تنگ چشمیِ بسیار، جوانمردی را زشت و برادری راتباه می کند . [امام علی علیه السلام]
مقالات
حیا
یکشنبه 89 شهریور 14 , ساعت 8:59 صبح  
حیا
تهیه کننده : فریده هراتی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
کلید واژه ها:
معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و محبوبیت الهی. ارکان اصلی حیا. حیا و علم.
مقدمه
بی حیایی اساس و بنیان هر نفاق و نفاق اصل و ریشه کفر است. رسول خدا (ص) می فرماید: هر گاه حالت حیا که بهترین مانع از گناه است در تو نباشد پس هر چه خواهی کن که گویا از دفتر بندگی حق بیرونی و خوبی و بدیت به خاطر فقد صفت حیا موجب عقاب الهی است . صاحب حیا به خود و به کار خودکه همه طاعت و بندگیست مشغول است و هرگز از یاد حق غافل نیست از مردمی که هیچ سودی نسبت به امور معنوی وی ندارند کناره گیر است و از کارهای غیر الهی مردم سخت متنفر است و اگر وی را به حال خود گذراندهیچ رغبتی به همنشینی کسی ندارد.هر که صاحب حیا و آزرم است . دارنده همه خوبیهاست و هر که ازاین حقیقت محروم است صاحب همه بدیهاست ، هر چند اهل عبادت وورع باشد . یک گام که صاحب حیا می گذارد در فضای هیبت الهی و در پیشگاه حق عزیزتراست از هفتاد سال عبادت که بدون حیا باشد .
حیا حالتی است معنوی و ملکوتی که بر اثر معرفت انسان به حضرت حق و توجه به اسماء و صفات جناب او در وجود آدمی پدید می آید و باعث حفظ انسان از گناه و علت حرکت به سوی طاعت و عبادت است .حیاداران عالم از وقار وسکون ،ادب و عظمت ، تربیت و عبادت آگاهی و دانش بر خوردارند. حیاداران نسبت به حقایق ، چشمی باز و قلبی آگاه و روحی در حال پرواز دارند و اگر آنان را ذره ذره کنند محال است در محضر دوست که خود را همیشه در آن محضر حاضر می دانند دست به آلودگی بزنند و از عبادت و اطاعت جناب حق کم بگذارند .
امام صادق (ع) فرمود : حیا معلول ایمان است وایمان در بهشت است . انسان وقتی د ر سایه معرفت به حق و مسائل الهی به تقویت عقل و در نتیجه به رشد ایمان و حیا برخیزد در میدان صفا و عرصه طاعت و عبادت و خدمت به خلق قرار می گیرد و از خود موجودی الهی و با برکت خواهد ساخت . و مصداق حقیقی خلیفه الله و انسان کامل خواهد شد و در این وقت است که از عقل و حیا و ایمان آتش عشق و شوق شعله ور گشته و جز با رسیدن به مقام لقا و وصل ، آدمی قانع نخواهد شد .
امام صادق (ع) در متن روایت باب حیاء می فرماید : حیا نوری است که جوهر آن نور و حقیقت ذاتش ، صدر ایمان است به این معنی که عمده اجزای ایمان حیاست و ایمان کامل معلول آن صفت معنوی و ملکوتی است . معنای حیا توقف در هر کاری است که منافی توحید و معرفت است . رسول خدا (ص) می فرماید : حیا از ایمان است و استحکام ایمان از حیاست .
حیا دارای پنج مرحله می باشد:
1.حیائی که مانع از گناه است واین مرتبه نازله حیا و بلکه حیاء عوام الناس است .
2. حیای تقصیر است به این معنی که شرمش آید مرتکب کاری شود که مشتمل بر تقصیر است هر چند ترک اولی باشد .
3. حیای کرامت است یعنی بزرگواری و عزت حضرت دوست مانع این است که مرتکب خلاف رضای او شود.
4. حیای محبت است یعنی انوار محبت حضرت او چنان بر سراسر وجودش تابیده که مجال مخالفتی برای عاشق در جنب معشوق نگذاشته
5. حیای هیبت است و این حیا علت خشیت است چنانچه حیای محبت باعث امید و رجاست .
آثار حیا
1.محبوبیت الهی
انسان با صفاتی همچون حیا و آزرم محبوب و معشوق خداوند می گردد . همانگونه که پیامبر (ص) می فرماید : خداوند انسان با حیا توانگر و پاکدامن را دوست می دارد و با انسان ناسزا گو بد دهان و فقیرسمج دشمن است .
این حدیث در باب صدفه بیان شده است بدین معنا که تنگنای زندگی فشار می آورد ولی حیا مانع از آن می شود که انسان از دیگری پولی را قرض نماید .
2. اسلام کامل
امام باقر (ع) فرمودند: هر کس چهار چیز را پوشش خود سازد اسلامش کامل گردد بر ایمانش یاری شود، گناهانش پاک گردد و خدا را در حالی که از او راضی است ملاقات کند و اگر چه سرتا قدمش گناه باشد خدا از او فرو ریزد . آن چهار چیز عبارت است از :
وفا به قراردادهای الهی، راستگویی با مردم، حیا از زشتی پیش خدا و پیش مردم و حسن خلق با خانواده و مردم. از این روایت به دو اثر دیگر هم دست می یابیم رضایت الهی و یاری ایمان
3.پاکی از گناهان
خداوند به داوود وحی نمود: که اگر بنده مومن من گناهی مرتکب شود و سپس باز گردد و از آن گناه توبه کند و به هنگام یاد آوردن آن گناه از من شرمسار گردد من گناه او را خواهم بخشید و آن گناه را از یاد کاتبان اعمال انسان خواهم برد و گناه او را به نیکی وحسنه مبدل خواهم ساخت و به گناه او بی تفاوت خواهم بود و من مهربانترین مهربانانم .
برخی ویژگیهای اخلاقی وجود دارد که استادان اخلاق نیز بر روی آنها تاکید می ورزند وچنین بیان می کنند که اگرکسی معصیت و گناهی از او سر بزند و برخی فضایل اخلاقی را نیز دارا باشد این گناهان به او آسیب نخواهد رساند . بیان شده است که برخی ویژگیهای اخلاقی پیکره روح ما را تشکیل میدهند و اعمال حکم لباس رو ح را دارند. این پیکره به شکلی است که اعمال زشت و ناپسند با آن سازگار و همگون نیست .بدین خاطر این ویژگی های اخلاقی سبب می شود که این جامه های نامناسب به پیکره روح لطمه ای وارد نسازد . گناه به عوامل بسیاری بستگی دارد . گاهی گناه به سبب عوامل و انگیزه های محیطی در ما رخنه کرده است گاهی شرایط خانوداه و گاهی عوال وراثتی و ژنتیک . اگر کسی این توان و قدرت را داشته باشد که این صفات مزبور را در وجود خود حفظ نماید خود به خود گناهان و معصیتهای او محو خواهد گردید . کسی که با حیاست در نامه اعمالش گناهی به ثبت نمی رسد چرا که همانگونه که در روایت آمده است هنگامی که انسان گناه می کند پیش از آنکه دو فرشته راست و چپ به ثبت اعمال او بپردازند خداوند متعال می فرماید :عجله به خرج ندهید صبر کنید شاید توبه کند چرا که کسی که با حیاست لحظه ای گناه می کند که از یاد خدا غافل شده باشد . موقعی که ذهنش متوجه خدا گردد آنگاه دیگر گناهی از او سر نمی زند .اگر گناهی از او سر زد به یکباره بیدار می شود و به خود می آیدو حیای از خداوند در وجود او زنده می شود و شرمسار و خجلت زده می شود وهمین شرمندگی و شرمساری توبه است .گناه برای بخری افراد همانند گردو غبار است و برای برخی حکم آلودگی و چرک را دارد .پیامبر اکرم (ص) می فرماید: من در روز هفتاد بار استغفار می کنم سوال شد برای چه استغفار می کنید حضرت فرمود:وجودم غبار گرفته است قصد دارم آن را بتکانم تا از میان برود انسان با حیا غبار بدن خویش را با تکان از میان می برد . 
4.بر طرف شدن عیوب
کسی که اهل حیا باشد صفات زشتش مخفی می ماند و صفات زشت هر چه مخفی تر باشد برطرف کردن آن راحت تر است وقتی شخصی به یک صفت زشت در جامعه شناخته شود همین باعث می شود که دنبال بر طرف کردن آن نرود .هر چه انسان با حیا باشد دیگران هم از بازگوکردن عیوب او خودداری می کنند. درمورد مراحل سیر ذوالقرنین آمده است :
این مردی است که لغزید سپس پشیمان شد و حیا کرد و کردار خویش را جبران کرد و عیوبش محو گردید .امیر مومنان علی (ع) نیز می فرمایند : آن کسی که لباس حیا بپوشد کسی عیب او را نبیند.
5.تسلط بر نفس
پیامبر اکرم (ص) در وصف مومن می فرمایند : به سبب تکریم و حیا از خداوند بر نفس خود مسلط است .
6.عامل بهره بری وخیر
امام صادق (ع) فرمودند : پنج چیز است که اگر درکسی نباشد خیری در او نیست و بهره زیادی نبرده است دین عقل و حیا و خوش اخلاقی وادب و روایت مشابهی نیز از امام حسین (ع)  نیز در این باره آمده است .
7.به ثمر نشاندن خیرات حتی برای بی دین ها
حیا سراسر خیر است و جز خیر را به ثمر نمی رساند اگر انسانی با حیا باشد هرگز حیای خویش از مردم را علاوه بر حیای از خداوند به بهای اندک یکی از محرمات نمی فروشد. انسان در بعض از اعمال که دقت می کند می بیند در عین حالی که موجب خیر و سعادت هستند اما تفاله ها و ناخالصی هایی هم دارند مانند دارویی کا انسان مصرف می کند اگر چه در جهت بهبودی بیماری اش موثر است . اما عوارض جانبی هم می آورد. اما پیامبر اکرم (ص)تضمین کرده اند که حیا جز خیر به بار نمی آورد چرا که نور محض است .
8.مسبب و کانون زیبایی ها
مطلب دیگر اینکه انسان بالفطره میخواهد زیبایی های خود را به تصویر بکشد حال سوالی مطرح می شودو آن اینکه این حیایی که در مورد آن صحبت شد آیا مانع تصویرکشیدن زیبایی می شود یا نه؟
در نگاه اول شاید به ذهن ما خطور کند که با حیا دیگر جایی برای عرضه کردن جمال و زیبایی نمی ماند اما نگاه اهل بیت به این قضیه طور دیگری است . پیامبر فرمودند : حیا کانون تمامی زیبایی هاست و امیر المومنین علی (ع) در سفارش به فرزندشان امام حسن (ع) می فرمایند : حیا علت و راه رسیدن به هر زیبایی است . با حیا میتوان زیبایی آفرینی کرد . حیا موجب نمی شود که زیبایی ها مخفی و یا زشت شودبلکه باعث می شود زیبایی ها درجایگاه خود ارزشمند جلوه کند و لگدمال نشود.
جلوه های حیا
روح انسان در تمامی اجزا جسمانی انسان حضور دارد ولی با این حال آثار روحی انسان بیشتر از هر عضو روی قلب انسان اثر می گذارد . وقتی انسان خوشحال یا ناراحت یا تغییر دیگری در روحش احساس می کند ،اولین چیزی که تغییر می کند ضربان قلب است لذا در همه فرهنگ اسم این عضو را کانون احساسات و تحریکات و تصمیمات انسان قرار داده اند . در فارسی دل و در عربی قلب هم نام عضوی است که خون را در بدن تزریق می کندهم محل اصلی روح آدمی است . در همین ارتباط بعضی حالات انسان نیز محل بروز شدیدش در اعضای دیگر نمود می کند اما آثار دیگری هم در افعال و جوارح انسان دارد که در این قسمت به آنها اشاره می شود.
1.حیا در دیدار
بیزاری و انزجار از کسانی که مستقیما به چشم دیگران خیره می شوند و گستاخی و پرده دری را می توان به راحتی در نگاهشان خواند امری است که اکثریت مردم آن را تجربه کرده اند . آنچه روشن و واضح است این که خداوند متعال حس خاصی را در دیدگان قرارداده که تنهابا کمک همین حس میتوان با دیگران ارتباط بر قرار کرد بدون آنکه حتی با زبان آنها آشنایی داشته باشیم . البته خداوند قادر است بواسطه همین حس و با همین چشمها بسیاری از انسان ها را در بوته آزمایش قرار دهد . با نوع نگاه افراد علاوه بر میزان حیای آنان می توان میزان خرد و معرفتشان را نیز سنجید چراکه در حدیث داریم حیای چشم ناشی از حیای عقل و معرفت است .
والاترین نوع نگاه مخصوص انسانهای خردمند و عاقل است که جایگاه نگاه ها را می شناسند و می دانند که در کجا وکی و چگونه باید نگاه کنند و در هر موقعیتی که قرار می گیرند به نحوی رفتار خواهند کرد که پرده های حیا را ندرند و در ضمن چیزی از نظرشان درو نماند.با رجعت به حدیث پیامبر که فرمودند :(حیای دیدگان ناشی از عقل و معرفت است ) می توان دریافت که هر گاه بخواهیم از دریچه عقل با دنیای بشری ارتباط برقرار کنیم ناگزیریم حیای چشم را رعایت کنیم.
2.حیای در گفتار
اصولا زبان دارای کاربردهای گوناگونی است ویتکنشتاین زبانشناس مشهور معتقد است که علی رغم اینکه بسیاری از مردم زبان را علاوه بر اینکه چشنده مزه غذا می باشد وسیله ای برای رد و بدل کردن یکسری اطلاعات می دانند زبان کاربردهای مهمتر و رایجتری نیز دارد یکی از اینکاربدها که اغلب به آن توجه نمی شود تنظیم و تعدیل حیا در ارتباطات است درواقع نوع واژگان نوع گویش و ترکیب سخن گفتن میزان حیای انسان در گفتار را رقم می زند.به تعبیر فرآن کریم از نوع گویش آنان ، آنان را خواهی شناخت .
3.حیا نسبت به مخاطب
برخی سخن ها در جمع زنان قابل بیان است و در حضور آقایان قابل طرح نیست یا نسبت به منزلت و شخصیت مخاطب از بیان حرفهای ناشایست حیا میکنیم .در زمان پیامبر (ص) شاعری به نام ابو سفیان بن حارث بن عبدالمطلب وجود داشت که شعر ناشایستی را در هجو پیامبرسرود .در حالی که پسر عموی پیامبربود این فرد مسلمان شد ولی از بس از روی پیامبر شرمسار و خجلت زده بود نزد پیامبر شرفیاب نمی گردید . هرگاه با پیامبر روبه رو می شد از روی خجالت و شرمساری سر به زیر می افکند.
4.حیا در شنیدار
حیا در شنیدن از ظرافت و لطافت بیشتری نسبت به حیای درگفتار بخوردار است اگر شما در شرایطی قرار بگیرید که حدود حیا در آن محترم شمرده نمی شود چه عکس العملی نشان خواهید داد ؟ رنگ چهره شما تغییر میکند؟ سخن دیگری را به میان می کشید؟ تذکر می دهید؟ این عکس العمل ها پیامد چیست ؟اگر پاسخ چنین باشد که من از شنیدن این سخنان به عنوان یک شنونده شرمسار هستم چنین حالتی حیای در شنیدن نامیده می شود.انسان باید به گونه ای رفتار نماید که دیگران در حضور او جانب حیا و وقار را پیش بگیرند و هر سخنی را بر زبان جاری نسازند باید بدانیم که انسان هر گاه با کسی صمیمی شود این حق را ندارد که از هر دری با او به صحبت بپردازد و پرده های حیا را یکی پس از دیگری بدرد. چرا که دوستی های بسیاری دراثر این تندروی ها و افراط ها  ورطه جدایی و نابودی کشیده شده است بزرگان دین پیوسته به گونه ای رفتار می کرده اند که در حضورشان کسی نه از ترس بلکه  از شرم حضور مرتکب گناهی نمی گردیده و هر سخنی را بر زبان جاری نمی ساخته است . رعایت حدود حیا در گفتار و شنیدار می تواند حل بسیاری از معضلات و چالشهای اجتماعی را که امروزه دنیای غرب و شرق را آکنده ساخته است حل کند.
حیای منفی
بحث مهم دیگری که در زمینه حیا مطرح می شود بحث در مورد جنبه منفی حیاست ضرورت این بحث از آن جهت است که در بحث حیا همچون بسیاری صفات دیگر زمینه افراط و تفریط وجود دارد. امام حسن عسگری می فرمایند :بدان که برای حیا میزان اندازه ای است و چون فزونی یابد از حی اعتدال پا را فراتر نهاده و اسراف کرده است .
گاهی افراد میخواهند با حیا باشند اما نمی داند که این جا جای حیا نیست لذا باید مواردی که حیا روا نیست روشن شود تا دچار افراط وتفریط نشویم . پیامبر می فرمایند :
حیا دردو قسم است یک نوع حیایی است که از روی خرد است و نوع دیگر از روی نابخردی است . حیای عقل همان دانش است که بر اساس آگاهی حیایی را انجام می دهد و حیای نابخردانه همان جهل است که از روی جهالت حیایی را انجام می دهد . تفاوت جاهل و عاقل در این است که جاهل تا چیزی را می آموزد به دنبال بیان و روایت کردن آن است ولی عاقل تا چیزی را فرا می گیرد به دنبال رعایت کردن آن است تا بقیه نیز از این شیوه بهره ببرند.
حیا در بیان حقایق
اولین مصداق آن حیا از بیان حقایق در برابر دیگران است امیر المومنین می فرمایند کسی که از بیان حق حیا کنداحمق است .
حیا در ذکر مثال
گاهی لازم است انسان برای بیان حرف حقی از مثالی در سطح پایی استفاده کند که برای همه ملموس باشد اما حیا میکند و آن را دون شان خود می داند. مثال رکیک و زشت نیست اما در سطح مردم کوچه وبازار است این هم حیای حمق است .اتفاقا افرادی که علم در وجودشان سرشار است به هر کسی به اندازه وجودش فیض می رسانند . اگر مخاطبش نیاز به یک مثال ملموس برای فهم مطلب داشته باشد ابایی ندارند. عالم در این جهت باید مثل خورشید باشد هر شیئی متناسب با فاصله اش از خورشید گرما و نور می گیرد . خورشید نمی گوید من فقط گرمای 500 درجه تولید می کنم کسی که تاب این گرما را ندارد از آن استفاده نکند. خداوند هم در قرآن به زیبایی به این مسئله اشاره فرموده است آن جا که می فرماید :
خداوند از اینکه برای بیان حقیقتی به یک پشه و حتی بالاتر از آن مثلا بزند حیا نمی کند .
حیا در دفاع از حقوق دیگران
مورد دیگری که حیا مذموم است حیایی است که موجب می شود حقوق شخص دیگری پایمال شود . در چنین مواردی حیای خود صاحب حق مانع می شد از حق خود دفاع کند ولی شخص دیگری که چنین صحنه ای را می بیند نباید حیا باعث شود که از او دفاع نکند.خداوند در قرآن خطاب به افرادی که رعایت ادب را در برخورد با پیامبر نمی کردند و بدون اجازه وارد خانه پیامبر می شدند و مزاحم ایشان و خانواده شان می شدند یا بعد از غذا سرگرم گفتگو می شدند و نمی رفتند چنین می فرمایند :
این عمل شما پیامبر را مورد اذیت قرار می دهد اما او از شما حیا میکند و مانع شما نمی شود ولی خدا از بیان این حق حیایی نسبت به شما ندارد .
حیا در کسب علم
مورد دیگری که حیا در آن روا نیست کسب علم است .اگر لازم شد برای یادگیری مطلبی از کسی سوال بپرسید دیگر حیا معنا ندارد .چرا که حیا در کسب علم محرومیت به دنبال می آورد . بعضی از دانشجویان حیا می کنندکه سر کلاس از استاد سوال بپرسند . نتیجه این حیا این می شود که درس را آن طور که باید نمی فهمند امام صادق علیه سلام در این زمینه می فرمایند : هر کسی رقت وجه داشته باشد (کم رو باشد)، علمش هم اندک خواهد بود .در این زمینه انسان بایداصطلاحا رو داشته باشد و گرنه کلاهش پس معرکه خواهد بود . گاهی بعضی افراد را در جامع می بینیم که در بقیه مسایل پررو و بی حیا هستند اما وقتی نوبت به کسب علمی می رسد با حیا می شوند . این حیا غلط است .
حیا در کار خیر
مورد دیگری که حیا در ان ممنوع است حیا در انجام دادن عمل خیر است روایت زیبایی است که هم از امام امیر المومنین و هم از امام زین العابدین نقل شده است که فرمودند :
مومن عمل خیر را از روی ریا انجام نمی دهد و به خاطر حیا آن را ترک نمی کند .مثلا در جلسه خواستگاری نشسته و اتفاقا وقت نماز هم شده است اماحیا می کند که بلند شود و نمازش را بخواند . یکی از جاهایی که شیطان انسان را فریب می دهد همین جاهاست که به انسان تلقین میکند که این کار را نجام نده مبادا که ریا شود.
حیا از اقرار به جهل
مورد دیگری که از حیا نسبت به آن نهی شده است مربوط به اساتید و معلمین اسم که اگر چیزی را نمی دانستند قاطعانه بگویند نمی دانم و از گفتن این کلمه شرم نکنند امیر المومنین در سفارش به یکی از اصحاب خود میفرمایند پنج توصیه را از من فراگیر : کسی جز به پروردگارش امید نبندد و جز از گناهش نترسد و نسبت به یاد گیری آن چه نمی داند برخود شرم روا ندارد و چون از چیزی که نمی دانی از او پرسند از گفتن نمیداند حیا به خود راه ندهد و بدانید که صبر نسبت به ایمان همچون سر است نسبت به کل بدن .
اندربعضی کتابهاست که خدای عزوجل گوید بنده من انصاف من بنهد و مرا بخواند شرم دارم که وی را باز زنم و وی گناه همی کند و از من شرم ندارد.
جنید را از شرم پرسیدند و گفت : دیدن آلا باشد از خداوند و رویت تقصیر از خویشتن از این دو معنی حالی تولی کند آن را حیا خوانند واستاد بو علی گفت: حیا دست به داشتن دعوی بود پیش خدای عزَوعلی
حیا داری سه رکن اصلی است :
فاعل ، ناظر و فعل.
فاعل در حیا شخصی است برخوردار از کرامت و بزرگواری نفسانی. ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد و فعلی که رکن سوم برای تحقق حیاست فعل ناپسند و زشت است . در نتیجه تفاوت میان حیا با خوف و تقوا میتوان گفت که محوربازدارندگی در حیا ، ادراک حضور ناظر محترم و حفظ حرمت اوست . حال آنکه محور بازدارندگی در خوف وتقوا درک قدرت خداوند و ترس از مجازات اوست .
مباحث عام و کلی مربوط به حیا
الف ) ارزش حیا:
امام علی می فرماید : هر کس که پوشش شرم گزیند کس عیب او نبیند و در بیانی دیگر می فرماید : حیا پیشه کن که حیا نشانه نجابت است .
ب ) اسباب و موانع حیا:
1.عقل: رسول خدا در پاسخ راهب مسیحی  شمعون بن لاوی بن یهودا که از اودر باره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود فرمود : عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم علم و از علم رشد و از رشد عفاف و از عفاف خویشتن داری و از خویشتن داری حیا و از حیا وقاز و از وقار مداومت بر عمل خیر و تنفر از شر و از تنفر ازشر اطاعت نصیحت گوی حاصل می گردد.
2.ایمان :امام صادق (ع) می فرماید : ایمان ندارد کسی که حیا ندارد .
3.پاک شدن گناهان :امام سجاد (ع) می فرماید : چهار چیز است که هر کس را باشد اسلامش کامل و گناهانش پاک گردد و پروردگار خود را ملاقات می کند در حالی که خداوند عزوجل از اوو خشنود است هر کس به آنچه به نفع مردم بر خویشتن قرار داده برای خدا انجام دهد و زبانش با مردم راست باشد و از هر چه نزد خداو نزد مردم ، زشت است شرم کند و با خانواده خود خوشرفتار باشد .
4.پیامبر(ص) در شرح پاره ای از آثار شرم و حیا فرمود :اما آنچه از حیا نشات می گیرد نرمش مهربانی در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان سلامت دوری کردن از بدی خوشرویی گذشت وبخشندگی پیروزی و خوشنامی در میان مردم است . اینها فوایدی است که خردمند از حیا می برد .آنکس که حزن واندوه بر گذشته و بر تقصیرش در بندگی وخوف از عاقبت وعذاب قوی تر است حیایش بیشتر است حیا عرصه گاه خشیت و ابتدایش تجلی هیبت و عظمت او در قلب است . صاحب حیا به خود و به کارخود که همه طاعت و بندگیست مشغول است و هرگز از یاد حق غافی نیست از مردم که هیچ سودی نسبت به امور معنوی وی ندارند کناره گیر است و از کارهای غیر الهی مردم سخت متنفر است و اگر وی را به حال خود گذارند هیچ رغبتی به همنشینی کسی ندارد .
رسول خدا (ص) : حیا را پنج مرحله است :
1.حیایی که مانع از گناه است و این مرتبه نازله حیا و بلکه حیا عوام الناس است.
2.حیای تقصیراست به این معنی که شرمش آید مرتکب کاری شود که مشتمل بر تقصیر است هر چند ترک اولی باشد .
3.حیای کرامت است یعنی بزرگواری و عزت حضرت دوست مانع این است که مرتکب خلاف رضای او شود.
4.حیای محبت است یعنی انوار محبت حضرت او چنان بر سراسر وجودش تابیده که مجال مخالفتی برای عاشق در جنب معشوق نگذاشته .
5.حیای هیبت است و این حیا علت خشیت است چنانچه حیای محبت باعث امید و رجاست  .
الهی به انوار جلال و اوصاف جمال و ذات مستجمع صفات کمالت ما را به این مراتب عالیه از حیا آراسته فرما و تمام تقصیرات و گناهان گذشته ما را که معلول غفلت و جهل بوده ببخش و بیامرز
منابع و ماخذ
انصاریان ، حسین . عرفان اسلامی .تهران : پیام آزادی ،  1368 .
بانکی پور فرد، امیر حسین.حیا . تهران : حدیث راه عشق ،1383
دیلمی ، احمد. اخلاق اسلامی . تهران : دفتر نشر معارف .1382
فروزانفر ، بدیع الزمان . ترجمه رساله قشریه . تهران : نشر کتاب ،1345
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 263 بازدید
بازدید دیروز: 239 بازدید
بازدید کل: 2852592 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [801]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]