عنوان تحقیق: سماع در عرفان گرداورنده:سیده سمیرا موسوی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه: مباحث جذاب عرفانی که وقتی انسان کمی انها را درک میکند واقعا محسورو مجذوب معانی بلند آن میشود گاهی انسان را وامیدارد تا به دنبال کشف معانی عمیق تر ان در اید وبدین منظور به مطالعه بپردازد. در سیر وسلوک عارفانه مبحثی که برای خودم جالب توجه بود برایم شبهه انگیز بود سماع بود. بدین شدم تا در این باره عمیقتر بیاندیشم و مطالعه کنم بنابراین به کتب مختلف مراجعه کردم. در اینجا سعی بر این دارم که اندکی بیشتر با سماع اشنا شویم .گرچه که هرگز در حد و شان عارفی که سماع را می فهمد نخواهیم فهمید اما اگاهی یافتن هرچند اندک از احوال انها خالی از لطف نیست. همه ذرات جهان در رقصند رو نهاده به کمال از نقصند چکیده: تاریخ بیانگر این است که موسیقی نخستین انعکاس التهاب و شور است و اثر تسکینی و ارامشی نیز دارد . گروهی معتقدند اصل سماع از لذت خطاب تکوین است که خدای تعلی چون خواست موجودات را بیافریند فرمود "کن" و انها همدست شدند و اول لذتی که به چیزها رسید لذت این خطاب بود و چون مستمع گشتند "سماع مر" ایشان را غذا گشت. گفته اند پس اصل افرینش این نداست ولذا همه ی افرینش به منزله ی نغمه ایست که خدا افریده است. گویند در روزهای اول مجلس سماع یک محفل شعر خوانی بود که به وسیله ی خواننده یا گروه جمعی خوانندگان اجرا می شد و صوفیان تحت تاثیر صوت خوش معنی کلام قرار گرفته از خود بی خود میشدند و حالی پیدا میکردند و پای کوبی می کردند. و رفته رفته برای تاثیر بیشتر از نی و دف استفاده مکردند. مکان سماع معمولا مساجد بود . کلید واژه: 1.اتحاد:شهود وجود واحد مطلق. 2.احوال:معنایی که بر قلب وارد می شود. 3.ارادت:توجه مرید به مرشد 4.خرقه اندازی:رها کردن رخت و لباس 5.خنا:دشمن 6.زعاقت:فریاد 7.سمود:سرود گفتن 8.مشاهده 9.وحدت/وقت... نحوه ی سماع : سماع را میتوان به سه نحوه تقسیم نمود.سماع طبعی/ سماع روحی/ سماع قلبی. سماع طبعی:انسان را به سوی ظواهر فریبنده ی دنیا و معاصی آن دعوت می کند .زیرا طبع و طبیعت قوه ایست در نهاد جسم که از او جدا نمی شود ، مانند حرارت آتش و رطوبت آب که این دو خاصیت از این دو جسم هرگز جدا نمیشود وگاهی هم از ترکیب چند عنصر بسیط یک جسم و طبیعت مرکب پیدا میشود که اگر نسبت آن عناصر متساوی و یکی بر دیگری غالب نباشد یک طبیعت موزون حاصل می گردد که آن را اعتدال مزاج گویند و هر گاه طبیعتی موزون و متناسب،صوتی موزون و مناسبی را بشنود قهرا از تناسب این دو چیز متناسب ،در او نشاط و حرکت و هیجانی پدید می آید و به هر چیزی که موزون و تناسبی در میان اجزای آن هست اشتیاق پیدا میکند از زینت های دنیا و ظواهر آن و زینتگر میشود برای او شهوات و زیورهایی که او را وادار به معصیت میکند . این سماع طبع است که انسان را تشویق و وادار به رسیدن دنیا و زینتهای ظاهری فریبنده مینماید و نیز آدمی را به معاصی میکشاند . سماع روحی:سماع روحی به طرف آخرت ونعمت ها و زندگی می کشاند. روح که یک سر و جوهر ملکوتی است غذایش علم و ترقی آن با دانش است . و سامع الحان و صورت های موزون را به سوی آخرت و نعمت های آن و رسیدن به حور و قصور می کشاند . سماع قلبی:سماع قلبی موجب فنا و تلف نفوس و پیوستن به حق و حقیقت میگردد.و شنونده با شنیدن الحان و اصوات موزون و متناسب به مشاهده ی جمال جمال حضرت حق نایل می آید . رقص ناقص به سوی نقص بود جنبش کاملان نه رقص بود میزند مرغ جانشان پر و بال تا رهد باز ازین حضیض وبال منشا حرکت در سماع: منشا حرکت در سماع یا حقانی یا نفسانی است حقانی:اگر سماع با حفظ جهات شرعی و آداب و شرایط بر گزار شود واردی الهی بر قلب شنونده سماع فرود آید که چون قوت گیرد او را بی خواست درگریه افکند و یا فریاد شادی از وجودش بر انگیزد . در معنا سالک در این احوال به اختیار خود نیست بلکه در تصرف وارد غیبی است و چون محرک او شوق جمال یا سماع اصرار ملکوتی میباشد عملش نیز غیر ارادی و دور از هر گونه تظاهر و ریاست . مولانا سالک سماع گر در این رتبه به گیاه و درخت تشبیه میکند از آن جهت که چون بهار در میرسد هوا لطیف و جان بخش میگردد همچنین قوت وارد و انفعال نفسانی که متعقب سماع است تاثیر بهار میبخشد و باطن خاموش و افسرده ی سالک را در حرکت می آورد . سماع هر نغمه را به نهایت آداب و خشوع و خضوع قلب و جمعیت تمام شنید تا از لهو و لعب قلب را پردخته واز خواهشات نفسانی یکسو نماید و منشا حرکت حقانی باشد. نفسانی:اگر قلب به جانب لهو و لعب رغبت پیدا کند و مضامین قول و صدای سرود به سوی تمناهای دنیا و شهوات نفس اماره یا به سوی دیگر برود به هیچ نوع جمعیت خاطر حاصل نمی آید زیرا دلش از دنیا و لذایذ آن پر شده به همین دلیل آنچه از او سر می زند حالات و حرکاتی است که به ریا و تصنع و تظاهر آلوده میباشد چنانکه ابراهیم شمس الدین ابر قوهی میگوید: آنکه به نفس شنوا باشد به نغمه های متناسب و لحن های موزون و آواز های خوش شنود به وجدی متحرک میشود که نتیجه ی طبع موزون و صوت موزون باشد اهتزاز در روح نفسانی ظاهر گردد و اعضا و جوارح را در حرکت آورد و آن رقصی باشد مشوب به تصنع و این نوع رقص از محرمات تواند بود .{کتاب سماع عارفان/ج1/ص400} شاخه ها رقصان شده چون تایبان برگها ، کف زن ، مثال مطربان* رقص طبیعت: آفرینش که هم همچون رقص عظیم عالم هستی مشاهده میشود در آن طبیعت خفته در نیستی با شنیدن ندای الهی با رقصی وجد آمیز به هستی می دود . این رقص در عین حال نظم کاملا استوار عالم هستی را نشان میدهد .درختان گلها که رقصان به هستی آمده اند رقص خود را در همین دنیا ادامه میدهند .{نحوه سماع/ص411} مولانا هم میگوید{دیوان شمس/ص258} : در دل هر لؤلؤئی عشق چو استاره ای رقص کنان گرد ماه نور افشان آمدند در هوس این سماع از پس بستان عشق سرو قدان چون چنار دست زنان آمدند شمه ای گر زتو در عالم علوی برسد قد سیا ن رقص بر این گنبد گردان آرند رقص قدسیان: اگر از خودی حجاب آفرید نجات یافتی و در افق جانت آفتاب وصال دمید خواهی دید که ستارگان هم در شعاع نور جلال می رقصند. نه تنها گنبد گردان و ستارگان را رقصان می بینی بلکه سالکان عالم قدس آنجا که جز تسبیح شانی ندارد در عشق به جمال محبوب عالمیان رقصانند .{سماع عارفان/ج1/ص414} مولانا هم گفته است{دیوان شمس/ص869 } : جبرئیل همی رقصد در عشق جمال حق عفریت همی رقصد در عشق یکی دیوه در این صورت هر جنبشی را میتوان به صورت رقص تو ضیح داد حتی آن کلام قرآن "فلماتجلی ربه للجبل جعله دکا"سوره ی اعراف /143 در باره ی به لرزه آمدن کوه طور را به هنگام تجلی خداوند میتوان به معنای به رقص آمدن کوه از وجد تفسیر نمود "کوه طور از نور موسی شد به رقص " چگونگی الطاف غیبی در سماع: دانستن نحوه ی جلوه ی الطلاف غیبی در اهل سماع از مهماتی به شمار می رود که سالک عاشق حق و باطل را از هم تمییز نموده بین اوهام و حقایق خیالات و واقعیات تمییز دهد تا دچار اشتباه نشود زیرا شیوخ اهل سلوک معتقدند یکی از خواص سماع آن است که :"هر چه به ولایت بشریت سلطنت دارد آن را تقویت کند و غالب تر گرداند پس در حق طایفه ای که سر ایشان به محبت و ارادت حق مشغول و متعلق بوده ،سماع ممد و معاون باشد بر طلب کمال و در حق بعضی که ظمیر ایشان به هوا ممتلی بود موجب هلاک و وبال". {ترجمه تحفة البررة/ص273} بنابر این شناخت نحوه ی جلوه ی الطاف غیبی اگر به مقتضای باطن سماع باشد از اهمیت خاصی برخور دار است . نظام الدین اولیاء عارف کامل چشتی مشرب هم در باره ی افاضه فیض به حلقه ی سماع می گوید احوال و آثار است که از سر عالم نازل میشود عالم ملک و ملکوت و ما بینهما جبروت یعنی در حالت سماع انوار نازل میشود از عالم ملکوت بر ارواح و بعد از آن بر دل پیدا آید آن را احوال گو یند ، آن احوال از عالم جبروت است بر قلوب{سیرالاولیا/ص507} ابو الحسن حصری گوید: این چنین است که سماع او متصل باشد پیوسته بدل حاضر غیب بود و گوش باطنش از حدیث نفس خالی پس گاه خطاب الهی شنود و گاه تسبیح ذرات وجود و گاه از داخل شنود و گاه از خارج.{مصباح الهدایة ومفتاح الکفایة /ص193} محل ورود الطاف غیبی: آنگاه که سالک برای یافتن محبوب حقیقی به همه جا سر میکشد و می فهمد هیچ جا نیست که بتوان او را در آنجا یافت حتی در لا مکان که مکانی ورای همه ی مکانها و بیرون از زمان و مکان است ولی هر مسلمان مؤمن می داند تنها در یک جاست که آدمی می تواند به یافتن خدا امید وار باشد آن هم قلب مؤمن است.{جامع الاسرار/ص 557} گفت پیغمبر که حق فرموده است من نگنجم در خم بالا و پست در زمین و آسمان و عرش نیز من نگنجم این یقین دان ای عزیز در دل مؤمن بگنجم ای عجیب گر مرا جوئی در آن دلها طلب سماع درمان درد های سلوک: پیش جمعی که این سماع رواست می نماید که بر سبیل دواست قلبی که به سوی عالم بالا و جهان غیب مفتوح است چراغ ایمان در آن روشن شده ،مهبط انوار و مخزن اسرار الهی گردیده، چنین دلی ن ه تنها از سلامت کامل بر خور دار می باشد بلکه مرات نظر حق تعالی است که همواره به سوی کمال و جمال و خیر مطلق یعنی خدای متعال توجه دارد و قرب به اورا آرزو می نما ید به همین جهت به سویش در حرکت و تکاپو است . شیطان آنقدر کردار و اعمال زشت را در نظر قلبی که نمی فهمد زیبا می نماید تا ازد فطرت اصلی خو یش منحرف شود. انگاه که قلب قساوت یا فت یعنی از مسیر اصلی خود منحرف شد صاحبش در ظلالت آشکار است و بر قلوب و گوشها و چشمهای چنین کسانی مهر زده شده است و در غفلت به سر می برند .{سوره زمر/ایه 24} درد هایی همچون سستی ، بی همتی ،یاس،بی حوصلگی و مانند اینها که اغلب انسانها به آن مبتلا هستند د رسفر عبودیت که انسان سالک میرود تاکامل کامل تر شود یعنی رسد به جایی که جز خدا محبوب حقیقی نبیند ،این درد ها به نوعی دارای اثر می باشند و انسان سالک را به بلایی مبتلا می نماید که بسیار خطر ناکند. درد سستی در سلوک یعنی کار امروز سلوکی را به فردا انداختن یعنی از سیر و صعود باز ماندن و این مانع پیشرفت سالک میشود و نمی گذارد دل مهبط انوار و مخزن اسرار الهی شود . درد ها و غم های سالک را می توان در سماع درمان نمود و سالک را از این ورطه ی خطر ناک تر از گناه به سلامت عبور داد . مناجات{مناجات نامه انصاری} الهی درد مندی مبتلایم گدایی، مستمندی ،بی نوایم دل از بار گنه ویرانه کرده زغفلت این دلم بتخانه کرده ربود ابلیس دونم از گذر گاه در افکندم از رهم در قعر این چاه بود دل از غم هجران غمناک مرا گردان از این آلودگی پاک زلطفت گر ز من دشمن گریزد ز جان و روح قلبم غصه خیزد رهایم گر کند نفس فسون ساز کند روحم به کوی وصل پرواز غم هجرت غم دشوار باشد مگر فیض تو بر من یار باشد دری بگشا به رویم ز آشنایی در اندازم به ملک پارسایی اگر کردم ز خیل راستگویان حسابم آری از جمع نکو یان ز هر دردی مرا بنمای درمان مکن ظاهر تو از من راز پنهان ببین مسکین به کویت مهر بسته مکن محروم در این دل شکسته نتیجه گیری: معبودی که قلوب اولیاء را به نور محبت خویش منور فرموده ،و لسان عشاق جمالش را از ما و من فرو بسته به حکم عنایت حق را قابلیت شرط نیست. این بیچاره ی گرفتار حجاب ظلمانی طبیعت و بسته ی زنجیر های آمال و امانی را بنواخت .ابواب رحمت و عنایتش را مفتوح ،خان نعمت به مکرمتش را مبسوط فرمود به یقین برکات و فیو ضات محمد (ص) آل بیتش شوق خلوت با میراث عارفانه و جاودانه ی پاکان در گاه و ذوق تدوین مجموعه ای از آداب مجلس قدس سماع مخلصان خدا خواه جان را پر کرده ،با عدم استطاعت به نیروی عشق و ارادت تحقیق حاضر را تدوین نموده تا اندکی به معرفت اهل سلوک دست یابم. والسلام و رحمة الله و برکاته منابع: شعر و عر فان /تألیف انصاری سماع در تصوف/تألیف دکتر اسماعیل حاکمی سماع عارفان /تألیف حسین حیدر خانی مثنوی معنوی / مولانا بلخی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد