[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]
مقالات
تواضع
چهارشنبه 89 فروردین 25 , ساعت 8:11 صبح  

عنوان: تــواضــع
گردآورنده: نصیب ا... جباری
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
بهار 88
مقدمه
ریشه تواضع وضع است و به معنای خویش را کوچک نشان دادن درمقابل تکبر که خود را بزرگ داشتن است 
واین واژه درکتب اخلاقی یکی از یازده خوع فضیلتی است که تحت جنس شجاعت قراردارد.
تواضع آن است که انسان خود را از کسانی که درجاه ومقام از او پائین ترند، برتر نداند ونیز به معنای شکسته نفسی و افتادگی آمده است که آدمی خود را ازدیگران با لاتر نبیند. باید توجه داشت که مفهوم تواضع به معنای کوچکی کردن و به دیگران ارج نهادن است، نه آنکه تواضع خود را خوار کردن وزیر بار ذلت رفتن باشد، تواضع اقدامی است که انسان داوطلبانه دربرابر دیگران به خاطر امتیازاتی که درآن احساس می کند ، انجام می دهد، ممکن است فردی خود را برای دیگران ازجهتی با جهاتی دارای امتیاز ببیند برای اینکه مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نکند و به امتیاز دیگران توجه کند که این تواضع است.
تواضع و فروتنی یک حالت عالی روحی و روانی است که ازبرکت معرفت انسان به حق و به خلق و به دنیا به دست می آید. 
تواضع درقرآن :
قرآن کریم منبع حقایق و سرچشمه معارف و کتاب حسنات و بازگو کننده واقعیات است.
یک قسمت ازقرآن مجید نمایشگر اوصاف و اسماء الهی است که راه شناخت حضرت او بسته به معرفت به این اوصاف واسماء است، که چون با دقت درآن آیات معرفت حاصل شود به دنبال آن معرفت تواضع قلبی که همان تسلیم دربرابر اوست می آید وبه دنبا ل تواضع قلبی فروتنی تن که همان عبودت بندگی است تجلی می کند، به این صورت که چون قلب و یا نفس به حالت تواضع آراسته شود، چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و شهوت در مدار اطاعت قرار گرفته وبه تمام احکام عبادی فقهی و اخلاقی و اجتماعی و آخرتی می نهد.
و یکی از برجستگیهای اخلاقی که قرآن کریم دروصف بندگان خدا بیان کرده، رفتار متواضعانه آنان است.
وَ عباد الرحمن الذین یمشون علی الارضِ هوناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا اسلاماً ( فرقان آیه 63 )
بندگان خدای رحمان کسانی اند که با تواضع روی زمین راه می روند و چون نادانان خطابشان کنند سخن نرم ومسالمت جویانه گویند.
خداوند سبحان به رهبراسلام چنین سفارش می کند:
و خفض جناحک لمن تبعک من المؤمنین ( شعراء آیه 215 )
دربرابر هریک از مؤمنان که از تو پیروی می کنند فروتنی کن
و خفض لهما جَناحَ الذّل من الرحمه ( اسراء آیه 24)
دربرابرشان ازروی مهربانی، شانه ها را فروانداز ( تواضع کن ) .
- نخستین صفتی که خدای متعال بندگان خاص خود را با آن توصیف می کند، آرامی و وقار در راه رفتن و نداشتن قیافه غرور آمیز است، زیرا شیوه راه رفتن حاکی از خصلتهای درونی انسان است برخی از افراد چنان متکبر و مغرورند که از شیوه راه رفتن آنها به خوبی می توان به غرور و نخوتشان پی برد. ازاین رو خدای متعال درجای دیگراز قرآن مجید راه رفتن از روی تکبر را با فلسفه خاصی نهی کرده م می فرماید:
ولاتمشِ فیِ الارض مرحاً اِنّک لن تخرق الارض ولن تبلُغَ الجبالَ طولاً
درزمین ازسر کبرو غرور گام برمدار. چرا که به نیروی خود زمین را نتوانی شکافت وبه سربلندی به کوهها نخواهی رسید. 
تواضع دراصطلاح عرفانی خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل است که منشاء آن درقلب است ودرافعال و اقوال ظاهر می گردد.
کلا باذی درالتصرف لمذهب اهل ااتصوف ، تواضع را افتخار به قلت و اعتناق به ذلت وتحمل انفال اهل ملت
تعریف کرده است.
افتخار به قلت به این معنی است که بنده به قلتی که خدا برای او رقم زده افتخارکند ویا درمنزلت خویش به کمترین چیزی که مستحق آن است راضی باشد.
اعتناق به ذلت یعنی عزت وجود حق تعالی را دردیدن ذلت خود داند که البته این ذلت درظاهر است وباطنش نزد پروردگارعزیز خواهد شد.
تحمل انفال ملت نیز براین معنی است که بارمشقت خلق را بردوش کشد زیرا موجب عنایت حق تعالی می گردد. حقیقت تواضع رعایت اعتدال است که حد وسط میان کبرو تحقیر و تصییع نفس می باشد.
خواجه عبدالله انصاری برای تواضع سه درجه قائل است
1- تواضع برای دین، آن است که را ه مخالف دین را نپیماید.
2- تواضع برای بندگان، آن است که همه کس را برادرخویش و برتر از خود بداند وظن بد به آنها نبرد.
3- تواضع برای حق، آن است که ازرأی خود، درخدمت به خلق و ازراه و رسم خود درمعاشرت، برای حق چشم پوشی کند و رضا به رضای او دهد.
تواضع دربعضی موارد ازبهترین عبادات دانسته شده ویکی از اسرار نماز و طهارت به شمارآمده، درنماز رکوع و سجود از نشانه های تواضع درپیشگاه خداست.
تواضع با خلق وقتی پسندیده است که شخص متواضع، خلق خدا را مظهر قدرت و حکمت الهی بداند که دراین حالت تواضع عین عزت است و هنگامی که تواضع او از سرطمع و احتیاج باشد واز روی مسکنت نزد ایشان تزلل کند خواری است. گفته اند که پیامبر اکرم دو عزت یافت: 1- یکی معراج دردنیا و دیگری شفاعت درعقبی وسبب هردو عزت را تواضع ذکر کرده اند چون برای حق تواضع کرد معراج نمود و چون برای خلق تواضع کرد شفاعت یافت.
تواضع منفی:
بسیاری از اخلاقیون و عرفا تواضع را دربرخی موارد جایز ندانسته اند:
1- تواضع نزد صاحبان مقام توحید که تکبر محسوب می شود و مراد از این سخن آن است که تواضع نشانه اثبات خویش و سپس حقیرشمردن وفرو نهادن آن است، حال آنکه موحد درصدد اثبات نفس خود نیست و اساساً آن را درمرتبه ای نمی بیند که آن را فرو نهد یا رفعت نبخشد.
2- تواضع درمقابل متکبران و ثروتمندان و اهل دنیا، حدیثی از پیامبر اکرم ( ص) همین دیدگاه را تأئید می کند. که دربرابر متکبران تکبر کنید. این باعث خواری و کوچکی آنهاست. 
شیوه های کسب تواضع
1- خودشناسی وآگاهی از خلقت خویش و نیز خداشناسی تا انسان بداند عظمت وبزرگی تنها ازآن خداست. تواضع هرانسانی به قدر معرفت او به پروردگار و نفس خویش است.
2- دستیابی به ریشه کبرو یافتن علت های اصلی آن، شایسته است انسان درمقابل عالمان و عابدان و اهل دین تواضع کند.
نشانه های تواضع
1- پذیرفتن سخن حق از زبان هرکسی که سخن او حق و مطابق با واقع باشد. 2- خود را درمجامع و محافل بردیگران مقدم نداشتن 3- پیشی گرفتن درسلام 4- قبول دعوت فقیران5- دیگران را به کارهای شخصی خود گماشتن.
درجات تواضع
عارف الهی، حضرت امام خمینی ( ره ) درکتاب « شرح حدیث جنود عقلو جهل درجات و مراتب تواضع را اینگونه بیان می کند. درجه اول: تواضع اولیاء و انبیاء و عظام است. آنان به دلیل مرتبه عالی ایمان و یقینشان به خداوند و اسماء و صفات الهی و به واسطه تجلیات ذاتی و اسمائی  وصفاتی و افعالی درقلبشان درپیشگاه خداوند تعالی متواضع شده اند ودرک حضوری و مشاهده وجدانی کمال بی نهایت خداوند و ذلت مخلوقات درآنها غایت تواضع و تزلل را در قلبشان ایجاد می کند و هرمقداردراین دو نظر و مشاهده کامل گردند درحقیقت تواضع نیز کامل ترمی شوند چنان که خاتم النبیین حضرت محمد(ص) متواضع ترین موجودات درپیشگاه مقدس خداوند تعالی هستند به دلیل اینکه درمشاهده و درک حضوری و عظمت خداوند و کمال  ربوبیت وقدرت بدون منازع او درعالم و نقص و ضعف بنده درمقابل پروردگارش، کاملترین مخلوق هست. این تواضع که همراه با محبت است، کاملترین مراتب تواضع است.
دوم : تواضع اهل معرفت است که درآنها نیز همین تواضع اولیاء هست ولی درمرتبه ناقص تراست، زیرا معرفت و علم با مشاهده حضوری فرق دارد.
سوم: تواضع حکما که دررتبه پس از اینهاست آنان نیز اگر به مقام حکمت الهی رسیده باشند و قلب آنها به نور حکمت روشن شده باشد، برای حق و خلق متواضع می شوند. چنان که درحکمت ها ی لقمانی دراین باره سفارش مخصوص شده است لقمان به فرزندش گفت: ... ولا تصعر خدک للناس ولاتمس فِی الارض مرحا ... القمان (18)
( به تکبر از مردم روی مگردان و به خودپسندی برزمین را ه مرو)
چهارم: تواضع مؤمنین است که به سبب نورایمان به خداوند علم پیدا کردند و خود را نیز تا آنجا که نور آنها روشنی داد شناخته اند پس برای حق و خلق متواضع شده اند.
چند روایت پیرامون تواضع
پیشوایان اسلام درسخنان متعددی ارزش تواضع را بیان کرده و حدو مرزش را تعیین نموده اند
امام رضا (ع) پیرامون حد تواضع چنین فرموده است: 
« تواضع درجاتی دراد، ازآن جمله انسان قدرخویش را بشناسد و با دلی سالم درجایگاه خود نشیند، دوست نداشته باشد به سوی کسی رود، مگر چنان که به سویش آیند. اگر بدی بیند آن را با نیکی بپوشاند، فروخورنده خشم و درگذرنده مردم باشد و خداوند نیکو کاران را دوست دارد.
دراین راستا امام صادق (ع) فرمود: 
از تواضع است که درنشستن به پائین مجلس راضی باشی وبا هرکسی روبرو شدی، سلام کنی ، نزاع و مجادله را ترک گویی، گرچه حق با تو باشد و دوست نداشته باشی که به خاطر تقوایی که داری تو را ستایش کنند. 
رسول اکرم (ص) تواضع را سبب رفع ستم از جامعه دانسته، می فرماید: 
نسبت به یکدیگر فروتن باشید تا کسی بردیگری ستم روا ندارد.
نقل شده است که روزی آن حضرت به یارانش فرمود: چرا شیرینی عبادت را درشما نمی بینم! پرسیدند شیرینی پرستش چیست؟ فرمود : فروتنی 
امیرالمؤمنین (ع) آن را از بزرگترین عبادتها شمرده و فرموده است. 
برتو باد به تواضع، که ازبزرگترین عبادتهاست.
روایت شده است که خداوند یگانه به موسی(ع) وحی کرد: من قبول می کنم نماز کسی را که ازبرای عظمت من تواضع کند و برمخلوقات من تکبر ننماید و خوف مرا دردل خود جای دهد وروز را به ذکر من به پایان رساند، و به جهت من خود را از خواهش های نفسانی بازدارد.
آثار تواضع
1- مایه سربلندی است. رسول اکرم (ص) فرمود:
ا‌ِنَّ التواضع لایزیدُ العبد الارفعه فتواضعو یرحکم الله 
فروتنی جز برسربلندی نیفزاید پس تواضع کنید- خدایتان شما را رحمت کند.
حضرت عیسی(ع) فرمود: خوشا به حال فروتنان دردنیا، آنان درروز رستاخیز از اهل جایگاههای بلند ( عزّت و شرف) هستند. 
2- نردبان ترقّی است. امیرالمؤمنین علی (ع) فرموده است: 
التواضع سلم الشرف        فروتنی ، نردبان شرافت و بزرگی است
3- سبب نظم می گردد. حضرت علی (ع) فرموده است. 
با تواضع کارها مرتب می شود.
4- محبت آوراست آن حضرت دراین باره فرمود
ثمره التواضع المحبه             میوه فروتنی مهربانی است.
نتیجه:
تواضع ریشه هرشرف نفیس و درپیشگاه حضرت حق دارای مرتبه ای بس بلند و رفیع است، این صفت نیکو که عامل سعادت دنیا وآخرت است اگر زبان داشت هرآینه تمام مردم را ازفوائد عظیمه و منافع کثیره خود خبر می داد، که ای مردم من دروجود هرکس باشم باعث جلب خشنودی حق و استکمال نفس و رشد انسان درهمه امورم، و به خاطر من است که عاقبت خوشی دردنیا و آخرت نصیب مردم می شود!
افتادگی آموز اگر قابل فیضی  هرگز آب نخورد زمینی که بلند است.
به امید آنکه سخن و سیره رهبران الهی را آویزه گوش کرده، از رذالت تکبر وغرور دست بشوییم و به فضیلت تواضع و فروتنی دست یابیم.
 آمین
منابع و مأخذ:
1- معراج السعادة : ملا احمد نراقی
2- تهذیب الا خلاق و تطهیر الاغراق / مسکویه- اصفهان – مهدوی – 1398 ق
3- عرفان اسلامی، حسین انصاریان جلد دهم
4- اخلاق عملی، هیأت علمی سازمان عقیدتی  سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
5- دانش نامه جهان اسلام، زیر نظر غلام علی حداد عادل- بنیاد دائرة المعارف اسلامی، چاپ اول ص 361
6- علی اصغر الهامی نیا – اخلاق اسلامی

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 54 بازدید
بازدید دیروز: 321 بازدید
بازدید کل: 2860026 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]