[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
مقالات
توحید در حکومت قسمت دوم
شنبه 87 خرداد 11 , ساعت 11:59 صبح  

جنگهای توحیدی ائمه (ع)
طبق توحید کامل که شامل ربوبیت و ولایت تشریعى خداوند مى‏شود و بر اساس اذن تشریعى، که به ائمه معصومین(ع)در اعمال ولایت در جامعه داده شده است، روشن مى‏شود که بیشتر جنگهاى ائمه به خصوص على(ع) جنگ توحیدى بوده است همچنانکه بیشتر جنگهاى پیامبر اسلام جنگ توحیدى بود؛ یعنى تمام جنگهاى على(ع)علیه اصحاب توحید بود که توحید ناقص داشتند؛ یعنى با کسانى مى‏جنگیدند که توحید در ذات و صفات را قبول داشتند اما توحید در افعال را به طور کامل قبول نداشتند؛ یعنى ائمه معصوم با مخالفان ربوبیت و ولایت تشریعى خداوند مى‏جنگیدند و این سیره عملى ائمه مؤید این است که آنان موظف به تشکیل حکومت دینى در راستاى تحقّق توحید کامل بوده‏اند.
روایت توحید صدوق مؤید این ادعاست:
«إنّ أعرابیاً قام یوم الجمل إلى أمیرالمؤمنین(ع) فقال: یا أمیرالمؤمنین، أتقول إن اللّه واحدٌ؟ قال: فحمل الناس علیه، قالوا: یا أعرابی أما ترى ما فیه أمیرالمؤمنین من تقسّم القلب؟ فقال: أمیرالمؤمنین(ع): دعوه فإنّ الّذی یریده الأعرابی هو الذی نریده من القوم...»
«در جنگ جمل عربى بیابانى از حضرت على(ع) در باره توحید پرسید، مردم به او اعتراض کردند اما امام فرمودند: آنچه این عرب‏صحرانشین از آن مى‏پرسد همان است که ما از این مردم‏مى‏خواهیم.»
یعنى جنگ جمل یک جنگ توحیدى است و براى دعوت به توحید. با اینکه اصحاب جمل نماز خوان و مسلمان بودند و شهادتین مى‏گفتند اما حضرت ایمان آنها را توحیدى نمى‏داند، چون به توحید در ربوبیت و ولایت (مرحله تشریع و حاکمیت سیاسى) ایمان نداشتند؛ یعنى حاضر نبودند از کسى که خداوند فرمان به اطاعت از او داده بود، اطاعت نمایند. بنابراین، طبق این دیدگاه، توحید ناب و کامل با نبوّت و امامت معنا پیدا مى‏کند و کسى که امامت و ولایت ائمه را نپذیرد، توحید او خالص نبوده و ناقص است.
پس امامت و ولایت به عنوان رهبرى سیاسى و ریاست دین ودنیا، از لوازم اساسى توحید است و توحید بدون آن، به حد نصاب‏لازم نمى‏رسد؛ زیرا مرتبه خلوص توحید با پیروى تمام عیاراز فرمان خدا در اطاعت از امامت و نهادى که رهبرى جامعه را به‏دستور خدا در دست دارد، قابل تحصیل است که همان حکومت دینى است.
با این معنا، مفهوم حدیث امام رضا(ع) هم معلوم مى‏شود که‏فرمودند:
«کلمة لا إلهَ إلّااللّه حِصْنی فمن دَخَل حصنی أمِنَ مِن عذابی، قال: فلمّا مرّت الراحلة نادانا بشروطها و أنا مِنْ شروطها.»
یعنى امامت شرط توحید است.
و نیز سرّ اصول دین شمردن امامت در مذهب شیعه روشن مى‏گردد که در کنار توحید، باید نبوّت و امامت نیز وجود داشته باشد و گرنه ناقص است.
3) اذن تشربعی خداوند به فقهای واجد شرایط
مسأله امامت و ولایت تشریعى، یکى از اساسى‏ترین پایه‏هاى اسلام و توحید ناب است واز متن دین و توحید افعالىِ خداوند برخاسته است. بنابراین، نیاز همیشگى بشر بوده وحتّى در زمان غیبت نیز استمرار دارد. اما این نیاز مردم در زمان غیبت توسط چه کسى برآورده مى‏شود و چه کسى اذن تشریع براى پذیرش این مسند مهم را داراست؟
براى یافتن پاسخ، باید سراغ آیات و روایات برویم.
الف) آیات
روش عمومى قرآن در پرداختن به موضوعات گوناگون، ارائه رؤوس کلّى برنامه هاست تا مسلمانان با تأمّل و تدبّر در آیات قرآن ودر کنار هم چیدن آیات مختلف و با مراجعه به اهل بیت و تفسیرى که ایشان از قرآن ارائه مى‏دهند، نظر قرآن را در هر موضوعى به دست آورند. بنابراین در آیه‏اى از آیات قرآن صریحاً به موضوع ولایت فقها در زمان غیبت اشاره نشده است؛ همچنانکه صریحاً به ولایت امام على(ع) و دیگر امامان معصوم نیز اشاره نشده است اما با این حال سرفصل‏هاى اساسى حاکمیت سیاسى و ولایت و زمامدارى و شرایط والى و امام مسلمین را بیان کرده است؛ مثلاً قرآن کافران را از اینکه بتوانند زمامدارى جامعه اسلامى را به عهده بگیرند ممنوع مى‏سازد:
(...و لن یجعل اللهَ لِلْکافِرین عَلَى الْمُؤْمِنین سبیلاً).
یا اطاعت از فاسقان و گناهکاران را ممنوع ساخته است.
(وَ لا تُطِیعوا أمر المسرفین * الذین یُفسِدون فی الأرض و لا یصلحون)
یعنى والى و حاکم سیاسى مسلمین باید عادل باشد.
و در جاى دیگر، یکى دیگر از شرایط پیروى و اطاعت از دیگران را آگاهى کافى از حق‏مى‏شمرد:
(...أفَمن یهدی إلى الحقّ أحق أن یُتَّبع أمّن لا یهدی إلّا أن یُهْدى‏ فَما لَکُم کَیْف‏تحکمون).
یعنى در مقام مقایسه و سنجش دو فردى که از نظر ویژگى‏هاى لازم براى ولایت ورهبرى مانند کفایت‏  و مدیریت و عدالت هیچ کاستى ندارند اما یکى داراى فقاهت وکارشناسى دین است و دوّمى فاقد آن، کدامیک باید عهده‏دار ولایت شود؟ قطعاً اوّلى مقدم‏است.
ب) روایات
براى اثبات ولایت فقیه و اذن تشریعى فقهاى واجد شرایط در زمان غیبت، به روایات زیادى استدلال شده است که بررسى سند و دلالت هر یک از آنها نیازمند مبحث گسترده‏اى است که در کتابهاى مختلف و معتبر مطرح شده است.
اما با نگاهى کلّى به این روایات، مى‏توان گفت: هر چند این روایات از نظر سند، برخى صحیح و معتبر و برخى در میان فقیهان اسلامى مشهور و مقبول است ولى در اثبات مدّعى کارساز و کافى است.
از مجموع روایات مذکور استفاده مى‏شود که فقیهان جامع الشرایط داراى منزلت و جایگاه ویژه‏اى هستند؛ نظیر وارثان انبیا، امین پیامبران، جانشینان رسول خدا، دژهاى مستحکم اسلام، حاکم بر پادشاهان، حجت بر مردم از سوى امامان، حاکم و قاضى منصوب از طرف ائمه و غیره.
لازمه چنین القاب و اوصافى این است که چنین کسانى در غیاب معصوم، جانشینان او در تمام مسؤولیت هایش مى‏باشند. بنابراین در عصر غیبت، تمام مسؤولیت‏ها و وظایفى را که امام زمان(عج) از نظر امامت و ولایت سیاسى بر عهده دارند، به فقیه جامع الشرایط واگذار شده و مردم باید به ایشان مراجعه نمایند.
بنابراین، اذن تشریعى خداوند در زمان غیبت براى اعمال ولایت تشریعى به فقهاى واجدالشرایط داده شده است و تنها آنان حق اعمال ولایت و تشکیل حکومت دینى را دارند.
کلام صاحب جواهر نیز مؤید این ادعاست، ایشان مى‏فرمایند:
«فمن الغریب وسوسة بعض الناس فی ذلک بل کأنه ماذاق من طعم الفقه شیئاً...و لا تأمل المراد من قولهم انّی جعلته علیکم حاکماً و قاضیاً و حجةً و خلیفةً و نحو ذلک ممّا یظهر منه إرادة نظم الغیبة لشیعتهم فی کثیر من الأمور الراجعة إلیهم.»
ضمن اینکه استدلال عقلى هم مؤید این ادعاست؛ زیرا بر اساس استدلال عقلى:
اولاً: حکومت مستلزم دخالت در بخش‏هاى مختلف زندگى مردم و ایجاد محدودیت والزام سیاسى براى آنان است.
ثانیاً: اعمال حاکمیت و دخالت در سرنوشت مردم نیازمند حق حاکمیت و ولایت است.
ثالثاً: حاکمیت و ولایت بر مردم و حکمرانى بر افعال، اعراض و نفوس جامعه، از شؤون ربوبیت و ولایت تشریعى خداوند است و تنها با اذن و اجازه او تصرف و دخالت در حوزه منافع و حقوق شهروندان مشروع خواهد بود.
رابعاً: این اذن در مرتبه نخست به پیامبر گرامى و سپس به امامان معصوم(ع)داده شده است تا به تدبیر و امامت سیاسى جامعه بپردازد.
خامساً: در عصر غیبت، با توجه به ضرورت حکومت، اجازه حاکمیت باید به کسى که صالح‏تر از دیگران است و شایستگى بیشترى در امامت و رهبرى دارد سپرده شود و الّا ترجیح مرجوح یا نقض غرض و خلاف حکمت لازم مى‏آید که قبیح هستند.
نتیجه: چون فقیه جامع الشرایط فرد اصلح و شایسته‏تر است، در احراز ولایت و اعمال حاکمیت سیاسى بر دیگران مقدم است و اذن تشریعى خداوند متوجه اوست.
* نتیجه گیری کلی *
توحید، به معناى یگانه دانستن خداوند، داراى مراتبى است که مهمترین مراتب آن شامل توحید ذاتى، صفاتى و افعالى است. آنچه که در این تحقیق به مناسبت موضوعِ آن مورد توجه قرار گرفته است، توحید در حکومت مى‏باشد که زیر شاخه توحید افعالی است
توحید افعالى، با توجه به اقسام کلى افعالِ خداوند، به شاخه‏هاى مختلف تقسیم مى‏گردد که مهمترین آن، توحید در ربوبیت است. ربوبیت نیز داراى شؤون و مراتب مختلفى است که مهمترین آن، توحید در تشریع و توحید در ولایت و حاکمیت و توحید در اطاعت است.
ربوبیت تشریعى که همان توحید در تشریع است، مربوط به افعال اختیارى و اراده انسان مى‏شود به این معنا که تنها خداوند است که حق قانونگذارى براى انسانها را دارد؛ چون تنها اوست که به مصالح و مفاسد واقعى انسانها احاطه و آگاهى کامل دارد.
قسم دیگرِ توحید افعالى، توحید در ولایت و حاکمیت است که به دو بخش تکوینى و تشریعى تقسیم مى‏گردد. با توجه به معناى ولایت، که سرپرستى و حق سرپرستى است. توحید در ولایت؛ یعنى خداوند حق سرپرستى بر تمام موجودات و مخلوقات خود را دارد و اگر این سرپرستى که با تصرف او همراه است در طبیعت و با اسباب غیر عادى باشد ولایت تکوینى است که به ربوبیت تکوینى باز مى‏گردد و اگر تصرف و تأثیرگذارى خداوند بر افعال و رفتار انسانها باشد ولایت تشریعى است. بنابراین ولایت تشریعى خداوند؛ یعنى تصرف در افعال انسانها توسط کسى است که حق این تصرف را داراست که البته تحقّق این حق با پذیرش ولایت او توسط مردم و متابعت از خداوند امکان‏پذیر است که با توحید در اطاعت قابل اثبات است. بعد از تبیین ربوبیت تشریع و ولایت تشریعى و توحید در اطاعت، نوبت به ارتباط آنها با حکومت دینى مى‏رسد که روشن گردید بین توحید در ربوبیت و حکومت دینى ملازمه است.
زیرا ربوبیت تشریع همان جعل و وضع قانون است و ولایت تشریعى همان اجراى قانون الهى در زندگى انسانهاست و بهترین قانون بدون مجرى شایسته و برترین مجرى بدون قانونِ خوب، کار آمد نخواهد بود.
خداوند براى تحقّق عینى ولایت خود، باید تشریع خود را به آگاهى مردم برساند وسپس در جامعه اجرا نماید. این کار باید توسط واسطه‏اى میان خدا و مردم انجام شود، حال‏این واسطه چه کسى است، باید با اذن و معرفى خود خداوند باشد و خداوند این‏مسؤولیت را به‏عهده خلیفه خود قرار داده است. خلیفه الهى در درجه اول پیامبران‏هستند و در مرتبه بعدائمه معصوم و سپس در زمان غیبت معصوم به عهده فقهاى‏واجد شرایط مى‏باشد؛ یعنى‏پیامبر اسلام از خداوند مأذون است تا تشریع الهى رابراى مردم بیان کند و نیز اجازه‏دارد از طرف خداوند این قوانین را در جامعه پیاده کندوچون پیاده کردن قوانینِ خداوند، نیازمند ابزار مناسب آن است، خداوند شأن حکومت‏و ولایت را به او داده تا باتشکیل حکومت و به دست گرفتن ابزار لازم، نسبت به‏اجراى قوانین سیاسى و اجتماعى خداوند اقدام کند و چون اجراى تشریع الهى مربوط به‏تمام زمانهاست، بعد از او هم به‏مجرى قانون که مأذون باشد نیاز است که این اذن با استفاده‏از آیات و روایات مستفیضه ومتواتره، به ائمه معصوم منتقل شده و آنان نیز داراى‏شأن مرجعیت دینى و زعامت سیاسى‏هستند و در زمان غیبت نیز این مناصب بااستفاده از ادلّه عقلى و نقلى به فقیه واجد شرایط انتقال مى‏یابد.
سیره عملى پیامبران و ائمه(ع) نیز مؤید همین ادعاست؛ زیرا اکثر جهادها و مبارزات آنان براى تحقّق همین معنا از توحید بوده است.
بنابراین، اعتقاد به تمام مراتب توحید، به خصوص ربوبیت و ولایت تشریعى، بدون‏اعتقاد به حکومت دینى امکان‏پذیر نیست و حکومت دینى هم یعنى اجراى تشریع‏خداوند در جامعه توسط کسى که مأذون از طرف خداست. بنابراین، دیدگاه‏هاى‏دیگر که این معنا را بر نمى‏تابند و دین را از سیاست جدا مى‏دانند و اینکه حاکم‏چه کسى باشد یا چه قوانینى را اجرا کند را به رأى و قرار داد مردم مى‏دانند، مردوداست.
- منابع و مآخذ
• سید على خامنه‏اى، بررسى ابعاد حکومت اسلامى، حکومت در اسلام، مقالات سومین و چهارمین کنفرانس اندیشه اسلامى انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1367، ص‏30
• مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن(3 - 1) انتشارات مؤسسه در راه حق، ص‏23
• عسکرى، سید مرتضى، عقاید اسلام در قرآن (3 - 1) ترجمه محمد جواد کرمى، مجتمع علمى اسلامى، چاپ اول، ص‏150
• ملا صدرا، الشواهد الربوبیه، با حواشى حاج ملا هادى سبزوارى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی انتشارات دانشگاه مشهد، 1346، ص‏351
• . سید مسعود معصومى، نگاه نو به حکومت دینى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى
• جوادى آملى، ولایت در قرآن، مرکز فرهنگى رجاء، چاپ اول، 1367. ص‏215
• سروش، عبدالکریم، تحلیل مفهوم حکومتى دینى، دین و حکومت، انتشار رسا، ص‏170
• معرفت، محمد هادى، ولایت فقیه، مؤسسه فرهنگ انتشارات التمهید، چاپ اول، قم


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 63 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859714 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]