موضوع: توبه
تهیه کننده: خدیجه رضایی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
کلید واژه
اراده : خواستن ، خواست ، میل ، قصد ، آهنگ فرهنگ معین اعلام 1
استعانت : یاری خواستن ـ یاری گرفتن ـ کمک خواستن
ایمان : گرویدن ، عقیده داشتن اعلام 1
پشیمانی : کسی که از انجام دادن کاری متاسفق باشد ، نادم ، منفعل ، متاسف . اعلام 1
ترک : واگذاشتن ، دست کشیدن ، رها کردن ، هلیدن اعلام 1
توبه : دست کشیدن از گناه ، بازگشتن از گناه ، پشیمان شدن از گناه اعلام 1
روح : روان، جان اعلام 3
سعادت : خوشبختی ، نیکبختی اقبال . اعلام 3
شقاوت : بدبخت شدن ، قساوت . اعلام 3
کمال : تمام شدن ـ تمام ، آراستگی صفات ـ ترقی اعلام 3
گناه : جرم ، خفا ، بزه اعلام 3
ندامت : پشیمان شدن ، تاسف خوردن ، تاسف ، اعلام 4
نفس : 1-خون 2-تن ، جسم ، کالبد 3-شخص انسان ، ذات 4-حقیقت هوشی 5- روح ، روان
مقدمه :
توبه در زبان عربی به معنی بازگشت است و در اصطلاحات اسلامی به معنی بازگشت به سوی خدا.
فرد گناهکار با هر گناهی که مرتکب میشود، خود را از خداوند دورتر میکند و تنها به وسیلهی توبه است که میتواند به سوی خداوند بازگردد.
خداوند متعال که نسبت به تمام بندگانش مهربان است، در ِ توبه را به روی هیچ کس نبسته است و همواره پذیرای انسانهایی است که قصد بازگشت به سویش را دارند.
بنابراین، انسانها کافی است تصمیم بگیرند و همت کنند تا خود را از گرداب هلاکتبخش گناه و نافرمانی پروردگار برهانند.
توبه صرفا بیان کلماتی که بیانگر پشیمانی و اظهار ندامت باشند نیست. این کلمات، مرحله ابتدایی و نمادی از حقیقت توبه هستند. روح توبه و حقیقت آن، عمل و اقدام جدی برای بازگشت به سوی خداست. اگر کسی بخواهد به طور جدی توبه کند، باید شرایط ضروری و لازم آن را مراعات کند، و الا راه به جایی نخواهد برد.
آیات و روایات زیادی در زمینه توبه حقیقی و راستین وجود دارد که به عنوان نمونه، به یک مورد اشاره میشود:
شخصی در پیشگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت:«استغفرالله.» (از خداوند طلب آمرزش می کنم)
امام با شنیدن این جمله خشمگین شد و به او فرمود:« مادرت به سوگت بنشیند. آیا میفهمی که استغفار چیست؟ استغفار، مقام بلندمرتبگان است. این جملهای که گفتی چند کلمه است، اما استغفار حقیقی شش معنی و مرحله دارد:
نخست پشیمانی از گذشته؛ دوم تصمیم بر ترک همیشگی گناه در آینده؛ سوم اینکه حقوقی را که از مردم ضایع کرده ای به آنها باز گردانی، به طوری که هنگام ملاقات پرورگار، حقی بر تو نباشد؛ چهارم این که هر واجبی را که ترک کردهای به جای آوری (قضا کنی)؛ پنجم آنکه گوشتهایی که بر اثر اعمال حرام بر بدنت رشد کرده، با اندوه بر گناه، آب کنی تا چیزی از آن باقی نماند و گوشت تازه به جای آن بروید؛ و ششم آنکه به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی، سختی و زحمت طاعت را نیز بچشی.
پس از انجام همه این مراحل است که باید بگویی استغفرالله »
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 417.
توبه و استغفار، از عادت تا حقیقت
یکی از نعمت ها و موهبت های عظیم خداوند متعال که به چشمه های عمیق و جوشان فیض و رحمت خاص او متصل است و همواره جاری در نهرهای زندگی انسان و برطرف کننده همه آلودگی ها و منزه کننده لحظات حیات او می باشد « توبه و استغفار » است .
حضرت پروردگار به دلیل رحمت خاص و اوج شفقت و مهربانی و رافت خویش نسبت به بندگانش توبه و استغفار را فرصتی بسیار مغتنم و حیاتی برای جبران معاصی و گناهان و ترک فساد و تباهی و خروج از بیراهه های ظلمانی و وحشت زای فسق و فجور و ورود در راه روشن و نورانی هدایت و رستگاری قرار داده است .
خطا کاران و معصیت پیشگان به وسیله توبه و استغفار از گذشته تباه خویش نادم می شوند و در اوج پشیمانی و با احساس شرمساری از عملکردهای تباهشان به درگاه حضرت احدیت باز می گردند و زبان به اعتراف می گشایند و طلب مغفرت می نمایند و به این وسیله فرصت های تازه و زمینه های مساعدی می یابند تا آینه دل را از زنگار معاصی بزدایند و پاک و منزه از هر آلودگی جان و روح را محل ریزش باران های مهر و محبت الهی سازند.
توبه و استغفار به درگاه حضرت پروردگار و بازگشت از گناهان با آن که فرصتی بسیار عالی و بی نظیر برای جبران خطاها و معاصی و عبور از موانع رشد و کمال معنوی و وصول به مراتب تقوا و عفاف می باشد متاسفانه توسط گروه هایی از مردم یا مورد توجه و عمل قرار نمی گیرد و یا در صورت گرایش و عمل نه به صورت حقیقی و خالص و صحیح که در نازل ترین سطح و به صورت ظاهری و با مختص کردن آن به ذکر و عبارت معمول و خودداری از دقت و تعمق در ژرفا و محتوا و شرایط و آثار عظیمش به ظهور و بروز در می آید. طبیعی است که در این رویکرد به توبه و استغفار حقیقت و ماهیت آن پنهان می ماند و شخص استغفار کننده به ایجاد تحول اساسی و بنیادین در جان و روح خویش موفق نمی شود و در همان حال که مکرر زبان به توبه و استغفار می گشاید به ارتکاب مجدد معاصی و مفاسد می پردازد و به این ترتیب همه راه های خودسازی و تحول زایی و رسیدن به پاکی و عفاف را مسدود می نماید.
امیرمومنان حضرت علی (ع ) حقیقت توبه و بازگشت به سوی خداوند را اینگونه می نمایاند :
« توبه پشیمانی به دل، طلب آمرزش به زبان، ترک گناهان با اعضا و جوارح و تصمیم به بازنگشتن به گناه است . »
کسانی که حقیقت توبه را در نیافته اند و در سطح مانده اند و همواره در حال استغفار هستند فقط به « طلب آمرزش بازبان » عمل می کنند و سه شرط دیگر یعنی « پشیمانی به دل » و « ترک گناهان » و « تصمیم استوار بر بازنگشتن به معاصی » در وجود آنان متجلی نگردیده است . طبیعی است که اینان به همان دلیل که دل و جانشان به ندامت و پشیمانی نرسیده است و به طور واقعی ترک گناهان را به مرحله عمل در نیاورده و تصمیمی راسخ و متقن برای باز نگشتن مجدد به معاصی نگرفته اند طلب آمرزش به زبان هرگز متحول کننده و نجاتگرشان نخواهد بود.
حضرت علی (ع ) توبه با شروط پشیمانی دل طلب آمرزش به زبان ترک معاصی و تصمیم مستحکم بر بازنگشتن به گناهان را توبه واقعی و راستین می داند و موجب پاک و منزه شدن دلها از هر معصیت و گناه و نازل شدن رحمت الهی معرفی می نماید .
امیر مومنان حضرت علی (ع ) علاوه بر ترویج اندیشه های زلال و الهی و جامع خویش درباره حقیقت توبه و استغفار و طرد و نفی توبه ظاهری و سطحی منحصر در چرخش زبان و ذکر عبارت خاص مبتنی بر طلب بخشایش از خداوند متعال در عرصه اجتماع و در مواجه با افراد متظاهر به توبه و سطحی نگر نسبت به این نعمت و موهبت الهی به نهی آنان از این تفکر قشری و ناصحیح می پرداخت و حقیقت توبه را در مقابل دیدگان فکر و جان و روحشان نمایان می ساخت .
روزی یکی از کسانی که عادت داشت زبان به توبه و استغفار بگشاید و از حقیقت این عمل در غفلت و بی خبری و جهل و نادانی به سر می برد نزد حضرت علی (ع ) چنین گفت :
استغفرالله
امیرمومنان (ع ) که بر سطحی نگری و فقدان شناخت و بینش شخص مزبور نسبت به آن چه می کند مطلع بود خطاب به او فرمود :
مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار چیست
امام (ع ) سپس توبه و استغفار را اینگونه تبیین نمود :
استغفار درجه والامقامان است و آن دارای شش معنا و مفهوم می باشد :
اول پشیمانی و ندامت است بر آن چه گذشت .
دوم عزم و تصمیم است بر ترک گناهان برای همیشه .
سوم پرداخت حقوق مردم به آنان است تا خداوند را پاک و عاری از پی آمد گناه ملاقات کنی .
چهارم عمل به فرایض و واجباتی است که برعهده تو بوده است و آنها را ضایع ساخته ای و حقشان را به جا نیاورده ای .
پنجم توجه به گوشت هایی است که از حرام بر پیکرت روییده شده و تو باید با اندوه فراوان آنها را ذوب نمایی تا پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشت جدید پدید آید.
ششم به جسم خود رنج طاعت را بچشانی همان طور که حلاوت معصیت را به آن چشانده بودی .
در این هنگام باید « استغفرالله » را بر زبان جاری سازی . »
-عن امیرالمومنین (ع) قال : التوبه ندم بالقلب و الاستغفار باللسان و ترک الجوارح و اضمار ان لا یعود . امیرالمومنین (ع) فرمود : «توبه» عبارت است از پشیمانی قلبی و استغفار با زبان و پرهیز و ترک گناه و تصمیم به انجام ندادن آن .
ضد اصرار بر گناه توبه است . توبه عبارت است از بازگشت و در اصطلاح شرع یعنی بازگشت از گناهی که انجام شده و آمدن به راه مستقیم . خالق انسان خداوند است و به تمام جوانب و خواسته ها و نحوه اداره انسان آگاه است و لذا برای هدایت بشر خداوند دستوراتی ارائه فرموده که چنانچه بر طبق آنان عمل شود انسان در سلامت جسمی و روحی و فکری خواهد بود و اگرچنانچه بر طبق آن عمل شود انسان در سلامت جسمی و روحی و فکری خواهد بود و اگر چنانچه بر طبق آن دستورات عمل نکند از مسیر خود منحرف شده و سلامت خود را از دست خواهد داد . لذا خداوند توبه را قرار داد تا انسان در هر کجا فهمید اشتباه کرده از همانجا برگردد و به مسیر خود برای رسیدن به کمال و سلامت جسمی و روحی و فکری برسد و برای تحقق اینکه در مسیر اصلی قدم گذاشته و دیگر منحرف نخواهد شد شروطی را برای توبه قرار داده .
1-ترک گناه در حال 2-پشیمانی بر آنچه گذشته 3-عزم بر اینکه دیگر آن را انجام ندهد 4-انجام مافات 5-ادای حقوق مردم 6-آب کردن گوشت که از مال حرام بدست آمده .
مفهوم و ارکان توبه
توبه، به معنای بازگشت از گناه است؛ ولی در آیات و روایات، توبه به خداوند نیز نسبت داده شده و یکی از نامهای او «تواب» است. در این صورت، توبه به مفهوم بازگشت خدای متعال از غضب خویش به رحمت است.
حقیقت توبه دارای سه رکن است؛ اول، علم به معنای شناخت اهمیت زیانهای ناشی از گناهان و درک این که هر گناهی، حجاب میان بنده و خدا است. هنگامی که بنده این حقیقت را به خوبی بفهمد، حالتی در او به وجود می آید که رکن دوم توبه به شمار می رود و به موجب آن قلب او به دلیل از دست دادن محبوب خود ناراحت می شود اما رکن سوم توبه آنجاست که می داند عمل او سبب از دست دادن محبوب واقعی شده است. از این رو در صدد جبران آن برمی آید. بعضی از علمای اخلاق از این حالات سه گانه به انقلاب روحی تعبیر می کنند و می گویند توبه بروز نوعی دگرگونی در روح و جان آدمی است که او را وادار به تجدیدنظر در برنامه های خود می کند. خداوند در قرآن از این تغییر حالت که بازتاب اجتماعی نیز خواهد داشت به «تغییر درونی» یاد می کند؛ (یغیر ما فی انفسهم)
بزرگ مربی اخلاق حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند: «حقیقت توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت، به سوی احکام روحانیت و فطرت است، چنانچه حقیقت انابه، رجوع از فطرت است و روحانیت، به سوی خدا و سفر کردن و مهاجرت کردن از بیت نفس به سرمنزل مقصود. پس منزل توبه، مقدم بر منازل انابه است».
دلایل وجوب توبه
در آیات قرآن بارها به وجوب توبه اشاره شده که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت و روایات اسلامی نیز به مسئله وجوب و فوریت توبه پرداخته است ازجمله اینکه امام علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) فرموده است: «اگر مرتکب گناهی شدی، هرچه زودتر آن را به وسیله توبه محو کن». البته باید توجه داشت که امام معصوم هرگز مرتکب گناه نمی شود و دراین جا منظور تشویق دیگران به توبه و بیان اهمیت آن است.
و درروایت دیگر، حضرت رسول(ص) خطاب به ابن مسعود می فرمایند:«ای ابن مسعود گناه را مقدم مکن و توبه را مؤخر نینداز بلکه توبه را مقدم کن و گناه را عقب بینداز».
همچنین حضرت علی (ع) از پیامبراکرم (ص) نقل نموده که:«کسی که توبه را دربرابر هجوم اجل به تأخیر بیاندازد، دربرابربزرگ ترین خطر قرار می گیرد» یعنی عمرش درحالی به پایان می رسد که هنوز توبه نکرده است.
حدیث چهارم، روایتی است که امام علی بن موسی الرضا(ع) از رسول خدا(ص) نقل فرموده که:«چیزی نزد خدا محبوب تر از زن یا مرد با ایمانی که توبه کند نیست» تعابیری از این دست درلسان روایات می تواند دلیلی بروجوب توبه و فوریت آن باشد.
علاوه بر این احادیث، دلیل عقلی روشنی بر وجوب توبه داریم؛ زیرا عقل حکم می کند که باید دربرابر عذاب یقینی یا احتمالی خداوند وسیله نجات فراهم کرد وبا توجه به این که توبه بهترین وسیله نجات است، عقل آن را واجب می شمرد.
با عنایت به اینکه تمامی علمای اسلام بر وجوب توبه اتفاق دارند می توان گفت که ادله اربعه (قرآن، سنت، عقل، اجماع) بر وجوب توبه دلالت می کند و این وجوب هم به نحو فوری است؛ چرا که مقتضای ادله چهارگانه وجوب فوری است.
حقیقت توبه :
حقیقت توبه چیست؟ آنچه تحت این عنوان نخستین گام سالکراه حق است ماهیتش از چه قرار است؟ آیا همان تعاریف پیشینتعریفهایى از واقعیت توبه است؟ بىگمان چنین نیست اینتعریفها، همانطور که محیىالدین مىفرماید، حد واقعى نیستبلکه جان مطلب چیز دیگرى است و آن اینکه:
هنگامى که انسان متوجه مىشود که غفلتها و گناهها حجابىمیان او و محبوبش ایجاده کرده که نمىتواند به او نزدیک شود وبه سویش حرکت کند; وقتى متذکر مىگردد که ظلمتبار گناه ولغزش بر دل و جانش آن چنان سایه افکنده است که هیچ پرتوىاز نور حق بر آن نمىتابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که«ویل للقاسیة قلوبهم»، پشیمان مىگردد، متالم مىشود و اینآتش پشیمانى وتالم سراسر وجود، روح و جانش را فرا مىگیرد، شعله مىکشد و شعلههایش فروزان و فروزانتر مىشود واینشرارهها است که تمامى آثار شوم، ریشههاى گناه، پردهها وحجابها را مىسوزاند و خاکستر مىکند و دیوارههاى دل آدمى راهمانند تنورى داغ که شرارههاى آتش بر آن تابیده و آن را سفیدکردهاست، آماده چسباندن خمیرایمان مىکند و مهم این استکه هیزم این آتش ندامت ریشهها، شاخهها و برگهاى گناه استکه در دل جاى خوش کرده است. خداى مى فرماید:«الا من تابو امن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان اللهغفورا رحیما.»
چند ازاین الفاظ واضمار ومجاز سوز خواهم سوز،با این سوز ساز هر آن دل راکه سوزى نیست دل نیست دل بىسوز غیر از آب و گل نیست
در واقع توبه انقلاب است، انقلابى درونى، حرکتى در جان تاآزاد گردد و به سوى حق سیر کند. توضیح این که از دیدگاهعارفان، گناهان، غفلتها و... حجابهایى است که گوهر جان رازندانى نموده است و بر آن حکومت مىکند و سالک باید درنخستین گام بیدار شود، علیه این سلطه بپاخیزد و با انقلابى ازدرون، جان را آزاد کند تا بتواند بهسوى حق پرواز نماید و اینهمان توبه است و چون حجابها و پردهها نسبى و تشکیکىاست، این معنا در همه مراتب توبه وجود دارد، چه حجاب ازظلمتباشد. و چه از نور، باید انقلاب درونى و آتش ندامتجان را بلرزاند، متزلزلش کند و با یک دگرگونى و زیر و رویىزمینه سیر روحانى عارف را فراهم آورد. به نظر ماحقیقت توبههمین است و شرایط و ارکانى که براى آن ذکر شده استیامقدمه و یا از آثار و شرایط توبه است. جان و روح توبه همانسوز، درد، انقلاب درونى و آتش ندامت است. رسول خداصلوات الله علیه مىفرمایند:«الندم من الذنب توبة» و علىعلیهالسلام مىفرماید:«الندم علىالخطیئة استغفار» و در جاىدیگر نیز مىفرماید:«الندم احد و باز مىفرماید:«الندم على الخطیئة یمنع عن معاودتها» و مىفرماید «من ندم فقدتاب» و امام باقر علیهالسلام مىفرماید «کفى بالندم توبة» وروایات دیگرى به همین مضمون که همگى دلالتبر این داردکهتوبه همانآتش ندامت جانسوزاست.بسیارى از شخصیتهاىبرجسته عرفان هم، همین نظر را دارند و بهنظر ما تعریف صحیحتوبه در همه مراتب، همین است.
پیرهرات در کشف الاسرار مىگوید:
«حقیقت توبهپشیمانى است که در دل پدید آید، دردى که ازدرون سینه سر بزند، آتش حجل در دل وى افتد آب حسرت ازدیده فرو ریزد نه بینى که شاخى از یک سرآن آتش زنى و از آندیگر سر،آب قطرهقطره مىچکد مصطفى صلىالله علیه و آلهگفت: «من اذنب ذنبا فندم علیه فهو توبة» فضیل عیاض به راهزنىمعروف بود، پیوسته با صد مرد در کمین مکابره نشسته بود.شبى بر سر سنگى نماز مىکرد،ناگاه از کمین گاه غیب این تیر قهرکه: «الم یعلم بان الله یرى» برجان و دل او زدند فضیل را چناناسیرکرد که در نماز نعره بزد و بیفتاد و کارش بجایى رسید که پیرعالمى گشت.»
شیخ شبسترى مىگوید:
و حقیقت توبه چیزى جز روى گرداندن و روى کردن نیست«حقیقت توبه آن است که سالک راه اله را از هرچه مانع وصولبه محبوب حقیقى است از مراتب دنیا و عقبى اعراض نموده وروى توجه به جانب حق آورد و جمیع موانع صورى و معنوىرا «فنبذوه وراء ظهورهم» گردانیده مطلقا نظر به غیر حق نیندازد.بنیاد مقام توبه قسمى دگرگونى است و آغاز زندگانى تازهاىاستیعنى چنان است کهآدمى زندگانى هر روزه و عادى خویشرا بى ارزش ببیند، کمر شوق بر میان مىبندد و به راهى قدممىنهد که هر شبنمش صد موج آتشین است.»
و مولوى در مثنوى چنین گوید:
«توبه عبارتست از یک نوع انقلاب حال و تحولى در طالبو ابتداى حیات تازهاى است. براى مثال در مورد ابواسحقابراهیم ادهم بلخى گفته شده است که در ابتدا از امراى بلخ بوده است و شبى بر تخت آرمیده بود و هاى هویىبر بام قصر شنید و چون از سبب جویا شده، گفتند: شترگمکردهایم و در بام قصر مىجوییم. ابراهیم با تعجب پرسید که چگونه شتر گم گشته را بر بام قصر من جست و جو مىکنید؟ مىگویند: تو چگونه بر تخت، ملاقات خدا مىطلبى؟! سر انجام از سر تاج و تخت برخاست و به وادى فقر و سیر و سلوک قدم نهاد و در این راه چندان کوشا و گرم سیر بود که بهمقامات و درجاتعالى نایل آمد مولوىاین داستان عرفانى را بهتفصیل آوردهاست:
بر سرتختى شنید آن نیکنام طقطقى و هاى هویى شب ز بام
گامهاى تند بر بام سرا گفتبا خود چنین زهره کرا؟!
بانگ زد بر روزن قصراوه که کیست؟ این نباشد آدمى مانا پریست
سرفرو کردند قومى بوالعجب ماهمى کردیم شب بهر طلب
هین چه مىجویید؟ گفتند اشتران گفت:اشتر بام برکى جست هان
پس بگفتندش که تو برتخت جاه چونهمى جویى ملاقات اله
عن النبی (ص) قال : باب التوبه مفتوح لمن ارادها فتوبوا الی الله توبه نصوحا .
پیامبر اکرم (ص) فرمود : در توبه همیشه بر وی گناهکاران پشیمان گشوده است . پس توبه کنید در پیشگاه خدا ، توبه ای واقعی و پایدار و خالص .
توبه بر دو قسم است :
1-متعلق به حق خداست : الف) فعل قبیح مثل شرب و خمر و زنا که شدم و عزم به انجام ندادن آن کافی است . ب) اخلال به واجب مثل ترک نماز و زکات بعضی چیزها علاوه بر توبه ادا باید شود . مثل زکات و بعضی علاوه بر توبه قضا باید بشود مثل نماز و بعضی فقط تو به می خواهد مثل نماز عید قربان و عید فطر .
2-متعلق به حق آدمی : واجب است حق آدمی را بپردازد اگر زنده است به خودش و اگر مرده به ورثه و غیره .
آیا استبراء در توبه شرط است ؟ (یعنی مدتی بگذرد که علم پیدا شود باطن او اصلاح شده است ) بعضی گویند شرط است و بعضی گویند شرط نیست و عامه برای آن 6 ماه یا یک سال گذاشته اند ولی آنچه معتبر است این است که ظن پیدا شود که در توبه اش صادق است کافی است .
فرق توبه و انابت :
انابت یعنی صدق توبه و وفاء به ان و لذا در مرحله تحلیه است ولی توبه در مراحل تخلیه .
درجات تخلیه :
1-جدایی بین نفس و تمام چیزهایی که ما را از حق دور می کند .
2-زائل کردن آثار مشغله ها و میل و التفاتها به این مشغله ها
3-ترک کردن طلب کمال به خاطر رسیدن به ذات خدا و کمال مطلق توبه موجب می شود که خدا ما را دوست بدارد . ان الله یحب التوابین.
وجوب توبه :
توبه از همه گناهان واجب است به اجماع ونقل و عقل . اما اجماع شکی در فراهم بودن آن نیست. و اما نقل ـ مانند قول خدای تعالی : « ای مومنان همگی توبه به خدا برید شاید رستگار شوید » (نور 3)
و نیز قول او ـ تعالی : ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا توبه کنید توبه ای صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند . (تحریم 81) .
توبه خداوند یا توبه بنده:
در قرآن هم در مورد خدا آمده و هم در مورد بندگان، توبه خدا به معنای برگشتن خدای تعالی به رحمتش نسبت به بنده و توفیق توبه به بندگان دادن و توبه بنده عبارت است از ندامت از گناه
وجوب توبه:
تمام علمای اسلام در وجوب توبه اتفاق نظر دارند و در متن آیات قرآن
کراراً به آن امر شده است در آیه 8 سوره تحریم میخوانیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ »
«ای کسانی که ایمان آوردهاید به سوی خدا باز گردید توبه کنید، توبهای خالص و بیشائبه، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است داخل کند
معنی نصوح :
خالص برای خداست که از شوائب اغراض ، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن ، خالی باشد . و این امر برای وجوب است ، پس توبه به مقتضای این دو آیه واجب است . و اما عقل ـ کسی که معنی وجوب و معنی توبه را بداند در ثبوت و تحقق وجوب توبه شک نمی کند . بیان مطلب این است که معنی و حقیقت واجب چیزی است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدی متوقف بر آن است و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزی تعلق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنی ندارد ، پس واجب وسیله و دستاویزی است به سوی سعادت همیشگی . و شکی نیست که در خانه بقا و جاودانی سعادتی نخواهد بود مگر بالقاء خدا و انس به او ، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهی محروم خواهد بود ، و او ناچار شقی و بدبخت است ،هم به آتش فراق می سوزد و هم به آتش دوزخ . اما آنچه آدمی را از لقاء خدا دور می کند چیزی جز پیروی از شهوات نفسانی و غضب و انس به این جهان فانی که از اینها به گناهان تعبیر می شود ، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمی شود مگر آنکه دلبستگی به کالای فریبنده این عالم را بگسلد و به کلی به خدا روی آورد ، و به وسیله پایداری و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگی فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانایی محبت او را بجوید . و شکی نیست که انصراف از راه دوری از خدا و شقاوت برای وصول به قرب به خدا و سعادت واجب است ، و این حاصل نمی شود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم و معنی واجب همین است . پس توبه قطعا واجب است .
چگونه توبه از گناهان ، واجب نباشد و حال آنکه علم به ضرر گناهان و مهلک بودن آنها از اجزاء ایمان است و شکی در آن نیست . و دانای به این علم اگر به آن عمل نکند چنان است که به آن علم ندارد یا منکر آن است و این جزء از ایمان را ندارد ، زیرا هر علمی از آن جهت مطلوب و مراد است که آدمی را به عمل برانگیزد و مادام که علم انگیزه عمل نشود در واقع انسان از عهده آن بدر نیامده است . پس علم به ضرر گناهان برای این است که باعث ترک آنها شود و کسی که آنها را ترک نکند فاقد این جز از ایمان است و مراد سخن پیغمبر اکرم (ص) : زناکار در حالی که مومن است زنا نمی کند . همین است و مقصود آن حضرت نفی ایمان به خدا و وحدانیت وصفات و کتابها و پیامبران او نیست که زنا و گناهان اصل ایمان را نفی نمی کند ، بلکه غرض او نفی ایمان به خدا از این جهت است که زنا آدمی را از خدا دور می کند . و موجب خشم و ناخشنودی اوست و برای ایمان یک در نیست ،بلکه همچنان که وارد شده است ایمان را هفتاد و چند در است . بالاترین آنه شهادتین است و پایین ترین آنها برداشتن خار و خس از راه و مثال آن گفتار آن گوینده است که : انسان موجود و احدی نیست ، بلکه هفتاد و چند موجود است ، بالاترین آنها روح و قلب است و پایین ترین آنها برطرف کردن مکروه و ناپسند از ظاهر تن است به اینکه شارب را کوتاه کرده ناخنها را چیده و پوست تن را از پلیدی پاک ساخته باشد ، تا از چهارپایان رها شده که به سرگین خود آلوده اند و ظاهر انها به سبب درازی چنگالها و ناخنها زشت و کریه می نماید متمایز باشد پس ایمان مانند انسان است و فقدان شهادتین مانند فقدان روح است که به کلی موجب بطلان است و کسی که جز شهادت به یکتایی خدا و رسالت پیغمبر او چیزی ندارد و دیگر اجزاء ایمان یعنی اعمال را ترک کند ، همچون انسانی است که دست و پای او بریده باشد و چشمهای او را درآورده باشند و همه اعضای ظاهری و باطنی او خلل پذیرفته و فقط روح داشته باشد و همان گونه که چنین می رساندند از او جدا می شوند ، همچنین کسی که تنها اصل ایمان را داشته باشد ولی در اعمال کوتاهی و تقصیر کند ، نزدیک است که درخت ایمانش هنگامی که بادهای سخت و تند ایمان بر باد ده در حین مرگ و آمدن ملک الموت می وزد برکنده شود .
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |