این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مقالات
فلسفه 3 قسمت چهارم
چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 12:3 عصر  

برهان حدوث نفس از طبیعی‌دانان
مقدمه یکم: نفس ذاتاً مجرد است.
مقدمه دوم: نفس به همراه بدن پدید آمده است، یعنی حادث است.
مقدمه سوم: آن‌چه که پدیده باشد، ممکن‌الوجود است.
مقدمه چهارم: آن‌چه که ممکن‌الوجود باشد، نیازمند به علت است.
مقدمه پنجم: علت نفس باید موجود غیر از جسم و جسمانی باشد
نتیجه برهان نفس: علت پیدایش نفس، موجودی فراطبیعی است و او به دلیل بطلان دور و تسلسل، بی‌واسطه یا باواسطه‌ واجب‌الوجود است.
شرح برهان نفس
مقدمه یکم: نفس ذاتاً مجرد است. (دلایل آن را می‌توان در کتاب نفس و نیز منابع حکت عملی جست)
تجرد بر دو قسم است:
1- تجرد ذاتی: عبارت است از فقدان مادّه در ذات چیزی.
2- تجرد فعلی: عبارت است از بی‌نیازی چیزی به ماده در انجام کارهای و تاثیرات خود
نفس در ذات خود مجرّد است یعنی مرکب از مادّه و صورت نیست ولی به‌لحاظ فعلی مجرّد نیست بلکه مادّی است یعنی در انجام کارها و تاثیرات خود نیاز به بدن و ابزار مادّی دارد
مقدمه دوم: نفس به همراه بدن پدید آمده است، یعنی حادث است
دلایل حدوث نفس: 
دلیل یکم بر حدوث نفس:
1- شکی نیست که بدن حادث است.
2- اگر نفس قدیم باشد، باید بدون بدن وجود داشته باشد.
3- از طرفی تمایز نفوس از یک‌دیگر، به‌واسطه بدن‌هاست و اگر بدن وجود نداشته باشد، نفوس از یک‌دیگر متمایز نیست
4- اگر میان نفوس تمایز وجود نداشته باشد، وجود هم ندارند.
5- پس نفس پیش از بدن وجود نداشته و همراه بدن یا پس از آن پدید آمده است.
دلیل دوم بر حدوث نفس:
1- اگر نفس قدیم باشد باید پیش از بدن معین وجود داشته باشد،
2- از سویی بدن معین حادث است و از دیگر سو، نفوس بدون بدن از هم تمایز ندارند.
3- پس یا نفوس پیش از بدن وجود ندارنده و حادث هستند و یا در بدن دیگری وجود داشته‌اند.
4- وجود داشتن در بدن دیگر، تناسخ است و محال، پس نفس به همراه بدن یا پس از آن پدید آمده است.
دلیل سوم بر حدوث نفس:
1- اگر نفس پیش از بدن وجود داشته باشد، یا مادّی است یا مجرد.
2- مادی نیست چون بنابرفرض، بدن ندارد و پیش از بدن است.
3- مجرد هم نیست زیرا اگر مجرد باشد، از آن‌جا که نوع مجرد منحصر در فرد است باید نفس تنها یک فرد داشته باشد و حال آن‌که نفوس، متعدد بلکه بی‌نهایت هستند.
4- پس نفس پیش از بدن وجود نداشته است و به همراه بدن پدید آمده است.
مقدمه سوم (برهان نفس)
آن‌چه که پدیده باشد، ممکن‌الوجود است.
مقدمه چهارم
آن‌چه که ممکن‌الوجود باشد، نیازمند به علت است.
مقدمه پنجم: علت نفس باید موجود غیر از جسم و جسمانی باشد.
شرح و اثبات این مقدمه
جسم به چیزی گفته می‌شود که مرکب از مادّه و صورت باشد
جسمانی به چیزی گفته می‌شود که عارض بر جسم می‌شود یا به جسم وابستگی دارد. مانند اعراض جسم، نفس، صورت جسمی.
دلایلی بر این‌که علت نفس نباید جسم باشد:
دلیل یکم: اگر جسم علت پیدایش نفس باشد، باید همه اجسام دارای نفس باشند و حال آن‌که این‌گونه نیست و بسیاری از اجسام، فاقد نفس هستند.
دلیل دوم: از آن‌جا که نفس مجرد است و مجرد اقوی از جسم است، اگر جسم علت پیدایش نفس باشد، لازمه‌اش این است که اضعف، علت برای اقوی باشد.
دلیل سوم: از آن‌جا که جسم بذاته فاقد نفس است، اگر علت پیدایش نفس باشد لازمه‌اش این است که فاقد چیزی، معطی آن باشد که محال است.
دلایلی بر این‌که علت نفس نباید جسمانی باشد:
دلیل یکم: تاثیر امور جسمانی به‌توسط وضع است.
اگر علت پیدایش نفس، چیزی جسمانی باشد، باید نفس با علت خود وضع و محاذات داشته باشد.
 نفس فاقد وضع و محاذات است، پس معلول امور جسمانی نیست.
.دلیل دوم: نفس مجرد است
مجرد از مادّی قوی‌تر و شریف‌تر است
علت باید از معلول، قوی‌تر و شریف‌تر باشد.
اگر علت نفس، امری جسمانی باشد، لازمه‌اش این است که چیز ضعیف و خسیس، علت چیز قوی و شریف باشد که محال است.
نتیجه برهان نفس: علت پیدایش نفس، موجودی فراطبیعی است و او به دلیل نیازمندی ممکن به واجب، بی‌واسطه یا باواسطه‌ واجب‌الوجود است.
برهان حدوث جهان از متکلمان
اجسام حادث هستند.
هر حادثی نیازمند به علت است.
علت آن‌ها نباید جسم و جسمانی باشد.
پس علت آن‌ها موجودی مجرد است و او بی‌واسطه یا باواسطه، واجب‌الوجود است.
شرح برهان حدوث
اجسام حادث هستند.
دلیل بر حدوث اجسام
1- اجسام دارای حرکت و سکون هستند.
2- حرکت و سکون حادث است.
3- آن چه که از حرکت و سکون تهی نباشد، یا معروض حرکت و سکون باشد، حادث است.
4- پس اجسام حادثند
5- هر حادثی نیازمند به محدث و علت است.
6- محدث و علت آن‌ها نباید جسم و جسمانی باشد.
7- پس محدث و علتی وجود دارد که جسم و جسمانی نیست و به دلیل بطلان دور و تسلسل، او بی‌واسطه یا باواسطه واجب‌الوجود است.
نقدی بر برهان حدوث
اولاً مقدمه سوم نه بیّن است نه مبیّن
ثانیاً به نظر طرفداران این برهان (متکلمان) که حرکت جوهری را نفی می‌کنند، حرکت اعراض سبب تغییر در جوهر نمی‌شود، پس ممکن است چیز تهی از حرکت و سکون نباشد مانند جوهر مادی و در عین حال، حرکت نداشته باشد و در نتیجه حادث هم نباشد.
نکته
1- حرکتی که در این برهان مورد نظر است، حرکت عرضی است.
2- اگر مقصود از حرکت در این برهان، حرکت جوهری باشد، برهانی فلسفی و بدون اشکال خواهد بود.

صفات سلبی واجب‌تعالی در فلسفه
1- سلب ماهیت
2- سلب ترکیب
3- سلب شریک
دلایل سلب ماهیت از واجب‌تعالی
دلیل یکم:
1- آن‌چه ماهیت دارد ممکن‌الوجود است
2- عکس نقیض آن: آن‌چه ممکن‌الوجود نیست، ماهیت ندارد.
 3- آن‌چه ممکن‌الوجود نیست یا واجب‌اوجود است یا ممتنع‌الوجود
4- پس واجب‌الوجود ماهیت ندارد. ممتنع‌الوجود نیز ماهیت ندارد.
دلیل دوم که در فلسفه بسی مشهور است:
1- از آن‌جا که نسبت ماهیت به وجود و عدم برابر است، اگر واجب‌الوجود ماهیت داشته باشد، در وجود یافتن نیازمند به مرجح و علت است.
2- علت وجود یافتن ماهیت، یکی از این دو چیز است:
أ- خود ماهیت
چیزی بیرون از ماهیت
3- فرض نخست محال است، زیرا علت باید بر معلول مقدم باشد، در این صورت لازمه‌اش تقدم الشئ علی نفسه لازم آید که محال است
4- فرض دوم هم محال است، زیرا لازمه‌اش معلولیت واجب‌تعالی برای غیر است و چون آن‌چه معلول غیر باشد، ممکن الوجود است، پس در این فرض، واجب‌تعالی، ممکن‌الوجود است. این خلاف فرض است و محال.
5- پس واجب‌تعالی، ماهیت ندارد.
نقدی بر این برهان (اشکال نقضی)
در برخی از موارد تقدم الشئ علی نفسه رواست بنابراین، می‌توان این مورد هم از ان مواردِ روا باشد. به عنوان نمونه:
ماهیت ممکن، قابل وجود است، یعنی علت قابلی است.
قابل نیز همانند فاعل باید مقدم بر مقبول باشد.(تقدم قابل بر مقبول همانند تقدم فاعل بر فعل، ضروری است).
پس همان‌گونه که ماهیت ممکن بر وجودش تقدم دارد و اشکالی هم ندارد، ماهیت واجب‌تعالی نیز بر وجودش تقدم داشته باشد و اشکالی هم ندارد.
پاسخ: تقدم قابل بر مقبول در قابل است که علت مادّی برای مقبول باشد و این اشکالی ندارد، زیرا در این صورت، قابل (مادّه) برای مجموع ماده و صورت، علت است.
ماهیت ممکن، علت مادّی وجود خودش نیست تا تقدم آن لازم باشد.
پس ماهیت ممکن، بر وجودش تقدم ندارد، چون قابل نیست.
اما علت این‌که ماهیت ممکن را قابل نامیده‌اند، قابلیت آن تنها یک اعتبار عقلی است.
منشأ آن هم تحلیل ممکن به ماهیت و وجود است.
دلیل سوم:
ماهیت در یکی از مقولات مندرج است.
مقوله جنس است و در تحصل نیازمند به فصل است.
نیازمندی نشانه امکان است.
پس اگر واجب‌تعالی، ماهیت داشته باشد، مندرج در یکی از مقولات خواهد بود و ماهیت او جنس اوست و برای تحصل نیازمند به فصل خواهد بود.
پس باید جهت امکانی داشته باشد و این خلاف فرض است.
                                       اثبات بساطت واجب‌تعالی
اقسام ترکیب
1- ترکیب خارجی که عبارت است از چیزی که از ماده و صورت ترکیب شده باشد. مانند جسم
2- ترکیب حدّی که عبارت است از چیزی که از جنس و فصل ترکیب شده باشد مانند انواع جوهری
3- ترکیب ذهنی که عبارت است از چیزی که از ماده و صورت عقلی ترکیب شده باشد مانند اعراض
4- ترکیب مقداری که عبارت است از چیزی که از اجزاء بالقوه ترکیب شده باشد مانند کم متصل
5- ترکیب ماهوی (تألیفی) که عبارت است از چیزی که از وجود و ماهیت ترکیب شده باشد مانند وجودهای ممکن.
6- ترکیب وجودی یا حقیقی که عبارت است از چیزی که از از وجود و عدم ترکیب شده باشد مانند وجودهای محدود و مقید.
در مقابل اقسام ترکیب، اقسام بسیط قرار دارد که از قرار زیر است:
1- بسیط خارجی که عبارت است از چیزی که از اجزاء خارجی یا ماده و صورت خارجی ترکیب نشده باشد مانند مجردات و اعراض.
2- بسیط حدی که عبارت است از چیزی که از جنس و فصل ترکیب نشده باشد مانند مقولات ده‌گانه، وجود
3- بسیط ذهنی که عبارت است از چیزی که از ماده و صورت عقلی ترکیب نشده باشد مانند وجود
4- بسیط مقداری که عبارت است از چیزی که از اجزاء بالقوه ترکیب نشده باشد مانند «آن» و «نقطه»
5- بسیط تحلیلی ک عبارت است از چیزی که از وجود و ماهیت ترکیب نشده است
6- بسیط وجودی یا حقیقی که عبارت است از چیزی که از وجود و عدم ترکیب نشده باشد مانند وجود مطلق.
واجب‌تعالی هیچ نوع ترکیبی ندارد و بسیط حقیقی است
دلایل سلب ترکیب از واجب‌تعالی
دلیل یکم
1- واجب‌تعالی ماهیت ندارد
2- آن‌چه ماهیت ندارد، حدّ ندارد
3- آن‌چه حد ندارد، جنس و فصل ندارد
4- آن‌چه جنس و فصل ندارد، ماده و صورت ندارد. (تفاوت جنس و فصل با ماده و صورت، اعتباری است)
5- پس واجب‌تعالی ماده و صورت؛ جنس و فصل حقیقی؛ جنس و فصل عقلی ندارد.
برهان دوم بر نفی ترکیب از واجب‌تعالی
اگر واجب‌تعالی جزء داشته باشد، با توجه به ضرورت تقدم جزء بر کل، اجزاء بر او متقدم خواهند بود
اگر اجزاء بر او مقدم باشند، با توجه به توقف وجود کل بر جزء، وجود او بر اجزاء متوقف خواهد بود
توقف بر چیزی نشانه امکان است
در این صورت، واجب‌تعالی واجب نخواهد بود و این خلاف فرض است و محال
برهان سوم بر نفی ترکیب از واجب‌تعالی
اگر واجب‌تعالی مرکب از اجزاء باشد، سه فرض قابل تصور است
1- همه اجزاء واجب‌الوجود باشند
2- برخی از اجزاء واجب‌الوجود باشند و برخی دیگر، ممکن الوجود
3- همه اجزاء ممکن الوجود باشند
فرض نخست بدین سبب محال است که نسبت میان چند واجب، امکان بالقیاس است.
امکان بالقیاس، با اجزائ حقیقی بودن ناسازگار است
بدین سبب که در مرکب حقیقی، اجزاء با هم ارتباط و پیوند حقیقی دارند
و امکان بالقیاس، بی‌ارتباطی دو یا چندچیز با یک‌دیگر است
پس واجب‌الوجود از اجزائی که همه واجب‌الوجود باشند تشکیل نشده است
فرض دوم نیز محال است
بدین سبب که اولاً، با توجه به نیازمندی کل به اجزائ خود، لازمه‌اش این است که واجب‌تعالی به ممکن نیازمند باشد
ثانیاً، لازمه‌اش این است که واجب‌تعالی ماهیت داشته باشد، زیرا هر ممکنی ماهیت دارد
فرض سوم نیز محال است
به همان دلایلی که فرض دوم محال بود
نفی اجزاء مقداری از واجب‌تعالی
(اجزاء مقداری همان اجزاء بالقوه است مانند اجزاء باقوه کم متصل)
اگر واجب‌الوجود، اجزائ مقداری داشته باشد، سه فرض قابل تصور است:
1- همه اجزاء واجب‌الوجود باشند
2- برخی از اجزاء واجب‌الوجود باشند و برخی دیگر، ممکن الوجود
3- همه اجزاء ممکن الوجود باشند
فرض نخست محال است، بدین سبب که لازمه‌اش این است که واجب‌الوجود (اجزاء واجب) بالفعل موجود نباشد، چون بنابرفرض یادشده، اجزا< واجب‌الوجود بالقوه هستند
فرض دوم و سوم هم محال است، چون لازمه‌اش این است که کل با اجزاء خود مباین و مخالف باشند.
توضیح: اجزاء بالقوه هستند و کل بالفعل
          اجزاء، واجب هستند و کل ممکن (چون هر مرکبی ممکن است)

نفی ترکیب از سلب و ایجاب (وجود و عدم) یا اثبات بساطت حقیقی واجب‌تعالی
دلیل یکم بر نفی ترکیب از سلب و ایجاب
ترکیب از سلب و ایجاب، مستلزم محدودیت است
محدودیت با وجوب وجود بالذات ناسازگار است،
پس واجب‌تعالی مرکب از وجود و عدم یا سلب و ایجاب نیست
دلیل دوم بر نفی ترکیب از سلب و ایجاب
علت و معطی همه کمالات، واجب‌تعالی است
معطی چیزی فاقد آن نیست
پس واجب‌تعالی فاقد هیچ کمالی نیست
پس مرکب از سلب و ایجاب نیست و نمی‌توان کمالی را از او سلب نمود
اشکال یکم
واجب‌الوجود صفات سلبی دارد، مانند ماهیت نداشتن، مرکب نبودن، شریک نداشتن و ...
پس واجب‌تعالی از صفات سلبی و ایجابی ترکیب ده است و بسیط حقیقی نیست
پاسخ: بازگشت صفات سلبی، به سلب نقص و عدم است. پس اولاً همین صفات سلبی، هر نوع عدم را از واجب‌تعالی سلب می‌کند نه اثبات
ثانیاً، چون صفات سلبی، سلب نقص است و نقص امری عدمی است، پس سلبِ سلب، اثبات وجود است
اشکال دوم
اگر واجب‌تعالی همه کمالات را داشته باشد، باید حمل میان او و همه کمالات، ممکن باشد
از آن‌جا که کمالات یادشده ممکن‌الوجود هستند، حمل میان واجب و ممکن خواهد بود
لازمه این حمل این است که واجب‌تعالی و ممکنات عین هم باشند
پاسخ: اولاً، منظور از داشتن کمالات، همان است که درباره علت گفته می‌شود. علت کمالات معلول را به‌گونه‌ای برتر از آن‌چه که خود معلول دارد، داراست
ثانیاً، اگر چه حمل شایع میان واجب‌تعالی و ممکنات، محال است ولی حمل دیگری امکان‌پذیر است که عبارت است از
حمل حقیقت و رقیقت
یعنی وجود و کمالات معلول از مراتب وجود و کمالات علت است

وحدت واجب‌تعالی یا سلب شریک از او
توحید اقسام یا مراتب دارد که برخی از آن‌ها از این‌قرار است:
1- توحید در ذات
2- توحید در صفات
3- توحید در فاعلیت
4- توحید در ربوبیت
5- توحید در عبادت
6- توحید در تشریع
7- توحید در تقنین
8- توحید در حکومت
9- توحید در توکل
10- توحید در خوف و رجاء
و ...
براهین اثبات توحید ذاتی
برهان یکم بر توحید ذاتی
ذات واجب‌تعالی، همان وجود اوست، یعنی وجود صرف است
نه ماهیت دارد و نه جزء عدمی
امور صرف، تعددپذیر نیست
پس واجب‌تعالی واحد است
اثبات صغری: در بحث بساطت واجب‌تعالی، گفته شد
اثبات کبری علت کثرت چیزی، تملیز میان افراد از یک‌دیگر است، بدین‌گونه که یکی از آن‌ها چیزی داشته باشد و دیگری آن را نداشته باشد
چنین‌ چیزی با صرافت ناسازگار است، چون صرفی که محدود باشد، صرف نیست
پس صرف چیزی، تعدد‌پذیر نیست
برهان دوم بر توحید ذاتی: برهان ترکّب
هر چیز متعددی، باید جهت اشتراک و جهت تمایز داشته باشد
اگر واجب‌تعالی متعدد باشد، باید واجب‌های متعدد، از در چیزی شریک باشند و در چیزی دیگری از هم متمایز باشند
از آن‌جا که واجب‌الوجودهای فرضی، همه واجب‌الوجودند، پس باید وجوب وجود میان واجب‌های متعدد، مشترک باشد. در این صورت تمایز آن‌ها به چیزی غیر از وجوب وجود خواهد بود.
درباره آن چیز غیر مشترک (هر چه که باشد) دو فرض قابل تصور است:
1- آن چیز غیر مشترک داخل در ذات واجب‌الوجودهای متعدد باشد
2- آن چیز غیر مشترک خارج از ذات واجب‌الوجودهای متعدد باشد
فرض نخست باطل است، چون لازمه‌اش این است که واجب‌اوجود، مرکب باشد
فرض دوم هم باطل است، زیرا اگر چیزی خارج از ذات باشد، عرضی است
و هر امر عرضی باید علت داشته باشد (کلُّ عَرَضیٍّ مُعَلَّل)
درباره علت این امر عرضی، دو فرض قابل تصور است
1- علت آن، ذات واجب‌تعالی باشد
2- علت آن، غیرذات واجب‌تعالی باشد
 هر دو فرض محال است
فرض یکم محال است زیرا اگر ذات واجب، علت آن امر عرضی باشد، لازمه‌اش است که بر خودش مقدم شده باشد (تقدم الشئ علی نفسه محال)
بدین دلیل که ذات، پیش از تمیز به وسیله عرضی یادشده، ذات نیست، پس باید ذات، علت تمیز خودش باشد، پس باید ÷یش از آن‌که وجود داشته باشد یا ÷یش از آن‌که تمیز داشته باشد وجود داشته باشد و این تقدمِ بر خودش است.
فرض دوم هم محال است، زیرا اگر علت تمیز ذات، غیر ذات باشد، لازمه‌اش احتیاج واجب‌الوجود به غیر است
احتیاج به غیر نشان‌دهنده امکان است
پس واجب‌الوجود، ممکن خواهد بود که محال است
 پس تعدد واجب‌الوجود محال است
شبهه ابن کمونه
نکته محوری برهان ترکب، این بود که تعدد به ترکیب ذات واجب‌الوجود می‌انجامد
ابن کمونه بر آن است که تعدد را به‌گونه‌ای ترسیم کند که به ترکب نیانجامد
بیان وی از این‌قرار است:
ممکن است دو ماهیت بسیط مجهول‌الکنه را فرض کنیم که با تمام ذات با یک‌دیگر متباین باشند و وجود از عوارض آن‌ها باشد
این شبهه نکته محوری برهان ترکب را این‌گونه از میان برده است:
چون واجب‌الوجودها را دو ماهیت بسیط فرض کرده است، جهت مشترک ندارند
چون جهت مشترک ندارند، مرکب نیستند
چون مرکب نیستند، برهان ترکب، در مورد آن‌ها به‌کار نمی‌رود
اگر گفته شود، این ماهیت‌های بسیط چیستند؟ پاسخ بن کمونه این است که مجهول‌الکنه هستند
اگر گفته شود، حمل وجود یا عروض وجود بر آن‌ها، نیازمند به علت است و علت آن چیست؟ (ذات یا غیر ذات؟) وی می‌گوید، وجود امری اعتباری است، بنابراین، به علت حقیقی نیاز ندارد.
پاسخ به شبهه ابن‌کمونه
1- این شبهه یا بر اصالت ماهیت (دیدگاه اشراقی) استوار است یا بر تباین وجودات (دیدگاه مشایی) و هر دو نادرست است
2- بنابر اصالت وجود، عروض وجود بر ماهیت واجب‌الوجود، نیاز به علت دارد
علت آن یا ذات است یا غیر ذات. (همان‌گونه که در برهان ترکب گفته شد)
3- واجب‌تعالی بسیط حقیقی است، بسیط حقیقی تعدپذیر نیست
4- لازمه واجب‌الوجود بودن ماهیت‌های کاملاً متمایز از هم این است که انتزاع مفهوم واحد (واجب‌الوجود) از مصادیق متباین، خواه این مصادیق متباین، ماهیت‌های متباین باشند خواه وجودهای متباین، ممکن باشد در حالی که انتزاع مفهوم واحد از مصادیق متباین محال است چون به سفسطه می‌انجامد
برهان سوم بر توحید ذاتی واجب‌نعالی
اگر واجب‌تعالی متعدد باشد، نسبت آن‌ها با یک‌دیگر، امکان بالقیاس خواهد بود
دو موجودی که با هم نسبت امکان بالقیاس داشته باشند، محدود هستند، هر کدام از آن‌ها سهمی از وجود را دارند که دیگری آن سهم را ندارد.
لازمه چنین چیزی ترکیب واجب‌تعالی از وجود و عدم است و محال
برهان چهارم بر توحید واجب‌تعالی (از فارابی)
اگر واجب‌تعالی متعدد باشد، بدون علت متعدد نیست بلکه باید تعدد آن‌ها علت و مقتضی داشته باشد
مقتضی تعدد آن‌ها از دو حال خارج نیست
1- مقتضی تعدد آن‌ها ذات واجب‌الوجود باشد
2- مقتضی تعدد آن‌ها غیرذات واجب‌الوجود باشد
هر دو فرض باطل است، پس واجب‌تعالی متعدد نیست
بطلان فرض نخست
اگر مقتضی تعدد آن‌ها ذات واجب‌الوجود باشد، واجب‌الوجود هیچ مصداقی نخواهد داشت، زیرا
بر این فرض، هر چه مصداق آن باشد، باید کثیر باشد
کثیر بدون واحد تحقق نمی‌یابد، چون کثیر همان واحدهای متعدد است
و چون وجود واحد محال است، وجود کثیر هم محال است
پس واجب‌الوجود، وجود نخواهد داشت و این خلاف فرض است و خلاف برهان
بطلان فرض دوم
اگر مقتضی تعدد آن‌ها غیرذات واجب‌الوجود باشد، واجب‌الوجود نیاز به غیر خواهد داشت
نیاز به غیر با وجوب وجود ناسازگار است و نشانه امکان است
پس اگر واجب‌الوجود متعدد باشد، واجب‌الوجود ممکن‌الوجود خواهد بود

توحید ربوبی
برهان یکم بر توحید ربوبی
1- عالم (جسمانی) هستی واحد است، زیرا
أ- اجزاء آن با هم ارتباط دارند
ب- رابطه علیت دارند
ج- قوانین واحد دارند
د- مقصد واحد دارند
ارتباط اجزاء با هم، داشتن رابطه علیت، داشتن قوانین واحد، داشتن مقصد واحد، نشانه وحدت است
2- هر گاه معلول واحد باشد، علت هم واحد است
پس علت علم هستی یا جسمانی واحد است
برهان دوم بر توحید ربوبی
اگر مدبر عالم متعدد باشد، نظام عالم فرو خواهد ریخت
حال آن‌که فرو نریخته است
پس مدبر عالم واحد است
توضیح
اگز مدبر عالم متعدد باشد، باید از هم متمایز باشند
اگر از هم متمایز باشند، باید هر کدام از آن‌ها چیزی داشته باشد که دیگری نداشته باشد
زیرا سنخیت میان علت و معلول لازم است
اختلاف میان علت‌ها مستلزم اختلاف میان معلول‌هاست و این به فساد عالم می‌انجامد
اشکال بر برهان
از آن‌جا که ارباب یادشده عالم، عاقل و عالم و حکیم هستند، توافق آن‌ها به خاطر مصلحت عالم، ممکن است
و چون هر چه درباره ارباب واجب‌الوجود ممکن باشد، واجب و ضروری است، پس آن‌ها برای تدبیر عالم به توافق می‌رسند و این از فساد عالم پیش‌گیری خواهد کرد.
پاسخ یکم
دو فرض درباره ارباب یادشده قابل تصور است
1- ارباب یادشده، مجرد تام باشند
2- ارباب یادشده، مجرد ناقص باشند
بنا برفرض نخست، (اگر ارباب یادشده، مجرد تام باشند) علم آن‌ها حضوری است و فاعلیت‌ آن‌ها دست‌کم، بالرضا است نه بالقصد و التروی
چنین فاعل‌هایی با چنین علمی، نه مشاوره و توافق آن‌ها بر کاری ممکن است
نه ممکن است از انجام کاری که مقتضای وجود یا کمال آن‌هاست، خودداری کنند
بنا برفرض دوم، (ارباب یادشده، مجرد ناقص باشند) علم آن‌ها حصولی است
علم حصولی تابع و متأخر از معلوم است
تاثیر امر متأخر بر امر متقدم محال است
پس ممکن نیست، علم به مصلحت که متأخر از وجود مصلحت است، پیش از وجود مصلحت، در مصلحت‌اندیشی آن‌ها تاثیر داشته باشد
پاسخ دوم
ارباب یادشده، واجب‌بالذاتند
واجب‌بالدات از همه جهات و حیثیات، واجب‌بالذاتند
تعطیل جهتی از جهات چیزی نشان‌دهنده امکان آن است، ازاین‌رو، تعطیل جهتی از جهات واجب، ممکن نیست
پس تعطیل برخی از کارها به خاطر دیگران برای واجب‌بالذات ممکن نیست
پاسخ سوم
در باره علیت ارباب یادشده دو فرض قابل تصور است
1- هر یک از ارباب یادشده علت تامه باشند
2- هر یک از ارباب یادشده علت ناقصه باشند
فرض دوم محال است چون لازمه‌اش نیازمندی به غیر است و با وجوب وجود ناسازگار ست
فرض نخست هم محال است چون لازمه‌اش توارد علل تامه بر معلول واحد است و محال
چون لازمه‌اش این است که هر معلولی، وجودهای متعدد (به تعداد ارباب واجب) داشته باشد، یعنی واحد کثیر باشد که خلاف فرض است و محال


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 71 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859722 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]