عنوان: برهان صدیقین
پژوهشگر: حمیده دافعی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه:
یکی از برهان های اثبات واجب الوجود در میان حکما برهان صدیقین است این برهان که برخی از حکما آن را متین ترین و استوار ترین برهان ها دانسته اند، تقریرات مختلفی دارد که برخی از بزرگان حکمت آنها را بالغ بر نوزده تقریر می دانند.
علم خداشناسی شرسف ترین و ارزشمندترین علوم است و تکامل حقیقی انسان بدون معرفت الهی ممکن نیست زیرا کمال حقیقی انسانها تنها در سایه قرب الهی تخقق می یابد و بدیهی است که تقرب به خدای متعال بدون معرفت او امکان ندارد.
نمام راه های خداشناسی به سه نوع بر می گردد: 1- فطری بودن خداشناسی 2- برهان علمی 3- برهان عقلی و فلسفی
منظور از فطری بودن شناخت خداوند، علم حضوری است که مرتبه ای از آن در همه انسانها وجود دارد.
برهان علمی برای اثبات وجود خداوند عبارت است از: مطالعه در آثار و نشانه هائی که در جهان طبیعت است.
برهان عقلی و فلسفی، این برهان راه استدلال است هرچند دشوارترین آنهاست اما از یک نظر کاملترین آنهاست.
ولی بهتر از همه برهان ها برهانی است که در لسان حکما به ((برهان صدیقین)) معروف است. زیرا در این برهان واسطه در اثبات، یعنی حد وسط برهان خود ((وجود)) است نه حدوث و حرکت. ولذا این برهان محکمترین و مطمئن ترین برهان شمرده شده است.
همانطوری که مرحوم علامه طباطبائی در نهایه الحکمه در تعریف این برهان تعبیر به ((اوثق و امتن)) نموده است. و ملاصدرا در اسفار اربعه تعبیر (( اسدالبراهین و اشرفها)) در باره این برهان بکار برده است.
مفهوم لغوی صدیق:
واژه شناسان معانی مختلفی برای (( صدیق )) ذکر کرده اند.. طریحی سه معنا برای این واژه ذکر کرده است: 1- کثیر الصدق 2- المداوم علی التصدیق بما یوجب الحق 3-الصدیق الذی عادته الصدق راغب اصفهانی می گوید: (( الصدیق من کثر منه الصدق و قیل بل یقال لمن لا یکذب قط و قیل بل لمن)) اید بتوان گفت محور مشترک تمتم این معانی، حق نما بودن گفتار فردی است که به این نام خوانده می شود. باتوجه یه همین ویژگی از این واژه یرای نامگذاری برهان صدیقین استفاده شده است.
وجه تسمیه:
صدیقین کسانی هستند که در گفتار، رفتار و اهداف خود ملازم با صدق و راستی هستند و از این رو، برهان ایشان صدق محض است و رد آن کذب نیست. از غیر ذات حق به ذات حق استشهاد نمی کنند و از تامل در حقیقت هستی بماء به الله می برند. این وصف را نخستین بار بوعلی در تسمیه برهانی بکار برد که خود، بر اساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود. سر آنکه بوعلی این نام را برای این برهان برگزید آن است که در این برهان هیچ یک از افعال مخلوقات خداوند، واسطه در اثبات نیست. بلکه بعد از قبول اینکه واقعیتی هست از نظر به موجود بدون آنکه نیاز به واسطه ای دیگر باشد. با یک تقسیم عقلی که موجود یا واجب ویا ممکن است ودر صورتی که ممکن باشد مستلزم واجب خواهد یود و وجود خدای تعالی ثابت خواهد شد.
فلسفه نامگذاری برهان صدیقین:
شاید علت نامگذاری این برهان به صدیقین یکی از موارد زیر باشد:
1- انسانهای صدیق در مقام استشهاد بر ذات حق از این روش استفاده می کنند. 2- نتیجه این برهان کاملا یقینی است. و عالی ترین مرتبه یقین را افاده می کند و شائبه کذب در آن راه ندارد. 3- حکیم متاله با تکیه بر این برهان حقایق اسیا را مشاهده می کند. 4- این روش وصول به حق طریقه انبیا صدیق است و روش صدیقین که در مرتبه پس از از انبیاء الهی قرار دارد چنین است.
امتیازات برهان صدیقین بر سایر براهین:
1_ بر طریقه صدیقین باید از خود ذات حق بر ذات او راهی بیابیم و استدلال و استشهاد نمائیم بنابراین هر برهانی که غیر حق را حد وسط قرار دهد از حیطه برهان صدیقین خارج است. و برهان صدیقین باید مسلک و مقصد واحد باشد. زیرا مسلک همان حدوسط و مقصد، ذات حق است. پس در این روش نباید مخلوقات و افعال وآثار حق واسطه و راه واقع شوند. 2- شکل برهان از نوع بدیهی الانتاج باشد به طوری که نتیجه آن کاملا صادق و یقینی باشد و شائبه کذب و خطا در آن راه نیابد. 3-مقدمات ماخوذه در برهان از گروه قضایای بدیهی اولی باشد و مقدمات غیربدیهی اولی و نظری در آن بکار نرفته باشد. 4- بر کوتاهترین و کمترین مبادی متکی باشد به نحوی که بدون صرف وقت زیاد و باسرعت انسان را به نتیجه مطلوب رساند و به تعبیر دیگر اخضرالبراهین باشد. 5_ توان آن را داشته باشد که علاوه بر اثبات ذات واجب تعالی توحید ذات و صفات و افعال حق را نیز اثبات نماید. 6- از نظر استاد مصباح این برهان متوقف بر اثبات وجود ممکنات در خارج نیست و از مقدمات عقلی استفاده کرده بر خلاف براهین متکلمین و طبیئین.
تاریخچه برهان صدیقین:
صدیقین عنوانی است که از عبادت ابن سینا درباره برهانی استفاده می شود که از نظر به خداوند درباره او اقامه می شود او در نمط چهارم کتاب “الاشارات والتنبیهات” بعد از آنکه برهان امکان و وجوب را ذکر می کند در بخش پایانی نمط مدعی می شود که برهان او حاصل تامل در نفس وجود است و به خلق و فعل خداوند نظر ندارد. و این برهان مصداق قول خدواند است که می فرماید: “اولم بربک انه علی کل شی شهید”. این گفتار خداوند ناظم به حکم صدیقین است که به خداوند استشهاد می ورزند و نه بر او.
برهان صدیقین از ابدعات اندیشه اسلامی است و طرح نخستین آن را در آثار فارابی نیز می توان دید برهان بوعلی بر دو اصل اساسی مبتنی است،اول : امکان ماهوی و دوم: استحاله تسلسل این برهان.
پس از بوعلی درتاریخ اندیشه و تفکر اسلامی در بسترهای مختلف فکری عرفانی، فلسفی، کلامی و همچنین در مقاطع تاریخی، گفتگوها و مباحث نظری فراوانی را به دنبال آورد. نخستین نقدها و بررسی ها و نخستین تلاش ها برای ارائه صورت بندیهای جدید از برهان در آثار عرفانی شکل گرفت. این برهان از قرن ششم تا دهم در آثار فلسفی نیز حضور زنده و فعالی داشت و از طریق آثار فلسفی به کتب کلامی نیز راه یافت. شیخ اشراق نخست آن را پرورانید و تقریرهای نوینی را از آن ارائه داد. فخررازی به رغم نقادی های فراوانی که به حوزه حکمت مشاء داشت برهان را با تقریر ویژه خود متلقی به قبول کرد.
در نوع تقریرات یاد شده برهان مبتنی بر نفی دور و تسلسل بود. خواجه نصیرالدین طوسی در برخی از آثار خود تقریری از برهان را اقامه کرد که بی نیاز از اعتماد به استحاله تسلسل است زمینه های این تقریر همانگونه که مورد توجه صدرالمتالهین است در آثار فارابی نیز حضور دارد. تلاش هایی که طی این مدت در آثار فلسفی و کلامی می شود هیچ یک ناظر به عنوان صدیقی بودن برهان نیست و استفاده از امکان ماهوی را که موجب نظریه غیر وجود می شود، محل اشکال قرار نمی دهد، بلکه این تلاشها درجهت صورتبندی مجدد برهان با استفاده از امکان ماهوی است، شیخ اشراق در برخی تقریرات خود کوشید تا برهان را بدون استفاده از استحاله اقامه نماید و لکن گام موفق در این مسیر مربوط به تقریر خواجه است. او به جای استفاده از استحاله تسلسل، استحاله تسلسل را مبتنی بر برهان ساخت. طی دوران یاد شده نقد عارفان بیشتر متوجه صدیقی بودن برهان بوعلی بود. آنان به موازات نقدهای خود به دنبال تاسیس براهینی بودند که از نظر به نفس وجود حاصل می شود. و در نهایت گام جدی را در این زمینه صدرالمتالهین برداشت او با طرح مسئله اصالت وجود و امکان فقری زمینه انتقال برهان را از مدار امکان ماهوی به امکان فقری به وجود آورد و از این طریق صورت جدیدی از برهان را ارائه کرد که به راستی از نظر به اصل وجود شکل گرفت.
تقریر برهان صدیقین از دیدگاه قیصری
قیصری بر مقدمه بر فصوص الحکم پنج تقریر برای برهان صدیقین ذکر کرده است: 1- تقریر نخست: طبیعت وجود اگر واجب باشد فهوالمطلوب و اگر ممکن باشد محتاج به علتی است که موجود باشد. زیرا که علت وجود باید موجود باشد و چون طبیعت در ضمن هر فردی محقق است. پس لازم می آید تحقق شی بر نفس و این محال است. 2- تقریر دوم: وجود نه جوهر است و نه عرض پس ممکن نیست زیرا ممکنات یا جوهر است و یا عرض. پس واجب است. 3_ تقریر سوم: حقیقت وجود چیزی زائد بر خودش نیست زیرا اگر حقیقت وجودچیزی غیر از خودش باشد در تحقق و موجود شدن حقیقت مذکور نیاز به وجود و علت و علت موجوده خواهد داشت و به این ترتیب تسلسل لازم می آید که لازم باطل است پس حقیقت وجود غیر از خود وجود نیست پس این حقیقت واجب بالذات خواهد بود زیرا ذات شی از خودش قابل انفکاک نیست. 4- تقریر چهارم: هر چیزی غیر از وجود از حیث وجود و تحقق خود نیازمند وجود است و وجود هستی بخش اوست و وجود از این حیث که وجود و هستی محض است نیاز به چیزی برای هست شدن ندارد و هر چیزی که در هست شدن و هستی خود نیاز به غیر خود ندارد واجب است به ذات خود و واجب الوجود بذاته است. 5- تقریر پنجم: هر موجود ممکن قابلیت این را دارد که در زمانی معدوم شود در حالی که هستی مطلق و محض در برابر عدم است و به هیچ وجه قابلیت نیسس را ندارد. بنابراین وجود ذاتا واجب است.
تقریر فارابی از برهان صدیقین:
فارابی برهان هایی در باب خداشناسی ارائه داده است که پس از وی سبب پیدایش شکل های جدید و کاملی از برهان صدیقین شده اند. بنابراین گرچه هیچ یک از براهین خود را به نام برهان صدیقین نخواند ولی برخی از استدلال های او از بهترین کهنترین تقریرهای این برهان به شمار می رود. تقریر فارابی بر این برهان بر سه تقریر استوار است: 1- الشی ما لم یجب ولم یوجب 2- ان الشی ما لم یمتنع علیه جمیع انحاء العدم لم یوجد 3- ان الممکنات سواء کانت متناهیه ام لا فی حکم ممکن واحد.
بعد از این مقدمات چنین نتیجه گرفته می شود که هستی ممکن بدون تکیه بر حقیقتی واجب بالذات نمی تواند ضرورت یابد فارابی می گوید: در معرفت حق دو طریق است: در طریق اول از نظر در موجودات عالم و انتظام خدا که معلول او نیز اثبات وجود حق حاصل می شود ودر طریق دوم از نظر در حق که حقیقت هستی و وجود صرف است می توان به ظهورات اوصاف و شئون تجلیات حق پی برد و بعد از آن به اثبات صور موجودات و ترتیب نظام خلق که تجلیات اسماء و صفات الهی اند پرداخت. این بیان صدیقین گرچه آشکارا به برهان صدیقین اشاره دارد اما به نظر می رسد که به تقریر منطقی آن نپرداخته است و یا دست و کم آن را تا حدودی مبهم گذاشته است.
تقریر بوعلی سینا از برهان صدیقین:
بوعلی در اشارات بیان مفصلی راجع به تقریری که خود آن را صدیقین نامید، دارد. آنچه در برهان بوعلی وجودش مسلم و قطعی است گرفته شده است مطلق وجود است که موجود یا واجب است یا ممکن و شق سوم محال است. سپس بوعلی با توجه به نیازمندی ممکن به مرجح، یا موجب و بطلان دور و تسلسل نتیجه می گیرد که اگر در عالم موجودی هست پس یقینا واجبی هم هست زیرا ممکن تنها به وسیله واجب موجود می شود. بوعلی در تبئین این اصل کلی می گوید: در فرض اینکه موجودات همگی ممکن باشند، ممکن یا بدون علت یافت می شود که این جمع بین نقیضین است. لا ضروری الوجود. در عین حال ضروری الوجود می شود. و یا اینکه ممکن به سبب غیر محقق می شود که بنابر فرض آن، غیر هم ممکن است. حال اگر آن غیر به این وجود ممکن متکی باشد دور حاصل می شود. واگر به ممکنات دیگر تکیه کند رشته نیازمندیها پایان نیافته و تسلسل لازم می آید و چون دور و تسلسل باطل است پس هستی ممکن باید خالی از واجب الوجود نباشد زیرا نقیض آنکه خلو الممکن عن الواجب است باطل می باشد. در اینجا باید توجه شود که منظور شیخ از کاربرد واژه ((امکان)) در استدلال امکان ماهوی است، نه امکان وجودی فقری. زیرا امکان فقری از کشفیات صدرالمتالهین به شمار می آید.
آیا برهان ابن سینا، برهان صدیقین است؟
مرحوم میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه بر شرح منظومه چهار دلیل بر خارج بودن برهان بوعلی از حیطه برهان صدیقین بیان می دارد. اول آنکه: این برهان استدلالی است یه واسطه وجود ما، یا مفهوم وجود که از ذات واجب و حقیقت او خارج و با آن مبلاین است. دوم آنکه: در تمام بودن نیازمند است به مفاهیم امکان و دور و تسلسل. پس استدلال از واجب بر خودش نیست. سوم آنکه: تمامیت آن متوقف بر ابطال دور تسلسل است و بطلان آن قطعی دانسته شده. اما در صورت باطل بودن این گمان، برهان از اعتبار می افتد و با وجود چنین ظنی برهان مفید یقین نخواهد بود. چهارم آنکه: این برهان بر خلاف برهان صدیقین، توحید واجب الوجود را اثبات نمی کند.
اشکالات تقریر شیخ الرئیس:
اشکال اول: صدرالمتالهین می فرماید این بیان شیخ تقریری از برهان صدیقین نمی تواند باشد زیرا که شیخ در استدلال خود متوجه مفهوم وجود شده است، نه حقیقت هستی ولی بایدگفت معیار نخست برهان صدیقین که معیار اساسی آن بود در نحوه نگرش در هستی متجلی است. اشکال دوم: این برهان انی است و مفید یقین ما نیست. در پاسخ علامه می فرماید که این برهان چون از برخی لوازمه عامه وجود به برخی دیگر می رسد از اقسام برهان لمی است. اشکال سوم: برهان شیخ فقط متکفل اصل اثبات ذات حق بوده و بیش از آن هدایتی به سوی توحید و صفات و کمالات ذات حق ندارد. اشکال چهارم: برهان شیخ با اصالت ماهیت سازگار است زیرا که امکان ماهوی که در استدلال بکار رفته وصف ماهیت بوده و با اصالت وجود سازگار نیست.
تقریر شیخ اشراق از برهان صدیقین:
شیخ اشراق در بیان برهان صدیقین می فرماید: هرگاه نور مجرد به لحاظ ماهیت و در ماهیت خود محتاج باشد، محتاج نوری خواهد بود که قائم و استوار به ذات خود باشد نه جوهر غاسق و مبتنی که قادر به خلق و افاده نور نیست. و از برهان لزوم تناهی امور مجتمعه ثابت می شود که سلسله انوار مجرده مترتبه به طور بی نهایت، محال است پس واجب است که انوار قائم به ذات و انوار عارضه و هیات آنها همه به نوری منتهی می شود که ورای نوری دیگر بدان سان نبود و آن تورالانوار و نور عظیم اعلی است شیخ اشراق نور را امری می داند که در حقیقت ظاهر بوده و ظاهر کننده موجودات دیگر است و فی نفسه از هر چیزی که ظهور زائد بر حقیقت اوست، ظاهر تر می باشد
اشکال بنا و مبنائی از برهان صدیقین شیخ اشراق:
برهان صدیقین بر مبنای حکمت اشراق تام نیست.زیرا یکی از مبانی این برهان در حکمت اشراق در تشکیک ماهیت است. و حال آنکه ماهیت تشکیک پذیر نیست و هیچ ماهیتی قابل کمال و نقص و شدت و ضعف نیست اگر تشکیک را بر مبنای اصالت وجود تثبیت نمائیم مقدمات این برهان تام است و اگر خواستیم بر مبنای اصالت ماهیت اثبات کنیم چون ماهیت تشکیک پذیر نیست، پس اصول تشکیک باطل خواهد بود و در این برهان برهان صدیقین نخواهد بود. پس اگر مقصود شیخ اشراق از ((حقیقت نور)) همان حقیقت هستی است. هم مبنای برهان او درست است و هم بنای برهان_اما اگر منظور او از نور ماهیت باشد هم مبنای اساس و هم بنای برهان از سوئی دیگر نوری که شیخ اشراق مورد نظر دارد حقیقت نور یا قائم بالذات است و همه موجودات را شامل نمی شود. ولی موجودات جرمانی و جسمانی در حکمت اشراق غواسق هستند و تیرگی ها را نورانی گویند.
برهان صدیقین در بیان عرفا
تقریر معروف برهان صدیقین در السنه عرفا بر سه مقدمه استوار است. مرحوم آشتیانی در تعلیقه بر شرح منظومه به تبئین بین سه مقدمه می پردازد.
مقدمه اول: در وجود حقیقت وجود صرف که جامع جمیع کمالات وجودی است، شکی نیست. توضیح آنکه پس از اثبات اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت می توان برای این وجود اصیل و منشاء آثار سه فرض تصور کرد. مشوب بودن. صرف بودن. و یا ترکیبی از هردوی آنها و بر هر سه تقدیر مطلوب ما ثابت می شود که وجود صرف است. مقدمه دوم: حقیقت وجود به معنای مزبور بذاتها و لذاتها طرد عدم می کند و در طرد عدم نه نیاز به حیثیت تقییدیه دارد، نه حیثیت تعلیلییه. مقدمه سوم: هرچه بالذاته و لذاته عدم را نپذیرد، واجب الوجود است. پس در این صورت وجود واجب اثبات شد. در تقریر مذبور از برهان صدیقین ابتدا به اثبات وجود صرف هستی پرداخته می شود، چرا که بدون اثبات هستی صرف، برهان تام نیست.
برهان صدیقین در حکمت متعالیه:
خلاصه برهان صدیقین چنین است: بر طبق اصالت وجود چون هستی اصیل است و چون واحد است و وحدتی تشکیکی دارد و بسیط است و کثرتش به وحدتش بر می گردد یعنی تمام کثرت ها و ما به الامتیازها به عینی هستی برمی گردد. آنگاه می گوییم: کل موجود فهو اما واجب و اما متعلق بالواجب. هستی هر موجودی که در خارج است یا واجب است و یا به واجب متکی است. اگر آن موجود هستی محض بود و هیچ نقصی در آن راه نداشت، یعنی متکی به غیر نبود واجب است. و اگر هستی محض نبود و ناقص بود پس ذاتاٌ به هستی محض تکیه می کند.
تکامل برهان صدیقین:
پس از ملاصدرا، برهان صدیقین کاملتر شد و تقاریر گوناگونی از آن به عمل آمد.هدف این تقریر کاستن از مقدمات این برهان،روشن تر نمودن هدف برهان و کوتاهتر کردن راه رسیدن به نتیجه بوده است. هرچه این مبادی کوتاهتر باشد،راه وصول به هدف کوتاهتر می گردد.یکی از مراحل تکامل این برهان به وسیله حکیم سبزواری و مرحله دیگر آن به وسیله علامه طباطبائی صورت گرفت.
تقریر برهان صدیقین از دیدگاه حکیم سبزواری:
مرحوم سبزواری برهان صدیقین را برهان اسد و اخضر نامیده، ایشان در برهان خود به طریقه استقامت که وابسته به اثبات بطلان دور و تسلسل است از روش خلف استفاده کرده است و آن را اوثق شناخته است.
بعد از ثبوت اصالت وجود،حقیقت وجود که در خارج است و عین واقعیت می باشد حقیقت است، مطلق و رهای از هر قید که عدم در آن راه ندرد و دلیل آن این است که وجود و عدم در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و هیچ مقابلی پذیرای مقابل خود نیست و تقابل وجود و عدم تقابل نقیضین است و اجتماع نقیضین محال است و غیرممکن. و این حقیقت مطلق و رهای از هر قید و بند که هیچ گونه شائبه ای از عدم در آن راه ندارد، واجب الوجود بالذات است. پس حقیقت وجود با این وصفی که بیان شد واجب الوجود بالذات است، و همان مطلوب ما می باشد.
تقریر علامه طباطبائی:
مرحوم علامه همین تقریر حکیم سبزواری را در تقریر برهان صدیقین انتخاب نموده و فرموده است: این تقریر به معنای تقریری است که بعنوان مختصرترین تقریر بیان کردیم.مرحوم علامه تقریر نوینی از این برهان ارائه داده اند که: واقعیت هستی که در ثبوت وی هیچ شکی نداریم، هرگز نفی نمی پذیرد. به عبارت دیگر: واقعیت هستی بی هیچ قید و شرط، واقعیت هستی است و با هیچ قید و شرطی لاواقعیت نمی شود. و چون هر جزء از اجزا جهان نفی را نمی پذیرد، پس عین همان واقعیت نفی ناپذیر نیست بلکه با آن واقعیت واقعیت دار می شود.ولی آن از هستی زائل می گردد. وابسته به این معنا که واقعیت با اشیا یکی می شود و یا در آنها نفوذ و یا حلول کند و یا پاره ای از واقعیت جدا شده و به اشیا بپیوندد بلکه مانند نور است، او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزای آن با او واقعیت دارد و بی او هیچ و پوچ می باشد.پس در نتیجه: واقعیت مطلقه هرگز زوال پذیر نیست و چیزی که هرگز زوال پذیر نباشد و زوال آن ممتنع بالذات باشد. وجود آن واجب ازلی است پس اصل واقعیت واجب ازلی خواهد بود آنگاه واقعیت های زوال پذیر و موجودات محدود به آن واقعیت زوال ناپذیر تکیه می کند.
اسد و اخضر بودن تقریر علامه:
این بیان استاد علامه هم اسد است و هم اخضر. اما اسد البراهین است چون از غیر واجب، به واجب راهیابی نشد، بلکه از خود واقعیت به ضرورت ازلی همان واقعیت پی برده شد. و اما اخضرالبراهین یا اخضرالتنبیهات است برای اینکه نیازی به هیچ مسئله فلسفی، به عنوان مبداء تصدیقی ندارد، نه نیازمند به اثبات تشکیک وجود، و نه نیازمند به اثبات بساطت وجود، یعنی نه بر سه اصلی که تقریر صدرالمتالهین ر آن تکیه داشت متکی است و نه بر یک اصلی که در تقریر حکیم سبزواری آمده بود، توقف دارد چه اینکه قضیه تقابل وجود و عدم و اجتماع دو نقیض به عنوان مبداء تصدیقی در آن اخذ نشده است. اصل واقعیت خواه وجود باشد و خواه ماهیت، خواه بسیط باشد و خواه مرکب، خواه واحد باشد و خواه کثیر، زوال پذیر نیست و حتی فرض زوال او هم مستلزم ثبوت اوست. آن اصل واقعیت که هرگز زوال پذیر نیست و ذاتاٌ طرد زوال می کند، او واجب بالذات است و هرگونه واقعیت های مقطعی و موسمی، که قابل زوال اند به آن واقعیت متکی هستند. سپس در بیان اوصاف ذاتی واجب بالذات، همه آنها یکی پس از دیگری روشن می شود.
امتیازات تقریر علامه:
این بیان دارای چند نکته و امتیاز است:
اول اینکه نیاز به هیچ مبداء تصدیقی ندارد و اثبات واجب می تواند اولین مسئله فلسفی قرار گیرد. دوم: اینکه اصل واقعیت و صرف واقعیت که لاواقعیت را نمی پذیرد، گذشته از اینکه واجب است شریک و مثیل هم نخواهد داشت زیرا ضرورت ازلی واقعیت با اطلاق ذاتی و عدم تناهی او همراه است و اطلاق ذاتی و عدم تناهی، مجالی برای فرض شریک و ضد و مانند آن نمی گذارد. این بیان همچنانکه وجود واجب را ثابت می کند توحید واجب را نیز به اثبات می رساند.این تقریر نظیر تقریر برهان صدیقین در فلسفه مشاء نیست که با آن همه راههای طولانی فقط اصل وجود واجب را ثابت کند، نه وحدانیت ذات را. بلکه هم اصل ذات را ثابت می کند و هم توحید ذات را، چه آنکه در تقریر صدرالمتالهین و حکیم سبزواری هم این چنین است. نکته سوم: این است که طبق این بیان اصل وجود واجب بدیهی است نه نظری و این با ظواهر کتاب و سنت سازگار است(( افی الله شک فاطر السموات و الارض)) الله قابل شک نیست، اصل حقیقت محض، که زوال پذیریش مستحیل بالذات است، تردیدپذیر نیست. بنابراین اصل اثبات مبداء هستی امری بدیهی است بدیهی و غیرقابل تردید بطوری که انکار مبداء در حکم سفسطه است و هرگز یک فیلسوف نمی تواند اصل واجب را انکار کند وگرنه سوفیست خواهد بود نه فیلسوف.
پایان سخن
از آنچه گفته شد این نتیجه حاصل می شود که:
1- روش صدیقین همان روشی است که قرآن در برخی از آیاتش بیان کرده و انبیاء و اوصیاء کرامش رهرو آن بودهاند.
2- محتوای برهان صدیقین در تاریخ فلسفه اول بار در فصوص الحکم فارابی طرح شده است.
3- نامگذاری برهان به صدیقین اول بار توسط ابن سینا انجام گرفت.
4- همه کسانی که برهان صدیقین را طرح کرده اند خواسته اند بدون واسطه قرار دادن مصنوعات و حوادث و ممکنات واجب الوجود را ثابت کنند.
5- اصل مشترک همه این تقریر محور قرار دادن اصل واقعیت هستی است.
6- برهان صدیقین نه برهان لمی است و نه برهان انی از نوع دلیل بلکه برهانی است شبه لم که در آن از بعض لوازم وجود به لوازم دیگر آن پی می بریم، لمی نیست چون غیر وجود چیزی نیست که علت برای وجود باشد. انی از نوع دلیل نیست چون دلیل راهیابی از معلول به علت است و با دلیل تنها علت به طور مبهم ثابت می شود اما در اینجا واجب الوجود معین ثابت گردد.
7-به اقرار و اظهار بسیاری از حکما این برهان اسدالبراهین است و نزدیک ترین برهان به بیان قرآن و معصومین در شناخت حق تعالی است.
8-در مقایسه براهین از جهت وسعت نتایج و ثمرات، این برهان با بیان صدرالمتالهین کاملتر است اما از جهت کوتاهی مسیر و کمی مقدمات برهان علامه طباطبائی کوتاهترین راه است
9-از جهت تکیه به شواهد قرآنی ملاصدرا بیشتر از سایر حکما به شواهد قرآنی استناد جسته است.
10-برهان صدیقین محکم ترین، شریف ترین، بسیط ترین و ساده ترین برهان است که به تنهایی برای شناخت ذات حق، توحید ذات، شناخت صفات حق، شناخت افعال حق و توحید افعالی، کافی است در حالی که براهین دیگر به تنهایی برای کسب این معارف کفایت نمی کنند.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |