کبر زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی نگارنده: کوکب دارابی گر بقا خواهی چو کرم پیله گرد خود متن کبر کبک و حرص مور و فعل ما را آیین مکن مقدمه سالک می خواهد روز به روز به خدای متعال نزدیک شود، تا در جوار او قرار گیرد و شاهد وجه کریم او باشد ، و رذیله «کبر» مانع قرب و نزدیک شدن است بنابراین با داشتن این رذیله با سلوک الی الله منافات دارد کنار زدن آن یک ضرورت خواهد بود . انسان اگر از خدا غافل شود و به خود متوجه متاثر از رذایل ، خود خواهی ، خودپسندی ، خود بزرگ بینی و خودبرتربینی خواهد شد . بنابراین مهم ترین عامل کبر را می توان متوجه، خود قلمداد کرد که آن نتیجه خدا را فراموش است . شاعر در این زمینه می گوید: مبین خود را که خود بین راهبر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست امید است که با تواضع و فروتنی کبر را کنار بگذاریم و به انسانیت وعبودیت نزدیک شویم . چکیده «کبر» یعنی برای خود امتیازی دیدن و بر اساس آن، خود را برتر از دیگران دانستی ، این حالت ، یا این خصوصیت ، از خصوصیات روحی ازجمله رذایل اوصاف و اخلاق است . ظهور این خصوصیات روحی در احوال و اقوال و افعال «تکبر» می نامیم . کسی که گرفتار رذیله «کبر» می باشد، به اقتضای این رذیله سعی می کند با حرکات مخصوص، با گفتار مخصوص برتری خویش را اظهار کند . طبعاً با اقوال و افعال خود دیگران را تحقیر می کند ، خود را بالاتر از آن نشان می دهد . فرد متکبر در منازعه با خداست و این تکبر او موجب دوری از حق می شود و به قرب خداوند نمی رسد کبر مرتبه ای از الحاد است و امام صادق (ع) می فرماید (کبر مرتبه پایین تر از الحاد است ) . کبر سه درجه دارد اول آن که در دل او باشد ، رفتار او هم ظاهر کند. دوم ، مانند اول اما به زبان نیاورد و این ضعیف تر است . سوم این که در دل او کبر باشد اما در ظاهر به فروتنی و تواضع می کوشد؟ علاج کبر از راه علم و عمل است. کلیدواژه 1- کبر ، تکبر ، متکبر 2- تکبر منازعه با خدا 3- کبر مانع قرب حق 4- کبر مرتبه ای از الحاد 5- سه درجه کبر 6- علاج کبر از راه علم و عمل توبه از کبر و تکبّر اگر عاقلی به جزئیات حرکات، گفتار متکبران تامل کند ، و ریزفکاریهای اطوار و حالات آنان را مورد دقت قرار دهد ، آنان را جز دیوانگان به ظاهر عاقل ، و عاقلان دیوانه، و گرفتاران به وحشتناک ترین اوهام و خیالات نمی بیند ، وبه تغییری ، آنان را جز بیماران نمی یابد. دقت در کیفیت برخورد اینها با دیگران ، درکیفیت حرف زدن و در قیافه های تصنعی و جهنّمی که به خود می گیرند ، در رفتاری مضحک اینها در محافل و مجامع ، در سایر حرکاتی که دارند ، آنهم با آن وهم و پنداری که در باطن اینها می گذرد ، به خوبی روشنگر این حقیقت است ، که این بیچاره ها در پرده های متراکم وهم وخیال آن چنان گرفتار آمده اند که قابل توصیف با جمله و عبارت نیست این گرفتاران برای حفظ عزت کاذب و خیالی خود ، و برای نگهداری برتری موهوم خویش ، مجبورند هر آلودگی دیگر را نیز به خود هموار کنند، و از هر فضلیت و کرامتی محروم بمانند. این افراد برای حفظ برتری موهوم خویش مجبور می شوند هر سیئه از سیئات اعمال را مرتکب گردند ، و به هر رذیله از رذایل اوصاف و اخلاق آلوده باشند و نیز مجبور می شوند هر حسنه از حسنات اعمال را آن جا که لازم باشد ترک کنند، واز تخلق به اخلاق کریمه و صفات فاضله خود را محروم سازند . «کبر» از جمله حجابها و از غلیظ ترین آنهاست .ملکات و آثار سوء این رذیله بسیار است بعضی از آنها عبارت اند: از کبر وتکبر منازعه با حضرت کبریائی است . آن کس که برای خود امتیاز ، فضلیتی قائل است ، بزرگی و عزت برای خود معتقد است ، وخلاصه ؟ «خود» را چیزی می داند ، در عین این که به حسب و اقلیت در اشتباه سخت قرار گرفته و حقیقت غیر از آن است که او می پندارد ، در عین حال ، او با خیال پروری خویش به مقام منازعه با حضرت کبریائی حق برآمده و به دروغ و پندار بی اساس برای خود کبریاء قائل شده است . و خدا راست که وی را به خیال پیروزی و به این پندار ناصحیح متوجه کند و کبریای موهوم وی را بشکند ، وحقیقت امر را بر او روشن بگرداند . امام باقر سلام الله علیه می فرماید ، در الکبر رداء الله و المتکبر منازع الله ردائه یعنی حجاب کبریائی مخصوص حضرت حق است ، وشخص متکبر به مقام منازعه با خدای متعال در خصوص کبریایی او بر می آید. در روایت دیگری از آن حضرت چنین می بینیم : العزّ رداء الله ، والکبر ازاره ، فمن تناول شیئامنه أکبّر الله فی جهنّم » یعنی «حجاب عزت ، و حجاب کبریاء، هر دو از حجابهای جلال و مخصوص ذوالجلال است . پس هر کس چیزی از عزت و کبریاء برای خود برای خود نخواهد ، خدای متعال او را به رو ؟ به جنهم می اندازد.» جمله «فمن تناول شیئاً منه اکبّر الله فی جهنم » خبر از این حقیقت می دهد که صاحب «کبر» در حقیقت، چیزی را می خواهد که اهل آن نیست، و چیزی را می خواهد که خواستن آن منازعه با حضرت واحد قهّار است. مخلوق ، جز فقر و احتیاج، چیزی نیست . فقر و احتیاج نمی تواند از او جدا شود . او فقر ذاتی و احتیاج وجودی به حضرت قیّوم، دارد با این وضع ، چه معنایی دارد او طالب کبریاء باشد ، و تکبر او چه مفهومی می دهد ؟ کبریاء خواستن او، وتکبر او، جز منازعه با حضرت کبریایی حق نیست، البته بر اساس پنداری جاهلانه او . خدای واحد قهّار نیز برای شکستن پنداراو ، مواجهه خاصی با او دارد ، او را نه تنها به مذّلت جهنّم می اندازد ، بلکه خواری دیگری بر آن می افزاید ، و او را به روبه جهنم می برد . جمله «اکبر الله فی جهنّم» که تعبیر «أکبر » آورده است ، اشاره به این معنی وارد ، زیرا این تعبیر به معنی «به روانداختن » است. دشمن ارگیری به حد خویش گیر تا سود ممکن که گردانی اسیرم قطره با فلزم چو استیزه کند ابله است او ریش خود بر می کند. کبر مانع قرب به حضرت مقصود است امام باقر وامام صادق سلام الله علیها می فرمایند « لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذرّه من کبر » یعنی «به بهشت ، و به جواز قرب خدای متعال قدم نمی گذارد کسی که در قلب او به اندازه ذره ای کبر باشد.» این بیان ناظر ، به قیامت می باشد که روز ظهور سر ؟ است . و این بدان معنی است که در همین دنیا و در باطن امر، صاحب کبر به جواز قرب خدای متعال راه نمی یابد و به او نزدیک نمی شود، واین حقیقت که در این جا در پشت پرده است ، در طبیعت همانند همه حقیقتهای پشت پرده به ظهور می رسد، صاحب کبر به بهشتها که جوار قرب خدای متعال است راه نمی یابد . آنچه در قیامت به ظهور می رسد، همه در این جا پشت پرده موجود است ، در قیامت پرده کنار می رود . سرّ قضیه در مانع از قرب بودن رذیله کبر در این است که صاحب کبر نه تنها، خود را مطرح می کند و به خود نظر دارد بلکه به مطرح کردن خود حر ص می ورزد ، و سعی دارد خود موهوم خویش را می گذرد، در قیامت به ظهور خواجه رسید ، این سه دسته که در روایت ذکر شده است ، در همین دنیا و در باطن امر از تکلم حق ، وعطف نظر و تزکیه او محروم می باشند ، و همین امور در روز قیامت به تناسب احکام آن روز به ظهور می رسد . بنابراین سه دسته مذکور ، از جمله گرفتاران به رذیله کبر ، در حیات دنیوی خود ودر باطن امر ، از نظر خاص ربوبی که جذب او و تزکیه و تطهیر او را در بردارد ، محروم هستند . تکبّر و برتری جوئی جدال و مراد مناظره معمولاً با تکبّر براقران و همگنان و اظهار برتری بر دیگران همراه است ، مناظره در شرایطی صورت می گیرد که انسان می خواهد زیر بار حرف حق دیگران نرود و سعی می کند که آراء آنان را نپذیرد ، گر چه حقانیت آنان بر مجادله کننده ثابت و روشن گردد ، چون از آن بیم دارد که مبادا غلبه ، و پیروزی آنان بر دیگران ثابت نشود . حقی اگر عجز و ناتوانی و معلولیت اونیز بر دیگران محرز و علنی شود ، حاضر نیست صریحاً به اشتباه خویش اعتراف کند و بگوید ، حق همان است که طرف مقابل می گوید . چنین روحیه ای نمایان گر تکبر و خود بزرگ بینی است، همان کبر و خود بزرگ بین که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مقام نکوهش از آن فرموده : اگر کبر و خودبزرگ بینی حتی به مقدار ذره ای ، در قلب کسی باشد به بهشت راه ندارد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، : ضمن حدیثی کبر ومنش نابه خردانه را به ، بطرُ الحقَّ و غمصُ النّاس تعبیر فرموده ، منظور از بطر الحق ، مردد ساختن سخن به گوینده آن وعدم اعتراف به حقانیت آن پس از اثبات و محرز بودن آن است ، منظور از غمص الناس پست و حقیر شمردن مردم می باشد. چنان مناظره کننده کذائی در صدد است که حق و حقیقت ، با وجود این که کاملاً برای وی واضح است، از نظر دیگران مخفی مانده تا بتواند آن را بر گوینده رد کرده و احیاناً وی را تحقیر کند، چون می پندارند تنها خودش محق است و طرف او به حق آشنایی ندارد ، و به باطل می اندیشد ، و خیال می کند که طرف او فاقد ملکه و نیروی علمی و قابلیت شناخت قوانینی است که علم و دانش را برای انسان به ارمغان می آورد. از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل است که خداوند فرمود : شکوه وعظمت پوشش مرا تشکیل می دهد و کبریا و بزرگی رداء مرا می نماید ، اگر کسی در این دوست و صفت الهی با من به نزاع و هماوری برخیزد او را در هم شکسته و نابودش می سازم. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود : عظیم ترین و پرمخاطره ترین کبر عبارت از غمصُ الخلق و سَفَهُ الحقّ است ، راوی می گوید معنای این دو جمله رسول اکرم حضرت فرمود : آن است که تو حق را نشناسی واز اهل حق خرده گیری کرده و بی جهت آنها را مورد استفاده قرار دهی ، اگر کسی با چنین روحیه ای با افراد جامعه رفتار کند و در حقیقت با خداوند متعال به نزاع و درگیری برخاسته و با او در عظمت و کبریائی و بزرگیش هماوردی و همتائی دست یازیده است . بسیار بزرگ و اگر شد ، یک حقیقت نشان دهد، این حرکت ، یک حرکت معکوس ، نقطه مقابل حرکت عبودی و سلوک الی الله است ، زیرا سلوک عبودی با هجرت از خود است . خود را دیدن، و خود را مطرح ساختن ، از خدا دور شدن ، و از (جناب) او فاصله گرفتن است . اساس عشق و عبودیّ ت را بر فقر و فنا نهاده اند ، و فقر و فناء را طریق قرب وصال قرار داده اند. قرب نی بالا و پستی جستن است قرب حق از جنس هستی رستن است نیست را چه جای بالای است و زیر نیست را نی زود و نه درو و نه زیر کارگاه صنع حق در نیستی است غرهّ هستی چه دانی نیست چیست کبر مرتبه ای از الحاد است متکبّر با کبر ورزی خویش ، در حقیقت با خدای متعال الحاد می ورزد ، و این چیزی نیست که با سلوک عبودی بسازد ، چون با آن کاملاً منافات دارد . سلوک عبودی راه انقیاد در پیش گرفتن است ، کبرورزی طریق خصومت اتخاذ کردن وآن کجاو این کجا . از اصول کافی در باب کبر آمده است که از امام صادق سلام الله علیه در خصوص مرتبه نازله الحاد سؤال شد . امام در جواب فرمود :«انَّ الکبر ادناه » کبر ، مرتبه پایین تر الحاد است» . خدای متعال به متکبر نظر نمی کند : آن چه از اولی امر دست سالک را می گیرد و پیش می برد ، نظر خاص حضرت حق است ، جناب او با عطف نظر بنده را به سوی خود جذب می کند ، واو را از حجب و تیرگیها پاک می گرداند ، تا به جوار قدس خود راه دهد . و رذیله «کبر» مانع از این عطف نظر و جذب ربوبی، و موجب حرمان است ، و طبعاً برای یک سالک از همان اول امر موجب عدم موفقیت خواهد بود. یعنی از همان ابتداء از نظر خاص خدای متعال دور بوده ، و مشمول جذب او نگشته ، واز تزکیه و تطهیر الهی بهره مند نشده است او در نتیجه در سلوک خود موفق نخواهد بود . امام باقر سلام الله علیه فرمودند : «قال رسول الله صلی الله علیه مو آله : ثلاثه لا یکلّمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامه و لا یزکیهم ولهم عذاب الیم : شیخ ؟ و ملک جبّار ، و مقلّ مختال» یعنی سه کس هستند که خدا با آنان در روز قیامت سخن نمی گوید، و به طرف آنان خطر نمی کند ، و آنان را پاک می گرداند ، برای آنان است عذاب دردناک ، پیر زناکار و سلطان جبّار ، بیچاره متکبّر. این بیان نیز اگر چه ناظر به قیامت ات ، و از آن چه در آن روز خواهد شد خبر می دهد، لیکن به طوری که اشاره شد، روز قیامت ، روز ظهور ؟ بواطن ، و روز آشکار شدن حقایق پشت پرده است و آنچه در حیات دنیوی در باطن و می فرماید: " َساصِرفُ عن آیاتِیَ اَلذیَن یَتَکبَرون " کسانی را که بزرگی می کنند از آیه های خود برخواهم گرداند." و می فرماید:" ُادخلوا ابواب َجهَنمَ خالدین فیها َفبِئسَ مَثوی المُتکبرینِ" " از درهای جهنم داخل شوید و جاودانه در آن باشید که جایگاه متکبران چه بد است." و می فرماید:" فالذین لا یومنون بالاخره قلوبهم مُنکِره و ُهم مستکبرون" " آنان که به آخرت ایمان ندارند دلهایشان به انکار خو کرده و بزرگی فروشانند." و می فرماید: " اِنَ الذینَ یَستَکبرون عن عبادَتی سَیَدخلونَ جَهنَم اخرین ". " کسانی که از عبادت من بزرگی می کنند به خواری جهنم دون خواهند شد". و می فرماید: " ِان فی صُدوِرهِم الا کید ماهُم بِبالِغیه " " در دلهایشان بزرگی است که هرگز به آن نرسند". و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :" مَن تَعَظَم فی نفسه و اختالَ فی مَعیشَتِه ، لَقَی الله و هو عَلَیهِ غَضبان". " هر که خود را بزرگ شمارد و در راه رفتن تکبر کند خدا را ملاقات خواهد کرد در حالی که براو غضبناک است". و فرمود: " لا یَنظُر الله الی َرجُلِ یَکَبُر ِاز ارَهَ بُطَرََا." " خدا به آن کس ننگرد که از راه تکبر و خرامیدن به فخر جامه بر زمین کشد". و فرمود " بد بنده ای است بنده ای که تکبر و تعدی نماید و جبار اعلی را فراموش کند، بر بنده ای است بنده ای که تبختر و فخر فروشی کند و کبیر متعال را از یاد ببرد، بد بنده ای است بنده ای که به غفلت و سهو بگذارند و گور و پوسیدن بدن را فراموش کند، بد بنده است بنده ای که سرکشی و ستمگری نماید و آغاز و انجام را از یاد ببرد." و فرمود: " َالا اُخبِر کُم بِاَهلِ الناِر: کُلُ عُتُل جواظِ جَغظِری متکبر". " می خواهید شما را از دوزخیان خبر دهم : هر پروی سرکش خودخواه درشت خوی متکبر ". و فرمود: " متکبران در روز قیامت به صورت مور محشور می شوند، و به سبب بی قدر و خواری آنها در نزد خدا مردم آنها را لگدمال می کنند" و فرمود : " در جهنم وادیی است که آ« را هدهب گویند، و بر خدا حق است که هر متکبر جبار را در آن جای دهد". از کلام عیسی بن مریم علیه السلام است که : " همچنان که کشت در زمین نرم می روید ودر زمین سخت نمی روید، هم چنین حکمت در دل اهل تواضع جای می گیرد و در قلب متکبر جای نمی گیرد، نمی بینید که هرکسی که می کوشد که به سقف رسد سقف سر اورا می شکندو هر که سرخودرا به زیر افکند سقف بر سر او سایه می افکند و اورا می پوشاند." هنگامی که وفات نوح علیه السلام فرارسید فرزندان خود را طلبید و گفت :" شما را به دوچیز فرمان می دهم و از دو چیز نهی می کنم : از شرک و کبر نهی می کنم و به گفتن لا اله الا الله و سبحان الله و بحمده امر می کنم." کبر کبر عبارت است از حالتی که آدمی خود را به بالاتر از دیگری ببیند، و معتقد شود که بر غیر برتری و رجحان دارد . بنابراین مستلزم " متکبر علیه " یعنی شخصی است که متکبر خود را از او بزرگتر می بیند و همین امر است که آن را از عجب متمایز می سازد . زیرا عجب مجرد خود پسندی و خود بزرگ بینی است بدون اینکه پای دیگری درمیان باشد. پس عجب سبب کبر و کبر از نتایج آن است . کبر- یعنی عزیز و بزرگ شمردن خود بر دیگران – خلق و خوی باطنی است که مقتضی اعمالی در ظاهر است که این اعمال آثار و ثمرات آن است ، و ظاهر شدن این اعمال که از آن خوی صادر می گردد تکبر نامیده می شود. و از این روی هر که تعزز کند و در باطن خود را فوق دیگران ببیند بدون این که از اعضا و جوارح او فعلی صادر شود آن را " کبر " گویند و چون اعمال ظاهر گردد " تکبر" نامیده شود. این اعمال ظاهری که آثار و ثمرات خوی کبر است افعال و اقوالی است که باعث حقیر و خوار شمردن دیگری است. مانند مضایقه داشتن از معاشرت و مصاحبت و همخوارگی با او و امتناع از پهلو نشستن یا رفاقت با او ، و دور کردن او از خود و انتظار سلام کردن و توقع ایستادن او پیش وی، و استنکاف از قبول پند او ودرشتی کردن و سرپیچی در برابر ارشاد و راهنمایی او، و پیش افتادن از اودر راه رفتن و تقدم بر او در نشستن و بی التفاتی به او و به حقارت با او سخن گفتن. و بالجمله : اعمال صادر از کبر بسیار است و از جمله ی آنها خرامان و دامن کشان راه رفتن است . زیرا متکبر خود را فوق اکثر مردم می داند و با این رفتار خود قصد تحقیر آنها را دارد. پس این گونه راه رفتن از انواع تکبر است و آنچه در ذم آنها وارد شده دلالت بر نکوهش تکبر نیز دارد . و این افعال که از آنها به تکبر تعبیر می شود گاهی از کینه یا حسد یا ریا حیا در می شود ، اگر چه در نفس متکبر عزت و تعظیم خود وجود نداشته باشد. مذمت تکبر: کبر آفتی بزرگ و شر و فسادی است هولناک . این خوی خواص آدمیان را به هلاک افکنده تا چه رسد به عوام. کبر بزرگترین حجاب و مانع برای وصول به اخلاق مومنان است. زیرا درکبر عز و خودبینی است که آدمی را از تواضع و کظم غیظ و پند پذیری و استمرار در صدق، وترک خشم وکینه و حسد و غیبت و پست شمردن مردم و مانند آن مانع می شود و هیچ خوی بدو ناپسندی نیست مگر این که صاحب کبر گرفتار آن است تا بدان و سیله عز و بزرگ بینی خود را حفظ کند، و هیچ خلق نیک و پسندیده ای نیست مگر این که از آن عاجز است از بیم آن که مبادا عز خود را از دست بدهد . به همین جهت آیات و اخبار در ذم آن بسیار است. خدای سبحان می فرماید: " کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبرَ جبار" " این چنین خداوند بر قلب هر متکبر ستمگری مهر می نهد" روزی سلیمان بن داود علیه السلام ، به مرغان و جن وانس گفت :« بیرون آیید ،پس با با دویست هزار انسان و دویست هزار جن بیرون آمدند ، سپس چندان بالا رفت که صدای تسبیح ملائکه را در آسمانها شنید ، آنگاه به قدری فرود آمد ، که کف پایش به دریا رسید ، در این موقع صدایی شنید که می گوید : اگر در دل صاحب شما (سلیمان) ذرهّ ای کبر می بود و او را بیش تر از آنچه بلند کردم به زمین فرو می بردم» امام صادق (ع) فرمودند : «جهنم ؟ است برای متکبران ، به نام ستر ، که از شدت حرارت خود به خدا شکایت کرد و اجازه خواست که نفس بکشد ، چون نفس کشید جهنم شعله ور شد . و فرمودند:«متکبّران (در روز قیامت ) به صورت مورد در آیند ، و مردم آنها را پایمال کنند تا خدا را از حساب آنها فارغ شود .» و فرمودند «هیچ کسی تکبر نمی کند یا لاف بزرگی نمی زند مگر این که در خود پستی و زلّتی می بیند (وحی خواهد آن را به تکبّر بپوشاندم.» و فرمودند:« در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته اند که هر که تواضع کند بلند مرتبه اش کنند و هرکه تکبر نماید پست و خوارش سازند.» تکبر بر خدا و مردم تکبر گناه نیست به خداست ، مثل تکبر نمرود و فرعون ، وسبب آن طغیان و جهل محض است ،و این زشت ترین انوع کبر است . و بزرگترین افراد کفر به شمار می رود ،و از این رو در ذم آن آیات مکرّرر آمده است ، مانند این آیه شریفه: «انَّ الذینَ یَستکبرونَ عن عباداتی سیدظون َ جهنَّمَ داخرین » «آنان که از بندگی و پرستش سن؟ بزرگی کنند به خواری ، جهنم وارد خواهند شد .» و آیه شریفه :« و مَن یَستَنکِف عَن عِبادیه و یَستکبر فَیَحشُرُهُم الیهِ جمیعاً» « وهر که از بندگی و پرستش خدا ابا ورزد و بزرگی کند همه را در پیشگاه خویش محشور خواهد کرد .» در آیه شریفه « فالّذین َ لا یؤمنونَ بالاخرهِ قُلُوبُهُم منکرهٌ وهُم مُستکبرونَ» «آنان که به آخرت ایمان ندارند دلهایشان به انکار خو کرده و بزرگی فروشانند.» تکبر گاهی نسبت به پیامبران و فرستادگان الهی است به این معنی که خود را بالاتر داند که از ایشان اطاعت و انقیاد کند ، مثل کسانی که می گفتند :« و أهولاء منَّ اللهُ عَلَیهِم من بیننا » آیا اینانند که خدا را از میان ما بر ایشان منت نهاده (و موهبت پیامبری داده ) » و می گفتند :«أنومنُ لبشرینِ مِثلِنا» «آیا به دو انسان (موسی و هارون) مانند خود ایمان بیاوریم » « إنّ أنتُم الّا بشرٌ مثلُنا» «و لئن أطعتُم بشراً مثلَکُم اِنّکُم اذاً لخاسرون» « واگر مطیع بشری مانند خود شوید زیانکار خواهید بود.» و می گفتند :« لو لا اُنزلَ علیماً الملائِکهُ أو نری ربَّنا لَقدِ استکبروا فی انفُسِهمِم و عتَوا عُتُوا ً کبیراً» «چرا فرشتگان به ما نازل نمی شوند یا پروردگار خویش را نمی بینیم ، همانا خود را بزرگ شمردند و سخت گردنکشی کردند.» این نوع تکبر در بدی و زشتی نزدیک است به تکبر درباره خدا، اگر چه فروتر از آن است . وگاه تکبر درباره بندگان خداست که خود را بزرگ ببیندو آنان را کوچک شمارد ، این گونه تکبر اگر چه در بدی و زشتی از دو قسم اول کمتر است ، لکن از این جهت که به مخالفت با خدای سبحان منجر می شود از مهلکات بزرگ است، زیرا متکبر وقتی حق را از کسی می شنود از قبول آن استنکاف می کند و با انکار خود نفرت و اکراه نشان می دهد ، و نیز از این رو که عزت و عظمت و برتری مختص ذات خداوند علی أعلی است. پس هر بنده ای که تکبر نماید در صفتی از صفات خدا با او ستیزه کرده است . درجات کبر کبر سه درجه دارد : اول – آن است که در دل او جایگیر باشد و خود را بهتر و برتر از دیگران بیند و آن را در کردار و رفتار خود ظاهر کند: مثلاً در مجالس بالاتر نشیند و خود را بر امثال و اقران خود مقدم دارد و روی از آنان برگرداند و ترش کند و چین بر جبهه افکند . و در گفتار خود نیز بر این که : مثلاً کسی را که در تعظیم او کوتاهی کند بر او انکار نماید واظهار فخر و مباهات کند و خود را بستاند ، و در علم و عمل در صدد غلبه بر دیگران باشد. و این درجه بدترین و زشت ترین درجات است ، زیرا درخت کبر در دل صاحبش ریشه دوانیده و شاخ و برگش بلند شده و همه اعضا و جوارح او را فرا گرفته است. دوم – مانند اول است، جز این که به زبان نیاورد، و این کمتر وخفیفتر از درجه اول است زیرا شاخه هایش کمتر است . سوم – اینکه کبر در دل او جایگیر شده باشد ، به طوری که خود را بالاتر داند اما در ظاهر ، به تواضع و فروتنی می کوشد و در کردار و گفتار چنان می نماید که دیگران را برتر از خود می بیند . چنین شخصی اگر چه درخت کبر در دلش ریشه دوانیده اما شاخ و برگ آن را به کلی قطع کرده است . پس اگر به واسطه صفت کبر بر خود خشمگین باشد و درصدد ریشه کن کردن آن برآید ، هر چند به آسانی و به سرعت نتواند آن را بر طرف سازد ، زیرا نفس گهگاه بدون اختیار بدان میل می کند ، و لکن از این جهت که در مقام مجاهده برای رفع آن است شاید چندان گناهی بر او نباشد ، خداوند مقتضای وعده خود توفیق وصول به مطلوب (اصلاح نفس و ازله کبر ) به او کرامت فرماید . علاج کبر از راه علم و عمل چگونگی درمان کبر مانند معالجه عجب دو گونه است : اجمالی و تفضیلی ، زیرا کبر معنی عجب ، یعنی بزرگ شمردن خود را در بر دارد ، و عجب منشاء کبر است . پس آنچه در علاج مطلق عجب ذکر کردیم درمان مطلق کبر نیز خواهد بود. اما انگیزه های کبر و عجب عیناً یکی است . ازمعالجات ویژه کبر این است که آیات و اخباری را که در مذّمت آن وارد ده و هم چنین آنچه را که در مدح ضد آن ، یعنی تواضع ، رسیده همیشه به یاد داشته باشد. از آن جا که کبر مشتمل بر چیزی زائد بر عجب است یعنی خود را برتر از دیگران دیدن . سزاوار است که بداند که حکم به برتری خود نسبت به دیگران چیزی نیست مگر نهایت جهل و سفاهت . زیرا ممکن است در دیگری اخلاق کریمه ای به طور پنهانی وجود داشته باشد که نجات بخش اوست ، ولی در وی صفات زشت و ناپسندی وجود داشته باشد که هلاک کننده اوست . و انسان بصیر چگونه جرأت می کند که خود را بر دیگری ترجیح دهد، با اینکه اولاً سرانجام کار بر او مبهم است و ثانیاً اخلاق درونی دیگران بر او پنهان و پوشیده است . و ثالثاً همگان در انتصاب به خدای تعالی و صدور و تراوش از سرچشمه فیض او و در معلولیت و مغلوقیّت نسبت به او یکسان و مشترکند. بنابراین به کسی که به خطر پایان کارآگاه باشد ، بستگی نجات و هلاک را به باطنها بداند برای خویشتنت مزیتی بر دیگری نمی بیند ، و کسی که هر یک از افراد موجودات اثری از آثار ذات خداوند و پرتوی از انوار صفات او بلکه تراوش از تراوشات جود و فضل او وقطره ای از دریای وجود او می شناسد، به هیچ کس به نظر بدی و دشمنی نمی نگرد ، بلکه همه را با دیده نیکی و دوستی مشاهده می کند . درمان عملی کبر آنچه برای معالجه کبر ذکر شد علاج علمی بود، و اما درمان عملی این است که باری خدا و خلق همواره فروتنی کند و بر رفتار و اخلاق متواضعان مداومت نماید و خود را چندان بر این شیوه وا دارد تا ریشه ها و شاخه های درخت کبر از دلش کنده و قطع شود و تواضع ملکه او گردد. برای ریشه کنی درخت کبر و حصول ملکه تواضع باید به آزمایش و امتحان درست بزند تا این که به تواضع خود مطمئن شود. زیرا نفس آهی گاهی ادعای خالی بودن از کبر را می کند ولی چون آن واقعه پیش آید و گاه امتحان رسد ، به طبع خود باز می گردد و معلوم می شود که این بیماری در او وجود دارد . این آزمایشها و علاماتی که آدمی حالت نفس خود را از کبر و تواضع باز می شناسد عبارتند از : اول – با امثال واقران خود در بعضی از مسائل به گفتگو پردازد ، و چون حقی از زبان آنان شنید اگر با رضایت آن را پذیرفت و به آن اعتراف کرد و از ایشان سپاسگزاری نمود که او را به نادانی و غفلتش آگاه ساختند، این علامت تواضع است، و اگر قبول حق و اعتراف به آن بر او گران باشد و از اینکه دیگری حق را گفته اظهار خرمی و شادمانی نکند این دلیل است بر اینکه کبر در او باقی است و باید از دو راه علم و عمل در معالجه آن بکوشد: راه علم این است که بدی عاقبت و پستی و خباثت نفسی را از اینکه قبول حقی بر او گران است متذکر شود . و راه عمل این است که خود را با هر زحمتی ، به اعتراف به حق و سپاسگزاری از گوینده آن وادارسازد، و به عجز و قصور خود اعتراف کند . پس چون چند مرتبه پی در پی بر این روش مواظبت نماید، این حالت برای او طبیعی می شود ودیگر قبول حق بر او سنگینی نخواهد بود و پذیرش آن گوارا خواهد شد. و اگر قبول حق در حضور مردم بر او گران باشد، در این حال کبر نخواهد داشت بلکه به بیماری ریا مبتلا ست ، و باید به معالجه ریا بپردازد. دوم – اقران و امثال را در مجالس را در مجالس و محافل بر خود مقدم دارد و فروتر از آنان نیستند و در راه رفتن عقب همه راه رود ، که اگر چنین کاری بر او گران باشد متواضع است و گرنه متکبر است وباید با سختی و تکلّف زیردست امثال خود نشیند و عقب ایشان راه رود و از این کار اظهار خرسندی ورضایت کند تا گرانی و سنگینی آن بر طرف شود . سوم = دعوت فقیر بینوا را اجابت کند، به دنبال حاجت دوستان و نزدیکان ، به کوی و بازار برود ، و نیاز آنان و نیاز خود را به خانه آورد ، اگر این کار ها درخلوت و در نظر مردم بر او گران نباشد در او کبر و ریایی نیست . و اگر در هر دو حال گران باشد کبر و ریا در او هست ، واگر در خلوت گران نباشد و در حضور مردم گران باشد ریا دارد ولی کبر ندارد . چهارم – اینکه پوشیدن جامعه ها بر سبک و درشت و کهنه بر او گران نباشد، که در این صورت کبر و ریا در او نیست . و گرنه متکبر و ریا کار است . پنجم – آنکه با خدمتکاران و مستضعفان در یک سفر یا طعام خورد، که اگر بر او سخت و گران نباشد متواضع است وگرنه متکبر است . تکبر انسانهای بی معرفت از سجود به حق و عاقبت آنها قرآن مجید انسانهایی که از طاعت و عبادت وانقیاد و تسلیم و سجود در برابر حضرت حق روی گردانند دنباله رو شیطان و مطیع ابلیس دانسته و برای آنان عاقبتی جز خزی؟ دنیا و عذاب آخرت نمی داند . قرآن مجید انسان را موجودی برتر می داند و برتری او را از برکت فطرت وعقل می داند . قرآن مجید انبیاء را برای هدایت بشر مبعوث می داند ، و بهشت را جایگاه انسان می داند . قرآن مجید در برابر این همه وسائل هدایت، از انسان سخت انتقاد می کند که چرا متوسل به وسائل هدای نمی شود، و دربرابر حق واضح و روشن چرا تسلیم شده ، و از جنابش حق و انبیاء چرا اطاعت نمی کند ، و سجده بر خداوند و عبادت او بر خود روا نمی دارد. قرآن مجید درباره منکران از سجود می فرماید : این متکبران کافر از چه روی و به چه علت ایمان نمی آورند ، و چرا چون بر آنان قرآن که ضامن خیر دنیا و آخرت آنان است خوانده می شود سجده نمی کنند ، و تسلیم قران نمی گردند ، نه این که دربرابر حق سجده نمی کنند ، از شدت تکبر و کفر به تکذیب آیات خدا برخاسته و صدرصد از شیطان و هواس نفس متابعت می کنند. خداوند به آنچه اینان دردل پنهان دارند از خود آنها آگاه تر و داناتر است این بدبخت ها و روی گردانان از حق و متکبران از سجده را به آتش دوزخ بشارت ده ، که روی گردان از تواضع و انقیاد نسبت به حضرت حق جائی جز عذاب ندارد. نتیجه: کسانی که اول امرش عدمی است غیر متناهی واز وقتی که پا به عرصه وجود می گذارد ، جمیع نظراتش زشت و نازیباست و تمام حالاتی که بر او رخ می دهد خجالت آور است و دنیا و برزخ و آخرتش هر یک از دیگری قبیح تر و فضیح تر است ، آیا به چه چیز تکبر می کند ؟ با چه کمال و جمالی افتخار می نماید؟ پس معلوم شد که تکبر نیست مگر از غایت جهل و نادانی. منابع و مآخذ: 1- مقالات – استاد محمد شجاعی – جلد دوم – طریق عملی تزکیه- چاپ اول 1368- چاپ دوم 1375- انتشارات سروش. 2- عرفان اسلامی – شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه – جلد دهم – حسین رمضانیان – چاپ اول 1367- ناشر انتشارات پیام آزادی . 3- عرفان اسلامی: شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه – جلد ششم – حسین انصاریان – چاپ جدید 1368- ناشر : انتشارات پیام آزادی 4- علم اخلاق اسلامی – ترجمه کتاب جامع السعادات تالیف عالم ربانی علامه مولی مهدی نراقی – ترجمه : دکتر سید جلال الدین مجتبوی- چاپ سوم : پاییز 1366- ناشر : انتشارات حکمت . 5- توشه سالکان ، به ضمیمه : ترجمه الشریعه – تالیف حکیم برنگوار ملامحسن فیض کاشانی : چاپ اول : 1372- ناشر: انتشارات پیام آزادی 6- اینترنت
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد