موضوع: خشم و غضب
محقق: زینب مرصادی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده:
اصل غضب که خالق انسان در وجود انسان به ودیعه نهاده بسیار مستحسن است و لیکن انسان باید خود را کنترل نماید که از حق خارج نشود .
خشم نیرویی است دفاعی که برای دفاع از خود و پاسداری از حق در نهاد انسان گذارده شده ، ولی چون از محور اصلی خویش خارج گردد تبدیل به یکی از رذائل بزرگ می شود و رذائل مهم دیگری را با خود به همراه می آورد .
کلید واژه: 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- بد خلقی
مقدمه: خشم و غضب عبارت است از حالت نفسانیه که باعث حرکت روحی حیوانی می شود و هرگاه شدید شد ، باعث حرکت شدیدی می شود که از آن حرکت حرارتی بیش از حد حاصل می شود و رگ های گردن باد می کند و نور عقل خاموش می شود و اثر قوه ی عاقله را ضعیف می کند و بدین حجت موعظه و نصیحت در آدم غضبناک اثری نمی بخشد ، بلکه پند و موعظه غضبش را شدیدتر میک ند . غضب از دید اخلاق اسلامی از مهلکات و آفات خطرناک است و بسا باعث هلاکت همیشگی می شود . لذا پیامبر (ص) فرمودند که غضب ایمان را فاسد میک ند چنانکه سرکه عسل را فاسد می کند .
غضب
حالت خشم و غضب از خطرناکترین حالاتی است که بر انسان عارض می شود و اگر انسان نتواند در این حالت خود راکنترل نماید باعث می شود که نوعی جنون و دیوانگی به او دست دهد و این جنون و دیوانگی سبب می شود که انسان حالت تسلط بر خودرا از دست بدهد و در نتیجه منجر به تصمیمها و جنایات خطرناکی گردد، تصمیماتی که باعث می شود که انسان یک عمر در پشیمانی و اضطراب زندگی نماید؛ در روایات اسلامی نیز این حالت موردنکوهش بسیار واقع شده که ذیلاً به چند نونه از آن اکتفا می کنیم:
1- اما صادق (علیه السلام) فرمود: «اَلآغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَکیمِ = غضب دل شخص حکیم را نابود می کند».
2- و نیز فرمود: «مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ غَفْلَهُ = هر کس که نتواند برغضب خودمسلط شود مالک عقلش نیز نمی تواند باشد».
3- و نیز از آنحضرت نقل شده که فرمود: «ألْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ = غضب کلید هر شری است».
4- امیر المؤمینین (علیه السلام) فرمودک «اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لاَنَّ صاحِبَها یَنْدَمس فَاِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنونُهُ مُسْتَحْکَمٌ = تندخوئی نوعی جنون و دیوانگی است زیرا که صاحبش پشیمان می شود و اگر پشیمان نشددلیل آنست که جنونش مستحکم و شدید می باشد».
5- از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَغْضِبُ فَما یَرْضی اَبَداً حَتّی یَدْخُلَ النّار » = همانا انسان غضب می کند و راضی نمی شود هرگز تا اینکه وارد جهنم شود».
یعنی در اثر غضب کارهای ناشایستی انجام میدهد، گاهی ممکن است مرتکب قتل نفس و یا نسبت قذف به افراد مؤمن شود که در نتیجه مورد خشم الهی واقع می گردد؛ و شاید بدین علت پیامبر اکرم )صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاْیمانَ کَما یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ = غضب ایمان را فاسد می کند همانطور که سرکه عسل را فاسد می نماید».
در اینجاممکن است سوالی به ذهن خوانندگان خطور نماید و آن اینکه اگر غضب تا این اندازه در منطق اسلام نکوهیده شده پس به چه علت خداوند در وجودانسان قو? غضبیه خلق نموده است؟.
در جواب باید گفت که اصل غضب مانند سایر غرائز همچون شهوت، آرزو،و غیرت و ... نه تنها موردنکوهش اسلام واقع نگردیده، بلکه نیکو نیز شمرده شده، لیکن آن چیزی که در اسلام مذمت شده عدم کنترل غرائز و از آنجمله غضب است؛و یا استفاد? نابجا از غرائز مانند غضب آلوده شدن بخاطراموردنیوی.
علمای علم اخلاق نیز نظریاتی در باب غضب دارند و از آنجمله غضب را به سه قسم تقسیم نموده اند:
الف: تفریط در غضب یعنی انیکه نفس انسان خالی از قو? غضبیه باشد.
ب: افراط در غضب یعنی اینکه قو?غضبیه در او بقدری حاد باشد که انسان را از عقل و دین جدا نماید.
ج: اعتدال در غضب یعنی اینکه انسان بتواند درمواردی که لازم است از این نیرو استفاده نماید و در مواردی که سزاوار نیست خود را نترل کند واین حالت مستحسن است؛ قرآن مجید هم در این باره خطراب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: « یا اَبُّها النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّار وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ = ای پیامبر بر علیه کفار و منافقین به جهاد بخیز و بدانها سخت گیر».
و مسلماً غلظت و شدت از اثار قو? غضبیه می باشد.
و در آیه دیگر می فرماید: «وَ لا تَأْ خُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللهِ اِنْکُنْتُمْ تُؤْمِنِونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْاخرِه .. = و هرگز دربار? آنان در دین خدا رأفت و ترحم روا مدارید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید...» و دربار? صفت پیامبر می فرماید: «مُحمَّدص رَسُولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ = محمد (صلّی الله علیه و آله) فرستاد? خدا است و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مهربان می باشند».
و از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده که فرمود:«کانَ صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ لا یَغْضِبُ لِلدُّنْیا فَاِذا اَغْضَبَهُ الْحَقّ لَم یَعْرِفُهُ اَحَدٌ وَلَمْ یَقُمْ لِغَضَبهِ شیْءً حَتِّ یَنْتَصِرَ لَهُ = پیامبر اکرم غضب نمی کرد برای دنیا، و هنگامی که برای حق غضب می کرد کسی را نمی شناخت و غضبش را فرو نمی نشاند تا اینکه او را یاری می کرد».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «خَیْرُ اُمَّتی أَحِدّاؤُها یَعْنی فِی الدّینِ = بهترین امت من کسی که غضب کند (برای دین)».
خلاصه: اصل غضب که خالق انسان در وجودانسان به ودیعه نهاده بسیارمستحسن است ولیکن انسان باید خود را کنترل نماید که از حق خارج نشود. عمروبن عاص از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سوال کرد هر چه شما می فرمائید چه در حال غضب چه در حال خوشحالی بنویسیم؟ پیامبر فرمود: «اُکْتُبْ فَوَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ ما یَخْرُجُ مِنْهُ اِلاّ الْحَقُّ؛ وَ اَشارَ اِلی لِسانِهِ = بنویس، پس قسم به آنکسی که مرا مبعوث به رسالت کرد خارج نمی شود (از زبان من) مگر حق».
و به عبارت دیگر آنچه که جهت رشد و کمال انسان لازم است خداوند در وجوداو قرار داده ولیکن استفاده از آنها مشروط به اصل تربیت است و آن هم تربیتی که تحت نظر رهبران الهی باشد، در غیر این صورت انسان به گون? گیاهی خودرو پرورش می یابد، انسان که در میان هوسها و شهوات غوطه ور می شود،در این حال سرمایه های عظیمی که بالقوه دارا می باشد از دست می دهد و جنبه های منفی در وجود او آشکار می شود بنابراین اگر شرط مزبور تحقق یابد تمام جنبه های مثبتی که در قرآن در رابطه با انسان آمده در وجوداو بارور می شود، لذا در قرآن مجید می فرماید: «اِنَّ الانْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَرزُوعاض وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً اِلاّ المُصَلّینَ اَلَّذینَ هُم عَْی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ = بدرستی که انسان هلوع (کم ظرفیت) آفریده شده، هنگامی که بدی به او می رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او می رسد بخل می ورزد مگر نماز گزاران که همواره بر نمازشان ادامه می دهند».
راه علاج این بیماری:
گناهانی که از ما سر می زند یا بخاطر این است که علم بزشتی آن نداریم و یا اینکه هنوز نتوانسته ایم خودرا بسازیم؛ و آنچه را که می توان بعنوان وسیل? پیشگیری این بیماری بیان کرد امور ذیل است:
الف: روایاتی که دربار? زشتی غضب وارد شده با دقت مطالعه کند واز عواقب و خطرات آن آگاهی کامل پیدا نماید.
ب: روایاتی که دربار? حلم و کظم غیظ نقل شده بررسی کند و دربار? عواقب خوب آن بیندیشد. ( بعنوان مثال روایات ذیل):
1- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ما اَعَزَّاللهُ بِجَهْلٍ قَطُّ وَلا اَذَلَّ بِحِلْمٍ قَطُ = خداوندهیچ کس را به سبب جهل عزیز ننمودو به سبب بردباری ذلیل نساخته».
2- امام باقر (علیه السلام) فرمود: «مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلی اِمْضائِهِ حَشَا اللهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ایماناً یومَ الْقِیامةِ = هر کس خشمی را که قادر است آنرا اعمال نماید، فرو خورد، خداونددل او را از آرامش و ایمان پر می کند».
ازاین حدیث شریف استفاده می شودکه فروخوردن خشم اثر فوقالعاده ای در تکامل معنوی انسان و تقویت روحی اودارد.
3- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظاً اِلاّ زادَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِزّاً فی الدُّنْیا والآخِرَهِ وَ قَدْ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ، وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یَحِبُّ الْمَحْسِنینَ، وَ اَثابَهُ اللهُ مَکانَ غَیْظِهِ ذلِکَ = هیچ بنده ای خشمی فرو نخورد جز آنکه خدای عزوجل بر عزت او دردنیاو آخرت بیفزاد، و همانا خدای عزوجل می فرماید «وآنهائی که خشم خودرا فروخورندواز مردم بگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد» ، و خداونداین پاداش را به جای فروخوردن خشمش به او بدهد (یعنی او را دوست دارد)».
ج: عاقبت غضب را در نظر بگیرد و اینکه چه بسا ممکن است که منجر به عداوتها ونزاعها و گرفتاریها شود و در نتیجه حیثیت و شخصیت انسان از بین برود.
د: و نیز متوجه باشدکه اگر انسان نتواند خود را کنترل کند باید بعداً عذرخواهی کند واز کردار خود پشیمان می شود و خود را سرزنش خواهد کرد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «أَلنَّدامَةُ عَلیَ الْعَفْوِاَفْضَلُ وَ اَیْسَرُ مُنَ النَّدامَةِ عَلَی الْعُقُوببَةِ = پشیمانی بر گذشت بهتر و آسانتر است از پشیمانی بر عقوبت و کیفر» یعنی اگر شخصی که به تو ستم کرده بود بخشیدی و از او درگذشتی و بعداً فهمیدی که آن گذشت موردی نداشته زیرا آن ستمگر متنبه نگشته و از گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و آسانتر است از موردی که ستمگر را مجازات کنی و سپس بفهمی اگر از او می گذشتی و او را می بخشیدی بهتر بود و به همین علت بعضی از حکماء فرموده اند: «اِیّاکَ وَالْغَضَبَ فَدِنَّهُ یَصیرُکَ اِلی ذِلَّةْ اْلأعْتِذارِ = دوری کن از غضب پس به درستی که غضب تو را به ذلت عذرخواهی می کشاند».
در روایاتی که از خاندان عصمت و طهارت رسیده دستورات دیگری نیز برای فروبردن خشم وجود دارد، مثل اینکه انسان حالت خود را تغییر دهد، اگر ایستاده است بنشیند و یا آب بصورت خودبریزد و یا سعی کند صحبت ننماید.
خلاصه، در هم? حالات مخصوصاً حالت غضب و شهوت بایدبخدای بزرگ پناه ببریم و از او بخواهیم به برکت پاکان درگاهش ما را از شر نفس خویش حفظ بفرماید.
غضب ننمودن
در قرآن کریم آمده است: بشتابید به سوی آمرزش پروردگار خود و بهشتی که برای آن دسته از متقینی آماده شده است که در حال راحتی و سختی انفاق می کنند و خشم خود را فرو میبرند و از مردم عفو می کنند.
مجلسی مرحوم دربحارش (34) روایت در مذمت غضب نقل کرده است که در سه تای آنها آمده است: «الغضب مفتاح کل شر= غضب کلید هر شریست» .
امام صادق (علیه السلام) در صحیح ابن سنان: سه چیز در هر کس باشد خداوندحورالعین را به زنی او در می آورند (هر طوری خواسته باشد): فروبردن خشم، صبر بر شمشیرها برای خداوند عزوجل(مبارزه برای اسلام) و مردی که بر مال حرام دست یابد وبرای خداترک کند.
و فی صحیح الثمالی عن الصادق (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه وآله): سزاوارترین مردم بعفو نمودن قادرترین آنان (بر انتقام) است و با انضباط ترین مردم کسی است که بیشتر از دیگران خشمش را فرو برد . ولی خشم و غضب برای خدا وعلیه باطل پسندیده است (اشداء علی الکفار – واغلظ علیهم)
لکن نه اینکه بتعدی برسد، زیرا خشم برای خدا مانند سایر صفات وافعال از خود حد واندازه ای دارد، حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به سپاهیان اسلام در هنگام فرستان آنان به جهادمی فرمود: «لا تغلوا و لاتمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیا ولا امرأة و لاتقطعوا شجرة الا ان تضطروا الیها و ایما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر الی احد من المشرکین فهو جار حتی یسمع کلام الله فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مأمنه واستعینوا بالله» (ص 43 ج 11 الوسائل).
خیانت نکنید (کسی را) مثله نکنیدغدر (ترک وفاو نقض عهد) نکنید، پیران از پا افتاده و اطفال و زنان را نکشید، درختها را بدون حالت اضطرار نبرید..
خشم و غضب
دیگر از عوارض سوء و آفت جدال و مراء و مناظره غیر احسن خشم و غضب است.
جدال کننده غالباً نمی تواند از تیررس خشم در امان بماند، بخصوص اگر به سخن وی ایراد و اشکال کنند و بیان او مورد اعتراض و انتقادقرار بگیرد و استدلال او در حضور مردم مردود شاخته شود، در چنین شرایطی ناگزیر از عصبانیت است.
خداوند وهم? انبیاء از خشم و غضب بهر کیفیتی که اتفاق افتد نکوهش کرده اند و نسبت به آن تهدید به عذاب نموده اند، بخصوص اگر منشأ غضب عصبیت بی مورد و بی جا باشد.
اِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروُا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلیَّةِ فَاَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَةُ علی رَسُولِه:
آنگاه که افراد کافر وناسپاس، حمیت و غیرت را در دلهای خود برقرار ساختند،آنهم غیرت و تعصب جاهلیت پس خداوند متعال آرامش و اطمینان را بر فرستاده خود فرود آورد.
کفار بخاطر عصبیت که بازدهش خشم است مورد نکوهش حقّ، و مؤمنین بخاطر آرامشی که حق بآنان مرحمت فرموده مورد ستایش قرار دارند.
یکی از انبیا به کسانی که با او مصاحبت داشتند فرمود: چه کسی با من پیمان می بندد که خشمگین نشود، تا بدینوسیله از لحاظ مقام ومرتبیت نبوت با من هم طراز گردد و پس از من جانشینم باشد؟
یکی از جوانان مجلس گفت: من چنین تعهدی را قبول می کنم، سپس آن پیامبر سخن و پیشنهاد خود را تکرار کرد، باز هم آن جوان گفت: من این مسئولیت انسانی را بعهده می گیرم، و او عملاً نسبت به تعهدش وفادار ماند،وقتی آن پیامبر از دنیا رفت جوان مذکور به مقام ومرتبت او نائل شد و آن جوان همان ذوالکفل نبی است، که متکفل و متعهد شدغضب نکند و به تعهدش نیز وفادار ماند.
انگیزه های خشم و درمان آن
بدان عمده علل تهییج خشم، عبارت است از: کبرو غرور، عجب، شوخیهای بیمورد، تمسخر، ذلَْت، سرزنش، جدال، مخالفت، عذرتراشی، طمع بر زیادی مال، و ... که تمام اینها از خلقیات ناپسند بوده ودر شرع، از آنها سرزنش شده است.
باوجود این علل، انسان از غضب در امان نیست. بنابراین لازم است این علتها را با به کار بردن حالات مخالف رفع نماید. بدین ترتیب که مثلاً :
کبروغرور را با فروتنی بمیراند.
خود بزرگ بینی (عُجب) را با شناخت نفس خویش جبران کند.
تفاخر را با آگاهی به اینکه فرخ فروشی از امور پست است وبرتری انسان، به کسب علم و فضیلت است، از بین برد.
شوخی بیجا را با کوشش در فراگیری فضائل و اخلاق نیکو نابود سازد.
مسخره کردن را با خودداری از آزار مردم، و مراقبت نفس از اینکه مورد تمسخر دیگران واقع شود، کنترل نماید.
سرزنش را با پرهیز از گفتار زشت و خویشتن داری از پاسخ های تند وتلخ مانع شود.
حرص و رفاه طلبی را با رضایت و قناعت به حداقل لازم زندگی و اینکه بداند با قناعت کردن از ذلت نیازمندی به دور می ماند، مهار نماید.
البته علاج هر یک از این منشأ ها نیازمند ریاضتها تحمل سختی های بسیار است. و لازمه ی ریاضت کشیدن برای پاک نمودن نفس از این پلیدیها، شناخت زشتی آن صفات ناپسند است تا نفس به طور دائم در حالت مراقبه و تنفر از آن پلیدی ها قرار بگیرد. سپس لازم است که انسان بر کسب صفات مخالف این امور ناپسند مدت زمانی طولانی مواظبت نماید، تا آن صفات پسندیده، به صورت عادت انسان در آید و پذیرش آن آسان شود. هنگامی که نفس از این پلیدیها رهایی یافت، طبعاً از خشم و غضب – که زائید? آنهاست- نیز آزاد خواهد شد.
اما راه جلوگیری از خشم سرکشیده، همانگونه که در روایات قبل ذکر شده، چند راه است:
پناه بردن به خدا از شر شیطان، نشستن به هنگامی که انسان ایستاده است، خوابیدن اگر نشسته است، وضو و غسل با آب سرد و ...
«پیامبر اکرم» (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«اگر از شما، کسی دچار خشم شد، پس وضو بگیرد و غسل کند، زیرا که غضب از آتش است».
ونیز آن حضرت، اصحاب خویش را به پناه بردن به خداوند از شر شیطان و تفکر و فضیلت فروبردن خشم و گذشت و بردباری و شکیبایی امر فرمودند.
خداوندمتعال در مقام تعریف مؤمنان و معرفی آنها می فرمایند:
«و آن کسانی که خشم و غضب خویش را فرو می خورند».
«پیامبر اکرم» (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«هر کس خشم خویش را مهار کند، خداوند عذاب خود را از وی باز می دارد، هر کس از درگاه خداوند پوزش طلبد، خداوند عذر وی را می پذیرد و هر کس زبان خود را نگاه دارد، خداوند زشتی های وی را می پوشاند.
و نیز فرمودند:
«استوارترین شما کسی است که به هنگام خشم خودنگهدار باشد و بردبارترین شما کسی است که با وجود داشتن قدرت، درگذرد».
موارد اعمال غضب و فلسفه آن
در بحث قبل قسمتی از زیان ها و زشتی های غضب و خشم را بیان کردیم و نیز بخشی از منافع و آثار مثبت عفو و گذشت و خودداری از انتقام جویی را همراه با شیوه و سیر? پیامبر اسلام مورد ارزیابی قرار دادیم.
باتوجه به اینکه خشم و غضب، از خصلتهای بسیار بدو خطرناک اخلاقی است و در ارتباط با جامعه و مردم هم آثار بسیار سوء و عواقب بس دردناکی به دنبال دارد، باز هم این بحث را دنبال می کنیم. اکنون برای مجسم کردن چهره کریه و زشت خشم و غضب، و زیان های اخلاقی و فرهنگی آن، چند روایت را مورد توجه قرار می دهیم:
علی علیه السلام می فرمایند: «الغضب یفسدالالباب و یبعد من الصواب» .
غضب فکر و اندیشه را فاسد می کند وانسان را از رسیدن به حق دور می گرداند! در بیان دیگری آنحضرت فرمود: ایاک و الغضب فان اوله جنون وآخره ندم.
حتماً از خشمناک شدن بپرهیزید،زیرا مرحله اول غضب جنون است و آخر کار آن هم پشیمانی خواهد بود!
در عبارت دیگر فرمود: الغضب نارموقده، من کظمه اطفاها و من اطلقه کان اول محترق بها .
خشم،آتش برافروخته ایست که، هر کس آنرا درنهادخود فرو نشاند، شعل? آنرا خاموش کرده و هر کس آنرا آزاد کذارد، اولین کسی که به آتش آن خواهد سوخت، خود غضب کننده خواهد بود!
آن حضرت در بیان دیگری فرمود: احضر الناس جوابا من لم یغضب .
آماده ترین افراد، برای جواب دادن، کسی است که هرگز خشمناک نمی شود.
از بیانات بالا نتیجه میگیریم:
1-خشم و غضب یک آتش برافروخته درونی است.
2- این آتش به قدری فوران و حرارت دارد که عقل و منطق انسان را فاسد می کند، و حتی در بحث ها و درگیریهایی که انسان باید با تسلط بر تفکر و اعصاب بتواند، دلیل حق خود را بر کرسی بنشاند، حرارت و کوران شعله غضب نمی گذارد، و دلیل و برهان را از کار می اندازد.
3- به هر حال این خوی زشت اخلاقی، آتش سوزنده ایست که قبل از آن که حرارت و سوزندگی آن متوجه دیگران شود، نخست خود انسان را می گدازد.
بنابراین برای مبارزه با این آتش سوزنده، نخست باید باتوجه به عواقب دردناک آن، تسلط بر اعصاب داشت و «کظم غیظ» نمود، و ثانیاً در قلمرو به کارگیری این نیرو، راه عفو و گذشت را که سیره و شیوه پیشوایان معصوم است پیش گرفت.
پیامبر اسلام خطاب به علی (علیه السلام) فرمود: من کظم غیظا و هو یقدر علی امضائه اعقبه الله یوم القیامة امنا و ایمانا یجد طعمه .
هر کس غیظ و خشم خود را فرو نشاند، در حالی که قدرت دارد آن را به کار گیرد و اعمال کند، خداوند روز قیامت امنیت و ایمان به او پاداش می دهد، به گونه ای که طعم و لذت آن کظم غیظ را بچشد.
عفو مثبت و عفو منفی
عفو و گذشت و نیز پیگیری تخلف و انتقام جویی از آن را، در یک سطح به دو مرحله مثبت و منفی می توان تقسیم نمود. با این معنی، که در اموری که عفو و گذشت روی حقوق فردی دور می زند و تخلف و خطای اجحافی نسبت به شخص انسان سرزده، بیشترین توصیه های عفو متوجه این مرحله است و اینگونه موارد است که عفو و گذشت،مورد توصیه ی ائمه دین قرار گرفته است. اما در موردی که پای جرائم و تخلفات مردمی و اجتماع در میان می آید، آن را با «عفو منفی» تعبیر می کنیم، با این توضیح که گاهی عفو مجاز نیست و گاهی هم برای آن شرایط و مصالحی را باید در نظر گرفت و سپس اقدام نمود.
این معنی را هم در دو محول در سیره و روش عملی پیامبر و امامان معصوم مشاهده می کنیم، و اکنون شواهد و نمونه هایی از آن:
عفووگذشت پیغمبر (ص) و امام حسن (ع)
1- پیامبر بزرگوار اسلام،آن زن یهودی که گوسفندی را مسموم نموده بود،تا بدین وسیله، آن حضرت را به شهادت برساند، وقتی او را نزد حضرتش آوردند، او را مورد عفو قرار داد!
2- «قاضی عیاض» می گوید: روایت شده، وقتی در جنگ «احد» دندان پیامبر شکست و پیشانی او مجروح گردید، این وضعیت موجب تأثر و ناراحتی شدید یاران او گردید، و گفتند: ای رسول خدا! ضاربین را نفرین کن! آن حضرت در جواب فرمود: انی لم ابعث لعانا ولکنی بعثت داعیا و رحمة،اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون.
من برای نفرین ولعنت برگزیده نشده ام، بلکه بعثت من برای دعوت و رحمت است، بار خدایا! قوم و ملت مرا هدایت فرما، چه اینکه آنان از روی نادانی به چنین خطاهائی اقدام می کنند!
3- در عصر خلافت و حکومت امام حسن مجتبی (ع) یا مرد شامی که در اثر تبلیغات سوء و شوم دشمن منحرف شده و شاید هم تحریک شده بود و در کوفه مقر حکومت آن حضرت خاندان امیر المؤمنین (ع) را مورد ناسزا و اهانت قرار داد، حضرت با او برخورد بزرگوار نمود، و آن مرد شرمنده شد و باین وسیله به اسلام و ولایت خاندان پیامبر جذب گردید، و در حالیکه باحالت انفعال و تأثر اشک می ریخت می گفت:
اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته، و کنت انت و ابوک ابغض خلق الله الی، والان انت احب خلق الله الی .
شهادت می دهم که تو خلیفه خدا روی زمین هستی،خدا بهتر می داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد، تو و پدرت نزد من مبغوضترین افراد بودید، و اکنون تو نزد من محبوبترین بندگان خدا هستی!
در برابر شیوه ها و سنتهای غلط اجتماعی
چنانکه گفتیم، پیشوایان بزرگوار اسلام، آنجا که حقوق شخصی خود را مورد تعرض افراد میدیدند، واز جانب افراد جاهل واحیاناً تحریک شده آزار می شدندعموماً کظم غیظ می کردند، و مصالح اجتماعی وسیاسی را در نظر می گرفتند، و با عفو و بخشش خود اشخاص معیوب و ناصالح را بصلاحیت و سازندگی جذب می کردند، اما آنجا که در اثر تخلف و کارشکنی افراد ماجراجو، حقوق اجتماعی جامع مورد تضییع واقع می گردند، و از این راه ممکن بود، خونی بناحق ریخته شود و یا سنت غلط و ظالمانه ای در جامعه پدیدار شود، در مقابل آن می ایستادند، تا جلو فتنه و فساد و هرج و مرج را بگیرند، بعنوان نمونه، مواردزیررا مطالعه می کنیم:
1- غضب پیامبر بخاطر قتل نفس
«ابوسعیدخدری» می گوید: در زمان رسول الله (در شهر مدینه) جناز? مقتولی بدست آمد، وقتی این ماجرا به گوش آن حضرت رسید، با خشم و غضب ازخانه بیرون آمده و راه مسجد را پیش گرفت و بالای منبر رفت، و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: یقتل رجل من المسلمین، لایدری من قتله؟ والذی نفسه بیده،لوان اهل السموات و الارض اجتمعوا علی قتل مؤمن، او رضوا به لادخلهم الله فی النار .
یعنی، کسی از افراد مسلمان کشته می شود و خونی بناحق ریخته می گردد و قاتل او شناخته نمی شود؟! بخدائیکه جانم در اختیار اوست، اگر اهل آسمانها و زمین در قتل یک مؤمن شرکت داشته، یا هم? آنها برای قتل یک مؤمن رضایت داشته باشند، خداوند همه آنان را داخل آتش جهنم می گرداند! آری، در اینگونه امور که موضوع قتل نفس، و ابصطلاح حقوق اجتماعی مطرح است و کوتاهی در برابر آن، طبعاً تضییع حقوق و هرج و مرج در جامعه بوجود می آورد، نه تنها عموماًعفو و گذشت مطلوب نیست، بلکه اسلام راه برخورد نهائی را «قصاص» معین کرده، وقرآن می فرماید:
ولکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب .
برای جامعه شما در اجرای قصاص حیات و حیثیت خواهدبود، ای خردمندان.
3- غضب برای مهار خلاف
پس از وفات و دفن فاطمه زهرا (س) علی (ع) با خبر شد، افرادی تصمیم گرفته اند، قبر آن بانوی بزرگ اسلام را، شکافته جسد مطهر را از قبر خارج کنند و برآن نماز بخوانند! تاریخ دراین باره می نویسد:
خرج مغضا قدا حمرت عیناه، وودت اوداجه وعلیه قباءالاخضر، الذی یلبسه فی کل کریهة و هو متکی علی سیفه ذی الفقار .
وقتی حضرت علی (ع) آن خبر دردناک را شنید، از خانه بیرون آمد، در حالیکه از شدت خشم و غضب، چشمهای او قرمز، و رگهای گردن او متورم شده بود، و لباس زردی بتن داشت که آنرا بهنگام وقوع هر حادثه تلخی می پوشید و بر شمشیر ذوالفقار خود تکیه داشت، و بهرحال جلو آن خطار را گرفت.
ملاحظه می کنیم،در این مورد هم علی (ع) وقتی با خلاف اجتماعی وسنت شکنی مواجه می گردد، بخشم و خروش می آید، لباس زرد بتن میکند، اسلحه بر میگیرد، وبا خشم و قاطعیت، بدون مسامحه جلو فتنه و فساد را مسدود می نماید.
خشم برای دفاع از حق مظلوم
«سعید بن قیس همدانی» می گوید: یک روز علی (ع) را مشاهده کردم، در حالیکه در هوای گرم، کنار کوچه در سایه دیواری نشسته بود، پرسیدم: در این هوای گرم و بیوقت چرا اینجا نشسته ای؟ در چنین وقتی کسی از خانه خارج نمیشود؟! (ظاهراً ساعتهای بعد از ظهر بوده است) فرمود: اینجا نیامده ام، مگر برای اینکه اگر مظلوم ودردمندی، گرفتاری داشته باشد، دسترسی بمن داشته و بتوانم مشکل او را برطرف نمایم. با آن حضرت در همین گفتگو بودیم که، زن دلشکسته ای که از شدت ناراحتی سراز پا نمی شناخت با عجله به آن حضرت نزدیک شد و ایستاد و گفت: یا امیرالمؤمنین! ظلمنی زوجی و تعد علی وحلف لیضر بنی، فاذهب معی الیه.
ای امیرالمؤمنین (ع)، شوهرم به من ظلم و تعدی نموده و سوگند هم یادکرده، که مرا مورد ضرب قرار دهد، حرکت کن و بیاری من بشتاب، و مرا از ظلم او نجات بده!
با شنیدن آن استغاثه، حضرت سر خود را بزیر افکند واندکی فکر کرد و بعد سر برداشت و فرمود:
لاوالله حتی یاخذ للمظلوم حقه غیر متعتع.
نه بخدا هرگز نمی توان موضوع را نادیده گرفت، باید اقدام نمود، و حق مظلوم را بدون واهمه و ترس باو باز گردانید.
سپس محل خانه آن زن را پرسید و بهمراه او حرکت کرد، تا به آن خانه رسید، و از بیرون درب به صاحب خانه سلام کرد. چند لحظه بیشتر نگذشت، و جوانی که لباس رنگینی به تن داشت از خانه خارج شد. حضرت او را مورد خطاب قرار داده و فرمود:
اتق الله فقد اخفت زوجتک.
از خدا بترس، چرا همسر خود را بترس و وحشت انداخته ای؟!
جوان باخیره سری پاسخ داد:
ما انت و ذلک؟ والله لاحرقتها بالنار بکلامک!
اینکار به تو چه ربطی دارد؟ حال که تو چنین می گوئی و زن هم ترا در کار خانوادگی من دخالت داده، او را به آتش میسوزانم!!
«سعید بن قیس» ادامه می دهد: حضرت با مشاهده آن صحنه، اندکی جابجا شد و در حالیکه شمشیر در یک دست او بود، تازیانه ای را هم بدست دیگر گرفت، تا آنجا که قضاوت اقتضا کند با شمشیر اقدام و آنجا هم که بخواهد بگون? دیگری حکم اجرا کند، تازیانه را بکار گیرد!
بعد فرمود: من امر بمعروف و نهی از منکر می کنم، از تعدی و تجاوز خود توبه کن و اگر نه، حساب تو را با این شمشیر تصفیه می کنم!
باری، با مشاهده سروصدای آن صحنه، افرادی جمع شدند و در برابر آن حضرت به تعظیم پرداختند! جوان متعدی با دیدن آن وضع، بدست و پا افتاده و گفت:
یا امیرالمؤمنین (ع) اعف عنی، عفاک الله لا کونن ارضا تطانی!
ای امیرالمؤمنین (ع) از خطای من درگذر، خدا نیز ترا مورد عفو و رحمت خویش قرار دهد، بخدا سوگند،من تسلیم هستم، زمین میشوم تا پای خود را بر من گذاری! سپس دستور داد همسرش وارد خانه شود، و بدین گونه رفع مشکل بعمل آمد و حضرت راه بازگشت را پیش گرفت، و پیوسته، آیه قرآن که «اصلاح بین مردم را توصیه می کند » زمزمه می کرد و می فرمود: حمد خدائی را که میان زن و شوهری را صلح و اصلاح برقرار نمود .
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |