و شرع تابع آن است .
نقد و بررسی
این دیدگاه در غرب عمدتاٌ بعد رنسانس رواج پیدا کرده است این تحول فلسفی از دکارت شروع شد و به فلسفه حسی جان لاک و بارکلی ختم شد . روش او شک در همه چیز و پذیرش بر اساس استدلال بود . لذا از همین جا پایه و اساس تعقل گرایی و تکیه بر خرد چیده شد که بسیاری از باورهای ارایه شده از ناحیه کلیسا در دین مسیحیت با آن قابل اثبات نبود . مثلاٌ مسئله توحید در عین اعتقاد به تثلیث چگونه قابل اثبات با این روش بود ؟علاوه بر اینگونه مسائل خلاف عقل ، بسیاری از باورهای دینی با عقل قابل درک نیست ، تعبدیات در عین اینکه ریشه عقلانی دارند اما غالباٌ مصالح و مفاسد آنها با عقل قابل اثبات نیست
لذا نتیجه ی این عقلگرایی افراطی ، یا لاادری گری و شکاکیت نسبت به باور های دینی شده یا سر از الحاد و انکار جزمی در می آورد.
2. ایمان گرایان افراطی
عده ای از متکلمان مسیحی معتقدند که ایمان امری فوق عقل و استعداد است خدا موجودی دور از دسترس فهم بشر است .وجود او در مسیح تجلی کرده است و باید او را در مسیح شناخت . از این رو معقول کردن ایمان و موجه کردن ایمان در نظر آنها مردود است کیرکگور ، ویتگنشتاین ،معمولاٌ از طرفداران این نظریه اند. آنچه در اکثر مکاتب فلسفی مغرب زمین ، از زمان کانت به بعد ، مورد توجه قرار گرفت این است که برای اثبات وجود خدا و همچنین ابطال آن نمی توان دلیل عقلی منطقی ارائه داد.
چرا ایمان گرایان از عقل بریدند ؟
1.عذر بعضی این بود که چون خود را در برابر شبهات فلسفه مدرن و علم معاصر ناتوان می دیدند و نمی توانستند پاسخگو باشند به این راه حل ها روی آوردند تا اساساٌ دین و باورهای دینی را نفیاٌ و اثباتاٌ از دسترس عقل خارج بدانند تا شبهات وارده را نپذیرند وبگویند دین صرفاٌ امری قلبی است
2. عده ای هم ناتوانی عقل را در بسیاری از این مسائل دلیل بر این گرایش می دانستند .چگونه اعتماد کنیم بر عقلی که در بسیاری از موارد توانایی برای پاسخگویی مسائل را به طور قطعی نمی داند این نشانه نقص عقل است وقتی نقص عقل را بپذیرید دیگر به براهین عقلی نمی شود اعتماد کرد .
این نظریه مردود است : زیرا عجز و نقص عقل در بعضی موارد دلیل بر عجز ونقص او در همه موارد نیست .
3. عقل گرایان معتدل
این گروه علاوه بر نقش اساسی قلب در معرفت و تشخیص حق ، نقش اساسی عقل و استدلالهای عقلی در ارزیابی دعاوی دین را پذیرفته اند . ولی ابتنای همه باورها و اعتقادات بر مجموعه ای از اصول بدیهی و مقبول همگان و عدم امکان تجدید نظر درآنها که مورد نظر عقل گرایان افراطی بود ،از نظر آنها مردود شناخته می شود. .
این نظریه عمدتاٌ بعد از انتشار نظر کانت وتدوین و انتشار کتاب "گفتار در روش "او رواج یافت.
ایمان در کلام مسیحیت محور بحث های دامنه داری شده است . حتی فرقه های کلامی آنها در تحلیل ماهیت آن اختلاف نظر دارند :
1. ایمان مغایر با علم :
گروهی از متکلمان مسیحی ایمان را از سنخ علم و آگاهی نمی دانند . در این نگاه شناخت و معرفت راه ندارد .آنها ریشه ی لغوی واژه ی" faith "را مشتق از ریشه ی لاتین " faducia "دانسته که از سنخ معرفت نیست و نوعی حالت روحی است. آنها ایمان را با عقل در تقابل می دانند . استدلال و عقل نتوانسته در متن ایمان مسیحی جایگاه استواری بیابد. اصولاٌ ایمان مسیحی در نوعی تقابل با خرد و اندیشه پدید آمده و همواره در دین چون و چرایی نبوده است .
2. ایمان هم سنخ عقل
گروهی از متکلمان مسیحی ایمان را از سنخ معرفت شمرده وریشه لغوی واژه ی "faith "را از ریشه لاتین " fides "می دانند که از گروه علم و آگاهی است. این دیدگاه ضمن تاکید بر تقدم ایمان بر عقل می گوید: استدلال و عقل هم برای جستجو از حقایق اساسی دین و هم برای تبیین و فهم این حقایق می تواند تا اندازه ای نقش آفرین باشد.
عقل از دیدگاه کانت
کانت در کتاب نقد به ذکر معانی متفاوتی از عقل پرداخته است .گسترده ترین معنای آن این است که سرچشمه تمام عناصر و مبادی پیشینی و فاعل شناخت تلقی می شود و دو جنبه ی عملی و نظری دارد. کانت با تعیین محدودیت های عقل نظری توجه شایانی به عقل عملی مشترک بین انسانها دارد. در اندیشه ی او عقل از هرچیز مقدس تر است و بهترین معیار برای شناخت و دریافت حقیقت است. در فلسفه عملی او عقل از اهمیت بیش تری برخوردار است.مرکز ثقل فلسفه کانت در حوزه انسان شناسی عقل عملی است عقلی که مجهز به اراده یا به تعبیری اراده ی معقول می باشد.
کانت توانایی بشر برای تعقل ورزیدن را بنیادی ترین ویژگی انسان می داند و آن را به عنوان مبنایی ترین معیار کرامت ذاتی انسان معرفی می کند او عقل را دارای شان ذاتی و نفس الامری می داند و معتقد است این نیرو تنها به نوع انسان اختصاص دارد.
ایمان وعقل از دیدگاه کانت
کانت یکی از فیلسوفان بزرگ مغرب زمین است. برخی از متفکران او را در زمره کسانی قرار داده اند که اعتقاد کامل به هماهنگی کامل عقل و دین دارد . کانت با تقسیم عقل به نظری و عملی برآن است که عقل نظری با توجه به محدودیت هایش راه به جایی نمی برد و از اثبات و نفی امور ماورای طبیعی به کلی ناتوان است، بنابراین کانت در حوزه عقل نظری لاادری است. او بر آن است که آدمی از اثبات و نفی وجود و صفات خدا و نفس و هر امر غیر تجربی ناتوان است . او معتقد است که اگر این مفاهیم عقلی محض استفاده تجربی داشته باشند مابعدالطبیعه به عنوان یک علم ممکن است ، اما چون این مفاهیم ناظر به متعلقاتی فوق حس و تجربه می باشد ، مابعدالطبیعه به عنوان یک علم ممکن نیست ،زیرا ذهن انسان اموری را که برتر از حس باشد درک نمی کند. اما در حوزه ی عقل عملی معتقد است عقل عملی توانایی آن را دارد که وجود خدا و نفس و جاودانگی آن را اثبات کند . اودر کتاب دین در محدوده عقل تنها بر آن است که هماهنگی کامل بین عقل عملی و دین وجود دارد . کانت اظهار می کند مسئله خدا وایمان به او فراتر از قلمرو عقل نظری است ولی این به معنای نفی خدا از سوی کانت نیست، بلکه او معتقد است ایمان به خدا مجموعه ی معرفتی انسان را نظم و قوام می بخشد .کانت هر شناخت نظری در باب خدا را نفی می کند ، هیچ الهیات عقلانی را نمی تواند بپذیرد ، مگر الاهیاتی را که بر اخلاق مبتنی است . همچنین می گوید : ما نمی توانیم هیچ تکلیفی دربرابر خدا داشته باشیم . کانت برای اخلاق استقلال ذاتی قائل است و اعتقاد دارد فقط از طریق اخلاق و عقل عملی به خدا پی می بریم ، حتی قبل از اذعان به خدای انجیل باید او را با ایده آل کمال اخلاقی یا اصول اخلاقی خود مقایسه کنیم . بنابراین ما در واقع نیازی نداریم که برای شناخت قانون اخلاقی یا به انگیزه اطاعت ازقانون به دین بنگریم . خود مختاری انسان نمی تواند بر چیزی غیر از عقل مبتنی باشد. اگر ما اخلاق را سرسپردگی و وفاداری به اراده ی خدا بدانیم ، در معرض دیگر آیینی اراده قرار گرفتیم ، یعنی اگر خدا را در جایگاه پاداش دهنده و عقوبت کننده در پس قانون اخلاقی قرار دهیم ، از قانون احتیاط پیروی کرده ایم و انگیزه ی ما برای اطاعت از قانون اخلاقی ترس از عقوبت و امید به پاداش خواهد بود . و این کار ارزش اخلاقی ما را از بین می برد. زیرا به نظر کانت ، قانونی ارزش اخلاقی دارد که ما خود واضع آن باشیم .. ادیان تاریخی مدعی اند که متون مقدس ، منبع نهایی حقیقت دینی است وانسان باید در برابر آن خاضع باشد . کانت می گوید : چون یگانه غرض تلاوت متون مقدس ، اصلاح انسان است ، بنابراین ،کتاب مقدس باید مطابق قانون اخلاقی تفسیر شود نه بر عکس . ما محتویات کتاب مقدس را فقط هنگامی وحی معتبر لحاظ می کنیم که تعلیم اخلاقی آن بتواند هماهنگ با قواعدی باشد که پیش تر صحت آن بر اساس ادله کاملاٌ اخلاقی شناخته ایم . این بدان معناست که ما اغلب کتاب مقدس را تفسیر رمزی کنیم ، نه تفسیر لغوی . بنابراین عقل عملی خود ما ، فقط بر مبنای اعتقاد و عمل دینی معتبر است . در این صورت ، مدعیات دین باید به آنهایی محدود شود که با استدلال اخلاقی ما در محدوده ی عقل محض سازگار است .
بنابر این ایمان به خدا با تکلیف اخلاقی پیوند می خورد یعنی فرض وجود خدا از نظر اخلاقی ضرورت دارد واگر انسان به خدا معتقد نباشد نمی تواند ،پیوند اخلاق با شد . از نظر کانت شریعت منهای اخلاق وجود ندارد. بلکه میزان اعمال ما را اخلاق خود بنیاد که هر انسانی قادر به در ک آن است تعیین می کند برای کانت اخلاق بدون دیانت ممکن نیست .
نقد و بررسی :
کانت بر اساس نظام فلسفی خود چنین نتایجی را گرفته است .به طور طبیعی هر اشکال وانتقاد به مبانی او ،نظام فلسفی او را با مشکل مواجه می سازد .
یکی از مبانی نظام اخلاقی او این است که پیروی از فرمان های خدا ، با خود مختاری انسان نا سازگار است . چنین عقیده ای درست نیست . اگر همان طور که کانت عقیده دارد ،خدا موجودی عاقل نامتناهی است ،در آن صورت اگر عقل آدمی از سر اختیار به این نتیجه برسد که پیروی از احکام الهی برای انسان مطلوب است چنین تبعیتی با خود مختاری انسان سازگار است . بنابر این تبعیت از احکام خدا به طور کامل با خود مختاری انسان سازگاری دارد .
دین ابعاد و جنبه های گوناگونی دارد یکی از ابعاد آن اخلاق است . بعد دیگر بعد معرفتی است ما نباید خود را از بعد معرفتی و سایر ابعاد محروم کنیم . ما حق نداریم یکی از ابعاد دین را محور قرار دهیم بقیه را در قالب آن تفسیر رمزی کنیم . یا این که عقل متناهی خود را محور قرار دهیم و بر اساس آن بعضی دستورات را قبول و بعضی را انکار کنیم و عقل نامتناهی را نادیده بگیریم که این امر صحیح نیست .
کانتبا طرح مسائل اساسی همه ادیان «خدا و خلود نفس و اختیار انسان» گفت:
یک رشته از احکام فلسفی «جدلی الطرفین» هستند و نظر به اینکه هر دلیلی براثبات آنها اقامه گردد، در مقابل، دلیل مخالف هم قابل ارائه است، قابل اثباتنیستند، از نظر کانت مباحثی چون جبر و اختیار، بسیط و مرکب بودن ماده، محدود ونامحدود بودن جهان و اثبات خدا از این مواردند، وی با نقادی عقل مطلق بر اینباور بود که عقل نظری از درک حقیقت ذوات عاجز است و بر همین اساس «وجود خدا،نفس ، بقای نفس» قابل اثبات و ادراک نیست و با این تامل معرفتشناختی گفت:
«من لازم دیدم شناخت را کنار زنم تا برای ایمان جا بازکنم».
گرچه برخی از فلاسفه آلمان مانند هگل با کانت مخالفت کردند اما ایمانگراییجدید با کیرکگور در دانمارک آغاز شد و بر «عدم ارتباط ایمان و عقل و حتی ضدیتایمان با تعقل» معتقد گشت.
علامه طباطبایی با توجه به تمام جریانات مزبور و آگاهی از چشم انداز جدیدمباحث در غرب درباره عقل و دین به «دفاع عقلانی از دین» پرداخت و حجیت عقل رابا زوایای دید شبهات مطرح کرد و انصافا تاثیرات درخشانی در مباحث «علم ودین»و «عقل ونقل» و «طبیعت و شریعت» و «تکوین و تشریع» گذاشت که آثار اوامروز از منابع مهم مباحث فلسفی و کلامی جدید به شمار میآید و پژوهشگران اینمباحث از سفره گسترده افکار و اندیشههای او تغذیه میکنند.
خود تصریح میکند اکثر اشکالات و ایراداتی که علیه مبانی اسلام وقرآن و معارف دین توسط دانشمندان غربی و روشنفکران غیردینی و یا صاحبان افکارالتقاطی مطرح شده است، ریشه در جهالت و نادانی و عدم اطلاع از اسلام ناب دارد ویا از غرض ومرض آنان حکایت میکند.
نتیجه گیری
تحلیل بیشتر متکلمان شیعه وتعدادی از متکلمان اهل سنت ازایمان گویای یکسانی آن با معرفت است آنها برای اثبات باور های ایمانی و حتی احکام دینی از استدلال های عقلی بهره می گیرند ودر اثر اعتقاد به تعامل این دو منبع به حقایق گرانبهایی نائل شده اند . این که بیشتر متکلمان شیعه به تعامل عقل وایمان معتقدند برای این است که هیچ گونه تضادی بین باورهای ایمانی وعقل وجود ندارد . حتی در اثبات فروع واحکام عملی دین عقل از جایگاه رفیعی بر خوردار است ویکی از منابع استنباط احکام به شمار می رود . بزرگ ترین پشتوانه عقلانیت گرایی متکلمان اسلامی و تأکید بر ایمان عقلانی قرآن مجید است که نه تنها تضادی به عقل ندارد بلکه بر تفکر نیز تأ کید می کند . در مسیحیت که عقل در حوزه ی ایمان جایگاه ارز شی ندارد به دلیل تضادی است که بین عقل و تحریفات انجیل به وجود آمده ، بخش وسیعی از گزاره های مسیحیت قابل ادراک عقلانی نیستند که بارزترین نمونه ی آن تجسد خداوند در انسان ،و تثلیث است .
فهرست منابع
1. طاهری، حبیب الله ، درسهایی از کلام جدید ، دفتر انتشارات اسلامی ،بهار 84
2. ایمانی ، محسن ، تربیت عقلانی ، چاپ اول ، واحد تولید امیر کبیر ، 78
3. بخشایش ، رضا ، عقل و دین از دیدگاه کانت ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، 85
4. علوی سرشکی ، محمد رضا ، نقدی بر فلسفه کانت ، دفتر انتشارات اسلامی ، 75
5. ترجمه نبوی ، محمد ، شوپنهاور و نقل عقل کانتی ، چاپ اول ، 77
6. محمد رضایی ، محمد ، دین و استقلال اخلاق در دیدگاه کانت ، پژوهش های فلسفی و کلامی( شماره 16-13)
7. مجتهد شبستری ، محمد ، ایمان دینی ، مجله کیان ، شماره 52 ، سال 79
8. مجله معرفت فلسفی ، شماره 24
9. طباطبایی ، نهایه الحکمه ، چاپ جامعه مدرسین
10. محمد رضایی ، محمد ، رابطه عقل و ایمان ( فلسفه و دین ) ، کتابخانه اینتر نتی تبیان
11. عالی مقدم ، محمد علی ، رابطه عقل و ایمان از نظر متکلمین اسلامی و مسیحی ، فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دینی ، شماره 6 و 7 ،1385،
12. شقاقی ، حسین ، عقل و ایمان ، ایمان عقلی کانت ، پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
13. دین و عقل از سه َمنظر ، مفاله ای از فرهنگ فلسفی کمبریج درباره سه رویکرد به باور دینی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |