علم حصولی و حضوری
طاهره ابراهیمی پور
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
راز خطا ناپذیری علم حضوری
زیرا خود اقعیات عینی، مورد شهود قرار می گیرد بدون این که چیزی نقش میانجی را ایفا کند.(علم عین معلوم است).حقیقت عبارت است از ادراکی که مطابق با واقع باشد و کاملاً آن را منکشف سازد و خطا عبارت است از اعتقادی که مطابق با واقع نباشد.
همراهی علم حصولی با علم حضوری
علم حضوری یک شهود بسیط ست و عکس برداری هایی که ذهن از صورت ها و مفاهیم می کند و به تجزیه و تحلیل و تفسیر و علت پیدایش درباره ی آن می پردازد و می تواند آن حالت ها را به خاطر آورد. همه ی این فعل و انفعالات ذهنی غیر از علم حضوری بوده و علم حصولی است و ضمانتی برای صحٌت و مطابقت با واقع ندارند و به دلیل مقارنت و هم زمانی با علم حضوری موجب اشتباه می شود. مانند: اشتهای کاذب و مکاشفات عرفانی که آن احساس خاص(حضوری) همراه با تفسیرهای ذهنی براساس مقایسه ی آن با سایر احساس های قبلی انجام گرفته که علت این احساس نیاز به غذاست اما این مقایسه صحیح نبوده و خطا در تشخیص علت و تفسیر ذهنی پدید آمده است. پس باید علم حضوری را از تفسیرهای ذهنی مقارن آنجدا کنیم تا دچار لغزش ها و انحرافات ناشی از این گونه خلط ها نشویم.
مراتب علم حضوری
علم های حضوری از نظر شدت (آگاهانه) و ضعف (نیمه آگاهانه،ناآگاهانه) یکسان نیستند و گاهی علت اختلاف مراتب علم حضوری، اختلاف مراتب وجود شخص درک کننده است.هر قدر نفس از نظر مرتبه ی وجودی ضعیف تر، علم حضوریش ضعیف تر و هر قدر مرتبه ی وجودیش کامل تر باشد علوم حضوری آن کامل تر می گردد. در علم حضوری به حالات روانی، علت ضعف این ادراک، ضعف توجه است و علت شدت این ادراک، شدت توجه است.
هنگامی که علم حضوری به خویشتن ضعیف باشد ممکن است ارتباط خود را با بدن به صورت رابطه ی عینیت، تصور کند. که این اشتباه هنگامی که مراتب کامل تری از علم حضوری حاصل شود و جوهر نفس تکامل یابد رخ نمی دهد. انسان نسبت به آفریدگارش علمم حضوری دارد به دلیل ضعف مرتبه ی وجودی و در اثر توجه به بدن و امور مادی این علم به صورت ناآگاهانه در می آید اما با تکامل نفس و کاهش توجه به بدن و امور مادی و تقویت توجهات قلبی به خداوند آن علم به مراتبی از وضوح و آگاهی می رسد تا آن جا که می گوید:«أن یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک»
لزوم بررسی علم حصولی دایره ی علم حضوری، محدود است و به تنهایی شناخت کافی نیست از این رو باید برای ارزشیابی شناخت های حصولی و بدست آوردن معیار حقیقت تلاش کرد.
منطقیین علم را به دو قسم تصور و تصدیق، تقسیم کرده اند. در واقع مفهوم عرضی علم را محدود کرده و به علم حصولی اختصاص داده اند و آن را به تصور ساده هم گسترش داده اند. تصور عبارت است از: پدیده ی ذهنی ساده ای که شأنیت نمایش دادن ماورای خود را داشته باشد.
تصدیق عبارت است از: قضیه ی منطقی که مشتمل بر موضوع و محمول و حکم به اتحاد آن هاست و به اصطلاح دیگر تنها به خود حکم اطلاق می شود.
قوام قضیه به حکم است و از دیدگاه منطقی هیچ قضیه ای فاقد حکم نیست.
تصور به دو قسم(کلی و جزئی)تقسیم می شود و تصورات جزئی به حسی و خیالی و وهمی ، منقسم می گردد.و تصورات کلی که به نام مفاهیم عقلی و معقولات نامیده می شود، محور بحث های فلسفی مهمی را تشکیل می دهد .
علل کم توجهی به علم حضوری
درخت علم از گلستان منطق سر برآورده است و منطق سرآغاز پیدایش مباحث علم است و سپس این مسائل به علم کلام و فلسفه منتقل شده است. قلمرو منطق فکر است (تصور و تصدیق) و فکر در محدوده ی علم حصولی است و نطفه ی علم از روز نخست با علم حصولی منعقد گردید.
در علم حضوری رنگ وجود شناختی دارد و در فلسفی و منطقی از دیدگاه مفهومی و آلی به علم نگاه می شود. بعد از ورود مباحث به دو حوزه ی کلام و فلسفه، علم حضوری مطرح می شود در مقوله های: مسئله علم واجب_ نفس شناس(علم نفس به خود) _ قاعده کل مجرد عاقل_ مسئله ی ابصار براساس مبنای شیخ اشراق .
در تقسیم علم به حضوری و حصولی در متأخرین، مسئله ی وجدانیات از اقسام بدیهیات به شمار می رود .
فارق اساسی علم حضوری از علم حصولی چیست؟
این دو قسیم یکدیگرند و اقتضای تغایر دارند و در هر تقسیمی باید قیودی به مقسم اضافه شود تا قسمی حاصل آید. مقسم وجه اشتراک و جامع دو قسم است.
این قیود کدام اند؟ در این زمینه 3 دیدگاه وجود دارد.که عبارت اند از:
فارق اساسی بین این دو علم، واسطه است.
1- حضوری: بی واسطه(معلوم وجود عینی اش حاضر است)
2-حصولی: باواسطه(چیزی میانجی گری می کند)
علم حصولی بر3 پایه استوار است: مدرک که نفس یا ذهن است_شیء مدرک یا معلوم بالعرض_ صورت ذهنی یا معلوم بالذات که واسطه است.
در علم حضوری 2 رکن کافی است: مدرک و وجود مدرک
در بیان منظوم سبزواری: «فاوٌل صورة شیء حاصله للشیء و الثانی حضور الشیء له»
برخی این فارق را نقد و نقض کرده اند که اگر در ذهن دو تصور باشد یکی توسط دیگری فهمیده شود.یکی واسطه شده در حالی که هر دو در ذهن اند و با علم حضوری یافت می شوند. حال آن که یکی با واسطه ی دیگری معلوم شده است.بنابراین نحوه ی نگرش ما به تصوری که واسطه قرار گرفته، تعیین بخش نوع علم خواهد بود.(آلی و استقلالی)
به عبارت دیگر اختلاف بین این دو علم نسبی است نه نفسی و جوهری. و به یک امر ذهنی دو نوع نگاه می توان داشت .
2_این دیدگاه فارق اساسی را صورت می داندکه علم حصولی(شیء حاصل است)،علم از طریق صورت و علم حضوری علم به خود شیء (حاضر)است.این دیدگاه می تواند مکمل و تفسیر کننده دیدگاه اول باشد، زیرا صورت همان واسطه است. 3- از بیانات استاد مطهری بدست می آید:
در علم حضوری قوه مخصوص و آلت خاصی دخالت نمی کند بلکه عالم با ذات و واقعیت خود، معلوم را می شناسد اما در علم حصولی یک قوه مخصوصی ...عالم می شود یعنی قوه خیال.
به طور کلی اختلاف میان علم حضوری و حصولی از دو جانب است:از ناحیه علم یا معلوم(واسطه و صورت) و از ناحیه عالم.
نفس براساس مشرب حکمت متعالیه، حقیقتی دارای شؤون و مراتب است و جدای از قوای خود نیست و تمام این قوا شؤون و مراتب نفس محسوب می گردد و نفس در عین حال که واحد است در قوا و به صورت قوا ظهور و بروز دارد. لذا کثرت قوا چیزی جز کثرت مظاهر نفس نیست.«النفس فی وحدتها کل القوی».
اختلاف میان ذات و قوای نفس، اعتباری است. فارق سوم، اساسی و جوهری نخواهد بود.اصطلاح آلت مختص به ادراکات جزئی و ادراکات کلی و عقلی بی آلت است حال آن که از سنخ علوم حصولی است .
ویژگی های علم حضوری
علم حضوری تحت مقوله نمی گنجد . علم حضوری نه کلی است و نه جزئی، زیرا تنها مفهوم است که به این دو قسم تقسیم می شود. در علم حضوری خبری از مفهوم نیست و ارتباطی با مسئله ی وجود ذهنی ندارد. زیرا در وجود ذهنی، ذهن و مفاهیم مطرح می شوند.
علم حضوری عاری از تصور و تصدیق است زیرا در آن صورت وجود ندارد.علم حضوری، علمی فرامنطق است. تجرید و انتزاع از خصوصیات علم حصولی است، اما علم حضوری می تواند منشأ انتزاع شود .
در حضوری مسئله ی حکایت_ مطابقت_ صدق و کذب قابل طرح نیست، اما می توان گفت علم حضوری همیشه صادق است در صورتی که صدق به معنای سلب کذب و به نحو سلب و ایجاب نه عدم و ملکه باشد، تا شأنیتی قائل نشده باشیم.علم حضوری عصمت علمی دارد. و هر علم کاذبی، علم حصولی است نه برعکس. مناسب ترین مبنا و سنگ بنای معارف انسان، علم حضوری است. علم حضوری توصیف ناپذیر، شخصی و غیر قابل انتقال به دیگران است و تنها در صورتی می توان مشاهدات، مکاشفات و حالات عرفانی را دریافت که خود واجد آن ها باشیم.عشق یافتنی است نه بافتنی. بصیرتی باطنی و نوعی اشراق درونی است. حالات وجدانی که بر اثر تمرین و ریاضت است و علمی شهودی را نصیب انسان می کند، گذرا است و انسان را به حالت عادی بر می گرداند که این حکم درباره ی انسان های کامل(معصومین)، نافذ نیست. چون آنان می توانند جامع علوم شهودی و حصولی باشند. راه مکاشفات عرفانی زنده و پویا است اما فلسفه با نوعی خشکی و سردی توأم است .
اقسام علم حضوری
اقسام علم حضوری عبارت اند از:
1- علم مجرد به ذات خود؛ حکما 3 مصداق برای این علم دارند. الف:علم نفس به ذات خود. ب:علم واجب به ذات خود. ج:علم سایر مجردات به ذات خود.
2- علم نفس به صورت ذهنی؛ مانند علم انسان به جهان خارج از طریق صورت ذهنی. اما علم انسان به خود این صورت(علم به علم)، حضوری است. در غیر این صورت به تسلسل می انجامد.
3- علم نفس به افعال خود(اراده و حکم)؛ چون علم علت به معلول، علم حضوری است، امر مذکور افعال و معالیل نفس اند بنابراین علم نفس به آن ها هم حضوری است.
4- علم نفس به احوال خود؛ مانند: لذت، الم، غم و شادی و ظرف تحقق این ها نفس است .
5- علم نفس(انسانی، گیاهی و حیوانی) به قوای خویش؛ قوا به دو دسته ی تحریکی و ادراکی تقسیم می شوند. وقوا از شؤون نفس است.
6- علم علت به معلول؛ علت فاعلی و مفیض وجود است.
7- علم معلول به علت؛ براین اساس خدا شناسی و خداجویی فطری، توجیهی فلسفی پیدا می کند.
8- علم نفس به آثار مادی عارض بر اعصاب و مغز؛ شهید مطهری، ادراکی حسی برای انسان دست می دهد که همراه آن سلسله ی اعصاب و مخ و مخچه تأثراتی خواهند یافت .
اثبات علم حضوری و حصولی
تعریف و تحقق، دو مقام اند که مکمل یکدیگر بوده و نباید با هم خلط شوند. تعریف ایضاح ذهنی است و دلیل اثبات عینی.
دیدگاه نخست:اصالت علم حضوری
تقریر1-شیخ اشراق،علم حسی را ب اشراق و حضور برابر می داند و آن را اصالتا علم حضوری می داندو سهروردی در مسئله ی ابصار آن را از سنخ علوم حضوری معرفی می کند.هم چنین وی معتتقد است که علم حضوری بر تمام حواس انسان چیرگی و نفوذ پیدا می کند.
تقریر2- علامه طباطبایی علم حصولی را اعتباری می داند و تقسیم علم به این دو نوع را نظری سطحی و مربوط به مراحل آغازین اندیشه می داند.اما علم یا به عبارت دیگر تمام علوم انسان در نظر عمیق تر به علم حضوری منتهی می گردد.زیرا صور علمی، مجرد است به دو دلیل: 1- هیچ قوه ای وجود نداشته، فعلیت محض و لایتغیرند. زیرا تغییر از خواص ماده است.
2-علم از آن جهت که علم است هیچ از خواص ، انقسام، زمان و مکان در او نیست.
صور علمی مجرد فوق مرتبه مادیات است و به حکم تشکیک در وجودعلت آن ها به شمار می آیند، که این علم واجد کمالات وجودات مادی خواهد بود.
علم در تحلیل نهایی مشاهده صور است و این مشاهده ذو مراتب خواهد بود. علم فی حدنفسه با حضور و شهود مساوی است.و علم حصولی محصول اعتبار عقلی است که از سر اضطرار صورت می گیرد.
دیدگاه دوم: اصالت علم حصولی
برخی فلاسفه ی پراگماتیست نظیر پیرس، وجود علم حضوری را تکذب کرده اند. برخی فلاسفه دین معاصر نظیر پراورفوت، علم شهودی را انکار می کنند.ما تجربه تعبیر نشده نداریم و شهود و تجربه بدون تفسیر و تعبیر به دست انسان نمی افتد .
دیدگاه سوم: اصالت علم حضوری و حصولی
تمام علوم انسان در دو دسته می گنجند.علم حصولی همراه با علم حضوری است نه این که به آن ارجاع داده شود. انکار علم حصولی را با انکار تمام شاخه های علمی برابر است.علامه هم این علم حصولی را در حد علمی اعتباری و قیاسی پذیرفته و شیخ اشراق در سایر مراتب غیر از منطقه ابصار یا حداکثر احساس، علم حصولی نظیر خیال، واهمه و بویژه تعقل،آن را امری قابل قبول می دانند .
تقدم علم حضوری بر حصولی انسان در برخور د با جهان خارج، تابع ارزش های زیبایی شناختی است و آن چه انسان را تحریک می کند که به عالم و موضوعات آن توجه کند همان زیبا شناختی است. و ایمان به عنوان مبدأ زیبا شناختی بر معرفت شناسی تقدم دارد.پس هنر بنیادی ترین دانش شناختی بشر است که این البته تجلیات زیبا شناسی زیبایی است ولی خود زیبا شناسی علمی حضوری است،مثل ایمان. و علم حضوری و شهودی بر علم حصولی و حسی، تقدم دارد.
علامه می فرمایند: دانشی که متعلق ایمان قرار می گیرد یک امر نظری است نه بدیهی. در این جا از متعلق ایمان به واژه شناخت هم می تون تعبیر کرد.همچنین ایشان معتقدند که تصدیق و ایمان را باید از نتیجه دلیل بدست آورد و این دلیل همان حجت عقلی و احتجاج عقلی می باشد.
از دیدگاه ایشان علم حضوری هم می تواند متعلق ایمان قرار گیرد زیرا حکم امر حضوری، فعلی و غیر ذهنی است و از نظر ایشان در دو حالت ما شاهد علم حضوری هستیم.
1- در مسئله ی علم(همان حضور مجرد نزد مجرد است و هر معلول عین الربط به علت خود است.) معلول به علت. 2- پذیرش ادراک شهودی و عرفانی .
«منابع»
1-سجادی،سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی
2- سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی 3- غرویان،محسن:«درآمدی برآموزش فلسفه»
4- مصباح یزدی، محمدتقی:«آموزش فلسفه»، جلد 1
5- مصباح یزدی،محمد تقی:«آموزش فلسفه»، جلد2
6- طباطبائی، علامه سید محمد حسین، بدایة الحکمة
7- طباطبائی، علامه سید محمد حسین ، نهایة الحکمة
8-فرامرز قراملکی،احمد، منطق پیام نور، جلد1
9- طباطبائی، علامه سید محمد حسین، پاورقی استاد مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد2
10- جوادی، عبدالله، شناخت شناسی در قرآن، صفحه 67
11- شعاع اندیشه، محمد تقی فعالی، صفحه 336
12- www.daneshema.com/ فعالی، محمدتقی
13- www.bpdanesh.ir / خسروپناه، عبدالحسین
14- magiran.com/ روزنامه رسالت
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |