موضوع: خوف پژوهشگر: اکرم میرمحرابی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی چکیده آن چه دراین نوشته ی مختصر بیان می شود عبارت است از تعریف خوف که به معنی انتظار ناملایمی است و اینکه خوف انواعی دارد : شامل : خوف نکوهیده و خوف پسندیده . این دو نوع خوف نیز خود اقسامی دارند که خوف نکوهیده معمولا مربوط به عوامل دنیوی و از روی جهل است اما خوف پسندیده خوف از خدا و به خاطر آخرت است . و در این خوف پسندیده حاصل نمی شود مگر به معرفت هرگاه انسان به صفات جلال و جمال خداوند معرفت پیدا کند خوف او نیز بیشتر خواهد شد . مقدمه : خوف از خدا برترین فضیلت است خوف از خدا مرتبه ای از مراتب دین و مقامی از مقامات اهل یقین و بهترین فضایل نفسانی است . چرا که فظیلت هر صفتی به مقدار کمی است که به سعادت می کند و باز هیچ سعادتی مانند سعادت لقاء الله و قرب او نیست و این سعادت حاصل نمی شود مگر به تحصیل محبت و انس با خدا ، و محبت و انس با خدا و محبت و انس با خدا بدست نمی آید مگر با معرفت و معرفت حاصل نمی شود مگر به ادامه فکر و انس محقق نمی شود مگر به محبت و تداوم ذکر : مواظبت به فکر و ذکر میسر نشود مگر به ریشه کن کردن دنیا دوستی از قلب و محبت دنیا ریشه کن نمی شود مگر با سر کوب کردن لذت ها و شهوات . و نیرومندترین وسیله برای سرکوبی شهوت آتش خوف الهی است و این خوف آتش سوزنده شهوات است . در این صورت فظیلت آن به قدری است که شهوات را بسوزاند و انسان را از معاصی باز دارد و بر طاعت برانگیزد . خوف : عبارت است از رنج و تالم و ناراحتی به سبب انتظار ناملایمی که در آینده وقوع آن محتمل است . و اگر علم یا ظن به وقوع آن ناملایم داشته باشد « توقع و انتظار مکروه و ناگوار » نامیده می شود و رنج و ناراحتی آن بیشتر از خوف خواهد بود . فرق بین خوف و جبن : جبن یعنی بی تحرکی و بی جنبشی نفس در جائی که عقلاً و شرعاً حرکت برای انتقام یا چیز دیگری مستحن و پسندیده است . و این سکون و بی تحرکی گاهی بدون حدوث تالم و رنجی که لازمه ی خوف است تحقق می یابد . خوف دو نوع است : اول : خوفی که همه ی اقسام آن مذموم است و آن خوفی است که نه از خدا و صفات معتقنی هسیبت و عظمت او ناشی شده و نه از گناهان و جنایات خود بنده بلکه ناشی از اموری غیر اینها باشد و این نوع خوف از رذایل قوه غضب از طرف تفریط و از نتایج جبن است . دوم : خوف ستوده و مستحسن : و آن خوفی است که از خدا و از عظمت او و از خطا و گواه بنده برخساته است . و آن از فضایل قوه غضبیه است ، زیرا قوه عاقله به آن فرمان می دهد و آن را نیکو می شمرد . بنابراین این نوع خوف حاصل از انقیاد غضب از عقل است . خوف نکوهیده و اقسام آن : نوع اول خوف اقسامی دارد که عقل همه را زشت و ناروا می شمارد پس سزاوار نیست که عاقل آن را به دل خویش راه دهد . انگیزه این نوع خوف ممکن است بر چند قسم باشد : 1- اینکه خوف از امری ضروری و لازم الوقوع باشد که دفع آن از قدرت بشر بیرون است . و شکی نیست که خوف از چنین امری نادانی و خطای محض است و غیر از رنج و عقوبتی زودرس و عاجل که آدمی را از تدبیر در مصالح دنیا و آخرت بازدارد فایده ای بر آن مترتب نیست . و عاقل چنین چیزی را به دل خود راه نمی دهد . 2- خوف از امری ممکن باشد که وقوع و عدم وقوع آن قطعی و حتمی نباشد و شدن و نشدنش در دست خود فرد نباشد . این دسته از خوف نیز دور از عقل می باشد . 3- خوف از کاری باشد که فاعل آن خود مشخص و ناشی از سوء اختیار اوست و علاج آن این است که مرتکب آن کار نشود و به کاری که از سرانجام بد آن می ترسد اقدام نکند . 4- خوف از چیزهایی که طبع مردم از آن بی سبب و جهت عقلی و واقعی وحشت دارد . مانند مژده ، جن و .... خوف پسندیده و اقسام و درجات آن : انواع خوف پسندیده : اول ، خوفی است که از خدای سبحان و عظمت و کبریای او باشد این خوف در اصطلاح صاحبان خشیت و رهبت (ترس) نامیده می شود . دوم : خوفی که از گناهان و معاصی باشد سوم : آن خوفی که از جع دو نوع اول باشد . هر قدر معرفت و شناخت انسان نسبت به خداوند و جلال و عظمت او و به گناهان و عیوب خودش بیشتر باشد خوف او هم بیشتر خواهد بود . زیرا ادراک قدرت غالب و عظمت فائق و قوت قوی و عزت شدید موجب اضطراب و سراسیمگی است . عظمت و قدرت و دیگر صفات خداوند در شدت و قوت نامتناهی است و بر هر انسانی به اندازه طاقت و استعداد و ظاهر و پدیدار می شود . و برای هیچ کس احاطه به صفات او و ادراک کنه آنها ممکن نیست ؛ زیرا که وسائل ادراک از درک نامتناهی کوتاه و نارسا است . پس هر کس عقل و ادراکش قویتر و کاملتر باشد به پروردگارش ساتر است و هر کس شناخت بیشتری داشته باشد خوفش بیشتر است . از این روی خداوند تعالی فرمود : از بندگان خدا ، فقط دانایان از او بیم دارند رسول خدا فرمود : انا اخوفکم من الله من از همه شما از خدا ترسانترم و این حالت مقتضای کمال معرفت است که موجب خوف شدید می شود . چرا که کمال معرفت در دل اثر می کند و آن را به سرزنش می آورد و اثر این آتش خوف ا قلب به بدن می رسد و تن را لاغر و چهره راز رد و دیده را گریان میک ند و به اعضاء و جوارح سرایت می کند و آن ها را از گناهان باز مید ارد و به طاعات مقید می سازد هر کس که در ترک معاضی و کسب طاعات نکوشد دل او از خوف خدا خالی است به این خاطر است که گفته اند: خائف کسی نیست که بگرید و چشم خود بمالد بلکه کسی است که کارهای ناشایستی را که عذاب و عقاب در پی دارد ترک کند. خوف چگونه و از چه پدید می آید ؟ خوف ؛ از نگرانی و انتظار رسیدن ناملایم و کروه پدید می آید . این ناملایم و مکروه دو نوع است : 1- ذاتا مگروه و ناگوار است 2- به مکروه و ناگوار ذاتی می انجامد . مانند گناهانی که مکروه ذاتی در آخرت منجر می شود و هر شخص خائف و ترسانی ناچار یکی از این دو قسم مکروه و ناملایم در خاطرش مجسم می گردد . و انتظار آن در دلش قوت می گیرد تا آنکه دل به سبب درک آن متالم و دردناک می شود و حالات خائفان نسبت به اندازه تاثیری که مکروهات بر دلشان دارد انواع گوناگونی دارد : کسانی که خوف مکروه ذاتی بر دلشان غالب است ، یا خوفشان از سکرات مرگ و شدت آن سوال نکیر و منکر و درشتی و خشونت آن است یا از تصور ایستادن در پیشگاه پروردگار هیبت آن و شرمساری از کشف و آشکار شدن نهان و ضمیرشان یا خوف از خدای سبحان یعنی از جلال و عظمت او فراز دوری و فراق او و این خوف برترین مرتبه خوف است . اما کسانی که خوف مکروه غیر ذاتی بر دلشان غلبه کرده یا ترسشان از مردن پیش از توبه است یا شکستنی توبه یا از سستی و تقصیر در وفاء به حقوق الهی و ... اینها همه از موارد خوف عارفان است . هر یک از این خوف ها فایده ای مخصوص دارد و آن عبارت است از : احتراز از آنچه به خوف منتهی می شود مثلا کسی که از عواقب بد عدم رعایت حقوق مردم می ترسد یعی می کند که ذمه خود را از آنها بدی سازد . بیشتر خوفی که بر دل متقین غالب است سوء خاتمه است و این است که دل عارفان از آن پاره پاره است زیرا سرانجام به سخت خطرناک است . اما بالاترین نوع خوف که بیش از همه دلالت بر کمال معرفت دارد خوف سابقه است زیرا خاتمه خوع بر سابقه است و خاتمه با به میان آمدن و سپری شدن اسباب بسیار بر سابقه مترتب است به همین خاطر است که خواجه عبدالله انصاری گفته است : مردم از روز آخر می ترسند و من از روز اول روزی پیامبر اکرم (ص) هنگامی که بر سر منبر بود ؛ دست خود را در حالی که بسته بود بلند کرد و فرمود : ای مردم ! ایا می دانید در دست من چیست ؟ گفتند : خدا و رسول داناتر ند . فرمود : نام های اهل بهشت و نامهای پدران و قبیله های آنان تا روز قیامت آن گاه دست چپ را بالا برد و فرمود : آیا می دانید در دست من چیست ؟ باز گفتند : خدا و رسول داناترند ، پس فرمودند : نامهای اهل جهنم و نامهای پدران و قبایل آنها تا روز قیامت . سپس فرمود : حکمه خداست و حکم خدا عدل است . راههای تحصیل خوف ستوده : برای بدست آوردن خوف پسندیده راههایی است : 1- در تحصیل یقین ، یعنی ایمان قوی به خدا و آخرت و بهشت و جهنم و حساب و عقاب بکوشیم بی شک این یقن انگیزه ی ترس از دوزخ و امید به بهشت است . علاوه بر این ، خوف و رجاء به صبر بر ناملایمات و سختیها ، و صبر ، مجاهده و یاد خدایی تعالی و فکر دائم درباره او ، و دوام ذکر به اسن به خدا ، و دوام فکر به کمال معرفت ، و انس و کمال معرفت به محبت رهنمون می شود و رضا و توکل و دیگر تعامات به دنبال می آید . و این همان ترتیب سلوک منازل دین است . بعد از اصل یقین مقامی جز خوف و رجا و بعد از این دو مقامی جز صبر و بعد از صبر جز مجاهده و تجرد و خلوص ظاهر و باطن برای خدا و بعد از آن جز هدایت و معرفت و بعد از این دو جز انس و محبت وجود ندارد . لازمه ضروری محبت خشنودی به فعل محبوب و اطمینان به عنایت اوست ، و حقیقت توکل همین است . پس یقین سبب خوف است و نخست باید سبب را بدست آورد تا مسبب حاصل شود . 2- همواره در احوال قیامت و انواع عذابهای آخرت بیندیشیم و به مواعظ هشدار دهنده توجه کنیم همچنین به حالات خانودن توجه و با آنها معاشرت کنیم . به این وسیله میت وانیم دل خود را به خوف از عذاب الهی رهنمون شویم . البته این خوف عامه است که به مجرد ایمان به بهشت و دوزخ به عنوان پاداش و سزای طاعت و معصیت حاصل می شود . از طرف دیگر خوف به سبب غفلت یا ضعف ایمان سست و ضعیف می گردد اما خوف از خدا به معفی ترس از حجاب و دوری و امید به قرب و وصال ، خوف صاحب دلان است : این گونه افراد منعات الهی را که مقتضای خوف و هیبت است می شناسند و از گفته های خداوند به آگاهند که می فرماید : و یحذ و کم الله نفسه « خدا شما را از خود می ترساند » و همچنین می فرماید : اتقوا الله حق تقارته « از خدا چنان که شایسته ی ترسیدن از اوست بترسیم » پس تنها راه تحصیل این خوف صعود به قله ی معرفت است ؛ زیرا این خوف ثمره ی معرفت به خدا و صفات جلال و جمال اوست . 3- بدانیم آگاهی و وقوف به کنه صفات خدا محال است و اینکه احاطه به کنه امور از قدرت و طاقت بشر خارج است و کسی که این را بداند خواهد دانست که حکمه بر امری از امور آینده حتی از روی حدس و قیاس هم ممکن نیست . در این هنگام است که خوف فرد بیشتر می شود . هر چند که خطایی از او سرنزده باشد و دل از دنیا هم بریده باشد و کارهای نیک بسیاری انجام داده باشد زیرا فرد خوف از سرانجام کار دارد که مبادا در آینده در راه خود منحرف شود زیرا نمی توان مطمئن بود که حال و رفتار در اینده دگرگون نشود همان طور که خدای حکیم می فرماید : ان عذاب ربهم غیر مامون « از عذاب خدا ایمن نتوان بود » خوف برتر است یا رجاء ؟ مقایسه ی خوف و رجاء با یکدیگر و برگزیدن یکی از این دو کار آسانی نیست و مثل این می ماند که : بپرسیم : نان لازم تر است یا آب ؟ در پاسخ ناچاریم بگوییم : نان ؛ برای گرسنه لازم است و آب برای تشنه ، و انسان باید ببیند که به کدام یک نیاز بیشتری دارد . در مورد خوف و رجا ء نیز همین طور است : یعنی اگر بر قلب انسان ، درد غفلت از مکر و عذاب خدا و غرور به خاطر تکیه بر لطف خدا غالب بود ، خوف لازمتر و افضل است و اگر ناامیدی و یاس از رحمت خدا بر قلب او سایه افکنده بود ، رجاء و امیدواری بهتر است . اما در مورد انسان مومن و متقی که هیچ گاه اعمال ناپسند را مرتکب نشده و همواره جانب تعادل را داشته است : بهتر است که ، خوف و رجا در قلب او متسوای و متعادل باشد همان طور که در روایات آمده است مثلا : در کتاب « کافی » از امام صادق (ع) آمده است که به حضرت گفته شد : در وصیت لقمان چه نکاتی بود ؟ فرمودند : در آن عجایب بسیار بود و از همه عجیب تر سخنی بود که لقمان به فرزندش گفته بود . از خدا آن چنان بترس که اگر با طاعات و عبادات ثقلین ( جن و انس ) به پیشگاه او حاضر نشدی ( باز هم بترسی که مبادا ) ترا عذاب کند ، و به خدا آن چنان امید و رجاء داشته باشی که اگر با گناهان ثقلین در پیشگاه او حاضر شدی ، امید زحمت و بخشش او را داشته باشی . سپس فرمودند : پدرم می گفت : در قلب هر بنده ی مومنی دو نور وجود دارد : نور ترس و نور امیدواری اگر این را وزن کنی بر دیگری افزون نیست و اگر آن را وزن کنی زیاده بر این نخواهد بود . اما اینکه در بیشتر مردم ، امیدواری به بخشش و عفو خداوندی بیش تر از خوف و ترس از عذاب الهی است کم بودن معرفت نیست به صفات جلال و جمال خداوند و همچنین مغرور شدن به لطف و عنایت خداست . در صورتی که برای زندگی قبل از مرگ چنین کسانی ، بهتر است که خوف بیش از رجاء باشد اما در لحظات مرگ آنان بهتر است که رجاء و حسن ظن آنان بیشتر از خوف باشد و سر آن این است که خوف ، کار شلاق را در وادار کردن به کار می نماید ، در حالیکه هنگام مرگ دیگر نمی توان کاری کرد زیرا موقع عمل به پایان رسیده است اما در چنین حالی رجاء به خدا قلب را تقویت می کند . خدا را در نظرش دوست داشتنی جلوه می دهد ، خدایی که تمام امید و آرزوی انسان به او است . پس هر کسی که دیدار خدا را دوست بدارد ؛ خدا نیز او را و دیدار او را دوست دارد ، و هر کس که از دیدار خدا کراهت دارد ، خدا نیز دیدار او را دوست نخواهد داشت . نتیجه : بیشتر اقعات انسان به خاطر خوش بینی دچار اشتباه و گمراهی می شود و اینکه فقط طرف مثبت هر قضیه را می بیند ، البته این از روی جهل و نادانی است چرا که اگر به همه چیز عالم باشد هم طرف مثبت و هم طرف منفی را خواهد دید – در مورد خداوند نیز چنین است اکثر افراد نه به خاطر اینکه اعمال پسندیده ی زیادی دارند بلکه به خاطر امیدواری به عفو و بخشش خداوند و فقط از روی آگاهی به صفات جمال خداوند ، از خداوند نمی ترسند و می گویند : مگر می شود خدای به این مهربانی ما را دچار عذاب کند ؟ اما کسانی که عالمند به صفات جلال و جمال خداوند می ترسند که مبادا مرتکب گناهی شوند که قوه ی قهر و غضب الهی شامل آنان شود به همین دلیل از خداوند می ترسند البته این ترس هم اندازه ای دارد و نباید آن قدر زیاد باشد که مانع از انجام انسان شود . خداوند می فرماید « انما یخشی الله من عباده العلما » منابع مورد استفاده : رابطه و تفاوت قرآن و کتابهای علمی ، فضل الله شهیدی بنیادهای اخلاق اسلامی ( ترجمه الاخلاق ) ، مهدی حائری تهرانی ، علامه سید عبدالله شبسر مترجمین : حسین بهجر – علی مشتقاق عسکری علم اخلاق اسلامی – ج1 – نداقی عرفان اسلامی – ج 1 و 12 ، حسین انصاریان
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد