آن که نخست دست به ستم گشاید فردا پشت دست خاید . [نهج البلاغه]
مقالات
فقر
چهارشنبه 89 مرداد 13 , ساعت 8:23 صبح  
عنوان: فقر
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
نگارش: زهره سلحشور
چکیده:
حقیقت فقر نیازمندی است، زیرا بنده همواره نیازمند است چه انکه بندگی یعنی مملوک بودن و مملوک به  مالک خود محتاج است و غنی در حقیقت حق است و فقیر خلق و صفت عبد است به حکم (انتم الفقراء و  الله هو الغنی ) .
در این مقاله پس از تعریف فقر و اقسام و درجات ان ،سخنان بزرگان و عارفان را در مورد فقر بیان می  کنیم.
کلید واژه: فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان
مقدمه:
تهی شدن از خود و پر شدن از خدا بی‌شک از برترین غایات در سلوک عارفانه است که عارفان با عنوان «فنای در خدا» از آن یاد می‌کنند. آن‌ها بر این باورند که سالک می‌تواند به مرتبه‌ای برسد که جز خدا نبیند.
وصول به مرتبه فنا در گرو فقیر یافتن خویش از همه کمالات است و تا وقتی آدمی خود را مالک کمالی از کمالات گوناگون ببیند از شهود و کمال الاهی محروم می‌ماند؛ به عبارت دیگر تا وقتی آدمی خود را می‌بیند، خدا را نمی‌بیند و تا کمالات خداوندی بر او مشهود نگردد و مبهوت خداوند نشود، فنا بی معنا است؛
از این رو است که فقر، جایگاه ویژه ای در عرفان و اندیشه عارفان پیدا می‌کند؛ تا آن جا که فقیر از عناوین و اوصاف بسیار ارزشمند سالکان عالی مرتبه شمرده می‌شود و هم از این رو است که فقط برخی از سالکان، شایسته این وصف می‌شوند.
فقر با عمیق‌ترین معانی و عالی‌ترین مراتبش در گفتار و کردار پیامبر اسلام به وضوح دیده می‌شود. آن جا که حضرت محمد(ص) فقر را سربلندی خویش شمرده و به آن افتخار می‌کند: الفقر فخری و به افتخر
از ذات فقیر خویش در برابر پروردگار بی نیازش یاد می‌کند که در کلام الهی بر آن تصریح شده است؛ آن جا که خداوند تعالی می‌فرماید: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ ای مردم! شما نیازمندان به خداوند هستید و خدا بی نیاز و ستوده است. 
139 در فرهنگ امروزی دو معنی برای فقر مد نظر است در معنی اول که فورا به ذهن عوام خطور می کند ان است که فرد از دنیا چیزی ندارد و مستحق کمک است و این از نظر اسلام مردود است زیرا در حدیث وارد است که«کاد الفقر و ان یکون کفرا» و در اسلام تاکید فراوانی به کار و تلاش شده و پیروان خود را بر طلب رزق توصیه می کند «اطلبوا الرزق فی خبایا الارض» وکسی را که برای امرار معاش خود و خانواده اش تلاش کند با مجاهد راه حق یکسان دانسته اند . اما فقری که موجب افتخار است :«الفقر فخری و به الفخر» این همان فقری است که در آیه شریفه قرآن وارد شده است و منظور عرفا و سالکین نیز همین باشد «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید » فاطر 16  فقری که انسان خودش را در مقابل خدا هیچ احساس کند و او را غنی بالذات ببیند و خودش را سر تا پا محتاج و نیازمند به او بداند .1                                                                                                        عرفا از فقر این معنا را منظور دارند :فنای نفس ، سلب انانیت ، سقوط از هستی موهوم را عرفا فقیر می دانند . فقیر از نظر عارف کسی است که به کمال مطلوب نائل گشته از رسم در وجود او اثری نباشد و به مقام شامخ سلم نفس رسیده باشد. انا نیت از او سلب از هستی اعتباری رسته باشد.حافظ که دولت فقر طلب می کند و فقر را سبب حشمت وتمکین خود می داند از نظرش این فقر است «الفقر فخری» فرموده رسول مکرم نیز اشاره به همین فقر است . فقیر این فقرگدائی است که گنج سلطانی را در دست دارد ، بی نیازی است که طمع به گردش گردون دون پرور نمی کند .
من که دارم در گدائی گنج سلطانی به دست       کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم (حافظ )2
1-امام خمینی و عرفان اسلامی ،صفحه76
2-مقامات عرفانی،صفحه139
فقر:از میدان ذکر میدان فقر زاید ، این قوله تعالی : «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله ...»فاطر 16 فقر درویشی است آن سه است :فقر اضطرار ، فقر اختیار و فقر تحقیق .                                                  فقر اضطرارسه تا است : یکی کفارت است ،دیگر عقوبت است ، سوم قطعیت است .نشان انچه کفارت است انتظار و صبر است و نشان آنچه عقوبت است ضیق  وضجر است . ونشان آنچه قطعیت است شکوی وسخط است و آیه «اذا هم سخطون » توبه 58 در صفت منافقان است . و ان که فقر اختیار است سه تا است یکی درجه و دیگری قربت ، سوم کرامت است ، آنچه درجه است با قناعت است ،و آنچه قرب است با رضاست ، وآنچه کرامت است به ایثار است وفقر تحقیق سه تا است :جفا از روی نیست ، ونعمت را عدد پیدا نیست ،و شکر گزار را طاقت نیست .1
فقر تحقیق سه نشانه دارد و باریکترین نوع فقر همین است زیرا حظ را در آن راه نیست و عصمت بدست مرهمی نیست ونعمت بیرون از شمار است و شکر به سزای نعمت فراتر از طاقت است .2
خواجه گوید: فقر سیمرغی است که ازاو جز نام نیست و کسی را بر وی فرمانروایی و کام نیست . فقر هشیاری است و فقیر دیوانه ، فقر بابست و فقیر خانه ف فقر مقام را هست و سری مع الله ، فقر را راهی نیست و کسی را در حقیقت وی آگاهی نیست.حضرت عیسی (ع) فقر را بدین تفسیر کرد و گفت : (اصبحت مرتهنا بعملی و الامر بید غیری ، فلا فقیر افقر منی)گفت:من گرو کردار خویشم و کلید کردار من به دست دیگری است ، کدام درویشست درویش تر از من ؟ بلکه خدای تعالی بیان این همی کرد و فرمود : (وربک الغنی ذوالرحمة ان یشا یذهبکم و یستخلف من بعد کم ما یشاء)غنی آن است که اگر خواهد همه هلاک کند و قومی دیگر بیافریند .پس همه خلق فقیرند ولکن نام فقیر بر زبا ن اهل تصوف بر کسی
1-عرفان اسلامی،صفحه118
2-مجموعه رسائل فارسی،صفحه 144
افتد که خود را بر این صفت بیند و این حالت بر وی غالب باشد که بداند که هیچ چیز به دست وی نیست در این جهان و آن جهان.1سالک راه حقیقت به مقام فقر که عبارت است از عدم تملک اسباب نرسد الا بعد از عبور بر مقام زهد چه اول تا رغبت او از دنیا منصرف نگردد و عدم تملک از او درست نیاید.و اسم فقر بر کسی که رغبت دارد به دنیا اگر چه هیچ ملک ندارد عاریت و مجاز بود ، چه فقر را اسمی است و رسمی و حقیقت ، اسمش عدم تملک با وجود رغبت و رسمش عدم تملک با وجود زهد ، و حقیقتش عدم امکان تملک ، چه اهل حقیقت به واسطه ان که جمله اشیاء را در تصوف و مالکیت مالک الملک بینند امکان حوالت مالکیت با غیر را ندارند و فقر ایشان صفتی ذاتی بود که به وجود اسباب و عدم آن متغیر نشود
اگر تقدیر مملکت جمله در تصرف ایشان اید همچنان خود را از تملک ان بری دانند. و مترسمان که از حقیقت فقر اثری و نشانی نیافته اند و معنی ان در ذات ایشان متجوهر نگشته ، صفت فقرشان امری عارضی بود لاجرم به حدوث اسباب متغیر شود و خود را متملک ان بینند واین طایفه جهت اعتداد به فضیلت فقر و طلب ثواب اخروی حذر از صورت غنا و تملک بیش از ان کنند که اهل غنا از صورت فقر . و اهل معنی در فضیلت فقر برغنا  و غنا بر فقر سخن رانده اند و مذهب صحیح ان است که به نسبت با مبتدیان و متوسطان فقر از غنا فاضلتر و به نسبت با منتهیان هردو متساویند ، چه صورت غنا معنی فقر و
حقیقت ان از ایشان سلب نتوان کرد 2 و فقرا محقق چند طایفه اند : طایفه ای ان که دنیا و اسباب ان را هیچ ملک نبیند  اگرچه در تصرف ایشان بود و هر چه بدست ایشان اید ایثار کنند و بر ان توقع عوضی در دنیا ندارند.3 و طایفه ای با این که وصف اعمال و طاعات را اگر چه از ایشان صادر شود هم از خود نبینند و ملک خود ندانند و بر ان عوضی چشم ندارند و طایفه ای ان که با این وصف هیچ حال و مقام از ان
1،2، 3-تحلیلی درباره ی هفت مقام عرفانی،صفحات 260،376، 377
2 ،3-مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، صفحات ،377،376
خود نبینند بلکه جمله را فضل و لطف او دانند و طایفه ای ان که با این اوصاف ذات و هستی خود را از ان خود نبینند بلکه خودی خود را از ان خود نبینند، ایشان را نه ذات بود نه صفت نه حال نه مقام نه فعل نه اثر در هر دو عالم هیچ ندارند و این وصف که هیچ ندارند هم ندارند.1
در کتاب ( کشف المحجوب ) امده: اما فقر را رسمی و حقیقتی است ، رسمش افلاس اضطراری است و حقیقتش اقبال اختیاری ، ان که رسم دید با رسم بیارامید و چون مراد نیافت از حقیقت برمید و انکه حقیقت یافت روی از مودات بر تافت و به فناء کل اندر رویت کل به بقاء کل شتافت . پس فقیر ان بود که هیچ چیزش نباشد واندر هیچ چیزش خلل نیاید به هستی اسباب غنی نگردد و به نیستی ان محتاج سبب نشود. 2
اقسام فقر:   
فقر بر دو قسم است :اول ( فقر حقیقی ) وان عبارتست از احتیاج کائناً ما کان و این فقر از برای هر موجودی غیر از واجب الوجود ثابت است .
دوم (فقر اضافی) و ان عبارتست از احتیاج به بعضی ضروریات ، و فقر به این معنی چهار قسم است: -1-فقیر حریص 2- فقیر قانع 3-فقیر زاهد 4- فقیر مستعنی راضی یا فقیر عارف.3
درجات فقر:
فقر بر سه درجه است: نخستین درجه فقر زاهدان است و ان است افشاندن دست از دنیا ، درجه دوم رجوع
1-مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، صفحه378
2 ،3-تحلیلی از هفت مقام عرفانی ،صفحات267،268
کردن است به سابق که از جانب خداوند بوده، با نگرش به سوی فضل خدای و بهره انخلاصی یافتن است از نگرش بر اعمال و قطع مشاهده احوال و پاکیزه کردن مطالعه مقامات از الودگی ها ،درجه سوم صحت نیازمندی است ، انکه بنده بیفتد ، در دست تقطع و جدایی و ان که بشود در تجرید زندانی و این فقر صوفیان است .1
در کتاب (اللمع فی التصوف ) در این باره امده است ، فقرا بر سه دسته هستند : پس اول انهایی که چیزی را مالک نیستند و از احدی نه به ظاهر و نه به باطن چیزی را طلب نمی کنند ،و از احدی انتظار چیزی ندارند و اگر هم چیزی به انها داده شود نمی گیرند و این مقام مقام مقربین است.
دسته دوم کسانی هستند که مالک چیزی نیستند و سوالی از احدی کنند و طلب نمی کنند اما اگر چیزی به انها داده شود قبول می کنند و می گیرند و این مقام مقام صدیقین است.
دسته سوم کسانی هستند که مالک چیزی نیستند و در صورت محتاج شدنبه بعضی از برادران طیقت که بدانند به طلب ایشان مسرور می شوند مراجعه می کنند و این مقام مقام صدیقین در فقر است.2
فضیلت فقر و فقرا از نظرآیات و اخبار و آثار:                 از نظر ایات اینکه ، دلالت قول حق تعالی : ( للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم ) سوره حشر(8) درویشان مهاجر راست که از مکه به مدینه امدند و خانه ها و مال های خود را برای دوستی خدای و پیامبر و نصرت دین او بگذاشتند. و قول : ( للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباٌ فی الارض ) سوره بقره (273 ) صدقه ها و نفقه ها ، درویشانی راست که نفس خود
1،2-تحلیلی از هفت مقام عرفانی، صفحات 270 ،275
را در راه خدای حبس کرده اند طلب معیشت نتوانند به سبب انکه به جهاد مشغولند و از ان فراق نیابند .در این هر دو ایه سخن در معرض مدح رانده است و صفت فقر را بر صفت هجرت و احصار تقدیم فرموده است.
و در خبر است از اهل بیت (ع) که پیامبر اکرم (ص) فرمود : چون خدای عز و جل بنده ای را دوست دارد وی را مبتلا گرداند و چون به دوستی کامل او را دوست دارد ، او را سرمایه گیرد ، گفتند : سرمایه گرفتن او چه باشد؟ فرمود: او را نه اهل گذارد و نه مال .1
یحیی بن معاذ گفت : دوست داشتن تو درویشان را از اخلاق مرسلان است و گزیدن تو مجالست ایشان را  از علامت صالحان و گریختن تو از صحبت ایشان از علامت منافقان.
احادیث معصومین درباره فقر :                                                     
پیامبر اکرم (ص) فرمود: ای علی همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که آن را نهان دارد ، خدایش مانند پاداش روزه داری که به عبادت به پا خواسته دهد و هرکه آن را نزد کسی که می تواند حاجتش را برآورد فاش سازد و او نکند او را کشته است ،آگاه باش که او را با شمشیر و نیزه نکشته بلکه با زخم به دل کشته است . 2 امام صادق (ع) فرمود: مصیبت ها بخشش های خداست و فقر در خزانه ی خدا محفوظ است . 3 پیامبر فرمود : در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن فقرا هستند .ص283
اقوال مشاهیر عرفا درباره فقر : جنید گفت  یا معشر الفقراء : شما را به خدا می شناسند و برای خدا گرامی می دارند ، بنگرید تا با خدای چون باشید _ گفته اند : نور درویش سه چیز است ، نگاهداشت سر و
1،2،3-تحلیلی از هفت مقام عرفانی ، صفحات 278،281 ،282
گزاردن فریضه و صیانت اندر درویشی –ابراهیم ادهم گفت : ما درویشی هستیم توانگر ما را پیش آمد و مردمان توانگری جستند ایشان را درویشی پیش آمد . ذوالنون مصری گفت : علامت خشم خدا بر بنده خوف بنده است از درویشی . 1 استاد بوعلی گوید : مرا پرسیدند از قول پیامبر (ص) که گفت : (کاد الفقر ان یکون کفرا ) گفتم معنی خبر این است که خواست درویشی کفر بود ، گفتم افت چیزی و ضد او بر حسب فضیلت و قدر او بود هرچه به نفس خویش فاضلتر ضد او و آفت او ناقص تر ، چون ایمان که او شریفترین خصلت هاست ضد او کفر است ، پس چون خطر بر درویشی کفر است دلیل بر آن که او شریفترین وصف هاست . 2 پیر طریقت گفت : این جا سه مقام است : مقام اول برقی تافت از آسمان فقر تا تو را آگاه کرد پس دری گشاد از معرفت تا تو را درست کرد و خلعتی پوشانیده تا بستاخ گرد .الهی آتش یافت با نور شناخت آمیختی و از باغ وصال ، نسیم قرب انگیختی باران فردا نیت برگرد بشریت ریختی ، به آتش دوستی ، آب و گل سوختی ، تا دیده عارف را ، دیدار خود آموختی. الهی همه به تن غریب اند و من به جان و دل غریبم ، همه در سفر غریب اند و من در حضر غریبم . الهی هر بیماری شفا از طبیب می خواهد و من بیمار طبیبم ، هر کس را از قسمت بهتر است و من بی نصیبم . هر دل شده ای با یاری و غم گساری است و من بی یار و غرینم . همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم ، غنود هرکسی با یار و من بی یار چون باشم . 3
منصور حلاج را از فقیر پرسیدند گفت : فقیر آن است که مستغنی است  از ما سوی الله و ناظر است بالله ص306 یکی از متاخرین گوید : فقیر نه آن است که دستش از متاع و زاد خالی بود بلکه فقیر آن بود که طبعش از واد خالی بود .شبلی گوید : درویشی دریای بلاست و بلاها ، وی جمله عز است و عز نصیب غیر است مبتلا در عین بلاست وی را از عز چه خبر تا آن گاه که از بلا بمبلی  نگردد و آن گاه بلاش
1،2،3-تحلیلی از هفت مقام عرفانی، صفحات 297،300،305
بجمله عز گردد و عزش جمله وقت و وقتش جمله محنت و محبتش جمله مشاهدت تا دماغ طالب جمله محل دیدار شود از غلبه ی خیال تا بی دیده بیننده گردد و بی کوشش شنوده .
امام درباره ی فقر می فرماید : در مقام اظهار ذلت و اظهار فقر اثبات انانیت نکوهیده نیست بلکه اصلا از باب اثبات انانیت نیست بلکه حفظ مقام عبودیت و توجه به نیاز تنگدستی اگر در حالت صحو دوم (صحو بعد از محو ) باشد خود یکی از تمامترین مراتب انسانیت است.1
او در ذیل آیه ی (انتم الفقراء الی الله ) فقر را ذاتی انسان می داند و معتقد است فقیر در مکتب عاشقان کسی است که نیازمندی ذاتی خود را به مکتب عاشقان درک می کند و همه ی اوصاف و احوال و حتی هستی خود را مرهون عنایت و توجه محبوب و معبود خویش می داند و با هر اندیشه ای که بویی از انانیت داشته باشد ، مخالف است . ایشان بر این باورند که چون سالک به آنجا رسید ، مشاهده می کند که همه ی موجودات خاصه و تعینات فعلیه در عین مشیت ، مستهلک و فانی است . پس کسی که به این مقام رسید و حقیقت ذاتش تدلی شد دیگر حیثیتی برای او به جز نفس تدلی باقی نمی ماند و ذاتی نماند تا تدلی بر او عارض شود و این است آن مقام فقر مطلق که مشیت مطلقه است و این است همان مشیت مطلقه که از آن به فیض مقدس و رحمت واسعه و اسم اعظم و ولایت مطلقه ی محمدیه یا مقام علوی تعبیر می شود همین است که می فرماید :
کشکول فقرشد سبب افتخار ما                      ای یار دل فریب بیفزای افتخار ما
و در جایی دیگر فقر عرفانی را به زیبایی بیان و تعریف کرده است :
فقر فخر است اگر فارق از عالم باشد            آنکه از خویش گذر کرد چه اش غم باشد
1-امام خمینی و عرفان اسلامی ،صفحه 78
او تنها فقر را برای موجودات مایه ی افتخار می داند و غنا را از صفات ذاتی حضرت حق به شمار می آورد . بباید دانست که غنا از اوصاف کمالیه ی نفس است ، بلکه از صفات کمالیه ی موجود بما انّه موجود است و از این جهت غنا از صفات ذاتیه ی ذات مقدس حق جل و علا است ، و سایر موجودات از بسیط خاک تا ذروه ی افلاک و از هیولای اولی تا جبروت اعلا فقرا و نیازمندانند ، از این جهت هر چه وجهه ی قلب به غیر حق باشد و هر چه توجه باطن به تعمیر ملک و عمارت دنیا باشد ، افتخار و احتیاج روز افزون شود.1
1-امام خمینی و عرفان اسلامی ، صفحه 79
 نتیجه گیری:
خداوند فقر را ذاتی انسان قرار داده است از این رو انسانها همواره به خدا نیازمندند ولی اکثر آنها این معنی را درک نمی کنند یا نمی خواهند که درک کنند. شاید بعضی از آنها به حسب ظاهر به این فقر اذعان کنند ولی اکثر آنها حقیقت انسانی خود را به فراموشی سپرده اند و وقتی انسانیت خود را فراموش کردند خدای را نیز فراموش می کنند وخود را غرق نیازهای مادیات کرده اند هر چند که ان هم نیز از خداست. تنها گروه اندکی هستند که این فقر را در درون خود احساس می کنند.
فهرست منابع ومآخذ:
1-انصاریان ، حسین ، عرفان اسلامی ، (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه )، انتشارات پیام
آزادی 1368
2-بینا ، محسن ، مقامات معنوی ،(ترجمه و تفسیر منازل السائرین ) ، انتشارات ارژنگ.
3-خواجه عبدالله انصاری ، مجموعه رسائل فارسی ، به تصحیح دکتر محمد سرور مولایی ، انتشارات
توس 1372.
4-کاشانی ، عزالدین محمود بن علی ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، به تصحیح استاد علامه جلال الدین
همایی ، انتشارات کتابخانه ی سنایی.
5-رحیمی ، امین ، امام خمینی و عرفان اسلامی ، انتشارات پژوهشکده امام خمینی ،1385.
6-میناگر ، عبد الرضا ، تحلیلی درباره ی هفت مقام عرفانی ، انتشارات ابتکار دانش ،1386.
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 84 بازدید
بازدید دیروز: 172 بازدید
بازدید کل: 2853267 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [801]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]