شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش و خود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
مقالات
فلسفه 3 قسمت هفتم
چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 11:59 صبح  

ترتیب افعال حق‌تعالی یا نظام آفرینش
موجودات ممکن و عوالم وجود بر سه دسته تقسیم می‌گردند
1- عالم تجرد تام که موجودات آن از مادّه و آثار و عوارض ماده مجرد است مانند عالم عالم عقول
2- عالم تجرد ناقص که موجودات آن از مادّه مجرد است ولی از عوارض آن مجرد نیست مانند عالم مثال
در عالم مثال، اشباحی وجود دارد که به صورت اجسام مادی و طبیعی تمثل دارند
3- عالم مادّه که موجودات آن هم مادّه دارند و هم عوارض ماده
نکات
1- تفاوت عالم مثال و عالم ماده به این است که موجودات مثالی تغییر و تحول ندارند و تحولات آن‌ها از نوع تغییر ‌صورتی به صورت دیگر نیست
بلکه از نوع ترتب وجودی است
ترتب حالات موجودات مثالی همانند ترتب صورت‌های حرکت و تغییر در ذهن و خیال است
صورت‌ حرکت در ذهن و خیال تغییر نمی‌کند چون صورت‌های ذهنی و خیالی مجرد است و مجرد تغییر‌پذیر نیست.
تغییر در علم نیست بلکه علم به تغییر است
ترتب صورت‌های حرکت در ذهن از نوع ایجاد صورت‌های نو و متفاوت است
ترتب موجود‌های مثالی نیز همین‌گونه است
2- با توجه به تشکیک در وجود و مراتب عالم هستی، هر مرتبه‌ای از وجود و عالم، معلول مرتبه فوق خود و علت مرتبه فروتر از خود است
3- هر چه موجودات از مادّه فاصله داشته باشند، از حدود آن‌ها کاسته می‌شود
بر این اساس، عالم عقل، گسترده‌ترین و بسیط‌ترین عوالم هستی است
پس از آن، عالم مثال قرار دارد
محدودترین عالم نیز عالم مادّه است
4- ترتیب میان عوالم وجود، ترتیب علی و معلولی است
بر این اساس، عالم عقل، علت مفیض عالم مثال و عالم مثال، علت مفیض عالم طبیعت است
5- عوالم سه‌گانه، متطابق بر هم هستند و هر یک از آن‌ها کپی دیگری است.
یعنی هر موجودی که در یکی از عوالم هستی وجود دارد، با موجودی که در عالم فراتر و فروتر از آن وجود دارد، برابر است
در عین برابری آن موجودات، به سبب تشکیک وجودی آن‌ها هر مرتبه‌ای، ظل و شبح و رقیقت مرتبه فراتر و اصل و حقیقت مرتبه فروتر است.
6- هر یک از موجودات عوالم سه‌گانه، از همه جهات، آیه و نشانه‌ حق‌تعالی و نشان‌دهنده کمالات او است.
پیش‌تر گفته شد که
علت واحد تنها یک معلول دارد
واجب‌تعالی از همه جهات واحد و بسیط است و هیچ جهت کثرت ندارد
نه کثرت خارجی دارد
نه کثرت عقلی دارد
نه کثرت مقداری دارد
نه کثرت تحلیلی دارد
و نه کثرت وجودی و مانند آن
در عین حال که واجب‌تعالی از همه جهات واحد است، همه کمالات را به بهترین وجه دارد
از این‌رو، اولین موجودی که از خدای متعال صادر شده است، واحد و بسیط است و به دو سبب، همه کمالات را دارد.
یکی بدان جهت که بسیط است و بسیط کل کمال است
یکی دیگر بدان سبب که فعل بی‌واسطه فاعل به فاعل خود شباهت و سنخیت دارد
پس اولین صادر یا تجلی، از هر جهت فعلیت محض است و از قوه و استعداد منزه و مبرّی است
صادر نخست در عین حال که همه کمالات وجودی را دارد و هیچ جنبه نقص و کاستی ندارد با این‌حال با واجب‌تعالی تفاوت دارد
تفاوت صادر نخست با فاعل خود یعنی واجب‌تعالی در این است که
صادر نخست، وجود ظلّی است و واجب‌تعالی وجود حقیقی
 صادر نخست، عین فقر و تعلق به علت خود است و واجب‌تعالی عین غنای از هر چیزی
بر این اساس، فیض نخست در عین حال که واجد همه کمالات است،
نقص ذاتی دارد؛ محدودیت دارد، ممکن است؛ ماهیت دارد
چنین موجودی، عقل نامیده شده است که
هم ذاتاً و فعلاً مجرد است
و هم از همه جهات از واجب‌تعالی متأخر است
و در عین حال، میان واجب‌تعالی و آن، هیچ واسطه وجودی قرار ندارد.
انحصار نوع مجرد در فرد
مقصود از این عنوان این است که هر یک از انواع عقول مانند عقل اول و دوم ... تنها یک فرد دارند
نوع آن‌ها همانند انواع مادّی، هم‌چون انسان نیست که افراد آن‌ها یا بسیار است یا بی‌شمار بلکه هر نوعی تنها یک فرد دارد.
دلیل بر انحصار نوع مجرد در فرد
هر ماهیتی که افراد متعدد دارد یا ممکن است افراد متعدد داشته باشد، بدین سبب است که آن ماهیت مادّی است و با مادّه همراه است.
به تعبیر دیگر، اگر ماهیتی مادّی نباشد، ممکن نیست افراد متعدد داشته باشد، زیرا اگر چنین ماهیتی (ماهیت مجرد) افراد متعدد داشته باشد چند فرض قابل تصور است که تنها یکی از آن‌ها ممکن است و باقی آن‌ها محال است
فرض یکم: این‌که کثرت عین ماهیت باشد
فرض دوم: این‌که کثرت جزء ماهیت باشد
فرض سوم: این‌که کثرت خارج لازم ماهیت باشد
فرض چهارم: این‌که کثرت خارج مفارق ماهیت باشد
سه فرض نخست محال است بدین سبب که در این فرض‌ها، ممکن نیست ماهیت هیچ فرد و مصداقی داشته باشد، زیرا
هر گاه فردی از آن به وجود آید، باید آن فرد کثیر باشد چون مقتضای ماهیت آن بر این سه فرض این است که فرد آن کثیر باشد
و چون هر کثیری از آحاد ترکیب شده است
و واحد آن نیز بر این فرض‌ها باید کثیر باشد چون مصداق ماهیتی است که مقتضی آن است که کثیر باشد
این کثیر نیز باید از آحاد ترکیب شده باشد چون هر کثیری از آحاد ترکیب شده است
واحد آن نیز باید کثیر باشد
کثیر آن نیز باید مرکب از آحاد باشد
و به تسلسل می‌انجامد
و هیچ‌گاه به واحدی که کثیر نباشد نمی‌انجامد
پس هرگز کثیری به‌وجود نمی‌آید
پس چنین ماهیتی هرگز مصداق نخواهد داشت
پس فرض چهارم درست است و آن این است که علت تعدد و کثرت افراد، چیزی خارج از ماهیت و مفارق از آن است
و چون عارض شدن و ملحق گشتن هر امر مفارقی نیازمند به علت است پس عروض این امر مفارق و در نتیجه متعدد شدن افراد یک نوع نیز نیازمند به علت است و آن مادّه است
پس هر ماهیتی که افراد متعدد دارد، مادّی است
عکس نقیض آن: هر ماهیتی که ماده ندارد، افراد متعدد هم ندارد
پس هر ماهیت مجردی مانند عقل، تنها یک فرد دارد یعنی نوعش منحصر در فرد است.
نکته
کثرت افرادی عقول در سیر صعودی ممکن است
به این معنی که هر گاه افراد یک نوع مادی مانند انسان، به تجرد عقلی برسند، در این صورت، افراد نوع انسان که عقلی و مجرد است، متعدد خواهد بود
نتیجه
1- صادر نخست، تنها یک عقل است
2- عقل بر همه موجودات ممکن برتری دارد
3- نوع عقل، تنها یک فرد دارد
4- به دلیل برتری عقل بر سایر موجودات، نسبت به سایر موجودات، سِمَتِ علیت دارد و واسطه در ایجاد است
5- با توجه به این‌که عقل واحد است و از واحد جز واحد به‌وجود نمی‌آید و از طرفی هم عالم وجود کثرت دارد، پس عقل غیر از جهت وحدت، جهت کثرت هم دارد که وحدت آن را نقض نمی‌کند
6- به منظور تبیین جهان کثرت، باید تعداد عقول به اندازه‌ای باشد که تعداد موجودات جهان مادّه را تبیین نماید، بنابراین، باید عقول متعدد باشند
کثرت عقول به‌دو گونه قابل تصور است
1- کثرت طولی
2- کثرت عرضی
کثرت طولی از این قرار است که از عقل اول، عقلی دیگر و تنها یک عقل صادر گردد
از عقل دوم نیز عقلی دیگر و تنها یک عقل صادر گردد
و تعداد عقولی که نوعشان منحصر در فرد است و هر یک از آن‌ها علت مرتبه فروتر از خود و معلول مرتبه فراتر از خود هستند.
هر مرتبه‌ای از عقل که پدید می‌آید، جهات کثرت آن‌ها که اعتباری است افزایش پیدا می‌کند تا به عقلی منتهی می‌گردد که جهات کثرت آن به اندازه‌ای باشد که بتواند کثرت موجود در جهان طبیعت را تبیین نماید، یعنی آخرین عقل در سلسله عقول به تعداد موجودات جهان طبیعت، کثرت داشته باشد
این آخرین عقل که جهات کثرت آن به تعداد موجودات جهان طبیعت است، عقل فعال نام دارد
این نظریه حکیمان مشایی است
کثرت عرضی عقول بدین‌گونه است که عقول طولی به مرتبه‌ای از کثرت می‌رسند که به جای آن‌که بر اساس نظریه مشایی سبب پیدایش کثرت طبیعی باشند، سبب پیدایش عقول متعدد عرضی می‌شوند. عقولی که میان آن‌ها رابطه علیت و معلولیت وجود ندارد
تعداد آن‌ها به تعداد انواع مادّی طبیعی است
هر یک از این عقول، یکی از انواع طبیعی را به‌وجود می‌آورند و آن‌ را تدبیر می‌کنند
این عقول را ارباب انواع و مُثُل افلاطونی نامیده‌اند
شیخ اشراق و ملاصدرا این نظریه را پذیرفته‌اند
دلایل اثبات عقول عرضی
دلیل یکم: قوای غاذیه، نامیه و مولده، اعراض جسم و حال در جسم هستند
این قوا و موضوع آن‌ها پیوسته در تغییر هستند
این قوا و موضوع آن‌ها فاقد علم و ادراک هستند
بر این اساس محال است که علت ایجاد کننده ترکیب‌های شگفت‌آور، افعال مختلف، أشکال متعدد و زیبایی‌های موجود در انواع طبیعی باشند
از طرفی ممکن نیست علت نداشته باشند
پس علت آن‌ها جوهری عقلی است که آن‌ها را ایجاد می‌کند و به سوی اهدافشان هدایت و تدبیر می‌کند
اشکال
بر فرض که کارهای یادشده مستند به عقل باشد، ولی استناد آن‌ها به عقل مباشر دلیلی ندارد. بلکه می‌توان آن‌ها را به صورت جوهری نوعی و عقل فعال مستند دانست
دلیل دوم:
انواع طبیعی و نظام حاکم بر آن‌ها، اتفاقی نیست، زیرا یا دائمی و یا اکثری هستند و امور اتفاقی نه دائمی هستند نه اکثری.
پس این انواع طبیعی دارای علل حقیقی هستند که آن‌ها را به‌وجود آورد و تدبیر نماید. این علل همان عقول مجرد کلی است
مقصود از کلی بودن، مساوی بودن نسبت آن به همه افراد مادی نوع طبیعی است نه جواز صدق بر کثیرین
اشکال
افعال و آثار هر نوعی به صورت نوعی آن مستند است.
دلیل سوم: قاعده امکان اشرف
هر گاه ممکنی وجود داشته باشد و وجود امر دیگری که اشرف از آن است، ممکن باشد، باید آن ممکن اشرف پیش از آن موجود اخس وجود داشته باشد
شکی نیست که انسان مجرد که همه کمالات آن از هر جهت بالفعل باشد، از انسانی که کمالاتش بالقوه باشد، اشرف است
شکی نیست که انسان مادی وجود دارد پس باید انسان مجرد که همان ربّ‌النوع است نیز پیش از انسان مادّی وجود داشته باشد
همه انواع مادّی همین‌گونه است
پس هر نوعی از انواع طبیعی، فردی دارد که از همه جهات بالفعل است. پیش از افراد نوع مادّی وجود دارد و علت و مدبر افراد مادی آن نوع است
اشکال
جریان قاعده امکان اشرف شرطی دارد که در مسأله مورد بحث آن شرط وجود ندارد. پس با قاعده یادشده نمی‌توان وجود ارباب انواع را اثبات نمود
شرط جریان قاعده امکان اشرف از این قرار است:
قاعده امکان اشرف در مورد موجوداتی به‌کار می‌رود که داخل در ماهیت نوعی واحد باشند. در این صورت وجود فرد اخس، دلیلی بر وجود فرد اشرف است.
ولی اگر موجود اشرف در ماهیت نوعی که فرد اخس مندرج در آن است، مندرج نباشد، چنین دلالتی ندارد.
از آن‌جا که دلیلی وجود ندارد تا انسان مجرد عقلی یکی از افراد نوع انسان باشد، وجود افراد مادی انسان دلیلی بر وجود فرد اشرف آن که مجرد و عقلی است نخواهد بود.
اشکال:
صدق مفهوم انسان بر آن دلیل بر این است که آن فرد مجرد نیز انسان است
پاسخ:
اگر چه مفهوم انسان، بر انسان‌های عقلی و مجرد هم صادق است ولی دلیل بر این نیست که آن انسان‌های عقلی و مجرد نیز داخل در نوع انسان باشند
اشکال:
وجود کمالات انسان در افراد نشان دهنده این است که آن افراد مندرج در نوع انسان هستند
پاسخ:
وجود کمالات انسان در چیزی دلیل بر این نیست که آن فرد نیز از افراد انسان است
بلکه ممکن است آن موجودی که کمالات انسان را دارد یکی از عقول طولی باشد
و چون اثبات نشده است که انسان عقلی از افراد نوع انسان است، پس قاعده امکان اشرف در این مورد به‌کار نمی‌رود.
اگر قاعده امکان اشرف، مشروط به شرط یاد شده نباشد، به‌طریق اولی اشکال یادشده بر آن وارد است.

قاعده امکان اشرف
هر گاه ممکن اخسی وجود داشته باشد و موجودی اشرف از آن ممکن باشد، آن ممکن اشرف باید پیش از ممکن اخس به‌وجود آمده باشد.
دلایل
دلیل یکم: اگر ممکن اخس وجود داشته باشد ولی ممکن اشرف پیش از آن وجود نیافته باشد، چند فرض قابل تصور است که همه آن‌ها محال است
فرض یکم: این‌که ممکن اشرف همراه با ممکن اخس و در مرتبه آن به‌وجود آمده باشد.
این فرض محال است زیرا لازمه‌اش این است که از واحد بسیط، دو چیز صادر شده باشد که با قاعده الواحد سازگار نیست.
فرض دوم: این‌که ممکن اشرف، پس از اخس و به‌واسطه اخس پدید آمده باشد. این فرض هم محال است، زیرا لازمه‌اش این است که معلول از علت خود اشرف باشد که محال است
فرض سوم: این‌که ممکن اشرف اصلاً به وجود نیاید نه پیش از ممکن اخس نه همراه با اخس و نه پس از آن. این هم محال است،
زیرا لازمه‌اش این است که اولاً ممکن اشرف که امکان وقوعی داشت و از فرض وقوعش محال لازم نمی‌آمد، در عین حال که ممکن است، ممکن نباشد
ثانیاً بر فرض وجود ممکن اشرف یا امکان وجود آن و نفی فرض‌های سه‌گانه (نه پیش از ممکن اخس نه همراه با اخس و نه پس از آن) بدین‌صورت که نه از واجب‌تعالی صادر شده باشد نه از معلول‌های او، لازمه‌اش این است که وجود او متوقف بر چیزی و جهتی است که از جهات و کمالاتی که واجب‌الوجود دارد، اشرف است
پس ممکن اشرف مقتضی وجود علتی است که از واجب‌تعالی اشرف است. این فرض هم محال است، زیرا واجب‌تعالی فوق مالایتناهی بمالایتناهی است و بالتر و اشرف از او ممکن نیست.
پس ممکن اشرف، پیش از ممکن اخس به‌وجود می‌آید.
دلیل دوم
شرافت و خساست یادشده که ویژگی دو امر ممکن است، از اوصاف وجود است که به شدت و ضعف رتبی وجود بازمی‌گردد
شدت و ضعف رتبی وجود، به علیت و معلولیت بازمی‌گردد
علیت و معلولیت به استقلال و وابستگی یا فی‌نفسه و فی‌غیره بودن وجود بازمی‌گردد
بنابراین، هر یک از مراتب وجود به مرتبه فوق خود وابسته و متقوم و اخس از آن است و مستقل و مقوم مرتبه فروتر از خود است
پس اگر دو شئ اشرف و اخس، ممکن باشند، باید اشرف، پیش از اخس وجود یافته باشد وگرنه لازمه‌اش این است که اخس، مستقل باشد و عین ربط و متقوم به اشرف نباشدف و حال آن‌که عین ربط است. این خلاف فرض است و محال.
نتیجه دو دلیل یادشده بر قاعده امکان اشرف
نتیجه یکم: هر گاه دو کمال وجودی فرض شود که یکی از آن دو کمال اخس و اضعف باشد و دیگری، اشرف و اشد، آن‌که اشرف و اشد است، پیش از آن کمالی که اخس و اضعف است وجود دارد
مانند دو مرتبه از وجود که از جهت شدت و ضعف با هم تفاوت داشته باشند، حتی اگر دو ماهیت داشته باشند، آن‌که اشرف است پیش از اخس وجود دارد مانند عقل اول و دوم.
نکته
هر گاه اخس فرد مادی باشد، این قاعده دلالت می‌کند بر این که هر کمالی که با فرد اخس سنخیت دارد و اشد و اشرف از آن است، پیش از فرد اخس وجود دارد ولی دلالت نمی‌کند که آن کمال اشرف و اشد، فردی از افراد ماهیتی است که اخس نیز فرد آن است
زیرا ممکن است کمال یادشده علت فرد و نوع اخس باشد.
به عنوان نمونه، انسان افراد مادی اخس دارد
بالاتر از آن نیز کمالات انسانی ممکن می‌تواند وجود داشته باشد که نسبت به کمالات انسان مادی، اشرف و اشد باشد و مجرد از هر گونه جنبه مادی باشد. در این تردیدی نیست
ولی لازمه وجود چنین کمال انسانی مجرد، این نیست که آن کمال انسانی مجرد، فردی از افراد ماهیت انسان باشد بلکه ممکن است علت انسان و از عقول طولی باشد نه از عقول عرضی و از افراد ماهیت انسان.
البته این قاعده در مورد غایات عقلی مجردی که برخی از افراد یک نوع مادی مانند انسان دارند، یعنی برخی از افراد مجردی که برای ماهیت نوعی انسان در سیر صعودی ممکن است، جاری است، زیرا چنین در صورتی که مانعی وجود نداشته باشد، چنین غایاتی برای افراد یادشده به حمل شایع ثابت است.
نتیجه دوم
قاعده یادشده تنها در عالم فراتر از مادّه یعنی در عالم مجردات که هیچ موجودی برای رسیدن به مقضای ذاتی خود با مانع و مزاحم روبه‌رو نیست، به کار می‌رود
در عالم مادّه به این سبب به‌کار نمی‌رود که موجودات مادی برای وجود یافتن علاوه بر اقتضای ذاتی به رفع موانع نیز نیازمند هستند.
یعنی علاوه بر تمامیت فاعلیت فاعل، به قابلیت قابل هم نیازمند هستند.
بنابراین نمی‌توان گفت اگر این قاعده درست باشد باید همه افرادی مادی یک ماهیت مانند افراد انسان به غایت عقلی و کمالات شایسته نوع خود برسند در حالی که بیشتر مردم از دست‌یابی بدان محروم هستند.

عالم مثال
این عالم را بدین سبب که میان عالم عقل و عالم ماده قرار گرفته است، عالم برزخ نیز نامند
این عالمی است که از مادّه مجرد است ولی آثار مادّه مانند کمیت، کیفیت، وضع و مانند آن را دارد
علت ایجاد کننده این عالم
به نظر حکیمان مشایی: علت ایجاد کننده این عالم، آخرین عقل از عقول طولی است که عقل فعال نامیده می‌شود
به نظر حکیمان اشراقی: علت ایجاد کننده این عالم، برخی از عقول عرضی است
مثال‌های صورت‌های جوهری عالم طبیعت در عقلی که این عالم را افاضه کرده است جمع است
عقل یادشده با این‌که همه کیفیت‌های افراد یادشده را به‌صورت جمعی دارد ولی این امر سبب نمی‌شود که وحدت شخصی آن از بین برود و به افراد مختلف تبدیل گردد
مثل این‌که افراد متعدد، صورت چیزی یا کسی از گذشتگان را که ندیده‌اند ولی برایشان نقل شده است، در ذهن دارند
هر کدام از آن‌ها صورتی از آن چیز یا آن کس دارد که ممکن است با صورتی که نفر دیگر از آن دارد تفاوت داشته باشد
اقسام عالم مثال
به همین سبب است که عالم مثال و خیال را به دو قسم تقسیم کرده‌اند
1- خیال منفصل که قائم به نفس خود است و از نفوس جزیی متخیل جدا و مستقل است
2- خیال متصل که قائم به نفس خود نیست و به نفوس جزیی متخیل قائم و وابسته است
عالم مادّی
عالم مادی همین عالم محسوسات است که فروترین و اخس مراتب وجود است
تفاوت این عالم با عالم عقل و مثال در این است که
1- صورت‌های موجود در این عالم، ذاتاً و فعلاً به مادّه تعلق دارد
2- تحقق صورت‌های این عالم بر استعداد پیشین توقف دارد
به همین سبب، همه کمالات این عالم، در آغاز بالقوه است که به‌گونه تدریج به فعلیت می‌رسد
3- بسا تحقق صور این عالم، با موانعی روبه‌رو شود و به‌وجود نیاید
4- گاهی علل و عوامل موثر در این عالم با هم تزاحم دارند.
چنان که در جای خود گفته شد، عالم مادّه واحد است
و نیز عالم مادّه عین حرکت و سیلان است
و نیز غایت این عالم تجرد از مادّه است.
ارتباط این عالم متغیر با فاعل ثابت بدین سبب ممکن و موجه است که این عالم عین سیلان و حرکت است نه متحرک و سیال.
اگر این جهان متحرک بود ممکن نبود با علت ثابت ارتباط داشته باشد ولی چون عین حرکت است این ارتباط ممکن و معقول است
فاعل و جاعل ثابت، وجودی را جعل می‌کند و می‌آفریند که ذاتش عین حرکت و تغییر است
نه آن‌که چیزی را متجدد و متغیر قرار دهد

دلایل حدوث جهان
دلیل یکم بر اساس مباحث ماهوی
پیش‌تر گفته شد که هر ماهیت موجودی ممکن است و مسبوق به عدم ذاتی
هر چه که مسبوق به عدم باشد، ذاتاً حادث است
پس جهان حادث است
به تعبیر دیگر، ماهیات، وجود خود را از علت خویش دریافت کرده‌اند
پس در مرتبه علت خویش وجود نداشته‌اند
پس حادث هستند
همه ممکنات و ماسوی الله در این حکم همانند هستند و همه ذاتاً حادث هستند
دلیل دوم بر اساس مباحث وجودی
وجود بر دو قسم است:
1- وجود قائم به ذات خود و مستقل که واجب‌الوجود است
2- وجود وابسته به غیر و عین ربط به علت خود که ممکن الوجود است
از آن‌جا که وجود ممکن، عین ربط به علت خود است قطع نظر از ارتباط به علت خود، چیزی نیست، بنابراین، مسبوق به وجود علت خود یعنی واجب‌الوجود است
هر وجودی که مسبوق به وجود دیگری باشد، حادث است
پس وجود جهان ممکن، حادث است
اقسام حدوث
1- حدوث ذاتی
2- حدوث زمانی
حدوث ذاتی همان بود که گفته شد و همه ممکنات بدان متصف هستند، یعنی همه ممکنات، خواه مادی باشند و خواه مجرد، حادث ذاتی هستند
حدوث زمانی عبارت است از مسبوق‌ بودن به وجودی در زمان
یعنی زمانی باشد که شئ حادث در آن زمان وجود نداشته باشد
به عبارت دیگر، تاریخ پیدایش و تولد داشتن چیزی، همان حدوث زمانی است
دلیل یکم بر حدوث موجودات مادی
مادّه دارای حرکت جوهری و عرضی است
حرکت، خروج از قوه به فعل است
آن‌چه که از قوه خارج می‌شود و به فعلیت می‌رسد، پیش از فعلیت یافتن، قوه دارد
پس قوه چیزی بر فعلیت آن تقدو دارد
پس فعلیت همه موجودات مادّی مسبوق به قوه آن‌هاست
پس همه موجودات مادّی، حادث هستند.
دلیل دوم بر حدوث زمانی جهان مادّه
جهان در حال حرکت پیوسته است
حرکت تقسیم‌پذیر است
اجزاء حرکت برخی بر برخی تقدم و برخی از برخی دیگر تأخر دارند.
هر جزیی از حرکت را که در نظر آوریم تقسیم‌پذیر است اجزاء آن تقدم و تأخر دارند
حرکت، زمان را ترسیم می‌کند و هر قطعه‌ای از حرکت، جزیی از زمان را پدید می‌آورد
پس هر جزیی از حرکت و نیز هز جزیی از زمان از جزء دیگر تأخر دارد و نه تنها در زمان جزء پیشین وجود نداشته بلکه ممکن نیست وجود داشته باشد وگرنه حرکت نخواهد بود
حدوث جهان از دیدگاه متکلمان
زمان از دو سوی آغاز و انجام نامتناهی است
موجودات از دو سو نامتناهی نیستند
بلکه از سوی آغاز متناهی هستند
یعنی همه موجودات، آغازمند هستند و تاریخ تولد دارند
به تعبیر دیگر، زمانی بود که هیچ موجودی در آن نبود
اشکالات دیدگاه متکلمان
اشکال یکم
1- زمان نیز یکی از موجودات ممکن است
2- همه ممکنات، بخشی از عالم هستند و همه فعل حق‌تعالی می‌باشند
3- بنابر حدوث زمانی جهان باید خود زمان هم حادث باشد
ممکن نیست زمان که بخشی از جهان است حادث یمانی باشد
اشکال دوم
اگر زمان نامتناهی باشد، لازمه‌اش این است که غیر از واجب تعالی نیز قدیم زمانی باشد
در حالی که متکلمان، غیر واجب‌تعالی را حادث زمانی می‌دانند
و قدیم زمانی را جر برای واجب‌تعالی محال می‌دانند
اشکال سوم
زمان کمیتی است که عارض حرکت است
حرکت قائم به جسم است
اگر زمان نامتناهی باشد، لازمه‌اش این است که اجسام و حرکت‌های آن‌ها، نامتناهی باشد
این خود به معنی قدیم بودن عالم است که با دیدگاه متکلمان ناسازگار است
لازمه این سخن این است که زمان نه واجب‌الوجود باشد چون با دلایل توحید ناسازگار است
و نه معلول واجب‌تعالی باشد، چون قدیم است
پاسخ متکلمان
برخی از متکلمان از اشکال پیش‌گفته چنین پاسخ داده‌اند:
چون زمان امری اعتباری است، اشکالی ندارد که نه واجب باشد و نه معلول واجب تعالی
اشکال: لازمه این سخن این است که حدوث و قدم جهان با هم تفاوتی نداشته باشدژچون زمان امری اعتباری است و حقیقتی ندارد تا چیزی در آن پدید آمده باشد یا چیزی چنان آغاز اعتباری نداشته باشد
پاسخ دیگر متکلمان
زمان امری است که از ذات واجب‌تعالی انتزاع می‌گردد
اشکال: لازمه‌اش تغییر ذات واجب‌تعالی است
پاسخ دیگر متکلمان
مطابقت میان منتزع و منتزع منه لازم نیست
پس ممکن است واجب‌تعالی ثابت باشد ولی زمان متغیر را بتوان از ذات ثابت او انتزاع نمود
اشکال: لازمه عدم مطابقت میان منتزع و منتزع منه، سفسطه است


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 27 بازدید
بازدید دیروز: 321 بازدید
بازدید کل: 2859999 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]