موضوع: غـفـلـت
گردآورنده: زهره گریزان
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه:
کلید واژه :
غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل
یکی از علامت ها و نشانه های متفکر بودن از دیدگاه قرآن کریم، غافل نبودن و بی توجهی نکردن نسبت به مسائلی است که برای این که کسانی که نسبت به مسائل توجهی نشان نمی دهند در مقابل آن ها بی اعتنا می باشند یا به خاطر این است که به آن مسأله اهمیت نمی دهند یا به جهت این است که شناخت به آن مسأله آن طور که شاید و باید ندارد یا برای این است که خود شخص آدمی است لاابالی و در مقابل حوادث واکنش مناسب نشان نمی دهد و در هر صورت انسان مسئول که در فکر خودسازی هست و مسئولیت خود را در مقابل هر چیزی می فهمد و لمس می کند و خودش را مدیون در مقابل الله و ملت و امکانات و نعم الهی می داند به هیچ کدام از این ها تن نداده و با تمامی این ها به مقابله برمی خیزد و از حریم خویش این عوامل را دور کرده و هیچ گونه غفلت به خودش راه نمی دهند و لذا قرآن مجید گروه هایی را که در طول تاریخ مورد توجه قرار گرفته اند و آنان در طول تاریخ فرازو نشیب دیده اند و بالاخره منقرض شده اند و قانون هلاکت تدمیر الهی شامل حالشان گشته است و در آخرت هم مبتلا به عذاب خداوندی خواهند شد، نابودی آنان را معلول غفلت ایشان از مسئولیت ها و از روز رستاخیر و از یاد خداوندی دانسته است.
غفلت
غفلت عبارت است از سستی و ضعف نفس از توجه و التفات به هدف و مقصود خودخواه آن هدف و غرض زودرس باشد یا دیررس و ضدآن: نیّت است و مترادف نیّت اراده وقصد است، و آن برانگیخته شدن نفس و گرایش و توجه آن است به چیزی که مطلب و مقصودش چه در حال و چه در آینده در آن باشد و موافقت و هماهنگی با غرض و هدف نفس اگر برایش خیر و سعادت در دنیا یا دین باشد، غفلت از آن و برانگیخته نشدن نفس به تحصیل آن رذیلت است و نیّت و قصد به سوی آن فضیلت و کمال است و اگر آن غرض شروشقاوت باشد، غفلت و خودداری از آن فضیلت است ونیّت و اراده کردن آن رذیلت است. اما انگیزه ی نفس بر نیّت یا غفلت و خودداری، اگر از قوّه ی شهوت باشد نیّت یا غفلت متعلق به آن است خواه فضیلت باشد یا رذیلت، و اگر از قوه ی غضب باشد نیت یا غفلت نیز همان گونه متعلق به آن است پس نیت و عزم بر ازدواج متعلق به قوه ی شهوت است و بر دفع کافری که مسلمین را می آزارد متعلق به قوّه ی غضب است و نیّت در عبادت همراه با قصد و تقرب اخلاص نامیده می شود.
اما هماهنگی و موافقت با غرض و مطلوب اگر نزد عقلا و اهل بصیرت نیز چنین باشد مراد از ان چیزی است که در واقع و نفس الامر مرغوب و مطلوب است و تحصیل آن خیر و سعادت بشمار می آید، و به این اعتبار غفلت مطلقاً مذموم و نکوهیده و نیّت ستوده و پسندیده است.
پس اگر غفت به طور مطلق مورد نکوهش و نیت مورد ستایش قرار گیرد به این اعتبار است و آیات و اخباری که در ذمّ غفلت وارد شده خارج از این اعتبار است چنان که خداوند در وصف غافلان می فرماید:
اِنَّ هُمْ الا کالأنْغام بَلْ هُمْ اَضَلُّ سبیلا.
آنها جز همانند چارپایان نیستند بلکه در راه و روش گمراه ترند.
و می فرماید: اولئکَ هُم الغافِلوُنْ.
این گروه غفلت زدگان است.
غفلت به معنی مذکور اعم است از اینکه سستی و ضعف نفس و پژمردگی و کاهلی آن از برانگیخته شدن به سوی آن چه آن را موافق غرض و هدف می یابد با جهلِ به موافق و سزاوار باشد یا با علم به آن و فراموشی از آن، یا با یادآوری آن، و چه بسا در عرف صاحب نظران به صورت فراموشی و عدم تذکّر مخصوص گردیده است و گاهی بین آن دو به بعضی اعتبارت فرق و اختلاف هست.
غفلت موجب محرومیت است:
غفلت و کاهلی و پژمردگی از تحصیل آن چه از امور دنیا و دین سزاوار است موجب محرومیّت از سعادت دنیا و آخرت و منجر به شقاوت و بدبختی در هر دو جهان می شود زیرا سستی و اهمال در رعایت امر زندگی و مصلحتهای آن به هلاکت شخص و بریده شدن و انقطاع نوع می کشد، و غفلت از اکتساب معارف و اخلاق فاضله و از ادای واجبات و مستحبّات منجر به ابطال غایت و هدف ایجاد یعنی رسیدن هر شخصی به کمال خود که استعداد آن را دارد- می گردد و این صریحاً در ضدّیِّت و نزاع با آفریدگار بندگان و موجب هلاکت و شقاوت همیشگی است.
ضد غفلت نیت است. تأثیر نیّت در اعمال- نیّت روح اعمال است و پاداش به حسب آن است عبادت آزادگان و مزدوران وبردگان- نیت مؤمن بهتر از عمل اوست- نیت غیراختیاری است راه خالص گردانیدن نیّت.
دانستیم که ضد غفلت نیت است و آن برانگیخته شدن نفس و توجه آن است به سوی آن چه موافق غرض و هدف خود می بیند ونیز دانستیم که نیت و اراده و قصد الفاظ مترادف و دارای یک معنی اند و آن واسطه ی میان علم و عمل است. زیرا تا امری دانسته نشود قصد نمی شود و مادام که قصد نشود به فعل در نمی آید. پس علم مقدم بر نیت و شرط آن است و عمل ثمره و فرع آن است، زیرا هر فعل و عملی از فاعل مختار صادر می شود و عمل تمام نمی شود مگر به علم و شوق و اراده و قدرت چه هر انسانی چنان آفریده شده که بعضی از امور با او موافق و با غرض وی هماهنگ و سازگار است و بعضی از امور با او مخالف و ناسازگار است. پس به جلب سازگار و دفع ناسازگار محتاج است و این معنی متوقّف است.
غفلت سبب فراموشی از اعمال خویش:
و این سبب کلی هلاکت اکثر مردمان و خسران ایشان است چه تاجر اگر هر چندی یک دفعه به حساب خود نرسد و دخل و خرج خود را موازنه ننماید و سود و زیان خود را مقابله نکند و محاسب? کارکنان و شرکای خود را نجوید در اندک وقتی هم? سرمای? او برباد می رود و تهی دست و بیچاره می ماند. پس همچنین آدمی اگر هر چندی یک مرتبه به محاسب? اعمال اعضا و جوارح خود نپردازد و طاعات و حسنات خود را موازنه نکند و سود و زیان عمر خود را که سرمای? اوست ملاحظه ننماید عاقبت امر او به هلاکت منجر می شود.
ضد این فراموشی و غفلت محاسبه ومراقبه است و محاسبه آن است که درهر شبانه روزی وقتی را معین نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد و طاعات و معاصی خود را موازنه نماید. پس اگر آن را مقصر یافت در مقام عتاب و خطاب درآورد والا شکر پروردگار نماید و مراقبه آن است که همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتی از او صادر نشود و واجبی را ترک ننماید.
و بدان که اجماع امت منعقد است و از کتاب الهی و اخبار ثابت است که در روز قیامت محاسب? بندگان به دقت خواهد شد و مطالبه حبه و مثقال از اعمال را خواهند کرد چنانچه خدای تعالی می فرماید "ونضع الموازین القسط لیوم القیمة فلا تظلم نفس شیئا" یعنی می گذاریم ترازوهای عدل را در روز قیامت پس هیچ نفسی ظلم کرده نمی شود به هیچ چیز و می فرماید و ان کان مثقال حبةمن خردل اتینا بها و کنابنا حاسبین و اگر بقدر خردلی از اعمال ایشان بوده باشد آن را به حساب خواهیم آورد و دیگر فرموده است فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره هر که بقدر ذره عمل خیر کند آن را خواهد دید و بقدر ذره از هر که عمل شر سرزند به آن خواهد رسید و دیگر می فرماید فوربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعملون یعنی قسم به پروردگار تو از هم? ایشان سؤال خواهیم کرد از آنچه می کنند و در احادیث بسیار وارد شده است که در روز قیامت از هر کسی سؤال می کنند عمری که به تو داده شد در چه آن را صرف نموده و دیگر از بدنی که به او عطا شده است که آن را در چه کار کهنه کرده و از مال که از کجا تحصیل کرده و به چه مصرف رسانیده و بالجمله آیات و اخبار در محاسبه اعمال از قلیل و کثیر و نفیر و قطمیر در روز شمار بی شمار است و حساب در آن روز با مستوفیان عرصه قیامت و محاسبان وادی برهول و وحشت است و محاسب? دیگر نیز هست که در این دنیا امر به آن شده و آن را سبب نجات از دقت در حساب آخرت قرار داده اند و آن محاسبه هر کس است با خود که آدمی پیش از حضور دفترخانه محشر به حساب خود برسد و نفس خود را محاسبه نماید واز آن هر نفسی را مطالبه کند و اعمال و افعال و حرمات و سکنات خود را به میزان شرع بسنجد تا در روز قیامت حساب او آسان و جواب او حاضر باشد و اشاره به این محاسبه است آنچه خدای تعالی می فرماید و لتنظر نفس ما قدمت لعد یعنی باید ببیند هر کسی آنچه را که پیش فرستاده است از برای فردای خود.
وحضرت پیغمبر (ص) فرمود که محاسب? خود را برسید پیش از آنکه حساب شما را بکنند و اعمال خود را بسنجید پیش از آنکه به ترازوی عرص? محشر آنها را بسنجند و حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود که محاسب? نفس خود را بکنید پیش از آنکه از شما مطالبه حساب آن را بکنند. بدرستی که از برای قیامت پنجاه موقف است که در هر موقفی هزار سال آدمی را نگاه می دارند و حساب از او می جویند و مستفاد از این حدیث آن است که محاسب? در دنیا کفایت حساب این موقفها را می کند و نیز از آن حضرت منقول است که اگر در محاسب? روز قیامت هیچ هولی نمی بود مگر حیا و خجلت عرض اعمال به ملک متعال و برافتادن پرده از روی کار و رسوائی در حضور جمیع مخلوقات سزاورا این بود که آدمی در سرکوهها مقام سازد و به آبادانیها نیاید و نیاشامد و نخورد و نخوابد مگر بقدری که او را از تلف شدن محافظت نماید و چنین رفتار میکند هر که را اعتقاد کامل است و احوال قیامت را مطلع است و هر کسی را می بیند که قیامت او را برپاشده و در دل مشاهده می کند که در آن هنگام درحضور پروردگار جبار ایستاده پس چون اینها را تصور نمود مشغول محاسب? نفس خودمی شود که گویا آن را بعرصات خوانده اند و در موقف سؤال بازداشته اند و از حضرت امام موسی کاظم (ع) مرویست که شیع? ما نیست هر که هر روز محاسب? خود را نکند پس اگر عمل نیک از او سرزده باشد از خدا طلب زیادتی کند و اگر عمل بدی سرزده باشد توبه واستغفار نماید.
بر ادراک سازگار و سودمند و ناسازگار و زیان آور، زیرا تاچیزی شناخته نشود جستجوی آن یا گریزاز آن تعقل نمی شود و این علم است و نیز متوقف است بر میل و رغبت و شهوتی که انگیزه آن است و این شوق است زیرا کسی که غذا یا آتش را ادراک کرد تنها ادراک برای خوردن و فرار کافی نیست هرگاه شوق به خوردن و گریختن در میان نباشد و نیز متوقف است بر قصدو آغاز کردن و توجه به آن و این نیّت است زیرا بسا کسی طعامی را مشاهده می کند و به آن رغبت و شوق دارد اما به سبب مضر یا حرام بودن یا عذر دیگر آن را اراده نمی کند و نیز متوقف است بر قدرتی که اعضا و اندام ها به سوی آن به حرکت درآیند یعنی به جلب نافع و سازگار یا دفع مضر و ناسازگار و به این فعل تمام می شود. پس این آخرین جزء علت تامه است که بدان وسیله فعل فاعل مختار تمام می شود. بنابرانی اعضا به سوی فعل به حرمت در نمی آیند وبه آن دست نمی یابد مگر به وسیله ی قدرت، و قدرت در انتظار نیّت است و نیت منتظر انگیره یعنی شوق- است و شوق خواستار علم یا ظن به موافق بودن آن فعل با اوست.
آفات غفلت:
الف) از دست دادن فرصت ها و موقعیت ها.
ب) ضایع شدن امکانات و از بین بردن آن ها.
ت) ایجاد خلأهای فکر ی و انسانی.
ث) افتادن موقعیت ها به دست افراد ناصالح.
ج) پیدایش موانع و سدها و مشکلات.
ح) مسخ حقایق و واقعیت ها و شخصیت ها.
خ) افتادن ابتکار به دست دیگران.
د) اختلاف میان امت حزب الله.
ذ) بهانه دادن به دست دشمنان و افراد مغرض.
ر) رکود در حرکت های انقلابی و انسانی.
ز) نابودی و اضمحلال تاریخی.
س) تکذیب آیات خداوندی و جبهه ی مخالف گرفتن در مقابل انبیاء.
این ها آفاتی است که از ناحیه غفلت پیدا می شود و لذا در طول تاریخ، انسان ها و افراد و گروه هایی که نابود شده اند به سرنوشت های بد و رقت بار مبتلا گشته اند، به خاطر غفلت هایی بوده که آنان از مسئولیت و از یاد خدا و روز رستاخیز پیدا کرده اند و لذا در خودسازی کمال توجه به این معنی لازم و ضروری است.
غفلت از یاد خدا:
غفلت از یاد خدا به غفلت از خویش باز می گردد کسانی که خود را نشناخته و از خویش بیگانه شده اند در انحراف گمراهی گام بر می دارند.
علی (ع) فرمود: اَفْضَلُ العَقْلِ معرفَةُ الانسانِ نفسهُ فَمَنْ عَرَفُ نَفْسَه عَقَلَ و من جَهِلَها ضَلَّ. آنکس که خود را شناخت خردمند می شود و آنکس که از خود غافل و بی خبر شد در گمراهی گام خواهد زد.
جهل و بی خردی و نارسای عقلی ریشه بسیاری از گمراهی ها و فسادهای اخلاقی است. قرآن در مورد آنان که از اهداف متعالی حیات غافلند و به ظواهر فریبنده زندگی دلخوش هستند، می گوید: یَعْلَمونَ ظاهِراً مِنَ الحَیوة الدُّنیا وهُمْ عَنِ الاخِرَةِ هُمْ غافِلوُنَ.
ظاهری از دنیا را می دانند و از عالم آخرت (و ثواب و عقاب خداوند در قیامت) به کلی غافلند.
باز در جای دیگر درباره ی کسانی که با داشتن چشم و گوش و دل، اهل تعقل و اندیشه نیستند و به دوزخ می روند و می فرماید: اولءکَ کَاْلانْعامِ بَلْ هم اَضَلُّ اولئِکَ هُمُ العافِلون.
آن ها مانند چهار پایان بلکه بسی گمراه ترند و آنان (از خدا و قیامت و عاقبت کارخویش) غافلند.
نتیجه غفلت، پشیمانی بر فرصت های از دست رفته و عمر تباه شده است.
غافلان چون از فرصتی که برای بازگشت و توبه و استغفار دارند استفاده نمی کنند وقتی بیدار می شوند بر فرصت از دست داده عمرشان افسوس می خوردند ولی از این ندامت نتیجه ای نمی گیرند. قرآن در این باره می فرمایند: حَتَّی اذا جائَتْهُمُ الساعَةَ بَغْتَةً قالوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّهْلنا فیها.
پس آن گاه که قیامت ناگهان فرا رسد می گویند: وای وافسوس بر ما که در زندگی تفریط و کوتاهی کردیم!..
غفلت از خدا سبب وسوسه ی شیطان:
پس ای جان برادر: از این مطمئن مشو و گمان مکن که دلی از دست آن فارغ است بلکه مانند خون در بدن انسان جاری و سیال و همه ی آن را مانند هوا در قدح فروگرفته و اگر خواهی قدحی را از هوا خالی نمایی نمی توانی تا آن را از چیز دیگر پر نسازی، بلکه قدر که از آب مثلاً پر گردد از هواخالی می شود. پس ظرف دل نیز چنین است اگر آن را مشغول به یاد خدا و فکر امری از مورد دینیّه کردی ممکن است که آمد و شد شیطان لعین از آن کم شود و الا هر لحظه که از خدا غافل ماند در آن دم شیطان با وسوسه اش در آنجا حاضر می شود. همچنان که خداوند متعال در کتاب کریم تصریح به آن فرموده که:
«وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ». یعنی: «هر که از یاد خداوند رحمن باز می ماند برانگیزانیم شیطان را که قرین و همنشین او باشد».
و رسول خدا –صلی الله علیه و آله- فرمود: «انّ الله یبغض الشاب الفارغ». یعنی: خداوند دشمن دارد جوانی را که بیکار باشد».
زیرا که کسی که مشغول عمل مباحی نباشد که دل او را مشغول سازد لامحاله شیطان فرصت نموده داخل خانه دلش می گردد و در آنجا آشیانه می سازد و توالد و تناسل می کند و از اجتماع نسل او نیز نسلهای دیگر متولد و همچنین الی غیر النهایه.
پس علاج نیست در دفع وساوس شیطانیه و خواطر نفسانیه مگر قطع همه علایق ظاهریّه و باطنیّه، و ترک جاه ومال و اهل و عیال، و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق، و در کنج تنهائی نشستن و در به روی آشنا و بیگانه بستن، و همه هموم را یکی کردن. و همین هم کفایت نمی کند، تا آدمی را بصیرتی حاصل نباشد و قوه فکر در آثار عجایب صنع رب العالمین نداشته باشد و در باطن سیردرملکوت آسمان و زمین نتواند کرد تا اینکه به اشتغال به این افکار، دل را از دست شیطان نابکار خلاص سازد. و کسی که این بصیرت و قوه از برای او نباشد باید خود را مشغول سازد و بعد از قطع علایق و گوشه نشینی به اوراد و اذکار و مناجات با پروردگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب؛ زیرا که ذکر ظاهری را بی حضور قلب در دل اثری نیست.
و از آنچه مذکور شد ظاهر شد که اگر علاج قطع وساوس و خواطر بالمرّه ممکن باشد نمی شود مگر با به جا آوردن سه امر:
اول آنکه: راههای عظیمه شیطان را در دل که رؤوس صفات ذمیمه، و اصول ملکات رذیله است سدّ کند؛ مانند شهوت و غضب و حرص و حسد وعداوت و عجب و کبر و طمع و بخل و جبن و محبت دنیای دنیه و بیم فقر و فاقه و عصبیت و بددلی به خدا و خلق و نحو اینها. که هر یک از اینها دری هست وسیع از برای شیطان که چون آن را مفتوح دید داخل دل می شود و مشغول وسوسه می گردد. و بعد از سدّ آنها راهی نخواهد یافت مگر گاهی بر سبیل گذار و عبور، از راههای خفیه داخل شود.
دوم: گشودن درهای ملک که اضداد صفات مذکوره است، از اخلاق فاضله و اوصاف شریفه،و ملازمت ورع و طاعت و مواظبت بر تقوی و عبادت.
سوم: اشتغال به ذکر خداوند منان در دل و زبان چون که بعد از سد ابواب عظیمه شیطان، اگرچه سلطنت و تصرفات ظاهره از مملکت دل تمام می شود ولیکن از راههای پنهانی گاه گاه بر سبیل گذار و عبور از آنجا می گذرد. و چنانچه به یاد خدا دفع آن را نکنی گاه باشد که به تدریج راهی وسیع به جهت خود پیدا و در بعضی از زوایای دل مأوی و مسکن کند. و از برای ذکر خدا در دل و خود را بر آن داشتنن اگرچه مدخلیت بسیاری است در دفع خواطر و رفع وساوس، ولیک هرگاه سد راه شیطان نشده باشد و اخلاق ذمیمه و علایق دنیویه را از خود دفع نکرده باشد چندان فایده ای بر آن مترتب نمی شود، بلکه هرچه به یاد خدا دفع آن می شود زیاده از آن داخل می شود؛ مانند حوضی عظیم که از نهرهای عظیم آبی متعفّن داخل آن شود و باظرفی، آب ان را بیروی ریزی؛ زیرا تا سد راه نکنی منع آب را نتوانی کرد و آنچه از ظرفی بیرون ریزی اضعاف آن از نهرها وارد می شود تا حوض را از آب متعفن مملو سازد.
و شیطان را تشبیه کرده اند به سگی گرسنه، و صفات ذمیمه را به غذاهای سگ، از گوشت و نان و امثال آن؛ و ذکر خدا را به راندن سگ از دست و زبان. و مادامی که غذا حاضر است سگ از دنبال تو دست برنمی دارد و اگر به راندن قدمی پس رود باز بر می گردد.
و همچنین شیطان شباهت به مرض دارد، و صفات رذیله چون اخلاط فاسده، و ذکر، مانند غذاهای مقوّی وقتی بدن را نافع و مرض را دافع است که از اخلاط پاک باشد.
پس فایده ذکر هنگامی ظاهر می گردد که دل از شوایب هوس و هوا پاک و از انوار ورع وتقوی تابناک باشد. همچنان که خدا می فرماید:
«اِنَّ الَّذنیَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانَ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرونَ». یعنی: «کسانی که متقی و پرهیزکارند هرگاه برسد ایشان را وسوسه ای از شیطان هوشیار و متذکر خدا می شوند؛ پس به واسطه تذکر، دیده بصیرت ایشان بینا و از چنگ وساوس رها می گردند.»
منابع:
1- اخلاق اسلامی 111- ناشر: واحد آموزش عقیدتی سیاسی ستاد مرکزی.
2- معراج السعادة- تألیف: عالم ربانی مرحوم ملااحمد نراقی (قدس سره)- انتشارات: هجرت.
3- علم و اخلاق اسلامی- تألیف: عالم ربانی علامه مولی مهدی نراقی- ترجمه: دکتر سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات: حکمت.
4- خودسازی- تألیف: استاد اسدا.. بیات- ناشر:سیدمحمود حسینی واعظ
5- معراج السّعادة- تألیف: عالم ربانی علامه مولی مهدی نراقی- انتشارات: ندای اسلام
6- معارف و معاریف ج 4 تالیف : سید مصطفی حسینی دشتی
7- فرهنگ معارف اسلامی ج3 تالیف : دکتر سید جعفر سجادی
8- طبقات صوفیه خواجه عبدالله انصاری
چکیده
غفلت که همان سستی و ضعف نفس از توجه و التفات به هدف و مقصود خود خواه آن هدف و غرض زودرس باشد یا دیر رس .
غفلت به معنی توجه نداشتن به چیزی که پیغمبر (ص) در این باره می فرماید : غافلترین مرام کسی است که از دگرگونی های روزگار پند نگیرد .
امیر المومنین (ع) می فرمایند : اهل دنیا به سوارانی می مانند که به خواب باشند و آن ها را به جایی همی برند و سفینه البحار 157 امام صادق (ع) می فرمایند : اگر دشمن ما شیطان است پس غفلت چرا ؟ و اگر مرگ حق و راست است پس شادی چرا ؟ ! البحار 73
غفلت در اصطلاح عارفان غافل بودن دل است از حقیقت و در شرح کلمات باباطاهر که اصل غفلت حرمان بنده است از ذکر حق ( شرح کلمات بابا 145 )
در دستور العلماء آمده است که غفلت پیروی کردن نفس است بر آن چه می خواهد و ابطال وقت است به بطالت . ( دستور العلماء ج3 صفحه 6)
و گویند : راس همه ی شرور جهل و غفلت است و غفلت 3 قسم است .
1- غفلت صادقین که تعلق به ذکر است از مذکور 2- غفلت عارفین که رجوع از عزائم است 3- غفلت غافلین که امهای حق است مر ظالمین را وکسی که یک ساعت از خدا غفلت کند گناهکار است و کسی که از نفس خود غافل شود او را کشته است و ممدوح است و شرح کامل باب صفحه 143
ابوالعباس گوید : اعظم الغفلة غفلة العبو عن و به و غفلة عن اوامره و غفلته عن آداب معاملة و طبقات 272 .
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |