موضوع : انواع ترکیب
پژوهشگر: لیلی عابدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
پیش گفتار
توحید و یکتایی خداوند متعال یکی از اصول اعتقادی اسلام و همه ادیان ابراهیمی است،در قرآن کریم در آیات زیادی به این مسئله اشاره و به آن استدلال شده است،بحث درباره توحید از دو جهت ذاتی و صفاتی مطرح می شود.توحید ذاتی یعنی اینکه ذات خداوند یکتاست و یگانگی ذات دو معنا دارد:الف)ذاتی که در هستی خود بی نیاز از علت است ، فقط خداوند است ذات خداوند در بی نیازی بی همتا و بی شریک است. ب)ذات خداوند مرکب از اجزا نیست و هیچگونه کثرت وتعدد در ذات الهی راه ندارد.برای اثبات بساطت واجبتعالی و اینکه ذات اقدس او از این صفات مبراست،باید انواع ترکیب و بساطت را مورد بررسی قرار داد تا ثابت شود که هیچ یک از انواع ترکیب در ذات او راه ندارد.بنابراین واجب تعالی بسیط است و انواع ترکیب را که در حق او محال است گزینش شده تا اندکی با این انواع آشنا شویم.در این نوشته ابتدا به بررسی انواع ترکیب و سپس نفی این انواع از ذات الهی پرداخته شده و سعی شده که از مطالب منابع گوناگون گزینشی مختصر و مناسب صورت پذیرد. در راستای موضوع تحقیق در ابتدا مختصری در باب مرکب و بسیط ذکر شده،سپس در ادامه به مباحثی درباره انواع ترکیب و معانی مختلف آن و شرح و توضیح هریک بصورت جداگانه پرداخته شده و در پایان چرایی محال بودن این موضوع در ذات اقدس الهی مورد بررسی قرار گرفته است.فهرست عناوین تحقیق بدین قرار است:
*- تعریف بسیط و مرکب
*- ترکیب حقیقی
*- ترکیب اعتباری
*- ترکیب اعتقادی
*- ترکیب انضمامی
*- نفی ترکیب های پنجگانه
*- بساطت واجب تعالی (از ترکیب وجود وعدم)
بسیط و مرکب:
مرکب حقیقی عقلی:
از اجزای تحلیلی ذهنی (مانند جنس و فصل)ترکیب شده است.اجزای چنین مرکبی در خارج متمایز از یکدیگر نیستند و موجود به یک وجودند مانند لونیت و قابض بصر که اجزای ذهنی اند و در خارج وجود ماهیت متمایز و مستقل از یکدیگر ندارند، مرکب از ماهیت و وجود نیز مرکب از اقسام مرکب حقیقی عقلی است.زیرا هویت وجود و ماهیت در خارج یکی است،اما در ذهن دو چیز مغایر است.
ترکیب در فلسفه به معنیِ «یکی شدنِ چند چیز» است بگونهای که در عینِ وجودِ نوعی کثرت و تمایز میان اجزاء آن، بتوان بنحوی میان آن اجزاءْ جهتِ وحدتی یافت. ترکیب یک لشکر از سربازان، ترکیب آب از اکسیژن و هیدروژن، ترکیب یک خط از پارهخطها و نقاط، ترکیب جسم از ماده و صورت و ترکیب انسان از حیوانیت (جنس انسان) و عقل (فصل انسان)، همگی گونههایی از ترکیباند.
ترکیب در فلسفه به معنیِ «یکی شدنِ چند چیز» است بگونهای که در عینِ وجودِ نوعی کثرت و تمایز میان اجزاء آن، بتوان بنحوی میان آن اجزاءْ جهتِ وحدتی یافت. ترکیب یک لشکر از سربازان، ترکیب آب از اکسیژن و هیدروژن، ترکیب یک خط از پارهخطها و نقاط، ترکیب جسم از ماده و صورت و ترکیب انسان از حیوانیت (جنس انسان) و عقل (فصل انسان)، همگی گونههایی از ترکیباند.
اقسام ترکیب
ترکیب، از جهتِ نوعِ اتحاد و وحدتِ میان اجزاء، دارای اقسامی است؛[1] در درجه اول، ترکیب دارای دو قسم است: ترکیب حقیقى و ترکیب اعتبارى:[2]
1) ترکیب حقیقی: ترکیب حقیقی آن است که میان اجزای مرکب، یک جهتِ وحدتِ حقیقی (نه فرضی و اعتباری) وجود دارد؛ به عبارت دیگر ترکیب حقیقی آن است که برای مرکب، وحدت حقیقیهای غیر از وحدتى که به صرفِ اجتماع اجزاء در کنارِ یکدیگر ـ با یک هیئت اجتماعیه عَرَضی ـ پدید میآید، حاصل شود.[3] نشانه این نوع ترکیب آن است که مرکب، افزون بر آثار و ویژگیهایی که تکتک اجزاء آن دارند، خودْ دارای آثار و ویژگیهایی دیگری نیز هست. مثلاً ترکیب آب از اکسیژن و هیدروژن ترکیبی حقیقی است؛ زیرا آب افزون بر خواص و آثار طبیعی خودِ اکسیژن و هیدروژن، دارای ویژگیهایی است که در آن دو بتنهایی موجود نیست.
انواع حقیقی همان مرکبات حقیقی هستند که از ترکیب آنها هویت واحدی ورای اجزاء پدید میآید و آثاری ورای آثار اجزاء خود دارند مانند عناصر و موالید ثلاث.[4] وحدت اتصالی (اتصال در کمّیات متصل مانند خط و سطح) از گونههای وحدت حقیقی است. از این رو، واحد بالاتصال باید دارای موضوع واحدی باشد (واحد بالموضوع باشد) و به صور مختلف تقسیم نشود؛ بلکه باید دارای اجزاء متشابهی باشد که وجود بالقوه دارند. زیرا هرچه دارای وحدت بالفعل است کثرتش بالقوه است ولذا اعتقاد به اینکه اجزاء یک اتصال جسمانی،
[1] . طباطبایی ، سید محمد حسین ، نهایة الحکمة ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی ، 1420ق، ص 86
[2] . زنوزی، ملاعبدالله، لمعات الهیه، تهران، انجمن فلسفه ایران، بیتا، ص98
[3] . لمعات إلهیة، ص 97
[4] . نهایةالحکمة، ص 106
ممکن است دارای صورتهای بالفعل مختلفی باشند، از دیدگاههای بیارزش است.[1] بدین ترتیب، ترکیب ناشی از اتصال، مانند ترکیب یک خط از پارهخطهایی که بالقوه در درون آن وجود دارند، ترکیبی حقیقی است. هر جسمی ـ از آنجا که مشتمل بر کمیت متصل هست ـ از اجزاء نامتناهی تشکیل شده و قابل انقسام به اجزاء نامتناهی است؛[2] اما جسمْ در خارجْ به تَبَعِ کمّیّت متصلِ خود، واقعاً دارای اتصال جسمانی است و اتصال جسمانی، در همان حالِ اتصال، تنها در وهم است که به اجزاء خود تقسیم میشود؛ پس جسم متصل، دارای اجزاء بالفعل نیست و تنها در قوای ادراکی، چنین اجزائی برای آن پدید میآید.[3]
[1] . شیرازی ، صدرالدین، الأسفارالأربعة، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1981م، ج2 ، ص 94
[2] . ابن سینا، حسینبن عبدالله، طوسی محمد بن حسن، شرحالإشارات، دفتر نشر کتاب، 1403ق، ج2، ص9
[3] . شرحالإشارات، ج3، ص93
بدین ترتیب، اجزاء جسم متصل ـ همانطور که گذشت ـ اجزاء بالقوه هستند نه بالفعل.[1]
اما اجزاء وهمی برای اتصال جسمانی، معدوم صرف نیستند که اجزاء ذهنی و عقلیِ صِرف شمرده شوند. زیرا عقل با کمک وهم، اتصال جسمانی را به اجزایش تقسیم میکند در حالی که تحلیل یک چیز موجود به امور معدوم صرف محال است.[2]
2) ترکیب اعتباری: ترکیب اعتباری آن است که میان اجزای مرکب، یک جهتِ وحدتِ حقیقی وجود ندارد؛ بلکه اتحادِ اجزاء، اتحادی فرضی و اعتباری است؛ بگونهای که اگر به واقعیتِ خارجیِ اجزاء توجه شود، هیچ جهتِ وحدت واقعی میان اجزاء یافت نمیشود. به عبارت دیگر، مرکب اعتبارى آن است که غیر از هیأت اجتماعیه عَرَضیِ اجزاء ـ که از صرفِ جمع شدن آنها در کنار یکدیگر حاصل میشود ـ وحدت دیگری در میان اجزاء پدید نمیآید؛ مثل خانه. [3] نشانه این نوع ترکیب آن است که مرکب، افزون بر آثار و ویژگیهایی که تکتک اجزاء آن دارند، دارای آثار و ویژگیهایی دیگر نیست و ویژگیهای آن عبارت است از مجموع یا برآیندِ ویژگیهای اجزاء. مثلاً ترکیب یک لشکر از سربازان، ترکیبی اعتباری است زیرا واقعیتِ خارجیِ لشکر، چیزی جز سربازان نیست. بدین ترتیب، مرکبات اعتباری مرکباتی هستند که از آن ترکیبات، چیزی ورای اجزاء آنها پدید نمیآید و هیچ اثری ورای آثار اجزاء آنها برای مرکب نیست مانند ترکیب خانه و شمشیر از اجزای صناعی خود. [4]
مرکب از جوهر و عرض، نه جوهر است نه عرض و لذا ماهیتی حقیقی هم ندارد تا در جواب ماهو گفته شود. این به آن دلیل است که مقولات تباین دارند و نمیتوان از بیشتر از یکی از آنها مقوله یا ماهیتی داشت.[5] بدین ترتیب، ترکیب جوهر و عرض از گونههای ترکیب اعتباری محسوب میشود.
[1] . نهایةالحکمة ، ص 276
[2] شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، الحاشیةعلىالإلهیات، قم، بیدار، بیتا، ص89
[3] . لمعات الهیه، ص98
[4] . نهایةالحکمة، ص 106
[5] . نهایةالحکمة، ص 107
تقسیمی دیگر
یک تقسیم دیگر در مورد "ترکیب" در فلسفه، تقسیم به ترکیب اتحادی و انضمامی است. گفته شد که ترکیب خارجی همان ترکیب انضمامی و ترکیب عقلی همان ترکیب اتحادی است. اما باید توجه داشت که علیرغم یکی بودن ترکیب خارجی و انضمامی از نظر مصداقی، مفهوم این دو با یکدیگر متفاوت است؛ زیرا در مفهومِ ترکیب خارجی، نظر به چگونگیِ کثرت و تمایز اجزاء مرکب است اما در مفهوم ترکیب انضمامی، نظر به چگونگی اتحاد و وحدت اجزاء است. همچنین علیرغم یکی بودن ترکیب عقلی و اتحادی از نظر مصداقی، مفهوم این دو با یکدیگر متفاوت است؛ زیرا در مفهومِ ترکیب عقلی، نظر به چگونگیِ کثرت و تمایز اجزاء مرکب است اما در مفهوم ترکیب اتحادی، نظر به چگونگی اتحاد و وحدت اجزاء است.
1. ترکیب اتحادی: آن است که یک چیز عین چیز دیگر شود و با آن متحد گردد و برای هر دوی آنها در مرکب ذات واحدی باشد که این ذات واحد عین آن دو شیء و عین ترکیب آنهاست.[1] به این ترکیب، اتحاد حقیقی نیز گفته میشود.
2. ترکیب انضمامی: آن است که چیزی به چیز دیگر منضم شده، برای هریک از آن دو چیز در مرکب، یک ذات جداگانه باشد؛ بگونهای که "مرکب" در درون خود، مشتمل بر کثرت بالفعل باشد؛ مانند ترکیب خانه از آجرهای مختلف و ترکیب بخار از مولکولهای آب و هوا.[2] به این ترکیب اتحاد مجازی نیز گفته میشود.
بدین ترتیب باید گفت مرکب یا از اجزای خارجی تشکیل میشود یا از اجزای عقلی و یا از اجزای
[1] . شوارق الإلهام، ج1، ص160
[2] . شوارق الإلهام، ج1، ص160
وهمی؛ اما باید توجه داشت که دخول عدم در مراتب محدود وجود و عدم دخول عدم در مرتبهای از مراتب آن که به صرافت وجود میانجامد، نوعی از ترکیب و بساطت در وجود است که جزء هیچ یک از دیگر گونههای ترکیب در وجود یعنی ترکیب از اجزاء خارجی و عقلی و وهمی نیست. [1]
لازمه ی ترکیب نیاز است بدین گونه که هر جزئی نیست به کل خود هم تقدّم زمانی و هم تقدّم طبعی و یا دست کم تقدّم طبعی دارد(غیر از اجزای مقداریه مانند کمّ که مرکب از اجزای خود می باشد) و در تقدّم بالطبع کل در مقام ذات خود و به حسب گوهر خویش از جزء متأخر است و در همان مرتبه ی ذات نیاز به متقدّم است اما دباره ی ترکیب ازبود و نبود نیز هست یا نه؟ و دو دیگرآیا در واقع ترکیب از وجود و عدم را می توان ترکیب نامید؟ و سه دیگر دلیل نفی این ترکیب از واجب تعالی چه خواهد بود؟نخست آنکه: اگر این دو حیثیت عین یکدیگر باشند،مستلزم جمع بین دو نقیض خواهد بود و چون لازم محال است پس ملزوم نیز محال خواهد بود،زیرا حیثیت وجدان و فقدان در تناقض با همدیگرندو دو دیگر اگر این دو حییث عین یکدیگر باشند،لازم است ازتعقّل حیثیت اول،تعقّل حیثیت دوم حاصل گردد.در تعقّل انسان (حیثیت وجدان)باید عین تعقّل لافرس (حیثیت فقدان)باشد. در حالی که اینگونه نیست.از این روی تعقّل انسان با غفلت از معنای لافرس نیز سازگار است. پس انسان عین لافرس است و نه ملازم باآن.وسه دیگر:اگر انسان لافرس باشد،از آنجا که سلب های گوناگون دیگری غیر از لافرس بر مفهوم مثل انسان صادق می آید.چنانچه انسان عین آن سلب ها باشد ، مستلزم آن خواهد بود که انسان به منزله ی مجموعه ای از سلب ها باشد، در حالیکه اینگونه نیست.بنابراین چون این دو حیثیت عین یکدیگر نیستند،پس ناگزیر دارای ترکیب خواهند بود و موجودی که در این دو جهت صادق باشد، بطور حتم مرکب است نه بسیط، چون اثبات یک شیء غیر از سلب شیء دیگر است.بازگشت همه ی اقسام ترکیب به ترکیب از وجدان وفقدان است.تاکنون روشن شد که ترکیب از وجدان و فقدان نوعی ترکیب عقلی است که برابر تحلیل عقلی هر موجودی که واجد برخی کمال ها و فاقد برخی دیگرباشد،مرکب از دو حیثیت خواهد بود.حاج
[1] . نهایةالحکمة، ص20
ملا هادی سبزواری بر این باور است که این نوع ترکیب،بدترین گونه های ترکیب است.به این بیان که در ترکیب از اجزای مقداریّه جمیع اجزای امور،وجودیه هستند.در ترکیب از جنس و فصل ترکیب از یک وجود بالفعل (صورت)و یک وجود بالقوّه (ماده) است و در ترکیب از وجود و ماهیت(ترکیب حقیقی عقلی)ترکیب از یک وجود اصیل(وجود) و یک وجود تابع (ماهیت) است ولی بهر حال،اجزاء بهره ای از وجود دارند، اما ترکیب از وجود وعدم بدترین گونه ها ی یترکیب خواهد بود.در اقسام ترکیباتی که ذکر می شود پنج قسم اول ترکیب از واجب تعالی با برهان های مستدل و روشن اثبات شده است.1) ترکیب از اجزای مقداریّه همانند کمّ که مرکب از اجزای خود می باشد 2) ترکیب از ماده و صورت خارجی مثل موجودات مادی 3) ترکیب از ماده و صورت ذهنی 4) ترکیب از جنس و فصل (ترکیب حقیقی عقلی) 5) ترکیب از وجود و ماهیت (ترکیب حقیقی عقلی) 6) ترکیب از فقدان و وجود ، وجود وعدم . در اقسام پنج گانه چون اجزا سهمی از وجود دارند،بالاخره به یک نوع وحدت بر می گردند اما در ترکیب از وجود وعدم چنین نیست وهیچ وحدتی میان وجدان وفقدان یافت نمی شود.در اصل بازگشت تمام اقسام ترکیب به این نوع از ترکیب یعنی وجود و عدم است، زیرا در اقسام دیگر آنچه بالقوّه است مثل ماده بهره ای ازعدم دارد.همچنانکه ماهیت که امری است تابع فی حد ذاته بهره ای ازوجود نخواهد داشت.اجزاء مقداریّه نیز همراه با عدم غیر خود هستند.خلاصه آنکه : هیچ یک از اقسام ترکیب مادام که به ترکیب از وجود وعدم باز نگردند،ترکیب حقیقی نخواهند بود. زیرا وجود که امریست بسیط هرگز مایه ی ترکّب نیست.مقایسه ترکیب از ماهیت و وجود از ترکیب از وجود وعدم:در خصوص اینکه آیا نفی ترکیب از ماهیت و وجود مستلزم نفی ترکیب از وجود و عدم نیز هست یا خیر؟پاسخ منفی است؛ زیرا وجود مقدم بر ماهیت است به تقدّم حقیقت بر مجاز.بدین معنا که می توان وجود را بدون توجه به ماهیت لحاظ کرد ولی همین وجود نیز قابل تقسیم به وجود فاقد بعض کمال ها و وجود دارای تمام کمال هاست.یعنی اگر حتی فاقد ماهیت نیز باشد،باز ممکن است واجد تمام کمال ها نیز باشد یا فاقد بعضی از آنها باشد چنانکه در مورد مجردات تامه این گونه هست،آنها فاقد ماهیت هستند؛ امّا بعضی از کمال ها را واجد نیستند،زیرا فاقد درجه ی فوق التمام هستند.آنها مرکب از وجود و ماهیت نیستند،امّا مرکب از وجدان و فقدان اند، پس بسیط الحقیقه نخواهند بود،از همین روی آنچه دراللمعة الالهیة زنوزی آمده است ، با نفی ترکیب از ماهیت و وجود جمیع اقسام ترکیب نفی خواهد شد خلاصه آنکه وجود در مرحله خودش تقدّم دارد بر ماهیت، به تقدم حقیقت بر مجاز،در همان مرتبه ی متقدّم،وجود را دو گونه می توان تصور کرد:واجد تمام کمال ها، به گونه بساطت و یا فاقد برخی از کمال ها،بنابراین نفی ماهیت از واجب مستلزم نفی این گونه ترکیب از او نخواهد بود.ذات خداوند مرکب از اجزاء نیست، وهیچگونه کثرت و تعدد در ذات الهی راه نداردوترکیب از اجزای عقلی مانند ترکیب ماهیت ازجنس و فصل،و ترکیب موجود ممکن از وجود و ماهیت،این ترکیب در ذات خداوند محال است.زیرا این ترکیب ناشی از محدودیت وجود است و چون وجود خداوند نامتناهی و نامحدود است.ترکیب از ماده و صورت نیز از حق خداوند محال است،چون از ویژگی های موجود جسمانی است و خداوند جسم نیست.بساطت واجب تعالی (از ترکیب از وجود و عدم ): الف) منشأ ترکیب از وجود و عدم،نقص وجودی ومحدودیت آن است واگر وجودی کامل من جمیع الجمات بود،هیچ کمال وجودی ازاو قابل سلب نیست،چه آنکه درغیر اینصورت،مفاسدی برآن مترتب خواهد شد که با وجوب وجود آن کامل علی الاطلاق و تمام بودن آن ناسازگاری خواهد داشت. ب) بساطت واجب تعالی از جهت وجود ذاتی:این برهان از یک صغری و یک کبری تشکیل شده است.
توضیح آنکه:
صغری: هر جزئی نسبت به کل خود،دست کم دارای تقدّم بالطبع است که در تمام اقسام مرکب حتی قسم ششم نیز جریان دارد(غیر از اجزای مقداریّه) زیرا بین مرکب و اجزای آن تلازم عمومی وجود دارد،هر جزئی از اجزاء که معدوم گردد مرکب نیز معدوم خواهد شد.بنابراین حکم تقدم بالطبع آن است که کل به حسب گوهر ذات خویش متأخر و محتاج به متقدّم است.
کبری: با وجوب ذاتی سازگار نیست،زیرا نشانه ی امکان است.
نتیجه گیری:
با توجه به اهمیت موضوع و نظرصاحبان دانش در این باره،لازم است درباره ی این موضوع پژوهش بیشتری صورت گیرد و صاحبان فکرو دانش جایگاه این موضوع را در فلسفه و حکمت و تفکر فلسفی و کلامی به نحو روشنی مشخص سازند که البته برخی فلاسفه ازجمله صدر متألهین در بسیاری از آثارش و در بسیاری از جاها،به اهمیت این موضوع وهمچنین به این نکته که این امر(بساطت واجب تعالی) از ویژگیهای وی به شمار می رود به روشنی یاد آور شده است.از جمله از فوایدی که از پژوهش این موضوع عائد شده است،می توان به شناخت بیشتر نسبت به صفات او و برتری ذات و اصلاً توجه بیشتر به وجود او در همه ی جوانب اشاره کرد.همچنین با این معرفت و شناخت،باشدکه در نیایش ها و عباداتمان توجه وتفکر بیشتری کنیم.و درنهایت فواید پژوهش این موضوع و اثبات محال بودن ترکیب در ذات واجب تعالی که به اثبات بساطت او می انجامد این است که واجب تعالی تمام کمال های هستی را داراست و هیچ وصف وجودی را فاقد نیست که این مطلب کم و بیش در آثار فلاسفه و همچنین در سخنان عرفا دیده می شود،لکن اقامه برهان و تبیین آن رسالتی بود که حکمت متعالیه آن را به انجام رسانید.
منابع و مأخذ:
اصول فلسفه و روش رئالیسم ج4
تعلیقه برنهایة الحکمه ، غلامرضا فیاضی
اللمعة الالهیة ، زنوزی
اسفار اربعه ،صدرالمتألهین شیرازی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |