خوف نگارنده: فرشته کیانی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم در این تحقیق به تعریف خوف و مراتب و راه های تحصیل آن پرداخته ام. هدف من از پرداختن به این موضوع آشنایی بیشتر با این صفت حسنه بود و اینکه در راه تحصیل آن بکوشیم . به امید روزی که همه از خائفان درگاه حق بشویم . و من الله التوفیق چکیده خوف حالتی است از احوال دل و آن آتشی است از درد که در دل می پیچد که سبب آن علم و معرفت است بدانکه خطر کار آخرت ببیند و اسباب هلاک خود را حاضر و غالب بداند. خوف مراتبی دارد : ترس از عذاب خدا ، ترس از خود خدا و دوری او. مرتبه ی خوف از خدا از مراتب رفیعه و درجات منیعه است و صفت خوف افضل فضایل نفسانیه است راه هایی برای تحصیل خوف ستوده وجو دارد: 1- تحصیل یقین وایمان قوی به خدا و آخرت و بهشت و دوزخ 2- اندیشیدن به احوال قیامت و انواع عذاب های قیامت ومعاشرت با خائفان 3- آگاه شدن به اینکه آگاهی بر کنه صفات خدا محال است و این سبب شدیدتر شدن خوف می شود . بزرگترین خائفان مقرب ترین بندگان خدا یعنی انبیاء الهی هستند. ثمره ی خوف از خدا ، توبه و بازگشت به سوی درگاه حق و زهد و بی رغبتی نسبت به دنیاست. قرآن کریم در آیات زیادی به صفت خوف اشاره کرده است . اگر بر قلب انسان در غفلت از مکر وعذاب خدا و غرور تکیه بر لطف خدا غالب بود خوف در اینجا از رجاء افضل تر و لازم تر است و اگر ناامیدی و یاس از رحمت خدا بر قلب مستولی بود رجاء برتر از خوف می باشد. کلید واژه ها : خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رجاء مفهوم خوف : خوف آن است که قلب به جهت نگرانی از حوادث ناخوشایند قریب الوقوع به درد آید و بسوزد و تألم از تشویش امری که یقین باشد حصولش یا مضمون باشد اگر چه آن را خوف بگویند ولیکن چون آن نیز از ضعف نفس است و موجب هلاکت است در ضمن خوف است . مراتب خوف : مرتبه ی اول : ترس از عذاب خداست که ترس تمامی مؤمنینی می باشد که به بهشت و دوزخ ایمان دارند ، اگر این خوف ضعیف گردد علت آن ضعف ایمان و غفلت است و با یاد آوری و اندرز و اندیشیدن در ترس های روز قیامت و انواع عذاب خدا و مطالعه در حالات مردمان خداترس جبران می شود. مرتبه دوم : که مرتبه ی عالی آن به شمار می رود آن است که خداوند متعال خود موجب و سبب ترس نمی شود به این صورت که از دوری خدا و وجود حجاب میان خود و خدا در ترس باشد و قرب خداوندی را آرزو می نماید. که این مرتبه ی ترس از آن کسانی است که به معرفت حق نائل آمده اند . مانند انبیاء و اوصیاء و علماء. آن ها صفاتی از حق متعال که اقتضای هیبت و ترس و در حذر بودن از او دارد را شناخته اند و به راز این سخن خداوند دست یافته اند که فرمود : «و خداوند شما را از خود پرهیز می دهد .» خوف در انسان ایجاد نمی شود مگر اینکه احتمال امر ناخوشایندی وجود داشته باشد. آن امر ناخوشایند تا ذاتاً چیز ناپسندی است ، مانند آتش جهنم ، و یا اینکه از نظر عاقبت کار ناپسند است ، مانند گناهان که به عذاب جهنم می انجامند. ترس های متعددی گروه دوم (آن ها که ا زامور بد عاقبت برخویش می ترسند) را به خود مشغول داشته است که عبارت اند از: - برخی می ترسند که مبادا قبل از توبه کردن مرگ آنان را برباید. - دیگری می ترسد که نکند قبل از مرگ توبه خود را بشکند . - گروهی می ترسند که مبادا تمام حقوق الهی را انجام نداده باشند. - افرادی می ترسند که مبادا از راه مستقیم به انحراف گرایند. - برخی می ترسند که مبادا به خودکامگی و سرمستی از زیادی نعمت گرفتار آیند. - عده ای می ترسند که مبادا فریب ظواهر دلفریب دنیا را بخورند . - گروهی از پایان بد کار وعاقبت به خیر نشدن واهمه دارند. - اشخاصی از این می ترسند که مبادا در درجات پایین بهشت قرار گیرند. - عده ای از این واهمه دارند که مبادا در قیامت از خداوند محجوب شده به فوز لقاء الله نایل نیایند، که این درجه بالاترین مراتب خوف بوده و مخصوص عارفین از علماء و صالحان می باشد. خداوند قادر است همه ی نعمت هایی را که در این دنیا به انسان داده از وی بازستاند. و او را در آخرت نیز از همه ی نعمت های خود محروم سازد. توجه این ویژگی بیم فراوانی را در انسان پدید می آورد. از آن سو ، خداوند قادر است بر نعمت های خود در دنیا بیفزاید ودر آخرت نیز آدمی را از نعمت های بی شمار و جاودان خود برخوردار سازد. توجه این ویژگی امید وصف ناپذیری را در انسان پدید می آورد . بیم از محدودیت های احتمالی آینده و امید به آینده ی بهتر ریشه در فطرت آدمی دارند و دو عامل نیرومند برای وادار ساختن انسان به تلاش و خودسازی به شمار می روند. مرتبه ی خوف از خدا از مراتب رفیعه و درجات منیعه است و صفت خوف افضل فضایل نفسانیه و اشرف اوصاف حسنه است زیرا که فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است بر سعادت و هیچ سعادتی بالاتر از ملاقات پروردگار و رسیدن به مرتبه قرب او نیست و آن حاصل نمی شود مگر به تحصیل محبت و انس با خدا موقوف است به معرفت و محبت و انس به هم نمی رسد مگر به فکر و ذکر او و مواظبت بر فکر و ذکر متحقق نمی شود مگر به ترک دوستی دنیا و لذت ها و شهوت های آن و هیچ چیز مانند خوف قلع و قمع لذت و شهوت دنیا را نمی کند و از این جهت است که آیات ها و اخبار در فضلیت این صفت متواتر و متکاثرند و خدای تعالی از برای اهل خوف علم و هدایت و رضوان و رحمت را که مجمع مقامات اهل بهشت است جمع نموده است . حضرت رسول (ص) فرمودند: چون دل مؤمن از خوف خدا بلرزد گناهان او می ریزد مانند برگی که از درخت فرو می ریزد . و نیز فرمودند : کسی که از خوف خدا بگرید داخل جهنم نمی شود ، تا شیری از پستان دوشند به پستان برگردد. راه های تحصیل خوف ستوده : 1- در تحصیل یقین ، یعنی ایمان قوی به خدا و آخرت و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب بکوشد و بدون تردید این یقین انگیزه ی ترس از دوزخ و امید به بهشت است . به علاوه خوف و رجاء به صبر بر ناملایمات و سختی ها و صبر به مجاهده و یاد خدای تعالی و فکر دائم درباره ی او ودوام به ذکر به انس به خدا و دوام فکر به کمال معرفت و انس و کمال معرفت به محبت رهنمون می شود و رضا و توکل و دیگر مقامات به دنبال می آید و این همان ترتیب سلوک منازل دین است . و بعد از اصل یقین مقامی جز خوف و رجاء و بعد از این دو مقامی جز صبر و بعد از صبر جز مجاهده و تجرّد و خلوص ظاهر و باطن برای خدا و بعد از آن جز هدایت و معرفت و بعد از این دو جز انس و محبت وجود ندارد. و لازمه ی ضروری محبت خشنودی به فعل محبوب و اطمینان به عنایت اوست ، و حقیقت توکل همین است . پس یقین سبب خوف است و نخست باید سبب را به دست آورد تا مسبّب حاصل شود. 2- همواره در احوال قیامت و انواع عذاب های آخرت بیندیشد و به مواعظ هشدار دهنده گوش فرا دهد ودر حال خائفان بنگرد و با آنان معاشرت کند و سرگذشت و داستان های ایشان را بشنود. این هاست که دل را به سوی خوف از عذاب الهی می کشاند و این خوف عامّه ی مردم است .که به مجرّد ایمان به بهشت و دوزخ به عنوان پاداشت و سزای طاعت و معصیت حاصل می شود. واما خوف به سبب غفلت یا ضعف ایمان سست وضعیف می گردد و این غفلت به وسیله ی آنچه گفته شد از میان می رود و معالجه می شود. واما خوف از خدا به معنای ترس از دوری و حجاب و امید به قرب و وصال خوف صاحب دلان است . که صفات الهی را که مقتضای خوف و مصیبت است می شناسند. پس راه تحصیل این خوف همانا ارتقاء به قلّه و تارک معرفت است .زیرا این خوف ثمره ی معرفت به خدا وصفات جلال و جمال اوست و کسی که یا رای رسیدن به این مقام ندارد لا اقل شنیدن اخبار و آثار خائفان و مطالعه ی احوال ایشان و هیبت و جلال خداوند (مثل انبیاء و اولیا وعارفان راستین ) را ترک نکند که خالی از تاثیر نیست . 3- بداند که آگاهی و وقوف برکنه صفات خدا محال است سو احاطه امور نیز در قدرت بشر نیست ، زیرا این مطلب به مشیّت الهی ارتباط دارد که از حدّ معقول و مألوف ما خارج است وکسی که این نکته را به تحقیق بشناسد می داند که حکم بر امری از امور آینده حتی به حدس مقیاس ناممکن است تا چه رسد به قطع یقین . و در این موقع است که خوفش شدید می شود هرچند همه ی کارهای نیک را انجام داده و دل از دنیا به کلّی بریده و سراسر وجودش به حق رو کرده باشد . زیرا خطر سرانجام کار و سختی ثبات و پایداری بر حق دفع شدنی است و چگونه می توان بر دگرگونی حال خود مطمئن بود که دل مؤمن بین دو انگشت از انگشتان خداست و زیر و رو شدن دل از دیگ جوشان شدیدتر است . پس مردم را چه جای اطمینان خاطر است که خداوند ، آن ها را به پرهیز و نا ایمنی هشدار می دهد. درجات خوف : درجات خوف متفاوت بود : اگر از شهوات باز دارد ، نام وی عفّت بود . واگر از حرام باز دارد ، نام وی ورع بود . واگر از شبهات باز دارد یا از حلال باز دارد که از وی بیم حرام بود ، نام وی تقوی بود. واگر از هر چه جز زاد راه آخرت باز دارد ، نام وی صدق بود، و نام آن کس صدّیق بود . عفت و ورع در زیر تقوی اند و این همه در زیر صدق اند ، خوف این باشد به حقیقت. امّا آنکه ، شکی فرود آورد و بسترد و بگوید: لاحول و لا قوه الّا بالله و با سرغفلت شوقی این را تنکدلی زنان گویند . این خوف نباشد که هر که از چیزی ترسد از آن بگریزد. و کسی که چیزی در آستین دارد نگاه کند ماری باشد ، ممکن نبود که به لاحول اقتصار کند بلکه بیندازد. ذوالنون را گفتند « بنده ی خائف کیست؟ » گفت : آنکه خویشتن را به بیماری بنهد که از همه شهوت ها حذر می کند از بیم مرگ . ثمره ی خوف ثمره ی خوف در دل است و در تن و درجوارح. اما در دل آنکه شهوات بر وی منغّص بکند و پروای آن نبود، که اگر کسی را شهوت زنی باشد ، یا طعامی ، چون در چنگال شیر افتاد یا در زندان سلطان قاهر افتاد ، وی را پروای شهوت نماند . بلکه حال دل در خوف همه خضوع وخشوع و خواری بود و همه مراقبت و محاسبت و نظر در عاقبت بود ، نه کبر ماند و نه حسد و نه شره دنیا و نه غفلت . اما ثمره ی وی در تن شکستگی و نزاری و زردی بود. و ثمره ی وی در جوارح پاک داشتن بود از معاصی و به ادب داشتن در طاعت . بزرگترین خائفان مقرب ترین بندگان خدا یعنی انبیاء الهی هستند . ثمره ی خوف از خدا ، توبه وبازگشت به سوی درگاه حق ، زهد وبی رغبتی نسبت به دنیا. و صبر و شکیبایی در مخالفت با هوای نفس است. حاصل و ثمره ی این فضایل صدق و اخلاص ومواظبت بر فکر و ذکر است و این همه موجب پیدایش فروغ محبت در دل بنده است . هر چه محبت فزونی می گردد و از راه تاثیر متقابل بر شدت اخلاص افزوده می شود و ریشه های شرک و نفاق با شعله های فروزان محبّت می سوزد و از بین می رود از این رو تکمیل اخلاص و رسیدن به درجات والای آن جز در سایه ی محبت امکان پذیر نیست. فضلیت خوف : خدای متعال می فرماید : «از میان بندگان خدا ، تنها عالمان هستند که از خدا می ترسند.» ونیز می فرماید: «خدا از آن ها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنود و راضی هستند این مقام از آن کسی است که از پروردگارش می ترسد.» و در جای دیگر می فرماید : « ازمن بترسید ، اگر اهل ایمان هستید .» در آیه ی دیگر می فرماید:« البته آنکس که خداترس باشد بزودی از این تذّکر پند گیرد.» حضرت صادق (ع) فرمود: مؤمن ، مؤمن نشود مگر آنکه (به موجب ایمانش به عظمت خالق ، و یقینش به وعید حق و عظمت کیفر حق ) خائف و ترسناک (و به موجب ایمانش به سعدی رحمتش و فزونی کرمش) امیدوار، و خوف و امید راستین ، هر جا باشد ،کوشش وسعی وعمل برای نجات از آنچه می ترسد در رسیدن به آنچه امید دارد یقیناً هست. مقایسه ی خوف با رجاء در میان خوف و رجاء کدام یک برتراند؟ مقایسه ی خوف با رجاء وانتخاب بین آن دو ، به این ماند که فردی بپرسد: نان لازم تر است یا آب؟ پاسخش آن است که نان برای گرسنه لازم تر است و آب برای تشنه. واگر هر دو موجود باشند انسان باید به درجه ی نیاز خود بنگرد ، اگر گرسنگی غلبه داشت نان بهتر است و اگر تشنگی بیشتر بود آب بهتر است و اگر هر دو نیاز مساوی بودند ، هر دو آن ها لازم می باشند. همچنین اگر بر قلب انسان ، دردغفلت از مکر و عذاب خدا و غرور تکیه ی بر لطف خدا مستولی وغالب بود در اینجا خوف ، افضل و لازم تر است . واگر ناامیدی و یأس از رحمت خدا بر قلب او مستولی بود رجاء و امیدواری برتر و بهتر می باشد ولی در رابطه ی با مؤمن متقی که ظاهر و باطن و آشکار و پنهان او از اعمال ناپسند منّزه است ، بهتر آن است که خوف و رجاء در قلب او متساوی و متعادل باشند. اینکه می بینیم در بسیاری از مردم امیدواری به بخشش و عفو خداوندی بیش از خوف و ترس از عذاب الهی است به جهت کمی معرفت ومغرور شدن به لطف و عنایت خداست . درحالی که برای زندگانی قبل از مرگ چنین کسانی ، بهتر آن است که خوف بیش از رجاء باشد و در لحظات مرگ آنان بهتر است که رجاء و حسن ظن آن ها بیش از خوف باشد. چنان که در روایت ها نیز آمده است ، وسرّ آن این است که خوف کار شلاق را در وادار کردن به کار می نماید، درحالی که به هنگام مرگ، کار از کار گذشته و موقع عمل به اتمام رسیده است . پس در آنجا ترس دیگر کاربردی ندارد ،زیرا که رگ های حیات بریده شده و زمان مرگ وی فرا رسیده است . ولی در چنین موقعیتی رجاء به خدا قلب را تقویت کرده ، خدای را در نظرش دوست داشتنی جلوه می دهد . خدایی که تمام امید و آرزوی انسان به او است . پس هر کسی که دیدار خدا را دوست بدارد خدا نیز دیدار او را دوست دارد ، و هرکس که از دیدار خدا کراهت دارد ، خدا نیز دیدار او را دوست نخواهد داشت. سبب کمی خوف از خدا : 1- از بی خبری از عظمت و جلال خدا و جهل به مؤاخذه و عذاب وعقاب روز جزا و سستی اعتقاد و ضعف یقین در اینها . 2- از غفلت و فراموشی از محاسبه ی روز قیامت و بی التفاتی به احوال و عذاب های آن روز پر وحشت . 3- از اطمینان و خاطر جمعی به رحمت پروردگار یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود ومعالجه ی هر یک از اینها . نتیجه گیری همان طور که دیدیم خوف یکی از صفات حسنه است که همگان باید برای دستیابی به آن تلاش کنند . البته خوف اگر از حد بگذرد مذموم است و فهمیدیم که کسی که خائف است ثمره ی آن را در دل و روح خود می بیند . و به سعادت دنیوی و اخروی نائل می شود . منابع : 1- قرآن کریم 2- اخلاق اسلامی ، محمد علی سادات ، سازمان مطالعه و تدوین کتب انسانی دانشگاه ها ، 1364. 3- اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن ، دکتر علی شیروانی ، انتشارات دارالفکر ، 1379. 4- بنیادهای اخلاقی اسلامی ، اخلاق نظری ، استاد اخلاق ، مهدی حائری/ اخلاق عملی ، علامه سید عبدالله شبّر ، بنیاد فرهنگی امام الهدی ، 1369. 5- جامع السعادات ، مهدی نراقی . 6- حقایق : ملامحسن فیض کاشانی ، ترجمه محمد باقر ساعدی ، انتشارات شمس 7- راه رشد در زیست انسانی یا اخلاق ایمانی ، محمد رضا بحرینی ، چاپخانه اسلامیه ، 1363. 8- کیمیای سعادت ، جلد 2، غزالی طوسی ، به کوشش حسین خدیوجم ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1364. 9- معراج السعاده ، ملا احمد نراقی ، انتشارات جاویدان .
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد