موضوع: رابطه ادراک حسی و عقلی از دیدگاه علامه طباطبایی محقق: سمیه محمدی - دانشجوی ارشد فلسفه زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی انواع ادراکات کلی در نظر علامه ایشان در نهایه دارد : عقل ، که منظور همان ادراک کلی است در برابر احساس و تخبل به اعتبار انواع گوناگون وجود معقولات برای عقل دارای سه نوع است : 1 . عقل بالقوه : در این مرحله عقل هرگز خود را بالفعل تعقل نمی کند و معقولات دیگر را نیز بالفعل ادراک نمی کند زیرا فاقد هرگونه معقولی است . 2 . عقل معقول یا معقولات فراوانی ادراک می کند بالفعل به گونه ای که هر یک جدای از دیگری بوده و ترتیب میان آنها محفوظ باشد ، این نوع عقل تفصیلی است . 3 . عقل معقولهای فراوانی را تعقل می کند اما بدون آنکه میان آنها تفکیک باشد . عقل یک وجود بسیط و اجمالی دارد که مشتمل بر همه ی تفاصیل است نام این عقل ، عقل اجمالی است . به عبارت دیگر : معقولات یا بالقوه برای عقل موجود ند یا بالفعل ، در صورت دوم یا با وجود تفصیلی برای عقل موجودند به گونه ای که هر معقولی جدای از معقول دیگر باشد و یا با وجود اجمالی برای عقل موجودند : یعنی همه دارای یک وجود یگانه و بسیط می باشند . در مراتب عقل نظر علامه همان است که ما در این عقلی تحت عنوان « درجات کلی ادراک » آوردیم . ادراکات جزئی در نظر علامه در مورد ادراک جزئی نیز هم چون ادراک کلیات است یعنی در مورد فاعل مفیض صور جزئی هم چند حالت متصور است : 1 . نفس فاعل باشد که قبلااشاره اند که نفس نمی تواند هم فاعل و هم قابل باشد از یک جهت 2 . شی خارجی و مادی فاعل باشد که محال است به 2 دلیل : الف . اضعف علت اقوی خود نمی باشد . ب . تأثیر امر مادی مستلزم وضع است 3 . امر مجرد عقلی کلی : این فرض نیز محال است چون کلی با جزئی سازگار نیست . 4 . جوهر مفارق مثالی : تنها این فرض درست است که نفس به میزان استعداد و آگاهی اش با جوهر مثالی ارتباط برقرار می کند و با آن متحد می شود علم آن جوهر مثالی صورت به نحو اجمالی است نه تفصیلی ، اما سؤال این است که چگونه علم اجمالی صورت مثالی به علم تفصیلی تبدیل می شود پاسخ آن است که : وقتی نفس با جوهر مفارق مثالی ارتباط برقرار کرد . از این طریق آن صورتهایی مثالی که زمینه ی ادراکش در نفس حاصل گشته را از آن جوهر مفارق مثالی کسب می کنند ( یا به عبارت دیگر ، با اتحاد نفس با آن جوهر مثالی صورتهای مناسب بر او اضافه می شود ) این توضیحاتی که داده شد مربوط به نظر اول ایشان می شد که برای ادراک جزئی به سوی عالم مثال باید سیر کرد و برای ادراک کلیات به عالم مجردات باید سیر کرد . اما میان نظر دوم ایشان که عبارت بود از ابداع و ایجاد صور مثالی و صور کلی ، ملاصدرا بیشتر معتقد است که نفس مبدع صور جزئی او با این نظر ایشان اشکالات را که بر وجود ذهنی وارد می شد دفع کرد اما اینکه نفس صورتهای کلی را ایجاد کند را معتقد نیست بلکه آنها را مشاهده می کند و توضیح این نظر ایشان در کتاب در کتاب /اسفارج 8 ص 221 تحت عنوان علم / وجود ذهنی آمده است . رابطه ی ادراک کلی با جزئی : شیخ اشراق در تعلیقات خود می فرماید : نفس ، صور محسوس را به حواس و صور معقول را به توسط صور محسوس ادراک می کند زیرا نفس انسان ناقص است بر خلاف عقول مفارق که برای ادراک کلی به صورت محسوس نیازمند نیست بلکه از طریق علل غیر متغیر آنها را ادراک می کند و می گوید : معقول و محسوس شخصی متطابق اند ، زیرا اگر مطابق نباشند معقول آن شخص نخواهد بود . مرحله دوم علامه رابطه ادراک حسی با ادراک عقلی این چنین بیان می دارد و اقامه برهان کرده اند که : علم کلی پس از علم به جزئیات می تواند تحقق پیدا کنند یعنی ما نمی توانیم ، مثلاً انسان کلی را تصور کنیم مگر اینکه قبلاً افراد و جزئیاتی چند از انسان را تصور کرده باشیم چون اگر می توانستیم کلی را بدون رابطه ای با جزئیات خود تصور کنیم ( اولاً ) نسبت کلی مفروض به جزئیات خود و غیر آنها متساوی بود یا به همه منطبق می شد با به هیچ پا این گونه نیست مثلاً ، مفهوم انسان پیوسته به جزئیات خودش تطبیق می کنیم و به غیر جزئیات خودش انطباق نمی دهیم سپس ناچاراً باید نوعی ارتباط بین صورت کلی انسان و تصور جزئیات انسان باشد و این ارتباط ثابت باشد . همین بیان در مورد صور محسوسه و صور متخبله نیز جاری کرد . سپس باید یک رابطه حقیقی میان صورت محسوس و صورت متخیل ونیز میان صورت صورت متخیل و مفهوم کلی و میان صورت محسوس و مفهوم کلی موجود باشد . ثانیاً : اگر می توانستیم مفهوم کلی را بی سابقه صورت محسوس درست کنیم در ساختن آن یا منشأئیت را ملاحظه می کردیم یا نه در صورت اول باید حقیقت منشأ آثار را قبلاً یافته باشیم و آن صورت محسوس است و در صورت دوم واقعیتی از واقعیات خارجی درست کرده ایم نه مفهوم ذهنی زیرا وجودش قیاسی نیست و خود به خود منشأ آثار می باشد پس مفهوم نیست .و از همین بیان در صورت خیالی نیز جاری است . پس علم کلی مسبوق به صورت خیالی است و صورت خیالی مسبوق صورت حسی خواهد بود . ثالثاً : آزمایشها نشان داده اند که افرادی که فاقد برخی حواس هم چون حس باصره و سامعه هستند از تصور خیالی صورتهایی که باید از راه همان حس مفقود انجام دهد عاجزند. از این بیانات می توان این نتیجه را گرفت که الف . میان صورت محسوس و متخیل و صورت معقول ( مفهوم کلی ) هر چیزی نسبت ثابتی موجود است . ب . به وجود آمدن مفهوم کلی موقوف ، تحقق تصور خیالی است وتصور خیالی موقوف است به تحقق صورت حسی ، چنانکه هر یک به ترتیب از دیگری موجود می آید. ج . همه معلومات و مفاهیم تصوری مختص به حواس اند یعنی هر مفهوم تصوری را که فرض کنیم یا مستقیماً خود محسوس است و یا همان محسوس است که دست خورده و تصرفاتی در وی شده است . و خاصیت وجودی جدیدی پیدا کرده است . د . ما به ماهیت واقعی محسوسات فی الجمله نائل می شویم . ادراکات حسی در نظر علامه ایشان در باب اغلاط ادراک حسی چنین مثال می آورند و سپس می گویند که غلط هم در خیال و هم در فکر کلی است، غلط در خیال و فکر نیاز به گشتن و مثال پیدا کردن ندارد این دسته از اغلاط اگر چه مستقیماً در حس نیست ولی از راه اینکه این دسته از ادراکات بلاخره منتهی به حس می شود می توان گناه اینها را نیز به گردن حس نهاد . ایشان در کتاب اصول فلسفه و - بطور تفصیلی و اجمالی بیان می دارند که : 1 . در مرتبه وجود حسی ( اثرموجود در عضو حساس ) خطایی رخ نمی دهد . 2 . در ادراک حسی مفرد خطایی نیست . 3 . در حکمی که در مرتبه حس می باشد نیز خطا راه ندارد . 4 . خطا ناچاراً در مرتبه ادراک و حکم و مقایسه با خارج رخ می دهد که پایین تر از مراتب گذشته می باشد. 5 . در مورد هر ادراک ناصحیح ادراک درستی هم هست هم چنانکه بحسب هر دروغی راستی دارد . 6 . علم حضوری قابل خطا نیست . 7 . وجود خطا در خارج بالعرض است . یعنی در جائیکه ما خطا می کنیم هیچ کدام از قوای مدرکه و حاکمه مان درکار مخصوص به خود خطا نمی کند بلکه خطادرموقعی است که حکم یک قوه رابه قوه دیگری اسنادمی دهیم مثلاً حکم عقل را به حکم حس تطبیق میدهیم خطا رخ می دهد . وی در ادامه می افزاید که ما در مقاله ی گذشته یکی از نتایج اساسی که گرفتیم این بود که علوم و ادراکات منتهی به حواس می باشد – همان که ما تحت رابطه کلی و جزئی - بیان کردیم - برای اثبات اینکه هر تصور کلی که قابل انطباق بافراد محسوس است از قبیل تصور کلی انسان ، درخت خواه ناخواه باید از راه حواس و تماس مستقیم با واقعیت منتهی محسوس برای انسان پیدا شده باشد و خود به خود بالفطره در نزد عقل حاضر نیست - صرفاً هدف این بود که شناخت حقیقت مستقیماً از ادراکات جزئی و حسی آغاز می شوند و تمام تصورات بشری مربوط به حیطه طبیعت در اثر برخورد قوای ادراکی با طبیعت عینی خارج تولید شده است. کسی که برای نخستین بار این برهان و نتیجه را می بیند نباید دچار اشتباه و توهم شود و حکم کند که ما ادراکات و علوم یا بی واسطه حسی است و یا با واسطه ی تصرفی که در یک پدیده حسی شده و اگر با واسطه یا بی واسطه پا ی حس در میان نباشد علم و ادراک هم موجود نخواهد بود ، چون پیوسته این علم مفاهیمی در رابطه ای است که برخی ادراکات با محسوس دارند ولی آثاری را که محسوسات دارند را آن ادراکات ندارند ، می باشد . توضیح بیشتر آنکه : این برهان مذکور و نتیجه اش آن ادراکاتی را که قابل انطباق به حس است ولی منتهی به حس نیستند را نفی می کند و در مورد آنها و جاری است . اما مطلق ادراکی را که منتهی به حس نیست را نفی نمی کند چون در مورد آن جاری نمی شود لذا اگر ادراکی فرض شود که قابل انطباق به حس نیست را برهان مذکور نفی نمی کند . اما به تعبیر علامه اگر در این برهان ژرفتر و نظری دقیق تر بنگریم ، مفاد برهان این است که به مقتضای بیرون نمایی و کاشفیت علم و ادراک رسیدن واقعیتی لازم است یعنی در مورد هر علم حصولی علم حضوری موجود است . بر همین اساس می توان دایره برهان را وسیع تر گرفت .و از برای نتیجه عموم بیشتری به دست آورد . بر این اساس می گوییم چون هر علم و ادراکی مفروض خاصیت کشف از خارج و بیرون نمایی داشته است و صورت وی می باشند می بایست با خارج منطبق باشد و غیر منشأ آثار باشد از این رو می بایست به واقعیت منشأ آثار که منطبق علیه اوست رسیده باشیم یعنی واقع را با علم حضوری یافته باشیم و سپس علم حصولی یا بی واسطه ازوی گرفته می شود ( همان معلوم حضوری با سلب منشأیت آثار ) و یا به واسطه ی تصرفی که قوه مدرکی در وی انجام داده باشند و مصداق گاهی ادراکات محسوسه هستند که با واقعیت خود در حس موجودند و قوه مدرکی در همانجا به آن ها نائل می شود و گاهی مدرکات غیر محسوسه نظر مؤلف می توان این نتیجه را گرفت اصل علوم و ادراکات که همه ی شاخه ها بلاخره به این ریشه می رسند هم حضوری است که به دلیل سلب منشأیت آثار به علم حصولی تبدیل می شود . تغییر موضع ایشان و درباب منشأ علوم که در جایی معتقدند حس است در جای دیگر و با نگاهی وسیعتر می گویند ریشه علوم علم حضوری است در جائیکه حس را ریشه علوم معرفی می کنند منظور ادراکات مربوط به حس است . آنجا که بیان می دارند ریشه علوم و ادراکات علم حضوری است . منظورشان اعم از ادراکات مربوط به حس است و مطلق ادراکات را مد نظر دارند پس می توان از این بیان ایشان این نتیجه را گرفت که علوم حسی نیز به علم حضوری برمی گردد . و یا این که منظور ایشان از حواس را حواس باطنی به معنای علم حضوری بگیریم دراین صورت هر دو نظرشان یکی میشود. به مسلک مرحوم علامه در عالم مجرد ات . علم حصولی راه ندارد ، چون علم حصولی به واسطه مقایسه موجود مجرد مشهود با موجود مادی است و این در موردی است که عالم به نحوی با ماده ارتباط داشته باشد . به نظر می رسد که اساس فرمایش علامه دو امر است : اول : علم و معلوم با لذات مجردند . دوم : اگر اساس علوم حصولی ، علوم حضوری نباشد راهی برای درک تطابق صور حاصل ذهن با خارج نخواهد بود . چون حکم به تطابق فرع حضور دو طرف متطابقه نزد حاکم است . رفع تناقض : همان گونه که قبلاً گفته شد علامه طباطبائی نیز سبزواری که در نظری عمیق تر و تخصصی تر معتقدند ، نفس به دلیل مقام شامخش فیاض صور کلی است . نفس انسانی که می تواند صور جزئیه را بسازد صور کلی را نیز می سازد یعنی ایشان معتقد به ابداع نفس هستند هم صور جزئیه و هم صور کلیه را اما ظاهراً این کلام ایشان با یکی از آن سه تا ادله که نفس نمی تواند هم فاعل و هم قابل باشد رد می شود اما اگر ژرف بنگریم تناقضی در کلام علامه مشاهده نمی شود . خود ایشان معتقد نیست که نفس خود به خود از حالت قوه به فعل خارج می شود چون محال بودن آن بدیهی است بلکه برای نفس نقشی شبیه به فاعل معتقد است نه اینکه نفس فاعل مستقل باشد بلکه فاعل مباشر است به این صورت که عقل فعال که صورت را افاضه می کند نفس مستعد می شود برای دریافت آن صورت کلی و لذا به دلیل سهولت آن ( نزدیک به حس بودن آن ) ما تصور می کنیم نفس ما فاعل مستقل است بلکه نفس ما شبیه فاعل است . علامه نظر خود را این گونه بیان می دارد که عقل هیولانی و جوهر مفارق نفس را از قوه به فعل می رساند و لازمه آن این است که بگوییم فاعل صورتهای خیالی هم چون صورعقلی امری خارج از نفس است که صورت را بعد از صورت دیگر افاضه می کند . بر حسب آن استعداداتی که نفس می تواند کسب کند بلکه زمانی که نفس صورت خیالی در نفس ملکه شد ، اسناد و فاعلیت صور به نفس اشکالی ندارد . ادامه نظر مؤلف همان طور که گفتم ملا صدرا نیز معتقد به خلاقیت نفس است درمورد صور جزئی این کلام ایشان نیز قابل نقد و بررسی است به این صورت که نفس در ابتدا هیچ ادراکی ندارد والله اخرجکم من بطون امهاتکم و نفسی که در ابتدا خالی است و بالقوه نمی تواندمعطی و فاعل باشد نتیجه پس نفس نسبت به تمام صور علمی قابل است . نفسی که به تدریج عالم می شود ، فاعل نیست ولی پس از اینکه رشد کرد و به مرحله عاقله رسید نسبت به تصورات خود شبیه فاعل می شود . در توضیح کلام صدرا : نفس یک حقیقت واحد وجودی دارای مراتب است که مرتبه نازله ی آن مثل قوای طبیعی قوه نازله است حس مشترک ، خیال ، واهمه ،حافظه و... همه از مراتب آن حقیقت هستند و وجود دارای طول است . مرتبه ی عالی آن همان عقل است و مراتب پایین تر ان حس مشترک . و قوه عاقله را که در مراتب بالاتر قرار دارد نسبت به مراتب مادون حس مشترک فاعل می داند و مراتب مادون را فعل قوه عاقله پس وجود حس و صورت محسوس بدین ترتیب از ناحیه مرتبه ی عالی نفس پیدا می شود . فهرست منابع : نهایه الحکمه،محمدحسین طباطبایی بدایه الحکمه ،طباطبایی،محمدحسین،بیروت،1402هجری اصول فلسفه و روش رئالیسم ،طباطبایی ،محمدحسین،ج 3و2و1،مقدمه وپاورقی مطهری ،چاپ افست الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه،صدرالدین شیرازی،محمد،ج3و8،بی تا،شرکه دار المعارف الاسلامیه تحریر اسفار، شیروانی،علی ،1427ه-1384ش تعلیقه علی نهایه الحکمه،مصباح یزدی،محمدتقی،1405ه،موسسه درراه حق تعلیقه علی نهایه الحکمه،فیاضی،غلامرضا،بی تا،چاپ ظهور علم عالم معلوم ،عزیز الله ،فیاض صابری، مشهد،عروج اندیشه،1380 تفسیری بر اصول فلسفه وروش رئالیسم،شریعتی سبزواری،محمدباقر،بوستان کتاب شناخت ،عطاءالله ،کریمی،ناشر:حکمت،بی تا شناخت در نظر صدرا و کانت ،قاسمی نسری،جلیل،بهار79،پایان نامه ارشد تئوری شناخت در فلسفه ما ،صدر،محمد باقر،مترجم،حسینی،سید حسین،زمستان 1362،چاپ افست بازنگری در تعیین محدوده علم حضوری و حصولی،غفاری قره باغ،سید احمد،مقاله، خردنامه صدراپاییز87،شماره53 نظریه شناخت،حائری یزدی،مهدی،مقاله ادراک حسی،خامنه ای ،محمد،خرد نامه صدرا،شماره12،بهار79 توضیحات استاد حسینی شاهرودی برکتاب شواهد الربوبیه ملاصدرا
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد