رابطه ی علم الهی با اختیار انسان محقق: ام البنین آزاد زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه ((الذین کفروا لهم عذاب شدید والذین آمنوا وعملوا الصالحات لهم مغفره واجرا کبیر*افمن زین له سوءعمله فرءاه حسنا فان الله یضل من یشاء ویهدیمن یشاء فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ان الله علیم بما یصنعون))فاطر7-8 مساله ی " جبرواختیار" از مسائل بسیار مهم فلسفه کلام است و موضوعاتی که حول این مساله در موردشان بحث می شود قضا و قدر و سرنوشت و اراده و پدیده ی اختیار و قانون علت و معلول و مشیت خداوعلم خداوند در کارهای اختیاری انسان و .... است . احتیاجی به توضیح زیاد درباره اهمیت این مسئله دیده نمی شودزیراکافی است بدانیم که هیچ متفکری نیست که این مسئله اورابه خود جلب نکند ودرباره ی کارهایی که اعم ازخوب یا بد که انجام می دهد تفکر نکند که :" آیا از او با اختیار صادر گشته یا اجبار براو تحمیل شده است " موضوعی که باعث می شود برخی خودرا مجبور درانجام افعال بدانند علم خداوند است و با همین نظریه به ایجاد شبهاتی همچون اینکه خدامی داند که فلان حادثه در چه زمان ومکان انجام خواهد شد و تخلف ناپذیر وتغییرناپذیر است ، این با اختیار ناسازگار است. تحقیق درباره ی " رابطه ی علم خدا با اختیار انسان" است و منابعی که از آنها برای جمع آوری مطالب استفاده شده است کلامی وفلسفی بوده و هم چنین آیات قرآنی و سایت گوگل ابتدا تحقیق باتعریفهای جداگانه از علم خداوند واختیار انسان شروع کردم و درادامه به نظریه ی جبریون وپاسخ هایی که در رد آن داده شده که درتمام منابع از مهم ترین مطالب بود پرداختم و تعدادی از شبهات که در این باب مطرح شده را بیان کردم هم چنین مسائل مربوط به این موضوع را مطرح نمودم و در پایان نیز با کمک مطالب تحقیق نظر خودم را در نتیجه بیان کردم . البته این مسأله _ رابطه ی علم خدا با اختیار انسان _ بسیار عمیق است و اینکه آیا انسان مجبور است یا مختار ، نیازمند تلاشها و مطالعات فراوان است . علم الهی علم خداوند علم احاطی است که به همه موجودات سماوی ،ارضی وبحری وبری احاطه دارد،در این علم -که عین ذات الهی است وبه نحو حضوری می باشد-زمان گذشته ،حال وآینده یکسان است.1 خداوندمادی نیست ومجرداست ومحصوردرزمان نیست ،علوم اوعین معلوم است، ذات خداوندبه همه ی موجودات از ازل تاابدمحیط است.2 -((هوالاول وآخروالظاهروالباطن وهوبکل شی ء علیم))3 اختیار انسان: دربعضی کارها نظارت وتسلطی از((من))انجام می گیرد ،که مردم با شعور طبیعی خود ،آن را اختیار می نامند.مقاومت روحی که یک عامل درونی است می تواند عوامل میکانیکی درونی وبیرونی را تحت شرایط معینی خنثی نموده ودر نتیجه ازاقدام به کار جلوگیری نماید.این نیروی مقاومت درونی ، ازیک طرف وعوامل برونی مکانیکی ازطرف دیگر،تحت نظارت وتسلط ((من))بعضی ازکارهارا ازضرورت قانون علیت کلاسیکی درطبیعت کنارزده وکار اختیاری رابه وجود می آورد.به عبارت مختصرتر؛نظارت وتسلط ((من))بردونیروی مقاومت درونی وعوامل مکانیکی دیگر که انگیزه های کارمی باشند منشاکارهای اختیاری است ؛هرمقدار این نظارت وتسلط بیشتر باشداختیار قوی ترخواهد بود. هنری برکستون :بطورخلاصه درآن هنگام که ما کاررا با تمام شخصیت خودمان انجام می دهیم در این موقع کار اختیاری صادر کرده ایم.4 ________________________________________ 1)جبر اختیار- خواجه نصیرالدین طوسی- نشرعلوم اسلامی- چاپ اول 1363-ص 16 2)google 3)حدید آیه 3 4) جبرواختیار -محمد تقی جعفری –مرکزانتشارات دارالتبلیغ اسلامی قم-ص 86 رابطه علم الهی باختیارانسان: نظریه جبریون واشاعره: یکی ازمسائلی که اشاعره رادرانجام افعال باوجود علم الهی به عقیده جبرواداشته است مسئله علم گسترده وپیشین الهی که برتمام موجودات جهان و از آن جمله افعال ورفتار آدمی احاطه دارد،چنین علمی از نظر اشاعره وهم فکرآنان مایه سلب اختیارومجبوربودن بشردر کارها است.1 اشاعر درنقطه مقابل مادی ها،نظام علی ومعلولی درجهان آفرینش قبول ندارند ،این گروه از اهل سنت که بیشتر به ظواهر ادله ی شرعی تکیه می کنند،به طور کلی تاثیر علل واسباب را در پیدایش پدیده ها منکرند،آنها تنها عامل در پیدایش پدیده ها را اراده ی الهی می دانند، اگر آتش می سوزاند و اگر سم می کشد و اگر تریاق شفا می دهدو... در حقیقت خواسته و اراده ی الهی است که می سوزاند و شفا می دهد نهایت آنکه عادت الهی بر این جاری شده است که این امور مقارن اسباب یاد شده پدید آیند!! علیهذا اشاعره با انکار نظام علی ومعلولی وانحصار آن به اراده ی الهی ،نظام جبر مطلق در جهان هستی وافعال مردم ابرازمی دارند واز این راه به قول خود هم ((عمومیت قدرت الهی )) رابه طور کامل پذیرفته اند هم ازایراد هایی که به تفویضی ها وارد است خلاصی یافته اند. تبیین شبهه: از طرفی خداوند متعال از ازل به کلیه ی حوادث ورخدادهای جهان علم وآگاهی تام دارد ومیداند که فلان پدیده وفعل خاص درکدام روز ودر چه شرایطی محقق میشود ازطرف دیگرعلم الهی نه تغییر پذیراست ونه خلاف پذیر،زیرا تغییر باتمامیت وکمال ذات واجب الوجود منافات دارد واز این روممکن نیست آنچه او از ازل می داند به آنچه واقع می شود مخالف ومغایر باشد زیرا لازم می آید که علم او علم نباشد بلکه جهل باشد واین باکمال وجود مطلق منافی است 3 ________________________________________ 1)انسان وسرنوشت-مرتضی مطهری –تهران انتشارات صدرا –چاپ وصحافی ازچاپ خانه رودکی 1377ص 125 2)جبر واختیار به انضمام متن وترجمه رساله خلق الاعمال صدرالمتالهین شیرازی (ره)ورسال جبرواختیار خواجه نصیرالدین طوسی (ره)-نگارش وترجمه وتصحیح استادزین العابدین قربانی ،چاپ چهارم مرداد 1383-چاپ وصحافی جاویدرشت ص 125 3)انسان وسرنوشت ص 125 نادرستی مکتب جبری ها از راه وجدان وفطرت: مسئله جبری بودن اراده واعمال ما که مربوط به امور ذهنی ماست بهتر است که ازراه وجدان وفطرت ماکه بهترین قاضی در اینگونه امور است حل شود . ماوقتی که درباره ی اعمالمان به وجدان وفطرت مراجعه می کنیم ،می بینیم که حرکات ما باحرکات ماه وخورشید ودوران خون به خاطرضربان قلب وحرکت حیوانات به خاطر غریزه و...فرق روشنی دارد ،ما وجدانا درک می کنیم درباره اعمالی که ازما سر می زند برخلاف امور یاد شده که جبرا یک صورت بیشتر ندارند ،قدرت انجام وترک داریم نه آنطور که اشاعره می گویند ذات باری مارا مسلوب الاختیار کرده ونه چنان که ماتریالیستها می گویند شرایط مادی محیط وجبر تاریخ مارا مانند برگ کاهی برروی سیل خروشان بی اختیار ازاین سو به آن سو می برد. ما در هر شرایطی باشیم می توانیم دربرابر کارهای زشت مقاومت کنیم ونسبت به اعمال نیک کوشا باشیم ما کارهای بد را محکوم می کنیم وکارهای خوب رامی ستایم ، اگر آدمی خودرا فطرتا مختارنمی دانست هیچگاه با فکر فعلی راانجام نمی داد ویا ترک نمی کرد ، وکسی که این وجدان خودرا نادیده می گیرد وتمام اعمال را طبق اراده الهی جبری می داند باید با او همان کار راکرد که مولوی در مورد دزد وصاحب باغ سروده است: آن یکی بررفت بالای درخت می فشاند اومیوه رادزدانه سخت صاحب باغ آمدوگفت ای دنی از خداشرمت بگو چه میکنی ؟ گفت ازباغ خدا بنده خدا می خورد خرما که حق کردش عطا پس به بستش سخت آن دم بردرخت می زدش برپشت وپهلو چوب سخت گفت آخر ازخداشرمی بدار می کشی این بیگنه را زار زار گفت کزچوب خدااین بنده اش می زند برپشت دیگر بنده خوش چوب حق و پشت وپهلوآن او من غلام وآلت فرمان او گفت توبه کردم ازجبر ای عیار اختیار است اختیار است اختیار1 ________________________________________ 1)جبر واختیار –قربانی ص 26 علم وآگاهی خداهرچند درسلسله اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد ولی مقتضای علم الهی این است که فعل انسان با قدرت واختیار او انجام گیرد ،زیرا قدرت واختیار او نیز درسلسله اسباب وعلل آن فعل قرار دارد.1 خواجه نصیر الدین طوسی در تقریر و طرح این شبهه می فرماید:بزرگترین حجت طایفه ی جبریه این است که خدای تعالی پیش از وجود بندگان دانست که هر کس چه کند، اگر ممکن باشد که خلاف آن کند ممکن باشد که علم خدای تعالی به آن باشد و چون ممکن نباشد که خلاف آن کند ایشان را هیچ اختیار نباشد.2 جواب به شبهه مذکوراین است که اگر علم به افعال موجب جبرباشد در این صورت از آن جاکه خدابه افعال خودش علم دارد پس افعال الهی نیز جبری است ، همچنان که خدا افعال مردم را پیش از خلقشان می دانست ، افعال خودرا هم پیش از آفرینش می دانست پس خدای تعالی راهم جبرلازم می آید وهرچه جواب توست در افعال اوتعالی، جواب ماست در افعال مردم. 3 باید به این نکته توجه کنیم که نباید علم و آگاهی خدارا با خودمان مقایسه کنیم چراکه خداوند موجودی غیرزمانی وفوق زمان ومکان بوده است و برای اوحال و گذشته وآینده مطرح نیست وموجودات مادی درافق زمان اند ونسبت به گذشته آینده خودو دیگران به صورت مستقیم درجهالت وبی خبری به سر می برند و حوادث به صورت تدریجی برای آنها واقع می شود ولی در مورد خداکه فراتر از زمان ومکان است حرکت وزمان معناندارد وکلیت وتمامیت هستی برای او آشکار است، علم خدا به حوادث گذشته وآینده مانند علم به حوادث حال وپیش روی ماست.4 خداوند به وقوع فعل از جانب بنده آگاه است وعلم اوجدا از علوم نیست زیرا در غیراین صورت لازم می شود علم خدا تبدیل به جهل شود واین محال است ، مخالفان ،این دلیل راهم با این ترتیب ردکرده اند که خداوند می داند که بنده فلان فعل را به اراده ومشیت خود اختیار کرده است ________________________________________ 1)اسفاراربعه- صدر المتالهین –جلد 6،موقف 4 ،فصل 12ص385 2)جبر واختیار - خواجه نصیرالدین طوسی - نشرعلوم اسلامی - چاپ اول 1363ص16 3) تجریدالعقاید - خواجه نصیرطوسی -ص399 4) انسان شناسی-محمودرجبی- انتشارات موسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) - جلد4-زمستان -1380ص 144-145 درست همانگونه که می داند خورشید از مشرق طلوع خواهد کرد ونیز همانگونه که معلم می داند که شاگرد باهوش ودرس خوان آینده ی خوبی درپیش خواهد داشت، بنابراین علم واطلاع دراین موارد حکایت از آن چیز می کند که درآینده واقع خواهدشد ولی در فعل موثرنیست. 1 شبهات : شبهه ی اول : ازیک طرف معتقدیم خداوند از ازل همه چیز رامی داند ، ومی داند چه کسی سعادتمند وچه کسی بدعاقبت می شود وازطرف دیگر قائل به اختیار انسان هستیم که این دوعقیده باهم ناسازگاراست!! *درکارگلاب وگل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد جام می وخون دل هریک به کسی دادند دردایره ی قسمت اوضاع چنین باشد *دردایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تواند اندیشی ، حکم آنجه توفرمایی *وماهیچ رسولی درمیان قومی نفرستادیم مگربه زبان آن قوم ، تابرآنها بیان کند ، آنگاه خداهرکه را بخواهد به ضلات وهرکه راخواهد به مقام هدایت می رساند واو خدای مقتدر داناست . 2 پاسخ: پاسخ این شبهه و شبهات دیگر که در ادامه مطرح خواهد شد به تفضیل در بخش رد نظریه ی شاعره آمده است و اما به طور خلاصه اگر عنصر زمان را برای خدا فرض نکنیم اورا عالم به همه ی معلومات بدانیم این اشکال هم حل شده و متوجه خواهیم نشدکه علم الهی به اشیاء منافاتی با اختیار انسانها ندارد اینکه گفتی این کنم یا آن کنم این خودنشان اختیار است ای منم3 ________________________________________ 1 - مسائل فلفسه ی اسلامی - محمد جواد مغنیه - ترجمه محمدرضا جوزی - چاپ اول- تهران 1370 - چاپ دیانت 2) ابراهیم آیه 4 google(3 شبهه ی دوم : من می ، خورم و هرکه چون من اهل بود می ، خوردن من به نزداوسهل بود می ، خوردن من حق ز ازل می دانست گر می نخورم علم خدا جهل بود سراینده ی این شعر پنداشته است که اراده ی انسان نسبت به یک کار در مقابل اراده ی خدا و معارض با آنست و لذا گمان کرده است که اگر انسان بخواهد "می " نخورد ، ممکن نیست ، زیرا اراده ی خدا این بوده که " می " بخورد و چون اراده و علم خدا تخلف ناپذیر است ، آدمی چه بخواهد و چه نخواهد میخوارگی را انجام می دهد. 1 این شبهه از آنجا پیدا شده که برای هریک از علم الهی و نظام سببی و مسببی جهان حساب جداگانه فرض شده است یعنی چنین فرض شده که علم الهی در ازل به طور گزاف وتصادف بوقوع حوادث و کائنات تعلق گرفته است ، آنگاه برای اینکه این علم درست از آب درآید و خلافش واقع نشود لازم است وقایع جهان کنترل وتحت مراقبت قرار گیرد تا با تصور و نقشه ی قبلی مطابقت کند. مگر ممکن است که علم حق به طور تصادف به وقوع وعدم وقوع حادثه ای تعلق بگیرد و آنگاه برای اینکه این علم با واقع مطابقت کند لازم شود دستی در نظام متقن وقطعی علی و معلولی برده شود ، تغییراتی در این نظام داده شود ، از طبیعتی خاصیتی سلب گردد یا از فاعل مختاری اختیاروآزادی گرفته شود!! علم الهی به طور مستقیم و بلاواسطه نه به وقوع حادثه ای تعلق می گیرد و نه به عدم وقوع آن ، علم الهی که به وقوع حادثه ای تعلق گرفته است به طور مطلق و غیر مربوط به اسباب و علل آن حادثه نیست ، بلکه تعلق گرفته است به صدور آن حادثه از علت و فاعل خودش. 2 آگاهی ازلی خدا از ضرورت وجود یک پدیده، و هم چنین شکل و خصوصیت آن ، موجب جبر نمی گردد ، زیرا علم او از ازل بر این تعلق گرفته است که هر معلولی از علت خود و از مجرای سبب خویش صادر گردد و نتیجه ی آن در انسان این است که علم خدا تعلق گرفته است که فعل فاعل مرید ومختار ، از روی اراده ی اختیار صادر گردد .3 ________________________________________ 1 ( عدل الهی - مرتضی مطهری - موسسه ی اسلامی حسینیه ارشاد- چاپخانه ی اتحاد - تهران 1349 ص66 2- انسان و سرنوشت،ص 129 3- سرنوشت از دیدگاه علم وفلسفه- استاد جعفر سبحانی - چاپ حیدری - صحافی شکیب- ص 161 مرحوم خواجه نصرالدین طوسی ، فیلسوف شرق در پاسخ به این رباعی خیام می گوید : آنکس که گنه به نزد او سهل بود این نکته یقین بداند از اهل بود علم ازلی علت عصیان کردن نزد عقلاء رعایت جهل بود 1 مسأله ی 1 : خداوند با این که می دانست عده ای از مردم تبهکار خواهند بود ، چرا آنها را آفرید؟ پاسخ : علم خداوند به کارهای اختیاری انسانها هرگز علت صدور آنها نیست ، بلکه علم خدایی انکشاف واقعیتی است که با مقدمات وعوامل خود ایجاد خواهد گشت. 2 " روسو" گفته است : کسی که از آزادی ، صرف نظر کند ، از نظام آدمیت ، از حقوق ، حتی از وظایف بشریت ، صرف نظر می نماید (زیرا بزرگترین اختلاف بین انسان و حیوان ، فهم و فکر نیست بلکه اراده و اختیار است .....) خداوند فرمود : "کل نفس بما کسبت رهینه"3 " هر نفسی در گروگان چیزی است که آن را کسب کرده است " و نفرمود : هر کس درگروگان ساختمان بدنی یا شالوده روانی خود می باشد . 4 نظریه ای می گوید : بزرگی وعظمت خداوند بالاتر ، ازاین که اولا ، برای انسانهای جاهل و ناتوان و محقر تکلیفی وضع کند ، زیرا اطاعت ما برای او چه سودی دارد ، ثانیا کیفر دادن او به مخالفتهای ما با فرض حقارت و جهل وناتوانی ما، مفهوم صحیحی ندارد و درست نیست. 5 ________________________________________ 1- انسان وسرنوشت ص167 .2) جبر واختیار - محمد تقی جعفری- ص 238 3) مدثر38 4) همان ص 239 5) همان 244 مسأله ی 2 : خداوند که به کارهای ما علم دارد ، آیا فقط به کارها داناست یا این که خودکارها باتمام مقدمات آن ؟ خداوند متعال نه تنها به صدور فعل از انسان علم وآگاهی پیشینی دارد بلکه به ویژگی های خاص ، مباری و مقدمات ، دور یانزدیک آن نیز علم و آگاهی تام دارد ، که یکی از مقدمات و اسباب فعل آدمی ، توانایی و قدرت خود انسان است به طوری که می شود گفت اختیار برای انسان یک امر ضروری است1 اگر بگوییم : فقط به خود کارها داناست ، علم خداوندی را محدود کرده ایم ، در صورتی که علم خداوند محدودیت ندارد ، خداوند به تمام کارها و مقدمات آنها از کوچک ترین پدیده روانی گرفته تا بزرگ ترین پدیده های جهانی دانا می باشد ، و هر کاری که با مقدمات مفروض انجام بگیرد بدون شک اختیاری خواهد بود 2 اگر گفته شود : با اینحال شما قبول می کنید که اصل وقوع کار با هر مقدماتی که باشد ، در علم خداوند وجود داشته است. بنابراین درآن کار واقع نشود علم خداوند مبدل به جهل خواهد شد ، می گوییم بلی ، کار انسانی در علم خداوندی وجود داشته است ، وهم چنین مقدمات آن کار هم به طور کامل معلوم علم خداوندی بوده است ، کار مطابق علم خداوندی با در نظر گرفتن این که با سابقه اراده و تصمیم و اختیار انجام گرفته است هیچ گونه محذور منطقی ندارد . علم خداوند نمی شود که علت صدور کار باشد ، زیرا انکشاف واقعیات برای خدا که همان علم است نه انگیزه کار ماست زیرا ما آن کاره را برای اینکه خدا عالم است انجام نمی دهیم ، و نه اثر طبیعی واقعی دارد زیرا منکشف شدن حوادث و سایر موجودات درعلم خداوند مانند آئینه صورتهای آنها را نشان می دهد 3 ________________________________________ 1- شرح منظومه حکیم سبزواری - انتشارات دارالعلم - ج 5- 1366 - ص 178و 179 2- جبر و اختیار- جعفری -ص 230 3- همان ص 231 مساله 3: آیاعلم خداتغییر پذیر است و آیا حکم خدا قابل نقض است ؟ تغییر سرنوشت به معنی اینکه عاملی که خود نیز ، از مظاهر قضا وقدرالهی و حلقه ای از حلقات علیت است سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و به عبارت دیگر تغییر سرنوشت به موجب سرنوشت و تبدیل قضا و قدر به حکم قضا وقدر، هر چیز شگفت و مشکل به نظر می رسد اما حقیقت است . اینجاست که سوالات عجیب پشت سرهم خود نمائی می کند ، آیا علم خدا تغییر پذیر است ؟!! آیا حکم خدا قابل نقض است ؟!! جواب همه ی اینها مثبت است بلی علم خدا تغییرپذیر است ، یعنی خدا علم قابل تغییر هم دارد ، حکم خدا قابل نقض است یعنی خداکه حکم قابل نقض هم دارد ، دانی می تواند در عالی اثر بگذارد ، نظام سفلی و مخصوصا اراده خواست وعمل انسان بلکه اختصاصا اراده و خواست و عمل انسان می تواند عالم علوی را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود ، واین عالی ترین شکل تسلط انسان بر سرنوشت است ، این همان مساله ی عالی و شامغ " بداء" است که قرآن کریم برای اولین بار در تاریخ معارف بشری از آن یاد کرده است : (( یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب)) : خداوند هر چه را بخواهد ( که قبلا ثبت شده است ) محو می کند و هرچه را بخواهد ( که قبلا ثبت نشده است ) ثبت می کند و کتاب مادر منحصرا نزد ماست .1 مختصری درباره " بداء ": بداء الله به معنای این است که متکلم معنای کنائی ( بداء ) را اراده کرده است که عبارت باشد از وجود حدوت شیئی که مسبوق به عدم بوده است و این معنا نه تنها به حسب محاورات عرضیه مستهجن نیست بلکه استعمالات کنایی از محسنات شمرده شده است . بنابراین صحیح است ادعاکنیم معنای جمله ( بداءالله ) رایعنی شیئی که معدوم بوده است در عالم وجود بروز کرد به نحویکه در وجود مرتبط به حضرت حق می باشد و مراد از این ________________________________________ 1 انسان و سرنوشت ص 49-50 ارتباط این است که که ولادت می کند برقدرت و مشیت پروردگار ، چه اینکه به زبان حال می گویید خالق من قادر است حوادث عالم را منقلب نماید. 1 قرآن پیرو جبراست یا اختیار : در برخی از آیات قرآن صریحا حکومت و دخالت سرنوشت ، واینکه هیچ حادثه ای در جهان رخ نمی دهد مگر به مشیت الهی ، وآن حادثه قبلا در کتابی مضبوط بوده است تأیید شده است ازقبیل : *هیچ مصیبتی در زمین یادرنفوس به شما نمی رسد مگر آنکه قبل از آنکه آن را ظاهر کنیم در کتابی ثبت شده و این بر خدا آسان است. حدید 22 *می پرسند آیا چیزی از کار دردست ما هست ؟ بگو مام کار به دست خداست . ایشان در دل مطلبی دارند که از تو پنهان می کنند ، پیش خود می گویند : اگر کار به دست ما بود در اینجا کشته نمی شدیم ، به ایشان بگو ، اگر درخانه ی خود می بودید کسانی که کشته شدن برایشان نوشته شده بود به خوابگاه های خویش می شتافتند. آل عمران 154 *خداهرکس را بخواهد گمراه و هرکس را بخواهد هدایت می کند. ابراهیم 4 *بگو ای خدا ، ای صاحب قدرت ، تو به آن کسی که بخواهی قدرت می دهی و ازآن کس که بخواهی باز می ستانی ، هرکه را خواهی ذلیل می سازی نیکی در دست تواست ، و تو برهمه چیز توانایی. آل عمران 26 -2 اما آیاتی که دلالت می کنند براین که انسان در عمل خود مختار است و درسرنوشت خود موثرو می تواند آن را تغییر دهد : *خداوند وضع هیچ مردمی را عوض نمی کند مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند. رعد 11 *ما انسان را راه نمودیم ، او خود یا سپاسگذار است یا ناسپاس. دهر 3 ________________________________________ 1- بداء از نظر شیعه - آیه الله العظمی سید علی الفانی الاصفهانی دام ظله - مترجم ، سید محمد باقربنی سعید لنگرودی - خرداد 1354 شمسی 2- انسان وسرنوشت ص 9 *هر که زندگی نقد را طالب باشد ، به آن اندازه و به آن کس که بخواهیم نقد می دهیم سپس جهنم را برای وی قرار خواهیم داد تا وارد آن شود درحالیکه نکوهیده و منفور باشد و هرکه عاقبت و سرانجام خوش بخواهد و آنطور که شایسته است در راه آن کوشش کند و ایمان داشته باشد کوشش او مورد قبول واقع خواهد شد . مابه هر دو گروه مدد می سارنیم ، به اینها و به آنها ، فیض پروردگار تواز کسی دریغ نمی شود. اسری 18-20 --1 این دودسته آیات از نظر غالب علماء تفسیر وعلماء کلام معارض یکدیگر شناخته شده اند ، به عقیده ی آنها باید مفادظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیگر را تأویل کرد. تعارض بردوقسم است : گاهی به این صورت است که یک سخن ، سخن دیگر را صراحتا و مطابقتا نفی می کند : مثلا یکی می گوید: " پیغمبردرماه صفر از دنیا رفت " دیگری می گوید : (( پیغمبردر ماه صفر از دنیا نرفت)) ، دراینجا جمله ی دوم صریحا مفاد جمله ی اول را نفی می کند . گاهی این طور نیست جمله دوم صریحا مفاد جمله ی اول را نفی نمی کند اما لازمه ی صحت و راستی او بطلان و کذب مفاد جمله اول است اکنون باید دید که آیا تعارض آیات قرآن با یکدیگر از نمونه ی اول است که صریحا یکدیگر را نفی کند ؟ ویا از نمونه ی دوم است که گفته می شود لازمه مفاد هریک از این دودسته نفی وطرومفاد دسته ی دیگر است ؟ مسلما آیات قرآن صراحتا یکدیگر را دراین مسئله نفی نمی کنند و تعارض آن ها از نوع اول نیست ، زیرا چنانکه می بیبنیم این طور نیست که یکدسته بگوید همه چیز مقدر شده و دسته ی دیگر بگوید همه چیز مقدر نشده است و ...2 بلکه علت اینکه این دودسته متعارض شناخته شده اند این است که به عقیده متکلمین و برخی از مفسرین لازمه ی اینکه همه چیز به تقدیر الهی باشد این است که انسان آزاد نباشد،آزادی با مقدور بودن سازگار نیست و ازآن طرف لازمه ی اینکه انسان خود عامل موثر در خوشبختی و بدبختی خود باشد اینست که تقدیری در کار نباشد.3 ________________________________________ 1)انسان وسرنوشت ص11 2)همان ص 15-16 3 همان ص 17 نظر سومی وجود دارد که هیچگونه تناقض وتعارض میان این دودسته از آیات نمی بیند آن ، این که اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسباب برجهان وجمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست، هر حادثی ضرورت و قطعیت وجود خود را و هم چنین شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود را از علل متقدمه ی خود کسب کرده است ویک پیوند ناگستنی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجود و علل متقدمه ی او هست.1 ________________________________________ 1)انسان وسرنوشت ص35 نتیجه: جبریااختیار: اگرقراربودکه انسان آفریده شود ولی تمام کارهای اوبدون دخالت خودش انجام شود وفاعل آنهاتنهاخداباشدپس نیازی به وجود بهشت وجهنم وروزحساب وقیامت ومعادنبود. اگر انسان مجبور باشدتفاوتی میان اوودیگر آفریده ها نخواهد بود،اماتفاوتی بین انسان ودیگرآفریده ها است که همان عقل وفهم اوست عقل وفهم درصورتی می تواندوجودش معنا داشته باشد که نیازی به آن احساس شودونیاز به عقل زمانی است که انسان بخواهد درمورد جیزی تامل کند ،تامل وتفکردرمورد فعلی که بخواهد آن را انجام دهد یا ترک کند. اگرمابه دنبال خوبی هستیم واگر بدی رانکوهش میکنیم به این دلیل است که مختاریم ومی توانیم فقط اعمال خوب را انجام دهیم واما اگر مجبور بودیم خوب وبد معنایی نداشت. خداوند به کارهای ماعلم دارد واین علم الهی دخالتی با اختیار انسان ندارد وسبب جبر نمی شود همانطورکه پدرومادرفرزند خودرامی شناسد،خداوندهم بندگان خودرا می شناسدومیداند که اودرفلان شرایط چه خواهد کرد. می توان گفت که نفی اختیار و جبرگرایی برای توجیه اعمال ناپسند است، زیرا انسانی که می داند خوب یا بد چه هست و کدام یک نافع و کدام یک مضر است و به دنبال انجام فعلی است که برایش نافع باشد،خود نیز مختار است و این را در انجام افعال خود قبول می کند، در انسان مجبور ترس از مرگ یا اشتیاق به آن معنایی ندارد. انسان مطلقا مجبور و یا مطلقا مختار نیست،در انجام باید و نبایدهای دینی انسان مجبور است، البته جبر مثبت، یعنی او مجبور است برای دست یافتن به بهترین زندگی در دو جهان ،تمام بایدها و نبایدهای دین را انجام دهد،اما او نیز می تواند در انجام آنها کوتاهی و سرکشی کند،جبر در اینجا به این معنی نیست که حتما کسی او را با زور و تهدید مجبور به انجام کاری کند،بلکه او خود برای رسیدن به سعادت مجبور است که فعل درست انجام دهد. پس انسان مختار است،کسی که می داند خواندن نماز یا گرفتن روزه برای اونافع است هم دراین دنیا که در روح او تاثیر می گذارد وهم در آن دنیا در زمان حساب رسی،پس او مجبور است برای دست یافتن به این ها ، این باید ونباید ها را انجام دهد ونیز می تواند با اختیار خود از انجام دادن آنها سر کشی کند. منابع و مآخذ: 1)اسفار اربعه –صدر المتالهین-جلد 6 2)انسان شناسی –رجبی ،محمود-انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی (ره)-جلد 4-زمستان 1380 3)انسان وسرنوشت –مطهری ،مرتضی-تهران انتشارات صدرا-چاپ وصحافی چاپ خانه رودکی 1377 4) بداء از نظر شیعه - آیه الله العظمی سید علی الفانی الاصفهانی دام ظله - مترجم ، سید محمد باقربنی سعید لنگرودی - خرداد 1354 شمسی 5) ) تجریدالعقاید - خواجه نصیرطوسی 6) جبرواختیار -محمد تقی جعفری –مرکزانتشارات دارالتبلیغ اسلامی قم 7) )جبر واختیار به انضمام متن وترجمه رساله خلق الاعمال صدرالمتالهین شیرازی (ره)ورسال جبرواختیار خواجه نصیرالدین طوسی (ره)-نگارش وترجمه وتصحیح استادزین العابدین قربانی ،چاپ چهارم مرداد 1383-چاپ وصحافی جاویدرشت 8)جبر اختیار- خواجه نصیرالدین طوسی- نشرعلوم اسلامی- چاپ اول 1363 9) - سرنوشت از دیدگاه علم وفلسفه- استاد جعفر سبحانی - چاپ حیدری - صحافی شکیب 10) - شرح منظومه حکیم سبزواری - انتشارات دارالعلم - ج 5- 1366 11) عدل الهی - مرتضی مطهری - موسسه ی اسلامی حسینیه ارشاد- چاپخانه ی اتحاد - تهران 1349 12) مسائل فلفسه ی اسلامی - محمد جواد مغنیه - ترجمه محمدرضا جوزی - چاپ اول- تهران 1370 - چاپ دیانت 13)قرآن کریم
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد