دوستِ شریران، همچون مسافر دریاست که اگر از غرق شدن هم ایمن ماند، از ترسْ ایمن نیست . [امام علی علیه السلام]
مقالات
توحید ربوبی
یکشنبه 87 خرداد 5 , ساعت 1:15 عصر  

 توحید ربوبی

استاد : جناب آقای دکتر حسینی شاهرودی

گرد آورنده : تکتم دریادل

فلسفه ی اسلامی (3)

 فهرست
  مقدمه
 معانی توحید        
رب یعنی چه ؟
توحید ربوبی
اثبات توحید در ربوبیت
اثبات توحید در وجوب وجود
براهین موجود
نقد و بررسی
ثمره ی ربوبیه
نتیجه
منابع و ماخذ
آموزش فلسفه ( ج2), محمد تقی مصباح یزدی
توحید و خدا شناسی در مکتب اسلام , علی تهرانی
تبیین براهین اثبات خدا ,ایت الله جوادی املی
الهیات و معارف اسلامی , جعفر سبحانی
اثبات صانع و مراتب توحید حسن گلپایگانی
توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام , محمد تقی مصباح یزدی
نهایِةالحکمة , علامه طباطبائی
ابعاد جهان بینی توحیدی قرآن , نبی صادقی
لمعات الهیه, ملا عبد الله مدرس زنوزی
           بسم الله الرحمن الرحیم   

« مقدمه»
قال ربنا اتری اعطی کل شیء و خلقه ثم هدی
ترجمه: پروردگار ما آن است که در پیکر هر موجودی آن چه را که شایسته است نهاده و سپس او را در راهی که باید برود هدایت کرده است.
در قرآن مجید حدود نهصدبار کلمه (رب) به کار رفته و این آیات غالباً و یا به اعتباری تماماً مستقیم و غیرمستقیم مربوط می‌شوند به بحث در برنامه تکوین و تشریع که بیان کننده ربوبیت پروردگار است جهان هدفدار است و همین هدفداری آن را به طور مستمر در یک تربیت و پرورش قرار داده است پرورشی حساب شده و نظام یافته و مربی این پرورش کسی جز خالق متعال نخواهد بود زیرا تنها او است که آگاهی کامل به رموز و قوانین تربیتی اجزاء جهان دارد و بر هر پدیده سرمایه‌ها و زمینه‌ایی در خور استعداد و استحقاق‌شان بخشیده و آن را در مسیر هدفداری به حرکت در آورده است.
(ابعاد جهان‌بینی توحیدی قرآن، نبی صادقی)
معانی توحید :
توحید و یگانگی خدای متعال، اصطلاحات گوناگون در فلسفه و کلام و عرفان دارد که مهمترین اصطلاحات فلسفه‌ی آن عبارت است از :
1ـ توحید در وجوب وجود، یعنی هیچ موجودی جز ذات مقدس الهی، واجب‌الوجود بالذات نیست.
2ـ توحید به معنانی بساطت و عدم ترکیب از اجزاء بالفعل و بالقوه و اجزاء تحلیلی
3‌ـ توحید به معنای نفی مغایرت صفات باذات، یعنی صفاتی که به خدای متعال نسبت داده می‌شود.
4ـ توحید در خالقیت و ربوبیت یعنی خدای متعال، شریکی در آفریدن و تدبیر جهان ندارد.
5ـ توحید در فاعلیت حقیقی، یعنی هر تأثیری که از هر فاعل و مؤثری سر بزند نهایتاً مستند به خدای متعال است و هیچ فاعلی، استقلال در تأثیر ندارد.
(آموزش فلسفه، جلد دوم تألیف: استاد محمد تقی مصباح یزدی)
آیاتی است که خلق را به توحیدگرایی و اتحاد ترغیب و تشویق کرده و آثار سازنده‌اش را تذکر داده است به عنوان نمونه:
الله لا اله هو الحی القیوم (سوره آل عمران، آیه 2 تا 4 و آیه‌ی 18 تا 20)
خدا تنها شایسته پرستش است، معبود و ملجئی جز او نیست. زنده است و مایه‌ی حیات هر زنده‌ای اوست و پاینده است و قوام هر پاینده‌ای اوست.
ان الذین کفرو بایات الله لهم عذاب شدید و الله عزیز ذوانتقام
بی‌شک برای آن‌ها که به نشانه‌های خدا و حجت‌های بس روشن توحید، نگرویدند، عذابی بس دردناک مقرر است (که اثر وضعی افکار و رفتار خودشان می‌باشد و در زندگی دنیوی و اخروی به آن مبتلا می‌شوند) و خدا بر عقوبتشان توانا و طبق رفتارشان انتقام گیرنده است.
(توحید و خداشناسی در مکتب اسلام، علی تهرانی)
رب یعنی چه؟
بعضی رب را به معنی مطلق مالک و صاحب گرفته‌اند که باید گفت منظور مالک حقیقی است نه مالک قراردادی و در نوع اول تدبیر و تربیت نهفته است.
علامه طباطبایی در این مورد می‌فرماید:
(رب) عبارت از مالکی است که به اموربنده‌اش رسیدگی می‌کند بنابراین در آن مالکیت افتاده است و مالکیت از نظر اجتماعی یکنوع اختصاص چیزی است به کسی که در سایه‌ی آن تصرفات در آن مجاز شمرده می‌شود. این نوع مالکیت یک امر قراردادی اعتباری بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد. مالکیت حقیقی عبارت از مالک بودن ما نسبت به قوا و اجزاء وجودی ماست. ما مالک آن‌ها هستیم یعنی بستگی به ما دارند و مستقل از ما نیستند و در واقع استقلال آنه‌ا به استقلال ما است و مالکیت خدا از نوع دوم است و این نوع مالکیت منفک از تدبیر و تنظیم امور مملوک نیست زیرا هنگامی که چیزی در اصل وجود خود متکی به دیگری باشد در آثار خود هم متکی به آن خواهد بود. بنابراین خداوند (رب) تمام موجودات است زیرا مالک و مدبر آن‌ها است.
مرحوم راغب در مفردات می‌نویسد:
رب در اصل به معنی تربیت است و تربیت یعنی ساختن و پرداختن چیزی مرحله به مرحله تا آن چیز به حد تام و کمال خود برسد.
و لذا آیاتی که کلمه (رب) در آنان به کار رفته مستقیم و غیرمستقیم مربوط می‌شود به برنامه‌ای تربیتی چه تکوینی و چه تشریعی به عنوان نمونه: (و کفی بربک‌ هادیا و نصیرا)«فرقان ایه 31»
خطاب است به رسول اکرم (ص) که: خداوند برای هدایت و یاری تو کفایت می‌کند (در رابطه رب با هدایت)
بنابراین لازمه خالقیت و مالکیت حقیقی ربوبیت است و اگر مالکیت همراه با ربوبیت حقیقی نباشد سلطه است نه افاضه‌ی فیض. بنابراین رب به معنی تربیت کننده است و خالق متعال پرورش دهنده‌ی همه‌ی موجودات عالم است تا این جهان را مرحله به مرحله به سوی کمال و تربیت مطلوب برساند. در این جا دخالت و رابطه خالق با جهان به طور مستمر و دائم و بدون وقفه امری عقلی می‌شود زیرا بین مربی و مربا تا رسیدن به حد کمال لزوم وجود ارتباط منطقی است و بدون تردید کلمه‌ی (رب) بهترین جوابی است به آن‌هایی که می‌گویند خداوند علت ایجاد است اما علت بقاء نیست. (ابعاد جهان بینی توحیدی قرآن، نبی صادقی)
ما دو نوع علت داریم:
1ـ فاعل مختار ـ علت مختار
2ـ فاعل مضطر ـ علت مضطر
منظور از علت و فاعل مختار این است که دارای شعور و ادراک و اراده و اختیار بوده و در انجام عمل مورد نظر خود، مختار و آزاد باشد مانند انسان که در مورد هر کاری دو راه در برابر او وجود دارد می‌تواند انجام بدهد و می‌تواند انجام ندهد و او با کمال آزادی و اختیار، یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهد.
و یا از انجام آن منصرف می‌شود. و منظور از علت مضطر و فاعل مضطر درست نقطه مقابل فاعل مختار است یعنی یا اصلاً فاقد علم و شعور است و یا اگر شعور دارد دارای اراده و اختیار نیست مانند خورشید و آتش.
اینکه می‌گوئیم کارها از خدا است معنایش این است که کارهای انسان در عین اینکه از روی اختیار از او سر می‌زند و همچنین افعال سایر موجودات که در انجام آن کارها بی‌اختیار هستند همگی در عین اینکه مربوط به خود آن‌هاست. مربوط به خدای جهان می‌باشد و اگر ارتباط آن‌ها یک آن از خداوند قطع گردد و لحظه‌ای از جانب خداوند نیروئی به آن‌ها نرسد قادر به انجام هیچ کاری نخواهد بود.
(الهیات و معارف اسلامی، جعفرسبحانی)
در سیر نزول برای توحید، مراتبی است که هر مرتبه‌ی عالی قیّم مرتبه‌ی دانی می‌باشد یعنی توحید ذات مقوّم توحید خالق و توحید خالق مفید توحید ربّ و توحید ربّ مبنای توحید عبادی است، چه این که در مسیر صعودی نیز دلیل بر توحید عبادی، توحید ربوبی است یعنی رب به معنای پروردگار و سامان بخش انسان و جهان یگانه است پس معبود و فرمانبردار نیز اوست و دلیل بر ربوبیت و ناظم بودن، خالقیت اوست و خالقیت خداوند به وجوب ذاتی او مستند است. زیرا اگر خداوند از غنای ذاتی برخودار است و دیگر موجودات آیت و نشانه و یا ذاتی فقیرانه دارند پس تنها اوست که نیازانها را برطرف نموده و خلقت آن‌ها را به انجام می‌رساند.
(تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی)
توحید ربوبی:
اگر ربوبیّت الهی را باز کنیم و حقیقت آن را درست درک نمائیم، خواهیم دید مفهوم بسیار گسترده و جلوه‌های فراوانی دارد. به طور کلی ربوبیت به دو بخش ترسیم می‌شود.
1) ربوبیت تکوینی 2) ربوبیت تشریعی
توحید در ربوبیت تکوینی: این است که تدبیر و اداره جهان در واقعیت هستی را بدست خدای متعال بدانیم و معتقد باشیم که: گردش ماه و خورشید و پدید آمدن روز و شب و حیات و مرگ انسان‌ها و نگهداری مخلوقات و جهان از تصادفات و برخوردهای تباه کننده، با خداست و اوست که آسمان‌ها و زمین را نگهداری می‌کند.هیچ پدیده‌ای خارج از حوزه‌ی ربوبیت خدای متعال وجود ندارد.
حتی حرکت یک پشه هم خارج از ربوبیت الهی نیست و هیچ موجودی در هیچ جای جهان بدون اذن تکوینی او کوچکترین حرکتی نمی‌تواند انجام دهد. بنابراین دیگر جایی برای تصرف استقلالی فرشتگان و سایر مخلوقات خدا نخواهد بود، و موجودات هر تصرّفی بکنند، در سایه‌ی اذن تکوینی الهی و نیرویی است که خدا به ایشان داده است. و در انجام کارو به کار گرفتن آن نیرو استقلالی از خود ندارد، یعنی چنان نیست که اگر خدا نخواهد، باز موجودی بتواند حرکتی انجام دهد، پدیده‌ای را به وجود بیاورد و یا تغییری را در جهان به وجود بیاورد. اراده‌ی تکوینی الهی بر کل جهان مسلّط است و همه چیز تحت اراده ی او قرار دارد البته این معنایش جبر نیست و منافاتی هم با اختیار انسان‌ها ندارد.
توحید در ربوبیت تشریعی: بخش دیگر ربوبیت، به تدبیر اختیاری انسان‌ها مربوط می‌شود در میان موجوداتی که خداوند در این جهان طبیعی آفریده، یک دسته هستند حرکات، آثار و تکاملاتشان در گرو افعال اختیاری خودشان است، و آن‌ها انسان هستند. انسان برای اینکه به کمال حقیقی خودش برسد، بایستی با اراده و اختیار خودش حرکت کند، چرا که اگر حرکتی در انسان روی جبر پدید بیاید، حرکت انسانی نخواهد بود.
آن حرکتی در واقع انسانی خواهد بود که از مبدأ اراده و اختیار انسان سرچشمه بگیرد، ولو اینکه نیروی اراده را خدا به انسان می‌بخشد شرایط کار را او فراهم می‌کند، ماده را هم می‌آفریند و قدرت عمل را هم او به انسان می‌بخشد و چنان است که در هر لحظه به آفرینش افاضه ی او نیازمند است اما با این همه، کاری که از انسان سر می‌زند از مبدأ اراده و اختیار خود اوست و چنین کاری انسانی است. حال ببینیم که تدبیر خداوند در مورد این افعال اختیاری انسان چگونه است؟!
ربوبیت الهی اقتضا می‌کند که علاوه براینکه مبادی اراده و اختیار و اسباب و وسایل کار را در اختیار انسان قرار می‌دهد، شناخت صحیح راه مستقیم و صحیح را به او معرّفی نماید، خوب و بد را به او بشناساند و دستور و قانون برای زندگی فردی و اجتماعی او صادر و وضع کند، و این معنای ربوبیت تشریعی الهی است. پس توحید در ربوبیت تکوینی اقتضاء دارد که انسان تدبیر امور جهان و بشر را در امور تکوینی که خارج از اراده خود اوست، مستند به خدای متعال بداند، همچنان که توحید در ربوبیت تشریعی اقتضاء دارد که انسان دستورالعمل زندگی را تنها از خدا بگیرد، حق قانونگذاری را تنها برای او قائل باشد و هیچ موجود دیگری را به طور استقلال ذیحق در وضع قانون نداند، یعنی قانونی برای او معتبر باشد که به اذن الهی تشریع شده و مستند به اذن تشریعی خدای متعال باشد. (توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلامف محمد تقی مصباح یزدی)

حاصل اینکه :
ـ خداوند همچنان که خالق و موجد مخلوقات و موجودات است پروردگار پرورش دهنده ی آن‌ها هم است تا هر کدام به کمال مطلوب از آن‌ها برساند. انسان تا وقتی به سن بلوغ نرسیده پیوسته مورد پرورش تکوینی پروردگار جهان است و همین که به سن بلوغ رسید مورد پرورش تشریعی او واقع می‌شود و باید برای تأمین سعادت اخروی به دستور شارع مقدس نماز بخواند، روزه بگیرد، خمس و زکات بدهد و… و به دیگر دستورات شارع مقدس عمل کند تا به سعادت جاوید برسد.
(اثبات صانع و مراتب توحید، حسن فرید گلپایگانی)
قرآن مجید و اشاره به دو ربوبیت (پرورش) تکوینی و تشریعی:
خداوند در قرآن در سوره ی مبارکه‌ی والشمس به دو روش پرورش تکوینی و تشریعی اشاره فرموده و پس از سوگندهای چندی، می‌فرماید:
«و نفسٍ وَ ما سَواها فَالهَمَها فُجُورَها و تَقواها»
«سوگند به نفس انسان و کسی که نیروهای آن را با نظم و ترتیب داخلی و خارجی ساخته و پرداخته است و پس طریقه‌ی پرهیزگاری و فسق و فجور را به وی الهام فرموده است، به تحقیق هر کس آن را پاکیزه بدارد رستگار شده و هر کس آن را آلوده بسازد ناکام گشته»
توضیح: و البته الهام طریقه‌ی پرهیزگاری و فسق و فجور به انسان پرورش تکوینی است و بیان اینکه پاکیزه سازی نفس از گناه و رذائل اخلاقی سبب رستگاری و آلودگی آن به آن‌ها سبب ناکامی است پرورش تشریعی است. و البته پاکسازی نفس به عمل به واجبات تشریعی و ترک محرمات شرعی است و آلودگی به ترک واجبات شرعی و آوردن محرمات تشریعی است.
(اثبات صانع و مراتب توحید، گلپایگانی)
هر جا در قرآن کریم به کلمه ربّ برخورد می‌کنیم، اشاره‌ای به این حقیقت دارد:
«یا ایّها النّاسُ اعبُدُوا رَبَّکُمُ الّذِی خَلَقکُم و الَّذیَن مَن قَبلکُم لَعَلَّکُم تَتَقونَ»
باید کسی را پرستش کنید که او ربّ شما و ربّ پیشینیان شما ربّ همه‌ی موجودات است (ربوبیت تکوینی)
(توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام محمد تقی مصباح یزدی)
توحید در خالقیت و ربوبیت
دلایل توحید در خالقیت: فلاسفه‌ی پیشین برای اثبات توحید در خالقیت به این صورت استدلال می‌کرده‌اند که: آفرینش، منحصر به آفرینش مستقیم و بی‌واسطه نیست و خدایی که نخستین مخلوق را مستقیماً و بی‌واسطه می‌آفریند افعال و مخلوقات او را هم با وساطت وی می‌آفریند و اگر صدها واسطه در کار باشد باز هم همگی آن‌ها مخلوق با واسطه‌ای خدای متعال به شمار می‌روند. به تعبیر فلسفی: علت علت هم علت است و معلول معلول هم معلول. و در واقع با اضافه کردن همین مقدمه به براهین اثبات واجب‌الوجود، معلولیّت همه‌ی جهان را نسبت به وی اثبات می‌کرده‌اند اما براساس حکمت متعالیه و مخصوصاً با توجه به اصل تعلّقی بودن وجود معلول و عدم استقلال آن نسبت، علت این مطلب روشن‌تر می‌شود.
و حاصل آن است که: هر چند هر علتی نسبت به معلول خودش از نوعی استقلال نسبی برخوردار  است اما همگی علت‌ها و معلول‌ها نسبت به خدای متعال، عین فقر و وابستگی و نیاز هستند و هیچ‌گونه استقلالی ندارند. از این روی خلاقیت حقیقی منحصر به خداست و همه‌ی موجودات در همه‌ی احوال و ازمنه نیازمند به او می‌باشند و محال است که موجودی در یکی از شئون هستی‌اش بی‌نیاز از او باشد. (این یکی از درخشان‌ترین و ارزشمندترین دستاوردهای فلسفه‌ی اسلامی است که به برکت اندیشه‌ی تابناک صدرالمتألهین به جهان فلسفه ارائه گردید)
برهانی که در قرآن کریم به آن اشاره شده:
«لو کان فیهما الهه الاّ الله لفسدتا»
از دو مقدمه تشیکل می‌شود:
وجود هر معلولی وابسته به علت خودش می‌باشد.
نظام این جهان مشهود نظام واحدی است که در آن پدیده‌های همزمان و ناهمزمان با یکدیگر و وابستگی دارند اما ارتباط پدیده‌های همزمان، همان تأثیر و تأثرات علیّ و معولی گوناگون در میان آن‌هاست که موجب تغییرات و دگرگونی‌هایی در آن‌ها می‌شود و به هیچ وجه قابل انکار نیست. اما ارتباط بین پدیده‌های کنونی را فراهم آروده‌اند و پدیده‌های کنونی هم به نوبه‌ی خود زمینه‌ی پیدایش پدیده‌های آینده را فراهم می‌سازند و اگر روابط علیّ و اعدادی از میان پدیده‌ای جهان برداشته شود جهانی باقی نخواهد ماند و هیچ پدیده‌ی دیگری هم به وجود نخواهد آمد.
نتیجه: با ضمیمه کردن این دو مقدمه نتیجه گرفته می‌شود که نظام این جهان که شامل پدیده‌های بی‌شمار گذشته و حال و آینده می‌شود نظام واحد هم بسته‌ای است و اگر جهان دارای چند آفریدگار می‌بود نظام‌های متعدد و مستقلی می‌داشت و مخلوقات یکی از خدایان، نیازی به خدای دیگر و آفریدگار او نمی‌داشت. (آموزش فلسفه، جلد دوم، استاد محمدتقی مصباح یزدی)
«اثبات توحید در ربوبیت»
خالقیت و ربوبیت انفکاک ناپذیرند و پرورش و تدبیر و  اراده‌ی امور یک موجود، جدای از آفرینش او و آفریدگان مورد نیاز او نیست.
به دیگر سخن: این گونه مفاهیم از روابط آفریدگان با یکدیگر انتزاع می‌شود و مصداقی منحاز از آفرینش آن‌ها ندارد بنابراین با اثبات توحید در خالقیت، توحید در تدبیر امور و سایر شئون ربوبیت نیز ثابت می‌گردد.
(آموزش فلسفه، جلد دوم، استاد محمدتقی مصباح یزدی)
اثبات توحید در وجوب وجود، برای اثبات توحید در خالقیت و ربوبیت کافی نیست:
شرکی که در میان طوایف مختلف مشرکین، شایع بوده و هست شرک در خالقیت و به خصوص شرک در تدبیر جهان است. ممکن است کسی با پذیرفتن توحید با توجه به معانی دیگر معتقد شود که واجب‌الوجود یگانه، تنها یک یا چند مخلوق را آفرید و دیگر نقشی در آفرینش سایر مخلوقات و تدبیر امور آن‌ها ندارد و این امور، بوسیله‌ی کسانی انجام می‌گردد که خودشان واجب‌الوجود نیستند اما در ایجاد و تدبیر سایر پدیده‌ها مستقل هستند و نیازی به خدای متعال ندارند.از این روی لازم است توحید در خالقیت و روبیت به طور جداگانه مورد بحث قرار بگیرد.
(آموزش فلسفی جلد دوم، استاد محمد تقی مصباح یزدی)
اثبات ربوبیت و ناظم بودن خداوند را از طریق خالقیت او به دو تقریر می‌توان به انجام رساند:
تقریر نخست: نظم همان هماهنگی بین موجودات است که از ربط آن‌ها با غرضی واحد حاصل می‌شود و خود ربط، نظیر سایر موجودات امکانی مخلوق است و خداوند خالق همه‌ی مخلوقات است، پس خداوند خالق ربط و نظم موجود در مخلوقات می‌باشد یعنی تنها خداوند ناظم است و ارباب متفرق و شفیعانی که مشرکان و خیلی در تدبیر نظام عالم می‌دانند به دلیل این که از خالق بودن بی‌بهره بوده و عهده‌دار نفع و ضرری نیستند، از ربوبیت سهمی نداشته و در نتیجه برای وصول بندگان به مقصود عبادت نمی‌شوند.
تقریر دوم: مبتنی بر ملازمه‌ی بین خالقیت و ناظم و مدبر بودن است به این بیان که خالق هر چیزی بر آن چه که خلق می‌کند آگاه است «الایعلم من خلق»
و کسی که خالق نیست بر مخلوقات آگاهی نداشته و نمی‌تواند نظم و ترتیب آن‌ها را برعهده بگیرد و غیر از خالق اگر موجود دیگری بخواهد بر اجرای ذاتی مخلوقات آگاه شود، آگاهی او نیز به خلقت خالق واحد، حاصل خواهد شد و در این حال آن واسطه که در ذات و آگاهی خود مخلوق خداوند است از زمره‌ی مدّبراتی خواهد بود که به فرمان الهی در نظم و تدبیر اشیاء دخالت داشته و در حقیقت تدبیر خداوند را ارائه می‌دهد و بدین وسیله ربوبیت خداوند واحد که فائق بر همه‌ی مدبرات بوده به صورت مطلق ثابت می‌شود و در نتیجه عبادت منحصراً سزاوار اوست.
حاصل: آنکه همان گونه که به برهان لِمّ از اسماء و صفات الهی بر ناظم و نظام احسن عالم می‌توان برهان اقامه نمود، از نظم و تدبیر موجود در عالم نیز برای کسی که به آن اقرار دارد، همراه با قبول مبدئیت و خالقیت خداوند واحد، بر ربوبیت او می‌توان جدال احسن کرد.
(یعبدون من دون الله مالا یضرهم و لا ینفعهم و یقولون هولاء شفعؤنا عندالله)
(یونس، آیه18)
ـ غیر از خداوند بتهایی را عبادت می‌کنند که ضرر و نفعی بر آن‌ها ندارند و می‌گویند این بتها شفیع ما در نزد خداوند هستند.
برهان نخست بر توحید واجب در ربوبیت:
[این برهان از سه مقدمه به شرح ذیل تشکیل می‌شود:]
مقدمه اول: پژوهش کامل و تفکر علمی دقیق حاکی از آن است که اجزای جهان پیرامون ما، یعنی جهان طبیعت ـ اعم از اجزای آسمان و زمینی و فعل و انفعال‌هایش و پدیده‌های مترتب بر آن ـ با یک دیگر در ارتباط‌اند. در میان این اجزا، موجودی را نمی‌توان یافت که در پدایش و اثرگذاری و اثرپذیری خود با دیگر اجزا مرتبط نباشد.
[نظام جهان طبیعت، نظام واحدی است که در آن، پدیده‌های هم زمان و ناهمزمان، با یک‌دیگر ارتباط و وابستگی دارند. ارتباط پدیده‌های هم‌زمان، همان تأثیر و تأثرات علّی و معلولی گوناگون در میان آنهاست که موجب تغییرات و دگرگونی‌هایی در آنها می‌شود و به هیچ وجه قابل انکار نیست. ارتباط بین پدیده‌های گذشته و حال و آینده به این صورت است که پدیده‌های گذشته، زمینه پیدایش پدیده‌های کنونی را فراهم آورده‌اند و پدیده‌های کنونی هم به نوبه خود، زمینه پیدایش پدیده‌های آینده را فراهم می‌سازند. اگر روابط علّی و اعدادی از میان پدیده‌های جهان برداشته شود جهانی باقی نخواهد ماند و هیچ پدیده دیگری هم به وجود نخواهد آمد.]
مقدمه دوم:
جهان طبیعت، معلول یک عالم نوری مجرد از ماده و منزه از قوه است؛ و میان علت و معلول، یک نحوه سنخیت برقرار می‌باشد که به واسطه آن، وجود معلول، با کمال وجودیی که برحسب مرتبه خود دارد، از کمال وجودیی که در مرتبه علت به گونه‌ای برتر و شریف‌تر تحقق دارد، حکایت کرده و آن را نشان می‌دهد.
و اگر عقول مجردی وجود داشته باشد که هر یک، معلول عقل پیشین باشد، تا به واجب بالذات ـ جلّ ذکره ـ برسد، آنها نیز مشمول همین حکم خواهند بود [یعنی هر عقل مجرد با کمال وجود خود، حکایت از کمال وجودی علت خویش می‌کند.]
نتیجه آن که: بالای نظام جاری در این جهان مشهود، یک نظام عقلی و نوری هم سنخ با آن وجود دارد که مبدأ و علّت این نظام می‌باشد و این سلسله سرانجام به نظام ربّانی در علم  واجب تعالی می‌رسد که مبدأ و علت هه نظام‌های مادون است. این هم یک اصل است.
مقدمه سوم: این یک اصل ضروری است که علت علت شیء، علت آن شیء است و نیز معلول معلول یک شیء معلول آن شیء می‌باشد. و چون  سلسله علل به واجب تعالی می‌رسد هر موجودی، به هر صورت که فرض شود، اثر او خواهد بود. و در خارج چیزی نیست جز وجود جوهرها، آثار آنها و نسبت‌ها و روابط میان آنها. و تنها موجود مستقل همان واجب‌بالذات است و تنها اوست که هستی دیگر موجودات را افاضه می‌کند.
از آن چه گذشته روشن می‌شود این واجب تعالی است که نظام حاکم در این جهان مشهود را به وجود آورده و او است که این تدبیر کلی و فراگیر را که بر همه اجزای عالم سایه افکنده، برقرار ساخته است. این مطلب در مورد نظام‌های عقلی و نوریی که بالای این نظام و در ازای آن برقرار است، نیز صادق می‌باشد. البته به گونه‌ای در خور حال آن وجودات و متناسب با مرتبه وجودی آنها. بنابراین، واجب بالذات ربّ و پروردگار عالم است و با ایجاد پس از ایجاد، امر آن را تدبیر می‌کند. امّا علت‌های واسطه میان واجب تعالی و فعلش، جز آن که فاعل‌هایی مسخر برای واسطه قرارگرفتن می‌باشند، نقش دیگری نداشته و هیچ استقلالی نمی‌توان برای آنها قائل شد. این همان نتیجه دل خواه ماست. پس محال است که در عالم، جز واجب‌ تعالی، پروردگاری باشد، خواه واحد و خواه متعدد.
یک نکته: [این برهان مبتنی بر نظر حکمای مشاء است.]
برهان دوم (برهان تمانع):
اگر تدبیر امور عالم را ـ آن گونه که بت‌پرستان معتقدند ـ چند پروردگار عهده‌دار باشد، محال دیگری لازم خواهد آمد ـ [غیر از مسئله تعداد واجب بالذات]ـ و آن فساد و تباهی نظام عالم است. بیان مطلب آن که: کثرت و تعداد جز با وجود ـ«چند واحد» تحقق نمی‌یابد و «چند واحد» تنها در صورتی وجود خواهد داشته که هر یک از آنها از دیگری متمایز و جدا باشد و تمایز و جدایی میان «چند واحد» فقط در صورتی تمام می‌گردد که هر کی از آنها دارای یک «جهت ذاتی» باشد که دیگری فاقد آن است. به وسیله چنین جهت ذاتی‌ای است که واحدی با «واحد» دیگرمغایرت یافته و از آن جدا می‌گردد. مطالب یاد شده همگی بدیهی است. [و نتیجه‌ای که از آن به دست می‌آید آن است که: اگر چند پروردگار وجود داشته باشد، هر یک از آنها دارای کمال ذاتی‌ای خواهد بود که دیگری فاقد آن است.]
از طرفی، سنخیت میان فاعل و فعلش اقتضا دارد همان مغایرتی که میان دو فاعل هست، میان فعل آن دو فاعل برقرار باشد. بنابراین، اگر چند پروردگار جدا از هم تدبیر امور عالم را عهده‌دار باشند ـ خواه همگی بر یک فعل شوند، یا آن که هر یک از آنها به طور مستقل، تدبیر گوشه‌ای از نظام جهانی فراگیر را به عهده داشته باشد؛ مانند پروردگار آسمان و زمین، پروردگار انسان و غیر آن ـ نتیجه‌اش فساد نظام عالم و تدافع میان اجزای آن خواهد بود. حال آن که نظام عالم یک نظام واحد بوده و میان اجزای آن بستگی و تلازم مستمر برقرار می‌باشد.
نقد وبررسی:استحکام و استواری شگفت‌آور نظام حاکم بر اجزای عالم گواه راستینی است بر آن که تدبیر جاری در آن، از روی علم و آگاهی می‌باشد [و مدبر عالم، خواه واحد باشد و خواه متعدد، حکیم و علیم می‌باشد.] و اصول فلسفی‌ای که علل جهان مشهود را موجوداتی مجرد و عالم معرفی می‌کند، این مطلب را تأیید می‌کند. با توجه به این امر، بر فرض که پروردگارهای متعدد مفروض، دارای ذات‌های گوناگون و مغایر هم باشند و بپذیریم که این امر طبیعتاً سبب اختلاف افعال و ناسازگاری میان آنها می‌گردد، امّا از آن جا که پروردگارهای مفروض، عالم و عاقل‌اند، می‌توانند بنا را برسازگاری و هماهنگی بگذارند، تا مصلحت نظام یگانه حفظ گردد و آن نظام پایدار بماند.
[این اشکال را بدین صورت نیز می‌توان تقریر کرد: منشأ اختلاف و ریشه تنازع، یا جهل است و یا عجز. یعنی پروردگارهای متعدد که در کار خود با یکدیگر ناسازگاریند، یا آن چه را مصلحت واقعی و حکمت حقیقی است، نمی‌دانند و یا اگر می‌دانند حبّ جاه و مقام نمی‌گذارد آن چه را می‌دانند عمل کنند. و چون این گونه نقص‌ها جزء صفات سلبی پروردگار است، پس قطعاً هیچ یک از اینها در حریم مدبر عالم آفرینش راه ندارد. در نتیجه هر دوی آنها به آن چه نظام احسن است، علم دارند و بر آن چه که عالمند، توانایند. و چون مصلحت واقعی در نظام اتم بیش از یکی نیست، قهراً اختلافی بین اراده آنان نخواهد بود. یعنی هر دو با هماهنگی و یگانگی خلل ناپذیر، عالم آفرینش را طبق نظام احسن تدبیر می‌نمایند و هیچ‌گاه میان اراده آنان اختلافی رخنه نمی‌کند که مایه ویرانی نظام هستی گردد. پس نظام موجود جهان دلیل بر یکتایی پروردگار نیست، چون اعم از آن است و هرگز عام نمی‌تواند دلیل بر خاصل بر خصوصیت او باشد،چون ممکن است خدایان متعددی با هماهنگی تمام تدبیر جهان خلقت را به عهده بگیرند.]
 پاسخ: علومی که موجودات عاقل براساس آن، کارهای خود را تنظیم می‌کنند. بی‌شک یک سری صورت‌های علمی و قوانین کلی‌ای است که از نظام خارجی جاری در عالم هستی به دست آمده و تابع آن می‌باشد. از طرفی، این نظام خارجی با وجود خارجی خود، فعل و اثر همان مدبرهای مفروض است. بنابراین، قول به این که این مدبرها کارهای خود را براساس مصالح، تنظیم کرده‌اند، به معنای آن است که فاعل در فعل خودش از صورت‌های علمی‌ای که منتزع از فعل و در رتبه ی پس از آن می‌باشد، متأثر گشته و چنین چیزی محال است. [اثر و توابع آن هرگز نمی‌تواند در مؤثر، از آن جهت که مؤثر است، تأثیر بگذارد، چون تقدم شیء بر خودش لازم خواهد آمد.]
اشکال: بر فرض، مبرهای مفروض که پدید آورنده ی نظام خارجی‌اند، در کار خویش از صورت‌های منتزع از فعل ـ که علومی ذهنی، حصولی و تابع معلوم است ـ تبعیت نمی‌کنند، امّا باید توجه داشت که مدبرهای مفروض، فاعل‌های علمی بوده و در مرتبه ذات خود، پیش از آن که فعلی از آنها صادر گردد، به فعل خودآگاهی دارند. پس چرا در همان علم پیش از فعل نتوانند بنابر سازگاری و هماهنگی بگذارند.
پاسخ: علم فاعل علمی به فعل خودش پیش از ایجاد، حضوری است و ملاکش آن است که علت، کمال معلول را به گونه‌ای برتر و شریفتر واجد است و میان علت و معلول سنخیت برقرار می‌باشد. با توجه به این امر، فرض توافق مدبرهای مفروض در مرتبه این معنای علم [= علم حضوری در مرتبه ذات] به معنای آن است که وجود و هویّت آن مدبرها، کثرت و تغایری با یک دیگر نداشته باشد، حال آن که وجودهای آنها متکثر و متغایر فرض شده است. پس این خلاف فرض خواهد بود.
[توضیح این که: علم حضوری علت به معلول خودش که مقدم بر ایجاد معلول است، چیزی نیست جز همان علم حضوری علت به ذات خویش، که معلول و کمالات آن را به نحو اعلی و اشرف در بردارد. این علم، عین ذات علم است، پس فرض توافق علت‌ها و مدبرها در این علم، برابر است با فرض توافق و یکی بودن ذات آنها. در حال که در اصل استدلال گذشت که مدبرهای عالم، چون مجردند و نوع مجرد منحصر در فرد است، لزوماً تغایر ذاتی با یک دیگر خواهند داشت.]
(نهایةالحکمة,علامه طباطبائی)
ثمره ربوبیه
از مباحث سابقه محقق و مبین گردید که واجب‌الوجود جل‌اسمه دراعلی مراتب تجرد و اقصی درجات تنزه است. بیانش آنست که تجرد را مراتب و درجاتست، ادنی مرتبه‌اش آنست که شیء، مجرد باشد از ماده در وجود خودش، باین معنی که حال در ماده نباشد، یعنی وجود فی‌نفسه آن، عین وجود در محل نباشد، اگر چه مخلوط بلواحق ماده و مشوب باشباح مثالیه بوده باشد. مثل خیال و صورخیالیه و نفوس حیوانیه در نزد کسانی که بتجرد آنها باین معنی قائلند.
مرتبه دوم آنست که از لواحق ماده و اشباح مثالیه نیز مجرد باشد، اگر چه متعلق بماده و مادیات بوده باشد در مصدریت افعال و مبدئیت آثار، مثل نفوس ناطقه و ارواح اسنانیه از آن جهت که ناطقه‌اند.
مرتبه سوم آنست که از تعلق بخصوص ماده و مادیات نیز مجرد باشد، اگر چه بماهیتی از ماهیات مقرون، و بحدی از حدودات مخلوط، وبنقصانی از نقصانات مشوب باشد، مثل عقول مجرده و ارواح قدسیه که بحسب ذات و فعل از ماده و مادیات بری، و از جسم و جسمانیات عاریند.
مرتبه چهارم آنست که از ماهیت و از همه اعدام و قصورات و از جمیع حدودات و نصانات نیز مجرد و منزه باشد، بلکه حقیقتش صرف صرف وجود و کمال و بحث بحث تحصل و جمال، و محض محض فعلیت و جلال باشد، این مرتبه ازتجرد و این درجه از تنزه، لایق جناب ذات اقدس جل شأنه و سزاوار بارگاه حضرت احدیت ـ عظم سلطانه تواند بود.

« نتیجه »

افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون

 شما انسان‌ها خیال کرده‌اید عبث آفریده شده‌اید و برگشت‌تان به سوی ما نیست؟ (مؤمنون آیه 115)
با توجه به مفهوم ربوبیت و وسعت فراگیری آن ـ انسان در شرایطی قرار می‌گیرد که در همه حال خدا را حاضر و ناظر اعمال خود بداند و خود را نیازمند و محاط در برنامه تربیتی الهی حس کند در صورتی که اگر این بعد از جهان‌بینی گرفته شود خداوند متعال در یک اعتقاد قلبی و زبانی محض تجلی دارد و از متن زندگی و تربیتی بشر کنار می‌رود و حضور نخواهد داشت و فلسفه زندگی بشر شکل متناسب با فطرت نمی‌گیرد و این همان فاجعه‌ایست که اسلام برای محو آن در جامعه بشری مبارزه می‌کند. و متأسفانه در جهان‌بینی توحیدی تحریف شده‌ی مسیحیت اعتقاد به خداوند در مرز خالقیت متوقف شده و به حریم مقدس و انسان‌ساز ربوبیت نمی‌رسد و لذا در متن زندگی آنان نظام الهی حضور ندارد. اصل ربوبیت که یکی از اصول مهم جهان‌بینی توحیدی است ارتباط انسان را با خدا آن چنان برقرار می‌سازد که بروز سرمایه‌های انسانی را تا رسیدن به مقام انسانی خداگونه ممکن می‌سازد و ما با چنین اعتقادی و چنین جهان‌بینی خود را ربّانی می‌دانیم که برای شدن احتیاج به اجراء دستورات مربّی خود یعنی پروردگار متعال خواهیم بود و آن کس که در مسیر این تربیت قرار نگیرد از خود بیگانه می‌شود و شخصیت او برایش مجهول و در نقص می‌ماند.
                      « پایان »


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 257 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859908 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]