موضوع تحقیق: عبرت آموزی و تربیت از دیدگاه قران و نهجالبلاغه
محقق: فاطمه سلطان زاده
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
4. عبرت چراغ راه آینده
حفظ و گرامىداشت باقیمانده عمر انسان، و استفاده بهینه از آن نیز از نتایجى است که در سایه عبرت از گذشته تحقق مىیابد. عبرت چراغى فراروى آینده است و فرداى بهتر و درخشان در گرو عبرت از گذشته است:
وَلَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى حَفِظْتَ مَابَقِىَ.21
اگر از آنچه گذشته است عبرت بگیرى، آنچه را که باقى است حفظ خواهى کرد.
زیرا تاریخ در حال تکرار است، همواره قومى مىروند و قومى دیگر جایگزین مىشوند. اختلاف حوادث و رویدادهاى تاریخى، در جزئیات آنهاست، اما در کلیات شبیه یکدیگرند و اسباب و علل آنها هم مثل هم است. انسان عاقل و عبرتگیر مىتواند با موازنه و مقایسه این پدیدهها و بررسى علل و اسباب آنها، پیامدها و نتایج آنها را پیشبینى کند و تصمیم درست و متناسب را در هر مورد اتخاذ نماید. امیرالمؤمنین(ع) در نامه خود به حارث هَمْدانى به این نکته اشاره دارند:
واعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِى مِنْهَا، فَاِنَّ بَعْضَهَا یَشْبَهُ بَعْضا وَ آخِرُهَا لاحِقٌ بِاَوّلِهَا وَ کُلُّها حَائِلٌ مُفَارِقٌ.22
از (حوادث) گذشته دنیا براى باقیمانده آن عبرت گیر،چراکه بعضى ازآن (حوادث) شبیه بعضى دیگراست. وپایانش به ابتداى آن مىپیوندد و (درهرحال) تمام آن گذرا و ناپایدار است.
با دقت در پیامدهاى فوق، مىتوان دریافت که همگى در ارتباط با هم و در جهت تحقق یک هدف، یعنى سعادت انسان هستند، زیرا بصیرتى که در جریان عبرتآموزى نصیب انسان مىگردد، باعث مىشود تا از تجارب دیگران بهره بگیرد. انتقال این تجارب، مىتواند انسان را از بیشترِ خطاها بازدارد و چراغى فراروى وى قرار دهد تا آیندهاى درخشان و سعادتمند براى او به ارمغان آورد.
منابع عبرت و شیوههاى عبرتآموزى
عبرتها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیهاى از آیات الهى است و پیامى دربردارد. هر کس دیدهاى عبرت بین داشته باشد، مىتواند از لابلاى پدیدهها، پیامها را دریابد. براى آگاهى و بیدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بىپرده و آشکار رخ نمودهاند. به فرموده امیرالمؤمنین(ع)، اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایى او فراهم است، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم است:
وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُم اِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَبِحَقٍّ اَقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِما فیهِ مُزْدَجَرٌ.23
آن حقایق را به شما نیزنشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید، شما را راه نمودند، ولى رهیافتن نخواستید، براستى مىگویم که عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مىباید دورى جویید شما را منع کردند .
ولى افسوس که از این همه منابع عبرتآموز، اندکى از مردم پند مىگیرند و بخش عظیمى از مردم چشم عبرتبین ندارند و همچنان در شهوات نفس و غفلتها گرفتارند:
مَا اَکْثَرُ العِبَرُ وَ اَقَلُّ الاِعْتِبَارُ.24
عبرتها چه بسیارند و عبرت گیرچه کم!
در این بخش به مهمترین منابع و شیوههاى عبرتآموزى اشاره مىکنیم. و پیش از آن، ذکر این نکته را لازم مىدانیم که منابع عبرت و شیوههاى عبرتآموزى، دو مبحث جداگانه است و هر کدام بحث مستقلى دارد، ولى با توجه به اینکه این دو مبحث بسیار به هم نزدیک هستند و شناخت هر منبع، اتخاذِ روشى را به دنبال دارد،این دو را در یک مبحث ذکرمى کنیم:
الف. دنیا، سراى عبرت
یک نگاه عموعى به دنیا و ویژگیها و سنتهاى حاکم بر آن، جداى از وقایع تاریخى، پندهاى فراوانى به انسان مىدهد. قوانینى بر دنیا حاکم است که هر یک مىتواند درس عبرتى براى انسان باشد. شناخت دنیا و آشنایى با خصوصیات آن، تأثیر قابل ملاحظهاى در سلوک و رفتار فراگیرنده مىگذارد. شاید امیرالمؤمنین(ع)، تنها کسى باشد که به طور جامع به توصیف ابعاد و ویژگیهاى مختلف دنیا پرداخته و به قصد تأثیرگذارى و عبرتدهى از آن سخن گفته است، تعابیر، تشبیهات و تمثیلات گوناگونى که در باب دنیا، در کلام على(ع) وجود دارد، همه حاکى از همین مطلب است.
تعابیرى چون: «اَلدُّنْیَا دارٌ مُنِىَ لَهَا الفَنَاءُ25 ...»، «اَلدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ و عَنَاءٍ و غِیَرٍ و عِبَرٍ...26»، «[الدنیا] دَارُ حَرْبٍ وَ سَلْبٍ وَ نَهْبٍ وَعَطْبٍ...27»، «اِنّهَا دَارُ شُخُوصٍ و مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ28...»، «دارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَةٌ29...»، «مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الحَیَّةِ30...»، و صدها تعبیر دیگر، همه درصددِ دادن شناختِ عبرتآموز به انسانهاست. چنانچه گذشت، خود حضرت، پس از توصیههاى فراوان در ابعاد گوناگون به فرزندش امام مجتبى(ع)، هدف خود را از این همه سفارش چنین بیان مىفرماید:
یَا بُنَىَّ اِنّى قَدْ انْبَأتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أنْبَاْتُکَ عَنِ الآخِرَةِ وَ مَا اَعَدَّ لِأهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الأمْثَالُ، لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.31
پسر عزیزم! من تورا از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.
طبق این کلام، دادن این شناخت در مورد دنیا و آخرت به این دلیل است که فراگیرنده از آن عبرت بگیرد و مسیر زندگى را بر آن اساس پایهگذارى کند. بنابراین یکى از شیوههاى عبرتآموزى، توصیف دنیا و بیان ویژگیها و سنتهاى رایج آن براى فراگیرنده است.
ب. تاریخ، مدرسه عبرتآموزى
تاریخ و حوادث مختلف آن، از ابتداى آفرینش تاکنون، از مهمترین و اصلىترین منابع عبرتآموزى است که در منابع اسلامى به صورت گستردهاى به آن اشاره شده است. بخش عظیمى از آیات قرآن، ذکر مباحث تاریخى در قالب داستان، قصه و خاطره تاریخى است و همه اینها با هدف پندآموزى و عبرتدهى به مخاطبان صورت گرفته است. زیرا غالبا پس از ذکر هر قصه یا جریان تاریخى، به این هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذکر داستان حضرت یوسف(ع)، به عنوان نتیجه تربیتى آن، چنین مىفرماید:
«لَقَدْ کَانَ فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِى الاَلْبَابِ، مَا کَانَ حَدِیثا یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الّذِىَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَىءٍ وَ هُدَىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.32
در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه وحى آسمانى است، و هماهنگ است با آنچه پیشروى او (از کتاب آسمانى پیشین) قرار دارد، و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مىآورند!
.
هر آنچه انسان به آن نیاز دارد و در سعادت و تکامل او دخیل است، در این آیات آمده است و به همین دلیل، مایه هدایت و رحمت براى همه کسانى است که ایمان مىآورند.33
نمونه این نوع نتیجهگیرى در جاى جاى قرآن کریم به چشم مىخورد. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهجالبلاغه، بخش عظیمى از تلاش خود را به بیان عبرتهاى تاریخى اختصاص داده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مىشود:
ـ وَ اِنَّ لَکُمْ فِى القُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبَرةٌ. اَیْنَ العَمَالِقَةُ وَ ابْنَاءُ العَمَالِقَةِ، اَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ اَبْنَاءُ الفَرَاعِنَةُ.34
همانا در قرنهاى گذشته براى شماعبرتى است، عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان کجایند؟
واعْتَبِروا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اَوْ صَالُهُمْ، وَزَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَأَسْمَاعُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُم.35
ـ و از آنچه برگذشتگان شما رفت عبرت گیرید که چگونه بندبند اعضاى بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد و شرف و شکوهشان از خاطرهها محو گردید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِمَا اَصَابَ الاُمَمُ المُسْتَکْبِرینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأسِ اللّهِ وَصَوْلاتِهِ وَوَقَایِعِهِ وَمَثُلاَتِهِ.36
از آنچه از عذاب و صولت خدا و وقایع و عقوبتهاى او به امتهاى مستکبر پیش از شما رسید پند گیرید.
ـ و احْذَرُوا مَانُزِّلَ بِالاْءُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ37... .
از کیفرهایى که در اثر کردار بد و کارهاى ناپسند بر امتهاى پیشین واقع شده برحذر باشید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِحَال وَلَدِ اِسْمَاعِیلَ وَبَنِىاِسحقِ وَ بَنِىیَعْقُوبَ عَلَیْهِمِ السَّلامُ.38
از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت گیرید.
امام(ع) با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرتگیرى از سرانجام نیک و بد آنها فرامىخواند. مربیان نیز مىتوانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره بگیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، درس زندگى به آنها بیاموزند. بررسى این سرگذشتها، متربیان را با مباحثى آشنا خواهند ساخت که در پرتو آن به نکاتى دست خواهند یافت که در سیر و سلوک آنها، تأثیر عمیقى مىگذارد. نکاتى مانند:
1. خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاک مىکند.
2. تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودى به حال انسان ندارد.
3. خداوند بندگان مؤمنش را یارى مىدهد و در دل دشمنان آنها رعب و وحشت ایجاد مىکند.
4. خداوند فتنهها و توطئههاى منافقین و بدخواهان را خنثى مىکند.
5. تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگى دارد.
و دهها نکات تربیتى دیگر که همگى درسها و عبرتهایى هستند که تربیتآموزان خردمند مىتوانند به آنها دست یابند و آنها را در زندگى خود بهکار بندند.
براى سهولت دستیابى این افراد به این نتایج گرانبها، بهتر است مربى قبل از بیان تاریخ، سؤالاتى در همین زمینه طرح کند و اذهان آنان را آماده سازد. او به هنگام بیان تاریخ، با طرح سؤالاتى دیگر، به تجزیه و تحلیل آن بپردازد و نکات ارزشى و یا ضد ارزشى داستان را با کمک آنها مشخص کند و در پایان، موقعیت کنونى تربیتآموزان را با آن پیشآمدها تطبیق دهد و عبرتها و درسهاى آن را بیان کند.39 البته گاهى هم بهتر است نتیجهگیرى را به خود آنان واگذار نماید.
نکته قابل توجه اینکه به موازات مطالعه تاریخ، با سیر و سفر در آفاق و انفسنیز، مىتوان به همان نتایج دست یافت. به عبارتى دیگر، بیان تاریخ و سیر و سفر در روى زمین، دو روى یک سکهاند که یکى از طریق حس شنوایى و دیگرى از طریق حس بینایى، انسان را به تفکر و اندیشه در سرگذشت پیشینیان فرا مىخواند. تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عکسهاى خشک و بىروح آنها را براى ما مجسم مىسازد، در حالى که آثار باقیمانده از دورانهاى قدیم، در نقاط مختلف کره زمین، اسناد زنده و گویایى است که اشکال و صور و نقوش دل و روح، تفکرات، قدرت و عظمت و یا حقارت و زبونى اقوام گذشته را به ما نشان مىدهد. ویرانه کاخهاى ستمگران، بناهاى شگفتانگیز اهرام مصر، برج بابل و کاخهاى کسرى، آثار تمدن قوم سبأ و هزاران آثار بهجاى مانده از اقوام گذشته در گوشه و کنار جهان، هر یک در عین خاموشى، هزاران زبان دارند و سخنها مىگویند.
قرآن کریم در آیاتى گوناگون و گاه به صورت امر، انسان را به سیر در زمین دعوت مىکند.
سِیرُوا فِى الاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ.40
در روى زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!
و در آیهاى دیگر در قالب استفهام انکارى مردم را به این امر فرا مىخواند.
اَفَلَمْ یَسِیرُوا فِى الاَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبْ یَعْقِلُونَ بِهَا .41
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؟
این فراخوانى، اهداف مقدسى را دنبال مىکند که در آیات مختلف به آن اشاره شده است. اهدافى مانند بیدارى قلوب،42 درک عاقبت پیشینیانى که از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهاى کنونى برترى داشتند،43 درک عاقبت گنهکاران و دروغگویان،44 درک چگونگى خلقت و عظمت آن و دیدن شگفتیهاى خلقت45 و... که هر کدام از آن به تنهایى براى پنددهى و عبرتآموزى به انسان کافى است.
امیرالمؤمنین(ع) نیز مطالعه آثار گذشتگان را وسیله عبرت و مایه هشدار مىداند:
اَوَ لَیْسَ لَکُمْ فِى آثَارِ الاَوَّلِینَ مُزْدَجِرٌ وَ فى آبائِکُم الْماضین تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبِرٌ انْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟46
آیا براى شما در آثار پیشینیان وسیله عبرتى نیست که شما را (از کرداربد) بازدارد؟ و آیا اگر اندیشه کنید در زندگى پدران خود، آگاهى و عبرتآموزى نیست؟
و در جاى دیگر آن حضرت، از تأثیر و نفوذ این آثار بىزبان، در چشمان عبرتگیر و گوشهاى شنوا سخن مىگوید:
وَ لَئِنْ عَمِیتَ آثارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ اَخْبَارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ اَبْصَارُ العِبَرِ وَسَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ العُقُولِ وَتَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ.47
و اگرچه آثارشان محوشده و اخبارشان منقطع گشته است، ولى چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد و گوش هوش، اخبارشان را مىشنود و با غیرزبان خود با ما حرف مىزنند.
به هر حال سیر در زمین و به تعبیر امروزى، جهانگردى و گردشگرى، یکى از شیوههاى عبرتآموزى است که مربیان مىتوانند از این طریق، تربیتآموزان خود را در موقعیت عبرت و تأثیرپذیرى از آثار به جاى مانده از پیشینیان قرار دهند. چرا که جهانگردى با هدف عبرتآموزى، قلب انسان را خاشع و دانا، چشم او را بینا و گوش وى را شنوا مىگرداند و از خمودى و جمود رهایى مىبخشد.
البته جهانگردى صورت دیگرى هم دارد و آن گردشگرى با هدف هوسرانى، بى بند و بارى، سرگرمیهاى ناسالم، انتقال فرهنگهاى مبتذل و غیره است که به آن سیاحت گفته مىشود و اسلام آن را نهى کرده است.48 شاید حدیث «لاسِیَاحَةَ (فِى الاِسْلاَمِ)...»49 اشاره به همین مطلب باشد. گردشگرى با این هدف، قلب را مىمیراند و چشم و گوش را از درک حقایق باز مىدارد.
ج. شگفتیهاى خلقت منبعى دیگر
در قرآن منبع دیگرى از عبرتآموزى وجود دارد که مىتوان از آن با عنوان شگفتیهاى خلقت نامبرد، مانند نزول باران، چهارپایان، میوهها،50 دگرگونى شب و روز51. قرآن همه اینها را آیات الهى و مایه عبرت دانسته است. عبرت بودن این آیات از آن جهت است که چگونگى خلقت آنها و بهرهمندى فراوان انسان از آنها، موجب شگفتى او مىشود و وى را به تفکر و اندیشه درباره خالق قدرتمند آنها وادار مىکند. براستى، این قادر مطلق کیست که با نزول باران، زمینهاى مرده و درختان پژمرده را دوباره زنده و شاداب مىگرداند و خلقت چهارپایان و میوهها را مایه حیات انسانها قرار مىدهد و نوشیدنى گوارا و زندگىبخش براى انسان، بهنام شیر، از لابلاى خون و غذاى هضم شده دورن معده52 بیرون مىآورد. آیا خلقت شب و روز و نقش حیاتى آن در تعدیل درجه حرارت هوا و بارور شدن گیاهان و حیات همه موجودات مایه شگفتى نیست؟ تفکر در همه این عجایب، انسان را به عظمت و قدرت خالق آن رهنمون مىکند و به کُرنش و خضوع در برابر او وامىدارد. وظیفه مربى، توصیف شگفتیهاى خلقت،و آشنا ساختن تربیتآموزان با آیات الهى است که خود انگیزه آنان را در جهت تفکر و تدبر در آیات الهى بیشتر مىکند.
د. تجربههاى اولیه زندگى، عبرتى دیگر
انسان سرمایه عظیمى به نام عمر دارد که منبع ارزشمند دیگرى براى تنبیه و عبرتآموزى اوست. تأمل انسان در آنچه که تاکنون بر وى رفته است و حوادث تلخ و شیرینى که پشت سر گذاشته است مىتواند براى او راهنماى خوبى جهت پیمودن راه درست زندگى باشد. عقل، حکم مىکند که از تجارب گذشته پند گیریم53 و یک تجربه را تکرار نکنیم، چرا که گفتهاند: آزموده را آزمودن خطاست، و مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمىشود.
وظیفه مربى در این باب، تذکر و یادآورى حوادثِ گذشته و بیان پیروزىها و شکستها و ناکامیها و تبیین علت آنهاست. امیرالمومنین(ع)، آنجا که علت هلاک ملتها را بیان مىکند، به همین نکته اشاره کرده است:
وَ فِى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبِرٌ وَ مَا کُلُّ ذِى قَلبٍ بِلَبِیبٍ ولاَکُلُّ ذِى سَمْعٍ بِسَمیعٍ ولاکُلُّ ناظِرٍ بِبَصِیرٍ.54
و در سختیهایى که با آنها روبهرو هستید و مشکلاتى که پشت سر گذاشتید، درسهاى عبرت فراوان وجود دارد، اما افسوس که هر صاحب دلى، اندیشمند و هر صاحب گوشى، شنوا و هر صاحب چشمى، اهل بصیرت نیست.
به هر حال آنچه گذشت مصادیق بارزى از منابع عبرتآموزى بود که هریک، اتخاذ روشى را نیز در پى داشت. روشهاى دیگرى مانند بیان خاطرات عبرتآموز، سر زدن به مقابر و مزارها، عیادت بیماران خصوصا بیماران صعب العلاج، سرزدن به خانه سالمندان و مشاهده انسانهاى از کارافتادهاى که روزى بانشاط و قدرت زائد الوصفى دنیا را تسخیر کرده بودند، و تفکر در صدها حادثه کوچک و بزرگ و تلخ و شیرینى که روزانه در اطراف انسان رخ مىدهد، همه مىتواند انسان را در عبرتآموزى و پندپذیرى یارى دهد.
نهج البلاغه و مسئله عبرت:
کتاب با عظمت نهج البلاغه جمع اوری سید رضی(رحمته الله)گوشه ی بسیار کوچکی از دریای بیکران اندیشه ی امام علی(علیه السلام)هست.این کتاب اگر سر مشق زندگی جهانیان قرار گیرد معیشت ،اخلاق،سیاست،خانواده،اجتماع و دنیا و اخرت تمام مردم به تمام معنی اباد میشود.
نج البلاغه غذای مغز،صافی روح،صیقل نفس،چراغ جان خورشید هدایت،نشانه راه و جامع معارف وعلوم عالی الهی و انسانیست.بخشی از نهج البلاغه حاوی مهمترین مواعظ بیدار کننده و بخشی از ان مواعظ راهنمائی های حضرت مولا به سوی عوامل عبرت و عبرت اموزی است.
مثلا :در خطبه بیست با تمام محبت و علاقه از مردم میخواهد از مرگ مردگان و انچه در ساعت مرگ و پس از مرگ برای انان اتفاق افتاده جدا عبرت گرفته و اگر میخواهند بیدارشدندبااین زنگ بیدارشوند علی (علیه السلام) این انسان اگاه و این مجسمه ی فهم و تقوا که در راس خبر داران و اگاهان و بینایان عالم است از بر خورد کسانی که به کام مرگ می افتند و به انچه بر می خورند خبر می دهد و مجموعه ان اخبار را وسیله عبرت برای عبرت گیرندگان قرار می دهد:اگر به چشم ببینند انچه را که مردگان شما به چشم دیدند هر اینه غمگین می شوید و زاری مینمائید.ان وقت است که تمام اوامر و نواهی خدا و انبیاه را می شنوید و پیروی می کنید اما انچه را رفتگان دیدند از نظر شما پنهان است به همین خاطر در عمل و اخلاق و عقیده پست هستید نزدیک است پرده بین شما و انچه پس از مرگ است برداشته شود.عوامل بینایرابه وسلیه ایات دراختیارتان گذاشته اند اگربنا باشدو انچه را باید به شما بشنوانند شنوانده اند اگر شنوا باشید وراه هدایت را به شما نمایا نده اند اگر قبول هدایت کنید اهل بصیرت وعاشقان حق ودلدادگان به محبوب و صاحبان نظر و به عکس اهل دنیا لذات غلط و ظواهر فریبنده و زر وزیور شیطانی دنیا را با لذات باقیه اخرت و با عوامل قرب به حق ورضا و عفو حضرت معبود معاوضه نمی کنند،و نیز اهل بصیرت و بینائی موضع دعوت دنیا را بااب زوال شست و شوی می دهند با این معنا که وقتی به مقتضای بشریت میل و رغبت انان به دنیا خارج از اندازه و بیرون از چارچوب خواسته ی حق شود به خاطر فنا و زوال دنیا و پشیمان شده است و عبرت گرفته و توبه می کنند و نفس خود را از کدورت و تیرگی با توبه،توجه و عبرت پاک میکنند.
عبرت در اندیشه علوی:
یکی از مهمترین و پر ثمرترین روشهای تربیتی که در سیره پیشوایان از جمله امام علی (علیه السلام)مورد توجه خاص بوده و کاربرد بسیار داشته روش عبرت اموزی است.
عبرت حالتی است که در اثر برخورد با امور ظاهری و مشهود برای انسان پدید می اید و به معرفتی باطنی و غیر مشهود منتهی میشود به این حالت گر چه روش نمی گویند ولی با توجه به عامل ایجاد کننده ان جنبه ی روشی میابد.
تشابه زندگی انسانها و اقوام مختلف با یکدیگر حساب گری و اندیشه ورزی و نیز تاثیر پذیری انسان و مبانی این روش را تشکیل می دهند،و دستیابی به بینش بهره مندی از تجارب دیگران مصونیت نسبی از خطا و در نهایت استفاده بهینه از عمر و باقی مانده ی ان از پیامدهای تربیتی عبرت است از منابع عبرت می توان به حوادث و تحولات تاریخی،سر گذشت اقوام و ملل،شگفتی های خلقت،حیات و مرگ تمدن ها عظمت و انحطاط دولت ها تجربیات اولیه ی خود انسان و در یک کلام دنیا و سنت های حاکم بر ان را اشاره نمود.
نتیجه:
از مباحث گذشته مىتوان نتیجه گرفت که عبرت، حالتى است که در اثر امورى خاص براى انسان پدید مىآید. طى این حالت انسان از امرى محسوس و ظاهرى به معرفتى باطنى و غیرمحسوس دست مىیابد. پیامد این معرفت تغییرى است که در سلوک و رفتار انسان بهوجود مىآید. نقش عمده را در ایجاد چنین حالتى خود فرد بهعهده دارد و از این لحاظ عبرت یک روش خودتربیتى محسوب مىشود. در عین حال، ممکن است دیگران نیز زمینه ایجاد چنین حالتى را در فرد فراهم کنند که در این صورت به نظر نگارنده یک روش دیگرتربیتى قلمداد مىشود. عمدهترین منبع عبرتآموزى، دنیا و تاریخ انسان است، و عمدهترین روش آن آشنایى با دنیا و سنتهاى حاکم بر زندگى بشر در طول تاریخ است. به فرموده امیرالمؤمنین(ع):
اگر انسان دنیا را از روى شهرهاى ویران شده و خانههاى درهم فروریخته بشناسد، خواهد دید که دنیا یادآورى کنندهاى دلسوز و واعظى گویاست و همچون دوستى مهربان است که در رسیدن اندوهى به انسان بخل مىورزد.56
ارجاع یاپىنوشتها:
1. قرآن کریم، سوره حشر، آیه2.
2. سوره یوسف، آیه 111.
3. خوانسارى، جمالالدین محمد، شرح غررالحکم ودررالحکم، تهران: دانشگاه تهران، 1373، ج3، ص284، شماره 4493.
4. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، تهران: مکتبة المرتضویه، ماده «عبر»، ص320.
5. ابنمنظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1408ق، جلد9، ص18، ماده «عبر».
6. راغب اصفهانى، مفردات، واژه «عبر»، ص320.
7. نهج البلاغه صبحى صالح، نامه 31.
8. شرح غررالحکم و دررالحکم، ج3، ص316، کلام 4574.
9. عبرتآموزى روش رمزها و آیههاست و در کشف رموز، عنصر تفکر و اندیشه ضرورى است. چرا که به فرموده على(ع) «مَنْ تَفَکَّرَ اَبْصَرَ» («نهجالبلاغه» نامه 31). قرآن مجید در آیات فراوانى، خصوصیات کسانى را که مىتوانند از این روش بهرهمند شوند، ذکر کرده است. این کتاب الهى، معمولاً پس از ذکر یک مثل، داستان، جریان تاریخى و یا ذکر عجائب خلقت، در قالب «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَآیَةً لِقَوْمٍ ...» یا «... لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ ...» به خصوصیات این افراد مىپردازد، خصوصیاتى مانند اهل تعقل و تفکر بودن، اهل ذکر بودن، چشم بینا و گوش شنوا داشتن، اهل بصیرت بودن و غیره که همگى مىتوانند فرد را در کشف رمزها و درک عبرتها یارى دهند.
11 ،
12. نهجالبلاغه، حکمت 208.
13. همان، خطبه 103.
14. همان، خطبه 153.
15. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص75، کلام 3863.
16. نهج البلاغه: نامه 31.
17. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص291، کلام 1121.
18. شرح غررالحکم ودررالکلم، ج1، ص221، کلام 789.
19. نهج البلاغه، خطبه 16.
20. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص217، کلام 8056.
21. نهج البلاغه، نامه 49.
22. همان، نامه 69.
23. همان، خطبه 20.
24. همان، حکمت 297.
25. همان، خطبه 45.
26. همان، خطبه 114.
27. همان، خطبه 191.
28. همان، خطبه 196.
29. همان، خطبه 226.
30. همان، حکمت 119.
31. همان، نامه 31.
32. سوره یوسف، آیه 111.
33. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیرنمونه ، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، ج10، ص100.
34. نهج البلاغه، خطبه 182.
35. همان، خطبه 161.
36. همان، خطبه 192.
37. همان، خطبه 192.
38. همان، خطبه 192.
39. النحلاوى، عبدالرحمن، اصول التربیة الاسلامیّة وأسالیبها، بیروت: دارالفکر المعاصر، 1403 ق، ص274.
40. سوره نمل، آیه 69.
41. سوره حج، آیه 46.
42. همان.
43. سوره یوسف، آیه 109، روم، آیه 9 و42، فاطر،آیه 44، غافر،آیه 21 و72 و محمد، آیه 10.
44. سوره انعام، آیه 11 و سوره نمل، آیه 69.
45. سوره عنکبوت، آیه 20.
46. نهجالبلاغه، خطبه 99.
47. همان، خطبه 221.
48. تفسیر نمونه، ج16، ص459.
49. البته عبارت «فى الاسلام» در متن حدیث نیست، وآن راصاحب کتاب نهایةالادب، به هنگام تبیین لغت «سیاحة»، به آن اضافه کرده است. متن حدیث چنین است: «اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَعْطَى مُحَمَداً(ص) شَرایِعَ نُوحٍ وَ ابْراهِیمَ وَمُوسى وَعیسى: التُّوحِیدَ، وَالاِخْلاَصَ وَخَلَعَ الاَْنْدادَ، وَالفِطْرَةَ، وَالْحَنَفِیَّة السَّمْحَةَ، لاَرُهْبَانِیَّةَ وَلاسِیَاحَةَ...» بحارالانوار، ج68، ص320.
50. سوره نحل، آیه 65 ـ 67 و سوره مؤمنون، آیه 21.
51. سوره نور، آیه 44.
52. سوره نحل، آیه 65ـ67.
53. «انّما اَلْعَاقِلُ مَنْ وَعَظَتْهُ التَّجَارُبُ؛ عاقل کسى است که از تجربهها پند گیرد»، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص75، کلام 3863.
54. نهجالبلاغه، خطبه 88
55. همان، حکمت 150.
56. همان، خطبه 223.
منابع
• عرفان اسلامی شرح جامع مصابح الشریعه ومفتاح الحقیقه جلد 8 - حسین انصاریان ناشر پیام ازادی خیابان جمهوری اسلامی
• تعلیم وتربیت اسلامی 1- خسرو باقری
• آشنایی با اخلاق اسلامی = محمد حسن حائری یزدی = انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی
• لقمان حکیم =حسین انصاریان = ناشر انتشارات المهدی
• . براى تبیین ویژگیهاى رشد در دورههاى مختلف از نظریه رشدشناختى پیاژه استفاده شده است. ر. ک. دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى(2)، تهران: سازمان سمت
فهرست اعلام و اشخاص و احادیث:
فَاعْتَبِروُا یَا اُولِى الاَبْصَارِ
لَقَدْ کَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِى الالْبَاب.
تَدَبَّرُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَر
وَ فِى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبِرٌ وَ مَا کُلُّ ذِى قَلبٍ بِلَبِیبٍ ولاَکُلُّ ذِى سَمْعٍ بِسَمیعٍ ولاکُلُّ ناظِرٍ بِبَصِیرٍ
ِ لاسِیَاحَةَ (فِى الاِسْلاَمِ)...»
اَفَلَمْ یَسِیرُوا فِى الاَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبْ یَعْقِلُونَ بِهَا
سِیرُوا فِى الاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ.
َا بُنَىَّ اِنّى قَدْ انْبَأتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أنْبَاْتُکَ عَنِ الآخِرَةِ وَ مَا اَعَدَّ لِأهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الأمْثَالُ، لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |