عنایت الهی تهیه و تنظیم : مهشید بهبودی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه آنجه در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد عدالت و عنایت الهی است اینکه عنایت الهی به چه معنی است؟ و بررسی تفسیرهای مختلف راجع به عنایت الهی. فرق عنایت خدای تعالی با عنایت انسان و اینکه آیا عنایت الهی به آفرینش نظام احسن مربوط می شود. و چگونه وجود امام در مسئله آفرینش مربوط به عنایت حق تعالی مرتبط می گردد. براهین عدل و حکمت الهی برهان وجوب بالذات:- 1 برخی از متکلمان صفات الهی را براساس «وجوب بالذات» تبیین کرده اند. نخستین متن کلامی که این شیوه در آن به کار گرفته شده است، کتاب «الیاقوت فی علم الکلام» نوشته ابواسحاق نوبختی (ازمتکلمان قرن چهارم هجری) است.[1] پس از وی، این روش در کتاب «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیر الدین طوسی (متوفای 672 ) صورت روشنبهتر و گسترده تر به کار گرفته شده است. ازجمله صفاتی که وی بر اصل وجوب بالذات متفرع ساخته، صفت حکمت است.. .[2 ] تقریر این برهان بدین گونه است که واجب الوجود بالذات همه کمالات وجودی را دارد. و عدل و حکمت از کمالات وجودی است، بنابراین خداوند عادل و حکیم است. این برهان همه مصادیق و مظاهر عدل و حکمت الهی را اثبات می کند 2-.برهان عنایت عنایت در اصطلاح فلاسفه اسلامی عبارت است از علم پیشین خداوند به نظام احسن. علم به این که علم ذاتی منشأ تحقق موجودات است و این نظام مورد رضای[3] خداوند هست. بنابراین عنایت الهی مشتمل بر سه چیز است. 1.علم ذاتی خداوند به نظام هستی که نظام أحسن و اتم اَست 2.علیت ذات الهی برای تحقق نظام أحسن وجود 3.رضای ذاتی خداوند به تحقق نظام أحسن این امور سه گانه عین ذات اقدس خداوند میباشند، در نتیجه نظام هستی بر اساس علم ذاتی خداوند و عنایت ازلی او تحقق یافته است، و از آنجا که نظام علمی جهان، نظام احسن است، و نظام عینی آن نیز تجلی و تبلور همان نظام علمی است، نظام عینی جهان نظام أحسن خواهد بود. و این همان عدل و حکمت در فعل الهی است.[4 و الکل من نظامه الکیانی ینشأ من نظامه الربانی[5] اگر چه این برهان را فلاسفه برای اثبات عدل و حکمت در افعال تکوینی خداوند اقامه کرده اند، ولی ملاک و مبنای آن، عدل تشریعی و جزایی را نیز شامل می شود، زیرا تشریع و جزا نیز فعل خداوند است، و براساس علم ذاتی و ازلی خداوند تحقق می یابد. بنابراین، برهان عنایت همه اقسام و مظاهر عدل و حکمت الهی را شامل می شود. 3.دانایی و بی نیازی خداوند مشهورترین برهانی که متکلمان بر عدل و حکمت الهی اقامه کرده اند، بر اساس علم و غنای مطلق خداوند استوار است. قاضی عبدالجبار معتزلی در این باره چنین گفته است: انه تعالی عالم بقبح القبیح، و مستغن عنه، و عالم باستغنائه عنه، و من کان هذه حاله لایختار القبیح بوجه من الوجوه؛[6] خداوند متعال قبح قبیح را می داند، و به انجام آن نیازی ندارد و به بی نیازی خود از آن نیز آگاه است. و هر کس چنین صفتی داشته باشد، هرگز فعل قبیح را انجام نمی دهد. عبارت ذیل از خواجه نصیر الدین طوسی نیز ناظر به این برهان است: .و استغناؤه و علمه یدلان علی انتفاء القبح عن أفعاله تعالی؛[7] بی نیازی و علم خداوند بر نفی قبح از افعال الهی دلالت می کند مقدمه نخست این برهان در بحث های گذشته ثابت گردید. یعنی علم و بی نیازی خداوند، و مقدمه دوم آن نیز از بدیهیات عقلی است چنان که شواهد تجربی در مورد فاعلهای بشری نیز مؤید آن است. تحقیقات جرم شناسی گویای این واقعیت است که کارهای ناروا غالباً ناشی از نیازهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و مانند آن است، چنان که در مواردی نیز ناآگاهی از بد بودن کارهای ناروا منشأ ارتکاب قبایح می باشد ممکن است گفته شود: انسان در هر شرایطی که فرض شود نیازمند است، حتی داناترین انسان و پرهیزکارترین آنان نیز که هرگز مرتکب کار قبیح نمی شوند، نه از آن جهت است که به زشتی کار آگاهند، و به آن نیاز ندارد، بلکه از آن جهت است که به ترک آن نیازمندند، یعنی ترک قبیح مایه تکامل معنوی آنان، و جلب رضایت خداوند است. به عبارت دیگر، نیاز در انسان مقوله ای نسبی است، در حالی که خداوند بی نیاز مطلق است.توان از بحث های مربوط به جرم شناسی در بشر استدلال فوق را تأیید کرد اصولاً استدلال یاد شده برهانی نخواهد بود، چون راهی برای اثبات این که علم و بی نیازی علت تامه برای پیراستگی از فعل قبیح است، وجود ندارد. و ادعای این که این مطلب از بدیهیات عقلی است، نیز قابل تردید است. پاسخ این است که اگر حتی یک مورد یافت شود که انسان کار خوب را فقط به خاطر خوبی آن انجام دهد، و کار قبیح را فقط به جهت بدی آن ترک کند و هیچ انگیزه ای جز حسن و قبح فعل نداشته باشد، می توان به آن استشهاد نمود و چنین فرضی در مورد انسان ازقبیل فرض محال نیست، زیرا اگر چه انسان موجودی است که بالذات نیازمند و کمال خواه است، ولی می توان فردی را تصورکرد بدون توجه به فواید مادی یا معنوی کار خوب، صرفاً به این دلیل که آن کار پسندیده است، آن را انجام می دهد، و بدون توجه به زیانهای مادی یا معنوی کار ناپسند، فقط به دلیل این که آن کار ناپسند است، آن را ترک می کند. چنین فرضی از محالات ذاتی نیست. هرگاه چنین فرضی درمورد انسان پذیرفته است، در مورد خداوند به طریق اولی پذیرفته خواهد بود قاضی عبدالجبار اشکال یاد شده را این گونه یادآور شده است: این استدلال مبنی بر این است که انسان غنی مطلق باشد، تا بتوان براساس آن در مورد خداوند نیز داوری کرد نیاز هرگزانسان بی نیاز مطلق از آن نیست. آن گاه در پاسخ گفته است: مبنای استدلال یاد شده بر این نیست که انسان بی نیاز مطلق است، بلکه بر این است که هرگاه او میان راستگویی و دروغگوی مخیرشود، و هر دو به یکسان برای او نفع داشته باشد، بدون شک او دروغ نخواهد گفت. این مطلب نشان می دهد که ترک دروغگویی در مثال یاد شده دلیلی جز این ندارد، که انسان وقتی قبح فعل را بداند، و از آن بی نیاز باشد، مرتکب آن نخواهد شد، زیرا در مثال مزبور نیاز او از طریق راستگویی برآورده می شود. و هرگاه استغناء نسبی در انسان مانع ارتکاب قبیح است، استغناء مطلق در خداوند به طریق اولی مانع ارتکاب قبیح خواهد بود».[8 4.عدم داعی و وجود صارف صدور فعل از فاعل مختار متوقف بر وجود داعی و عدم صارف است. از طرفی، در خداوند داعی برای انجام فعل قبیح وجود ندارد، زیرا هر قبح آن را میداند، و هم بینیازی از آن است. به عبارت دیگر، بی نیازی و علم خداوند صارف و مانع از محقق داعی برای انجام فعل قبیح است و تحقق فعل از فاعل مختار بدون داعی محال است. پس صدور قبیح از خداوند محال است.[9 این برهان، در حقیقت تقریر دیگری از برهان سوم است، و تکیه گاه اصلی آن این است که چون خداوند به قبح فعل قبیح عالم است، وبه انجام آن نیازی ندارد، داعی بر انجام آن در خداوند تحقق نخواهد یافت، و در نتیجه صدور فعل قبیح از خداوند محال خواهد بود.[10 اشکال: این تقریر مبتنی بر این است که خداوند را فاعل بالقصد (بالداعی) بدانیم، همانگونه که متکلمان چنین مبنایی دارند، ولی چنان که در فلسفه اسلامی ثابت شده است،خداوند فاعل بالقصد نیست، زیرا فاعل بالقصد آن است که ذات فاعل و علم او به فعل برای تحقق فعل کافی نیست، بلکه بر داعی زاید در ذات متوقف است، و داعی زاید بر ذات در خداوند محال است. خداوند فاعل بالعنایه یا بالتجلی است، نه فاعل بالقصد.[11 پاسخ برهان مزبور را می توان بر مبنای فاعل بالعنایه یا بالتجلی نیز تقریر کرده، بدین صورت که: داعی نیاز و جهل در خداوند راه ندارد،نه این که او فاعل بالداعی است، ولی چنین داعی در او نیست، بلکه چون اصولاً خداوند فاعل بالداعی نیست، و از طرفی از جهل و نیاز نیز پیراسته است، بنابراین خداوند از فعل قبیح پیراسته است... برهان عنایت یکی از براهینی که بر وجود امام زمان علیه السلام استدلال می شود برهان «عنایت» است، یعنی عنایت خداوند تبارک و تعالی نسبت به تکوین و تشریع. عنایت در لغت و اصطلاح «عنایت» در لغت به معنای اراده و قصد آمده است و در اصطلاح برای آن تعریفات گوناگونی بیان شده است عنایت در مورد انسان به معنای اعتنا داشتن، کوشش کردن، همت گماردن به این که کار به بهترین وجه انجام گیرد تفسیر شده است، به حیثی که هیچ نقطه ای از نقاط آن ولو بسیار اندک و جزئی از هیچ جهت مبهم باقی نمی ماند و به فراموشی سپرده نمی شود. مثل عنایت معمار به تمام ساختمان حتی شیب گوشه ی حیاط منزل. و عنایت در مورد خداوند متعال به معانی گوناگونی تفسیر شده است: شیخ اشراق می گوید: «عنایت، احاطه ی حق تعالی به چگونگی نظام کل و به آنچه که تمام این مجموعه بر آن است می باشد...». [12] فخر رازی می نویسد: «عنایت، یعنی علم خداوند به این که اشیاء به چه حالتی باشند تا بر بهترین وکاملترین وجه واقع شوند». [13] صدر المتألهین می نویسد: «نظام معقول که نزد حکما عنایت نام دارد مصدر همین نظام موجود است، پس این عالم موجود در نهایت خیر و فضیلت ممکن است». [14] فرق عنایت خداوند حکیم با عنایت انسان انسان در عنایت به کار خود می تواند احتیاجات خود را مرتفع و نقایص خود را تکمیل نماید، ولی خداوند سبحان واجب الوجود است از تمام جهات و مستجمع جمیع کمالات، و جهان امکان، عنایت اوست، و لذا عنایت خداوند متعال به معنای دیگر است. عنایت خداوند در علم و قدرت حکمای اسلامی عنایت را به دو نوع تقسیم کرده اند: 1-عنایت در علم که به آن علم عنائی می گویند. 2-عنایت در فعل که به معنای اتقان و محکم نمودن آن کار است. ـبخش اول علم عنائی خداوند آن است که خداوند متعال به غایت فعل و نتیجه ی کارش عالم است و همین علم به نظام هستی موجب صدور آن ها از خدای متعال شده است. این اصطلاح را پیروان حکمت مشاء مانند ابوعلی سینا مطرح ساخته اند. اینان قائلند به این که مجرد علم حق تعالی به آفرینش در خلقت آن ها کافی است و به قصد و انگیزه ای زائد بر ذات نیازی نیست. ـ بخش دوم عنایت خداوند متعال عبارت است از قدرت او در خلقت اشیاء و تنظیم این جهان مورد بحث ماست. و به عبارت دیگر: مراد به عنایت در فعل آن است که نظام تکوین در کمال حسن و اتقان و جمال و زیبایی آفریده شده است و همان گونه که نظام تکوین بهترین و کامل ترین نظامی است که می توان تصور نمود، نظام تشریع و تربیت انسان ها نیز بهترین نظام متصور است. می توان گفت که عنایت خداوند به نظام تشریع بیشتر از عنایت او نسبت به نظام تکوین است زیرا همه ی تشریعات و تکوینات برای استکمال انسان است. و بنابراین نظام تکوین مقدمه ی تربیت انسان هاست و امروز بزرگ ترین معلم مدرسه ی خداشناسی و انسانیت حضرت حجه بن الحسن المهدی علیه السلام است. و نیز می دانیم که اگر معلم وجود نداشته باشد فلسفه ی وجود کلاس و مدرسه لغو و بی معناست. عنایت خداوند حکیم به آفرینش خداوند حکیم نظام آفرینش را با اتقان و زیبایی کامل آفریده است و همان طور که به نظام تکوین عنایت فرموده است، به نظام تشریع و تربیت آدمیان نیز عنایت ویژه ای دارد. به عبارت دیگر می توان گفت: نظام تکوین مقدمه ای است برای نظام تشریع و شریعت و رشد و تربیت انسان ها، و برای این که آنان به هدف و غرض حکیمانه ای که از آفرینش ایشان منظور بوده اند برسند . خداوند حکیم تمام امکانات و وسایل لازم را آماده فرموده است. نظام تکوین اگر از باب مثال ساختمان بدن را با ساختمان خانه مقایسه کنیم می بینیم که معمار خانه سعی کرده تمام پیش بینی های لازم را به کار برد تا در مقابل حوادث طبیعی ایستادگی کند. معمار این جهان نیز در حد کمال و بدون هیچ نقصی در بخشش و عطای تمام وسایل حیاتی مضایقه نکرده و هر آنچه را برای ادامه ی زندگی و رسیدن به کمال انسان نیاز بوده به ما عنایت فرموده است. یکی از اصول مهم ساختمان بدن ما این است که اکثر اعضای بدن ما جفت آفریده شده است.... خلاصه این که بشر به روشنی دریافته است که سراسر جهان مملو از قانون و نظم و هماهنگی و پیوستگی علت ها و سبب ها است و همه به سوی یک هدف معین حرکت می کنند، و آنچه در کاربری تکامل و فعالیت آن ها لازم است با کمال وجود و سخاوت به آن ها داده شده است. این همه بیانگر آن است که خداوند حکیم نسبت به فعل خود اهتمام کامل دارد. وقتی همه چیز در همان جهت که باید به طور تکوینی هدایت شوند، از جانب حق تعالی رهبری می شوند آیا بی انصافی نیست که اشرف مخلوقات یعنی انسان بدون هادی و سرپرست رها شده و به حال خود بدانیم؟ آری، همچنان که همه ی موجودات به سوی هدف معین و حکیمانه ای تحت تدبیر خدای سبحان حرکت می کنند، انسان نیز با هدایت و سرپرستی و زعامت حجت حق تعالی راه کمال را می پیماید. و نظام جامعه بدون رهبری عادل و امامی معصوم به دور از هرگونه لغزش و خطا متزلزل است. تقریر برهان عنایت برهان «عنایت» بر وجود امام زمان علیه السلام را با دو تقریر می توان بیان کرد تقریر اول آفرینش هستی بهترین و نیکوترین نظام ممکن است. لازمه ی این گفتار، لزوم وجود امام در آفرینش است، و گرنه نظام، احسن نخواهد بود. لذا به همان دلیل و برهانی که تکلیف و بعثت ضرورت دارد. وجود مستمر امام نیز ضرورت دارد. تقریر دوم خداوند که برای کمال یابی هر موجودی که در این عالم رنگ هستی می گیرد همه نوع ابزار ضروری و غیر ضروری را در اختیارش قرار داده تا به کمال برسد، چگونه ممکن است انسانی که در دامان همین طبیعت است از این قانون استثنا شود و ارتقای معنوی او نادیده گرفته شود. پی نوشت ها: 1-الیاقوت فی علم الکلام، ص 43 کشف المراد، مقصد سوم، فصل دوم-2 3-مقصود از رضای ذات خداوند به نظام أحسن وجود این است که نظام هستی فعل الهی است، و فعل با فاعل خود کمال ملائمت و هماهنگی را دارد. (اسفار، ج 7، ص 56ـ57، پاورقی علامه طباطبایی 4-ابن سینا، شرح اشارات؛ ج 3، ص 318؛ صدرالمتألهین، الاسفار الأربعه، ج 7، ص 56ـ57 5-حکیم سبزواری، شرح منظومه، غرر فی مراتب علمه تعالی 6-شرح الأصول الخمسه، ص 203 7-کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم 8-شرح الأصول الخمسه، ص 205ـ206 9-قواعد المرام فی علم الکلام، ص 111ـ112 10-علامه حلی نیز این را به عنوان دلیلی جداگانه از دلیل پیشین تلقی کرده است. نهج الحق و کشف الصدق، ص 85 11-الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج 1، ص 28 1. اللمحات، سهروردی، ص 166-12 2. 13-المباحث المشرقیه، ج 2، ص 516 3. الحکمه المتعالیه، ج 7، ص 11114 پایان سخن: اگر بخواهیم تعریفی از عنایت را با توجه به آنچه بیان شد ارائه دهیم می توانیم بگوئیم: عنایت، علم ذاتی و پیشین خداوند به نظام احسن است. و نظام هستی بر اساس علم خداوند و عنایت او تحقق گرفته و نظام عینی جهان همان نظام احسن است. عنایت در مورد انسان به معنای اعتنا داشتن و کوشش کردن بر انجام کاری است. ولی عنایت در مورد خداوند به چگونگی نظام احسن به بهترین وجه است. پس طبق آنچه بیان شد می توان بیان کرد که فرق عنایت خدا و انسان در این است که عنایت انسان به سبب رفع احتیاجات خود ولی به سبب جامع جمیع بودن کمالات واجب الوجود عنایت او به معنی دیگری است. وجود امامان و صاحبان امر در مسئله آفرینش و رسیدن انسانها به کمالات را می توان به عنایت الهی مرتبط گرداند، با این بیان که انسان به سوی هدفی معین می رود و پیمودن این مسیر و رسیدن به کمالات با هدایت و عنایت حق تعالی است. و این هدایت با توجه به احسن بودن نظام آفرینش و عنایت حق تعالی در رسیدن انسان به کمال لزوم وجود امام را در آفرینش تبئین می کند بنابراین به بیانی کلی بیان می گردد که برهان عنایت همه اقسام و مظاهر عدل، حکمت الهی را در بر می گیرد.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد