دانشمندترین مردم، بیمناکترین آنان از خدای سبحان است . [امام علی علیه السلام]
مقالات
ریــا قسمت دوم
سه شنبه 89 تیر 22 , ساعت 8:13 صبح  
 عنوان : ریــا
گردآورنده: مرضیه کمالی
زیر نظر استاد  دکتر حسینی شاهرودی
اقسام ریاء
ریا بر اساس مراتبش، به اقسامی تقسیم می شود: ریا جلیّ و روشن، ریا خفیّ و پنهان، مرتبه روشن تر ریا ، مرتبه پنهان تر ریا.
1- ریاء جلیّ : عبارت است از ریائی که انسان را بسوی عملی بکشاند و به انجام آن وادارد.
2- ریا خفی: آن است که به تنهائی انسان را وادار بکار و عمل نمی کند، ولی آن عمل را تخفیف می دهد، مثل اینکه کسی عادت به نماز شب دارد، ولی انجام آن بر او سنگین و مشکل است، و اگر میهمانان بر او وارد شوند نشاطی به وی دست می دهد!
3- مرتبه سوم ریا آن است که آن را با قیافه ظاهری خویش بروز دهد. مثل اینکه فردی تظاهر به افسردگی و زردی رنگ و آهسته بودن صدا و خشک شدن آب دهان و اثر اشک و خواب آلودگی که نشانه ای از بی خوابی و شب زنده داری برای عبادت است بنماید.
4- پنهان ترین مرتبه ریا، آن است که فرد، بقدری اعمال عبادی خویش را مخفیانه انجام می دهد که خواهان اطلاع دیگران از حال و اعمال خود نیست و از ظاهر شدن عبادت خویش خوشحال می شود (مراتب قبلی ریا را فاقد است) اما اگر مردم را ملاقات کرد، دوست دارد که آنها ابتدا به سلام نمایند و با وی به خوشرویی و احترام روبرو شوند و ثنای وی گویند و در رفع نیازهایش گشاده دست باشند و برای وی جا باز کنند، و اگر کسی در اینگونه امور کوتاهی نمود، تحمل آن بر وی سنگین باشد و حال آن که اگر او را سابقه ای در طاعات و عبادات نبود، هرگز اینگونه توقع نداشت.
البته گاهی می شود که انسان اعمال نیک خویش را پنهان انجام می دهد و از انجام آن قرب خدا را در نظر دارد، اما هنگامی که دیگری از عمل او آگاه می گردد، خشنود می شود. بدین معنی که قصد او پنهان نمودن طاعت و اخلاص برای خداست، و آن هنگام که دیگران  را بر اعمال نیک او آگاه نموده و حسنات اعمال وی را اشکار ساخته است و بدین ترتیب به لفط نظر و حسن عمل خداوند در مورد خویش پی می برد. پس خوشحالی او به جهت حسن نظر خداوندی است نه به ثنا گویی مردم واداشتن منزلتی در قلوب آنها، البته این شکل از ریا اشکالی ندارد. خدای متعال می فرماید:
« ای رسول بگو که باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوند.»
و از همین نمونه است زمانی که خداوند زشتیهای او را پوشانده و نیکی هایش را بر مردم اشکار گرداند، در چنین موقعیتی نیز خوشحال می گردد، زیرا که بنابر حدیث، خطاپوشی خدا در دنیا، نشانه مغفرت او در آخرت است که «رسول گرامی» (ص) فرمود:
« خداوند گناهان و خطاهای بنده ای را در دنیا نپوشانید، مگر آن که همان بنده را در آخرت نیز در ستر و پوشش خویش قرار خواهد دارد.»
و همینطور اگر شادمانی وی از جهت پیروی دیگران از او و اقتدا به او در عبادات و طاعات باشد، زیرا که پاداش وی چند برابر می گردد ، از برای چنین کسی دو گونه پاداش است: پاداش انجام عمل نیک در علانیه و آشکار ، و پاداش انجام عمل نیک در خفا و پنهان ، زیرا که قصد او قرب الی الله بوده است. علاوه بر اینها، برای او پاداش طاعت اقتدا کنندگان به وی نیز منظور می گردد، بدون اینکه از اجر خود آنها کاسته شود.
همچنین است اگر خوشحالی انسان از ثنا گوئی دیگران بر طاعت ، بدان جهت باشد که آنها مطیع خدا را دوست دارند و میل قلبی به اطاعت از خداوند دارند، و به جهت وظیفه دینی ، بر او مدح و ثنا می کننند. چنانچه روایت گردیده که مردی پیامبر خدا (ص) عرضه داشت: ای رسول خدا، من عمل (نیک) خویشتن را پنهان می کنم و دوست ندارم که کسی از آن مطلع شود، ولی دیگران (بدون خواست من) بر آن عمل آگاه می کردند و من از این مساله خوشحال می شوم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
« برای تو دو پاداش است, پاداش مخفی ساختن عمل خود و پاداش آشکار شدن آن. »
و نقل شده که از «حضرت باقر» (ع) سؤال شد: فردی کار نیکی انجام می دهد و دیگری آن را دیده و از عمل او مطلع می گردد و این امر وی را خشنود می سازد.
فرمود:
«اشکالی ندارد, هیچ کس نیست, مگر اینکه دوست دارد که خداوند برای او, خیر و نیکی را در میان مردم آشکار سازد, امبا به شرط آنکه آن شخص, عمل خود را به قصد چنین هدفی انجام نداد ه باشد.»
و امّا اگر شادمانی و خوشحالی وی از جهت منزلتی باشد که در دلهای مردم پیدا نموده تا آنکه بدان سبب او را ثنا گویند و احترام گذارند و نیازهای وی را برآورند و در 194. محجّه البیضاء جلد 6, صفحه 169:
« ان ر جلاً فال الرسول الله ( صلی الله علیه و آله) : یا رسول الله اسر العمل لا احب ان یطلع علیه اااحدُ فبطلع علیه فیسرنی . قال: لک اجران  اجر البسر و اجر العلانیه.»
195. کافی , جلد 2, صفحه 297:
عن زراره , قال: سالته عن الرجل یعمل الشی من الخر فراه انسان فیسره ذلک؟ فقال ابو جعفر (علیه السلام): « لا باس, ما من احد الا و هو یحب ان یظهر له فی الناس الخیرُ, اذا لم تکن صنع ذلک لذلک.»
رفت و آمدها با او به بزرگواری رفتار نمایند, این حالت, ریاء بوده و ناپسند است.
و از اقسام ریاء, ترجیح دادن انجام اعمال نیک در میان مرد م نسبت به خلوت و پنهانی است. و برخی از علماء عکس آن را نیز ار جمله اقسام ریاء به شمار می آورند: زریرا هر کس که عملی را برای خدا انجام دهد, در نزد او , بود و نبود مردم در انجام کار, اثری نمی گذارد.
و از اقسام ریاء, ترک نمودن اعمال, از ترس گرفتار شدن به ریاء است. زیا چنین کسی با ترک اعمال خیر, شیطان را از فساد در نیّت, خلاص نموده است!
ریاء پسندیده
ظاهر سازی که معادل آن لفظ «ریاء» است, گاهی در غیر عبادات نیز استعمال می شود, و انجام آن, نه فقط در برخی اوقات مذموم نیست, بلکه مستحب و بعضاً واجب می شود. زیرا که بر مؤمن واجب است که آبروی خویش را حفظ نموده و کاری که بدان کار, مورد عیبجوئی قرار گیرد را انجام ندهد؛ چون بر صاحبان خلق و خوی نیک شایسته نیست که در انظار مردم مرتکب امور پست شوند. (اگر چه این کار برای آنان در خلوت جایز است.) و بدین سبب است که از طرف شریعت مقدّسه او امری نسبت به اظهار نعمت و بی نیازی و خود آراستن و پنهان داشتن فقر و امثال آن وارد گردیده است.
روایت شده است که «رسول اکرم» (صلی الله علیه و آله) در یکی از روزها که قصد ملاقات با اصحاب را داشت, (تصویر خویش را) در حوض یا چاه آبی می نگریست و عمامه و موی مبارک خود را مرتب می نمود, به حضرتش گفته شد: یا رسول الله, آیا شما نیز این کار را انجام می دهید (و به این گونه امور  اهمیّت می دهی) ؟ فرمود:
« آری ، خدا دوست دارد که بنده اش، در موقع دیدار برادران دینی، خود را بیاراید.»
و امیرالمومنین (ع) فرمودند:
« لازم است که هر یک از شما خود را برادر دینی خویش زینت کند، آنچنانکه غریبه خود را می آراید، زیرا دوست دارد که او را در بهترین ظاهر ببینند.»
امام صادق(ع) فرمودند:
« لباس پاکیزه ، دشمن را خوار می سازد»
تمامی آنچه ذکر شد ، ریا پسندیده است.
اقسام ریا
ریا یا در عبادات است یا در غیر عبادات, اوّلی مطلقاً حرام است و صاحب آن مبغوض و مغضوب در گاه خداوند است و اصل عبادت را باطل می کند زیرا که اعمال به نیّات است. و قصد ریا کار در عبادت فرمان برد ن و امتثال امر خداوند  نیست بلکه قصد و نیّت او رسیدن به مال یا جاه یا غرضی دیگر است پس مطیع امر خدا نیست و از عهده انجام تکلیف بر نیامده است, و علاوه بر اینکه عبادتش باطل است و از عهده تکلیف بیرون نیامده به سبب ریا گناه جداگانه به گردن اوست, چنانکه آیات و اخبار بر این نکته دلالت دارد, و بنابر این از کسی که عبادت را از اصل ترک می کند بدحالتر است, و چرا چنین نباشد که ریا کار در عبادت میان استهزاء به خدا و تزویر و مکر جمع کرده, زیرا این تصوّر بیجا را در ذهن مردم انداخته که از اهل دیانت و مطیع امر خداوند است و حال آنکه چنین نیست.
 و امّا ریا در غیر عبادات, گاهی مذموم و گاهی مباح و گاه مستحب و گاه واجب است, زیرا بر مؤمن واجب است که آبروی خود را حفظ کند و کاری نکند که بر او عیب گیرند. بنابر این برای اهل مروّت روا نیست که در انظار مردم به کارهای پست پردازند اگر چه در خلوت جایز باشد, و هر که خود را به لباس یا غیر آن در چشم مردم بیاراید تا ایشان را ناخوش نیاید و او را سرزنش نکنند و پلید نشمرند برای وی مباح و جایز است, زریا حذر کردن از رنج مذمّت دیگران مذموم نیست, جز اینکه این امر به اختلاف زمانها و شهرها و اشخاص تفاوت می کند, چه بسا بعضی از اقسام ریا به غیر عبادات نظر به وقت یا شخصی یا شهری مذموم است و از نظر دیگر مذموم نیست, روایت است که: « رسول خدا (ص) روزی می خواست به جمع اصحاب آید, در خم آب (بجای آینه) نگاه می کرد و عمامه و موی خود را می آراست, شخصی گفت: یا رسول الله شما نیز چنین می کنید؟ فرمود: آری, خدای تعالی دوست دارد که بنده وقتی میان برادران خود می رود آراسته باشد». و امیر مؤمنان(ع) فرمود: « هر یک از شما برای برادر مسلمانش چنان خود را بیاراید که برای شخص بیگانه ای که دوست دارد او را در بهترین صورت ببیند». امام صادق(ع) فرمود: « جامه پاکیزه دشمن را سر افکنده می کند». و روایت است که حضرت شخصی از اهل مدینه را دید که برای خانواده خود چیزی خریده و به خانه می برد, چون حضرت را دید شرمسار شد, حضرت فرمود: این را برای عائله خود خریداری و  به خانه می بری, به خدا سوگند اگر {مذمت} اهل مدینه نبود دوست د اشتم برای عائله خود چیزی بخرم و خود به خانه برم». مراد آن حضرت این بود که اگر بیم آن نمی رفت که مردم بر او عیب گیرند همانند آن شخص عمل نمی کرد جز آنکه چون چنین کاری در آن زمان بر او عیب شمرده می شد برای او جایز نبود, ولی چون در زمان امیر مؤمنان(ع) عیب شمرده نمی شد, حضرت به آن کار مبادرت می کرد و این برای او ستودگی و منقبت و ضمناً تعلیم به دیگران بود. پس معلوم شد که ارتکاب و عدم ارتکاب بعضی کارها گاهی ریای پسندیده و گاهی ریای ناپسندیده است.
تأثیر ریا بر عبادت
ریا, یا این است که عملی بکلّی خالی از قصد قربت و ثواب باشد به طوری که اگر صاحب عمل تنها و منفرد بود آن کار را ترک می کرد و این بدترین درجات ریا و گناهش بزرگتر است. یا با قصد قربت و ثواب همراه است و این قسم ریا دو گونه است؛ یکی آنکه قصد قربت ضعیف و مرجوع باشد به نحوی که اگر قصد ریا نبود قصد قربت نمی توانست او را به عمل برانگیزد و اگر قصد قربت و ثواب نبود قصد ریا او را به عمل بر می انگیخت. این گونه ریا نزدیک به قسم اول است و حق این است که موجب بطلان و فساد عمل است چنانکه ظواهر اخبار نیز دلالت دارد. و اگر قصد قربت بر قصد ریا برتر و غالب باشد به طوری که قصد ریا و اطلاع مردم نشاط وی را بر عمل تقویت می کند و اگر ریا هم نباشد عمل را ترک نمی کند یعنی تنها با قصد ریا عمل نمی کند, در این گونه ریا بعضی از علما بر آنند که اصل عمل و ثواب از میان نمی رود بلکه از ثواب کاسته می شود یا صاحب عمل به اندازه قصد ریا عقاب می شود و به مقدار قصد ثواب پاداش می گیرد.
اما در این نظر اشکال هست, ریرا اخبار دلالت دارد بر اینکه چون ریا بر آن عمل صدق می کند و عامل آن ریا کار به شمار می آید اصل عمل و ثواب باطل است, به دلیل قول امیر مؤمنان(ع) : « ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلمَرائی: یَنشَطَ اذا رَأی النَّاسَ , وَ یَکسَلَ اِذا کانَ وَحدَهُ, وَ یَحِبّ أن یَممَدُ فی کُلِّ أمُورِهِ» « ریا کار سه نشانه دارد: چون مردم او را {بهنگام عمل و عبادت} ببینند به نشاط آید, و وقتی تنها باشد کسل گردد, و دوست دارد در هر کاری او را بستایند».
و اخباری که ذکر شد و دلالت داشت بر اینکه هر عملی که در آن دیگری را با خدای تعالی شریک گیرند خداوند از ان بیزار است و آن را نمی پذیرد بر این سخن ما صراحت دارد. و حمل این اخبار بر موردی که قصد ریا و قصد قربت مساوی باشد یا قصد ریا برتر و بیشتر باشد خلاف ظاهر است. و نکته دیگر اینکه ظاهراً بطلان در این صورت تنها هنگامی است که قصد او این باشد که دوست داشته باشد مردم بر آن مطلّع شوند تا در دل آنان منزلتی پیدا کند و بدین وسیله به یکی از اغراض دنیوی دست یابد, و اما اگر خوشحالی و قصد او از آگاهی مردم برای یکی از مقاصد صحیح باشد – که در اینده بیان خواهد شد- در آن با کی نیست و عمل را باطل نمی کند.
متعلقات ریا
ریا بر چند قسم است: 1- یا در اصل ایمان است, و آن عبارتست از اظهار شهادتین و انکار و تکذیب آن در دل, و این ریا کفر نفاق است و درصدر اسلام بسیار بود. ولی در امثال زمان ما کم یافت می شود, اگر چه انکار بعضی از ضروریات دین مانند بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و اعتقاد و علاقه باطنی به بر چیده شدن احکام شرع و تمایل به قول ملحدان و اباحی مذهبان بسیار است ولی در ظاهر {از ترس} خلاف آن اظهار می شود. و این نیز از کفر نفاق بشمار می رود, و صاحب آن از دین خارج و گسسته است و در آتش جهنّم جاویدان خواهد بود. و حال صاحب کفر نفاق از حال کفر محارب بدتر است, زیرا وی بین کفر باطن و نفاق ظاهر را جمع کرده است.
2- یا ریا در عبادات با تصدیق اصل دین, مثل اینکه در حضور مردم نماز می گزارد ولی در خلوت ترک می کند, و با اطلاع یافتن مردم روزه می گیرد و بی اگاهی آنها روزه می گشاید. چنین شخصی اگر چه از اصل دین بیرون نیست و از کفّار محسوب نمی شود ولی بدترین اهل اسلام است, زریا خلق را بر خالق ترجیح داده, و تقرّب به مردم را از تقرّب به خدا دوستتر دارد, و ترسش از مذمّت آن ها از ترس از عقاب الهی بیشتر است.
3- یا ریا به مستحبّات, و این نیز مذموم و مهلک است و لیکن به درجه ای پائین تر از قسم قبل, زیا صاحب آن اگر چه ستایش خلق را بر مدح خالق مقدّم داشته اما ترس از مذمّت آنها را بر خوف عقاب خداوند مقدّم نداشته است, از آن رو که ترک مستحب عقاب ندارد.
4- یا ریا در چگونگی و وصف عبادات واجب یا مستحب, مانند انجام دادن آنچه ترکش نقصانی باشد یا ترک آنچه انجام دادنش نقصان باشد یا به زیاداتی علاوه بر خود مستحبّات, مانند حضور در نماز جماعت پیش از مردم به قصد صف اول و امثال این. همه اینها مذموم است بعضی از آنها بدتر است.
انگیزه های ریا
انگیزه ریا یا دستیابی و تمکّن به گناه است, مانند ظاهر ساختن پارسایی و تقوا تا مشاغل حکومت و قضا به او را واگذار شود و از این راه به جاه و استیلا نائل گردد و به ظلم و جور حکم کند و رشوه ستاند یا امانتها و صدقات و اموال یتیمان و امثال اینها به او سپرده شود, تا بتواند از آنها برای خویشتن بر گیرد, و مثل حضور در مجالس علم و عظ و سوگواری برای نگاه کردن زنان و کودکان. این گونه ریا بدترین درجه آن و گناهش از همه بیشتر است. و نزدیک به این نوع ریا اظهار دیانت و تقوا است برای اینکه تهمت گناهانی را که مرتکب شده از خود دفع کند, یا به بهره و لذّتی مباح از لذّات دنیوی دست یابد, مانند اشتغال به موعظه و امانت نماز و تدریس و اظهار صلاح و ورع, تا اموال به او بذل شود و زنان به همسری وی رغبت نمایند, یا ترس از اینکه به دیده نقص و حقارت در وی نگرند, یا تنبلی و بطالت به او نسبت دهند مانند ترک شتاب و خنده بعد از اطلاع مردم بر آن, از بین اینکه به بازی و شوخی شناخته شود و مورد تحقیر قرار گیرد, و مثل شب زنده داری و ادای نافله هنگامی که در بین نماز گزاران شب بسر می برد تا به کسالت و تنبلی منسوب نگردد, و حال آن که در خلوت مطلقاً به نمازهای مستحبّی دارد و تظاهر و تصریح می کند که من روزه ام. و چه بسا تصریح نمی کند که روزه دارم, بلکه می گوید: عذری دارم, و در اینجا دو ریا را با هم جمع می کند: یکی ریا به روزه داشتن , و دیگری ریا به اخلاص و بی ریائی. و اگر کسالت و شهوت وی را به انجام ندادن مستحبّات و نوافل و صبر نکردن از خودرن و نوشیدن وادار کند, پیش خود به تصرح یا کنایه عذر می آورد که گویی ترک نماز و روزه {مستحبی} به سبب مرض یا ضعف یا شدت عطش یا خوشحال کردن فلانکس بوده است, و سخنان و عذرهای دیگر, که از زبانش جاری نمی شود مگر به سبب آنکه ریشه ریا در جانش استوار و راسخ شده است.
امّا انسان مخلص جز خدا و تقرب به او چیزی نمی خواهد, و به خلق و حصول منزلت در دل ایشان اعتنائی ندارد, و اگر روزه دار نیست دوست ندارد که دیگران درباره وی اعتقادی پیدا کنند که مخالف علم خدا (یعنی خلاف واقع) است و بدین سبب اهل تزویر و  تلبیس شود, و اگر روزه دار است به علم خدا خرسند است و در آن کسی را شریک او قرار نمی دهد.
و چون این انگیزه ها بعضی از پستی قوه غضب ناشی می شود و بعضی از زبونی قوه شهوت, پس بعضی از انواع ریا از رذائل قوه غضب است و برخی از رذائل قوه شهوت.
ریای جلی و ریای خفی, و ریای جلی آنست که آدمی بدون قصد ثواب اخروی به عملی برانگیخته شود. و ریای خفی انست که انسان عملی را صرفاً برای ریا و بدون قصد ثواب الهی انجام ندهد بلکه عملی را که برای تقرب به خدا انجام می دهد در خلوت بکاهد و سبک انجام دهد. ناشنه این گونه ریا آنست که اگر مردم بر آن عمل آگاه شوند خوشحال گردد, البته نه برای مقاصدی که قبلاً ذکر شد, بلکه برای کسب نوعی منزلت در دل مردم, و از آنان توقّع احترام و تعظیم و بر آوردن حاجات داشته باشد و اگر در احتارم او کوتاهی کنند آن را بعید و خلاف انتظار شمرد, که گویی دلش از مردم تقاضای اکرام و احترام نسبت به طاعت پنهان خود دارد با اینکه کسی بر آن اطلاع نیافته است. شکّی نیست که این تقاضا از شائبه پنهانی ریا که از رفتن مور پوشیده تر است خالی و بر کنار نخواهد بود, و اگر نزد وی وجود و عدم طاعت در هر چه متعلّق به خلق است یکسان باشد و به علم خدا درباره آن قانع و خرسند شود این توقّع موجّه نخواهد بود. و نشانه خلوص عمل از ریا این است که فرقی بین آگاهی انسان یا حیوان چهار پا بر عبادت او وجود نداشته باشد, و مادام که چنین فرقی می یابد در واقع از توقّع چیزی از مردم در مورد طاعت خود خالی و منفک نیست, و این توقّع عمل را ناچیز و باطل می کند. امیر مؤمنان(ع) فرمود: «خدای تعالی در روز قیامت به قرآن خوانان می فرماید: آیا {در دنیا} کالا به شما ارزان نفروختند؟ آیا ابتدا بر شما سلان نکردند؟ آیا حاجتهای شما بر نیاوردند؟ امروز شما را ثوابی نیست, اجر خود به تمامی گرفتید!»
علاج ریا
از آنجا که اسباب و  انگیزه های ریا محبّت لذت مدح و ستایش, و نفرت و گریز از درد و رنج مذمّت و نکوهش, و طمع به مال و منافع مردم است, راه علاج آن قطع و ریشه کنی این اسباب و عوامل است و راه علاج قطع در انگیزه اول (دوستی مدح و نفرت و رنج و  درد ذم) است, و  راه بر طرف کردن عامل سوم (طمع) خواهد آمد. آنچه در اینجا ذکر می کنیم علاج علمی ریاء است, و آن این است که بداند چیزی مورد رغبت قر ار می گیرد که سودمند باشد, و اگر دانست که زیان آور است البته از آن اعراض خواهد نمود. در این صورت, سزاوار است که هر مؤمنی به یاد داشته باشد که ریا چه زیانها به او می رساند و چگونه صفا و پاکی دل وی را از میان می برد و از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محرومش می کند و او را با چه دشمنی و عذابلی روبرو می سازد. و چون اینها را به خاطر آورد و آنچه را که در دنیا به سبب ریا از مردم به دست می آورد با آنچه را به خاطر آورد و آنچه را که در دنیا به سبب ریا از مردم به دست می آورد با آنچه را که در آخرت از ثواب اعمال از دست می دهد بسنجد هر اینه ریا را ترک خواهد  کرد. علاوه بر این گناهی یک عمل اگر از روی اخلاص باشد کفّه حسناتش را سنگین می کند, ولی اگر به واسیطه یا فاسد شود کفّه سیّئات را سنگین می کند و به اتش دوزخ می افکند. وانگهی ریا کار در دنیا به سبب ملاحظه دل مرد م پریشان خاطر و مشوّش است, زیرا رضای مردم حد و پایانی ندارد,  هر گاه طایفه ای را از خود خشنود می کند گروهی دیگر از او می گسلند, و هر که رضای مردم را با ناخشنودی خداوند بجوید خدا بر او خشم خواهد گرفت و مردم را نیز از او ناراضی و خشمگین خواهد ساخت.
دیگر آنکه از ستایش مردم چه نفعی می برد که بخاطر مدح آنها مذمّت و ملامت خداوند را بر می گزیند و حال آنکه ستایش مرد م نه روزی او را افزون می کند و نه مرتبه او را بالا می برد و نه در روز فقر و درماند گیش یعنی در روز قیامت سودی برای او دارد؟! و کسی که ریاء او  برای طمع به مال مردم است باید بداند که دلها مسخّر خداوند است و اوست که به منع و بخشش وا می دارد, و مردم در این کار وسیله ای بیش نیستند, و رازقی جز خدا وجود ندارد, و هر که طمع در خلق بندد از ذلّت و زبونی بر کنار نخواهد بود, و اگر هم به مقصود برسد از منّت و خواری خالی نخواهد ماند. و هرگاه درباره این مطلب بیندیشد و منکر فردای قیامت نباشد, غفلتش زایل شود و رغبتش از ریا به سستی و کاستی گراید و با دل خویش به خدا روی آورد, و  با تمام وجود از دیگران گسسته و به جناب مقدّس پروردگار پیوندد.
و برای ریا کار کافی است که بداند اگر مردم از قصد ریا که در اندرون دارد و اخلاصی که اظهار می کند آگاه شوند وی را دشمن خواهند داشت, و خداوند سرّ ضمیر او را مکشوف خواهد ساخت تا او را مبغو.ض و منفور دارند. اما اگر این شخص برای خدا اخلاص داشته باشد خداوند اخلاص او را آشکار می کند و او را محبوب مردم و دلهاشان را مسخّر آنان قرار می دهدّ و زبانشان را به مدح و ثنای وی می گشاید, با اینکه او را به واسطه مدح مردم کمالی حاصل نمی شود و به سبب ذم آنان نقصانی پدید نمی آید.
مطلب دیگر آنکه هر که دلش به نور ایمان روشن و سینه اش با یقین و عرفان گشاده شود, و معنی واجب و حقیقت ممکن را بشناسد, و یقین کند که واجب تعالی یعنی حقیقتی که ذات او مقتضی تحقّق و بقاء است و وجود صرف می باشد – ضروری است که تام و کامل مطلق باشد و حقیقتی تمامتر و کاملتر از او نتوان تصور کرد, و حقیقتی که چنین قدر و مرتبه ای دارد واجب است که همه ما سوای او به وی مستند و وابسته باشند و  از او صادر شوند به بهترین و شریفترین انحاء صد ور. و از این نحو صدور که اشرف و اقوای صدور است قویتر در اختراع و دلالت کننده تر بر کمال و آفات و غائله آن کافی است. و از آنچه پشت عالمان بی عمل و اهل گفتار بی کردار را شکسته سخن عیسی بن مریم (ع) است: «ای علمای بد! روزه می گیرید و نماز می گزارید و صدقه می دهید و آنچه دیگران را به آن امر می کنید خود به جا نمی آورید! و چیزی را که علم ندارید درس می دهید پس چه بد است آنچه حکم می کنید! توبه شما به گفتار و آرزوست, و به هوای نفس عمل می کنید, شما را چه سود می بخشد که تنهای خود را پا پاکیزه کنید و حال آنکه دلهای شما چرک آلود است! حق را به شما می گویم: مانند آردبیز مباشید که آرد پاکیزه از آن بیرون می رود و نخاله در آن می ماند! شما نیز چنین آید! حکمتها از دهانتان بیرون می آید و غل و غش در سینه های شما بجا می ماند! ای بندگان دنیا! کسی که خواهش و شهوت او از دنیا به سر نیامده و علاقه و رغبت او از دنیا گسسته نشده چگونه آخرت را در می یابد! حق ر ا به شما می گوید: دلهایتان از اعمالتان می گرید, دنیا را زیر زبانتان و عمل ر ا زیر پایتان نهاده اید.
به حق با شما سخن می گویم: آخرت خود را برای آبادی دنیاتان ویران کردید, که صلاح دنیا را بیش از صلاح آخرت دوست دارید! پست تر از شما کیست اگر بدانید! وای بر شما ! تا کی راه به به شب روان می نمائید و خود در محّله حیرت زدگان ایستاده اید گویا اهل دنیار ا دعوت می کنید که آن را بیفکنند تا شما بردارید! آهسته آهسته! وای بر شما! خانه تاریک را چه سود که چراغ بر پشت بامش نهند و اندرون آن وحشتناک و تیره باشد! و همچنین شما را سودی ند هد که نور علم در دهان شما بدرخشد ولی دورنتان از آن خالی و تاریک باشد. ای بندگان دنیا! نزدیک است که دنیا شما را از بیخ بر کند و به رو در اندازد و بینی شما را به بگیرند و به دوزخ برند) ! علمتان شما را از پشت می راند تا به پادشان جزا دهنده بسپارد برهنه و تنها! و شما را در جایگاه زشتی و رسوائی بدارد, و سپس به سزای اعمال بدتان به زبونی و خواری گرفتار سازد!!».
و از اهلم این منصبها صادق  مخلص از این جا شناخته می شود که هر گاه کسی عادلتر و خوش گفتار تر و عالمتر از او و مقبولتر بر ای مردم یافت شود شاد و خوشحال گردد و حسد نورزد, و چون بزرگان در مجلس او حاضر شدند یا به او اقتدا کردند سخنش دگرگون نشود و حالش تفاوت نکند, بلکه بر همان حال و روش باقی بماند, و به بندگان خدا با یک چشم بنگرد.
تنبیه: چون حقیقت ریا را شناختی, خواهی دانست که هر گاه کردار یا گفتار بعضی از شایستگان محرّک دیگران برای اشتغال به طاعت شود این طاعت اگر با خلوص آغاز شده باشد ریائی نیست, هر چند آن دیگری اگر طاعت یکی از صالحان را نمی دید یا نمی شنید آن را انجام نمی داد. پس کسی که به سحر خیزی و نماز شب عادت ندارد ولی در جائی با شب زنده داران و نماز شب گزاران باشد و چون ایشان برخیزند و به نماز پردازند نشاط پیدا کند و در تهجّد با آنان موافقت نماید. این عمل بعد از آنکه به قصد ثواب و تقرب به خدا باشد ریا نیست, زیرا هر مؤمنی به عبادت پروردگار و نماز شب رغبت دارد, ولیکن موانع و غفلت او را باز می دارد, و چون اخلاص شب زنده دار و متهجّد را ببیند مشاهده طاعت ایشان سبب زوال غفلت از او خواهد شد, همچنانکه سخن و وعظ آنان نیز می تواند چنین تأثیری داشته باشد و انگیزه دینی بدون ریا محرّک اوست و وی را به موافقت با ایشان می خواند. و چه بسا مواردی که در آن مانعی نباشد و فرصت را غنیمت شمرد و او را از موضع ایمان به طاعت بر انگیزد. و بر همین قیاس است دیگر اعمال نیک از قبیل روزه و صدقه دادن و قرائت قرآن و ذکر و امثال اینها.
منابع
علم اخلاق اسلامی  - تالیف ملا مهدی نراقی – ترجمه : دکتر سید جلال الدین مجتبوی
اخلاق حسنه - ملا محسن فیض کاشانی
عرفان اسلامی -  شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه – حسین انصاریان
قرآن کریم
اصول کافی 
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 161 بازدید
بازدید دیروز: 235 بازدید
بازدید کل: 2851989 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [800]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]