موضوع تحقیق: صادر اول
پژوهشگر: مریم بلالی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
الحمدالله رب العالمین و الصلوه و السلام علی اشرف انبیائه محمد و آله الطاهرین
گفتار حاضر پژوهشی است مختصر در باب صادر اول. کثرت عرضی در جهان غیر قابل انکار است و ما کثرات فراوانی می بینیم ، از طرفی بنا به قاعده معروف « الواحد لا یصدر عنه الاالواحد» از خدا که واحد حقیقی است جز یک واحد صادر نمی شود و از آن نیز جز واحد صادر نمی شود و قس علی هذا.
حال با توجه به مقدمات فوق این سئوال مطرح است که این کثرات چگونه پدید آمده اند؟ و چگونه به آن مبدأ واحد بسیط منتسب اند؟
در این مقاله درصدد یافتن پاسخ برای حل این مسأله فکری هستیم.
به امید آنکه مورد توجه اهل فضل و معرفت واقع شود.
کلید واژه: واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، وحدت وجود.
اقوال متعدد در وحدت و کثرت در وجود
در مورد حقیقت وجود چهار قول وجود دارد:
الف) قول صوفیه: این قول را به صوفیه نسبت داده اند و ظاهر کلماتشان بر این مطلب دلالت دارد که وجود، واحد شخصی است و حقیقت وجود همان ذات مقدس حق تعالی است، موجود به معنای حقیقی هم اوست و غیر او هیچ موجودی حقیقتاً موجود نیست. موجودات دیگر مجازاً موجودند و در دار وجود جز برای خداوند وجودی قائل نیستند لیس پس فی الدار غیره دیار» این نظر در کلمات افرادی مانند محی الدین عربی فراوان دیده می شود. آیات قرآن و احادیث اسلامی با این نظر کاملاً تطبیق می کند.
« هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ محیط» سوره حدید آیه 3
« هو تعلم اینما کنتم» سوره زخرف آیه 84
« ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و بعده و معه» منسوب به امام علی (ع)
« داخل فی الدشیا و لا بالممازجه وخارج عنها لا بالمباینه» منسوب به امام علی(ع)
نقد و بررسی چنین نظری برجسب آنچه از ظاهر آن بر می آید قابل قبول عقل نیست. ما همه درک می کنیم که وجود هر فرد غیر از وجود فرد دیگری است کما این که وجود انسان ها غیر از وجود سایر موجودات است و وجود همه غیر از وجود خداست بنابراین قائل شدن به اینکه هیچ چیز غیر از خدا موجود نیست به سفسطه شبیه تر است تا به یک کلام فیلسوفانه .
ولازم این قول نفی شرایع ملل و انزال کتب است. این نظر را باید به صورتی تأویل کرد و گفت که مقصود آنان این است که وجود حقیقتی منحصر به حق است و موجودات دیگر شوون و تجلیات حق می باشند.
(دروس فلسفه صص 120-119 ، هستی شناسی در مکتب صدرالمتالهین ص 147)
ب) نظریه ذوق التاله: خلاصه این نظر مبنی بر وحدت وجود و کثرت موجود است و آن این است که وجود وحقیقی وجود واحد شخصی است و منحصر به واجب تبارک و تعالی است، ولی موجود بودن ما هیات جز این نیست که منتسب به وجود واجب بوده باشند.
این نظر شبیه به نظر اشتراک لفظی در موجودات است. آن ها برای این که موجود را که منتسب به وجود است توجیه کنند گفته اند که این امر در مشتقات نظایر زیادی دارد، از جمله مشتقاتی که معنای انتساب در ان ها هست الفاظی مانند « تامر» و « لابن» است. این نظر محقق دوانی است.
نقد و بررسی این نظریه که آن را ذوق التاله خوانده اند، باطل است ،زیرا هر گاه مقصود نفی وجود از ماسوی الله است این سخن علاوه بر این که مخالف بداهت است ، مستلزم نفی صحت انزال کتب و ارسال رسل است و این قول متهی به قول صوفیه می شود که هیچ موجود دیگری وجود ندارد.
ج) قول منتسب به اتباع مشائین: مخصوصاً از کلمات شیخ الرئیس چنین استفاده می شود که وی وجود را حقیقی و اصیل ولی موجودات را حقیقتاً کثیر می داند. وی وجود هر موجودی را غیر از وجود موجود دیگر می داند و قائل به تعدد وجود و موجودات است. وجود خدا غیر از وجود خلق است و وجود عقول غیر از نفوس و نفوس غیر از مادیات است. و موجود هم یعنی همان ماهیتی که موجود است. اختلاف هر وجودی با وجود دیگر باتمام وجود است. و هیچ اشتراکی با هم ندارند چون اشتراک در مفاهیم ماهوی است. دو ماهیتند که در تمام ذات یا بعض ذات شریکند. اما وجود بسیط است و جنس و فصل ندارد.
(هستی شناسی ، ص 137 ، دروس فلسفه ص 121)
انگیزه آنان برای این نظر همان موضوع علیتی است که میان وجودات محقق است. زیرا جای بحث و گفتگو نیست که برخی از موجودات علت و محقق برخی دیگر است. هرگاه تمام وجودات درای حقیقت واحدی باشند در این صورت یکی علت و دیگری معلول ، یکی مقوم و دیگر متقوم نیست.
نقد و بررسی: پاسخ این استدلال روشن است، زیرا مصحح و ملاک علیت وجودی بر موجود دیگر منحصر به تباین دو حقیقت نیست.زیرا اختلاف از نظر رتبه و تفاوت از نظر کمال و نقص نیز می تواند ملاک علیت و مصحح مقوم و متقوم بوده باشد. (هستی شناسی ، ص 138)
د) قول صدرالمتالهین: قولی است که صدرالمتالهین به فهلویین حکماء سابق ایران ، نسبت داده و بعد خودش آن را پذیرفته و به صورت فلسفی بیان و اثبات کرده است.
به نظر وی حقیقت وجود حقیقت واحدی است ولی این وحدت طوری نیست که کثرت را نفی کند. بلکه همان طور که وجود دارای وحدت است و با برهان این وحدت اثبات می شود دارای کثرت غیر قابل انکار از نظر فلسفی نیز هست. همه موجودات حقیقتاً متکثرند اما کثرتشان آن طور نیست که با وحدت سازگار نباشد و موجب تباین وجودی با وجود دیگر باشد. موجودات در حالی که متکثرند وحدتی نیز دارند ولی این وحدت غیر از وحدت ماهوی است. وحدت نوعی ، جنسی و فردی نیست بلکه یک نوع وحدتی است منحصر به وجود . و آن وحدت تشکیکی است.
حقیقت وجود در تمام مراحل، حقیقت واحده است و در عین حال دارای مراتب است و هر مرتبه ای با مرتبه دیگر در عین بساطت کمال، متفاوت می باشند. وقتی وجود شدید را تنها در نظر می گیریم می بینیم که غیر از وجود ضعیف است ، وقتی وجود ضعیف را تنها در نظر می گیریم غیر از وجود شدید است ولی با یک نظر جامع و عمیق می بینیم که وجود ضعیف مرتبه ای از وجود قوی و شأنی از شوون او و پرتوهای اوست و خودش استقلالی ندارد.
وجود و موجود مستقل به معنای حقیقی کلمه یکی است و آن ذات مقدس حق تعالی است و هیچ وجود و موجود مستقلی در مقابل او نداریم ولی این بدین معنی نیست که هیچ موجود دیگری مطلقاً نداریم.
موجودات دیگر هم هستند ولی وجودشان غیر استقلالی است و ملا صدرا این امر را به نور تشبیه می کند که مرتبه شدید و ضعیف آن هردو واجد شرایط نوریه است. نور خورشید حقیقتاً نور است، نور شمع هم حقیقتاً نور است و اختلافشان در غیر نور نیست. بلکه در شدت و ضعف نوریت است. وجود هم چنین است. وجود واجب غیر از وجود انسان است و هر دو حقیقتاً وجودند و موجود. ولی وجود واجب مرتبه بی نهایت شدید وجود و وجود انسان مرتبه ضعیف آن است.
بنابراین همه موجودات در اصل وجود شریکند چون همه طرد عدم می کنند. حاصل این که ما به الامتیاز با ما به الاشتراک یکی است و این معنای تشکیک است.
این خلاصه نظر فهلویین است که وجود را حقیقت واحده دانسته و کثرت را مربوط به مراتب وجود می دانند برای اثبات مدعای خویش براهینی دارند که در زیر می آوریم:
1- لزوم سنخیت میان علت و معلول ، جای گفتگو نیست که باید میان علت بالذات و معلول بالذات سنخیت باشد، یعنی میان معلول و حیثیتی که در علت است که به خاطر آن حیثیت معلول به وجود می آید، باید مناسبتی وجود داشته باشد که از آن معلول به وجود آید.
اگر صدور معلولی از علتی بدون سنخیت باشد در این صورت اختصاص علتی به معلولی ترجیح بلا مرجع خواهد بود به عبارت روشن تر بنا بر اصل سنخیت میان علت و معلول چاره ای جز انتخاب نظر فهلویین و تصویب وحدت وجود نیست. زیرا ، بنابر عقیده مشاء که مصادیق وجود متباینات بالذات می باشد لازم می آید که مباینی بالذات علت مباین دیگری باشد و این مطلب با لزوم سنخیت میان علل و معالیل سازگار نیست.
2- قول به تباین به یک سلسله قواعد مسلم و مبرهن میان مشائیان سازگار نیست به مثلاً مشاء و غیره اتفاق دارند که وجود علت حدتام معلول، معلول حد ناقص علت است.
3- برهان صدرالمتالهین : وی در مقابل مشائیان که قائل به تباین حقایق وجود هستند برهانی اقامه کرده است، اگر همه ی وجود ها دارای حقایق متباین بودند و هر وجودی به تمام ذات مباین دیگری بود ما نمی توانستیم مفهومی واحد از ان ها انتزاع کنیم، در صورتی که ما مفهوم وجود وموجود را از ان ها انتزاع می کنیم. اگر مفهوم واحدی از چند چیز انتزاع می شود دلیل این است که آن چند چیز در جهتی مشترکند، مگر این که مشترک لفظی باشد و در هر موردی معانی خاصی داشته باشد، ولی مفهوم وجود اشتراک لفظی ندارد. (دروس فلسفه صص 131 – 127 و هستی شناسی صص 145-138).
معنای واحد و اقسام آن
واحد بودن در امور معقول مانند واحد بودن در امور محسوس نمی باشد زیرا واحد بودن در امور محسوس از نوع واحد عددی به شمار می آید، در حالی که واحد بودن در امور معقول از نوع واحد در عدد نمی باشد. مفهوم وحدت بدون تردید یکی از مفاهیم عام به شمار می آید. مفاهیم عام مفاهیمی هستند که از حیث شمول و گسترش دایره عمومیت هیچ مفهومی نمی تواند به آن ها برابری نماید، شناخت این مفاهیم به هیچ وجه از طریق تعریف امکان پذیر نیست. زیرا چیزی که اعم اشیاء باشد اعرف اشیاء نیز خواهد بود و اگر چیزی اعرف اشیاء باشد به هیچ وجه نیازمند تعریف نیست.
به این ترتیب می توان گفت مفهوم وحدت نیز مانند مفهوم وجود و وجوب یکی از مفاهیم عام بدیهی است که بدون هیچ واسطه در ذهن آدمی حاصل می شود.
اقسام واحد: واحد در تقسیم نخست به دو قسم مختلف تقسیم می شود که عبارتند از: 1- واحد حقیقی 2- واحد غیر حقیقی
واحد حقیقی عبارت است از چیزی که در متصف گشتن به صفت واحد نیازمند به واسطه در عروض نباشد.
واحد غیر حقیقی چیزی است که صفت واحد بودن صفت خود آن نمی باشد بلکه صفت متعلق آن می باشد واحد حقیقی را به دو قسم تقسیم کرده اند. این تقسیم به اعتبار این است که واحد حقیقی در برخی موارد ذاتی است که دارای وحدت است. ولی برخی موارد مسأله ذات مطرح نیست بلکه آن چه واحد است چیزی جز خود وحدت نمی باشد که واحد به وحدت حقه نامیده می شود. ولی آن جا که واحد عبارت است از ذاتی که دارای وحدت است، واحد حقیقی غیر حقه به شمار می آید.
واحد به وحدت حقه را نیز به دو قسم تقسیم کرده اند 1- واحد حقه حقیقیه اصلیه 2- واحد حقه حقیقیه ظلیه . واحد حقه حقیقیه اصلیه چیزی جز ذات مقدس حق تعالی نمی باشد. واحد حقه حقیقیه ظلیه عبارت است از چیزی که عرفا آن را وجود منبسط می خوانند. (قواعد کلی فلسفی – صص 492-490)
معنای صدور:
منظور از صدور این است که معلولی از علت فاعلی اش به وجود آید (دروس فلسفه ، ریال ص 193)
قاعده الواحد و پیشینه آن
از قواعد معروف فلسفه که زیاد مورد بحث واقع شده است قاعده معروف ( الواحد لا یصدر عنه الا الواحد) است که مفادش این است که علت واحد معلول واحد خواهد داشت. این قاعده در کلمات بسیاری از فلاسفه مسلم تصور شده و بعضی هم در صدر توضیح و استدلال برای آن برآمده اند و بعضی از فلاسفه ادعای بداهت یا قرب به براهت آن را کرده اند ( دروس فلسفه ، ص 193)
ذی مقراطیس می گوید که « یکی نشاید از دو پیدا شود چنان که از یکی دو پدید نگردد» ارسطو این سخن را از او دانسته و با زهم گفته است که « به هست یگانه جز هستی و یگانگی نپیوندد». او و ابن رشد باز آشکارا از قاعده «آفریده نشدن بسیار از یکی » یاد کرده اند.
فیلسوفان الئائی مانند زنون و شکاکان مانند اشید موس نیز چنین سخنی داشته اند.
افلوطین در انئاء یا تاسوعات در این زمینه به خوبی کاوش نموده است. پس این قاعده که ابن رشد فارابی و ابن سینا و فیلسوفان متأخر از آن جانب داری کرده اند و برخی هم آن را بدیهی دانسته اند، با آفرینش این همه آفریدگان از خداوند سازگار نیست و ناگزیر باید ترتیبی در رشته معولات پنداشت و تصویر این ترتیب هم چندان آسان و دور از خرده گیری نیست. (سه گفتار خواجه طوسی ، صص 3-2)
صادر اول از نظر حکماء
طبق قاعده « الواحد لا یصدر منه الا الواحد» صادر اول باید فقط یک چیز باشد تا از واحد حقه حقیقیه صادر شود ، طبق همین قاعده معلول او و سلسله معلولات که یکی پس از دیگری موجود می شوند، واحد خواهند بود و هرگز از این واحدها جسم مرکب از ماده و صورت صادر نمی شود، در حالی که یقیناً در جهان هستی جسم وجود داشته و کثرت تحقق پیدا کرده است. بنابراین لازم است که کثرت به نوعی تحقق پیدا کند که به قاعده مذکور خللی وارد نشود و کثرت جهان به گونه ای توجیه شود.
الف) نظر حکمای مشاء: ابن سینا و فلاسفه مشاء وقوع کثرت در جهان را ناشی از کثرت در صادر اول می دانند به کثرتی که وحدت آن را از بین نبرده و قاعده مذکور را حفظ می کند.
هرگاه از یک علت دو معلول موجود گردد به واسطه دو جهت مختلف و متفاوتی است که در علت تحقق داشته است، چه هستی معلول در هستی علت است، بنابراین اگر تکثر و تغایری در معلولات یک علت مشاهده گردد. آن تغایر ثمره و نتیجه تغایری است که در علت بوده است. با توجه به مقدمه فوق می گوئیم هر گاه از یک علت حداقل دو معلول بوجود آید این تکثر نتیجه تعدد جهت و تکثر حیثیتی است که در علت خواهد بود (ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ، صص 303 – 301)
با صدور عقل اول از واجب الوجود سه جهت در عقل اول تحقق می شود:
1- عقل اول خود را به عنوان موجود ممکن الوجودی درک می کند که در ذاتش نیازمند به غیر است و وجوب وجود خود از دیگری گرفته است.
2- عقل اول وجود خود را به عنوان موجودی حقیقی و محقق در عالم عینی درک می کند
3- علت خود را که واجب بالذات است و او را خلق کرده است درک می کند.
این کثرات سه گانه موجب می شوند که سه موجود از او خلق شود. ( نوآوری های فلسفی صدرالمتالهین ، ص 52).
ب) نظر حکیمان اشراقی: در مقابل وی ، شیخ اشراق تصویر دیگری را ارائه کرده است که با نظریه مشاء مخالف است. وی معقتد است که در دستگاه ارائه شده توسط مشاء مشکلاتی وجود دارد. به عنوان نمونه اعتبارات مختلف نمی تواند مشاء اثر حقیقی و تکثر در عالم خارج باشد، پس لازم است برای توجیه کثرت به روش دیگری رو آوریم.
اگر نخستین صادر از نورالانواررا یک ظلمت فرض کنیم، دیگر بر اساس لزوم تعدد حجات نورالانوار ، صدور نور امکان نخواهد داشت اما می بینیم که انوار مجرد و عارض متعدد در جهان هستی پدید آمده است، لذا نخستین صادر یک ظلمت نبوده است و گرنه تنها همان ظلمت بود و دیگر جایی برای پیدایش انوار و ظلمت های دیگر باقی نمی ماند، زیرا بر اساس قاعده الواحد، امکان صدور نور همراه با ظلمت وجود ندارد، ظلمت نیز نمی تواند نور یا ظلمت دیگری ایجاد کند پس معلول نورالانوار فقط با ظلمت وجود ندارد، ظلمت نیز نمی تواند نور یا ظلمت دیگری ایجاد کند پس معلول نور الانوار فقط به یک ظلمت منحصر می شود در حالی که واقعیت جهان هستی بر بطلان چنین فرضی گواه آشکاری است.
بنابراین از آن جا که نور الانوار منشأ کثرت نیست، صدور یک موجود ظلمانی جوهری و عرض هم امکان ندارد.
صدور دو نور مجرد نیز ممکن نیست، پس تنها این فرض می ماند که نخستین صادر از نور الانوار یک نور مجرد است امتیاز این صادر اول از نورالانوار با هیئت ظلمانی نیست زیرا صدور ظلمت همراه با نور از نورالانوار امکان ندارد، زیرا موجب تعدد جهت در او می گردد. علاوه بر این با برهان اثبات کردیم که حقیقت انوار مجرد مختلف نیست.
بنابراین به تمایز نور اول از نور الانوار بر اساس کمال و نقص (تشکیک) خواهد بود ( حکمت سهروردی ،صص 138 – 137)
ج) نظر ملاصدرا: ملاصدرا موجودات را به سه قسم تقسیم می کند ، شاید در این تقسیم بندی وجود راه سه حالت بشرط لا ، بشرط شی ، لابشرط در نظر گرفته است.
مراتب وجود
1- وجود بشرط لا، وجودی که صرف و مطلق است و هیچ قیدی ندارد. وجود حق تعالی چنین است.
2- وجود بشرط شیء: وجود مقید به قیود و اضافات ، وجود جمیع ممکنات مثل عقل، نفس ، جواهر و اعراض چنین است.
3- وجود لابشرط: وجود که قید ی ندارد و همه قیود را می پذیرد و وجودی منبسط و یگانه است که منشاء وحدت تمام موجودات مقید می باشد.
توضیح هر کدام از اقسام سه گانه بنابر نظر ملاصدرا چنین است:
1- وجود مطلق: چنین وجودی که هیچ قیدی به آن راه ندارد و هیچ تعلقی به غیر ندارد وجود غیب الغیوبی و ذات احدیت حق تعالی خوانده می شود. غیبی است که در آن مرتبه ای که هست هرگز ظهور نمی کند.
2- وجود مقید: وجود هر ممکن الوجودی مقید به وصفی و متعلق به ماهیتی است. این قاعده در همه ممکنات جریان دارد. زیرا هر ممکن الوجودی مرکب از وجود و ماهیت است و وجود به واسطه تعلق به ممکنات تخصص پیدا می کند. البته مقصود ملاصدرا این نیست که در ممکنات فقط خصوصیات و ماهیت موجودات موجب تقید وجود می باشد، بلکه هر مرتبه ای از مراتب وجود نیز وجودی مقید است و بالذات باعث تقید وجود می شود.
3- وجود منبسط: وجودی مطلق و بدون شرط در همه جا سریان دارد. این وجود منبسط در هر موجودی حضور دارد و اصل آن است. از آن جا که وجود منبسط در همه موجودات حضور دارد، عام است ولی عمومیت آن از نوع عمومیت کلیات و ماهیات نیست. عمومیت در ماهیات به این صورت است که کل ماهیت در هر کدام از افراد خود حاضر است و مفهوم ذهنی ماهیت امری عام و شامل همه ماهیات موجود می باشد ولی حقیقت وجود اصلاً مفهوم ذهنی ندارد، بلکه امری خارجی است و عمومیت آن نیز به این صورت نیست که در هر موجودی کل وجود حضور داشته باشد بلکه وجودات خاص جز ظهور آن وجود یگانه منبسط نیستند. پس همه خصوصیات و تعینات موجودات را به خود می پذیرد و در هر جا به گونه ای جلوه می کند. چنین وجودی ریشه واساس کل عالم ممکنات است ( نوآوری های فلسفی ،337 – 335)
چکیده:
بنا به قاعده الواحد از واحد جز واحد صادر نمی شود. مراد از واحد که در موضوع آمده است واحد حقه حقیقیه اصلیه است و واحد حقه حقیقیه اصلیه چیزی جز ذات مقدس حق تعالی نیست. چنین واحدی علت فاعلی بیش از یک واحد نیست یعنی از او فقط واحد صادر می شود.
مشائین صادر اول را عقل می دانند زیرا غیر از عقل چند چیز متصور است. 1- ماده و هیولی 2- جسم 3- صورت 4- عرض 5- نفس و هیچ یک از آن ها نمی تواند صادر اول باشد زیرا قوام ماده و هیولی به امر دیگری است و جسم مرکب است و صورت و عرض هم استقلال وجود ندارند نفس هم به تنهائی تاثیر پذیر نیست. از نظر شیخ اشراق صادر نخست نور است و ظلمت نیست زیرا در این صورت امکان صدور نور نخواهد بود. و تنها همان ظلمت خواهد بود و جایی برای پیدایش انوار و ظلمت های دیگر باقی نمی ماند صدور دو نور نیز ممکن زیرا از واحد جز واحد صادر نمی شود.
در نظر ملا صدرا نخستین تجلی حق تعالی وجود منبسط است که عام است و در همه موجودات حضور دارد. عمومیت ان به این صورت نیست که در هر موجودی کل وجود حضور داشته باشد بلکه وجودات خاص چیزی جز ظهور ان وجود یگانه منبسط نیستند.
فهرست منابع و مأخذ
1- آشتیانی ، جلال الدین ، شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا ، چاپخانه خراسان . مشهد، بیتا.
2- ابراهیمی دنیانی ، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی اسلامی، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران با همکاری مرکز نشر دانشگاهی تهران ،1360.
3- حسن زاده آملی ، حسن ، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم ، انتشارات فجر، چاپ اول – 1362.
4- سبحانی ، جعفر ، هستی شناسی در مکتب صدرالمتالهین، انتشارات توحید ، چاپ دوم ، 1400.
5- شیروانی ، علی ، ترجمه و شرح نهایه الحکمه ج 3 ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، حوزه علیمه قم – 1373.
6- طوسی ، نصیر الدین ، سه گفتار ، به اهتمام دانش پژوه ، محمد، انتشارات دانشگاه تهران ، 1335.
7) لاهیجی ، محمد جعفر ، شرح رساله المشاعر، تعلیق و تصحیح و مقدمه آشتیانی ، جلال الدین، بیجا ، بیتا.
8) مجموعه مقالات همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتالهین ، حکمت متعالیه و فلسفه معاصر جهان ، انتشارات صدرا، بیتا
9- مصباح یزدی ،محمد تقی ، دروس فلسفه ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، تهران ، 1363.
10- مصطفوی ، زهرا، نوآوری های فلسفی صدرالمتالهین، انتشارات بصیرت ، تهران ، 1385.
11- ملکشاهی ، حسن ، ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا ج 1 ، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران چاپ پنجم ، 1385.
12- یثربی ، یحیی ، حکمت سهروردی ، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی ، حوزه علیمه قم 1385.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |