عنوان: ارادهی الهی
استاد محترم: جناب آقای دکتر حسینیشاهرودی
گردآورنده: سیده مرضیه ذاکری
بهار 1387
مقدمه:
اراده در خداوند به این معناست که الله فاعل قادر است و فاعل قادر کاری که بخواهد انجام میدهد و کاری که نخواهد انجام نمیدهد. و برای اینکه کاری را انجام دهد مخصصی و مرحجی باید وجود داشته باشد و در اینجا باید گفت که این مخصص و مرحج اراده میشود یعنی خداوند اگر اراده کند کاری را انجام میدهد و اگر اراده نکند انجام نمیدهد. و آن چه که خداوند اراده میکند و براساس مصلحت عالم است. آنچه که در خداست بعنوان اراده با اراده در انسان متفاوت است چون انسان براساس نقص و ضعف و فقدان چیزی را اراده میکند ولی خداوند اینگونه نیست ظواهر و آیات قرآن اراده را چیزی مقدم بر فعل میداند ولی فلاسفهی اسلامی اراده صفت ذاتی میدانند که با علم همراه است.
من در این تحقیق به بررسی مبحث ارادهی الهی پرداختهام و حقیقت اراده با بیان کردهام و سپس نظریات مختلف که در این زمینه ابراز شده است بیان کردهام و سپس نظر درست و جامع درباره ارادهی الهی را بیان کردهام.
حقیقت اراده چیست؟
یکی دیگر از صفات ثبوتی ذاتی خدا اراده است. قرآن در این باره میفرماید: إنّما امره اذا اراد شیئاً أن یقول له کن فیکون
فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود.
حال سؤال این است که حقیقت اراده چیست؟
1) گروهی اراده را به اعتقاد به سودمندی فعل و کراهت را به اعتقاد به ضرر فعل معنا کردهاند. در نقد این نظر مطرح شده است که چهبسیار مواردی که اعتقاد به سودمند وجود دارد ولی انگیزه انجام عمل و اراده حاصل نمیشود.
2) گروهی دیگر اراده را به شوق نفسانی که به دنبال اعتقاد به سودمندی فعل میآید، معنا کردهاند. در نقد این نظر مطرح شده است که چهبسا مواردی که اراده حاصل میشود ولی شوقی وجود ندارد، مانند هنگامی که انسان برای معالجه بیماری، داروی تلخی را تناول میکند. و گاهی شوق مؤکد وجود دارد ولی اراده متحقق نیست مانند افعال حرامی که فرد متدین از آن پرهیز میکند.
3) گروهی دیگر گفتهاند که اراده، کیفیتی نفسانی است که بین علم یقینی و فعل قرار دارد که از آن به قصد و عزم نیز تعبیر شده است.
اینها بعضی از معانی مختلفی بود که در باب اراده مطرح شده است.
به هرحال، این معانی اراده که برای انسان مطرح شد،در مورد خدا روا نیست، زیرا که اراده انسانی همراه با محدودیت و نقص و صفات امکانی است. اگر ما جنبههای نقص محدودیت آنرا سلب کنیم، میتوانیم اراده را به خدا اطلاق کنیم. از این رو، متکلمان کوشیدهاند که اراده متناسب با خدا را تعریف کنند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1ـ اراده الهی به این معنا است که خدا افعال خود را بدون اجبار و اکراه انجام میدهد، زیرا که موجودی برتر از او وجود ندارد تا او را به عملی اجبار کند. این معنای اراده، همسان با اختیار است .
2ـ اراده الهی به معنای علم خدا به نظام اصلح و احسن است. پذیرش این معنای اراده، در واقع انکار اراده در خداوند است. و حال آنکه فاعل با اراده، کاملتر از فاعل بیاراده است و در نتیجه اراده یک کمالی است و خداوند باید متصف به هر کمال باشد. همچنین این معنا مخالف باروایت ائمهاطهار میباشد.
امام صادق (ع) در جواب سؤالی که میپرسید: آیا علم و مشیت (یعنی اراده) خدا یکی است یا دو معنای متفاوت دارد: امام (ع) در جواب میگوید: علم همان مشیت و اراده نیست، زیرا که تو میتوانی بگویی من فلان عمل را انجام میدهم اگر خدا بخواهد، ولی نمیگویی من آن را انجام میدهم اگر خدا بداند.
3) اراده الهی در مقام ذات به معنای ابتهاج و رضایت خدا به ذات خویش است. و در مقام فعل رضایت الهی به فعل خودش است.
4) اراده الهی به معنای فعل رضایت الهی به فعل خودش است .
نکته اساسی که باید در ارادهی الهی در نظر بگیریم این است که اراده در مخلوقات باید از جنبه نقص و محدودیت آن مبرا بشود و برخلاف اطلاق گردد. اراده الهی را میتوان به دو صورت در نظر گرفت: اراده تکوینی و اراده تشریعی. اراده تکوینی از رابطه خاص خدا با مخلوقات، سرچشمه میگیرد، در صورتی که خداوند امری را اراده کند بالضرره تحقق پیدا میکند اما اراده تشریعی از رابطه خاص خدا با برخی از افعال اختیاری انسان سرچشمه میگیرد که امکان تخلف اراده از مراد وجود دارد. برای مثال اگر خدا اراده کند که موجود خاصی که امکان تحقق دارد، موجود شود، حتماً موجود میشود. ولی در اراده تشریعی، خدا اراده کرده است که تماماً انسانها به راه مستقیم هدایت شوند ولی برخی از انسانها میتوانند از این امر تخلف کنند. شاید در مورد تخلف از اراده تشریعی هم بتوانیم بگوییم که آن هم مطابق اراده الهی است زیرا خدا انسان را مختار آفریده است.
اراده خداوند
(چهارمین صفت از صفت کمالیه خداوند صفت اراده است).
تفسیر اراده طبق سلکهای مختلف
ـ اراده درمورد ما انسانها عبارتست از یک کیفیت وحالت نفسانیهایکه پس از اشتیاق به یک عمل در ما بوجود میآید، بیان ذلک:
هنگامیکه انسان اراده میکند کاری را در مرحلة اول آن امر را تصور نموده و راجع به نفع و ضرر و سود و زیان آن میاندیشد و در مرحلة دوم تصدیق میکند که این عمل نافع است و باین نتیجه میرسد که در این عمل سودی در کار است و یا زیانبار است، در مرحله سوم اگر تصدیق به نفع آمد شوق به انجام کار در انسان پیدا میشود و در مرحله چهارم هنگامیکه این شوق به بالاترین درجه رسید و باصطلاح فلاسفه شوق مؤکد شد عزم خود را جزم نموده و بدنبال آن مقصد روان میگردد و اراده در انسان عبارتست از همین تحریک عضلات بجانب مطلوب.
اما در مورد خداوند این مراحل و مقدمات مفهومی ندارد چون مستلزم جهل و نقص است و ذات حق از هر عیب و نقصی منزه است پس باید دید مراد از ارادة خدا چیست؟ با حفظ این مقدمه وارد بحث میشویم:
اما مبحث اول: همة متکلمین اسلامی اتفاق نظر دارند دراینکه خداوند متعال مرید است منتهی در بیان ماهیت ارادهی خداوند اختلاف دارند و جمعاً چهار تعریف برای صفت اراده ذکر شده است:
1ـ ابوالحسین بصری و نظام جاحظ و ابوالهذیل علاف و محمود خوارزمی که از متکلمین سترگ معتزله هستند می گویند: ارادة خداوند عبارتست از همان داعی بر فعل وداعی را تفسیر کردهاند باینکه: خداوند در ازل عالم بود به اینکه آفرینش عالم در فلان مرحله مصلحت دارد و همین علم به مصحلت باعث شد که خداوند این ممکنات را در مراحل مختلفه و هر کدام را در ظرف زمانی و مکانی خود بیافریند پس اراده عبارتست از علم به مصحلت داعی بر ایجاد گردید.
2ـ حسین بنمحمد نجار که از علماء معتزله است میگوید: اراده یک صفت سلبی است و وقتی میگوئیم خداوند مرید است منظور اینست که صفات ثبوتی رابه سلبی برگردانده و سیأتی که این باطل است.
3ـ ابوالقاسم کعبی که از دانشمندان معتزله است میگوید: خداوند مرید است یعنی خداوند نسبت به افعال خویش عالم است و نسبت به افعال بندگان آمر است. اشکال این نظریه در قسمت اول اینست که اگر منظور از علم، علم مطلق است میگوئیم: بنا بر این صفت اراده برگشت به صفت علم میکند و کمال علیحدهای نیست و حال آنکه شما و ما در صدد اثبات کمال دیگری هستیم واگر منظور علم مقید به مصلحت است که این همان حرف ابو الحسین بصری است و بازگشت به آن قول دارد و اما در قسمت دوم: شما لازم شییء را بجای خود آن اخذ کردهاید یعنی لازم اراده را بجای اراده گرفتهاید زیرا که آمریت از اراده ناشی میشود یعنی چون دارای اراده است امر هم میکند نه اینکه اراده همان امر کردن باشد.
4ـ اشاعره بر اساس اعتقاداتشان در باب صفات خدا میگویند:
صفت اراده یک صفتی زائد بر علم است و همانند سایر صفات قدیم و زائد بر ذات است و ابطال این نظریه خواهد آمد. به عقیدة ما قول اول حق است یعنی اراده عبارتست از همان علم به مصحلت…
و اما مبحث دوم:
دلائل اثبات ارادة حق تبارک و تعالی فراوان است.
دلیل اول: سابقاً به ثبت رسید که قدرت خداوند نامتناهی است و به جمیع ممکنات بطور مساوی تعلق دارد و همه در برابر قدرت حق مساویند و بقول علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه خطبه 180:
(و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوی و الضغیف فی خلقه الاسواء)
هذه العالم لخلقها بلا مادّه و لا مدّة
با این ملاحظه جای این سؤال هست که چه عاملی موجب شده که خداوند بعضی از ممکنات را بیافریند و نه بعض دیگر را؟ آیا آن عامل مخصصّ قدرت حق است؟ خیر، زیرا که اولاً نسبت به قدرت به همة ممکنات علی السواء است فلا وجه لتخصیص القدره الایجاد بهذا البعض الموجود.
و ثانیاً شأن قدرت تأثیر گذاردن و آفرینش است اما اینکه چقدر ایجاد کند و چند عالم بیافریند این مربوط به قدرت نیست. آیا عامل مخصص علم حق است؟ خیر، زیرا حقیقت علم انکشاف معلوم در نزد عالم است و اصولاً شأن علم بما هو علم تأثیر و ایجاد نیست تا بحث شود که او موجب شد یا نه، آیا عوامل دیگر سبب شد؟ خیر هیچ عاملی تناسب ندارد تنها عاملی که صلاحیت مخصصیت را دارد همانا علم به مصلحت است یعنی چون خدا حکیم است و براساس مصحلت عالم آفرینی دارد و در ازل عالم بود که ایجاد این مقدار از ممکنات مصحلت دارد این علم به مصلحت داعی شد که همین بعض را بیافریند وعلم به مصلحت همان اراده است پس وجود اراده خدا ثابت شد.
دلیل دوم: همة ما بدالبداهه میدانیم و میبینیم که همین بعض ممکنات هم همه از اول ایجاد نشده بلکه هر موجودی در ظرف زمانی خاصی ایجاد میشود فیالمثل وجود مبارک خاتم الانبیاء در دورهای خلق و مبعوث میشود که بشریت مراحلی را طی کرده و آمادة برداشتن اخرین گام در راه کمال است نه قبل از آن ونه بعد دوباره این سوال هست که چه عاملی سبب تخصیص فلان موجود به فلان زمان ویا مکان میشود؟ آیا عامل مخصص قدرت است؟ خیر، چون نسبت قدرت به جمیع ممکنات در جمیع ازمنه علی السواء است، آیا آن عامل علم است؟ خیر، به همان بیان دلیل اول پس عامل مخصص باید علم به مصلحت باشد یعنی خداوند از ازل میدانست که آفرینش فلان موجود درفلان تاریخ و قطعه زمانی یا مکانی به مصلحت نظام احسن است و این علم داعی بر ایجاد آن موجود درآن وقت شد وعلم به مصلحت همان اراده است پس اراده حق ثابت شد.
و اما مبحث سوم:
ایا ارادة خداوند حادث است یا قدیم؟ و بر فرض حدوث آیا حادث در دامن خود ذات است و یا حادثی که محل ندارد؟ و بر فرض قدمت آیا قدیم و زائد بر ذات است و یا قدیم و عین ذات؟
بطور مجمل در این زمینه چهار نظریه مطرح است:
1ـ جبائیان و پیروان آنها میگویند: اراده خداوند حادث است یعنی نبوده و بعد موجود آمده آنهم حادثی که دارای محل نیست چون اگر بگوئیم درمحل است یلزم ذات خداوند محل حوادث باشد که باطل است.
2ـ کرامیه که پیروان محمدبن عبدالکریم هستند میگویند: ارادة خداوند حادث است و در دامن خود ذات حادث شده که روزگاری ذات حق دارای این صفت نبوده سپس واجد این صفت شد.
3ـ اشاعره میگویند: ارادة خداوند قدیم است و مثل سایر صفات کمالیه زائد بر ذات هم هست.
4ـ گروهی از معتزله و متکلمین امامیه و فلاسفة الهی برآنند که: صفت اراده قدیم است نه حادث و از کمالاتی است که عین ذات است نه زائد بر اراده تکوینی حق عبارتست از علم خداوند به مصلحتی که در فعل خود او یعنی آفرینش و رزق و اماته و … وجود دارد که براساس آن عالم آفرینی دارد.
به درستی که اگر خدا چیزی را اراده کند بگوید و اراده تشریعی خدا عبارتست از علم خداوند به مصالحی که در افعال اختیاریه بندگان وجود دارد و براساس آن امر و نهی میکند و بسوی این قسم بشو میشود اشاره شد در قرآن سورة بقره آیه 185 اگر خدا بخواهد بر شما امر یا نهی میکند.
فوایدی که از بحث دربارهی اراده بدست میآید:
فایده اوّل: گفتیم که اراده خدا همان علم به مصلحتی است که در آنجام فعل وجود دارد و این مصلحت باعث انجام فعل توسط خدا میشود. در نتیجه معنی کراهت خدا، نقطة مقابل ارادة او است یعنی کراهت خدا همان علم به مفسدهای است که در انجام فعل وجود دارد و این مفسده باعث میشود که خدا از انجام آن منصرف گردد.
فایده دوّم: اراده خدا زائد بر ذات او نیست زیرا اگر ارادة او غیر ذاتش باشد یا این اراده، همانطور که اشاعره میگویند، قدیم است که در این صورت تعدد قدماء، لازم میآید یعنی لازم میآید که علاوه بر ذات الهی، یک موجود ازلی دیگر هم وجود داشته باشد که همان اراده او است. اما اگر این اراده، حادث باشد، یا آنگونه که کرامیه قائلند، این اراده قائم به ذات خدا است، در این صورت لازم میآید که ذات الهی محل امور حادث باشد.
خلاصه مبحث اراده
اراده داشتن یکی از کمالات است و موجود مجبور، موجودی است که فاقد این کمال است. در اینجا دو دلیل برای اثبات صفت اراده در خدا ذکر شده است:
دلیل اوّل این است که چون قدرت خدا نامتناهی است، هیچ گونه محدودیتی در افعالش وجود ندارد یعنی هر موجودی را به هر نحوی و در هر زمانی که بخواهد میتواند خلق نماید. حال سئوال این است که چرا خدا فقط برخی موجودات را آفریده است نه همة آنها را و چرا از بین ویژگیهای بیشمار، این خصوصیات فعلی را به آنها داده است و چرا آنها را در این زمان یا مکان خاص آفریده است نه در زمانها و مکانهای دیگر؟ نسبت خدا با تمام موجودات و ویژگیها و زمانها و مکانهای مختلف یکسان است. بنابراین باید پرسید که چه عامل و مخصّصی سبب شده است که خدا از بین امکانهای بیشمار، برخی را برگزیند و خلقت خود را به این وضعیت خاصی که تحقق یافته است، اختصاص دهد نه وضعیتهای ممکن دیگر؟ این عامل مخصّص، صفت قدرت ایجاد است نه تخصیص. علم الهی هم به طور مطلق و کلی نمیتواند مخصص قرار گیرد چون مخصص باید «سبب» ایجاد ممکنات باشد، در حالی که علم خدا، «تابع» ممکنات است نه علت و سبب آنها. سایر صفات هم صلاحیت مخصص بودن را ندارند. بنابراین، مخصّص فقط میتواند علم خاص الهی باشد یعنی علم خدا به مصلحتی که در امور وجود دارد، نه علم خدا به طور مطلق و کلّی. این مخصص یعنی علم خدابه مصلحت امور را اراده الهی مینامیم.
دلیل دوّم اثبات ارادة الهی این است خدا نسبت به اموری امر و نهی کرده است. امّا امر مستلزم خواستن و نهی مستلزم کراهت و نخواستن است. بنابراین موجودی که امر و نهی میکند، اراده و کراهت دارد. ولی موجودی که هیچ ارادهای ندارند، امر و نهی هم ندارد. در نتیجه خدا دارای اراده است.
ارادهی حق تعالی را از دو جهت میتوان بررسی کرد 1ـ اینکه آیا اراده صفتی از صفاتی از خدای سبحان است. یعنی اولاً آیا حق تعالی در مرتبهی ذات یا فعل متصف به وصف مدیریت هست.
مراتب ارادهی الهی :حکما و متکلمان
ارادهی اجمالی و تفصیلی این بیان که ذات حق تعالی گر چه وجود بسیطی است. لکن ذات او ذاتی است که در او روابط و نسبتهایی با هویتهای ممکنات اعتبار میشود.
یعنی اراده او متعلق است به جمیع ممکنات همانطور که علم بسیطش به متعلق به جمیع اشیای کلی و جزیی است.
ارادهی تکوینی و تشریعی: قسمتی از اراده الهی گفتنی و تکوینی و تشریعی است که ظاهر آیات قرآن کریم و روایات مأثوره دلالت بر این نوع دارد. چنانکه میفرماید: چه کسی میتواند مالک چیزی در برابر خدا باشد ـ اگر اراده کند که مسیح بن مریم و مادرش و همهی اهل زمین را هلاک کند.
یا میفرماید چه کسی میتواند در مقابل خدا مانع شود اگر ارادهی نفع یا ضرری برای شما نماید.
ارادهی تشریعی: همان او امرالهی که توسط انبیای الهی به ما ابلاغ شد.
چنانکه در قرآن میفرماید: کسی که بیمار یا در سفر باشد به تعداد روزهایی که در ماه رمضان روزه نگرفته در ماههای دیگر قضا نماید.
شمول ارادهی الهی
اراده مطلقهی الهی در آفرینش: آیا اراده الهی مطلق است یا مقید؟ برخی گفتهاند که اگر هم هستی به علم قدرت و ارادهی حق آفریده شده و اگر خدا کریم است و رحمان چرا در جهان وجود حیوانات ضرررسان یا حوادث ناگوار غیرطبیعی که مایهی نابودی انسان میشود چرا آفریده شدهاند؟ اینها را شر میتوان تلقی کرد شر امر عدمی است چون برابر با نابودی است. و پوچی و هیچی است. و نمیتواند مخلوق باشد. و منسوب به ارادهی الهی باشد. پس باید گفت همه هستی مظهر علم و قدرت اویند. و هر موجودی منشأ خیر است و شر جعل و بالعرض است ـ پس باید گفت ارادهی الهی مطلق و رهاست هیچ بشری از او صادر نمیشود.
ارادهی حق تعالی از دیدگاه فلاسفهی اسلامی حکمای متعالیه و اشراقی:
اشراقی: شیخ اشراق ارادهی زائد بر ذات را نفی کرده است. از نظر شیخ اشراق چنین بر میآید که او اراده را قدیم میداند و عین ذات اوست.
متعالیه: ملاصدرا: وی اراده را امری وجودی و متعد با ذات حق و سایر صفات کمالیه حق میداند. براهینی مثل برهان صدیقین و بردن واجب الوجود بذاته واجب است از همهی جهات دلالت بر مرید بودن خداد دارد و میگوید: اراده تابع علم و حیات است و چون علم در دیدگاه صدراعین وجود است. پس در هر مرتبهای از مرتبه وجود متناسب با همان مرتبه از لحاظ شدت و ضعف وجود اراده نیز وجود دارد.
صدرا با برهان واجبالوجود واجب از همهی جهات نیز ثابت میکند که حق تعالی باید همهی صفات کمال را به نحو و وجوب و از ناحیهی ذات خودش داشته باشد چرا که نیازمندی در هر صنعتی از اوصاف کمال موجب امکان در ذات باری تعالی است. در حالی که او واجب الوجود است.
نتیجه
من در این تحقیق به این نتیجه رسیدهام که اراده در خداوند با اراده در انسان متفاوت است یعنی در انسان اراده باید مراحلی را طی کند تا به مرحله ظهور اراده و فعل برسد یعنی ابتدا تصور عمل و سپس علم و منفعت آن سپس ایجاد شغل در آن عمل و سپس اراده و انجام فعل ولی در خدا اینگونه نیست. که برای اراده فعلی این مراحل طی شود و اراده عین ذات اوست و آنچه را که اراده کند بلافاصله و بدون هیچ مکثی ایجاد میشود و گفته شد که خداوند دارای اراده است که آن دو قسم است که تکوینی و تشریعی دستهبندی میشود تکوینی هم ظواهر آیات قرآن است تشریعی که همان عوامل و گفتههای پیغمبران است که در واقع عوامل الهی را به ما ابلاغ میکند.
منابع
1ـ الاهیات فلسفی / دکتر محمد محمدرضایی
2ـ حکیم سبزواری (زندگی، آثار، فلسفه) / غلامحسین رضانژاد نوشین
3ـ شرح کشف المراد علی محمدی
4ـ کلام رشتهی اللهیات، علی افضلی
5ـ اراده الهی از دیدگاه فیلسوفان متکلمان و محدثان، علی الله بداشتی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |