دانشمند چراغ خدا در زمین است، پس هرکس که خداوند خیرش را بخواهد، از آن پرتوی بر می گیرد . [امام علی علیه السلام ـ در حکمتهای منسوب به ایشان ـ]
مقالات
شناخت فلسفی
سه شنبه 89 خرداد 4 , ساعت 7:26 صبح  

موضع تحقیق: شناخت فلسفی
گرداورنده: ابراهیم سیار
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
فهرست مطالب
1-مقدمه
2-چکیده
3-اصطلاح فلسفه
4-مقصود از فلسفه
5-ماهیت شناخت
6-شناخت و امر خارجی
7-چگونگی تشکیل شناخت
8-اقسام شناخت
9-منابع شناخت
10-کلید واژه ها
11-نتیجه
12-منابع مورد استفاده
کلید واژه ها
شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی .
مقدمه
 مسئله وشناخت یا معرفت یکی از مسائل اساسی فلسفه است .با اینکه فعالیتهای فیزیکی
فیزیولوژیکی و روانی
جریان شناخت در روان شناسی احساس یا ادراک حسی مورد بحث قرار میگیرند.معذلک بحث
وبررسی جنبه های مختلف این مسئله مثل ماهیت شناخت –طرز تشکیل شناخت-منابع شناخت-
بررسی ان در فلسفه صورت می گیرد.(رجوع شود به کتاب بررسی مسئله شناخت ص 3)
بحث درباره شناختن ذهن ومعرفت انسانی است.بدون شک اگر بخواهیم برای رسیدن به هدف
خاصی از وسیله ای استفاده کنیم باید در اغاز کار و ویژیگیها و قوانین حاکم بر ان وسیله شناخته شود.(رجوع شود به کتاب شناخت عطاء...کریمی جلد اول ص 40)
منظور از شناخت چیزی است که در اثر برخورد فرد با محیط در ذهن ایجاد میشود.در
شناخت دو جنبه متمایز را می توان در نظر گرفت 1-انچه کسب شده شده است.این جنبه از
 معرفت شامل مهارتها عادات اطلاعات افکاروعقایدی است که فرد کسب کرده است وبه
اصطلاح حاضر وآماده در تجربیات خود داردودرمواقع لزوم از انها استفاده می کند 2-جریان
 پیوسته .معرفت را ممکن است به صورت جریان پیوسته فرض نمود که دران کسب چیزی از
 انجام واجرای ان جدانیست .
شناخت و امر خارجی : پاره ای از فیلسوفان معرفت انسان را درزمینه های مختلف امری
عینی تلقی می کنند .بعضی معرفت راامری ذهنی می دانند.به نظر این دسته آنچه دریک قضیه
بیان می شود احساس درونی شخصی وامچه درذهن فرد جریان دارد می باشد.دسته سوم که
شاید بتوان کانت رانماینده آن فرض کرددو جنبه ئرمعرفت وارد میکند.به نظراین دسته معرفت
هم جنبه ذهنی داردوهم جنبه عینی .دسته چهارم جنبه عینی وذهنی معرفت رااز هم جدا نمی
کند.چگونگی تشکیل شناخت :معرفت از دو طریق تشکیل می شود .اول از طریق 1-انعکاس
شرطی 2-از طریق بررسی انتقادی.
در انعکاس شرطی مجاورت و مشابهت دو امر و درک اینگونه روابط میان انها دخالت
دارند.تکرار و تمرین نیز شرط ضروری بروز عکسل عمل شرطی است
معرفت از طریق بررسی انتقادی –دراین مورد فردبرای شناختن یامعرفت پیداکردن به امری
 به بررسی دقیق آن می پردازد اوضاع وشرایطی را که درپیدایش ان امر موثربودند مشاهده
می کند جنبه های مختلف امر درنظر میگیرد واثاران را پیش بینی می کند ودر نتیجه عقیده یا
نظری خاص درباره ان کسب می نماید.
اقسام شناخت:1 مشناخت مستقیم یعنی انچه بدون واسطه یا به عبارت دیگر بدون استنباط
وتفسیر درمقابل ذهن ظاهر می شود.2-معرفت باواسطه یعنی انچه دراثر استنباط یاتفسیر که
خود مربوط به تجربیات گذشته است درک می شود3-.معرفت حسی چیزی است که از طریق
حواس درک می گردد . 4-معرفت مفهومی نیز جدا از معرفت حسی نیست ذهن ادمی خودبه
خود وبدون ارتباط با خارج نمی تواند به تشکیل مفاهیم درباره امور خارجی اقدام کند.5-
معرفت جزئی به یک فرد ویا چیزی معین تعلق می گیرد .6-معرفت کلی شامل افراد متعدد می
 شد.
منابع شناخت:ممکن است منابع شناخت را بدو دسته تقسیم کنیم .دسته اول شامل حس-عقل-
شهودمی باشد.اینگونه منابع را منابع را منابع را منابع  نخستین می نامند.درمقابل این دسته
منابع دومین قرار دارد وعبارتند از اداب ورسوم –سنتها ومراجع.
منابع نخستین :اول حس –پاره ای از فیلسوفان حواس را یعنوان تنها منبع شناخت ازجهان
 خارج معرفی می کند.بنظر این دسته انچه ما درباره اشیاء از طریق حواس وارد ذهن ما می
 شود.دوم عقل-پاره ای از فلاسفه که انها را طرفداران عقل یا اصحاب عقل می نامند عقل را
منبع معرفت می دانند.دسته ای از فیلسوفان طرفدار این مکتب تاثیر حواس را در جریان
شناخت مورد انکار قرار نمی دهند ولی شناخت حقیقی را نتیجه کار و فعالیت عقل می دانند.
اصطلاح فلسفه
اصطلاح فلسفه در یونان قدیم پیدا شد و از لحاظ اشتقاق لغوی دارای دو جزء است.فیلئو یعنی
دوست دارم یا کوشش می کنم و سوفیا یعنی حکمت یا علم.
(رجوع شود به کتاب  مسائل و نظریات فلسفه نوشته ااژدوکیوچ ص 29)
مقصود از فلسفه در ادوار مختلف
1-در ادوار مختلف
الف-از ابتدا تا دوره تجدد (1)کلمه ی فلسفه به دانستن مطلق اطلاق می شد در حقیقت فلسفه
 مترادف با علم میبود وعلم با هنر(که مقصود ان دانستن چیزهای مفید بوده)اختلاف داشته
است
فیثاغورس فیلسوف و ریاضی دان یونانی قرن پنجم قبل از میلاد نخستین بار کلمه فلسفه را
بکار برده است.
2-مقصود کنونی فلسفه
امروزه فلسفه به چهار قسم تقسیم می شود:1-روان شناسی 2-منطق 3-اخلاق 4-
مابعدالطبیعه(متافیزیک)که اغلب به نام فلسفه مطلق نامیده می شود.
الف-روانشناسی وقایع روانی را مشاهده و سعی می کند علت و قوانین هر یک را کشف نماید.
ب-منطق دستورهایی را تعیین می کند که برای کشف و اثبات حقیقت باید طبق انها رفتار
کرد.منطق صوری(1)دستورهای عمومی را(بدون در نظر گرفتن موضوع خاص)معین می
سازد منطق عملی(2)یا اسلوب شناسی(3)دستورهای مربوط به موضوعهای مختلف از قبیل
فیزیک –تاریخ-روان شناسی را تعیین می کند.
پ-اخلاق دستورهایی برای فعالیت عقلی انسان معلوم می کند
ت-مابعدالطبیعه(متافیزیک):مقصود از ان مطالعه اموریست که از حدود تجربه ی بیواسطه
حواس و خود اکاهی (4)خارج باشد و تنها بوسیله عقل بتوان به علت ان امور راه یافت فلسفه
نقدی (5)ارزش عقل را تعیین می کند و در نتیجه مقدورات متافیزیک را مشخص می
کند(متافیزیک)یا علم کائنات(6)عبارت از علم هستی مطلق است(متافیزیک اخص)دلیل غائی
اشیاء را تعیین می کند:دلیل غائی عالم خارجی یا مادی (جهان شناسی عقلانی)(7)دلیل غائی
عالم داخلی یا روانی (روان شناسی)دلیل غائی هر نوع حقیقت دیکرمانند
خداوند(خداشناسی)(8)(رجوع شود به کتاب خلاصه فلسفه شریعتمداری ص3و ص 5)
1-logique formell  2-logique appliqué 3-methodologie 4-conscience 5-criteriologie 6-ontologie 7-cosmologie rationnelle 8-theologie rationnelle ou theodicee
ماهیت شناخت
منظور از شناخت چیزی است که در اثر برخورد فرد با محیط در ذهن او ایجاد می شود
 شناخت از جهتی شامل مهارتها –عادات –اطلاعات-عقاید-احساسها وافکار می باشد.(1)
در مکالمه های روزمره جمله های زیر را بکار می بریم:(من طرز کارکردن با این دستگاه را
می دانم)(حل اینگونه مسائل برای من عادی است)(من از این جریان مطلع هستم)(بعقیده من
مردم خوب می فهمند)(من نسبت به ایندسته احساس یا نظری مساعد ندارم)(تصور می کنم این
قضیه درست نمی باشد)(من در طول زندگی افکار و ارائی خاص در زمینه های تربیتی
پذیرفته ام) و وقتی درباره امری اظهار نظر می نمائیم کلماتی مانند علم دارم –اگاه هستم-اشنا
می باشم-یقین دارم-حدس می زنم وعقیده دارم را بکار میبرم.
روی این زمینه برای شناخت می توان درجاتی قائل شد.علاوه بر این ممکن است شناخت برای
فردی یقینی باشد در صورتی که دیگری ان را امری احتمالی تلقی کند.گاهی افراد تصور می
کنند چیزی را می شناسند و از وضع ان اگاه هستند درحالی که اشتباه می کنند واگر با کسی که
از ان چیز اگاه است روبرو شوند زود متوجه عدم اگاهی خود می شوند.
شناخت امری است که در اثر برخورد با امری بما دست می دهد.پیدایش این حالت با وسعت و
عمق انچه ما در در برخورد بیک امر در ذهن داریم وابسته است و همین شرط در غیر قابل
تردید تلقی کردن احساس خود نسبت به امر مورد نظر تاثیر دارد.
بطور خلاصه می توان گفت شناخت حالت یا اعتقادی است که در شرایط معین و نسبت به
چیزی پیدا می کنیم و تردید در مورد ان روا نمی داریم .
جان دیوثی شناخت و حقیقت را مترادف قرار می دهد و انرا نتیجه و حاصل تحقیق تلقی می
کند.بنظر او انچه از برخورد فرد بموقعیت نامعین و تغییر ان موقعیت حاصل می شود شنلخت
 او را تشکیل می دهد.
در شناخت ممکن است دو جنبه را در نظر گرفت:
1-انچه کسب شده است.این جنبه از شناخت شامل مهارتها –عادات –اطلاعات-افکار و عقایدی
است که فرد کسب کرده و باصطلاح حاضر و اماده در تجربیات خود دارد و در مواقع لزوم
از ان استفاده می کند.
از باب مثال فرد اطلاعاتی در مورد تاریخ کشور خود دارد-طرز کار با وسیله ای را می داند-
ونظری خاص در مورد اخلاق و دین کسب کرده است.هر وقت لازم باشد انچه را کسب کرده
مورد استفاده یا بحث قرار می دهد
2-جریان پیوسته .شناخت را ممکن است بصورت جریانی پیوسته فرض نمود که در ان چیزی
از انجا و اجرای ان جدا نیست.در این زمینه فرد در مواقع مختلف و در اثر برخورد با امور
 گوناگون انها را بصورتی خاص درک می کند-مقایسه می کند-مورد اظهارنظر قرار می دهد
و بطورکلی خود را برای برخورد به چیزهای تازه اماده می کند.
1-(رجوع شود به کتاب فلسفه شریعتمداری ص 370 و 371 )
شناخت و امر خارجی
پاره ای از فیلسوفان شناخت انسان را در زمینه های مختلف امری عینی تلقی میکنند. دسته ای
از رئالیستها طرفدار این نظر هستند.
بعضی معرفت را امری ذهنی میدانند.بنظر ایندسته انچه در یک قضیه بیان میشود احساس
درونی شخصی و انچه در ذهن فرد جریان داردمیباشد.وقتی گفته می شود (فلان واقعه در
زمان معینی وجود دارد)این جمله استنباط و ادراک شخصی را اشکار می کند و ارتباطی با
انچه در خارج می افتد ندارد.در این صورت شناخت امری ذهنی یا عینی تلقی می شود.پاره
 ای از ایدالیستها که واقعیت را امری ذهنی میدانند شناخت را نیز ذهنی میدانند.
دسته سوم که شاید بتوان(1)کانت رانماینده ان فرض کرد دو جنبه را در شناخت وارد
میکند.بنظر این دسته شناخت هم جنبه ذهنی دارد و هم جنبه عینی.بطور خلاصه میتوان گفت
که شئی خارجی خودبخود و مستقلا موضوع شناخت ما را تشکیل نمی دهد.باید با استفاده از
 تجربیات گذشته مفهومی برای ان شئی معین نمود و ان مفهوم را بصورت لفظی دراورد
 ارتباط انرا با دیگر اشیاء مشخص کرد و سپس درباره ان حکم کرد.
دسته چهارم جنبه عینی و جنبه ذهنی شناخت را از هم جدا نمی داند.از نظر ایدسته اصولاایندو
 جنبه از هم جدا نیستند و در جریان تجربه و پیدایش شئی خارجی و امر ذهنی بدونارتباط با هم
ظاهر نمی گردند.امر ذهنی ما را بمشاهده امر خارجی تحریک می کند و امر خارجی درمفهوم
ذهنی تاثیر دارد.خلاصه ذهن و خارج عناصر یک موقعیت را تشکیل می دهند و از هم جدا
شدنی نیستند.بنظر می رسد جان دیوئی طرفدار این عقیده باشد.
(سیر اندیشه در غرب ص 78 پاراگراف 2)
چگونگی تشکیل شناخت:
شناخت در زمینه های مختلف از دو راه تشکیل می شود. اول از طریق انعکاس شرطی –دوم
از طریق بررسی انتقادی .
در انعکاس شرطی مجاورت دو امر و درک اینگونه روابط میان انها دخالت دارند.تکرار و
 تمرین نیز شرط ضروری بروز عکس العمل شرطی است.انعکاس شرطی رفتار یا عکس
العملی است که خود بخود از فرد سر میزند.اساس این نوع رفتار را مجاورت تشکیل می
 دهد.وقتی دو امر با هم رخ می دهند و فرد مجاورت میان انها را درک می کند خود بخود در
 مقابل انها عکس العمل نشان می دهد.وعکس العمل طبیعی یکی از ان دو امر بهمر دیگر منتقل
می شود.وقتی بزرگسالان سگ را موجودی خطرناک به بچه معرفی می کنند واین مطلب را
چندین بار تکرار می کنند بچه به محض برخورد با سگ حساس خطر می کند.و انچه را که
بطور طبیعی در مقابل خطر انجام می دهد در مقابل خطر انجام می دهد.
شناخت از طریق بررسی انتقادی-در این مورد فرد برای شناختن یا معرفت پیدا کردن بامری
به بررسی دقیق ان بپردازد اوضاع و شرایطی را که در پیدایش ان امر موثر بودند مشاهده
میکند جنبه های مختلف امر را در نظر میگیرد و اثار ان را پیش بینی میکند و در نتیجه عقیده
یا نظری خاص درباره ان پیدا میکند.چرا فحش دادن بد است؟چرا باید به مهمان احترام
گذاشت؟...شناخت از طریق انعکاس شرطی فرد را متحجر بار می اورد و او را در برخورد
بموقعیتهای تازه دچار ناراحتی و اشکال میکند در صورتیکه شناخت انتقادی انعطافی خاص
بطرزفکر و کارفرد میدهد و در موقعیتهای جدید او را بتجدید نظر در افکار و عقاید تشویق
مینماید.
اقسام شناخت:
معمولا شناخت را به شناخت مستقیم-شناخت با واسطه-شناخت حسی-شناخت مفهومی-شناخت
جزئی و شناخت کلی تقسیم می کنند.
شناخت مستقیم
یعنی انچه بدون واسطه یا بعبارت دیگر بدون استنباط و تفسیر در مقابل ذهن ظاهر می
شود.رئالیستهای جدید شناخت را به این صورت توجیه میکنند.غالبا تصور میشود که ما
اشیاءرا همان طور که هستند درک می کنیم.مخصوصا این احساس در مقابل امور اشنا یعنی
 انچه که ما در گذشته درک کرده و مفهومی خاص به ان داده ایم بما دست میدهد.از باب مثال
تصور میکنیم درخت –خانه-حیوان-و دیگرافراد ادمی را چنانچه هستند میبینیم و نسبت به انها
 شناخت پیدا می کنیم.با اندک دقتی درمی یابیم که چنین نیست بلکه انسان بتدریج که بزرگ
میشود و تجربیاتی می اموزد موفق بدرک یا تفسیر انچه می بیند میشود و کم کم امور خارجی
برای او مفهوم پیدا میکنند.
شناخت با واسطه
یعنی انچه در اثر استنباط یا تفسیر که خود مربوط بتجربیا گذشته است درک میشود.ادراک هر
 چیزتحت تاثیر تجربیات گذشته ما قرار دارد.انچه ما از شئی خارجی درک میکنیم تا حد زیادی
مربوط بتفسیر و استنباط ما از ان است.
شناخت حسی
چیزی است که از طریق حواس درک میشود.از باب مثال درخت –سنگ یا صندلی را که می
بینید و انچه از طریق حس بینایی وارد ذهن شما میشود شناخت ما را تشکیل میدهد.
شناخت مفهومی
نیز جدا از شناخت حسی نیست .ذهن ادمی خودبخود و بدون ارتباط با خارج نمیتواند بتشکیل
مفاهیم درباره امور خارجی اقدام کند.
شناخت جزئی
بیک فرد یا یک چیز معین تعلق میگیرد.وقتی ما درباره یک کتاب یا یک شخص صحبت میکنیم
شناخت جزئی خود را نشان میدخیم.
شناخت کلی
شامل افراد متعدد میشود.از باب مثال وقتی شما درباره انسان –دانشمندان –نویسندگان صحبت
میکنید و درباره انها به بحث می پردازید شناخت کلی خود را ارائه می دهید.
منابع شناخت :
ممکن است منابع شناخت را بدو دسته تقسیم نمود.دسته اول شامل حس –عقل –شهود می
 باشد.اینگونه منابع را منابع نخستین مینامند.در مقابل ایندسته منابع دومین قرار دارند و
عبارتند از اداب و رسوم –سنتها و مراجع.
منابع نخستین:
اول حس-پاره ای از فیلسوفان حواس را بعنوان تنها منبع شناخت انسان از جهان خارج معرفی
 بنماید.بنظر ایندسته انچه ما درباره اشیاء خارجی میدانیم از طریق حواس وارد ذهن ما می
شود.شناخت عمومی این نظر را تایید میکند.دیدن درخت-شنیدن صدا ولمس کردن نرمی و
مانند اینها از طریق حواس صورت میگیرد.
دوم عقل-پاره ای از فلاسفه که انها را طرفداران عقل یا اصحاب عقل مینامند عقل را منبع
شناخت معرفی می کنند.دسته ای از طرفداران این مکتب تاثیر حواس را در جریان شناخت
مورد انکار قرار نمی دهند ولی شناخت حقیقی را نتیجه کار و فعالیت عقل میدانند.بنظر ایندسته
از طریق حواس اموری مبهم –نامربوط –و بی معنی بوجود می ایند اما اینگونه امور با چنین
خصوصیات شناخت ما را تشکیل نمی دهند.بقول کانت حواس مواد خام شناخت را بوجود می
اورد و ذهن این مواد را بصورتی مشخص در می اورد و انگاه برای ما شناخت حاصل
میشود.
سوم شهود-یکی از راهها یا منابع کسب شناخت شهود است .این کلمه در معناهای مختلف بکار
 میرود .گاهی شهود را به معنای بصیرت استعمال میکنند.انچه را که فرد بطور صریح در می
یابد یا باصطلاح میبیند گفته می شود نسبت به ان بصیرت دارد.یک ریاضی دان یک نقاش یک
شاعر یا یک فیزیک دان در اثر خبرگی در رشته خود چیزهایی اشکارا در می یابد و در موقع
 بحث و بررسی محتاج ان نیست که مفاهیم را یک بیک مورد توجه قرار دهد تا امری را خوب
 درک کند و ارتباط انرا با سایر امورمشخص سازد.در این مورد تجربیات قبلی –تبحر در
رشته ای معین –هوش و استعداد های مخصوص –فرد را قادر میسازد که بنحو واضح و
اشکارامری معین را در یابد.این نوع شهود یا دریافت چنانچه ملاحظه میشود جنبه عقلانی
 دارد و نمیتوان انرا جدا از این جنبه تصور کرد.
گاهی شهود به معنای درک مستقیم بکار میبرند.نمونه های این طرز ادراک فراوان است .
(رجع شود به کتاب فلسفه شریعتمداری ص 370و372و373و374و375)
نتیجه:
اصطلاع فلسفه بوسیله فیثاغورس بکاربرده شده برای اولین بار وبه معنای دوستاری دانایی
است وچهارعلم روان شناسی –منطق-واخلاق ومابعدالطبیعه را در بر می گیرد.وانچه که
انسان در برخورد انسان با اطرافش در ذهن انسان تشکیل می شود شناخت نامیده می شود.
شناخت را می توان کسب کرد ویا جریانی پیوسته دانست وبه نظر من شناخت ذهنی است ولی
چون شناخت ذهنی بدون عالم خارج معنا ندارد باید بگویم که شناخت ذهنی و عینی است.
اساس انعکاس شرطی اموزش ها ویادگیری ها و تمارینی است که انسان با همنوعان خود و
 اطراف خود دارد نوع دیگر برای شناخت پیداکردن این است چیزی را مورد برسی قرار
دهیم و شناخت از اطرافت به طرق مختلف انجام می گیرد که این راه ها عبارت اند از: 1 –
حسی2-مستقیم3- با واسته 4- مفهومی5-جزئی و کلی می باشد. شناخت حسی که از طریق
حواس پنجگانه صورت می گیرد و شناخت مستقیم که یا از طریق دیدن و ادراک صریح انجام
می پذیرد و شناخت با واسته که از طریق شنا خت  چیزی به چیزی شناخته می شود و گاهی
شناخت عینی نیست بلکه فقط  مفهومی از شی را در ذهن داریم و شناخت جزئی شناختی است
که ما تنها از یک چیز داریم و شامل چیز های دیگر نمی شود.
منابع
1-کتاب شناخت عطاء...کریمی جلد اول
2-مسائل و نظریات فلسفه نوشته اژدوکیوچ
3-بررسی مسئله شناخت دکتر علی شریعتمداری
4-کتاب خلاصه فلسفه پل فولوکیه
5-کتاب فلسفه شریعتمداری


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 140 بازدید
بازدید دیروز: 321 بازدید
بازدید کل: 2860112 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]