موضوع: استمرار فیض
پژوهشگر: زهرا اژدری
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود این همه قول و غزل، تعبیه در منقارش
دوران دور و درازی می گذشت، که به مشیت حق، آفرینش از همه روی و همه سوی، آراسته و پیراسته روزگاری گذاشت.
دیر زمانی می رفت که جهان هستی، چنان که شاید رسم و رویی نیکو و بدانگونه که باید، رنگ و بوی دلجو داشت.
تنها یک نقص داشت نقیصه ای بس بزرگ ... و آن هم فقدان نوری درخشان، فروغی فروزان و پرتویی تابان بود که فرا راه دیده دل مردم دانا، چراغ هدایت شده و آنان را در شناخت خدای آفرینش رهبری کند آفریدم آفرینش را تا شناخته شوم از بهر آن که معرفت حق مقصد نهایی خلقت است.
در این تحقیق تلاش شده است تا استمرار فیض حق تعالی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و از این منظر بر آن است جنبه هایی مثل کیفیت نحوه فیض حق تعالی، غرض از فیض، واسطه های فیض، عدم منافات فیض با حادث بودن عالم، استمرار فیض بعد از قیامت، و این که چه روابطی بین فیض حق تعالی و ماسوای او وجود دارد مورد بررسی قرار داده شده است.
امید است که این تحقیق مورد رضایت شما استاد گرامی واقع شود.
چگونگی استمرارفیض حق تعالی
فیض الهی که هستی لا به شرط قسمی است. در همه مراتب حضور و ظهور دارد و در مراتب خاصه که مراتب تشکیل وجود هستند و بر مبنای عرفان نظری مراحل تفکیکی ظهور هستی می باشند.
هر مرتبه ضعیف درمراتب عالی که قاهر بر آن است نفوذ پیدا می کند و سرانجام همه مراتب در عالی ترین رتبه در مقام احدیت وجود دارد که جایگاه استهلاک همه اسماء و صفات است فانی می باشند. و این وجود حق الهی که در قهر اولی و جلالت و کبریای او همه ماسوی مضمحل می باشند همان واجب الوجودی است که ثابت به ذات خود و مثبت دیگر مراتب بوده و در نگاه تفضیلی که مقام واحدیت است به اسماء الهی و اوصاف ربانی متصف می گردد.
کنه ذات الهی و حقیقت هستی، فوق اسماء و صفات بوده و عقل و شهود و صاحبان اندیشه و فرد در معرفت آن متحیرو حیران هستند و هر وصف که درباره او گفته شود اگرچه موضوع آن، اسم یا ضمیری باشد که به ذات باز گردد ولیکن از آن جا که اتحاد موضوع ومحمول بر محور محمول می باشد ذات به لحاظ تجلی و ظهوری که در مرتبه همان اسم یا وصف دارد به محمول متصف می گردد. چون ذات اقدسی اله جایگاهی است که انبیاء و اولیای الهی در محضر آن گرفتار حیرت می باشند هر اسم یا وصفی که به خداونداسناد یابد در حوزه همان امر واحد و فیض الهی ؟ الهی قرار می گیرد.
مقدمات دوام فیض از نظر حکمت متعالیه و مقایسه آن با حکمت مشاء
1. مناط نیاز به علت در وجود است، همان قصور ذاتی و وجود تعلقی آنهاست و در ماهیات امکان ماهوی آنها
2. رابطه، علیت وجودی همان ارتباط وجود رابط و تعلقی با وجود غنی است
3. عدم انفکاک معلول از علت تامه به عنوان نتیجه اصل قبل، چون در علت وجودی و فیض، وجود فیاض، علت تامه معلول محسوب می شود و انفکاک معلول از مربوط الیه به منزله انعدام هویت ربطی اوست. یعنی معلولها باقی به بقای حق تعالی هستند نه به بقای حق تعالی هستند نه به ابقای حق یعنی اتصال وجودی بدان حد شدید است که معلول ها به منزله لوازم و اسماءو صفات حق لحاظ می شود نه موجودی بیگانه با او.
با این سه مقدمه می توان گفت وجود معلول در حین حدوث با وجود او در حین بقا تفاوتی ندارد و ملاک نیازمندی همواره با اوست چون با برقراری ارتباط علی و معلولی معلول ممکن فقیر به موجود غنی واجب تبدیل نمی شود بلکه فقرش با ربط به غنی و در همان حیطه ربط و مادام ربط جبران می شود بنابراین همان طور که در حکمت مشا ملاک حاجت به علت امکان ماهوی از ممکن قابل انفکاک نیست چه آن را حادث بدانیم چه ازلی در حکمت متعالیه نیز این مناط نیازمندی قصور وجودی و امکان فقری عین هویت ممکن است و ربط و تعلق او به فاعل مفیض، جز بر فقرش نمی افزاید و تداوم وجودی او از ازل تا ابد، نه تنها از فقرش نمی کاهد بلکه خبر به معنی تداومفقر و نیازش نیست.
4. مقدمه چهارم برای اثبات دوام فیض، اقتضای ذات حق و اسماء و صفات او نسبت به دوام فاعلیت است این اصل تحت عنوان عدم تعطیل فیض حق بر موجودات مطرح شده و مستند آن عدم تحقق صفات سلبی نظیر بخل و منع و امساک بر ذات حق و اقتضای حب ذاتی نسبت به آثار بدون مدخلیت زمانی خاص می باشد. چون با توجه به تساوی همه زمانها برای حق و تفرع زمان به وجود عالم، افاضه وجود است یا مصلحت و مقتضای ذات حق است یا نیت.
در صورت اول همواره چنین است و در صورت دوم هیچ گاه چنین نیست و چون قطعا این اقتضا اثر کرده از این رو شق نخست ثابت می شود بدین جهت است که در متون دینی نیز حق تعالی دائم الفضل علی البریه نامیده شده است.
نحوه استمرار فیض باری تعالی
برای این که فاعلیت وجودی و نحوه فیض واجب تعالی را بشناسیم باید به اموری که وجه امتیاز فاعل های وجودی از غیر آنها را تشکیل می دهد اشاره کنیم و آن امور عبارتند از:
1. ضرورت
2. اکملیت
3. تناسب
4. تقدم اشرف
ضرورت
حکمت متعالیه و همچنین حکمای مشاء استناد به قاعده الشی ما لم یجب لم یوجد کرده اند که اثر علت در معلول را در درجه اول به حسب تحلیل ذهنی ایجاب می دانند و سپس ایجاد، زیرا تحقق و وقوع شی در حال امکان محال است. در این راه صدرا طریق اولویت پیشنهادی متکلمین را که به جهت حفظ اراده و اختیار حق متعال و قرار نگرفتن او در راه یک طرفه یعنی ضرورت مطرح شده بود بی معنی است و با اساس علیت خداوند برای عالم در تنافی است.
اکملیت
اگر تاثیر علت بر معلول از حیث هستی بخشی و اعطا کل هویت وجود باشد طبعا علت در اصل هستی و نیز همه کمالات متفرع بر هستی، قوی تر از معلول خواهد بود.
تناسب
لحاظ سنخیت با در نظر گرفتن ماهیت های علت و معلول یا با ملاحظه فاعل طبیعی و محرک چندان مستحکم نیست اما اگر معلول را از علت و فیض پیوسته بدانیم سنخیت وجودی بین آن دو تبیینی واضح به خود می گیرد و همه عالم در تناسب و سنخیت با علت واحد محسوب می شوند.
تقدم اشرف
بر طبق قاعده امکان اشرف موجود یا ماهیت موجوده ای که اشرف از دیگر موجودات است مقدمتر از بقیه موجودات از واجب الوجود صادر می شود.
که همچنین این مسئله در حکمت متعالیه به صورت عمیق موردبحث قرار گرفته چون ملاک اشرفیت را درجه وجودی شی دانسته است.بدین صورت که موجودات را به منزله طیفهای مختلفی از وجود با درجات گوناگون و هر یک را دارای مکان و درجه ای خاص دانسته که عبور از هر یک بدون امکان تقدم و تاخر در این مراحل و درجات، شرط ورود به دیگری است.
علم واراده حق تعالی واستمرار فیض
دو مورد دغدغه های اساسی حکمای اسلامی پس از پذیرش نظریه فیض به عنوان وجه ارتباط بین خداوند وعالم مسئله علم و اراده واجب الوجود ونحوه جمع ان دوبا نظریه فیض است . مسائلی که غالب حکما در زمینه علم واجب رعایت ان رالازم میدانستند.سلب صفاتی است مثل :زائدبودن ،موجب تکثر وترکب بودن ،اجماع قبول و انفعال و فعل ،موجب بودن بروز حیثیت امکانی در واجب و بالااخره محدودیت علمی حقتعالی .
همچنین مسائلی که بحث از انها را در زمینه اراده حق لازم دانسته اند عبارتند از:مسئله عینیت و غیریت اراده با ذات حق ،اتحاد یا تغایر با علم ،رابطه علم با قدرت ،تناهی یا عدم تناهی اراده ،مسئله استغنای مرید از متعلق اراده ،ربط اراده باایجاد وفیض وبالاخره حدوث یا قدم اراده .همچنیناز جمله دغدغی های حکما در هر دو موضوع مزبور ،حفظ واجب از نقصان و حدوث تجسم و از طرف دیگر حفظ جنبه های کمالی است .با توجه به این مطلب می بینیم که بین فاعلهای هشت گانهمطرح شده در فلسفه و کلام درباره حق تعالی فاعلهای بالطبع وبالقسر ،بالتسقیر وبالجبر کنار نهاده میشوند چون سه فاعل اول مستلزم مادیت وجسمانیت وطبیعی بودن هستند وفاعل بالجبر نیز مستلزم مقهور بودن تحت قوه ای دیگر است .و حکما فاعل بالقصد را نیز به خاطرانتساب فعل بالغرض و همراه با قصد واراده زائد بر ذات حق تعالی مردود دانسته اند .
پس تبعا این امردر اندیسه حکمای مشاءو اشراق و متعالیه منحصر در س نحوه فاعلیت است که مبین فیض وفاعلیت وجودی از لحاظ علم وارادهحق تعالی است .
1-فاعلیت بالعنایه :
که فعل فاعل تابع علم او به وجه خیر ونظام احسن موجوددر علم اوست و نفس علم اوست و بدون نیاز به قصد زائد بر علم و داعی انگیزه ای خارجی کارگر است و علمی فعلی بدو انتساب می یابد که بدان علم عنایی گویند .
2. فاعلیت بالرضا
که منشا فاعلیت او علم او به ذاتاست و علم او به ذاتش که عین ذات اوست سپس وجود افعالش است. افعالی که در عین حال هم علوم و هم معلومات و معلولات اویند.
البته فاعل بالعنایه بر دو قسم است:
1. علم به نظام احسن که درمرتبه قبل ازفعل محقق می باشد و علمی راستای و زائد بر ذات است
2. علم عین ذات
حکمت متعالیه: فاعلیت حق تعالی را فاعلیت بالعنایه به معنی دوم می داند
حکمت مشاء: فاعلیت حق تعالی را فاعلیت بالعنایه به معنی اول می دانند
حکمت اشراق فاعلیت حق تعالی را فاعلیت بالرضا می داند
و همچنین صدرا فاعلیت ؟ را در کتاب شاعر به صوفیه نسبت داده است.
آیا خداوند از استمرار فیض غرض و غایتی دارد؟
دلیل صدرالمتاهلین
ایشان بر این نکته تاکید دارند که فاعل بالغرض، مستکمل به غیر است و آن غیر که غرض و هدف قرار می گیرد درفاعلهای علمی باید اشرف و اعلی از فاعل باشد تا فعل متصف به حکیمانه بودن شود و این با غنای ذاتی و کمال وجودی حق تعالی سازگار نیست
آنچه که بیان شد در نفی غرض فاعل است اما این با اثبات غرض فعلی منافاتی ندارد بدین معنی که عالم غایتی دارد و خداوند همان طور که مبدا و راس نظام فاعلی عالم است غایه الغایات و راس نظام غایی جهان نیز هست همچنان که خلقت هر جزئی از اجزا عالم، به نوبه خود به خاطر هدف وجهتی خاص و جزئی صورت گرفته به همین جهت، حکما هم عالم را نظام احسن و نظام خیر و متناسب با مفهوم فیض می دانند و خداوند را غرض نهایی نظام عالم دانسته اند. صدرا می گوید: واجب متعال به لحاظ علیت فاعلی اش نسبت به همه اشیاء اول و به لحاظ علیت غایی اش برای جمیع عالم و این که غایت و فایده ای است که همه اشیا او را به طبع یا به اراده قصد نموده اند آخر الاواخر است چرا که او خیر محض و معشوق حقیقی است.
حاصل آن که معنی حکمت الهی و غرض خداوند در نزد حکما آفرینش اشیا و جعل کمالات آنها و سیر دادن توجه درونی اشیا به سمت آن کمالات ایصال اشیاء به سوی غایات ذاتی و طبیعیشان است. صدرا از آن بالاتر می رود اراده را به حب باز می گرداند و غرض بالذات حق را تنها ذات او می داندو هرگونه ؟ به غیر کمال مطلق را نقص محسوب نموده است حال چون اراده او به سمت کمال مطلق یعنی ذات خودش متمایل است اگرچیزی را آفریده به جهت حب ذات بوده است چون حب الشی مستلزم حب آثاره.
و همچنین صدر المتالهین در تفسیر خود وجه تصحیح غرضمندی و هدفدار بودن فعل حق را در عین غنای او چنین توضیح می دهد: فعل خداوند بحسب کثرت موجودات، متکثر است و باید توجه داشت که خداوند را فعلی است خاص و مطلق که از او بلاواسطه صادر شده است و فعلی عام و منحل در کثرات در قالب اشیا کثیر و می گوید: آنچه که براهین بر عدم تعلیل آن به غیر اقامه شده و طبعا جز ذات حق غایتی ندارد، مربوط به فعل خاص اوست که از اولا و بالذات صادر گردیده و فاعل و فاعلیت او ذات احدی و صمدی است. اما فعل او که پس از این فعل خاص صادر گشته معلل به غرض است و همچنین در مراتب پس از آن
آیا استمرار فیض نیاز به واسطه هم دارد؟
اگرچه با خاطر وجود و کمال بی نهایت خداوند و عدم امساک و بغل او صدور دو درجه و مرتبه و عالمی از عوالم و درجات هستی، هر چند در ؟ مراتب باشد ، ضروری تلقی می وشد و اگرچه به خاطر قاعده امکان اشرف، امکان ذاتی هر چیزی شرط اولیه قابلیت اخذ عطای وجودی باری تعالی است اما این در قوابل مادی کافی نیست و مجرد استعداد و امکان این قوابل برای کسب فیض بلاواسطه کفایت نمی کند چنانچه در عوالم متوسط نیز صرف امکان کافی نیست بنابراین در ارتباط بین درجه قوی وجود و درجه ضعیف ان و به عبارت دیگر در نزول فیض به مراتب نازله، وجود واسطه ها، ضرورت پیدا می کند به خصوص که منبع این وجود و فیض واحد بسیط مطلقی است که می باید باکثرات و موجودات مرکب عوالم مادون مرتبط شود و می دانیم استناد افعال کثیر به فاعل واحد از آن حیث که وحد است بدون توسط جهات و وسائط مکثره محال است. و از باب تشبیه معقول به محسوس می توان گفت همان طور که تاثیر جسمانی، مشروط به قرب و صغی و مکانی و نزدیکی جسمانی است در امر صفیان وجودی نیز نوعی تقرب وجودیدر مکانتی شرط است و نقش وسائط نیز همین تقریب معنوی و وجودی بین درجات دورتر در عرصه وجود است. و نقش دیگر آنها مستعد ساختن و مهیا و آماده نمودن اشیاء برای دریافت فیض و قبول وجود است.
به عبارت دیگر از جانب فاعل مفیض، منع و امساکی برای ایجاد شی و یا تکمیل آن وجود ندارد بلکه این اشیا و قوابلند که باید استعداد اخذ و قبول عطایای فیاض علی الاطلاق را داشته باشند و نقش وساط در همین جا مشخص می شود چرا که وسایط مخصصات و مرجحات ایجاد و همان جهات مکثره اند که فاعل بسیط واحد را با قوابل متکثر مرتبط می سازند.
و خلاصه واسطه نقشی در قادر ساختن فاعل مفیض ندارد بلکه نقش آن در ایجاد قابلیت مستفیض است. بنابراین وسایط فیض اقسام گوناگونی دارد از جمله
1. اسماء و صفات به عنوان معینات فیض از حیث مظهریت و خصوصیات
2. مجردات به عنوان مجاری فیض
3. معدات به عنوان مخصصات فیض زمانی و مکانی
استمرار فیض با حادث بودن عالم منافات ندارد
از آن جا که فیض حق تعالی دائم و غیر منقطع است پس حوادث کائنات ازلی و ابدی است آیا می توان نتیجه گرفت که عالم قدیم است؟ اگر این نتیجه را بتوان گرفت مشکلاتی به وجود خواهد آمد. عالم نمی تواند قدیم باشد هر چند ازدوام فیض حق تعالی ممکن است قدم زمانی عالم، و نه قدم ذاتی عالم توهم باشد قدم زمانی عالم با اجماع ملیین و تمام ادیان ناسازگار است و تمام ادیان و ملل به حدوث عالم قائل اند.
بیان مرحوم حکیم سبزواری
وی می گوید که قدیم و دائمی بودن فیض حق تعالی به قدم عالم ربط ندارد زیرا عالم فیض حق نیست بلکه فیض حق تعالی فعل اوست و فعل حق تعالی از منفع ربوبی است. عالم مستفیض است نه خود فیض و بین فیض و مستفیض فرق است چنان که بین احسان و محسن الیه و بین وجود و مستجاد فرق است جود و افاضه و احسان خودشان نه مفاهیم شان از منفع ربوی اند.
از این رو گفته اند وجود دارای مراتبی است. یکی از مراتب وجود وجود حق است مرتبه دیگرآن وجود مطلق مرتبه سوم آن وجود مقید است به عبارت دیگر، وجود شرط لا از تعینات و نقایص الله است.
وجود لا به شرط از تعین فعل حق است و وجود بشرط تعین عالم است و آن که از ؟ ربوی است و قدیم است فعل حق است نه عالم. عالم محفوف به ماهیات است و ماهیت منجعل است نه مجهول عالم به موجب حرکت جوهری دائر و زایل است.
حاصل مطلب وی این است که اگر بخواهیم در این مسئله بین عقل و دین یا به تعبیر او بین حکمت و شریعت جمع کنیم راه آن این است که به حرکت جوهری قائل شویم و این راهی است که حد اما رابه آن هدایت کرده است طبیعت جسمانی هیچ گاه از حوادث خالی نیست یعنی دائما در تغیر و تحدث و حرکت است پس فیض خدا باقی و دائم است و عالم به موجب حرکت جوهری متبدل است.
کنار جوی آب بایستید آن جوی همیشه روان است ولی این جزئی که لحظه قبل مقابل شما بود با جزء لحظه بعد که آب در جوی روان است فرق دارد و آب جوی تبدیل می شود.
همچنین ما که نفس می کشیم و زنده هستیم نفس نیست نفس هاست و این توارد امثال است نفسی مکمل نفس قبل و همچنین نفس های دیگر. تبدل اکوان نیز در عالم جسمانی همین طور است.
الان شما با یک ساعت قبل فرق دارد شما مثل آن که یک ساعت قبل بودید هستید نه عین آن.
و این توارد امثال است. مردم به توارد امثال توجه ندارند و اینها به فیض الهی است پس فیض دائم حق تعالی با حدوث عالم منافات ندارد. بنا بر حرکت جوهری عالم حادث زمانی است و این با فیض دائم حق تعالی منافات ندارد. هر مرتبه از وجودمسبوق به عدم است هر وجودی و هر حدی از حدود وجودیک عدم سابق دارد و یک عدم لاحق دارد. این حد از وجود لحظه قبل نبود لحظه بعد هم نیست. بنابراین: قدیم عبارت از حق تعالی و آن چه از منفع او و از صفات اوست. مانند جود و احسان و تکلم و افاضه او و مانند اینها نه آن چه از منفع خلق است مانند آن که به او جود می شود و به احسان می شود و مخاطب و مستفیض و نظیر اینهاست پس فیض خدای تعالی شانه، دائم و پیوسته است و مستفیض غیر دائم و زایل شدنی است.
آیا بعد از قیامت هم فیض الهی استمرار دارد؟
بنابر نقلیات اخبار و احادیث وقتی قیامت به پا می شود. فیض با فنای خلق منقطع می شود و با قیام قیامت خلقی دیگر نخواهدبود. و خلق و آفرینش به پایان می رسد و دیگر چیزی خلق نمی شود پس چگونه فیض حق تعالی را دائمی و ازلی و ابدی می دانید؟
مرحوم سبزواری می گوید نه تنها دائمی بودن فیض حق تعالی با نقلیات منافات ندارد بلکه روایاتی هست که نشان می دهد خدا بعد از قیامت نیز بدون فعل و بدون فیض نیست. شما گمان می کنید که خدا اولین آدمی که خلق کرد آدم ابولبشر بود؟ و عالمی که خلق کرده فقط همین عالمی است که در آن هستیم چنین نیست بلکه خلقی دیگر بعد از آن هست چنان که قبل ازاین عالم نیز خلق و آفرینش های دیگر بوده است.
و همچنین شیخ صدوق در کتاب خصال در این مورد روایتی نقل کرده است که خیلی از مشکلات را حل می کند.
روایت: راوی می گوید از ابا جعفر علیه السلام درباره معنی این آیه پرسیدم که می فرماید
آیا به آفرینش نخستین خسته شدیم بلکه ایشان درباره خلق جدید در اشتباهند.
پس امام فرمول تاویل این آیه این است که وقتی خدا این عالم را از بین برد و خلق فاین شد واهل بهشت را در بهشت، و اهل جهنم را در جهنم سکنی دارد عالم دیگری غیراین عالم می آفریند که نر و ماده ندارد و خدا را پرستش می کنند و او را یگانه می دانندو برای آنها زمین دیگر غیر این زمین می آفریند که ایشان را در بر می گیرد و آسمان غیر این آسمان برای آنها می افریند که بر آنها سایه می افکند شاید تو گمان می کنی که خداوند عزوجل فقط همین یک عالم را آفریده است و گمان می کنی که بشر دیگری غیر شما نیافریدهاست به خدا قسم که خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار آدم خلق کرده و تو در پایان این عوالم و در پایان این آدم ها هستی. از این روایت معلوم می شود که عوالم دیگری نیز خداوند خلق کرده است و گاهی حمل بر تکثیر می کنند یعنی عوالم بسیار زیادی را خدا خلق کرده است. بنابراین خدا بیکار نمی نشیند و دائما مشغول خلقت و افاضه است.
مقصود از بیان این عبارات این قسمت آن است که خلقت نه متوقف می شود نه منحصر به این عالم است و چه خوب گفته است.
تو پنداری جهانی غیر از این نیست زمین و آسمانی غیر از این نیست
چو آن کرمی که در گندم نهان است زمین و آسمان او همان است
اتفاقا در روایات مربوط به اول خلقت هم که سخن درباره این است که تکثیر نسل آدم چگونه صورت گرفته یکی از پاسخ ها همین است آدم و حوا که ازدواج کردند و بچه های آنها که خواهر و برادرند به دنیا آمدند./
برخی گفته اند در هر زایمان یک پسر یک دختر به وجود آمده اند. این سوال مطرح است که نسل آدم چطور تکثیر شده است؟ در روایات آمده که برادر و خواهر با هم ازدواج کردند و تکثیر صورت گرفته است و بعدا ازدواج برادر و خواهر تحریم شد. و در بعضی از روایات آمده است که برای فرزندان آدم حورالعین یا جن آوردند و با آنها ازدواج کردند و تکثیر نسل انجام شد. حال این سوال مطرح است ازدواج انسان با جن و حور العین امکان پذیر است. این ها جای بحث است چون بعضی احتمال داده اند که مقصود از جن و حور العین بقایای نسل قبل بوده است و الله العالم.
پس فیض خدا نه تنها در این عالم و بعد از قیامت استمرار داشته و داردبلکه قبل از این عالم و قبل از آدم هم فیض خداوند بوده است و سپس این عالم تشکیل شده است.
فیض و روابط موجود بین خداوند و ماسوی او
نقش اصلی فیض تبیین ربط و یا روابط موجود بین مبدا متعال و ماسوای اوست.
این ربط یا مجموعه روابط را می توان در چند بخش مهم خلاصه کرد
ربط وحدت به کثرت
با تکیه بر قاعده الواحد و بسیط الحقیقه و تحلیل جهان وجودی و غیر وجودی در صادر اول و ارجاع جهات متکثر به جهات وجودی و تحلیل در صادر نخست و نیز تعیین وجود منبسط به عنوان صادر اول
ربط مجرد با مادی
تعلیل چنین صدوری با توسل به تشکیک درجات وجود و صدور درجه ضعیف وجود از درجه قوی تر آن، بدون تجافی و تنزل صورت می گیرد
ربط قدیم با حادث
این ربط با تکیه بر حدوث ذاتی همراه با حدوث زمانی در هویات متحد مادی که همه دارای حدوث مستمر متکی به حرکت جوهریند صورت می گیرد و بدین سان زمینه قول به قدم فیض و مستفیض در مجردات و قدم فیض و حدوث مستفیض در مادیات فراهم می شود
ربط ثابت با متغیر
وجود واسطه ای بین ثبات محض با امور سیلانی و هویات تدریجی، از رهگذر قول به حرکت جوهری به عنوان نحوه وجود سیلان که متعلق جعل می باشد امکان پذیر است. این وجود متصل تدریجی التحقق، یعنی وجودی که عین حرکت و تجدد است همان امر ذو وجهین رابط بین ثابت و سایل است.
ربط فاعل مدید با معلول مراد
با تحلیل معنای فعل ایجادی، معلول، اراده و انتساب، دو نوع اراده ذاتی و فعلی به حق انتساب می یابد که زمینه ساز ظهور فیضند. که حکمت متعالیه به ارادی بودن این فیض ضروری قائل است.
ربط خیر محض با شر
به مدد تحلیل شرور و ارجاع آنها به عدم و امور عدمی و ایضاح معنای جعل بسیط و مرکب و جعل بالذات و بالعرض و نحوه تعلق آنها به اشیا و نیز با اشاره به ذاتیات عالم ماده یعنی حرکت تزاحم و تضاد و ... عدم لزوم جاعل برای شرور عدمی و نیز شرور نسبی واضح می شود و بدینسان سنخیت عالم امکان نظام احسن با فاعلی مفیض به ثبوت می رسد.
فیض اقدس فیض مقدس
ذات مقدسه از مقام هویت و احدیت قهاریه به فیض اقدس یعنی تجلی ذات در مرتبه اسماء و صفات و مقام الهیت تجلی می کند و آن جا اعیان ثابته که لازم اسما الهی و تعینات اسما است ظهور پیدا می کنند و از مقام الهیت به فیض مقدس در اعیان ثابته تجلی می کند و با این تجلی اشیا وجود عینی پیدا می کنند لیکن اعیان ثابته یا ماهیات به اعتبار موجودیت به وجود حق علم حقند و مقدم بر معلوم و به اعتبار این که نفس ماهیات ممکنه بالعرض موجودند و به وجود تبعی چه در تجلی فیض اقدس و چه در تجلی فیض مقدس اطلاق موجودیت بر آنها شود معلوم حق و متاخر از علم و حقیقت وجود واجبی را معیت قیومی با ماهیات است. و مقام ذات بسیطه هم خالی از آن ها نیست چون بسط حقیقه کل الاشیاء است پس علم به کثرت ماهیات در علم به وحدت ذات منطوی است اما ماهیات معیت با حقیقت هستی ندارندپس از این لحاظ عوارض و هیات ذات مقدسه و لوازم اسما و شئونات الهیه بر ماهیات و اعیان ثابته اطلاق کنند و متکثر باشد پس علم که جهت جمعی و حیث وحدت اعیان است مقدم بر معلوم است و معلوم که اعیان ثابته است و کثرات ماهیات در مقام وحدت ذات نیست و متاخر است.
فیض از نظر فیلسوفان و متکلمان
در بیان ماهیت فیض، نظرات فلسفی مختلفی ارائه شده است. نوافلاطونیان نیز در تعریف آن یک سلسله استعارات و تشبیهات ارائه داده اند در نظریه فلوطین فیض کمال و امتلاء است هستی به اصطلاح نخستین شدن است چون نخستین کامل و پر است و چیزی نمی جوید و چیزی ندارد و نیازمند چیزی نیست. تقریبا می توان گفت لبریز شد و از این لبریزی چیزی دیگر پدید آمد فعل واحد محض در ؟ اعطا وجود واحداث هویت اشیاء است. بنابراین او معطی هویت اشیا است و در نتیجه هرگونه فضیلت وجودی نیز از ناحیه او اعطا می شود.
جهان به منزله فیض صادر از خدا سه صورت یا روایت عمده دارد طبق نظر فلوطین احد یا خدای واحد فراتر از اندیشه و وجود است. و اگر قرار بود جهان بخشی از احد باشد صرافت و بساطت او از بین می رفت و اگر با عمل اراده جهان را می آفرید تغییرناپذیری او از دست می رفت. بنابراین فلوطین نظریه صدور را مطرح کرد که نفس و جهان مادی از احد فیضان و صدور می یابد.و چنان که اشعه از خورشید صادر می شود بی آن که قیومیت او خدشه دار گردد.
علت اولی در اثولوجیا بسیط محض و فوق علم و عقل است و غرض فاعلی از صدور فیضان ندارد. مطابق قاعده الواحد، صدور کثیر از او بی واسطه نبوده بلکه با وساطت عقول صورت می گیرد در نظریه فلوطین صدور عالم از واحد به طریقه مباشر نیست. زیرا اولا خلق مقتضی تغییر در ذات خالق است و تغییر نقص است و دور از ذات خالق که کمال محض است. ثانیا خالق فوق عالم است اما خلقت و خلق، مقتضی اتصال دائم بین خالق و مخلوق است. ثالثا مبدا نخستین واحد است و از او به نحو مباشر به جز واحدصادر نمی شود. این نظریه ای است که در مدرسه اسکندریه مطرح بوده و فارابی از آن برای ارتباط خدا با کائنات با حفظ وحدت خداوندمتعال و صدور کثیر از واحد سود می جوید.
اما فارابی برخلاف سنت فلسفی نو افلاطونی تبیین عقلی از فیض ارائه می هد که عالم از او پدید آمد از آن حیث که او به ذات خود عالم بود پس علم او علت و جود عالم است بنابراین مبدا نخستین فارابی فاعل بالطبع نیست که صدور اشیا از او بدون معرفت حاصل شود. بلکه همان فاعل بالعنایه مشاء است که ظهور و صدور اشیا از او، از ناحیه علم او به ذاتش حاصل می شود. او مبدا نظام خیر در وجود است و علم او علت وجود شیء است که به او علم دارد. لذا علم خدا که علم فعلی نه زمانی است برای ایجاد اشیاء کافی است و همین علم علت وجود جمیع اشیاء است.
متکلمان فعل فاعل مختار را منفک از خداوند می دانستند که با نظر فلسفه اسلامی در منافات است در فلسفه اسلامی واجب الوجود فاعل تام با علم واراده دانسته می شود که فعل او لازم یا ینفک اوست در عین حال چیزی از او کاسته نمی شود و چیزی به او اضافه نمی شود.
پس بنابراین فعل واجب الوجود لازم لا ینفک فاعل بوده و علم عنایی منشاء این فعل است.
علت عدم دریافت فیض واجب تعالی
انسان اگر سر خود رها شود مطابق امیال طبیعی خود عمل می کند از این جهت لطف خدا به مثابه نیرویی است که او را به نیکی سوق می دهد انسان از آزادی لازم برای برداشتن قدمهای نخست به سمت نجات برخوردار نیست و نه تنها از اراده آزاد برخوردار نیست بلکه دارای اراده ای آلوده به گناه است از این رو پیوسته به گناه و دوری جستن از خدا تمایل دارد و هیچ توقع نمی تواند از گناه خلاص شود و تنها فیض خداوند است که قادر است از گرایش به گناه جلوگیری کند. فیض هدیه رایگانی است که خداوند شامل حال انسان می کند بدون آن که انسان شایستگی یا استحقاق آن را داشته باشد خداوند به واسطه این فیض زنجیر گناه انسان را پاره می کند و نجات انسان بافیض خداوند است. و ثبات و دام داشتن در گناه نکردن نیز مستلزم فیض خداوند است و این فیض به همگان بخشیده نمی شود و در نتیجه همگان ایمان نمی آورند و تنها به کسانی فیض داده می شود که گناه نکرده باشند و انتخاب شده حق تعالی باشند. وگرنه فیض الهی امکان پذیر نیست و این مصداق این آیه قرآنی است که ذکر الی اذکر کم ، مرا ذکر کنید تا شما را ذکر کنم.
در تفسیر آن هست که همین که بنده خداوند را به یاد می آورد هم فیض و عنایتی ازطرف خود خداست که به بنده این توانایی را می دهد تا او را یاد کند و او را شکر کند.
نتیجه گیری
چون افعال واجب تعالی از صفات ذات ویا از لوازم ذات است فیض خداوند دائمی است استمرار فیض الهی واجب است و توقف آن ممنوع است و استمرار فیض خداوند با آفرینش اشیاءمتنوع و نامتناهی تحقق می یابد و فاعل هر شی صفت های ذاتی و طبیعی معینی داردکه تخلف نمی پذیرد و اشیاءذات خود را همه جا بروز میدهند.و همچنین ایجادموجودات از ناحیه واجب واز جهت فیض وجود اوست،وجود او از ناحیه ذات اوست و وجود موجودات از لوازم وجود او هستند واز لواحق گوهری او این است که خلق جهان همه از او صادر میشوند.و وجوداو که منشاءجود ووجود به خلق و منشاءخلاقیت و فیض است عین ذات اوست و چنین نیست که واجد دو وجود باشد یکی ذات و یکی منشاء فیض ،و در افاضه به غیر نیز نیاز به چیزی که خارج از ذات او باشد ندارد نه نیازمند حرکت و نه آلت و ابزار .از سوی دیگر ممکن نیست که هیچ امری مانع از افاضه وجود موجودات از ناحیه نفس ذات وی باشد ،از این رو صدور موجودات از ذات او به طور مطلق تاخر زمانی ندارد بلکه موجودات بلافاصه از ذات وی صادر میشوندو نوع
تاخر آنها تاخر علت از معلول است .پس موجود اول به واسطه ضرورت ذاتیه ای که داردموجودات این عالم را پدید میاورد واین عالم چیزی به کمال وجود او نمی افزاید .
منابع و ماخذ
- آشتیانی ،سید جمل الدین ،شرح مقدمه فصوص ،چاپ دوم ،قم انتشاراتدفتر تبلیغات اسلامی 1365
- ابن سینا ،شیخ الرئیس،تجرید،شرح نمط هفتم ،ترجمه دکتر بهشتی،چاپ اول 1385
- ابن رشد ،محمد بن ولید،تفسیر مابعد الطبیعیه،تصحیح موریس بوییژ،بیروت ،دار المشرق
- الهی قمشه ای ،محی الدین مهدی،حکمت الهی عام وخاص ،چاپ سوم ،فروردین1345
- جوادی آملی ،عبدالله، رحیق المختوم ،شرح حکمت متعالیه،چاپ اول ،تهران،انتشارات اسوه،1375
- سبزواری،ملا هادی،شرح منظومه حکیم سبزواری،سید رضی ،چاپ اول ،زمستان 1383
- سهروردی،شهاب الدین ،مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج 2 ،تصحیح هانری کربن،تهران ،انتشارات انجمن حکمت 1356
- صدر المتالهین ،محمد ابن ابراهیییم شیرازی،اسفار،چاپ دوم قم
- طباطبایی ،سید محمد حسین ،ترجمه وشرح نهایـةالحکمه ،نگارش علی شیروانی،دفتر تبلیغات اسلامی 1387
- طوسی،نصیرالدین محمد،شرح اشارات تنبیهات(ابن سینا)
- فیض کاشانی،محسن،اصول معارف،تصحیح اشتیانی،چاپ دوم،قم، انتشارات تبلیغات اسلامی 1362
- مطهری،مرتضی، الهیات شفا،جلد 1 تا 3 ،چاپ اول،انتشارات حکمت 1369
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |