ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]
مقالات
امکان شناخت خداوند قسمت دوم
شنبه 89 دی 18 , ساعت 8:3 صبح  

امکان شناخت خداوند
پژوهشگر: حورا دری
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
5. امکان شناخت عقلی از صفات خداوند

اگر معرفت  خداوند را دارای 3 مرتبه بدانیم یعنی معرفت ذات ، معرفت صفات و معرفت افعال الهی – قسم اول دایره  بحثش تنگ تر است و رسیدن به آن دشوارتر است و از فکر و ذکر دورتر می باشد . زیرا همان طور که در بخش های پیشین اشاره شد حقیقت واجب تعالی بسیط است که در وجود و نوریت لایتناهی است . حقیقت ذات الهی عین تشخص و تعین است که نه مفهوم دارد و نه مثل و مشابه ، نه حدی برای آن قابل تصور است و نه تعریفی حقیقی . شاید به دلیل همین دشواری هاست که از تفکر در ذات الهی نهی شده است .
رسول اکرم (ص) می فرماید : تفکروا فی آلاء الله و لاتفکروا فی ذاته .
امیرالمومنین (ع) نیز فرمایشی دارند که : کسی که در ذات خدا تفکر کند ملحد می شود و کسی که در صفات او بیندیشد هدایت گردد .
پس دایره بحث و تفکر در صفات الهی گسترده تر است .  
البته نکته ای که در این جا باید مورد توجه قرار گیرد این است که اسما و صفات خداوند دو حیثیت دارند . اگر آن ها را از حیث عینیت و وحدت با ذات خداوند لحاظ کنیم ، این صفات هم چون ذات الهی نه حد دارند و نه برهان و هر آن چه در ادراک عقلی حقیقت ذات گفتیم این جا هم همان است . اما اگر صفات و اسما الهی را از حیث معانی و مفهومشان در نظر بگیریم ، غیر از ذات هستند و می توانند حد و برهان داشته باشند . زیرا از این حیث مفاهیمی کلی هستند که مثل سایر مفاهیم قابل تحدید می باشند .  
شاید بهتر باشد که این بحث را کمی روشن تر بیان کنیم . گروهی اعتقاد دارند که اسما و صفاتی که در قرآن و روایات آمده است برای بشر قابل فهم نیست ، یعنی ما باید فقط خداوند را با آن اسما فرابخوانیم و در ضمن بدانیم که مفاهیم آن کلمات را درک نمی کنیم . در رد این سخن باید گفت مرور و دقت درآیاتی که درباره صفات خداوند است روشن می شازد که قرآن مفاهیمی را عرضه می کند که مردم معنای آن را می فهمند و اتفاقا قرآن توقع دارد که شنونده آن را درک نماید. به عنوان مثال آیه شریفه : الایعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر(ملک /14) . این آیه از مردم و از عقول آن ها سوال می کند که " آیا آن کسی که این جهان را خلق کرده ، علم ندارد ؟ " آیا این جمله قصد دارد بگوید : باید معتقد شوید که خدا علم دارد ، به همان معنایی که از علم می دانید ، یا این که در این عبارت می خواهد لفظی را بگوید که ما معنایش را نمی فهمیم . ( به عبارت دیگر اگر ما معنای علم الهی را درک نمی کنیم ، چرا قرآن از ما خواسته که عقل خود را به کار گیریم و پاسخ دهیم که آیا به علم او اعتقاد داریم یا نه .
اگر خداوند متعال می خواست صفاتی از خود بیان کند و بعد منظورش این باشد که ما معنای آن ها را نمی فهمیم ؛ می توانست الفاظی بیاورد که معنای آن در میان ما معلوم و روشن نباشد و بفرماید  این ها صفات الهی است که شما معنای آن را درک نمی کنید . اما اینک که در تمام آیات و کلمات خداوند صفات او به همان الفاظی که در میان ما معنایی روشن دارد ، صفات خداوند مطرح شده است ؛ بی تردید مرادش آن بوده که ما معنای آن را درک نماییم . مولف.)
شاید این گروه با توجه به برخی آیات و روایات به این سخن معتقد شده باشند . مثلا در آیه فلاتفربوا لله الامثال ( نمل/74) اینان می گویند وصف کردن چیزی است از راه مثل وقتی آیه می فرماید برای خدا مثل نزنید، یعنی خدا را با مثل وصف نکنید ، بنابراین خدا را اصلا نمی توان وصف کرد .
و در آیه دیگری داریم : سبحان الله عما یصفون ( صافات /159) ، خداوند از آنچه مردم وصف می کنند منزه است .
یعنی هر صفتی برای خدا بیان کنید ( با آن معنایی که خود می فهمید ) این صفات و معانی ربطی به خدا ندارد و خدا منزه از آن هاست . در روایتی از امام باقر ( ع) نقل شده است که : کلما میّز تموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم . ( انچه را در ذهن با دقیق ترین معانی تصور کنید ، خدا از آن منزه است و آن پندار شما مخلوقی است مثل شما .)
بر اساس این قبیل آیات و روایات است که اینان می گویند : هیچ کدام از اوصافی که ما درباره خدا می گوییم ، صفت واقعی خدا نیست و خدا را نمی توان وصف کرد و صفات مذکور در آیات را نباید به معانی نزد خود به خدا نسبت دهیم .
اما پاسخ این گروه این است که ظاهرا در این جا شبهه ای از باب اشتباه مفهوم به مصداق حاصل شده است . یعنی مطلبی که مربوط به مصداق است به مفهوم یا حکمی که مربوط به مفهوم است به مصداق نسبت دهند .
آنچه باید از آیات و روایات استفاده شود این است که مصداق اوصاف الهی را با مفاهیم ذهنی نمی توان شناخت ( این همان حیثیت عینیت صفات باذات است ) ؛ اما این باعث نمی شود که مفاهیم هم وقتی در مورد خدا به کار می روند اصولا معنای خود را از دست بدهند ! به عنوان نمونه علم یعنی همان چیزی که ملازم است با عدم جهل . این علم مصادیق زیادی دارد . آنچه ما از مصادیق علم می شناسیم علم هایی  است محدود . اما در مورد علمی که ذاتی است و عین ذات باشد ، ما چنین مصداقی را نمی توانیم بشناسیم . پس آنچه ما نمی توانیم درک کنیم حقیقت مصداق صفات الهی است اما معنای صفات همان است که با ذهن ما مانوس است . 
بنابراین معنای سخن امیرالمؤمنین (ع) که می‌فرمایند: لم یطلع العقول علی تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته (خطبه 49 نهج‌البلاغه) به درستی فهمیده می‌شود: در عین آن‌که عقول از وصول به کنه معرفت باری ناتوان‌اند، اما یک "مقدار واجب" در کار است که در آن مقدار نه تنها ممنوعیت نیست بلکه لزوم تحقیق در کار است.
خود امام علی (ع) مباحث بسیار عمیقی با روش‌ استدلالی و عقلی و فلسفی در الهیات طرح کرده است که هرگز در جهان سابقه نداشته است. تعلیمات ایشان عامل بسیار مهمی برای توجه به الهیات عقلی در جهان اسلام و شیعه به شمار می‌رود.
امکان شناخت خداوند به علم حضوری
1ـ نفی اکتناه به ذات باری به علم حضوری
در بخش قبل پیرامون شناخت قوه عاقله سخن گفتیم و حدودی را برای شناخت عقل از ذات و صفات الهی قائل شدیم. اما با این وجود، کار عقل فقط درک مفاهیم کلی است. عقل هرگز نمی‌تواند مصداق را درک کند. مصادیق یا با تجربه‌ی حسی یافت می‌شوند یا با تجربه‌ی درونی (شهود و علم حضوری). بنابراین نباید انتظار داشت که عقل، ذات خدا را از آن جهت که یک موجود عینی خارجی است و مصداق صفات و اسماء است بشناسد. شناخت حقیقت اسماء و صفات الهی در نهایت عظمت و شکوه است که ادراک حقیقی آن با دست‌آویزی به افکار فلسفی ممکن نخواهد شد. چنین نیست که اگر کسی مفاهیم را شناخت و اصطلاحات حکما را دانست، به معرفت رسیده باشد. اگر بتوان ذات خداوند را شناخت باید با دل شناخت و به علم حضوری.
روایاتی که از امکان لقای خداوند سخن می‌گویند ناظر به معرفت قلبی هستند. هنگامی‌که انسان از سطح فکر عبور می‌کند، از عقل می‌‌گذرد، از نفس تجاوز می‌کند، از قلب بالاتر می‌رود و به جایی می‌رسد که هیچ فکر و عقل و نفس و روح و وجودی وجود ندارد؛ آن‌جا ادراک و شعوری صورت نمی‌بندد. آن‌جا هیچ موجودی نیست و فقط خداست. آن عالم، عالم مقربین  است که زنده هستند به حیات خدا و مرده هستند از حیات خویش؛ یعنی از همه‌ی مراتب کثرات و تعینات خارج شده‌اند. این‌جا همان جایی است ک پیغمبر اکرم (ص) با گذر از کثرات عالم طبع و عالم برزخ و عالم عقل، از نفس ملک هم ـ که دارای حد و تعین است ـ فراتر رفته و به مقام قابَ قوسَیْن أو أدنی رسیده است.
اما مسأله‌ای اساسی و مهم این است که در این مقام و این معرفت اعلی هم، هیچ کس قادر به شناخت تام و تمام از خداوند نخواهد بود. زیرا اگرچه ما گفتیم ک با گذر از ماده ولواحق آن، ادراک قلبی خداوند میسر خواهد شد ولی حتی اگر انسان به طور کامل از ماده ولواحق آن جدا شود، به شناخت خداوند به وجه مشاهده اکتناهیه نخواهد رسید. این به خاطر آن است که عدم درک کنه واجب دو علت دارد: وابستگی به ماده و معلول بودن. شاید انسان به مقام تجرد و رهایی از موانع مادی دست یابد اما توان گریز از معلولیت را ندارد.
به همین دلیل است که حکما و عرفا حجاب‌های میان عبد و معبود را دو قسم می‌دانند. حجاب‌های ظلمانی و حجا‌ب‌‌های نورانی. حجاب‌های ظلمانی همان ماده و لواحق آن است؛ اما حجاب‌های نورانی عبارتند از شدت نورانیت محجوب عنه (خداوند) و ضعف محجوب (بنده). به عنوان مثال گاهی آدمی در اتاقی است که سقف و دیوار آن مانع از رؤیت خورشید می‌شود و گاه در اتاق هم نیست اما شدت نور و ضعف دیده‌ی او باعث محرومیت او از رؤیت کامل نور خورشید می‌شود. بنابراین برای وصول به کنه ذات باری حجابی به عنوان ضعف و قصور وجودی مخلوقات هست که هرگز مرتفع نمی‌گردد.
بنابراین هیج یک از ارباب کشف و شهود و صاحبان خرد در این امر اختلاف ندارند که امکان درک ذات خداوند بالکنه وجود ندارد. چرا که ادراک کنه یک شیء فرع بر احاطه بر اوست و واضح است که خداوند هرگز محاط مخلوقات خود واقع نمی‌شود.
در آیه‌ای که در صفحات پیش ذکر شد «لایحیطون به علماً»؛ امیرالمومنین (ع) در تفسیر آن می‌فرمایند: خلائق به خداوند احاطه‌ی علمی نمی‌یابند، زیرا خداوند متعال بر دیدگان قلوب، «غطاء» قرار داده است. پس هیچ فهمی به کیفیت او نمی‌رسد و هیچ قلبی او را با حدّ اثبات نمی‌کند.
در این حدیث شریف به عدم امکان اکتناه به ذات اقدس خداوند، هم به علم حصولی و هم به علم حضوری، تصریح شده است. مراد از غطاء در عبارت حدیث، حد امکانی است که سبب محدودیت ممکن و واقع شدن او در تحت احاطه‌ی خداوند می‌شود. خداوند به خاطر کمال عزت و احاطه و سلطانش بر همه‌ی اشیاء، مورد ادراک بالکنه احدی نمی‌باشد حتی برای ساکنین ملأاعلی.
سوالی که در این‌جا ممکن است پیش آید این است که: براساس داعیه‌ی فنا ـ آن‌چنان‌که اهل عرفان گفته‌اند اگر انسان به مقام فنا برسد، تنگنایی که از ناحیه‌ی وجود او تحمیل می‌شود، شکسته خواهد شد و در آن صورت دلیلی بر عدم درک کنه ذات خداوند متعال، وجود نخواهد داشت.
پاسخ: فنا به معنای نابودی و زوال وجود عارف نیست. زیرا اولاً: نابودی نقص است و فنا از عالی‌ترین مراحل کمال سالکان بوده و نقص آن‌ها نمی‌باشد. ثانیاً اهل عرفان خودشان فنا را نابودی نمی‌دانند بلکه آن را عدم توجه به ذات خود و التفات تام به حضرت حق می‌دانند.
بنابراین عالم به ذات باری ـ اگرچه در مقام فنا هم باشد ـ همواره در حجاب تعین و انیت خود باقی است و هرگز این حجاب از او به این صورت مرتفع نمی‌شود که حکمی برای آن باقی نماند. یعنی وجود او همواره باقی است با تمام احکام آن هم‌چون مخلوقیت و محدودیت؛ هر چند که خود عارف در مقام فنا به سبب غرق شدن در معرفت باری به تعین و محدودیت آن نظر نداشته باشد.
2ـ  امکان شناخت بالوجه خداوند به علم حضوری
عبد می‌تواند به معبود به علم حضوری علم پیدا کند و او را به قلب و دل خود وجدان و مشاهده نماید. گرچه در بخش قبل علم حضوری به نحو ادراک کنه ذات خداوند را نفی کردیم اما علم حضوری بالوجه را آن‌چنان ‌که تمام عقلا و عرفا بدان اذعان نموده‌اند، تصدیق می‌کنیم. برای دانستن و فهم این مطلب خوب است که مقدمتاً مطلبی را عرض کنیم.
موجودات کثیره‌ی این جهان، اختلافات و افتراقات فراوانی با هم دارند، اما برخی موجودات به برخی دیگر علم پیدا می‌کنند. سوال می‌شود که چگونه علم یک موجود به موجود دیگر متحقق می‌شود؟ حکما در این باره قاعده‌ای دارند که مفاد آن این است: «لایعرف شیءٌ شیئاً الا بما هو فیه منه» یعنی هیچ چیز به چیز دیگر علم پیدا نمی‌کند مگر به واسطه‌ی آن جهتی که از آن موجود در این یکی، وجود دارد. مثلاً انسان به گوسفند به همان مقداری که از گوسفند در ذات او هست، می‌تواند معرفت پیدا کند. مثلاً: حیوانیت، حساسیت، حرکت بالارادة، جسمیت، جوهریت و ... اما به آن خصوصیات و ممیزاتی که باعث افتراق انسان از گوسفند است، محال است علم پیدا کند. زیرا اگر وی هم در مابه‌الاشتراک و هم در مابه‌الامتیاز به گوسفند علم یابد، عین گوسفند خواهد بود و این خُلف است.
در مورد شناخت انسان از ذات باری هم باید گفت: انسان به آن مقداری که از خداوند در ذات او موجود می‌باشد، می‌تواند به شناخت خداوند برسد. خداوند متعال انسان را در احسن تقویم خلق کرده است و از تمام اسماء حسنی و صفات علیای خود در او به ودیعت نهاده است؛ و نفس انسان را قابلیت صرفه برای هرگونه فعلیت در طریق رشد و کمال و تخلق به صفات خود، قرار داده است. این جاست که برای فعلیت و تحقق آن قابلیت، باید به حرکت و جهاد با نفس و طی سبیل‌ الی‌الله اشتغال نمود. به همین جهت است که کسانی‌که توجه‌شان مصروف ادنی العوام است و به نور وجود حق توجه ندارد، به شناخت کمی از خدا نائل می‌شوند. اما آنان‌که از موجودات تفرقه‌انگیز، از هواهای نفسانی، از خیالات و پندارهای باطل و دور کننده از عالم قرب عبور می‌کنند و به عالم ناسوت توجه استقلالی نمی نمایند و روی به عالم ملکوت می‌کنند؛ به همان اندازه‌ی سلوک خود به عالم قدس نزدیک می‌شوند و به صفات الهیه متصف می‌شوند و به عرفان خدا می‌رسند.
پس روشن گشت که شناخت حضوری خداوند دارای مراتبی است. از مرتبه‌ی ضعیفی شروع می‌شود که برای همه‌ی انسان‌ها حاصل شده است. این شناخت همان شناخت فطری است که در آیه میثاق (آیه 172 سوره‌ی اعراف) به آن اشاره شده است (بحث آن بسیار مفصل است که،‌ قصد پرداختن به آن را نداریم.) این مرتبه‌ی ضعیفی از علم حضوری است که همه‌ی دل‌ها در عمق خودشان، ارتباطی با خدا دارند و خدا را می‌یابند. پس از آن هرچه انسان دل خود را با خدا آشناتر کند معرفت فطری‌اش صیقل می‌خورد و جلوه‌گرتر می‌شود.
می‌توان علم حضوری را به 3 قسم دانست: اول، علم حضوری علت به معلول. دوم، علم حضوری شیء مجرد به ذات خود. سوم علم حضوری معلول به علت. روشن است که علم حضوری موجودات نسبت به خدا از 2 قسم اول نیست؛ و تنها در این دو قسم است که علم به کنه و حقیقت شیء بدست می‌آید. علم تمام موجودات به باری‌تعالی از قسم سوم است. در چنین علمی هر یک از ممکنات، از آن جهت که شأنی از شئون علت خویش است، ذات خداوند را به قدر هستی خویش می‌تواند ادراک نماید. هر کس به قدر آن اشراق نور و لمعه‌ی وجودی که برایش حاصل شده، خداوند را می‌شناسد؛ و به عبارت دیگر هر یک به قدر آن «تجلی ذات مقدس او که به اندازه‌ی ظرف وجودی این، برایش حاصل شده» به ذات حق می‌رسد.
کسی ممکن است چین اشکالی وارد کند که: اگر ذات خداوند متعال به حضور اشراقی برای هر کس به قدر آن‌چه بر او افاضه شده، معلوم باشد؛ لازم می‌آید علم به کنه ذات الهی حاصل آید. زیرا ذات خداوند حقیقتی بسیط است که مرکب از حیثیات و شئو ن و وجوه گوناگون نمی‌باشد. بنابراین خداوند یا معلوم بالکنه است یا مجهول بالکنه و حالت سومی که علم به برخی وجوه و جهل به برخی وجوه باشد، برای آن متصور نیست. پس اگر پذیرفتیم که انسان می‌تواند به شهود وجودی، خدا را مشاهده کند، در واقع دارد آن هویت بسیط را ادراک می‌نماید و لذا علم او باید متعلق به نفس حقیقت بسیط به نحو اکتناه باشد.
پاسخ آن است که: بلی، ذات خداوند بسیط محض است و تبعیض‌بردار نمی‌باشد؛ ولی علم ممکن به واجب به وسعت معلوم نمی‌باشد، بلکه به اندازه‌‌ی عالم است. عالم به خدمت معلوم و شاهد به محضر مشهود می‌رود و در حوزه‌ی وجود و شهود خود از آن نصیب می‌برد. درست است که نفس ذات حق خداوند معلوم افراد است، اما قدرت درک افراد از رسیدن به حریم کبریایی او قاصر است. هر ممکنی خداوند را از ورای حجاب مشاهده می‌کند. این حجاب همان مراتب قصورات است که از جهت امکانات حاصل شده، پس همان‌گونه که قبلاً هم بیان شد، همه‌ی معلولات حتی معلول اول خداوند را از طریق حجاب وجود خویش  و مشاهده‌ی ذات خویش شهود می‌کند. در شهود حق میزان شهود به حسب وعاء وجودی مشاهد است نه به حسب مشهود. تشبیه خوبی که این‌جا می‌توان بیان کرد غو اصی است که در آب اقیانوس است. این غواص اگرچه بی‌واسطه با آب در  تماس است اما آن را در دایره‌ی غواصی خود می‌یابد نه بیشتر.
منابع و مآخذ تحقیق
1. جوادی آملی ، عبدالله ، تبیین براهین اثبات خدا ، اسرا ، قم ، بی تا
2. ? ، رحیق مختوم ، ج 2/1 و 5/1 ، اسرا ، قم ، 1382
3. حسینی تهرانی ، محمد حسین ، الله شناسی ، ج 1 ، انتشارت علامه طباطبایی ، مشهد ، 1417ه.ق
4. خواجوی ، محمد ، ترجمه مفاتیح الغیب ، مولی ، بی جا ، 1371
5. ذبیحی ، محمد ، ترجمه و شرح بخش نخست مبدا و معاد ، اشراق ، قم ، 1380
6. الشیرازی ، محمد بن ابراهیم ، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه ، ج 1، موسسه مطبوعات دینی ، قم ، 1382
7. ? ، رسایل فلسفی ، دانشکده الهیات و معارف اسلامی ، مشهد ، 1352
8. ? ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه ، ج 1، دار احیا التراث العربی ، بیروت ، 1423 ه. ق
9. ?  ، المظاهر الالهیه ، بوستان کتاب ، قم ، 1387.
10.  شیروانی ، علی ، ترجمه و شرح بدایه الحکمه ، ج4 ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ، قم ، 1374
11. طباطبایی ، محمد حسین ، اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج 5 ، دفتر انتشارات اسلامی ، بی جا ، بی تا
12. غرویان ، محسن ، مقاله " ارزیابی معرفت انسان نسبت به خدای متعال از دیدگاه اسلام " ، از سایت www.hawzah.net
13. مصباح یزدی ، محمد تقی ، معارف قرآن ، در راه حق ، قم ، 1373
14. مصلح ، جواد ، ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه ، سروش ، تهران، 1366
15. مطهری ،مرتضی ، درس های الهیات شفا ، ج 2 ، انتشارات حکمت ، بی جا ، بی تا
16. ? ، شرح مبسوط منظومه، ج1 ، انتشارات حکمت ، بی جا ، 1404 ه . ق


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 27 بازدید
بازدید دیروز: 515 بازدید
بازدید کل: 2859296 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]