موضوع: فلسفه و دین گردآورنده: اسماء خادمی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی (خداوند) او را برگزید از درختی که رستنگاه پیامبران است و چراغدانی پرنور برای روشنی جهان؛ از خاندانی بلندمرتبه و دیداری و از سرزمین بطجاء ـ خاندانی که ـ چراغهای ظلمتند و چشمههای حکمت طبیعی است که بر سر بیماران گردان است و مرهم او بیماری را بهترین درمان… بارروی خود دلهایی را جوید که در غفلت است یا از هجوم شهبت ـ در حیرت: کسانی که از چراغ دانش بهرهای نیندوختند و آتشزنه علم را برای روشنی جان نیفروختند. (نهج البلاغه ج 107) چکیده دین و فلسفه این دو رقیب دیرآشنا به رغم درگیری با یکدیگر در طول تاریخ دارای خاستگاه و پرسشهای مشترکی بودهاند: پرسشهایی که از اعجاب انسان در مواجهه با جهانی هست و ساحت قدس بر می خیزد (حیرت فلسفی و خشیت دینی) هرچند هر یک شیوهها و پاسخهای متعددی به همین پرسشهای مشترک می دادهاند. یکی انسان را به عشق و ایمان دعوت می کند و دیگری به تفکر، اما رویکرد انسان معاصر به این دو چگونه است؟ کلید واژه : فلسفه و دین ـ علم ودین ـ عقل و دین ـ ایمان و عقل ـ علم و الهیات ـ عقل و وحی ـ عقل ـ حکمت مقدمه : (پیشینه) بررسی ربط و نسبت میان گونههای مختلف باورهای آدمی، از دیرباز توجه متفکران و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. نمونهای از این تعالات را می توان در مغرب زمین جستجو کرد تا آن جا که تاریخ نشان میدهد در یونان باستان و در آغاز شکل گیری فلسفه در آن بحث نسبت میان اسطوره و فلسفه مطرح شد. نمونهای دیگر از این بحث را می توان در تعاملات بین عقاید دینی و باورهای فلسفی پی گرفت. دیدگاههای فلسفی افلاطون و ارسطو در باب جهان هستی، هدایت انسانی، اخلاق و سیاست و… قرنها قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) بیان شده و گسترش یافته بود. پس از گسترش یهود و مسیحیت و فراگیر و نهادینه شدن آموزههای آنان ارتباط میان آموزههای دینی و تفکرات فلاسفه موضوع بحث و بررسی متفکران و متدینان گشت و دیدگاههای مختلفی در مورد نسبت میان دین و فلسفه ارائه شد. فلاسفه و متفکران بسیار کوشیدند تا ربط و نسبت میان باورهای ناشی از تاملات عقلی و باورهای مبتنی بر وحی الهی را شناسایی کنند. در این میان آن دسته از فیلسوفان متدینی که در نظر داشتند تا هم دستاوردهای عقلی بشر را پاس دارند و هم واژههای وحیانی را ارج نهند کوشیدند تا با شیوهای میان این دو دسته از باورها وفاق و سازگاری بیافرینند. هماهنگ سازی این دو دسته از باورها به طرق مختلفی صورت گرفت پس از رنسانس و همزمان با شکل گیری مکاتب جدید فلسفی بحث سخن روابط میان دین ابعاد بسیار گسترده و جدیدتری یافت. ـ میان دو حوزه دین و فلسفه چه نسبتی برقرار است؟ مساله نسبت دو سپهر دین و فلسفه مبحثی است کلاسیک یا مدرسی، جا افتاده، قدیمی و قدری «از کارافتاده» و فرسوده به دلیل همین پیشینه باید آن را با رویکردی تازه از صورت یک «مساله» به یک «پرسش» نو و ناظر به موقعیت و مقتضیات هم اکنونی و هم اینجایی مان بدل کنیم. ـ زمانی که از دین سخن گفته می شود تفاوت ادیان سامی – ابراهیمی با سایر ادیان به ویژه تصورشان از خدا و الوهیت را نباید از یاد برد در نتیجه باید پرسید که از کلام فلسفه و کدام دین صحبت می شود. در حکمتهای شرقی بین عقیده و عقل «دیوار چین» نکشیدهاند اما در یونان به تدریج نوعی تفکیک و تفاوت گذاری و تحول بین دو نوع سخن گفتن اسطورهای (میتوس) و زبان منطقی (لوگوس) به شکل قرائت منطقی اسطورهها از اواخر عصر تراژدیها تا آثار افلاطون پدید آمد. نوعی نواندیشی و بازخوانی اسطوره و دین در حقیقت با افلاطون قرائت معقول از اسطورهها آغاز می شود. ـ در یونان آیا این حوزهها درهم آمیخته بودند؟ بله در اسطوره شناسی یونانی هم در آغاز زمینه دینی وجود داشت. البته دین یونانی متفاوت با ادیان دیگر است مثلا از مرحلهای در کیهان شناسی یونانی خدایان یونانی متولد می شوند و رای خیر و شر. خدایان یونانی متعدد و طبیعیاند آنان سمبلهای طبیعت بودند. مردم یونان مردمی مذهبی بودند در نظر آنان انسانها میرا و خدایا نامیرا بودند ولی فلسفه امری است انسانی، انسان به زعم افلاطون نه از خدایان است، نه از حیوانات. ـ این دو رقیب چه خدماتی می توانند به هم بکنند؟ خدمت فلسفه در دین این است که نشان دهد چه چیز دین است و چه چیز نه، در ضمن می تواند در تنزیه و پالایش عقلانی تصوری که انسان از خدا دارد کمک کند فلسفه می تواند نقش تصحیحگر را ایفا کند بی آنکه در خدمت دین درآید چرا که دیگر فلسفه نیست دین هم اگر بخواهد فلسفی شود از قدسیت آن کاسته می شود ولی این دو می توانند به عنوان دو رقیب و دو منعقد باهم گفت و گو وبه هم خدمت کنند. برای کلیت انسان هم گفت و گوی این دو هم جنگ شان لازم است. متن مقاله : ـ رابطه دین و فلسفه در اسلام و هماهنگی شریعت و حکمت مساله رابطه دین و فلسفه از دیرباز توجه متفکرین را به خود جلب نموده است اسلام که منابع اولیه آن، قرآن و سنت حاوی مواد اولیه فراوان عقلانی است موفق شد با استفاده از این مواد ابتلا عقلانیت اسلامی و سپس فلسفه اسلامی را تاسیس نماید. محرک و هدف اصلی از تاسیس عقلانیت و فلسفه اسلامی در حقیقت برقراری رابطه مثبت بین دین و فلسفه در اسلام بود و به این جهت ارتباط حکمت و شریعت به صورت نتیجه و پی آمد عقلانیت و فلسفه اسلامی جلوه و ظهور کرد. متفکرین و فلاسفه اسلام از دوران نخستین کوشیدند تا رابطه مثبت و صحیحی را بین دین و فلسفه برقرار کنند و در این راه از روشها، ادله و مسائل مختلف بهره گرفتند. مسئله رابطه دین و فلسفه پس از پیدایش رشد و تطور و سیر طبیعی خود را در اسلام طی نمود و پس از تکامل تا حد زیادی به برقراری رابطه دین و فلسفه در ادیان دیگر نیز کمک کرد. مساله رابطه دین و فلسفه در اسلام تنها یک مسئله نظری نبود بلکه بازده و پیآمدهای عملی نیز به دنبال داشت. تعریف شریعت جامع ترین کلمهای که بیش ترین ارزشها، مبانی، و احکام و خصوصیات اسلامی را در بر می گیرد کلمه شریعت است و چون دانشمندان و متفکران اسلامی به هنگام بحث و بررسی رابطه دین و فلسفه در اسلام از رابطه و توافق عقل و شرع و حکمت وشریعت سخن می گویند و هماهنگی فلسفه و دین را در قالب «توافق حکمت و شریعت» مورد بررسی قرار می دهند. لازم است که معنای و اصطلاحی شریعت را نیز مورد توجه قرار دهیم. شریعت در لغت عبارت است از راه رسیدن به آب، شریعت از ماده (ش ر ع) است که به معنی ظاهر نمودن و نشان دادن راه آمده است. این کلمه از آن جهت در دین اسلام به کار می رود که دین اسلام شارع و راه مستقیم و نزدیک به زندگی سعادتمندانه است و در این معنی در قرآن به کار رفته است. بعضی از صوفیه شریعت را در برابر طریقت و حقیقت به کار بردهاند ولی شریعت به معنی طریقت است و برحقیقت اطلاق شده است. ادله رابطه دین و فلسفه در اسلام فلاسفه اسلام در اثبات رابطه و هماهنگی بین دین و فلسفه (حکمت و شریعت) از روشهای مختلف استفاده نمودهاند که بعضی از آنها عبارتند از: الف) بهرهبرداری رابطه و هماهنگی از راه اثبات وحدت منبع فلسفه و دین چون این دو دارای مصدر و منبع واحدی می باشند دارای توافق هستند و نمی توانند با یکدیگر تضاد داشته باشند. فارابی و ابن سینا این روش را بیش تر پسندیدهاند به این طریق که خداوند که خود عقل کل است حکمت و علم را گاهی به عقل نبوی اضافه می نماید. در این استدلال هم منبع حکمت و دین هر دو عقل است و هم آنچه حکمت و دین را دریافت می دارد عقل است. ب) برقراری رابطه و هماهنگی بین فلسفه و دین از راه برقراری وحدت هدف فلسفه و دین با این طریق که بودن شک هدف از شرایع و دین و اسلام راهنمایی بشر به حقیقت است و عالی ترین نمونه حقیقت حق کامل است و حق مطلق (خدا) است. علامت و لطف خداوندی اقتضا می کند که حقیقت و بشر را به حال خود نگذارد و بشر را به حقیقت رهبری و راهنمایی نماید. از طرف دیگر هدف از فلسفه نیز بدست آوردن حقیقت است وظیفه چیزی نیست جز پیدا کردن حقیقت در مورد وجود و موجودات. با این ترتیب حقیقت نمی تواند با حقیقت تضاد و مخالفت داشته باشد و بایستی با یکدیگر توافق و هماهنگی داشته باشد. ج) وحدت در محتویات فلسفه و دین و اتحاد اجزاء دین و فلسفه. محتویات دین عبارتند از: احکام و خطابات یا قوانین و دستورات دینی و این احکام و خطابات براساس مصلحت و مفسده تشریع شدهاند. با این طرز که شارع و قانون گذار در اوامر خود مصالحی را منظور کرده و نواهی خود را براساس مصلحت و مضره تشریع شدهاند با این طرز که شارع و قانون گزار در اوامر خود مصالحی را منظور کرده و نواهی خود را براساس مفاسدی که درکاهای نادرست موجود است قرار داده است. عقل، حکمت، عدل و لطف خدا ایجاد می کند که بر خلاف مصلحت و مفسده و حسن و قبح امر و نهی نفرماید و حتی ترجیع مرجوح را بر راجع بروی جایز نیست. با این ترتیب کلیه احکام براساس حسن و قبح استوارند چون جز این از خدا شایسته نیست و احکام دارای عدل اهداف و فلسفه می باشند. هرچند نظریه رعایت حسن و قبح و مصلحت و مفسده در احکام تشریعی به طرق مختلف تشریح شده است و در درک حسن و قبح و مصلحت مفاسد احکام بوسیله مکلفین تردید شده است ولی اصل وجود حکمت در تشریح تقریبا مورد تایید همه متفکرین اسلام است. ـ معنا و مفهوم و ماهیت ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی متفکرین اسلامی و غربی با توجه به این که چه حالت و مفهومی در ایمان نقش کلیدی دارد تعاریف گوناگونی را برای آن بیان نمودهاند چنان که برخی ازمتفکران غربی ایمان را همان دل بستگی واپسین معرفی نمودهاند و عدهای از اندیشمندان اسلامی از آن به باور قبلی به امر قدسی یاد کردهاند. مرحوم علامه در تعریفی که از ایمان ارائه می دهد شهودی بودن آن را می پذیرد و می گوید معرفتی که مقدمه ایمان است از رهگذر شهود حاصل می شود. ایشان امر و ایمان را نه تنها مخالف عقل نمی دانند بلکه بر این باور است که این امر را می توان به استدلال محکم عقلی مبرهن ساخت. از نگاه علامه، ایمان امری معقول است و برای بیشتر انسانها برخاسته از قول و تصدیق نظری همراه با تسلیم می باشد. او ایمان حقیقتی را واقعیتی تشکیکی و ذو مراتب می داند که قابل افزایش و کاهش است. ایمان و عقل در بررسی پیوند میان تعقل و ایمان سه رهیافت عمده درتاریخ فلسفه وجود دارد: عقل گرایی افراطی، عقل گرایی انتقادی و ایمان گرایی. مطابق دیدگاه نخست برای آن که نظام اعتقادات دینی عقلا مقبول باشد باید بتوان صدق آن را تا حدی که جمیع عقلا قانع شوند اثبات کرد. از میان این عقل گرایان برخی مانند: توماس اکویناس، جان لاک و… نیز ابن سینا در شرق موافق و برخی هم چون هیوم راسل مخالف با دین هستند. با وجود این همگی آنان باوری را که عقلانی نباشد مردود می شمردند. براساس دومین دیدگاه یعنی عقل گرایی انتقادی عقل و ایمان هر دو به یک اندازه دارای اهمیتاند شاید بتوان علامه را جزء این دسته دانست و سرانجام در دیدگاه سوم حقایق دینی مبتنی بر ایمان است و از راه خردورزی و استدلال نمی توان به حقایق دینی دست یافت. علامه معتقد است که دین حقیقی مردم را جز به فلسفه الهی نمی خواند و اساساً هدف دین این است که می خواهد مردم به کمک استدلال و با سلاح منطق عقلی و به نیروی برهان قدم در عرصه و دشوار شناخت حقایق جهان ماورایی طبیعت گذارد. ـ منطق و ابهامها در علم و دین علم و دین یا فلسفه و دین نماینده دو وجه متفاوت از فاهمه و غرایز مختلف بشری هستند که اغلب متفاوت به نظر می رسند اما می توانند ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته باشند. علم با آزمایشها و منطق خود تلاش دارد تا نظم یا ساختار کیهان را بفهمد. دین با الهام و تفکر کلامی خود می کوشد تا هدف یا معنای کیهان را دریابد این دو ارتباط متقابلی دارند هدف بر ساختار دلالت دارد و ساختار نیز باید به نحوی براساس هدف قابل تفسیر باشد. آیا به راستی می توانیم علم و دین را جدا سازیم؟ در قسمت اعظم تاریخ غرب، علم و دین، پیوند نزدیکی با یکدیگر داشتهاند. متکلمان متفکران جوامع خود بودهاند و اگر چه دامنه علم محدودتر بود اما با فلسفه و الاهیات ادغام می گردید. الکساندر پوپ معتقد است که اغلب علم و دین را از یکدیگر جدا می سازند دور تقابل با هم قرار می دهند اما خود او می گوید این دو می توانند برای درک کیهان یگانهای که ما بخشی از آن هستیم راههایی در اختیار ما قرار دهند که نقاط مشترکی دارند طبیعت به زیبایی صدا می بخشد و زیبایی به طبیعت معنا و هدف عقل بر ایمان استوار است حتی در علم دین با تفکر کلامی خود بر ایمان استوار است علم نیز بر ایمان استوار است چگونه؟ برای علم موفق از نوعی که می شناسیم باید ایمان داشته باشیم که قوانینی قابل اطمینان بر کیهان حکم می رانند و افزودن بر آن، با تحقیق انسانی می توان این قوانین را کشف نمود. منطق بررسی انسانی فقط در صورتی شایان توجه است که خود طبیعت منطقی باشد علم با ایمان به این امر عمل می کند که منطق انسانی می تواند در بلند مدت قوانین طبیعت را درک کند و این قوانین قابل اتکا هستند این ایمان عقل است. ـ علم و دین همچون دو حوزهی جداگانه (کانت) ایمانوئل کانت رهبرد جدیدی در سازگاری دادن علم و دین در پیش گرفت او عمیقاً تحت تاثیر علم نیوتونی و وابستگی آن به مشاهدهی تجربی واقع شده بود ولی بر آن بود که محدودیتهایی در روشهای علم وجود دارد که جای را برای عقاید دینی باز می گذارد. از نظر کانت سرآغاز دین و دیانت در حوزه کاملاً متفاوتی است یعنی در احساس الزام اخلاقی انسان نه مسائل نظری متافیزیک بلکه مسائل عملی اخلاق است که وجود خداوند را به عنوان اصل مسلم ایجاب می کند. از نظر کانت علم و دین حوزههای به کلی متفاوتی را در بر و وظایف جداگانهای را در پیش دارند به نحوی که هرگز نیازی به تعارض ندارند. حوزهی معرفت ممکن متعلق به علم است و علم آزادی کاملی در کشف و کارش این حوزه با روشهای خود دارد و وظیفهی دین راهنمایی و روشنگری ایثار اخلاقیها و آرامش هر چه جامع تر بخشیدن به آن است. ـ رابطه دین و فلسفه معرفت دینی در مواردی عقلانی محض است و فقط با برهان عقلی اثبات می شود. مواردی وحیانی محض است که تنها از راه وحی، اثبات می شود و بخشی نیز می تواند هم از راه وحی و هم از راه عقل مطرح شود. تفکر و بصیرت عقلی و فلسفی جزء متن دیانت اسلامی است. این امر با آرامش قلبی و خشیت روحی حاصل از ایمان به خدا نه تنها منافات ندارد که پیوند ناگسستنی دارد. به جرات می توان گفت کتاب توحید صدق و خطبههای نهج البلاغه امام علی (ع) نشانه بارز وحدت قلمرو فلسفه و دین را در موضوع خداشناسی نشان می دهند. رابطه فلسفه و دین یکی از عمیقترین مباحث در طول تاریخ تفکر بشری است. در طول تاریخ برای متفکران اسلامی همیشه جای سوال بوده است. آیا عقل روحی در عرض هم هستند یا در طول هم؟ و در انکشاف حقایق و معارف دینی آیا عقل روحی هر کدام از دیگری کفایت می کند یا نه؟ و این که میزان وابستگی و تطابق آن دو به یکدیگر تا چه اندازه است؟ دین مجموعه تعالیمی است که از جانب خدا برای هدایت انسانها توسط فردی از آنها که پیامبر نامیده می شود به آنها ابلاغ می گردد دراین مقاله مقصود از دین اسلام یعنی کتاب و سیره و سنت معصوم است و مقصود از فلسفه نیز همان مابعد الطبیعه است که درباره احوال و احکام «الموجود بماهر موجود» بحث می کند. توضیح این که موضوع هر علمی چیزی است که از عوارض ذاتی آن بحث می شود عوارض ذاتی، عوارضی هستند که بدون واسطه به چیزی عارض می شوند یعنی هر شی از آن جهت که آن شی دارای آن عوارضاست نه از آن نظر که تعیین خاص دارد. روشهای معرفتی در علوم و معارف اسلامی عقل آدمی پارهای از مسایل را به کمک شروع درک می کند و برخی دیگر را به صورت مستقل. معرفت دینی در مواردی عقلانی محض است و فقط با برهان عقلی اثبات می شود و در مواردی وحیانی محض است که تنها از راه وحی اثبات می شود و بخشی نیز می تواند هم از راه وحی و هم از راه عقل مطرح شود. برای کشف و تبیین دین بایستی به عقل، قرآن و سنت رجوع شود. با توجه به اینکه هر سه از جمعیت برخوردار شد سازگاری و عدم تعارض این منابع ضعیف جهت و صحبت فهم دین است و در صورت ناسازگاری ظاهری مدلولات آنها دلالت و حکم قطعی یکی بر حکم ظفر دیگری رجحان دارد. روشهای معرفتی در علوم و معارف اسلامی مانند: عرفان نظری و فلسفه اعم از اشراق و مشاء کلام و حدیث منحصر در سه روش جداگانه فلسفی ـ عقلانیت و فلسفه برخی واقعیت فلسفهی اسلامی را با این استدلال که تعقل و فلسفه اختصاص به حوزهی اسلامی ندارد انکار کردهاند. لیک اگر با توجه به جوهری عقلانی اسلام رهیافتهای فلسفی شناخت انسان و جهان که در متون و منابع دینی طرح شده است استخراج و تبیین شود به عناصر اصلی فلسفهی اسلامی دست یافتهایم و به همین دلیل چنین جست و جوها و کاوشهایی یکی از علایق عمدهی فیلسوفان مسلمان بوده است. که در عین آنکه برای فلسفه ماهیتی عقلانی و فرااسلامی قایل بودهاند باور به عقلانیت مبانی اندیشه دینی آنان را به کاوشهایی از این قبیل وا می داشت. فلسفهی دین گاه فلسفهی دین را بحثی جدید معرفی می کنند که فاقد پیشینه است ولی معلوم می شود که فلسفهی دین سابقهای به درازای بحث از اصل دین دارد یعنی از همان روزهای نخستین که بحث از دین شیوع یافت در لابلای آن بحث فلسفهی دین هم وجود داشته است فلسفه، دانشی عقلی است که از هستی از جهت هستی و بودنش بحث می کند. فارغ از التزام و تعهد به هر گونه اندیشهی دینی یا غیردینی چه بسا در ضمن این کنکاشهای عقلانی در متن هستی به ضرورت پیوستگی مجموعهی جهان به وجود مطلق «واجب الوجود» نایل آید یا نیاید. ولی مهم این است که فلسفه هیچ گونه تعهد پیشینی نسبت به اثبات و یا رد اندیشه و نظریهای خاص ندارد. دین نیز شامل در بخش عمده «بایستیها» «هستیها» می باشد هستیها همان مجموعهای است که از آن به «جهان بینی» تعبیر آورده می شود «بایستیها» مجموعهای است که از آن به «ایدئولوژی» به معنای خاص آن تعبیر آورده می شود. فلسفهی دین بحث از هستیهاست. ـ گذر از شناسه نسخ دین و نسخ عقل به دانش دینی مقصود از نسخ دین، چیستی محض دین است به طور مستقل از دیدگاهها و مستقل از نظام سببها و مسببها این چیستی از حیث نسن الامر تمامیت شرع تقریر شده از سوی خدا و ابلاغ شده از سوی او به نبی (ص) در مقام تاسیس و به وصی (ع) در مقام ابقاء است. و اما چیستی دین از حیثیت خود همگانی (از حیث سخن عقل به طور محض) در گفتاری که گذشت شرح شد. عبارت کوتاه از آن این است، سخن دین در عقل همگانی و ضروری محض، آن چیستی است که عقل ضروری برحسب ذات خویش. تصور آن و تصدیق آن را در خویش دارد و به طور الذات آن را تصدیق می کند و بی هیچ شرط و حدی آن را در همه مراتب و بر هر فرض و در هر حال محترم می دارد و در برابر آن به طور نامشروط و نامحدود مطیع می باشد و آن را به ضرورت بر هر چیز ترجیح می دهد و چون در ممکنات چنین حیث بالذات تصور ندارد پس تنها خداست که چون واجب الوجود از همه جهات است ایده او مقوم حیثی است که بالذات بدون شرط و حد محترم و مورد تصدیق و تغذیه می باشد. اکنون با ایضیاحی که از دین و عقل در مرتبهی نسخ چیستی هر یک به انجام دید زمینه گذار به چرایی و چگونگی و چیزی شناخت ما از دین و عقل می رویم مقصود از دین شناخت نه آن شناخت ضروری است که به دین و عقل و تعلق می گیرد بلکه مقصود از آن شناخت در مورد دین و عقل شناخت اجتهادی است که عنصر مقوم علم دینی است. ـ عقل و دین در مکتب صدرالمتالهین نخستین مسالهای که در مورد رابطه عقل و دین در نگاه ملاصدرا مطرح می شود، «معنای عقل و دین» است. صدرالمتالهین به معانی مختلف «عقل» اشاره کرده است. خلاصه سخن ملاصدرا این است که لفظ عقل بر معانی مختلف به شرح زیر اطلاق می گردد: 1ـ قوه عاقله که وجه ممیز انسان و حیوان است. 2ـ عقل به معنای علم به بدیهیات ـ مسلمات و مشهورات 3ـ عقل به معنای نیرو یا حالتی در نفس که از راه تجربههای علمی و ملاحظه دیدگاهها و رفتارهای مختلف به تدریج حاصل می شود. 4ـ عقل به معنای حزب فهمیدن و زورسیدن به مطلب و سرعت در درک اموری که سزاوار است انجام یا ترک شود. 5ـ عقل به آن معنایی که در کتاب النفس آمده که دارای مراتب چهارگانه عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل مستفاد و عقل بالفعل است. 6ـ عقل به معنای موجود مجرد تام که مادی نیست و ویژگی های ماده و مادیات را ندارد، در برابر موجود مادی و مثالی… نسبت عقل و دین صدرالمتالهین در بسیاری از موارد، به صورت صریح وروشن دیدگاه خود را در مورد رابطه عقل و دین بیان کرده است. ما در اینجا به پارهای از این موارد اشاره می کنیم. در نگاه صدرالمتالهین از یک طرف عقل و دین موید همدیگر و از طرف دیگر مکمل همند هرگز میان دین حقیقی و مضامین درست و واقعی کتاب و سنت با احکام و مدرکات عقلی و ؟؟ و ناسازگاری نیست. در نگاه صدرالمتالهین ارتباط عقل و دین به گونهای است که به عنوان دو حجت الهی مطرح می شوند. یکی جهت ظاهری و دیگری جهت باطنی که هر یک در دو راستا ایفای نقش می کنند. در نگاه صدرا عقل هدایت شده می تواند انسان را به همهی مقاصد دین آگاه کند و همان مسیر هدایت او و نیکبختی را که دین در اختیار او می گذارد به او نشان دهد. ـ عقل و دین در نگاه علامه طباطبایی (ره) معنای عقل علامه طباطبایی می گوید: عقل به معنای بستن و گره زدن است و به همین مناسبت، ادراکاتی که انسان دارد و آنها را در دل پذیرفته و پیمان قلبی به آنها بسته، عقل نامیدهاند. نیز مدرکات آدمی و آن قوهای را که در خود سراغ دارد و به وسیله آن کاری می کند وخیر و شر و حق و باطل را تمیز و تشخیص دهد عقل نامیدهاند. انسان را به این جهت عاقل می گویند و به این خصیصه از دیگر جانداران ممتاز می دانند که خدای سبحان، انسان را فطرتاً این چنین آفریده که در مسائل فکری و نظری حق را از باطل و در مسائل علمی، خیر را از شر و منافع را از مضار تشخیص دهد. نسبت عقل و دین در نگاه علامه طباطبایی، عقل جایگاهی بسیار مهم و اساسی در حوزه امور دینی دارد. اعتبار و اصالت دین و معارف دینی و ادله حجج شرعی بر پایه عقل استوار است. به همین دلیل هرگز معقول نیست که دین به بی اعتباری عقل و احکام قطعی عقل، حکم صادر کند و معارف و آموزههای دینی با احکام قطعی عقل سازگاری دارد. خدای متعال در هیچ جا از کتاب مجیدش ـ حتی در یک آیه از آن ـ بندگان خود را مامور نکرده به این که او را کورکورانه بندگی کنند یا به یکی از معارف الهی او ایمان کورکورانه بیاورند یا طریقهای را کورکورانه سلوک نمایند. حتی شرایع و احکامی را هم که تشریع کرده و بندگانش را مامور به انجام آن نموده، با این که عقل بندگان قادر بر تشخیص ملاکهای آنها نیست، آن احکام را به داشتن آثاری تعلیل کرده است. از لابه لای آیاتی از قرآن کریم که بشر را به تدبر و تفکر و تذکر و تعقل دعوت می کند؛ به روشنی فهمیده می شود که قرآن در دعوت بشر به تحصیل علم و از بین بردن جهل و سردرآوردن از اسرار آنچه از اجزای عالم ماست، از امور آسمانی گرفته تا امور زمینی، یعنی جمارات و نباتات و حیوانات و انسانها و آنچه مربوط به ماورای عالم ما است بیاناتی دارد که رساتر از آن تصور نمی شود. نتیجه گیری (اظهارنظر) من از تمام مطالبی که دربارهی فلسفه و دین و نسبت و ارتباط این دو با یکدیگر و تضاد و نزاعی که با یکدیگر از زمانهای دور داشتهاند متوجه شدم کسانی که همواره می خواستند و سعی بر آن داشتند تا میان فلسفه و دین نزاع و اختلاف بیاندازند به هیچ نتیجهای نرسیدند شاید از نظر خودشان تضاد میان فلسفه و دین درست باشد اما همواره انسانهای عالم و متفکری بودهاند که مخالف نظر آنها را داشته باشند و آنها را مجاب کنند. اما کسانی که همواره بر این اعتقاد بودهاند که فلسفه و دین دو امر جداگانه از یکدیگر نیست بلکه مکمل و موید همدیگر هستند در نتیجه هم متوجه درستی نظریه خود شدند زیرا فلسفهی بودن دین معنایی ندارد و همچنین دین بودن فلسفه فاقد معنی است. و از آنجا که خداوند متعال نیز به نسبت و رابطه و جدایی ناپذیری این دو سخن می گوید و طبق حدیث امام صادق (ع) که می فرمایند: حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است پس هر انسان عاقل نیز این امر را قبول دارد من نیز به شدت باتضاد فلسفه و دین مخالفم و با نظر کسانی (همانند علامه طباطبایی، صدرالمتالهین، آیت اله مطهری) که به نسبت و رابطه فلسفه ودین موافق هستند، موافقم. فهرست منابع 1ـ سایت تبیان 2ـ رابطه دین و فلسفه: دکتر ابوالفضل عزتی، انتشارات انجمن علمی – مذهبی، دانشگاه آذرابارگان، نشریه شماره 36 3ـ فصلنامه اندیشه دینی، دانشگاه شیراز. مجله علمی – پژوهشی، فلسفه و کلام، بهار 86 4ـ علم و الاهیات، ابوالفضل حقیری، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 5ـ علم و دین، ایان باربور، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی 6ـ رابطه دین و فلسفه، فهرست مجلات، کیهان فرهنگی، مهدی محمدی 7ـ تاملات فلسفی، سید عباس حسینی قائم مقامی، موسسه انتشارات امیرکبیر 8ـ علم دینی (دیدگاهها و ملاحظات) سید حمیدرضا حسنی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه 9ـ عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا و برخی فیلسوفان صدرایی معاصر، دکتر عباس نیکزاد، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، بهار 86
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد