موضوع : اصالت وجود از دیدگاه حکمت متعالیه
پژوهشگر: اعظم عباس نژاد
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
فهرست مطالب
1- اصالت وجود و اعتباریت ماهیت
2- توضیحات درباره وجود ماهیت
3- تفاوت نظریه ملاصدرا و شیخ احمد احسایی راجع به وجود
4- اختلاف بین اهل فن در اصالت وجود و ماهیت
5- نواوری های متنوع بر اصالت و وحدت وجود
6- اصالت وجود و ماهیت
7- اشتراک معنوی وجود
8- وجود زاید بر ماهیت و عارض بر ان
مقدمه :
وجود پایه اصلی حکمت ملاصدرا می باشد از زمان ملاصدرا با این طرف شاگردان ملاصدرا که بعضی از آنها از استادان برجسته شدند اصطلاح وجودرا را بین شاگردان توسعه دادند و آنها تیر بعد از استادان شدن آن اصطلاح را بین طلابی که در محضرشان درس می خواندند منبسط کردند و بهر نسبت که از دوره ملاصدرا می گذشت اصطلاح وجود بیشتر انبساط پیدا می کرد و چون عده ای از مدرسین اهل منبر بودند وبرای مردم وعظ می کردند بحکم عادت اصطلاح وجود را زیاد بر زبان می آوردند وجود در حکمت ملاصدرا قائمه ایست که همه چیز برآن استوار است اگر کسی بفهمد که در حکمت ملاصدرا وجود چه معنی دارد فهم حکمت او برایش اسان می شود و هرگاه نتواند بفهمد در حکمت الهی ملاصدرا وجود چه می باشد ممکن است که فلسفه او را ادراک ننماید وجود در فلسفه ملاصدرا مانند اثیر است در فلسفه سقلاطونی ها که بدان وسیله همه چیز را بیان می کردند استقص جواب میرداماد هم شبیه است به وجود در حکمت الهی ملاصدرا و میرداماد همه چیز را به وسیله استقص جواب می داد همانگونه که پیروان مکتب اشراق تیر همه چیز را بوسیله نور توضیح می دادند و هستی را انعکاس نورها می دانستند وجود در حکمت صدرالمتالهین با هستی فرق دارد در صورتی که در بادی نظر بین معنای وجود و هستی فرقی موجود نیست امادر فلسفه ملاصدرا وجود ستون هستی است و پایه ایست که هستی روی آن قرار گرفته است.
خود ملاصدرا راجع به اصطلاح وجود حکمت خود چنین می گوید:
مسئله وجود اساس فلسفه و اساس دین شناسی و محور اصلی توحید و محور اصلی علم معاد است کسی که وجود را نفهمد قادر به دراک فلسفه و فهم دین و فهمیدن تحید و پی بردن به علم معاد تخواهد بود تا کسی نفهمد که وجود چه می باشد نمی تواند بفهمد که خدا کمیت و چرا انبیاء از طرف خداوند برای هدایت نوع بشر مبعوث شده اند همچنین نمی تواند بفهمد به چه دلیل انسان بعد از مرگ زنده می شود تا اینکه حساب اعمال خود را پس بدهد ملاصدرا می گوید آنچه سبب می شود که اندیشه من بکار بیفتد و من راجع به وجود بحث کنم موجود بودن وجود است لذا در موجود بودن وجود تردیدی نیست و نباید در آن خصوص بحث کرد و موجود بود وجود از بدیهیات است.
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت :
مساله وجود اعتباریت ماهیت و تحقیق تام وحدت وجود به منزله روح و اساس و ژایه مباحث الهی است و حل بیسشتر غوامض فلسفه ماوراء الطبیعه بر آن توقف دارد این اصل مهم فلسفی تا قبل از صدر المتالهین روشن نبوده است اگر چه شیخ و خراجه و دیگران از اتباع مشاء معتقد به اصالت وجود بوده اند ولی تبعاتی از قول به تباین در جودات در کلمات آنها موجود است که به حسب نتیجه فرقی با قول به اصالت ماهیت ندارد لذا در کثیری از مباحث عقلی دچار لغزشها و اشتباهات بزرگی شده اند.صدر المتالهین در موارد عدیده کتب مفصله خود به ان اشتباهات اشاره فرموده است آخوند ملاصدرا همانطوری که در اوائل مباحث وجود اسفار ذکر نموده است در اوان تحصیلی بلکه در اوایل نبوغ فکری خود قائل به اصالت ماهیت بوده است در این مساله از استاد گرانمایه خود سید محقق داماد متوفی (1040 ه ق) پیروی می نموده ولی بعدها از این قول برگشته و اصالت وجود را اختیار نموده است مساله اصالت وجود و ماهیت تا قبل از شیخ الاشراق (549-587 ه ق ) در کتب علمی مطرح نبوده است به نحوی که طرفین از قائلان به اصالت وجود و اصالت ماهیت جهت اثبات مطلوب ود اقامه دلیل نمایند محققان از حکما شیخ الرئیس فارابی بهمنیار وابوالعباس لوکری ودیگران از اتباع مشاء قائل به اصالت وجود بوده اند در بین راسخین در فلسفه شیخ الاشراق و میرداماد اصالت ماهیت را اختیار نموده اند و برای اثبات مدعای خود براهین متعده ای ذکر کرده اند آخوند ملاصدرا در اسفار و شاعر و شواهد ربوبیه بر همه آن براهین خرده گرفته است شیخ الاشراق به براهین خود سرو صورت علمی داده است لذا جواب از اشکالات او بر اصالت وجود بسیار مشکل است.آخوند ملاصدرا در شواهد الربوبیه گوید : ان للقائلین باعتباریه الوجود و کوفه من المعقولات الثانیه والاعتبارات الذنیه حججا قویا سما ما ذکره الشیخ الاشراقی فی حکمه الاشراق والتلویحات والمطارحات فانها عسرالدفع دقیق المسلک . همانطور که ذکر شد از محققان فلاسفه فقط دو نفر قائل به اصالت ماهیت بوده اند شیخ الاشراق وسید محقق داماد سید در این مساله متصلب تر از شیخ الاشراقی چون شیخ الاشراق در اواخر کتاب تلویحات تصریح کرده است که نفوس انسانیه و عقول مجرده قدسیه وجودات سیطه بدون ماهیتند گویا شیخ الاشراق جهت معارضه با حکمای مشاء و تمام نداشتن اوله اصالت وجود تظاهر به اصالت ماهیت نموده است ولی سید (رحمه الله ) اصالت ماهیت را در همه موجودات غیر از حق تعالی که وجود صرف است ، سرایت داده است.
توضیحاتی درباره وجود و ماهیت:
وجود هر گونه تعریف بی نیاز است گروهی از دانشمندان در صدد تعریف وجود بر آمده اند الوجود : الثابت العین (الوجود : الذی یمکن ان یخبر عنه شیخ در شفاء پس از آنکه وجود را بدیهی ترین مفهوم دانسته و آن را از هر نوع تعریف بی نیاز معذفی کرده است والذلک من حاول ان یقول فیها شیاء وقع فی الاضطراب کمن یقول :ان حقیقت الوجود ان یکون فاعل و منفعلا . همه این تعاریف تعریف لفظی و به اصطلاح شرح الاسم است و هرگز تعریف حقیقی که همان تعریف به حد و رسم است نمی باشد زیرا در تعریف نخستین وجود به ثابت تبدیل شده است و تعریف دوم مستلزم دور است زیرا مراد از موصول الذی که در تعریف آمده است همان وجود و خود معرف است خلاصه از آنچه از کلام شیخ و صدر المتالهین و دیگران در این باره بدست می اید این است :
1-وجود بدیهی التصورات
2-اسبط و اعم الاشیاء است ، ذهن انسان با اعم بیش از احض مانوس است
3-وجود در عالم مفاهیم به سان امتناء اجتماع و ارتفاع نقیصنین در عالم تصدیقیت و یک چنین مفهوم که اوال الا وایل است باید بی نیاز از تعریف باشد بلکه می توان گفت : وجود از نظر بداهت بدیهی تر از ( اشاء اجتماع نقیصین ) است و در حقیقت وجود پایه و اساس آن است .مثلا اینکه می گوییم که محالست که یک شیء در آن واحد هم وجود باشند هم معدوم
یک قضیه بدیهی است و یک چنین حکم بدیهی دو گرو تصور مفردات آن است در این
صورت باید مفردات آن نیز بدیهی گردد آری ممکن است گاهی قضیه ای از نظر حکم بدیهی باشد و مفردات ان قطری باشد یعنی پس از تصور طرفین از طرفین فکر و دقت جزم به ثبوت محمول به موضوع بدیهی باشد ولی امالقزایا با آنچه گفته شد فرق دارد زیرا امتناء نقیضین از هر جانب یک امر بدیهی و روشن است نه تنها تصدیق به ثبوت محمول به موضوع آن بدیهی می باشد بلکه مفردات آن بدیهی است و آنچه را ما توضیح داریم اجمال آن را شیخ در اینجا آورده است : ان الوجودلا یمکن ان شرح بغیر الاسم لا نه مبدا اول لکن شرح فلا شرح له بل صورته تقوم فی النفس بلا توسط شی ء
تفاوت نظریه ملاصدرا و شیخ احمد احسائی راجع به وجود :
ملاصدرا می گوید واقعیت وجود اشیاء موجود را همانطور که کلی جزئی را در بر می گیرند در بر نمی گیرد چون وجود نه کلی است نه جزئی نه حادث وجود اگر کلی باشد در کلی بودن و اگر جزئی باشد نمی تواند کلی گردد واگرحادث باشد یعنی چیزی دیگر او راآفرید هباشد مستقل نیست وجود با چیزی دیگر اشیاء را در بر می گیرد که بعضیاز عارفان اسم آن را رحمانیه گذاشته اند و می گویند که وجود از راه ترحم همه چیز را در بر می گیرد و ان ترحم سبب گردیده که موجودات به وجود آیند و اگر رحمت وجود نبود هیچ چیز به وجود نمی آید شیخ احسائی می گوید
رابطه وجود با اشیاء و طرز احاطه کردن اشیاء از طرف وجود رابطه مصدر نور است با اشیاء هر شئی به نسبت ماده و شکل خود از نور برخوردار می شود یعنی به قول شیخ احمد احسائی وجود ، اشیاء دنیا را به تناسب ماده انها و جرم انها و شکل آنها می سازد و به وجود می آورد. شیخ احمد احسائی می گوید که وجود واقعیت است و اشیاء دنیا اشکال و هر شکل به اندازه ظرفیت خوداز وجود بهره مند می شود همانطور که در جهان هر شی ئی به اندازه حجم خود از نور خورشید بهره مند می گردد وجود به عقبیده شیخ احمد احسائی حقیقت است و اشیائی که در جهان وجود دارد مجاز از جمله خود جهان به عقیده ملاصدرا از وجود چیزی در تمام اشیاء هست و با اینکه وجود اشیاء را در بر نمی گیرد موجودیت هر شی ء وابسته به آن چیز است که از وجود در هر شیء موجود می باشد و اگر آن چیز که از وجود در هر شیء هست از آن شیء دور شود آن شیء موجودیت خود را از دست خواهد داد و مبدل به چیزی خواهد شد که برای ما قابل ادراک نیست ام مبدل به عدم ( نیستی ) نمی شود چون نیستی وجود ندارد و به وجود نمی آید و هر چیز به هرشکل که بوجود بیاید وجود است فلسفه اشراق در عین اینکه از مکتب افلاطونیون جدید استفاده کرده از مذهب قدیم ایرانیان ، مذهب مزدا پرستی نیز الهام گرفته است .
اختلاف بین اهل فن در اصالت وجودوماهیت به دو نحو طرح شده :
اول آنکه آیا مفهوم وجود به هستی با قطع نظر از تامل عقلی و ذهنی فردی دارد یا آنکه عقل به تامل شدید مفهوم کون مصدری انتزاعی را از ماهیات مختلفه انتزاع نموده و بر آنها حمل می کند ؟ جماعت متلکمین در جمیع موجودات حتی حق اول تعالی من ذالک الوا کبیرن قائل با صالت ماهیت هستند و وجود را به تامل عقلیو ذهنی از ماهیات انتزاع می نمایند و تصریح کرده اند که از برای وجود فردی جز حصص ذهنیه مضافیه به ماهیات موجود نیست ، و مضاف الیه ماهیات مختلف است و این اضافه همانطوری که تقریر کردیم فقط در ذهن است و در خارج ماهیت منشاءانتزاع مفهوم کون مصدری و وجود انتزاعی اعتباری می باشد .
دوم آنکه بعد از تسلیم این معنیکه وجود صرف اعتبار و تامل ذهن و عقل نیز بلکه مفهوم کون وهستی انتزاعی بدون تامل عقلی از موجودات انتزاع می شود آیا از برای آن فردی بالذات وجود دارد یا آنکه فرد با لذات این وجود ماهیت است و وجود امری اعتباری است و مصدری است.واز معقول ته ثانویه بشمار می رود مثل شیئیت و امکان و نحو هما اصالت مورد نزاع به معنای تحقق و منشئیت آثار است کسی که قائل باصلات وجود است جاعلیت و مجعولیت شدت و ضعف و تقدم و تاخر و آنچه را که خارج از ذات ماهیات است در حقایق وجودیه می دانند قائل به اصالت ماهیت می گوید مجعولیت و منشعیت اثر در سنخ ماهیات است و وجود از امور اعتباریه هستند ولی تقدم و تاخر و سایر انحاء تشکیک را با قول با
اعتباریت وجود در وجود می داند و این خود تناقض دادر با اصالت ماهیت و در جای خود بیان خواهیم کرد خلاصه کلام آنکه تقرر و سبوط خارجی بعد از آنکه مکمنه منحل می شود به وجود و ماهیت آیا اختصاص به شعیت ماهوی انسان و فرص و به قر و شجر داردیا تحقق اختصاص به وجودات دارد و از برای مفهوم وجود فردی ب لذات در خارج موجود است که نمشاء آثار و احکام میشود البیته مورد نزاع دوم در اینجاست بعد از آنکه گفتیم وجود از ماهیات به تامل ذهنی و عقلی انتزاع نمی شود بلکه وجود مفهومی عارض و مبدا انتزاع آن موجودات خارجیه می باشند .
نواوری های متنوع بر اصالت و وحدت وجود :
افزون براین که مهم ترین نو آوریهای صدر المتالهین به بیان روشن خود او بر اصالت وجود استوار است به برخی دیگر از بایستگیها و آثار اصالت وجود در نوشته های او تصریح شده است که به آن اشاره می کنیم :
1- پیش داشتن ماهیت بر وجودبه لحاظ تحلیل ذهنی است ولی در خارج ماهیت تابعوجود و بلکه با آن یکی است زرا اگر وجود در خارج یگانه با ماهیت نباشد یا عین ماهیت است یا جزء ماهیت و یا زاید بر آن چون ماهیت برابر ذات چیزی جز خودش نیست پس وجود نمی تواند عین یا جزء ماهیت باشد و اگر زاید بر آن باشد بر اساس قاعده فرعیه باید ماهیت پیش از این وجود موجود
باشد و این مستلزم پیش بودن شی ء بر نفس یا تکرر وجود شی ء واحد از جهت واحد خواهد .
بود و همه اینها حال است و تنها فرض صحیح این خواهد بود که وجود در خارج یگانه با ماهیت باشد این حکم شامل اعیان ثابته در مرتبه علم حق تعالی نیز هست عنی آنها نیز به یک معنی متحد با وجود و بر یک معنی پیرو وجود هستند از آن جهت که ماهیت از مرتبه وجود انتزاع می شود و حد وجود است پیرو وجود هست و از آن جهت که ماهیت و وجود به وجود واحد موجودند یگانه با وجود است این وجود بالذات به خود وجود و العرض و المجاز به ماهیت نسبت دارد اگر یکی بودن ماهیت با وجود بنا بر اصالت ماهیت قابل تصور باشد به طور قطع پیرو بودن ماهیت نسبت به وجود با فرض اصالت ماهیت قابل تصور نیست و آن را باید از لوازم قول به اصالت وجود به شمار آورد لازم به ذکر است که اتحاد ماهیت و وجود از قبیل اتحاد حاکی و محکی و مات و مرئی است زیرا هر ماهیتی حکایت عقلی و شبح ذهنی وجود است.
2- آنچه مفاض و مجعول است از ناحیه علت العلل نه ماهیت است چنانکه اشراقیون براین باورند و نه اتصاف ماهیت به وجود چنانکه حکیمان مشایی باور دارند بلکه مجعول وجود است زیرا مجعول باید مرتبط به علت و امری متحقق و متحصل باشد بین ماهیت اشیاء و علت العلل ارتباطی نیست و اتصاف هم امری است اعتباری و غیر محقق بنابراین چنانکه نسبت وجودیت به
ماهیت مجازی است نسبت مجعول بودن و معلول بودن به وسیله آن نیز مجاز است .
اصالت وجود و واقعیت:
اکنون باید دید با در نظر گرفتن این که هر چیز در خارج یک واحد واقعیت دار بیش نیست و ما دو مفهوم مختلف مهیت و هستی از وی می گیریم.اصالت از کدام یک از این دو جهت است یعنی ایا مفهوم انسان از واقعیت (که مبغوض ایده الیست می باشد) حکایت می کند یا مفهوم هستی روشن ا ست که هر چیزی یعنی هر واحد واقعیت دار خارجی در سایه واقعیت واقعیت دار می شود. اگر فرض کنیم که واقعیت هستی از ان مرتفع شده نیست و نابود گردیده یک پنداری پوچ بیش نخواهد بود نتیجه گرفته می شود که:اصل اصیل در هر چیز وجود و هستی اوست مهیت ان پنداری است یعنی واقعیت هستی به خودی خود (بلذات و بنفسه)واقعیت دار یعنی عین واقعیت است و همه مهیات با ان واقعیت دار و بی ان پنداری و اعتباری می باشد بلکه این مهیات تنها جلوه ها و نمود هایی هستند که واقعیت های خارجی ان ها را در ذهن و ادراک ما به وجود می اورند و گرنه در خارج از ادراک نمی توانند از وجود جدا شده و به وجهی مستقل شوند.
اشتراک معنوی مفهوم وجود:
وجود یک معنا دارد واطلاق ان بر موارد مختلف به نحو اشتراک معنوی است.ادله دو گانه زیر این مدعا را اثبات میکند:
1.ما وجود را به اقسام مختلفی تقسیم می کنیم مانند تقسیمش به وجود واجب و وجود ممکن ونیز تقسیم وجود ممکن به وجود جوهر وعرض و سپس تقسم هر کدام از وجود جوهر و عرض به اقسام خاص خودشان و روشن است که تقسیم در صورتی صحیح خواهد بود که وحدت مقسم محفوظ باشد و ان امر واحد در همه اقسام حضور داشته باشد.
2.اگر وجود مشترک معنوی نبوده و ان گونه که برخی گمان کرده اند مشترک لفظی باشد با معانی متعدد به تعداد موضوعاتی که وجود بر انها حمل می گردد باالبداهه باید معنای ان همراه با تغییر موضوع در اعتقاد تغییر کند و حال ان که چنین نیست چه ان که بسیاری اوقات وجود امری را اثبات می کنیم و سپس در خصوصیات ذات ان دچار تردید می شویم.
فرضا برای عالم خالقی اثبات کرده ایم اما هنوز معلوم نیست این خالق واجب است یا ممکن ماهیت دارد یا ندارد یا این که وجود روح را برای انسان اثبات کرده ایم اما هنوز در شک هستیم که این روح مجرد است یا مادی جوهر است یا عرض ما این شک و تردید ها به وضوح موجب نمی شود که اعتقاد ما به وجود خالق برای عالم یا روح برای انسان از بین برود
کسانی که وجود را مشترک لفظی می دانند خواه بین همه اشیا یا بین خصوص واجب و ممکن
تنها برای دفع مشکل سنخیت بین علت و معلول به طور کلی یا بین خصوص واجب و ممکن
چنین اعتقادی را بر گزیده اند.
وجود زاید بر ماهیت بوده و عارض بر ان می باشد:
معنای زیادت وجود بر ماهیت این است که انچه از هر یک وجود و ماهیت می فهمیم غیر یک دیگر میباشد و عقل می تواند در ذهن ماهیت را یعنی(انچه را که در مقام سوال به((ما هو))به عنوان پاسخ واقع شود)از وجود تفکیک و تجرید نماید و ان را به تنهایی ملاحظه کرده تعقل کند سپس ان را متصف به وجود گرداند و همین نیز معنای ((عروض))است.
پس وجود نه عین ماهیت است و نه جزء ان است بلکه عارض بر ان می باشد دلیل این گفتار را می توان در سه مورد خلاصه کرد:
1.جایز نیست که وجود را از ماهیت سلب کنیم(حال )اگر وجود عین ماهیت بود یا جزء ان سلب کردن وجود از ماهیت هرگز صحیح نبود زیرا سلب عین شیی و یا جزء شیی از خود
شیی عقلا محال است.
2.حمل وجود بر ماهیت نیاز به دلیل دارد پس وجود نه عین ماهیت است و نه جزء ان زیرا ثبوت ذات شیی بر خود شیی (مثل این که بگوییم انسان انسان است)و یا حمل ذاتیات یک شیی بر خود شیی (مثل این که بگوییم انسان حیوان ناطق است)و یک امر بدیهی است که محتاج به اقامه هیچ دلیلی نیست.
3.ماهیت به اعتبار ذاتش نسبت به وجود و عدم در حال تساوی قرار دارد و اگر وجود عین ماهیت یا جزء ماهیت بود دیگر نسبت دادن ماهیت به عدمی که نقیض وجود است محال بود.
طرح اشکال براصالت وجود وپاسخ ازآن
طرفداران اصالت ماهیت اشکالاتی بر اصالت وجود وارد کرده اند که مهم ترین آن اینست :موجود نیز برای اتصاف به وجودمثل ماهبات محتاج به واسطه در عروض می باشدبا این توضیح که آن چیزی که وجود برآن عارض شده اگر امر خارجی باشد میبایست متصف به وجود گردد،حال آن وجود دوم نیز که به وجود اول متصف شده است همین کلام در مورد او صدق می کند وهمین گونه است وجود سوم وچهارم و.....فیتسسل.
پاسخ
اولا:معنای موجود در فلسفه اعم از معنای آن درعرف است بلکه استعمال عرفی تابع استعمال فلسفی می باشد
دوما:معنی اینکه میگویند وجود موجود است اینست که
حقیقت وجود همان موجودیتش است وبذا تش موجود است بر خلاف ماهیات نیاز به واسطه در عروض ندارد .منشآ این مغالطه اشتراک لفظی است در لفظ ب در کلمه (بذاته)منظور از وجود واجب تعالی بذاته اینست کهوجودش مقتضی ذاتش است پس ب در اینجا بای سببیه است امادر جمله "الوجود موجود بذاته " منظور این استکه موجود وصف برای وجود است بنفسه نه به حال متعلق آنگونه که درماهیات است
8.شرح و ترجمه کتاب نهایه الحکمه بر اساس نظریات ملاصدرا و علامه طباطبایی جلد اول مولف:حسین دهقانی ،ص16،ناشر طباطبایی تاریخ رجب المحرم 1406 فروردین 13659
فهرست منابع و ماخذ :
1-صدرالدین شیرازی معروف به ملاصدرا تالیف : هانری کوربن
ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری چاپ جدید :1361 چاپخانه محمد حسن علمی ناشر : سازمان انتشارات جاویدان
2- هستی شناسی در مکتب صدر المتالهین مولف جعفر سبحانی سال چاپ 1398 چاپ نخست مصحح : خوش نویس ناشر : انتشارات دارالتبلیغ اسلامی
3-شرح رساله المشاعر : تالیف ملا محمد جعفر لاهیجی با تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی .
4-شرح و آرای فلسفی ملاصدرا نویسنده استاد سید جلال الدین آشتیانی.
5- مقاله ای است در مورد نوآوری های ملاصدرا در هستی شناسی .
6-. کتاب اصول فلسفه و روش ریالسم جلد اول-دوم-سوم نگارش:استاد علامه سید محمد طباطبایی مقدمه و پاورقی به قلم شهید مرتضی مطهری
7-کتاب بدایه الحکمه تالیف علامه طباطبایی ترجمه علی شیروانی هرندی ناشر انتشارات الزهراء
8-.شرح و ترجمه کتاب نهایه الحکمه بر اساس نظریات ملاصدرا و علامه طباطبایی جلد اول مولف:حسین دهقانی ناشر طباطبایی تاریخ رجب المحرم 1406 فروردین 1365
9-تعلیقه علی نهایه الحکمه ،مصباح یزدی ،محمد تقی ،محرم 1405ه.ق،موسسه درراه حق
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |